اشعار مدایح حضرت فاطمه زهرا

مرتب سازی براساس

شعر حضرت فاطمه (س) - ترکیب بند -( وقتش رسید، هم سخنت را عوض کنی ) * علی زمانیان

2927
3

شعر حضرت فاطمه (س) - ترکیب بند -( وقتش رسید، هم سخنت را عوض کنی ) وقتش رسید، هم سخنت را عوض کنی
هم خواهش رها شدنت را عوض کنی
لاغرشدی کفن دگر اندازه ی تو نیست
باید زمان پر زدنت راعوض کنی
پهلو عوض نکن تو که مجبور می شوی
وقت نماز، پیرهنت راعوض کنی
دستت تکان نمی خورد اصلا نیاز نیست -
بادست خود لباس تنت را عوض کنی
باید که یا تحمل بی تابی حسن -
یا جای بغچه ی کفنت راعوض کنی
باغ بنفشه شد به خدا غنچه ی تنت
مویم سفید می شود از راه رفتنت
خیلی رعایت دل بی یار می کنی
داری مرا به خویش بدهکار می کنی
حتی هنوز هم که دگر بی نفس شدی
با این نفس نفس نفسم کار می کنی
پنهان نکن عزیز دلم بی دلیل نیست
تامی رسم تو روی به دیوار می کنی
حس می کنم خلاصه که نامحرمت شدم
بعد از دو ماه و نیم

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

غزل حضرت فاطمه زهرا(س) -( گرد هم آوردند ماتم های عالم را ) * محمد مهدی سیار

2764
1

غزل حضرت فاطمه زهرا(س) -( گرد هم آوردند ماتم های عالم را ) گرد هم آوردند ماتم های عالم را
وقتی جدا كردند همدم های عالم را
از ع‍ِطر یاسم بادهای ساحل غربی
از یاد می بردند مریم های عالم را
تا صبح بر گلبرگ زردش اشک خواهم ریخت
شرمنده خواهم كرد شبنم های عالم را
انگار یك جا بر سرم آوار می كردند
تیغ تمام ابن ملجم های عالم را
من پشت پرچین بهشت كوچكم دیدم
هیزم به دوشان جهنم های عالم را
ما‌هم هلالی می شد و من در حلولی سرخ
می دیدم آغاز محرم های عالم را

شاعر : محمد مهدی سیار

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت فاطمه(س) -( تا سر زند خورشید او از صبح بامش ) * سید مسیح شاه چراغی

2319
2

غزل حضرت فاطمه(س) -( تا سر زند خورشید او از صبح بامش ) تا سر زند خورشید او از صبح بامش
یک آسمان مست از تماشای مدامش
تا گردباد شوق او در دشت پیچید
صدها رمه آهو نشسته بین دامش
در خطبه زار روح بخش او نشستم
دارد عسل می ریزد از شهد کلامش
او علت پیدایش نور پدر بود
آری پیمبر غبطه خورده بر مقامش
هر کس که زانو می زند در مکتب او
باید بگیرد درس مردی از مرامش
اصلا فدک ارزانی دنیایتان باد
وقتی خدا کرده بهشتی را به نامش
تا با دل و جان پاسدار کعبه باشد
احرام آتش بسته در بیت الحرامش
یک روز آه آینه باید بگیرد
هر قلب سنگی که شکسته احترامش
سر تا به پایش ذوالفقار ست و رشادت
آمد برون شمشیر مولا از نیامش
باید علی را یک نفر پاسخ بگوید
بغض گلوگیری شده زخم سلامش
در باغ زخ

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 13:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

حضرت فاطمه (س) - غزل -( شعر در چشم ترت در هیجان آمده است ) *

1966
0

حضرت فاطمه (س) - غزل -( شعر در چشم ترت در هیجان آمده است ) شعر در چشم ترت در هیجان آمده است
واژه در واژه شکفته ست و به جان آمده است
موج در موج به تکرار تو جاری شده اند
رود، دریاچه و دریا به نشان آمده است
آیه ی اطهر بارانی و روشن تر از آن
در پی نام تو هر آب روان آمده است
یاس اگر لب بگشاید باغ ها می فهمند
پای پیغمبر گل ها به میان آمده است
عطر تو در نفس باغچه می روید و باز -
بی گمان نام تو بانو به زبان آمده است
گونه ات باغ کبود گل یاس است، اگر -
رنگ نیلی تو در یاد زمان آمده است

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 13:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت فاطمه(س) -( باد عاشق شده و آمده گیسو بوسی ) *

1822
5

غزل حضرت فاطمه(س) -( باد عاشق شده و آمده گیسو بوسی ) باد عاشق شده و آمده گیسو بوسی
پر درآورده در از شوق به پهلو بوسی
دست بر شانه ی دیوار گرفتی٬ آتش -
مثل پروانه جهید از عطش رو بوسی
دود برخاست که در پیش تو زانو بزند
حلقه زد٬ حلقه٬ در این حلقه ی گیسو بوسی
شانه ات خم شد و ناگاه زمین افتادی
خم شد از گوشه در٬ "میخ "به زانو بوسی
آتش و باد٬ در و میخ٬ به هم پیچیدند
تا در آغوش تو افتند به بازو بوسی
بی شک از حضرت آیینه تقاضا کردند
آتش و باد٬ در و میخ، در این رو بوسی...

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت فاطمه(س) -( شرح این حادثه یک لنگه ی در می خواهد ) * نادر حسینی

2252
6

غزل حضرت فاطمه(س) -( شرح این حادثه یک لنگه ی در می خواهد ) شرح این حادثه یک لنگه ی در می خواهد
کوچه ای تنگ، وَ یک راه گذر می خواهد
مادری با پسرش داشت که می رفت، ولی -
کوچه ی هاشمی انگار خبر می خواهد
ناگهان چند نفر راه بر عابر بستند
عابر کوچه ولی راه گذر می خواهد
دست از قبضه ی یک فاجعه بیرون آمد
ضربت سیلی نامرد حذر می خواهد
تا مجسّم بشود ضربه ی سیلی در ذهن
کوچه پیداست که یک مرد قَدَر می خواهد
گاه می افت دو گه گاه که بر می خیزد
رفتنش تا به در خانه هنر می خواهد
بُوَد این گوشه ای از آن چه که در کوچه گذشت
در و دیوار ولی شرح دگر می خواهد

شاعر : نادر حسینی

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 14:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

حضرت فاطمه (س) - قطعه -( سنگین تر از همیشه غمی روی سینه ام ) * سید رضا موسوی ولا

2736
2

حضرت فاطمه (س) - قطعه -( سنگین تر از همیشه غمی روی سینه ام ) سنگین تر از همیشه غمی روی سینه ام
خیلی دلم برای دو خط روضه لَک زده
انگار وقت روضه ی مادر رسیده باز
دردی که زخم های دلم را نمک زده
حالا رسیده لحظه ی در هم شکستنِ -
بُغضی که در گلوی من است و ترک زده
در روزهای سخت همین فاطمیه است
شاید خدا دو چشم مرا هم محک زده
از آن شبی که سوخت، دَرِِ خانه، شعله اش -
آتش به فرش و عرش و زمین و فلک زده
آتش شراره های خودش را کنار در
بر بال زخم خورده ی آن شاپرک زده
بانوی آسمانی این خاک را، عدو -
آخر چرا خدا! به چه جرمی کتک زده؟
طومار رنج نامه ی زهراست از ازل
داغی عجیب بر دل انس و ملک زده

شاعر : سید رضا موسوی ولا

  • پنج شنبه
  • 18
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 06:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح حضرت زهرا (س) - از حسین معصومی -( دخترِ ختمِ رُسُل ، اُمِّ اَبیها منم ) * حسین معصومی

2099
1

مدح حضرت زهرا (س) - از حسین معصومی -( دخترِ ختمِ رُسُل ، اُمِّ اَبیها منم ) دخترِ ختمِ رُسُل ، اُمِّ اَبیها منم
عالمِ قُدسیه را ، جوهره تنها منم
قُرَّةُ عَینِ الرّسول ، زهره ی زهرا ، بتول
بهرِ رسولِ خدا ، مادرِ بابا منم
بانوی کلِ جهان ، در همه ی عصرها
سیده ی کائنات ، انسیه حورا منم
کُفوِ علی در جهان ، نیست کسی غیرِ من
امرِ خداوندگار ، همسرِ مولا منم
خاکِ رهم سرمه ی ، چشمِ ملائک بود
دیده ی یعقوب را ، آنکه کند وا منم
نورِ خداوند را ، اُمَّتِ موسی بدید
آنکه زِ حق جلوه کرد ، در دلِ صحرا منم
عیسیِ مریم اگر ، رفته به معراج ، پس
آنکه بود صاحبِ ، عرشِ مُعَلّی منم
موسیِ آشفته چون ، دست به قلبش رساند
مِهرِ من آمد برون ، آن یدِ بیضا منم
جنگِ علی دیده ای ، زآنچه که بشنیده ای
بهرِ

  • سه شنبه
  • 24
  • تیر
  • 1393
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر مدح حضرت زهرا (س) -( زهرا تویی که زهره به نامت قیام کرد ) * رضا حمامی آرانی

3437
10

شعر مدح حضرت زهرا (س) -( زهرا تویی که زهره به نامت قیام کرد ) زهرا تویی که زهره به نامت قیام کرد
خورشید در لقای تو رخ در نیام کرد
نام تو را نبرده خدا در کتاب خویش
یعنی که او به منزلتت احترام کرد
تنها نه مصطفی که به شانت درود گفت
بلکه به رافت تو خدا هم سلام کرد
عالم نداشت بی تو شب قدر فاطمه
قدر تو بود و بر سر ما مستدام کرد
تا آنکه بوی مرحمت تو به ما رسد
نام تو ذکر نافله صبح و شام کرد
مهر تو چون نشست به هر سینه ای خدا
آن سینه را به آتش دوزخ حرام کرد
اما چه بود جرم تو ای آبروی خلق
دشمن چرا تو را هدف انتقام کرد

شاعر : رضا حمامی آرانی

  • شنبه
  • 26
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 21:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

رباعی برای مدح حضرت زهرا (س) -( بدون نـــام او دنیـــا نباشـد ) * جواد مزنگی

2341
2

رباعی برای مدح حضرت زهرا (س) -( بدون نـــام او دنیـــا نباشـد ) بدون نـــام او دنیـــا نباشـد
وجود پاک را معنـــا نباشـد
برای هر دوعالم اعتبــاری
نمی مانَد اگر زهــرا نباشد

شاعر : جواد مزنگی

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 16:56
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

یازهرا(س) _ای گل گیسوی رخ مصطفی -( می بردم یاد تو در راه عشق ) * جواد مزنگی

1706
1

یازهرا(س) _ای گل گیسوی رخ مصطفی -( می بردم یاد تو در راه عشق ) می بردم یاد تو در راه عشق
ای گل من ، ای گل من ، ماه عشق

یاد تو بیرون نشود از دلم
ای گل من ماه گه خلوتم

ای سحر از یاد تو محراب دل
اشک تو خود جوهره ی ناب دل

ای گل گیسوی رخ مصطفی
مادر گلهای دل مجتبی

ای که فلک مانده ی ایمان تو
چشم من و آن ید احسان تو

خوش بود آندم که نگاهم کنی
وای به من گر تو جوابم کنی

دست بگیر از من درمانده نیز
جرعه ی لطفی به نگاهم بریز

شاعر : جواد مزنگی

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 18:54
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

رباعی برای مدح حضرت زهرا(س) -( غیر نامش به لب پـیـر و جـوان زمــزمه نیست ) * جواد مزنگی

2439
3

رباعی برای مدح حضرت زهرا(س) -( غیر نامش به لب پـیـر و جـوان زمــزمه نیست ) غیر نامش به لب پـیـر و جـوان زمــزمه نیست
همه جا جز گل زیبای رخــش همهـــــمه نیست
چون که خواهند به حاجــــت ز کســـی یاد کنند
در جهان بانویی خوش نام تر از فاطمه نیست

شاعر : جواد مزنگی

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 19:05
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

رباعی برای حضرت زهرا (س) -( با عشق تو خیمه ی جهــان بر پا شد ) * جواد مزنگی

2021
1

رباعی برای حضرت زهرا (س) -( با عشق تو خیمه ی جهــان بر پا شد ) با عشق تو خیمه ی جهــان بر پا شد
زیبــــایی کـائنـــــــات با معنــــــــا شد
آن روز که گـــل بـــه بـــاغ دنیـــا آمد
مــــاننــد تو لبخنـــد زد و زیبــــا شد

شاعر : جواد مزنگی

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 19:06
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

دوبیتی در مدح حضرت فاطمه (س) -( شکـــوه فاطمـــه بلــوا نموده ) * جواد مزنگی

3607
11

دوبیتی در مدح حضرت فاطمه (س) -( شکـــوه فاطمـــه بلــوا نموده ) شکـــوه فاطمـــه بلــوا نموده
خدا در خلقتـش غوغــا نموده
تمــــام باغ جنــت را خـــداوند
به نــام فاطمــه امضـــا نموده

شاعر : جواد مزنگی

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 19:07
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

دوبیتی در مدح بی بی دو عالم حضرت زهرا (س) -( دو عالم گشته از مهــــــرش مُسخر ) * جواد مزنگی

2087
1

دوبیتی در مدح بی بی دو عالم حضرت زهرا (س) -( دو عالم گشته از مهــــــرش مُسخر ) دو عالم گشته از مهــــــرش مُسخر
بهشـــت از نـــور روی او منــــور
ز نـام پـاک زهــــرا بـاغ جـانهــــا
همیشه خرم و سبــز و معطـــــــر

شاعر : جواد مزنگی

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 19:08
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

رباعی در بیان مقام حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها -( سپـید از نام او شـــد روی عالم ) * جواد مزنگی

2273
4

رباعی در بیان مقام حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها -( سپـید از نام او شـــد روی عالم ) سپـید از نام او شـــد روی عالم
صفا جاری از او شد سوی عالم
به روی ســـردر جنــت نوشتند :
ســـلام عشـق بــر بانوی عـالم

شاعر : جواد مزنگی

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 19:10
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

دوبیتی برای مدح حضرت زهرا(س) -( شایــــــــسته ی هر لحظه سلامی ، بانـو ) * جواد مزنگی

2893
13

دوبیتی برای مدح حضرت زهرا(س) -( شایــــــــسته ی هر لحظه سلامی ، بانـو ) شایــــــــسته ی هر لحظه سلامی ، بانـو
بـرتــر ز مـــدیــحه و کـلامـــــی ، بانــــو
در نزد خدا کـــــــسی همــاننـد تو نیـست
چــــون مــــادر یــازده امــامــــی ، بانـو

شاعر : جواد مزنگی

  • سه شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 19:14
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

غزل فاطمیه -(صدبار قدرش برتر از بيتُ الحرام است) * محمد قاسمی

858
2

غزل فاطمیه -(صدبار قدرش برتر از بيتُ الحرام است) صدبار قدرش برتر از بيتُ الحرام است
اين خانه اي كه قبله ي دارُالسّلام است

اين آستان ، جايي ست كه حتّي كنــيزش
در خلوت خود با ملائك هم كلام است

عرش است صحن خانه اي كه قنبرش هم
صاحبْ دل و صاحبْ دم و صاحبْ مقام است

هر گوشه اش دارد نشـان از حق تعاليٰ
اين خانه اصـلاً بيت آيـات عِظام است

هركس درِ اين خانه را بوسيد و رد شد
در سِلك اهل دل سزايش احترام است

از ديدِ شخصي مثل سلمان،بي طهارت
حتّي به ديوارش نظر كردن حرام است

خلقت فداي نام بانويي كه بيتــش
دارُ الامان،دارُ الكرم،دارُ الاِمام است

از بس برآورده شده حاجت به دستش
او دور تا دورش هميشه ازدحام است

هركس كه چشمش را به روي خِير او بست
در، بي مر

  • چهارشنبه
  • 26
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 21:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت زهرا (س) -( جنونی در درون دارد فضای صحن آبادش ) *

1365
0

حضرت زهرا (س) -( جنونی در درون دارد فضای صحن آبادش ) جنونی در درون دارد فضای صحن آبادش
که حیران کرده بالا را همین انبوه تعدادش

کدامین واژه در یادت، تورا حل مسائل شد
که ذکر یاعلی دارد به هر وامانده امدادش

به اسرار جهان واقف، به کار سائلش عارف
مداما با حرم شادم، که می سازد مرا یادش

خوشم با حالتی مفتون، فقط حبش به دل مشحون
ز مهجوری دو چشمم خون، زنم هر لحظه فریادش

دمی در روز پر حسرت، چه می باشد تورا قسمت؟
مرا کافیست حق گوید : " علی جان بوده صیادش "

علی احمدیان جنت

  • چهارشنبه
  • 20
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) هجوم به بیت ولایت کوچه بنی هاشم تشییع -( از آنچه در دوجهان هست بیشتر دارد ) *

1144
2

حضرت زهرا(س) هجوم به بیت ولایت کوچه بنی هاشم تشییع -( از آنچه در دوجهان هست بیشتر دارد ) از آنچه در دوجهان هست بیشتر دارد

فقط خدا ست که از کار او خبر دارد

یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود

اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد

عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه ای

کسی که کفو علی می شود جگر دارد

کمر به یاری تنهایی علی بسته

میان کوچه اگر دست بر کمر دارد

سر علی به سلامت چه باک از این سردرد

محبت ولی الله درد سر دارد

کسی که شهر سر سفرۀ قنوتش بود

چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟!

صدا زد: "اشهد ان علی ولی الله"

ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد

زمان خوردن حق علی و اولادش

سقیفه است و احادیث معتبر دارد

سقیفه مکتب شیطانی خلافت بود

سیاستی که برایش علی ضرر دارد

کنیزِ بیت علی خاک را طلا می کرد

  • یکشنبه
  • 1
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 10:42
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) -( ای امید دل افسرده من ) *

1045
1

حضرت زهرا(س) -( ای امید دل افسرده من ) ای امید دل افسرده من
نازنین یار جوان مرده من

سوخت قلبم زبرایت زهرا
بنشستم به عزایت زهرا

گل من از چه خزان گردیدی
زود از دیده نهان گردیدی

تو صفا بخش دل ما بودی
بال و پر سوی جنان بگشودی

توکه بر قلب محبان جانی
زچه در خاک سیه پنهانی

ای گل پرپر من زهرا جان
داغ تو شعله فکنده بر جان

آنکه پیراهنت از خون تر کرد
گُل رخسار تو را پرپر کرد

فاطمه آمده بر لب جانم
تو بزیر گِلُ من گریانم

زینبت سوخت زداغت جگرش
خیز یا فاطمه بین چشم ترش

گوید ای مادر ارزنده خوب
ماه من زود نمودی تو غروب

منکه در خاک ترا بنهادم
کاش در دفن تو جان میدادم

پسرت جامه بتن چاک کند
دخترت بین که بسر خاک کند

بی تو از زندگی ام بیزارم

  • یکشنبه
  • 1
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 10:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) تغسیل -( شام غریبی و تک و تنها شدن رسید ) *

1198
1

حضرت زهرا(س) تغسیل -( شام غریبی و تک و تنها شدن رسید ) شام غریبی و تک و تنها شدن رسید

هفت آسمان به سینه مولا محن رسید

میگفت قطره قطره اشکش چرا چرا

رفتن رسید بر تو و ماندن به من رسید

با گریه کار غسل شبانه شروع شد

با گریه آستین همه بر دهن رسید

آرام و بی صدا چقدر لطمه میزدند

تا روی سنگ غسل غریبی بدن رسید

می خواست تا که فاطمه را رو نما کند

فریاد های ناله و آه از حسن رسید

بیهوش شد حسن به گمانم که باز هم

بر خاطرات کوچه و سیلی زدن رسید

مانند باغ لاله شده سنگ غسل او

از بس که لاله لاله گل از پیرهن رسید

آثار شعله ها نفسش را بریده بود

هر چه سرش رسید از آن سوختن رسید

اسفند روی آتش غم بود دختری

تا جامه بهشتی مادر کفن رسید

هنگام پر کشیدن تابوت

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 18:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) شام غریبان -( بچه ها رنگ خزانید نبیند حیدر ) *

1073
2

حضرت زهرا(س) شام غریبان -( بچه ها رنگ خزانید نبیند حیدر ) بچه ها رنگ خزانید نبیند حیدر

خسته از داغ جوانید نبیند حیدر

اشک آهسته فشانید نبیند حیدر

همگی مرثیه خوانید نبیند حیدر

زینبش را ببرید و سرِ هر نافله ای

سرِ سجاده نشانید نبیند حیدر

شکوه از دست عدو با دل غمناک کنید

زین اهانت گله از خاک به افلاک کنید

گریه بر فاطمه با دیدهء نمناک کنید

خون دلدار علی از رخ در پاک کنید

موقع شستن خون از در و دیوار فقط

کاش می شد بتوانید نبیند حیدر

چادر فاطمه از چشم علی دور کنید

رحم بر آن دل پر غصه و رنجور کنید

چادر فاطمه را گوشه ای مستور کنید

فضه اش را پیِ این قائله مأمور کنید

لااقل دورنکردید اگر چادر را

خاک آن را بتکانید نبیند حیدر

کاش یک مرد شود حداقل

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 18:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت زهرا(س) شام غریبان -( امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر ) * حسن لطفی

5575
5

حضرت زهرا(س) شام غریبان -( امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر ) امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر

اما تو را خیلی اذیت کرد مادر

همسایه هایت را دعا کردی و این شهر

هرشب فقط پشتِ تو غیبت کرد مادر

چشم و سر و پهلویَم امشب درد دارند

دردِ تو بر ما هم سرایت کرد مادر

بابا تو را می شست دیدم رفت از حال

وقتی به بازویِ تو دقت کرد مادر

این زخمِ سینه عاقبت کارِ خودش کرد

ما را اسیرِ این مصیبت کرد مادر

هم اشک هم بابا عرق می ریخت اما

حالِ مرا خیلی رعایت کرد مادر

از چادری که سهمِ من شد از تو،پیداست

آتش فقط از تو عیادت کرد مادر

با آنهمه زخمی که خوردی ، قاتلِ تو

از ماندنت در کوچه حیرت کرد مادر

آنروز دیدم هفت جایت را شکستند

دیدم مغیره هِی جسارت کرد مادر

دست از قلا

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) شام غریبان -( ای داغ عشق بر جگر خون فشان تو ) *

1611
1

حضرت زهرا(س) شام غریبان -( ای داغ عشق بر جگر خون فشان تو ) ای داغ عشق بر جگر خون فشان تو

وی لاله زار زخم ، تن ارغوان تو

ای آخرین بهانه ی شادابی علی!

در اول بهار رسیده خزان تو

ای ماه روشن شب قدر من ، آفتاب

پنهان شده ست در نظر مهربان تو

در آزمون عشق علی صبر می کنی

اما چه سخت میگذرد امتحان تو

با ضعف شانه بر سر دردانه می کشی!

ای من فدای خستگی بازوان تو

دیدم زمان غسل تو ، دریای سرخ من!

در خون نشسته بود کران تا کران تو*

پنهان شدی که حافظه ی چند قرن بعد

از ناله های خاک بگیرد نشان تو

حضرت زهرا(س)-شام غریبان

ای با تمام هستی خود یاور علی

در بیت وحی حامی و هم سنگر علی

چون شد که در بهار جوانی خزان شدی

ای یاس مصطفی گُل نیلوفر علی

با دفن مخفیانه

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 18:54
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

واحد حضرت زهرا سلام الله علیها -( عصمت اللهی و واسه ی پیمبر،تویی مادر ) *

2285
1

واحد  حضرت زهرا سلام الله علیها -( عصمت اللهی و واسه ی پیمبر،تویی مادر ) عصمت اللهی و واسه ی پیمبر،تویی مادر
همسر نمونه ی ساقی کوثر،تویی مادر

واسه ی حضرت عباس دلاور،تویی مادر
واسه بچه شیعه تو فردای محشر،تویی مادر

از نور تو شد،قلبم منجلی
ای پرستوی،خونه ی علی

گیره کارم به تو،مظهر عشق و امید
سایه ی رو سرم،مادر شاهه شهید
بی بیِ بی حرم،دستی بکش رو سرم
جان حیدر بیا،نکن منو نا امید

(کوثر مرتضی ام ابیها مدد)

قطره ماییم و تویی مثال دریا،بی بی زهرا
فضه ی تو میکنه کار مسیحا،بی بی زهرا

تویی مادر خوبه زینب کبری،بی بی زهرا
بتکون چادرتو روی سر ما،بی بی زهرا

بیچاره منم،چاره سازمی
علت وجو،د و آغازمی

تاج خوشبختیه،همیشه روی سرم
که گدای تو و،همسر تو حیدرم
با جواز توئه،که نوکر

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:32
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا (س) -( بهر نزول رحمت حق آیه می شوی ) *

1697
2

حضرت زهرا (س) -( بهر نزول رحمت حق آیه می شوی ) بهر نزول رحمت حق آیه می شوی
گریان برای حاجت همسایه می شوی

بانو بس است این همه گریه که می کنی
داری خیال می شوی و سایه می شوی

اذکارِ آسمانیِ تسبیح مرتضی
پر پر شدی چقدر مفاتیح مرتضی

دیروز هر کجای مدینه که سر زدم
دیدم نشسته اند به تقبیح مرتضی

مردم توجهی به کلامم نمی کنند
قدری حیا ز شأن و مقامم نمی کنند

جای همه بیا و جواب مرا بده
حالا که کل شهر سلامم نمی کنند

هفتاد روز مبهم و مسکوت مانده ای
از آن دوشنبه فاطمه مبهوت مانده ای

با صد امید گفتی و گهواره ساختم
حالا به فکر روکشِ تابوت مانده ای؟!

رد خزان به چهره ات ای یاس مانده است
وضعت هنوز فاطمه حساس مانده است

خیلی دلم شکسته... بدان می کشد مرا
خ

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:35
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن کردی

حضرت زهرا(س) مرثیه -( طوبای مرتضی که زمانی رشیده بود ) * حسن کردی

1926
1

حضرت زهرا(س)  مرثیه -( طوبای مرتضی که زمانی رشیده بود ) طوبای مرتضی که زمانی رشیده بود
دیگر زتندباد بلا قد خمیده بود

غرق سکوت خسته و مجروح و بی نفس
شمعی که قطره قطره به اخر رسیده بود

حتی برای حرف زدن هم توان نداشت
طوفان شعله ها نفسش را بریده بود

تنها شراره دلش این بود که چرا
کار علی به خانه نشینی کشیده بود؟

جای رسول در عوض لیله المبیت
با جان خویش جان علی را خریده بود

ان روز درد غنچه خود را به خاک سرخ
بعد از جسارت در و دیوار دیده بود

داغ عظیم ناحله الجسم را علی
تنها به شانه در شب دفنش کشیده بود

شاعر : حسن کردی

  • دوشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1395
  • ساعت
  • 19:43
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

بی نشان -( ای دوا بر دردِ بی درمانِ عالم فاطمه ) * سیروس بداغی

1808
3

بی نشان -( ای  دوا بر دردِ بی درمانِ عالم  فاطمه ) ای دوا بر دردِ بی درمانِ عالم فاطمه
ای که باشد فضه ات استادِ مریم فاطمه

بر مزارِ بی نشان و مخفی ات تا روز حشر
انبیاء هر دم ببارند اشکِ نم نم فاطمه

آتشِ قهر الهی جمله میگردد خموش
نوکرت گر پا گذارد در جهنم فاطمه

آسمان خون گریه کرد و قلب پیغمبر شکست
تا شدی در کوچه ها بی یار و همدم فاطمه

از میان کل داروهای هستی مهرِ تو
می شود بر زخمِ ما هر لحظه مرهم فاطمه

شاعر : سیروس بداغی

  • دوشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1396
  • ساعت
  • 15:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سیروس بداغی

مشکل است -( سایه ی روی سرت افتاده باشد مشکل است ) * سیروس بداغی

1738
5

مشکل است -( سایه ی روی سرت افتاده باشد مشکل است ) سایه ی روی سرت افتاده باشد مشکل است
بینِ بستر مادرت افتاده باشد مشکل است

بینِ دیوار و در از ظلم و جفای روزگار
نورِ چشمانِ ترت افتاده باشد مشکل است

تویِ کوچه ناگهان با سیلیِ یک بت پرست
پاره ای از پیکرت افتاده باشد مشکل است

بعدِ احمد آن که قدرش را ندانستند و رفت
آه تنها یاورت افتاده باشد مشکل است

زیر دست و پای نامردان بی رحم ای خدا
دخترِ پیغمبرت افتاده باشد مشکل است

چشم خود را وا نمایی و ببینی ناگهان
از نفس همسنگرت افتاده باشد مشکل است

با پری بشکسته و پاهای پر از آبله
شعله ها بر معجرت افتاده باشد مشکل است

شاعر : سیروس بداغی

  • دوشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1396
  • ساعت
  • 15:34
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد