اشعار و ابیات عرفانی

مرتب سازی براساس
 مرتضی محمودپور

شب جمعه شب زیارتی اباعبدالله(ع) * مرتضی محمودپور

363

شب جمعه شب زیارتی اباعبدالله(ع) شب زیارتی سیدالشهداء

با لب تشنه در افطار حسین میگویم
در شب جمعه غبار از حرمت میشویم
چه شود باز بیایم حرم کرببلا
بوی یاس از حرمت آید و من میبویم

  • پنج شنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 21:17
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر غزل توحیدی -(گل، دفتر اسرار خداوند گشوده‌ست) * زکریا اخلاقی

691
-2

شعر غزل توحیدی -(گل، دفتر اسرار خداوند گشوده‌ست) گل، دفتر اسرار خداوند گشوده‌ست
صحرا ورق تازه‌ای از پند گشوده‌ست

آیینۀ عریانی زیبای معانی‌ست
این جملۀ سبزی که خداوند گشوده‌ست

شور سحر حشر، اگر باورتان نیست
گل مصحف صد برگ به سوگند گشوده‌ست

تقریر ادیبانۀ برهان معاد است
فصلی که نسیم از پی اسفند گشوده‌ست

تفسیر لطیفی‌ست ز پاکی دل کوه
این چشمه که از چشم دماوند گشوده‌ست

بر سجدۀ احساس بنفشه‌ست، نشانی
سجادۀ سبزی که به الوند گشوده‌ست

سرشار ز شیرینی شهد خوش خویش است
این غنچه که لب را به شکرخند گشوده‌ست

پاک است طرب‌نامۀ خوش‌بوی سلوکش
این گل که چنین چهرۀ خرسند گشوده‌ست

  • جمعه
  • 10
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 23:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میلاد عرفان پور

شعر رباعی توحیدی -(چشم همه چشمه‌های جوشان به خداست) * میلاد عرفان پور

525

شعر رباعی  توحیدی -(چشم همه چشمه‌های جوشان به خداست) چشم همه چشمه‌های جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
گل‌ها همه آيه‌های قرآن هستند
ايمان به بهار، عين ايمان به خداست

  • جمعه
  • 10
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 23:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر قصیده وار لیلة الرغائب شعر توحیدی -(چه شب است يا رب امشب كه شكسته قلب ياران) * جواد محدثی

509

شعر قصیده وار لیلة الرغائب شعر توحیدی -(چه شب است يا رب امشب كه شكسته قلب ياران) چه شب است يا رب امشب كه شكسته قلب ياران
چه شبى كه فيض و رحمت، رسد از خدا چو باران

چه شبى كه تا سحرگاه، ز فرشتگان «الله»
بركات آسمانى، برسد به جان نثاران

شب انس و آشنايى‌ست، شب عاشقان مهدى‌ست
شب وصل هر جدايى‌ست، شب اشك رازداران

شب تشنگان ديدار، شب ديدگان بيدار
شب سينه‌هاى سوزان، شب سوز سوگواران

شب قلب‌هاى لرزان، شب چشم‌هاى گريان
شب بندگان خالص، شب راز رستگاران

شب توبه و اجابت، شب صدق و معنويت
شب گريه و مناجات، شب شور و شوق ياران

شب نغمه‌هاى ياربّ، شب ذكر «توبه» بر لب
شب گوش دل سپردن، به سرود جويباران

چه بسا كه تا سحرگاه، سفر شبانه رفتيم
كه مگر نسيم لطفى، بوَزَد در اين بهاران

چه خوش است

  • جمعه
  • 10
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 23:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل شعر تعلیمی -(چگونه می‌شود از خود برید؟ آدم‌ها!) * عباس شاه زیدی

350

غزل شعر تعلیمی -(چگونه می‌شود از خود برید؟ آدم‌ها!) چگونه می‌شود از خود برید؟ آدم‌ها!
میان آینه خود را ندید، آدم‌ها!...

چگونه می‌گذرد روزها و شب‌هاتان
میان این همه بیم و امید آدم‌ها؟

در این مسابقۀ هیچ و پوچ و بی‌معنا
نهایتاً به کجا می‌رسید آدم‌ها؟

کدامتان ثمری خورده‌اید جز حسرت
میان جنگلی از کاج و بید، آدم‌ها؟...

گذشت دیگر روزی که در میان شما
دلی برای دلی می‌تپید، آدم‌ها!

امان نمی‌دهد این باغبان تماشا را
نمی‌شود گل از این باغ چید آدم‌ها!

هنوز خسته به دنبال خویش می‌گردم
کسی مرا ز شماها ندید آدم‌ها؟.

  • شنبه
  • 1
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

رباعی شعر اخلاقی -(دانی که چرا مثل گُل افروخته‌ای؟) *استاد محمد جواد غفورزاده

431

رباعی شعر اخلاقی -(دانی که چرا مثل گُل افروخته‌ای؟) پیامبر اعظم(صلوات‌الله‌علیه‌وآله):

«أَغْفَلُ النَّاسِ مَنْ لَمْ يَتَّعِظْ بِتَغَيُّرِ الدُّنْيَا مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ»

غافل‌تر از همه مردم كسى است كه از دگرگونیِ احوال روزگار، پند نگيرد.

من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص۳۹۵

دانی که چرا مثل گُل افروخته‌ای؟
هم ساخته‌ای با غم و هم سوخته‌ای؟
از گردش روزگار و تغییر جهان
غافل شدی و پند نیاموخته‌ای

  • شنبه
  • 1
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل مقاومت اسلامی -(مخواه راه برای تو انتخاب کنند) * فاطمه عارف‌نژاد

571
2

شعر غزل مقاومت اسلامی -(مخواه راه برای تو انتخاب کنند) مخواه راه برای تو انتخاب کنند
که با فریبِ دلت، عقل را مجاب کنند

عجیب نیست همیشه در اوج فاجعه‌ها
رسانه‌ها همه تجویز قرص خواب کنند

سکوت، ضرب در آتش شد و به خون تقسیم
چطور می‌شود این داغ را حساب کنند

از این قیام و از این غم سؤال خواهد شد
بترس روز قیامت تو را جواب کنند

رسیده‌اند سپاه یزیدیان زمان
که با جنایت و کودک‌کشی ثواب کنند

دگر چه جای تعجب، اگر یمن را آه
از این به بعد همه کربلا خطاب کنند

به مادران یمن در عزای کودکشان
بگو که گریه برای دل رباب کنند

در این زمانۀ تحریم، هرچه سقّا بود
به خط زدند که فکری برای آب کنند

بگو به لشکر آزاده‌ها که واجب شد
برای پاسخ «هل من معین» شتاب کنند

  • سه شنبه
  • 4
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:38
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل شعر تعلیمی -(هر آن‌که جانب اهل خدا نگه دارد) * حافظ شیرازی

712
-1

شعر غزل شعر تعلیمی -(هر آن‌که جانب اهل خدا نگه دارد) هر آن‌که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد

گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه‌دار سرِ رشته تا نگه دارد

صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد

چو گفتمش که دلم را نگاه‌دار چه گفت
ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد

سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد

غبار راه‌گذارت کجاست تا «حافظ»
به یادگار نسیم صبا نگه دارد

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل وحدت اسلامی -(رمز شب؟ ـ قبله! یا علی اخوی) * محمد جواد الهی پور

395

شعر غزل وحدت اسلامی -(رمز شب؟ ـ قبله! یا علی اخوی) رمز شب؟
ـ قبله!
یا علی اخوی
قبل از این بوده‌ایم ما با هم؟
ـ قبل از این که نه!
منتها امشب میهمان همیم... فردا هم

دم افطار آمدی خیر است
شکر،
تنها نماندم امشب را
سفره را پهن کن
همان گوشه‌ست
نان هم اینجاست... آب و خرما هم

به نماز ایستادم و آرام
پشت من در سکوت قامت بست
گرچه او دست بسته، من با مهر...
گرچه راهش جداست از راهم

از کجایی؟
ـ حلب، همین اطراف...
خانه‌ام دست داعش افتاده
همسر و دخترم محاصره‌اند
گفتم: از حس و حالت آگاهم

گفتم از کربلا و عاشورا
روضهٔ غارت و هجوم و حرم
روضه خواندم...
نگاهش ابری شد
گریه کردیم مدتی با هم

از اباالفضل گفتم و غیرت
گفت: جانم فدای او
گفتم:
ما فدایی خواهرش هستیم
گفت

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل عرفانی -(خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم) * فیض کاشانی

845

شعر غزل عرفانی -(خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم) خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بی‌خيال تو نباشد نه قيامم نه قعودم

جلوۀ حُسن تو ديدم طمع از خويش بريدم
تا که شد محو در انوار وجود تو وجودم...

شيرِ مهرت به ازل داده مرا دايۀ لطفت
نرود تا به ابد مهر تو بيرون ز وجودم

با تو در عيشم و عشرت، همه سودم همه نورم
بی‌تو در رنجم و محنت همه آهم همه دودم...

جاهل و مرده به خود زنده و دانا به تو باشم
به خودم هيچ نباشم به تو باشم همه بودم

يکدم ار بگذردم بی‌تو سراپا به زیانم
بگذرانم نفسى با تو سراسر همه سودم

روى بر رهگذر دوست به اخلاص نهادم
بر ملک منزلت خويش بدين‌گونه فزودم

آنچه را علم گمان داشتم از سينه ستردم
عقدۀ جهل به لا حولَ و لا قُوَّه گشودم

هي

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:12
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

غزل مقاومت اسلامی شعر پایداری -(جاری استغاثه‌ها ای اشک!) * سید محمد جواد شرافت

440

غزل  مقاومت اسلامی شعر پایداری -(جاری استغاثه‌ها ای اشک!) تقدیم به قیام‌های عاشورایی عالم در تداوم ظلم‌ستیزی حسینی، به ویژه انقلاب شیعیان بحرین

جاری استغاثه‌ها ای اشک!
وقت بر گونه‌ها رها شدن است
ماجرای حماسه‌ها ای خون!
فصل با خاک آشنا شدن است

بغض! ای نالۀ فروخورده!
آخرین راه چاره فریاد است
ای سکوت! ای ترانۀ زخمی!
مرهم درد تو صدا شدن است

گر چه در کار بستنی ای قفل!
ناگزیر از شکستنی ای قفل!
ای در بسته! ای دل خسته!
عاقبت قسمت تو وا شدن است

در قفس شور زندگی مرده‌ست
حس و حال پرندگی مرده‌ست
ای پرنده! چقدر در چشمت
شوق در آسمان رها شدن است

خاک، ای خاک غوطه‌ور در اشک!
سرگذشت تو چون مدینه گذشت
خاک، ای خاک شعله‌ور با خون!
سرنوشت تو کربلا شدن است

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل وحدت اسلامی -(دل اگر تنگ و جان اگر خسته‌ست) * ناصر کسایی

307

شعر غزل وحدت اسلامی -(دل اگر تنگ و جان اگر خسته‌ست) دل اگر تنگ و جان اگر خسته‌ست
گاه گاهی اگر پریشانیم
روبرو صخره‌ای اگر باشد
یک به یک موج‌های طوفانیم

دین ما دین آب و آیینه‌ست
بی‌قرار امیر آدینه‌ست
داغ‌هایی به روی این سینه‌ست
گاه اگر مثل ابر گریانیم

گاه مهر نبی نشانهٔ ماست
گاه‌گاهی شکوه شمشیرش
«فاتقوا الله یا اولی الباب»
ما همیشه مرید قرآنیم

«و یدالله فوق ایدیهم»
عشق یعنی عبادتی بی‌مرز
عقل اگر ماه و عشق اگر ابر است
ما پریشان وقت بارانیم

لحظه‌های دفاع از ایمان
لحظه‌های شکوه اسلام است
پای دشمن اگر وسط باشد
بی‌گمان رهسپار میدانیم

هر کجای جهان اگر باشیم
راه ما راه عشق و همراهی‌ست
یوسف عاشقیم و در همه حال
چشم در راه خاک کنعانیم

نیست باکی اگر ک

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل وحدت اسلامی -(پایان یکی‌ست، پنجرهٔ آسمان یکی‌ست) * حسن اسحاقی

718

شعر غزل وحدت اسلامی -(پایان یکی‌ست، پنجرهٔ آسمان یکی‌ست) پایان یکی‌ست، پنجرهٔ آسمان یکی‌ست
خورشید بین این همه رنگین‌کمان یکی‌ست

ما دست داده‌ایم به هم، چشم‌مان به اوج...
ما را به سمت دست خدا نردبان یکی‌ست

هم مَسلکیم، قامت‌مان پیش حق دو تاست
تا روز حشر، قبلهٔ ایمان‌مان یکی‌ست

هنگام هم‌کلامی معشوق، بین ما
در سجده و رکوع و تشهد، زبان یکی‌ست

پیران‌مان نصیحت‌مان کرده‌اند و ما
آموختیم عاقبت داستان یکی‌ست:

تکبیرگو به کشتن تکفیر می‌رویم
سنگر یکی‌ست، دشمن این دودمان یکی‌ست

قرآن سپرده است به ما: «لا تَفَرَّقُوا»
منشور عشق‌بازی ما در جهان یکی‌ست

دریا برای ماست، نترسیم از مسیر
پایان رودهای مداوم روان یکی‌ست

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر چارپاره وحدت اسلامی -(زخم من کهنه زخم تو تازه) * محمد جواد الهی پور

590

شعر چارپاره وحدت اسلامی -(زخم من کهنه زخم تو تازه) زخم من کهنه زخم تو تازه
زخمی پنجه‌های بی‌رحمیم
بین ما وجه مشترک کم نیست
حرف هم را چه خوب می‌فهمیم

گر چه این روزها تن اسلام
زخمی از تیغ مارقین دارد
متحد می‌شویم و می‌بینند
خشم ما آه آتشین دارد

باز خورشید عشق می‌تابد
این دعا...نه...یقین قلب من است
صلح و آزادی و غرور و شرف
همه در سایه‌ی یکی شدن است

صبح آن روز را تصور کن
که جهان زیر چتر قدرت ماست
شرق تا غرب هم‌صدا... همدل
این همان وعده و قرار خداست

صبح آن روز را تصور کن
که فلسطین دوباره آزاد است
دل فرزندهای شام و عراق
فارغ از رنج و مرثیه، شاد است...

این شعار و خیال باطل نیست
بغض یک امت است...می‌دانی؟
امت واحده‌ست غایت ما
با دلی قرص و عزم طوفا

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل مثنوی وحدت اسلامی -(گردباد است که سنجیده جلو می‌آید) * سید مهدی موسوی

331

شعر غزل مثنوی  وحدت اسلامی  -(گردباد است که سنجیده جلو می‌آید) گردباد است که سنجیده جلو می‌آید
به پراکندن جمع من و تو می‌آید

ناقص‌الخلقه‌تر از پیش به ما می‌تازد
دیو تشویش، کم و بیش به ما می‌تازد

غل و زنجیر به کف، در نخ این منطقه است
با صد افسون و دغل در صدد تفرقه است

گردباد است و به هر حال جلو می‌آید
به پراکندن جمع من و تو می‌آید

جمعمان جمع نخواهد شد اگر پا نشویم
وقت تنگ است بیا از هم منها نشویم

چاره‌ای نیست به جز بر صفِ خود افزودن
ضرب در هم به توان ابدیّت بودن

بی‌نهایت شدن و یکدل و یکرنگ شدن
با اشارات خداوند هماهنگ شدن

چاره این است که در آینهٔ وحدت «هو»
دل ببندیم به تصویر خوشِ «و اعتصموا...»

پچ پچی پشت سر ماست همه گوش کنید
نقشه ای شوم مهیاست همه

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:56
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل وحدت اسلامی -(دست مرا گرفت شبیه برادری) *

296
-1

شعر غزل وحدت اسلامی -(دست مرا گرفت شبیه برادری) دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری

در مسجدالحرام نشستیم پیش هم
نزدیک صحن دلشدگان، پای منبری

قرآن کنار پنجره‌ها بود و می‌وزید
بوی گل محمدی از پشت هر دری

وقتی شدیم هم‌نفس و گرم گفت‌وگو
پر می‌کشید شعر به آغوش دفتری

در چشم او روایت و سنت چراغ راه
در چشم من ولایت ماه منوری

از روزهای اول هجرت کمی بگو
وقتی که می‌وزید شمیم پیمبری

آری پیمبر آن که به صوت بلند گفت:
غیر از علی برادر من نیست دیگری

انصار آمدند کنار مهاجرین
خود را گره زدند به تقدیر بهتری

اینان مهاجرند، ولی ارث می‌برند
از سفره می‌خورند طعام برابری

آن روزها پیمبر ما مهربانترین
از مهر و ماه پشت سرش بود لشکری

از روزگار

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

زمزمه همخوانی با موضوع حجاب و عفاف -(از حیدر و زهرا به مرد و زن خطاب است) * امیر عباسی

462
2

زمزمه همخوانی با موضوع حجاب و عفاف -(از حیدر و زهرا به مرد و زن خطاب است) از حیدر و زهرا به مرد و زن خطاب است
که ارزش و فخر و شرف،حفظ حجاب است
بانوی مؤمن،مردِ مسلمان
رو در ‌طریقِ،تَقویٰ و ایمان
باشد شعارَت تا روز محشر
الله اکبر الله اکبر
الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر...

حُجب و حیا نِعمت بُوَد از حَیّ داور
دل از عِفاف و عِطر آن گردد معطّر
میلِ به عفّت،در فطرت ماست
این درس زینب،این ارثِ زهراست
ذکرم دمادم گشته مکرّر
الله اکبر الله اکبر
الله اکبر الله اکبر الله اکبر الله اکبر...

دشمن اگر چه در پِیِ تخریبِ دین است
مَغلوبِ عُشاقِ امیرالمؤمنین است
ما راهمان چیست،راه سعادت
شوقِ وصال و،فیض شهادت
در راه عشقِ مولای بی سر
الله اکبر الله اکبر
الله اکبر الله اکبر الله

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

به مناسبت روز ملی عفاف وحجاب: -(ای زن که انتخاب نمودی عفاف را) * کمیل یزدی

453

به مناسبت روز ملی عفاف وحجاب: -(ای زن که انتخاب نمودی عفاف را) ای زن که انتخاب نمودی عفاف را
داری درون خلوت خود اعتکاف را

از تو نگاه هرزه دلان نا امید شد
در نطفه میکنی خفه فکر خلاف را

وقتی که چادری زحیا میکنی به سر
نابود میکنی قدم انحراف را

تو قدر گوهر دل خود را شناختی
داری به لطف عفت خود قلب صاف را

ای چادرت سلاح نظرهای زهر دار
قطعا برنده ای تو همیشه مصاف را

ای پوشش مقدست آیینه حیا
دارد ملک به دور تو شوق طواف را

هر نخ زچادر تو بود حصن زندگی
بار دگر بخوان رجز لا نخاف را

با چادر تو امن شود خانواده ها
یعنی که جامعه ز تو دارد عفاف را

چادر به سر نمودنت ای زن جهاد توست
دارد حیایت ارزش بیت المطاف را

آرامش دل همه از این وقار توست
باید که گویم از دلم این

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن غزل وحدت اسلامی -(«معاشران گره از زلف یار وا نکنید») * مهدی مردانی

395

متن غزل وحدت اسلامی -(«معاشران گره از زلف یار وا نکنید») «معاشران گره از زلف یار وا نکنید»
حریم وحدت دل را ز هم جدا نکنید

به حکم «وَاعتَصِموا» مو به مو ببافیدش
به‌روی شانه پراکنده‌اش رها نکنید

«شبی خوش است» ولی وقت قصه خواندن نیست
به خواب غفلت اگر چشم مبتلا نکنید

به تیغ تفرقه ما را هلاک کرد رقیب
چو دوستید طهارت به خون ما نکنید

نماز عشق به محراب ابروی یار است
در این طریق به هر قبله اقتدا نکنید

به پای خویش نیفتید خودپرستی را
به سجده‌ای هُبل نفس را خدا نکنید

خدا یکی‌ست، محمد یکی‌ست، عشق یکی‌ست
یکی شوید و پراکندگی بنا نکنید

یکی شوید، نه چون دانه‌های یک تسبیح
به استخاره تن از یکدگر سوا نکنید

یکی شوید چنان قطره‌های در دل رود
که تن به غیر خروشیدن آ

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل تعلیمی -(دلبستگى‌ست مادر هر ماتمى كه هست) * صائب تبریزی

432

شعر غزل  تعلیمی -(دلبستگى‌ست مادر هر ماتمى كه هست) دلبستگى‌ست مادر هر ماتمى كه هست
مى‌‏زايد از تعلق ما، هر غمى كه هست

خود را ز واصلان ديار فنا شمار
تا بر دل تو سور شود ماتمى كه هست

با تشنگى بساز كه در زير آسمان
دل‌هاى آب كرده بُوَد، شبنمى كه هست

از خود رميده‌‏اى‌ست كه خود را نيافته‌ست
امروز در بساط جهان بى‌غمى كه هست

زخم تو بى‌نياز ز مرهم نمى‌‏شود
تا صرف ديگران نكنى مرهمى كه هست

آتش ز سنگ و لعل ز خارا گرفته‏‌اند
محكم بگير دامن كوه غمى كه هست

بر مهلت زمانۀ دون اعتماد نيست
چون صبح در خوشى به سر آور دمى كه هست

سالک اگر به دامن خود پاى بشكند
در دل كند مشاهده هر عالمى كه هست

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر غزل توحیدی -(تو را به جان عزیزت قسم بیا برویم) * محمد جواد محبت

672
2

متن شعر غزل  توحیدی -(تو را به جان عزیزت قسم بیا برویم) تو را به جان عزیزت قسم بیا برویم
بیا و در گذر این وقت شب کجا برویم؟

کجای عمر ز دیدار آشنا خوشتر؟
بیا عزیز به دیدار آشنا برویم

غبار خستگی از جان و دل فروشوییم
لباس شوق بپوشیم و باصفا برویم

سفیر آب، فرستاده دعوتی روشن
وضو بگیر به رغبت، بگیر، تا برویم

سپیده با گل تکبیر می‌رسد از راه
اشاره می‌کند از کوچۀ دعا برویم

نه راه دور و نه در بسته، بخت از این خوشتر؟
بیا عزیز! درِ خانه‌ی خدا برویم

از آن کرانه بلند است صوت پاک اذان
خوش است مسجد و خوشتر که با شما برویم

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل عرفانی -(گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس) * حافظ شیرازی

424

شعر غزل عرفانی -(گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس) گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایۀ آن سرو روان ما را بس

من و هم‌صحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس

قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند
ما که رندیم و گدا، دیر مغان ما را بس

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

حافظ از مشرب قسمت گله نا انصافی‌ست
طبع چون آب و غزل‌های روان ما را بس

  • پنج شنبه
  • 20
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

قیام گوهرشاد -(زیر نقاب رنگی استبداد) * عالیه رجبی

407

قیام گوهرشاد -(زیر نقاب رنگی استبداد) زیر نقاب رنگی استبداد
با دردی از حقارت مادر زاد

ظهری نشسته در تب تیرآلود
هرم گلوله، اسلحه ای جلاد

پیش نگاه بغض تبر داران
درهم تنیده جنگلی از شمشاد

فولادهای خورده گره در هم
آزاده های تا به ابد آزاد

تا این سکوت پرشده از نفرت
تبدیل شد به حنجره ی فریاد

سرپنجه ی کلاه شاپو ها
بر جان پرده پوش زمین افتاد

باضرب چکمه های رضاخانی
مادر مقابل پسرش جان داد

جاریست درخیال پسر ،رقص
چادر نماز مادریش در باد

اما هنوزهم ضربان دارد
قلب به خون نشسته ی گوهرشاد

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:21
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل عرفانی -(ما دل برای دوست ز جان برگرفته‌ایم) * سیف فرغانی

423

شعر غزل عرفانی -(ما دل برای دوست ز جان برگرفته‌ایم) ما دل برای دوست ز جان برگرفته‌ایم
چشم طمع ز هر دو جهان برگرفته‌ایم...

ما را نبود چون دگران خوشه‌چین کسی
چون مرغ دانه‌ای به دهان برگرفته‌ایم

ای تو به دست لطف سبک کرده بارها
از تو مدد، که بار گران برگرفته‌ایم...

گفتی برو بنه سر و برگیر دل ز غیر
دیری‌ست این نهاده و آن برگرفته‌ایم

چون برگرفت تشنه به لب آب را ز جوی؟
ما از درِ تو خاک چنان برگرفته‌ایم...

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل عرفانی -(به کعبه رفتم و زآن‌جا هوای کوی تو کردم) * عبدالرحمان جامی

2726
1

شعر غزل عرفانی -(به کعبه رفتم و زآن‌جا هوای کوی تو کردم) به کعبه رفتم و زآن‌جا هوای کوی تو کردم
جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم...

نهاده خلق حرم سوی کعبه روی عبادت
من از میان همه، روی دل به سوی تو کردم

مرا به هیچ مقامی نبود غیر تو نامی
طواف و سعی که کردم به جستجوی تو کردم

به موقفِ عَرفات ایستاده خلق، دعاخوان
من از دعا لب خود بسته، گفتگوی تو کردم

فتاده اهل مِنا در پی مُنا و مقاصد
چو «جامی» از همه فارغ من آرزوی تو کردم

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر رباعی عرفانی -(حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست) * شیخ بهایی

725

شعر رباعی عرفانی -(حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست) حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کرده‌ست، نکوست
تقصیر وی آن است که آرد دگری
قربان سازد به‌جای خود در ره دوست

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل عرفانی -(دل آزاده با خدا باشد) * حزین لاهیجی

406

شعر غزل عرفانی -(دل آزاده با خدا باشد) دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد

دل چو خالی شد از خیال خودی
حرم خاص کبریا باشد

می‌رسد هر نفَس نسیم وصال
خُنک آن دل، که آشنا باشد

ای رخت قبله‌گاه مشتاقان
کس مباد از درت جدا باشد...

جلوه کن در لباس یکتایی
تا من و ما، تمام لا باشد...

هر که فانی شود ز خویش «حزین»
«مَن رَءانی فَقَد رَءا» باشد

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:48
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل عرفانی -(از همه سوی جهان جلوۀ او می‌بینم) * محمد حسین شهریار

624

شعر غزل عرفانی -(از همه سوی جهان جلوۀ او می‌بینم) از همه سوی جهان جلوۀ او می‌بینم
جلوۀ اوست جهان کز همه سو می‌بینم

چشم از او، جلوه از او ما چه حریفیم ای دل
چهرۀ اوست که با دیدۀ او می‌بینم

تا که در دیدۀ من کون و مکان آینه گشت
هم در آن آینه، آن آینه‌رو می‌بینم

او صفیری که ز خاموشی شب می‌شنوم
وآن هیاهو، که سحر بر سر کو می‌بینم

چون به نوروز کُند پیرهن از سبزه و گل
آن نگارین، همه رنگ و همه بو می‌بینم

تا یکی قطره چشیدم منَش از چشمۀ قاف
کوه در چشمه و دریا به سبو می‌بینم...

در نمازند درختان و گل از باد وزان
خَم به سرچشمه و در کار وضو می‌بینم...

ذره، خشتی که فراداشته کیهان عظیم
باز کیهان به دل ذره فرو می‌بینم...

آسمان راز به من گفت و به کس باز

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:00
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل عرفانی -(فرخنده پیکری‌ست که سر در هوای توست) * نشاط اصفهانی

573
1

شعر غزل عرفانی -(فرخنده پیکری‌ست که سر در هوای توست) فرخنده پیکری‌ست که سر در هوای توست
فرخنده‌تر سری‌‌ست که بر خاک پای توست

سودای زاهدان همه شوق بهشت و حور
غوغای عارفان همه ذوق لقای توست

امروز اگر به باد رود در رهت چه باک
فردا که سر ز خاک بر آید به پای توست

گر خدمتی‌ست از تو به ما بار نعمتی‌ست
کاری نکرده بنده که گوید برای توست

ما را به قدر خویش خطایی‌ست لاجرم
چندان که بیش باشد کم از عطای توست

عفو تو دیده‌ایم و گنه کرده‌ایم، اگر
بر جرم ما نبینی و بخشی، سزای توست

سر بر مراد دوست نهادی به تیغ خصم
ای کشته غم مدار که خود خون‌بهای توست...

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:41
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 حاج اصغر فرشچی

زائر شهر مدینه خطاب به شهر مدینه -(آمدم من ای مدینه بردر بانوی گل ) * حاج اصغر فرشچی

413

زائر شهر مدینه  خطاب به شهر مدینه  -(آمدم من ای مدینه بردر بانوی گل ) آمدم من ای مدینه بردر بانوی گل
برمشامم مشک عنبر میرسد یا بوی گل
.
روز را دانی چرا روشن کند چون آفتاب
آری آری چون گشاید دیده را برروی گل
.
آهوان درناف خود مشک ختن دارند لیک
جملگی مستند از بویت بیایند سوی گل
.
آسمان عشق را گر رعد و برقی رخ دهد
نقش بندد آسمان رنگین کمان ابروی گل
.
غنچة نشکفته ات گلزار را داده صفا
ازصفایش خار هم سر برده درگیسوی گل
.
باغبان باغ مینو دل غمین می شد اگر
چون محبّت دیده ازگل سرنهد زانوی گل
.
گل چه گل پروانه ها دورسرش پرمی زدند
لب گذارد تا به رو هم برسرو بازوی گل
.
گر چه گل پروانه را مونس بود در گلستان
نی زند پروانه ای پر تا رسد پهلوی گل
.
این گل پهلو شکسته تک گل پیغمبر

  • چهارشنبه
  • 2
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد