کسی که دلی مسـتِ جانان ندارد
به جانان قسم می خورم جان ندارد
کمالم تویی بی تو نُقصانِ مَحضَم
چونان داستـانی که پـایـان ندارد
چه آرامشــی میدَمی بر وجودم !
که دریای دل ، مـیلِ طـوفان ندارد
حَیات و مَمات منی ، شـک ندارم
که این زندگی بی تو اِمکان ندارد
به آبـادیِ وادیِ عشق سوگــند
جهـانَم بـدونِ تـو ، سـامـان ندارد
مُسلمان نمی دانَمش مُسلمی را
که بر عشــق پاک تو ایمان ندارد
نیاورده شُکـری بجا بنده ای که
به الطاف بسیــارت ، اِذعـان ندارد
شِفاچیست غیر از مریض تو بودن؟
مریضــت نـیـازی به درمـان ندارد
خسارت به من خورد از عشق اغیار
بنازم به عشـقت که خُسران ندارد
دلـم جز تمـنّای وصل مُ
- جمعه
- 24
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 07:32
- نوشته شده توسط
- ایدافیض