اشعار ورود کاروان به کربلا

مرتب سازی براساس
 رضا رسول زاده

غزل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام -(این کوفیان که منتظرِ لشکرِ تواند) * رضا رسول زاده

590

غزل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام  -(این کوفیان که منتظرِ لشکرِ تواند) این کوفیان که منتظرِ لشکرِ تواند
تنها به فکرِ بستنِ بال و پرِ تواند
.
شد زندگی حرام برای کبوترت
در کوفه فکرِ کشتنِ نامه برِ تواند
.
شرمنده ام که نامه نوشتم... مَیا حسین...
این شهر مستِ بغضِ پدر مادرِ تواند
.
اصلاً بهار و باغ، به کوفه نیامده
پاییزی اند و سرد و به فکرِ سرِ تواند
.
این کوچه های کوفه که مثلِ مدینه است
تنها در انتظارِ علی اکبرِ تواند
.
شمشیرهای تازه ی جنگی خریده اند
تشنه به خونِ ساقی آب آورِ تواند
.
تیر و کمانِ حَرمله ها زَهردار شد
در انتظار غَبغَبِ آن اصغرِ تواند
.
می ترسم از دَمی که بیُفتی به قتلگاه
یک عدّه نیزه دار، به دور و برِ تواند...
.
یک عدّه، تیغ بر سَر و روی تو می کِشند..

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمود اسدی

(زمینه)به حق حیدر به جون مادر * محمود اسدی

633

(زمینه)به حق حیدر به جون مادر به حق حیدر به جون مادر
بیا از اینجا بریم برادر
رفته ز پیکر صبر و قرارم
اینجا کجاست که دلشوره دارم
دل دخترت سکینه به غم و غصه عجینه
بیا برگردیم مدینه بیا برگردیم مدینه
بی تابم برا پهلوی تو
بگیره شمر دون،سر و از موی تو

غصه نخور ای-عزیز جونم
برا غم تو من پریشونم
برای اون دم دلم میسوزه
که بین آتیش حرم میسوزه
نه علی هست نه علمدار میشی بی یاورو بی یار
می برن تو رو تو بازار می برن تو رو تو بازار
گوییا می بینم توی شام
می برن دست بسته،تو رو بزم حرام
ای خواهر،میشه روزت چون شب
می بینی سرم رو،زیر پای مرکب
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 02:58
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

ورودیه محرم 98 -(راه بود و اذیت و غم بود) * سید پوریا هاشمی

705

ورودیه محرم 98 -(راه بود و اذیت و غم بود) راه بود و اذیت و غم بود
دلخوشی همه به پرچم بود

پرچمی که بروی دوش من‌ است
پرچمی که امانت حسن است

من‌ ابالفضلم و علمگیرم
اسدالله زینبم! شیرم!

سایبان سر همه شده ام
عموی آل فاطمه شده ام

کار بدخواه نور یکسره است
این بیابان به زیر سیطره است

بچه ها در کنار هم هستند
نوبتی روی شانه ام‌ هستند

دوست دارم که گفتگو بکنند
روی دوشم عمو عمو بکنند!

ناقه ها رام رام‌ می آیند
با شکوه تمام می آیند

همه در امن و امنیت کامل
چهار پرده بروی هر محمل

گرچه این کربلا پر از خاک است
چادر و معجر همه پاک است

یکطرف من و یکطرف اکبر
دور ناموس حضرت حیدر

کلفت زینبند حور و ملک
قد اورا ندیده است فلک

من برایش رکاب میگیرم
او

  • سه شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

ورود کاروان به کربلا_زورق غمهای زینب کربلا پهلو گرفت * اسماعیل تقوایی

764
1

ورود کاروان به کربلا_زورق غمهای زینب کربلا پهلو گرفت زورق غمهای زینب کربلا پهلو گرفت
قلب زینب از غمی تازه دوباره بو گرفت
بربرادرگفت جانا هست این وادی کجا
پای تا برآن نهادم از تنم نیرو گرفت

ای حسین من مزن خیمه در این ماتمسرا
بیم دارم باشد اینجا وادی رنج وبلا

گفت زینب جان صبوری کن صبوری بهتر است
کاروان را دیگر اینجا جایگاه آخر است
بار بردارید واینجا خیمه ها برپا کنید
در همین وادی شهادت وعده ی پیغمبرست

خاک اینجا قتلگاه یکه مردان خداست
خواهرم اینجا حسینت راضی از حکم قضاست

چند روزی دیگر اینجا محشر کبری شود
لشگر من روبرو با لشگر اعدا شود
می شود از پیکر یاران خوبم سر جدا
این زمین از خون پاک عاشقان دریا شود

صبر کن خواهر تو هم ام المصائب می شوی
مرگ

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 00:27
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

دودمه ورود کاروان به کربلا -(ورود کاروان به کربلا دودمه) * قاسم نعمتی

1580
1

دودمه ورود کاروان به کربلا -(ورود کاروان به کربلا دودمه) ورود کاروان به کربلا دودمه
با ادب زانو گرفته زاده ام البنین
عصمت الله حرم

ظهرامروزت کجا و ظهر روز اربعین
عصمت الله حرم

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:38
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -(بیتابی و تلاطم ِ دریا شروع شد) * مرضیه عاطفی

1344
1

ورود کاروان به کربلا -(بیتابی و تلاطم ِ دریا شروع شد) بیتابی و تلاطم ِ دریا شروع شد
لطمه زنیِ عالم بالا شروع شد

هفت آسمان سیاه به تن کرد و باز هم؛
با گریه نوحه خوانیِ صحرا شروع شد

حیّ علی محرّم و حیّ علی العزا
محزون ترین عزایِ دو دنیا شروع شد

شالِ عزا به گردنش و گفت محتشم:
مُقبل بیا! گداییِ ماها شروع شد

«باز این چه شورش است که در» زیر پرچمت
قلبم شکست و روضه از اینجا شروع شد-

ذکر لبت «أعوذُ مِنَ الکربِ والبلا»
دلواپسیِ نوکرت آقا شروع شد

شد خیره بر گلویت و یکریز بغض کرد
دلشوره های زینب کبری(س) شروع شد

آماده کرد خنجر خود را همینکه شمر(لع)
أمن یُجیبِ حضرت زهرا(س) شروع شد!

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

شب دوم محرم -(از آن‌زمان که خیمه را برپا نمودی) * مجتبی صمدی شهاب

1320
5

شب دوم محرم -(از آن‌زمان که خیمه را برپا نمودی) از آن‌زمان که خیمه را برپا نمودی
در بِین این صحرای غم مأوا نمودی
دوش مرا تکیه گَه غمها نمودی
خونِ دوباره بر دلِ زهرا نمودی

غم ذرّه ذرّه قلب من را آب کرده
این سرزمین روح مرا بی تاب کرده

تو گفته بودی میهمان کوفیانیم
تو گفته بودی در امانِ کوفیانیم
آرام از دست و زبانِ کوفیانیم
محبوبِ هر پیرو جوان کوفیانیم

از چه به استقبالمان لشکر رسیده؟
سدّ ره ما نیزه با خنجر رسیده

دلشوره اُفتاده به جانم جانِ خواهر
کج کن مسیر رفتنت را سوی دیگر
برخیز برگردیم تا شهرِ پیمبر
بازی نکن با قلب زینب ای برادر

یک دل فقط دارم که آن بر تو سپُردم
اصلا نزن حرف از جدائی تا نمُردم

عبّاس را فرمان بده جولان نماید
با غُرّشی ای

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 14:44
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 امیر روشن ضمیر

زمینه شب دوم محرم98 -(ای‌جون من بسته شده به نفسهات حالم و ببین) * امیر روشن ضمیر

760

زمینه شب دوم محرم98 -(ای‌جون من بسته شده به نفسهات حالم و ببین) ای‌جون من بسته شده به نفسهات حالم و ببین
حِسّم اینه جا میذارم تو رو توی خاک این زمین

قلب خواهرت به غم اسیره
این دنیا تو رو ازم می گیره
اون لحظه ای که دیگه نباشی
شک نکن که زینبت می میره

ای وای وای خیس چشام

زندگی رو بی تو نمیخوام

می شنوم از قلب این صحرا صدای آه مادرم
می بینم من تو رو بی سر توی گودال ای برادرم

من موندم و این حال پریشون
تیر و نیزه و تن پر از خون
ای بی کفنی که سر نداری
از داغ تو من دارم میدم جون

ای وای وای خیس چشام

زندگی رو بی تو نمیخوام

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر ورود به کربلا -(ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ‌ ﭼﻮ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻱ ﻏﻢ ﮔﺸﻮﺩ ﺑﺎﺭ) *مرحوم میرزا یحیی مدرس اصفهانی

836
2

شعر ورود به کربلا -(ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ‌ ﭼﻮ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻱ ﻏﻢ ﮔﺸﻮﺩ ﺑﺎﺭ) ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ‌ ﭼﻮ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻱ ﻏﻢ ﮔﺸﻮﺩ ﺑﺎﺭ
ﺍﺯ ﻏﻢ ﻫﺰﺍﺭ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﻳﺎﺭ

ﻧﻴﻠﻲ ﺷﺪ ﺍﺯ ﻋﺰﺍ ﺭﺥ ﮔﻠﮕﻮﻥ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ
ﺭﻭﻳﺶ ﺳﭙﻴﺪ ﺑﺎﺩ ﺳﭙﻬﺮ ﺳﻴﺎﻫﮑﺎﺭ

ﻟﺸﮑﺮ ﻫﻤﻲ ﺭﺳﻴﺪ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﭘﻲ ﮔﺮﻭﻩ
ﺩﺷﻤﻦ ﻫﻤﻲ ﺳﺘﺎﺩ ﻗﻄﺎﺭ ﺍﺯ ﭘﻲ ﻗﻄﺎﺭ

ﺷﺎﻩ ﺣﺠﺎﺯ ﺭﺍﺯ ﻭﻓﺎ ﮐﺲ ﻧﺸﺪ ﻣﻌﻴﻦ
ﻣﻴﺮ ﻋﺮﺍﻕ ﺭﺍ ﺯ ﺟﻔﺎ ﮐﺲ ﻧﮕﺸﺖ ﻳﺎﺭ

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻬﺮ ﺧﻮﺍﺭﻱ ﻳﮏ ﺷﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺧﻴﻞ
ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻬﺮ ﮐﺸﺘﻦ ﻳﮏ ﺗﻦ ﺩﻭ ﺻﺪ ﻫﺰﺍﺭ

ﺍﺯ ﻣﻮﻳﻪ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺍﻫﻞ ﺣﺮﻡ ﺷﮑﻴﺐ
ﺍﺯ ﮔﺮﻳﻪ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺁﻝ ﻧﺒﻲ ﻗﺮﺍﺭ

ﺁﻥ ﺩﻡ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺁﺏ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻓﺮﻗﻪ ﺑﺴﺖ ﺧﺼﻢ
ﺁﻓﺎﻕ ﭘﺮ ﺷﺮﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻓﻼ‌ﮎ ﭘﺮ ﺷﺮﺍﺭ

ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺁﻝ ﻧﺒﻲ ﻭﺯ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﺎﻥ
ﺁﺑﻲ ﻧﺒﻮﺩ ﺟﺰ ﺩﻡ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺁﺑﺪﺍﺭ

  • جمعه
  • 19
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:58
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی شب دوم محرم * مرتضی محمودپور

1652
2

نوحه‌ی شب دوم محرم ◾نوحه‌ی سینه‌زنی
◾شب دوم محرم

◾بنداول
دلشوره دارم ای حسین جان
بهر عزا و ماتم تو
ممنون زهرا هستم آقا
چون گریه کردم از غم تو
اینجا کربلاست
بلا به جونم میرسه حسین
اینجا نینواست
وقت جنونم میرسه حسین

◾بنددوم
اشک دو دیده روی دامانم
میریزد از چشمان خونبارم
از این همه غم در دل صحرا
شد سینه‌ام سنگین میدانم
اینجا قتلگاهست
عمرم به پایان میرسه حسین
اینجا اشک و آهست
دلم پریشان میرسه حسین

  • جمعه
  • 31
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 20:01
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -(دیدم بیابانی پُر از خار مغیلان را) *

716

ورود کاروان به کربلا -(دیدم بیابانی پُر از خار مغیلان را) دیدم بیابانی پُر از خار مغیلان را
بالای محمل آفتابی سخت سوزان را

《انا الیه راجعونت》کُشت زینب را
نسپار دست باد گیسوی پریشان را

پنداشتم از دور نخلستان به چشمم خورد!
از ناقه هامان دور کن این نیزه داران را

دلواپسم! این شیوه ی مهمان نوازی نیست!
دیدی ببندد میزبانی راه مهمان را !؟

با نیتِ عرض خوش آمدگویی آوردند
یک لشکر از شمشیرهای مست و بُران را

انگار خوبی های تو از یادشان رفته!
یادآوری کن قصه ی دیروز باران را

سربسته می گویم! یقین دارم که می بینی
در چشم های دخترت ترس از بیابان را

از حج نیمه کاره ی دیروز دانستم
در کربلا باید بگیری عید قربان را

وحید قاسمی

  • یکشنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 18:43
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 حسن لطفی

ورود کاروان به کربلا -(روی پرهای فرشته کعبه‌ای عالی مقام) * حسن لطفی

751

ورود کاروان به کربلا -(روی پرهای فرشته کعبه‌ای عالی مقام) روی پرهای فرشته کعبه‌ای عالی مقام
می‌رود در بینِ صحرا می‌رود بیت‌ُالحرام

می‌رود دریا ، به دنبالش مدینه مثل رود
می‌رود باران ، به دنبالش مدینه تشنه کام

آفتابِ مکه در محمل نشست و بار بست
صبح و شامِ مکه بعد از آن فقط شد شام شام

رد شد از یثرب رسول‌الله فرمود: الوداع
رد شد از سمتِ نجف شاه نجف گفتا سلام

کیست او نورِ مفاتیح‌الجنانی مستجاب
کیست او طوفانی از نهج‌البلاغه در کلام

کیست او وقتی که زهرا را ادامه می‌دهید
حجة‌الله است زهرا دخترش قائم مقام

فاطمه وقتی تجلی کرد زینب نام شد
فاطمه شب‌های قدر و زینبش ماه صیام

کیست: اقیانوس آرام است اما با حسین
مرتضایی در حجاب و ذوالفقاری در نیام

کیست زینب ابتدایِ حاء و سین و یا و نون
کیست زینب انتهای شعرهای ناتمام

حق بده عُمان اگر از زینب‌اللهی نوشت
حیرتش بود و خودش با واژه‌های خام خام

این علی یا فاطمه یا که حسن یا که حسین...
در شگفتم از زنی اینگونه دارد چند نام

آسمان در کُلِ عمرِ آسمانی‌اش ندید
از تمامیِ برادرها کنارش جز قیام

سایه‌اش را چشم همسایه ندیده نیم قرن
سایه‌اش هرچند باشد بر دو عالم مستدام

کَس ندیده کوه را وقتی که می‌آید چنین
کَس ندیده چادری اینگونه غرقِ استلام

کربلا در کربلا آمد اگر زینب رسید
کربلا شد کربلا با نام زینب والسلام

بین عرش و فرش حائل زانویِ عباس بود
ورنه عالم را نباشد طاقتِ آن نیم گام

در شگفتم از زمینی که تحمل می‌کند
تا که او آهسته بگذارد قدم با احترام

جعفر و عون و محمد قاسم و اکبر همه
گِرد او هستند گیرند از دو دستش هرکدام

گِرد گردش از برادرها شلوغ افسوس گفت :
آه از حُسنِ شروع وای از حُسنِ ختام

چار پرده روی محمل داشت اما عاقبت
دید طوفان شد زمین خونین هوا شد سرخ فام

پرده‌های محملش را با حرم آتش زدند
می‌دود دنبال دخترها خدایا در خیام

خوب شد این صحنه را چشم عزیزانش ندید
شاه بانویی زمین اُفتاد در بینِ عوام

هرچه خانم گفت عباسم ولی او پانشد
وای از احوالِ زینب وای از چشم حرام

عاقبت همسایه‌ها دیدند او را بر زمین
عاقبت او دید شاگردانِ خود را رویِ بام

سخت‌تر از هر جراحت دیدن لبخند بود
از مسلمانهای کوفه از یهودی‌های شام

جای طفلان یتیم خسته بی‌بی ، خورد خورد
تازیانه جای آب و خیزران جای طعام

دید وقتی که کنیزش نان تعارف می‌کند
خواست از آنجا رود اما امان از ازدحام....

  • یکشنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 18:47
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

زمینه سینه‌زنی شب دوم محرم * سید ناصر اسماعیل نسب

1034
1

زمینه سینه‌زنی شب دوم محرم زمینه_شور
شب_دوم_محرم
داداشم_اینجا_دیگه
جدید

بند۱⃣
داداشم اینجا دیگه کجاست ، جونم رسید به لب
بیا برگردیم به مدینه ،تو رو جوون زینب
.....
دسته خودم نیست آخه نگرونم
بغض عجیبی نشست توی سینه
بوی غم و جدایی داره اینجا
الهی خواهر غمت رو نبینه

ترسم همیشه این بوده که روزی
حسین تو رو یکی از من بگیرِ
کوفیا رو خیلی ساله میشناسم
همراهشون ،تیغ و نیزه و تیرِ
.....
خیمه نزنیم ،دلم میزنه شور
اینجا همونجاست ،من از تو میشم دور

داداش حسین

بند۲⃣
میکنم داداش التماست ،بریم از کربلا
بیا برگردیم به مدینه ،یا عزیز الزهرا
......
رحمی ندارن این مردم کوفه
دلشون پر شده از بغض حیدر
میترسم چشمشون بی افته اینجا
به علی اصغر و شهزاده اکبر

میترسم از روزی که بشم تنها
با زن و بچه ها توی این صحرا
تو و عباس نباشین به کنارم
میمیرم از نگاه حرومیا
.....
یه عده ،نامرد ،به دورِ خواهرت
میزنن ،سیلی ، به روی دخترت

داداش ،حسین

  • چهارشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 08:06
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

با خودش دارد امیرِ مهربان این کاروان * مرضیه عاطفی

1590

با خودش دارد امیرِ مهربان این کاروان با خودش دارد امیرِ مهربان این کاروان
زیر پا حس می‌کند هفت آسمان این کاروان

با حرارت دورشان گرم طواف است آفتاب
از پرِ جبریل دارد سایه بان این کاروان

میرود منزل به منزل مادرانه پشتِ سر
میخورد با دست زهرا(س) آب و نان این کاروان

خسته شد هرگاه، فوراً با نگاهی بر حسین(ع)
بیشتر از پیش می‌گیرد توان این کاروان

از حبیب بن مظاهر تا به طفل شیرخوار
دلبری کرده ست با پیر و جوان این کاروان

با صدای شبه پیغمبر مهیّا میشود
در صفوف عاشقی با هر اذان این کاروان

از امامش یک قدم هرگز نمی افتد جلو
از علمدارِ وفا دارد نشان این کاروان

هست لبخندِ رقیه(س) التیام خستگی
با خودش آورده یک آرام ِ جان این کاروان

چیست تقدیرش؟چه ها خواهد شد و با زینب‌(س) است
غرقِ در دلشوره های بیکران این کاروان

عده ای سرهایشان بر نیزه خواهد رفت و بعد...
خیمه ها می‌سوزد و بر سر زنان این کاروان

میرود ده روز دیگر دست-بسته، داغدار...
تا به شهر شام با شمر(لع) و سنان(لع) این کاروان!

  • سه شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دو دمه های ویژه ی محرم * مرتضی محمودپور

502

دو دمه های ویژه ی محرم ◾دو دمه های روز دوم محرم

◾دسته اول
کاروان شاه دین آمد بدشت کربلا
گشته دل غرق عزا (۲)

◾دسته دوم
همره ارباب آمد دختر شیرخدا
گشته دل غرق عزا (۲)

◾دسته سوم
پاسدار محمل زینب علی اکبر شده
شبه پیغمبر شده(۲)

◾ دسته چهارم
شمع بزم عاشقان قنداقه اصغر شده
غنچه ی پرپر شده(۲)

◾دسته پنجم
زاده ی ام البنین سقای طفلان آمده
ماه تابان آمده (۲)

◾دسته ششم
جبرئیل از عرش با چشمان گریان آمده
ماه تابان آمده (۲)

  • سه شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 18:13
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شب دوم محرم (یک منبر روضه) * مرتضی محمودپور

723

شب دوم محرم (یک منبر روضه) ◾شب دوم محرم
◾روضه ی ورودیه

دلم هوای حرم کرده ای صبا مددی
برای خواندن روضه تو ای صدا مددی

محرم آمده دل غرق خون دو دیده پر اشک
نوا گرفته ام از شوق نینوا مددی

شدست صاحب این بزم، فاطمه ای وای
دلم هوای تو کردست کربلا مددی

صدای قافله آید بگوش دل اینجا
رسید کرببلا کاروان نما مددی

رسان به قافله ی عشق کاروان مرا
به حق حضرت زهرا نما مرا مددی

صدای گریه ی طفلی بگوش میآید
بگفته مادر ششماهه ساقیا مددی

  • سه شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

نوحه ورودیه کربلا -(می رسد این خبر بر تمام جهان) * رسول چهارمحالی

247

نوحه ورودیه کربلا -(می رسد  این خبر بر  تمام  جهان) می رسد این خبر بر تمام جهان
بانگ ناقوس مرگ ز سوی کاروان
هر قدم می رسد موقع آن نشان
کاروان کاروان کمی آهسته ران

غرق خون می شود جسم سردارما
تشنه لب می شود رأس پاکش جدا
اکبر مه جبین اِرباً اِربا خدا
عمه زینب شودروضه خوان هر کجا
کربلا کربلا مدفن لاله ها (2)
------------------------
کربلا کن نظر این علی اکبر است
طفل ششماهه ام این علی اصغراست
روی دست حسین لاله ی پرپر است
زینب من ببین بر حسین خواهر است

کربلا کن نظر قاسم ابن الحسن
دُرّ نایاب عشق این عقیق یمن
در گلستان بود سرو ناز چمن
جسم پاکش رود زیر خاک بی کفن
کربلا کربلا مدفن لاله ها (2)
-----------------------------
کربلا کربلا این من و پیکرم
این ساله بود مهربان دخترم
رد خون می چکد از رگ و حنجرم
روضه خوان می شودمادرم مادرم

دست و مشک و علم ای علمدار من
دست و بازو قلم ای علمدار من
یک دمی زن قدم ای علمدار من
شاه جود و کرم ای علمدار من
کربلا کربلا مدفن لاله ها (2)

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

ورود به کربلا -("آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد") * ناشناس ؟؟؟

311

ورود به کربلا -("آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد") "آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد"
دختر مرتضی علی(ع)، فاطمه(س) وار می رسد

زانوي شاهزاده ها هست ركاب محملش
با چه شكوه و شوکتی کوه وقار می رسد

هاشمیان به گرد او، فاطمیات پشت سر
قامت عصمتش در این حصن و حصار می رسد

دار و ندار فاطمه (س)، گوهر ناب مصطفي (ص)
به كربلا حسين (ع) با دار و ندار می رسد

خامس آل پنج تن(ع)همره طفل شیرخوار
زودتر از روز دهم سر قرار می رسد

شانه‌ی آسمانیان، محمل دختران شده
چه نازدانه دختری به این دیار می رسد

گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری
بال فرشته از یمین یا که یسار می رسد

رونق کار ماذنه، رکن شباب هاشمی
وارث هیبت نبی، یکّه‌سوار می رسد

"رونق باغ مي رسد چشم و چراغ می رسد"
"عنبر و مشک می دمد" دولت يار می رسد

وزير اعظم حسين (ع) آيه ي محكم حسين (ع)
صاحب پرچم حسین (ع) آن جلودار می رسد

آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغ آبدار
ارتش زمهریرها چند هزار می رسد

رفت قرار ناگهان از دل خواهر حسین ع
در نظرش همه جهان تیره و تار می رسد

پرده کنار می رود، واقعه‌ی روز دهم
صحنه به صحنه از دل گرد و غبار می رسد

"چاک شده است آسمان غلغله ای ست در جهان"
ديد ز هر طرف غمی همچو شرار مي رسد

ديد كه از جور فرس، چه استخوان ها كه شكست
ناله و بانگ قاسمِ لاله عذار می رسد

حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش
صداي طبل شادی و داد و هوار می رسد

طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از
لشكر شاميان بر اين طرز شكار مي رسد

لحظه ي تلخ حادثه چکمه‌ی نونوار شمر
همره کهنه خنجری سرکش و هار می رسد

گوشه به گوشه آسمان سرخ تر از خون گلو
پنجه‌ی شمر و زلف او! آخرکار می رسد

وقت نفس نفس زدن زمان دست و پا زدن
ناله ی “یا بُنَیَّ” از گوشه کنار می رسد

"آب زنيد راه را"، مادر او به قتلگاه
با پر و بال زخمی و حالت زار می رسد

گوش زمین و آسمان می شنود در آن زمان
آه صدای پای آن چند سوار می رسد

چشم حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور
موقع غارت از حرم، وقت فرار می رسد

مرد سواره‌ی عرب، گر نرسد به دخترك
به يارب اش ز پيشِ رو بوته‌ی خار می رسد

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

نوحه ورود به کربلا -(ای عشق جاودانه - ای شور بیکرانه) * رضا تاجیک

206

نوحه ورود به کربلا -(ای عشق جاودانه - ای شور بیکرانه) سربند:
ای عشق جاودانه - ای شور بیکرانه
هر لحظه می رسد این - نجوای عاشقانه
هر که دارد / سر همراهی ما / فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا / تا کربلا
هر که دارد / هوس کرببلا / شور سرمستی ما / بسم الله
حسین - باب النجات // جانم فدات ۲

شد وقت امتحانم - بگذرم من ز جانم
می شود خاک اینجا - مقتل کودکانم
روی دستم / دست و پا می زند و / سربریده می شود / طفل رباب
مادرش با / دل خون ناله کنان / بین خیمه پی یک / ظرف آب
حسین - تنهاترین // ای دل غمین ۲

می رسد وقت غارت - لحظه ی هتک حرمت
می روند با دل خون - کودکانم اسارت
بین زنجیر / دست ناموس خدا / شیردخت مرتضی / با ساربان
آه دلگیر / می کشد سکینه از / دیدن رقیه ی / قد کمان
وای - اوج عزا // شام بلا ۲

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 22:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

نوحه ورود به کربلا -(ز هر طرف بانگِ ، غم و بلا آمد) * علی صالحی

479

نوحه ورود به کربلا -(ز هر طرف بانگِ ، غم و بلا آمد) ز هر طرف بانگِ ، غم و بلا آمد ۲
مسافر كعبه ، به كربلا آمد ۲
رسيده اند آل الله - به موقف قربانگاه ۲
(حسين اباعبدالله) ۲

به پا شده خيمه ، مقابل زينب ۲
چه شيونى برخاست ، ز محمل زينب ۲
به خاک دور افتاده - دلش به شور افتاده ۲
(حسين اباعبدالله) ۲

در اين زمين غم ، كه آخر راه است ۲
نواى ثارالله ، اعوذ بالله است ۲
در اين بيابان آخر - تنش مى اُفتد بى سر ۲
(حسين اباعبدالله) ۲

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 23:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

نوحه ورود به کربلا -(يا حسين - با توام - يا قديم الاحسان از قديم) * رضا تاجیک

145

نوحه ورود به کربلا -(يا حسين - با توام - يا قديم الاحسان از قديم) سربند
يا حسين - با توام - يا قديم الاحسان از قديم
عشق تو شد بهانه ى زندگيم ٢
آب حيات / برس به داد من كشتى نجات
محتاجم من به هواى كربلات / عالم به فدات
من اسمه دواء - حسين
و ذكره شفاء - حسين
غريب كربلا - حسين
(غريب كربلا - حسين) ۳

شاه كرببلا - به دشت ماريه علم مى زند
قسمت ما را كه رقم مى زند
براى زائران حرم مى زند
كرببلا / قبله ى واقعى اهل ولا
زائر آن هر شب جمعه خدا / كرببلا
يا كاشف البلا - حسين
يگانه ى خدا - حسين
غريب كربلا - حسين
(غريب كربلا - حسين) ۳

اين زمين - مى شود - مقتل سرخ على اكبرش
دليل خجلت آب آورش
گواه غربت على اصغرش
كرببلا / قتلگه حضرت خون خدا
محل پیمان بستن با خدا / كرببلا
ارباب با وفا - حسين
صداى آشنا - حسين
غريب كربلا - حسين
(غريب كربلا - حسين) ۳

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 18:42
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

ورود به کربلا -(بسم الله و بالله // و علی ملةِ رسول الله) * عباس قانعی

302

ورود به کربلا -(بسم الله و بالله // و علی ملةِ رسول الله) بسم الله و بالله // و علی ملةِ رسول الله
رسیدیم سر قرارمون
رسیدیم سر مزارمون
اومدیم به دیدن خدا
رسیدیم - که بشه - خونمون کربلا
اینجا
دل دختر زهرا میریزه
اشک سقا به دریا میریزه
خون من روی خاکا میریزه
(همه گلها میشن پرپر - خدا صبرت بده خواهر) ۲

وای از مشک بی آب // میره از چشمای رقیم خواب
میسوزه دل آب فرات
توی خیمه مخدرات
علی اصغرِ من از عطش
دست و پا - میزنه - روی دست رباب
اینجا
میشه خورشیدِ نیزه، سرامون
قطعه قطعه میشن پسرامون
محرمی نمیمونه برامون
(حیا نیست بین این لشکر - خدا صبرت بده خواهر) ۲
همه گلها میشن پرپر ...

وای از روز آخر // من تنها و بغض یک لشکر
میکِشن منو به خاک و خون
میزنن منو تا پای جون
میکُشن منو به قتل صبر
فِرقَهٌ - بِالسّیوف - فِرقَهُ بِالحَجَر
اینجا
خاک صحرا میشه کفن من
زیر دست و پا میره تن من
میان اسبا روی بدن من
(امون از کُندی خنجر - خدا صبرت بده خواهر) ۲
همه گلها میشن پرپر ...

  • جمعه
  • 10
  • آذر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شعر ورودیه به کربلا -( بار بگشایید اینجا کربلاست ) *

52209
181

شعر ورودیه به کربلا  -( بار بگشایید اینجا کربلاست ) بار بگشایید اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
السّلام ای سرزمین کربلا
السّلام ای منزل و مأوای ما
السّلام ای وادی دلجوی عشق
وه چه خوش می آید اینجا بوی عشق
السّلام ای خیمه گاه خواهرم
قتلگاه جانگداز اکبرم
کربلا گهواره اصغر تویی
مقتل عباس نام آور تویی
آمدم آغوش خود را باز کن
بستر مهمان خود را ساز کن

  • سه شنبه
  • 17
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 10:29
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

کربلا قبله ارباب کرم پیدا شد *

4855
4

کربلا قبله ارباب کرم پیدا شد کربلا قبله ارباب کرم پیدا شد

در بیابان بلا کعبه غم پیدا شد
اولین منزل صحرای قدم پیدا شد
زین سفر مقصد ما کرببلا بوده و هست
کربلا قبله ارباب کرم پیدا شد
ای به احرام دل سوخته محرم شدگان
بارها را بگشائید حرم پیدا شد
گفت زینب چه زمینی است خدایا که از ان
لرزه بر اهل دل و جان حرم پیدا شد
تا در این دشت نهادیم قدم دردل ما
رنج و اندوه بلا از پی هم پیداشد
مؤید

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 03:44
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

الا یاران من ، میعادگاه داور است اینجا *

4219
-1

الا یاران من ، میعادگاه داور است اینجا الا یاران من ، میعادگاه داور است اینجا

الا یاران من ، میعادگاه داور است اینجا
بدن ها غرق خون ، سرها جدا از پیکر است اینجا
ملک قرآن بخوان در خاک روح انگیز این وادی
که هفتاد و دو گل از باغ عترت پرپر است اینجا

نیازی نیست گل ریزد کسی در مقدم مهمان
که صحرا لاله گون از خون فرق اکبر است اینجا
مگر نه در نماز عشق می باید وضو از خون
وضوی من ز خون حلق پاک اکبر است اینجا
شود جان عمویی همچو من قربانی قاسم
که مرگ سرخ بروی از عسل شیرین تر است اینجا
شود حل مشکل بی آبی اطفال معصومم
که سقا با دو چشم خونفشان آب آور است اینجا
نه تنها از تن مردان جنگی سر جدا گردد
به نوک نیزه طفل شیر خوارم را سر است اینجا
مبادا ک

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 03:52
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شعر ورود کاروان حسینی به کربلای معلی (وعده گاه داور) *

8744
1

شعر ورود کاروان حسینی به کربلای معلی (وعده گاه داور) وعده گاه داور

فرود آیید یاران وعده گاه داور است اینجا
بهارستان سرخ لاله های پرپر است اینجا
چه غم گر از منا و وادی مشعر سفر کردی
خدا داند که بهتر از منا و مشعر است اینجا

زیارتگاه کل انبیاء تا با من محشر
مزار قتلگاه عاشقان بی سر است اینجا
فرود آیید ای یاران در این صحرا که می بینم
ز بانگ العطش غوغای روز محشر است اینجا
فرات از چار جانب موج زن اما خدا داند
جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است اینجا
رباب از اشک و خون دل دو چشم خویش دریا کن
که آب تیر زهر آلوده شیر اصغر است اینجا
به گل باران چه حاجت دشت و صحرا را که می بینم
زمینش لاله گون از خون سرخ اکبر است اینجا
مبادا نام آب آرید ای طفلان معصومم
که س

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 03:59
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

مقتل لیلی و مجنون، کربلا *

5096

مقتل لیلی و مجنون، کربلا مقتل لیلی و مجنون، کربلا

بوی دود و آتش و خون، کربلا
مقتل لیلی و مجنون، کربلا
کفر، حقِ بی‌حجابِ غائله
فکر و مکرِ احتجاب قافله

بوی خون نعش‌های بی‌سرم
در جنونی، تا جنون دیگرم
ای تب گرم! استخوانم را بسوز
ای غم زینب! توانم را بسوز
کربلا مدیون نام زینب است
عاشق حیدر، غلام زینب است
عصمتِ حق، در مقام زینب است
تا قیامت، جام، جام زینب است
هیچ آیا سر به طوفان داده‌ای!؟
دل به دست شاه خوبان داده‌ای!؟
تا قیامت، جاودانی یا حسین
قبله‌ی هفت‌آسمانی یا حسین
در سجودت بندگانند عاشقان
جاودانانِ جهانند عاشقان
شاه شیرانِ شهادت‌خواه، تو!
با دلیرانِ عدالت‌خواه، تو!
شمس را تعبیر کن با نور خود
جنگ را تفسیر کن با شور خو

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 03:41
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

كربلا كجاست‌؟! -(رفتم‌ به‌ مجلسي‌ چو سخن‌ شد ز كربلا) *

5233
1

كربلا كجاست‌؟! -(رفتم‌ به‌ مجلسي‌ چو سخن‌ شد ز كربلا) كربلا كجاست‌؟!
رفتم‌ به‌ مجلسي‌ چو سخن‌ شد ز كربلا
ديدم‌ زنان‌ آن‌ همه‌ بي‌ تاب‌ می شوند
گفتم‌ چه‌ علت‌ است‌؟! مگر كربلا كجاست‌؟
چشمان‌ چرا چو چشمه‌ و بي‌ خواب‌ مي‌ شوند
گفتند گريه‌ كن‌ كه‌ در آنجا به‌ خون‌ خويش
‌غلتان‌ حسين‌(ع) و اكبر و اصحاب‌ مي‌ شوند
لب‌ تشنه‌ گرچه‌ دشمنشان‌ كشت‌ آن‌ زمان
‌بنگر كنون‌ زگريه‌ چه‌ سيراب‌ مي‌ شوند
هر جا كه‌ ظلم‌ ظلمت‌ خود گسترانده‌ است
‌ايشان‌ ببين‌ چگونه‌ چو مهتاب‌ مي‌ شوند

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

کربلا اینجاست -( به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا) *

5837
3

کربلا اینجاست -( به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا) کربلا اینجاست

به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا
مران ای ساربان محمل که باشد کربلا اینجا
الا حجاج بیت الله خون، احرام بربندید
که کامل می شود با زخم تن حج شما اینجا

شما حجاج بیت الله خون هستید و می بینم
که جای موی سر، سرهایتان گردد جدا اینجا
نه تنها حج ما قربانی پیر و جوان دارد
شود قربانی شش ماهه تقدیم خدا اینجا
زشمشیر هزاران قاتل خون خوار می بینم
هزاران بار گردد اکبرم جانش فدا اینجا
به موج خون میان قتلگه با پیکر بی سر
زنم از حنجر ببریده خواهر را صدا اینجا
به پاس اجر سقایی و قانون علمداری
شود با تیر و خنجر حق عباسم ادا اینجا
کند این امت گم کرده ره تا راه خود پیدا
درخشد راس هفتاد و دو مصباح

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

كربلا، تقابل‌ سعادت‌ وشقاء -(از كربلا سخن‌ نتوان‌ گفت‌ هيچگاه) *

3796

كربلا، تقابل‌ سعادت‌ وشقاء -(از كربلا سخن‌ نتوان‌ گفت‌ هيچگاه) كربلا، تقابل‌ سعادت‌ وشقاء

از كربلا سخن‌ نتوان‌ گفت‌ هيچگاه
‌جز آنكه‌ دل‌ بسوزد و خيزد ز سينه‌ آه‌
يك‌ سوي‌ كربلا صف‌ انبوه‌ كفر وجهل‌
يك‌ سو حسين‌(ع) وهمراه‌ او اندكي‌ سپاه‌

يك‌ سو صداي‌ لشكر طغيان‌ و ظلم‌ و كين‌
يك‌ سو صداي‌ كودك‌ و فرياد سيّداه‌
يك‌ سو بسي‌ كسان‌ كه‌ ندارند رحم‌ و عقل
‌يك‌ سو كسي‌ كه‌ در عملش‌ نيست‌ اشتباه‌
آنهـا زياد و رهبر آنها زياد زاد
اينها قليل‌ و رهبرشان‌ بر عباد شاه‌
آن‌ كـس‌ كـه‌ بـود شمع‌ هدايت‌ حسين‌ (ع) بود
هر كس‌ گـرفت‌ دامـن‌ او را نشد تباه‌
لب‌ تشنه‌ با تمام‌ عزيزان‌ خويش‌ رفت
‌زيرا نخواست‌ تا به‌ ستمگر كند نگاه‌
چـون‌ مهـر پر فروغ‌ پراكند روشني‌
در عالمي‌ ك

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 15:39
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد