وقتی خدا بود و کسی نبود جز او
جلوه می کرد یه بانویی با اسم یا هو
بهشت یه انعکاسه از جلوه ماهش
عرش خدا کوتاهتره از طول بامش
آدم و حواه زارعند تو باغ خونش
سیمرغه و هیچ کی ندیده آشیونش
لطف مشیت تبسمش بهشته
نیت خنده می کنه می شه فرشته
سوره اهل اتا که می ده بوی نامش
حرفی ز حوریه نزد به احترامش
از باغ وحی اش جبرئیل سوره می چینه
کاتب وحی او امیر مومنینه
فاطمه آبه و همه زنده به آبند
فاطمه خوابه و همه محتاج خوابند
فاطمه نکهت تجلی جماله
فاطمه در اوج جمالش با جلاله
فاطمه پیغمبر و مومنش علیه
فاطمه بر تمام انبیاء ولیه
چادر عصمتش کساء اهل بیته
شاعر تازه کار بچه ها یش کمیته
نسیم گریه هاش که شبنم آفرینه
شبا
- یکشنبه
- 20
- فروردین
- 1391
- ساعت
- 07:24
- نوشته شده توسط
- جواد