اشعار مدایح حضرت فاطمه زهرا

مرتب سازی براساس
استاد محمد جواد غفورزاده

غزل ایام فاطمیه -(از آتشی که در حرمش شعله‌ور شده‌ست،) *استاد محمد جواد غفورزاده

701

غزل ایام فاطمیه -(از آتشی که در حرمش شعله‌ور شده‌ست،) از آتشی که در حرمش شعله‌ور شده‌ست،
شهر مدینه از غم زهرا خبر شده‌ست
آتش زبانه می‌کشد از آستان وحی،
یا آهِ آتشین کسی شعله‌ور شده‌ست؟
نگذشته از غروب رسالت، شبی هنوز
موج دعای خسته‌دلان بی‌اثر شده‌ست
در خانه‌ای که شامِ غریبان گرفته‌اند
غرق ستاره، دامن پاک سحر شده‌ست؟
هرچند سوخت گلشن طاها، گمان مدار-
- نخل وفا شکسته و بی‌برگ و بر شده‌ست
می‌جوشد از دلش عطشِ یاری علی
یعنی تمام هستی او بال و پر شده‌ست
همچون چراغ صاعقه، آهی زمانه‌سوز
از آسمان سینۀ او جلوه‌گر شده‌ست
دارد هنوز رایحۀ بوسۀ نبی
دستی که در حمایت مولا سپر شده‌ست
یک آسمان مصیبت و، یک قامت صبور
اینجا شکوهِ صبر و رضا بیشتر شده‌ست
شرمنده از سکوت ز

  • جمعه
  • 30
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 14:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
استاد محمد جواد غفورزاده

غزل حضرت فاطمه علیهاالسلام (ایام فاطمیه) -(من که از سایۀ اندوه، حذر می‌کردم) *استاد محمد جواد غفورزاده

658

غزل حضرت فاطمه علیهاالسلام (ایام فاطمیه) -(من که از سایۀ اندوه، حذر می‌کردم) من که از سایۀ اندوه، حذر می‌کردم
رنگ غم داشت به هرجا كه نظر مى‌كردم
شوق دیدار پدر بود، پس از هجرت او
آرزویى كه من سوخته‌پر مى‌كردم
«چون صدف، قطرۀ اشكى كه به من مى‌دادند
مى‌زدم بر لب خود مُهر و، گهر مى‌كردم»
شعلۀ آهی اگر از دل من سر می‌زد،
روز را شام غریبانِ دگر می‌کردم
خسته‌دل بودم و با صوت دل‌انگیز بلال
زنده در خاطر خود یاد پدر مى‌كردم
تا شنیدم ز پدر مژدۀ‌‌ رفتن، خود را
از همان روز مهیاى سفر مى‌كردم
من و اندیشه ز طوفان حوادث؟ هیهات!
پیش امواج بلا سینه، سپر می‌کردم
من و این پهلوى آزرده، خدا می‌داند،
شب خود را به چه تقدیر، سحر مى‌كردم
محرم سرّ جهان بود على، اما من
فضه را باید از این راز خبر مى‌

  • جمعه
  • 30
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 14:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت زهرا (س) گوهری پنهان -(هزاران سالِ نوری مانده قبرِ مادری پنهان) * رضا رسول زاده

703

غزل حضرت زهرا (س) گوهری پنهان -(هزاران سالِ نوری مانده قبرِ مادری پنهان) هزاران سالِ نوری مانده قبرِ مادری پنهان
خدا این گونه دارد از جَلالش مَظهری پنهان
یقیناً در قیامت جِلوه هایش می شود پیدا
اگرچه دارد او در این جهان هم مَحشری پنهان
نَبُوَّت اصلِ توحیدِ خودش را دیده در زهرا
خدا می خواست باشد فاطمه پیغمبری پنهان
کنارِ این تنورِ نان، حَرای نورِ حَنّانَه است
که می گوید سخن با فاطمه وحی آوری پنهان
علی اصلاً سپر یا ذوالفقارش را نمی خواهد
میانِ خانه اش زهراست مثلِ لَشکری پنهان
ولی آشفته بازاری است چندین ماه، این خانه
دو همسر بازوی خود می کنند ازدیگری پنهان!
یکی زیرِ عَبا از دردِ غُربت اشک می ریزد
یکی هم صورتش را می کند با روسَری پنهان
درِ بیتِ ولایت شُد مَحَلِّ فاتِحه

  • سه شنبه
  • 18
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 18:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

یا زهرا -(بالت شكسته وليكن خوب مى شوى) * آرمان صائمی

461

یا زهرا -(بالت شكسته وليكن خوب مى شوى) بالت شكسته وليكن خوب مى شوى
حرف از جدايى نزن...خوب مى شوى
ديدم كنار بستر تو گريه مى كند
گفتى ولى به حسن،خوب مى شوى
گفتى سر نماز خدايا ببخششان!
اى دلشكسته ى من،خوب مى شوى
چادر نكن به سر همه ى باور على
جانى نمانده به تن،خوب مى شوى؟؟
اصلاً بيا به فكر گذشته نباش...خب؟
حرف از جدايى نزن...خوب مى شوى

  • سه شنبه
  • 18
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 19:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت زهرا (س) -(از صَدفِ دیده به گونه گُهَرَم ریخت) * رضا رسول زاده

397

غزل حضرت زهرا (س) -(از صَدفِ دیده به گونه گُهَرَم ریخت) از صَدفِ دیده به گونه گُهَرَم ریخت
از اثرِ دَردِ زَخم، بال و پَرَم ریخت
خانه ی حِیدر مَگو که گُلشَنِ زَهراست
با نَفَسَم بَس که لاله دور و بَرَم ریخت
پُشتِ دَرِ خانه که اُفتادم، عَلی گفت:
وای دانه های اَنارِ جِگَرَم ریخت
سوخت دَر و ، سُست شُد و ، رویِ مَن افتاد
داد زَدم؛ فِضِّه بیا که ثَمَرَم ریخت
دستِ عَلی بَسته بود و دَستِ همه باز!
می زدند و می زدند و... بَرگ و بَرَم ریخت
صُحبتِ تابوت شد، زِینبِ مَن مُرد
خاکِ یَتیمی به سَر، گُل پِسَرَم ریخت

  • چهارشنبه
  • 19
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 17:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل امام علی علیه‌السلام وحضرت فاطمه علیهاالسلام -(یاعلی گفت با تمام وجود تا همه‌عمر با علی باشد) * سید محمد جواد شرافت

738

غزل امام علی علیه‌السلام وحضرت فاطمه علیهاالسلام -(یاعلی گفت با تمام وجود تا همه‌عمر با علی باشد) یاعلی گفت با تمام وجود تا همه‌عمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش دم‌به‌دم ذکر یاعلی باشد
آمد و چشم خانه روشن شد از حضورش، تلألؤ نورش
آمد و جلوه کرد تا با عشق، محو نور خدا، علی باشد
خانه یعنی بهشتی از احساس، زن این خانه تا که فاطمه است
خانه یعنی جهانی از امید، مرد این خانه تا علی باشد
شرح این زندگی فقط عشق است، داستانی که خط به خط عشق است
حرفی از درد نیست وقتی که یار دردآشنا علی باشد
شب جشن است آمدم مادر! شاعر لحظه‌هایتان باشم
شعر زیباست تا زمانی که نور این بیت‌ها علی باشد
به دعای تو سخت محتاجم! مهربانِ علی دعایم کن!
تا دلم آنچان که می‌خواهی شیعۀ مرتضی علی باشد
ورد لب‌های من به لطف شما از ا

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 12:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(شد فاطمه در عالم اعلا مُتجَلّی) * ایوب پرندآور

694

غزل مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(شد فاطمه در عالم اعلا مُتجَلّی) شد فاطمه در عالم اعلا مُتجَلّی
از فاطمه شد نور به هر جا مُتجَلّی
یا فاتح و یا فاطر و یا فاطمه آمد
این‌گونه شد آیینۀ اسما متجلی
از شوق مشرف شدنش بر کرۀ خاک
آدم متحول شد و حوّا متجلی
شیث آمد و نوح آمد و هود آمد و ادریس
عیسی متولد شد و موسی متجلی
در تیرۀ توحیدی سادات قریشی
عشق آمد و شد سید بطحا متجلی
در سورۀ مکی مدنی‌های مقدس
کوثر متلألی شد و طاها متجلی
در کعبه علی آمد و دیدند ملائک
زهراست در این آیۀ عظمی متجلی
چل روز محمد به حرا رفت و دعا کرد
تا اینکه شود چهرۀ زهرا متجلی
شب‌های یتیمی محمد به سر آمد
شد آمنه در ام ابیها متجلی
از فاطمه انوار کثیری جریان یافت
از فاطمه شد این همه دنیا متجلی
در امر فر

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 12:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مرثیه حضرت فاطمه علیهاالسلام -(با هم صدا کردند ماتم‌های عالم را) * محمد مهدی سیار

573

غزل مرثیه حضرت فاطمه علیهاالسلام -(با هم صدا کردند ماتم‌های عالم را) با هم صدا کردند ماتم‌های عالم را
وقتی جدا کردند همدم‌های عالم را
از عطر یاسم بادهای باغ‌های دور
از یاد می‌بردند مریم‌های عالم را
تا صبح بر گلبرگ زردش اشک خواهم ریخت
شرمنده خواهم ساخت شبنم‌های عالم را
انگار یک‌جا بر سرم آوار می‌کردند
تیغ تمام ابن‌ملجم‌های عالم را
من پشت پرچین بهشت کوچکم دیدم
هیزم‌به‌دوشانِ جهنم‌های عالم را
ماهم هلالی می‌شد و من در حلولی سرخ
می‌دیدم آغاز محرم‌های عالم را

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 12:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

دوبیتی فاطمیه -(ببین، تاریخ در تکرار مانده‌ست) * سید حبیب نظاری

416

دوبیتی فاطمیه -(ببین، تاریخ در تکرار مانده‌ست) ببین، تاریخ در تکرار مانده‌ست
جهان در حسرت بسیار مانده‌ست
نمی‌آیی چرا؟ چشم‌انتظارت
گلی بین در و دیوار مانده‌ست

دل سبز و جوانی دارد این گل
ولی قدِّ کمانی دارد این گل
بیا، چشم‌انتظار توست آخر
مزار بی‌نشانی دارد این گل

تو هم گم‌کرده‌ای چشم‌ترت را
دلت را، بوی یاس پرپرت را
بیا در سینۀ ما جست‌و‌جو کن
مزار بی‌نشان مادرت را

جهان در انتظار آفتاب است
تمام رنج‌هایش بی‌حساب است
کسی با ذوالفقار از دور پیداست
جهان در معرض یک انقلاب است

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 12:21
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مرثیه حضرت فاطمه علیهاالسلام -(بانو! نمی‌یابیمت) * حمیدرضا شکارسری

530

مرثیه حضرت فاطمه علیهاالسلام -(بانو! نمی‌یابیمت) بانو! نمی‌یابیمت
اما کنار تو، گریه مرسوم است
مگر می‌توان پهلوی تو بود
و شکسته نبود؟

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 12:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

رباعی مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(محبوبۀ ذات پاک سرمد زهراست) * احد ده بزرگی

746

رباعی مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(محبوبۀ ذات پاک سرمد زهراست) محبوبۀ ذات پاک سرمد زهراست
جان دو جهان و جان احمد زهراست
ما را شده از «بضعةُ مِنّي» معلوم
زهراست محمّد و محمّد زهراست

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مرثیه حضرت فاطمه علیهاالسلام -(کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در) * حسین اسرافیلی

782

غزل مرثیه حضرت فاطمه علیهاالسلام -(کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در) کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را می‌شد سپر دیوار و در...
دختر پیغمبر و تدفین پنهانی به شب؟!
وای بر امت! کند لب وا اگر دیوار و در
حیرتی دارم من از صبری که بر حیدر گذشت
ذوالفقار آرام بود و شعله‌ور، دیوار و در
استخوانی در گلو، خاری به چشم، آتش به جان
ناله‌ها در چاه گاهی، گاه بر دیوار و در
از فدک تا کربلا، یک خطّ طغیان بیش نیست
سوخت آنجا خیمه، اینجا در شرر دیوار و در

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 12:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت) * غلامرضا شکوهی

441

غزل مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت) به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت
به حیرتم که چرا خاک این سعادت داشت؟
تو ای بهانۀ هستی، خمید پشت فلَک
به این بهانه که بر خلقتت ارادت داشت
تو سر رسیدی و دیدیم در حریم رسول
درخت سبز امامت، گُلِ ولادت داشت
حضورِ سینۀ دریایی تو تنها بود،
که یازده دُرِ دُردانه رشادت داشت
من از غروبِ غریبِ ستاره دانستم
که بر سجودِ تو خورشید و ماه عادت داشت
چو می‌نشست به سجّادۀ فلَک، خورشید
فقط به سوی تو پیشانیِ عبادت داشت
بمیرم آن صدفِ گوهرِ امامت را
که روی دامن خود، مکتب شهادت داشت

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 13:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

رباعی مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(تو قلّه‌نشین بام خوبی‌هایی) * مصطفی محدثی خراسانی

628

رباعی مدح  حضرت فاطمه علیهاالسلام -(تو قلّه‌نشین بام خوبی‌هایی) تو قلّه‌نشین بام خوبی‌هایی
تنها نه نشان که نام خوبی‌هایی
ای مادر آب‌های جاری در نور
تو آینۀ تمام خوبی‌هایی

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 13:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

رباعی مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(آن نور همیشه منجلی فاطمه است) * سید مهدی حسینی

1927
1

رباعی مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(آن نور همیشه منجلی فاطمه است) آن نور همیشه منجلی فاطمه است
سرّ ابدی و ازلی فاطمه است
آن گل که به آفاق دهد بوی بهشت
زهرای محمد و علی، فاطمه است

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 13:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل‌مثنوی حضرت فاطمه علیهاالسلام -(و قصه خواست ببیند یکی نبودش را) * حسن بیاتانی

700

غزل‌مثنوی حضرت فاطمه علیهاالسلام -(و قصه خواست ببیند یکی نبودش را) و قصه خواست ببیند یکی نبودش را
بنا کند پس از آن گنبد کبودش را
خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود
یکی نبود و خدا در دلش سخن‌ها بود
یکی نبود که جانی به داستان بدهد
و مثل آینه او را به او نشان بدهد
یکی که مثل خودش تا همیشه نور دهد
یکی که نور خودش را از او عبور دهد
یکی که مَطلع پیدایش ازل بشود
و قصه خواست که این مثنوی غزل بشود
نوشت آینه و خواست برملا باشد
نخواست غیر خودش هیچ‌کس خدا باشد
نوشت آینه و محو او شد آیینه
نخواست آینه‌اش از خودش جدا باشد
شکفت آینه با یک نگاه؛ کوثر شد
که انعکاس خداوندی خدا باشد
شکفت آینه و شد دوازده چشمه
و خواست تا که در این چشمه‌ها فنا باشد
و چشمه‌ها همه رفتند تا به او برسند

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 13:58
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(گل شمّه‌ای از آیۀ تطهیر تو باشد) * مهدی جهاندار

649
2

غزل مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(گل شمّه‌ای از آیۀ تطهیر تو باشد) گل شمّه‌ای از آیۀ تطهیر تو باشد
گر آینه در آینه تکثیر تو باشد
خود کیستی ای سورۀ کوثر که حسینت
تا کرب‌وبلا رفت که تفسیر تو باشد
بر سفرۀ نان و نمکت دست علی هم
برداشت نمک را که نمک‌گیر تو باشد...
در آب به تصویر کسی زل زده عباس
عشقش فقط این است که تصویر تو باشد
ای دست پر از پینه ز چرخاندن دستاس
عالم همه در گردش تقدیر تو باشد
در خوابِ شهیدان جهان یکّه‌سواری‌ست
کی می‌رسد از راه که تعبیر تو باشد

  • جمعه
  • 21
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 17:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام -(یک دختر آفرید و عجب محشر آفرید) * مهدی مردانی

1968
1

غزل ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام -(یک دختر آفرید و عجب محشر آفرید) یک دختر آفرید و عجب محشر آفرید
حق هرچه آفرید از این دختر آفرید...
جوشید چشمه در دل قرآن به نام او
اعجاز تشنه بود و خدا کوثر آفرید
یک ذره نور فاطمه رار یخت روی خاک
لولاک گفت و این همه پیغمبر آفرید...
ازعرش تا به فرش کسی لایقش نبود
از جلوۀ جلال خودش حیدر آفرید
می‌خواست تا خلاصه شود عشق در کلام
از بین واژه‌های جهان مادر آفرید

  • جمعه
  • 21
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 17:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

دوبیتی مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(ندیدم چون محبت‌های مادر) * علی مردی‌پور

514
1

دوبیتی مدح حضرت فاطمه علیهاالسلام -(ندیدم چون محبت‌های مادر) ندیدم چون محبت‌های مادر
فدای شأن بی‌همتای مادر
همین که فاطمه مادر شد، از شوق،
بهشت افتاد زیر پای مادر

  • جمعه
  • 21
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 17:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زهرۀ زهرا قصیده -(دختر خورشید و ماه، زهرۀ زهرا ) * محمدرضا طهماسبی

1510
4

زهرۀ زهرا قصیده -(دختر خورشید و ماه، زهرۀ زهرا ) دختر خورشید و ماه، زهرۀ زهرا
آن که کرامات او گذشته ز احصا
هم شرفش بگذرد ز عرش الهی
هم نسبش می‌رسد به سید بطحا
زهره مخوانش که گشته زهره کنیزش
دخت مخوانش که گشته اُمّ أبیها
سنگ صبورش نبی راضی مرضی
محرم رازش علی عالی اعلا
تربت پاکش نهان ز دیدۀ مردم
چون شب قدری نهفته در سه شب اَحیا
گر نود و نه بُود اسامی باری
هست یکی زین میانه اعظم و عظمی
از پی دستاس توست چرخش گردون
زینت نعلین توست گنبد مینا
سورۀ کوثر به نام توست مزیّن
آیۀ تطهیر شد ز نام تو معنا
ره نبَرَد در بهشت روز قیامت
هر که تو بر نامه‌اش نکرده‌ای امضا
حبّ تو جنت شده‌ست و بغض تو دوزخ
ای به قیامت معاندان تو رسوا
سوی تو آید نبی به روز تحدی
سمت ت

  • جمعه
  • 21
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 18:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

سورۀ کوثر(رباعی ) -(عصمت بخشیده نام او دختر را) * علی سلیمانی

627

سورۀ کوثر(رباعی ) -(عصمت بخشیده نام او دختر را) عصمت بخشیده نام او دختر را
زینت بخشیده شأن او همسر را
حرمت بخشیده معنی مادر را
شاعر بشناس سورۀ کوثر را

  • جمعه
  • 21
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 18:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زهرا (س) -(قدم برداشت محض خاطر حق پدر آنجا) * محسن صرامی

407

یا حضرت زهرا (س) -(قدم برداشت محض خاطر حق پدر آنجا) قدم برداشت محض خاطر حق پدر آنجا
شهيد اول راه ولايت شد پسر آنجا
شكايت دارم از دل سنگي ديوار بيش از در
ولي آسيب اصلي را رسانده ميخ در آنجا
اگر چه روز روشن بود هتك حرمت آنها
نميدانم چرا افتاده پشت در قمر آنجا
براي چيدن گل يك نفر كافي ست در واقع
گلي چيده شده با دست هاي چل نفر آنجا
گذشتم ديگر از آنچه كه آنجا اتفاق افتاد
غزل تنها رها كرده مرا با چشم تر آنجا
كشيده ميشود روضه ميان كوچه بعد از اين
مغيره آمد و قنفذ به پا كردند شر آنجا
چهل تن وحشي نامرد يك سو فاطمه يك سو
شده با دست زهرا از علي رفع خطر آنجا
ولي دستش دگر از كار افتاده پس از كوچه
شكسته غير پهلويش يقين از او كمر آنجا
نبود آنجا اگر زهرا نبود

  • سه شنبه
  • 25
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 19:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

غزل مدح و مرثیه حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها -(حق ملاك عشق را با عشق تو سنجيده است) * قاسم نعمتی

1117
2

غزل مدح و مرثیه حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها -(حق ملاك عشق را با عشق تو سنجيده است) حق ملاك عشق را با عشق تو سنجيده است
شاهكار دست خود در خلقت تو ديده است
ذكر « لا احصي ثنائُك » گوشه اي از وصف تو
پايِ مدحت دست هر صاحب قلم لرزيده است
با نفَسهاي تو اي آرامش جان علي
بويِ سيب از عرش تا فرشِ خدا پيچيده است
مانده روي صورت تو جاي لبهاي نبي
بسكه اي حوريه با گريه تو را بوسيده است
محور آل كسا و علت خلقت تويي
دست بر سينه علي هم دورِ تو گريده است
هاتفي از خلقت جنات پرسيد و شنيد
فاطمه يك گوشه لب وا كرده و خنديده است
خم به ابرويت نياور چون قيامت مي كند
حق اگر آگاه گردد فاطمه رنجيده است
شانه بردار و به داد ناز دخترها برس
چند وقتي گيسوي زينب به هم تابيده است
از شكاف پهلويت پيداست بد خوردي زم

  • سه شنبه
  • 25
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 21:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت فاطمه (س) -(دوباره قصه ی نمرود بود و کوهی از هیزم) * عالیه رجبی

907

حضرت فاطمه (س) -(دوباره قصه ی نمرود بود و کوهی از هیزم) دوباره قصه ی نمرود بود و کوهی از هیزم
وکوچه مات در تصویر پر اندوهی، از هیزم
بدست مشعلی از کینه ها افتاد بیت الله
خلیل این بار زهرا بود در انبوهی از هیزم
نفاق وکفر در ذات بدش انداخت تا آتش
جواب دختر پیغمبرش را داد با آتش
ازآنها که ازاین سفره نمک خوردند،میپرسم
سزای مهربانی، مهربانی بود یا آتش؟
"وإن" گفت و میان شعله ها سوزاند تا در را
وقیحانه لگد زد پیش چشم بچه ها، در را
زمان ازحرکت افتاد ودرو دیوار شاهد بود
چگونه تیزی میخ از نفس انداخت مادر را
شکست از ضربهٔ سنگین پایی ناگهان پهلو
گلی را کرد با دردعمیقش نیمه جان،پهلو
میان گریه هرشب شانه های عرش میلرزید
همینکه فاطمه میشد از این پهلو به آن پهلو

  • چهارشنبه
  • 26
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 11:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 روح اله نوروزی

در مدح حضرت فاطمه (س) -(کنـارت می بیـــنــم چه زیــــبا) * روح اله نوروزی

767

در مدح حضرت فاطمه (س) -(کنـارت می بیـــنــم چه زیــــبا) کنـارت می بیـــنــم چه زیــــبا
هــمه خوبـــیـا مــعـنا مــیشه
پیــشِ تو واژه هام کم مـیارن
کــــجا مـــثله تـو پیدا مــیشه
فـــقـــط با یه نـــیمه نــگاهت
کـــویــر دلــم مـــیــشه دریــا
از اون هــــیبتِ مــادرونــه ت
بــــه پــــات افتـــادن آسـمونا
صـــدام کـــن صـدای تو بـانو
به من جُــونِ تازه می بخــشه
بعـــیده کـه گــریــه کــناتــو
خـــدا روز محــــشر نـبخـشه
دل از تـــو بــریــــدن مــحاله
تـویــی سایــه ی رو ســـر من
ســعادت چــی بـالاتـر از ایـن
همــین که تــویــی "مادر من"
همــــین که تـــویی مـادر من
دیگـه تــا ابــــد غــــم نـدارم
تـــو آرامـــش لــحظه هــامی
بــه غیــر از تـو

  • چهارشنبه
  • 26
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

(( وعده ی فردا )) -(از بس که آرزو به دلم جا گرفته است) * مجتبی خرسندی

104

(( وعده ی فردا )) -(از بس که آرزو به دلم جا گرفته است) از بس که آرزو به دلم جا گرفته است
غفلت تمام زندگی ام را گرفته است

هر وقت حرف توبه زدم ، بی معطلی
شیطان دوباره وعده ی فردا گرفته است

میل دلم به سجده ی طاعت نمی کشد
این روزها که میل به دنیا گرفته است

هر روز توبه می شکنم ، توبه می کنم
کار من و گناه چه بالا گرفته است

لحظه به لحظه سخت تر از سخت می شود
حال و هوای عمر سراپا گرفته است

هر شیعه ای به نیت نزدیکی فرج
دست طلب به دامن آقا گرفته است

با گریه روضه خوان غروب مدینه ام
چشمم دوباره روضه ی زهرا گرفته است

  • چهارشنبه
  • 26
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 18:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

مدح ومرثیه حضرت فاطمه زهرا(س) -(شرط پیغمبر شدن وقتی ولای فاطمه‌است) * امیر عظیمی

1208
2

مدح ومرثیه حضرت فاطمه زهرا(س) -(شرط پیغمبر شدن وقتی ولای فاطمه‌است) شرط پیغمبر شدن وقتی ولای فاطمه‌است
کیمیای‌ِقرب، خاک زیر پای فاطمه‌است

سائل درگاه اویند انبیاء و اولیاء
خوش‌به‌حال هرکه در دنیا گدای فاطمه‌است

من خدا را با ولای مرتضی دریافتم
مرتضی‌خود نیز همتایی برای فاطمه‌است

گردش دستاس او رزق بشر را می‌دهد
نان عفت، لقمه‌ی عزت غذای فاطمه‌است

رشته‌های چادر او در دو دنیا دستِ‌ما
عُروةالوثقای معروف خدای فاطمه‌است

تار و پود چادرش را با شفاعت دوختند
چادری پُر‌وصله و خاکی کسای فاطمه‌است

«‌مرتضی می‌ایستد، زهرا شفاعت می‌کند‌»
شک نکن روز جزا، روز جزای فاطمه‌است

این‌قدر فهمیدم از امّ ابیهایی او
سرپناه حضرت خاتم سرای فاطمه‌است

شیعیان مرتضی رخت عزا بر تن کنید
خان

  • چهارشنبه
  • 26
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 19:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت زهرا (س) -(شکسته قامتی اِی یارِ نیمه جانِ علی) * رضا رسول زاده

736
1

غزل حضرت زهرا (س) -(شکسته قامتی اِی یارِ نیمه جانِ علی) شکسته قامتی اِی یارِ نیمه جانِ علی
چه بی فروغ شدی ماهِ آسمانِ علی

مرا به خاک نشانده قَدِ هلالیِ تو
گرفته سوسوی چشمانِ تو تَوانِ علی

نَفَس نَفَس زَنی و ذَرّه ذَرّه آب شَوی
چه زود پیر شُدی همسرِ جوانِ علی

سه ماه شد که سُخن با علی نمی گویی
سه ماه شد که ندادی رُخَت نشانِ علی

همیشه بسترت از برگ های لاله پُر است
گُلِ خَزان زده ی سُرخِ بوستانِ علی

کَسی سُراغِ تو را از علی نمی گیرد
مدینه مرگ کُند آرزو، به "جانِ علی"

گرفته ام زِ غریبی دو زانویم به بَغَل
که تاب آوَرَد این داغِ بی کرانِ علی؟

اگر چه بِینِ خُسوفی هنوز ماهِ مَنی
بِتاب بَر من و بَر این سِتارگانِ علی

بیا و این دَم آخَر بَرای دِل خوشی

  • چهارشنبه
  • 26
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 21:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

سوره کوثر (غزل حضرت فاطمه زهرا (س) -(دیگر گُلی شَبیهِ تو پَرپَر نمی شود) * رضا رسول زاده

932

سوره کوثر (غزل حضرت فاطمه زهرا (س) -(دیگر گُلی شَبیهِ تو پَرپَر نمی شود) دیگر گُلی شَبیهِ تو پَرپَر نمی شود
زین پس کَسی به قَدرِ تو لاغَر نمی شود

دستی که زیرِ چادُرِ خود می کُنی نَهان
دیگر سِپر به یاریِ حِیدر نمی شود

وقتی که راه می رَوی از دستِ مَن بِگیر
دیوار هَم برای تو یاور نمی شود

گرچه پَس از تو مونسِ این کودکان شَوَم
امّا کَسی به خوبیِ مادَر نمی شود

نامِ فِراق می بَری و می کُشی مَرا
این خانه ام پَس از تو مُنَوَّر نمی شود

شَهرِ مدینه ظَرفیَّتِ پاکی اَت نداشت
یَثرب پَس از تو شَهرِ پَیَمبر نمی شود

بالای دَربِ خانه ی حِیدر نوشته اند
هَر سوره ای که سوره ی کوثَر نمی شود

  • چهارشنبه
  • 26
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 21:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت زهرا سلام الله علیها -(بَر جانَماز، وقتِ دُعای شَبانه ها ) * رضا رسول زاده

597

غزل حضرت زهرا سلام الله علیها -(بَر جانَماز، وقتِ دُعای شَبانه ها ) بَر جانَماز، وقتِ دُعای شَبانه ها
تازه شَوَند دردِ هَمه تازیانه ها

چون اَشک روی گونه ی مَن غَلت می خورَد
از زَخمِ صورتم کِشد آتَش زَبانه ها

از من دُعا به یک یکِ هَمسایه ها رِسید
شُد ناسِزا نَصیبم از آمینِ خانه ها

من نانِ خُشک و آب سَرِ سُفره می نَهَم
پُر می کند خَلیفه ی غاصِب خَزانه ها

من خَرج گَشته ام به خُدا دَر رَهِ علی
با اِستناد کردنِ بَر این نِشانه ها؛

روی کَبود و موی سِفید و قَدِ هِلال
هستند اوجِ روضه ی مَن دَر تَرانه ها

بَر رَنگ زیرِ چَشمِ تَرَم غِبطه می خورند
تا روزِ حَشر رَنگِ هَمه سُرمه دانه ها

فِضِّه به موی زِینبِ مَن شانه می زَنَد!
کاری که بَر نَیایَد از این کِتف و شانه ها

  • چهارشنبه
  • 26
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 21:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد