دوباره شَب شُد و چشمانِ ماه بیدار است
دوباره شَب شُد و دل تَنگِ دیدنِ یار است
سَرِ مَزارِ تو می آیم و زآ طِفلانم
نهان نمودنِ این راز سَخت و دشوار است
زِ جای خیز که حیدر رسیده زَهرا جان
زِ جای خیز که اکنون زمانِ دیدار است
زِ زیرِ خاک بِتاب اِی هَمیشه مَهتابم
ببین که دیده ی مَن بی حضورِ تو تار است
حَسَن هنوز از آن روزِ تَلخ بَدخواب است
به این قَبیل مُصیبات، علی گرفتار است
هنوز بوی تو از خِشت های خانه رِسَد
هنوز رنگِ هَمان فاجِعه به دیوار است
برای مرگ علی گریه ی تو کافی بود
ولی هنوز مَدینه به فکرِ آزار است
تو را زَدند و به مَن نیز تَسلیَت گُفتند
فَلَک بِبین که چِگونه مَرا هَوادار است
به ر
- چهارشنبه
- 26
- دی
- 1397
- ساعت
- 21:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور