ای تمـام آفـرینش تشنـة اشک شبت
وی خدا و خلق او مشتاق یارب یاربت
ای مسیحای دعا در هـر نفس، لعل لبت
سینههای سوخته یک شعله از تاب و تبت
باب حاجت باب رحمت باب ایمان باب دین
قـطب عرفان، سیّـدسجّـاد، زینالعابدین
****
ای مزار بیچراغت نور چشم و چشم نور
ای منـاجات شبـت آل محمّـد را زبـور
سجدهگاهت در عبادت طور نور و نور طور
چشم ظلمت از تو و روی منیرت دور دور
حـاجت خلـق جهـان در آستانت ریخته
وحی ساعد در سماوات از دهانت ریخته
آفتابـا مـاهتاب از جـلوه رویـت خجل
طوبی از قد، جنت از رخ، لاله از بویت خجل
پادشاهـان از گدایـانِ سـرِ کویت خجل
حلقههای سلسله از دست و بازویت خجل
نیست تنها دوستان را دست بـر دامـ
- دوشنبه
- 27
- آبان
- 1392
- ساعت
- 06:01
- نوشته شده توسط
- یحیی