اشعار ورود کاروان به کربلا

مرتب سازی براساس
 مجتبی صمدی شهاب

شب دوم محرم -(از آن‌زمان که خیمه را برپا نمودی) * مجتبی صمدی شهاب

818
2

شب دوم محرم -(از آن‌زمان که خیمه را برپا نمودی) از آن‌زمان که خیمه را برپا نمودی
در بِین این صحرای غم مأوا نمودی
دوش مرا تکیه گَه غمها نمودی
خونِ دوباره بر دلِ زهرا نمودی

غم ذرّه ذرّه قلب من را آب کرده
این سرزمین روح مرا بی تاب کرده

تو گفته بودی میهمان کوفیانیم
تو گفته بودی در امانِ کوفیانیم
آرام از دست و زبانِ کوفیانیم
محبوبِ هر پیرو جوان کوفیانیم

از چه به استقبالمان لشکر رسیده؟
سدّ ره ما نیزه با خنجر رسیده

دلشوره اُفتاده به جانم جانِ خواهر
کج کن مسیر رفتنت را سوی دیگر
برخیز برگردیم تا شهرِ پیمبر
بازی نکن با قلب زینب ای برادر

یک دل فقط دارم که آن بر تو سپُردم
اصلا نزن حرف از جدائی تا نمُردم

عبّاس را فرمان بده جولان نماید
با غُرّشی ای

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 14:44
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 امیر روشن ضمیر

زمینه شب دوم محرم98 -(ای‌جون من بسته شده به نفسهات حالم و ببین) * امیر روشن ضمیر

680

زمینه شب دوم محرم98 -(ای‌جون من بسته شده به نفسهات حالم و ببین) ای‌جون من بسته شده به نفسهات حالم و ببین
حِسّم اینه جا میذارم تو رو توی خاک این زمین

قلب خواهرت به غم اسیره
این دنیا تو رو ازم می گیره
اون لحظه ای که دیگه نباشی
شک نکن که زینبت می میره

ای وای وای خیس چشام

زندگی رو بی تو نمیخوام

می شنوم از قلب این صحرا صدای آه مادرم
می بینم من تو رو بی سر توی گودال ای برادرم

من موندم و این حال پریشون
تیر و نیزه و تن پر از خون
ای بی کفنی که سر نداری
از داغ تو من دارم میدم جون

ای وای وای خیس چشام

زندگی رو بی تو نمیخوام

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی شب دوم محرم * مرتضی محمودپور

1049
1

نوحه‌ی شب دوم محرم ◾نوحه‌ی سینه‌زنی
◾شب دوم محرم

◾بنداول
دلشوره دارم ای حسین جان
بهر عزا و ماتم تو
ممنون زهرا هستم آقا
چون گریه کردم از غم تو
اینجا کربلاست
بلا به جونم میرسه حسین
اینجا نینواست
وقت جنونم میرسه حسین

◾بنددوم
اشک دو دیده روی دامانم
میریزد از چشمان خونبارم
از این همه غم در دل صحرا
شد سینه‌ام سنگین میدانم
اینجا قتلگاهست
عمرم به پایان میرسه حسین
اینجا اشک و آهست
دلم پریشان میرسه حسین

  • جمعه
  • 31
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 20:01
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

ذکر لبت در هر قدم انا الیه راجعون * مرضیه عاطفی

504

ذکر لبت در هر قدم انا الیه راجعون ?? در عزای #شب_دوم_محرم
#نذر_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#و_اصحاب_با_وفای_ایشان ??

ذکر لبت در هر قدم؛ «إنّا إلیه راجعون»
ورد زبانت دم به دم «إنّا إلیه راجعون»

از کوفیانِ کینه ای بسیار داری خاطره
از فتنۂ اهل ستم، «إنّا إلیه راجعون»

غم در دلت افتاد تا گفتند اینجا کربلاست
شد خیمه برپا با علَم، «إنّا إلیه راجعون»

دلواپسی و بغض زینب(س) آتشت میزد ولی
گفتی که ای اهل حرم، «إنّا إلیه راجعون»...

دارد قرائت میکند مادام دشت نینوا
این آیه را با آه و غم، «إنّا إلیه راجعون»

آماده شد محض نجاتِ خلق؛ کشتیِ نجات
تا خواندی از لطف و کرَم، «إنّا إلیه راجعون»

در زیر نور ماه مُشتی خاک را برداشتی
گفتی خدایا آمدم! «إنّا إلیه راجعون»!

#صلی_الله_علیک_یاأباعبدالله_الحسین
#ورودکاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج

  • شنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 01:58
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

ورود کاروان به کربلا -(دیدم بیابانی پُر از خار مغیلان را) *

650

ورود کاروان به کربلا -(دیدم بیابانی پُر از خار مغیلان را) دیدم بیابانی پُر از خار مغیلان را
بالای محمل آفتابی سخت سوزان را

《انا الیه راجعونت》کُشت زینب را
نسپار دست باد گیسوی پریشان را

پنداشتم از دور نخلستان به چشمم خورد!
از ناقه هامان دور کن این نیزه داران را

دلواپسم! این شیوه ی مهمان نوازی نیست!
دیدی ببندد میزبانی راه مهمان را !؟

با نیتِ عرض خوش آمدگویی آوردند
یک لشکر از شمشیرهای مست و بُران را

انگار خوبی های تو از یادشان رفته!
یادآوری کن قصه ی دیروز باران را

سربسته می گویم! یقین دارم که می بینی
در چشم های دخترت ترس از بیابان را

از حج نیمه کاره ی دیروز دانستم
در کربلا باید بگیری عید قربان را

وحید قاسمی

  • یکشنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 18:43
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 حسن لطفی

ورود کاروان به کربلا -(روی پرهای فرشته کعبه‌ای عالی مقام) * حسن لطفی

677

ورود کاروان به کربلا -(روی پرهای فرشته کعبه‌ای عالی مقام) روی پرهای فرشته کعبه‌ای عالی مقام
می‌رود در بینِ صحرا می‌رود بیت‌ُالحرام

می‌رود دریا ، به دنبالش مدینه مثل رود
می‌رود باران ، به دنبالش مدینه تشنه کام

آفتابِ مکه در محمل نشست و بار بست
صبح و شامِ مکه بعد از آن فقط شد شام شام

رد شد از یثرب رسول‌الله فرمود: الوداع
رد شد از سمتِ نجف شاه نجف گفتا سلام

کیست او نورِ مفاتیح‌الجنانی مستجاب
کیست او طوفانی از نهج‌البلاغه در کلام

کیست او وقتی که زهرا را ادامه می‌دهید
حجة‌الله است زهرا دخترش قائم مقام

فاطمه وقتی تجلی کرد زینب نام شد
فاطمه شب‌های قدر و زینبش ماه صیام

کیست: اقیانوس آرام است اما با حسین
مرتضایی در حجاب و ذوالفقاری در نیام

کیست زینب ابتدایِ حاء و سین و یا و نون
کیست زینب انتهای شعرهای ناتمام

حق بده عُمان اگر از زینب‌اللهی نوشت
حیرتش بود و خودش با واژه‌های خام خام

این علی یا فاطمه یا که حسن یا که حسین...
در شگفتم از زنی اینگونه دارد چند نام

آسمان در کُلِ عمرِ آسمانی‌اش ندید
از تمامیِ برادرها کنارش جز قیام

سایه‌اش را چشم همسایه ندیده نیم قرن
سایه‌اش هرچند باشد بر دو عالم مستدام

کَس ندیده کوه را وقتی که می‌آید چنین
کَس ندیده چادری اینگونه غرقِ استلام

کربلا در کربلا آمد اگر زینب رسید
کربلا شد کربلا با نام زینب والسلام

بین عرش و فرش حائل زانویِ عباس بود
ورنه عالم را نباشد طاقتِ آن نیم گام

در شگفتم از زمینی که تحمل می‌کند
تا که او آهسته بگذارد قدم با احترام

جعفر و عون و محمد قاسم و اکبر همه
گِرد او هستند گیرند از دو دستش هرکدام

گِرد گردش از برادرها شلوغ افسوس گفت :
آه از حُسنِ شروع وای از حُسنِ ختام

چار پرده روی محمل داشت اما عاقبت
دید طوفان شد زمین خونین هوا شد سرخ فام

پرده‌های محملش را با حرم آتش زدند
می‌دود دنبال دخترها خدایا در خیام

خوب شد این صحنه را چشم عزیزانش ندید
شاه بانویی زمین اُفتاد در بینِ عوام

هرچه خانم گفت عباسم ولی او پانشد
وای از احوالِ زینب وای از چشم حرام

عاقبت همسایه‌ها دیدند او را بر زمین
عاقبت او دید شاگردانِ خود را رویِ بام

سخت‌تر از هر جراحت دیدن لبخند بود
از مسلمانهای کوفه از یهودی‌های شام

جای طفلان یتیم خسته بی‌بی ، خورد خورد
تازیانه جای آب و خیزران جای طعام

دید وقتی که کنیزش نان تعارف می‌کند
خواست از آنجا رود اما امان از ازدحام....

  • یکشنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 18:47
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

زمینه سینه‌زنی شب دوم محرم * سید ناصر اسماعیل نسب

955
1

زمینه سینه‌زنی شب دوم محرم زمینه_شور
شب_دوم_محرم
داداشم_اینجا_دیگه
جدید

بند۱⃣
داداشم اینجا دیگه کجاست ، جونم رسید به لب
بیا برگردیم به مدینه ،تو رو جوون زینب
.....
دسته خودم نیست آخه نگرونم
بغض عجیبی نشست توی سینه
بوی غم و جدایی داره اینجا
الهی خواهر غمت رو نبینه

ترسم همیشه این بوده که روزی
حسین تو رو یکی از من بگیرِ
کوفیا رو خیلی ساله میشناسم
همراهشون ،تیغ و نیزه و تیرِ
.....
خیمه نزنیم ،دلم میزنه شور
اینجا همونجاست ،من از تو میشم دور

داداش حسین

بند۲⃣
میکنم داداش التماست ،بریم از کربلا
بیا برگردیم به مدینه ،یا عزیز الزهرا
......
رحمی ندارن این مردم کوفه
دلشون پر شده از بغض حیدر
میترسم چشمشون بی افته اینجا
به علی اصغر و شهزاده اکبر

میترسم از روزی که بشم تنها
با زن و بچه ها توی این صحرا
تو و عباس نباشین به کنارم
میمیرم از نگاه حرومیا
.....
یه عده ،نامرد ،به دورِ خواهرت
میزنن ،سیلی ، به روی دخترت

داداش ،حسین

  • چهارشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 08:06
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه های سینه زنی شب اول محرم تا شب ششم(سبک حاج اکبرناظم )سنتی * مرتضی محمودپور

4205
5

نوحه های سینه زنی شب اول محرم تا شب ششم(سبک حاج اکبرناظم )سنتی ◾نوحه ی سینه زنی
◾ورودیه شب دوم

◾ بنداول
رسیده کاروان بدشت بلا
آمده ارباب به کرببلا
دلم غرق ماتم
آمده محرم
در دل من شور عزا شد
مقصد من کرببلا شد

◾بنددوم
صوت اذان امشب بگوش آمده
یاس علی علم بدوش آمده
ساقی کربلا
به غم شد مبتلا
از بهر طفل شیرخواره
گریه کند بر مشک پاره

◾شب سوم
◾توسل حضرت رقیه

◾بنداول
ساله ی شهید کربلایم
اسیر رنج و غصه و بلایم
شبیه فاطمه
به لب این زمزمه
پدر بیا گردم فدایت
فدای رگهای جدایت

◾بنددوم
کنج خرابه من ز کین فتادم
به زانو عضه سرم نهادم
عمه شد یار من
یار و غمخوار من
پدر بیا دوست بگردم
برای تو خون گریه کردم

◾شب چهارم
◾توسل طفلان حضرت زینب

◾بنداول
از گلشن زینب دو گل عیان شد
در نوبهاری این دو خزان شد
سوی میدان روان
میدهند هر دو جان
در کربلا با کام عطشان
ذکر لبانشان حسین جان

◾بنددوم
در خاک و خون ز کین فتادند
بر زانوی ارباب سر نهادند
چهره شان تر ز خون
گشته اند لاله گون
زینب به بحر خون نیآمد
از خیمه ها بیرون نیآمد

◾شب پنجم
◾توسل به حضرت عبداله

◾بنداول
ابن حسن به قتلگاه آمده
بهر حمایتِ ز شاه آمده
قتلگه پر ز خون
روی شه لاله گون
سرباز کوچک حسن است
به مجتبی نور دو عین است

◾بنددوم
به مثل سقا دست او شد جدا
به قتلگه گردیده جانش فدا
شکسته سبو شد
فدای عمو شد
شور عزا گردیده برپا
آمد کریم آل زهرا

◾شب ششم
◾توسل حضرت قاسم

◾بنداول
در خیمه ها قاسم چو دیده میشد
احلی من العسل شنیده میشد
زاده ی کریم است
در سحر نسیم است
سرتا به پا مثل حسن شد
در کربلا گل پیراهن شد

◾بنددوم
شاگرد سقا پر ز عطر و بو شد شد
با ازرق شامی چو روبرو شد
چهره اش منجلی
رجز خواند چون علی
گفتا منم یا ایها الناس
ابن الحسن شاگرد عباس

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • سه شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 18:05
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دو دمه های ویژه ی محرم * مرتضی محمودپور

435

دو دمه های ویژه ی محرم ◾دو دمه های روز دوم محرم

◾دسته اول
کاروان شاه دین آمد بدشت کربلا
گشته دل غرق عزا (۲)

◾دسته دوم
همره ارباب آمد دختر شیرخدا
گشته دل غرق عزا (۲)

◾دسته سوم
پاسدار محمل زینب علی اکبر شده
شبه پیغمبر شده(۲)

◾ دسته چهارم
شمع بزم عاشقان قنداقه اصغر شده
غنچه ی پرپر شده(۲)

◾دسته پنجم
زاده ی ام البنین سقای طفلان آمده
ماه تابان آمده (۲)

◾دسته ششم
جبرئیل از عرش با چشمان گریان آمده
ماه تابان آمده (۲)

  • سه شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 18:13
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شب دوم محرم (یک منبر روضه) * مرتضی محمودپور

646

شب دوم محرم (یک منبر روضه) ◾شب دوم محرم
◾روضه ی ورودیه

دلم هوای حرم کرده ای صبا مددی
برای خواندن روضه تو ای صدا مددی

محرم آمده دل غرق خون دو دیده پر اشک
نوا گرفته ام از شوق نینوا مددی

شدست صاحب این بزم، فاطمه ای وای
دلم هوای تو کردست کربلا مددی

صدای قافله آید بگوش دل اینجا
رسید کرببلا کاروان نما مددی

رسان به قافله ی عشق کاروان مرا
به حق حضرت زهرا نما مرا مددی

صدای گریه ی طفلی بگوش میآید
بگفته مادر ششماهه ساقیا مددی

  • سه شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

واحد سنگین ورودیه کربلا -(ای کرب و بلا بر تو بنگر گوهر آوردم) * رسول چهارمحالی

168

واحد سنگین ورودیه کربلا -(ای کرب و بلا بر تو بنگر گوهر آوردم) سبک،زینب زینب

یارب مددی فرما
حق علی و زهرا (2)

ای کرب و بلا بر تو ،بنگر گوهر آوردم
ششماهه علی اصغر ،با چشم تر آوردم
یک سو علی اکبر ،با قامت رعنایش
سوی دگرش قاسم ،شمس و قمر آوردم
با زینب غمدیده ، من آ مده ام حالا
من دار و ندارم با ،خون جگر آوردم

ای کرب و بلا بنگر ،احوال من محزون
من آ مده ام بینم ،جسم علیّم گلگون
تقدیم کنم جان را،در راه رضای حق
زینبْ ز غم گردد،غمدیده و هم دل خون
بینم به خرابه من ،آ ن کودک نالانم
مرثیه بخوانداو،با بارشی از بارون

ای کرب و بلا من را ،بنما تو پذیرایی
در لحظه ی غم دیدن ،بنما تو مرا یاری
خون می چکد و جاری،گردد ز وجود من
اجسادِ به روی خاک ،بنما تو عزاداری
تشییع شود اجساد ،با مرکب این کفّار
با خواهر و طفلانم،بنما تو غمخواری

یارب مددی فرما ،حق علی و زهرا(2)

  • شنبه
  • 24
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:28
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

ورود به کربلا -("آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد") * ناشناس ؟؟؟

227

ورود به کربلا -("آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد") "آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد"
دختر مرتضی علی(ع)، فاطمه(س) وار می رسد

زانوي شاهزاده ها هست ركاب محملش
با چه شكوه و شوکتی کوه وقار می رسد

هاشمیان به گرد او، فاطمیات پشت سر
قامت عصمتش در این حصن و حصار می رسد

دار و ندار فاطمه (س)، گوهر ناب مصطفي (ص)
به كربلا حسين (ع) با دار و ندار می رسد

خامس آل پنج تن(ع)همره طفل شیرخوار
زودتر از روز دهم سر قرار می رسد

شانه‌ی آسمانیان، محمل دختران شده
چه نازدانه دختری به این دیار می رسد

گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری
بال فرشته از یمین یا که یسار می رسد

رونق کار ماذنه، رکن شباب هاشمی
وارث هیبت نبی، یکّه‌سوار می رسد

"رونق باغ مي رسد چشم و چراغ می رسد"
"عنبر و مشک می دمد" دولت يار می رسد

وزير اعظم حسين (ع) آيه ي محكم حسين (ع)
صاحب پرچم حسین (ع) آن جلودار می رسد

آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغ آبدار
ارتش زمهریرها چند هزار می رسد

رفت قرار ناگهان از دل خواهر حسین ع
در نظرش همه جهان تیره و تار می رسد

پرده کنار می رود، واقعه‌ی روز دهم
صحنه به صحنه از دل گرد و غبار می رسد

"چاک شده است آسمان غلغله ای ست در جهان"
ديد ز هر طرف غمی همچو شرار مي رسد

ديد كه از جور فرس، چه استخوان ها كه شكست
ناله و بانگ قاسمِ لاله عذار می رسد

حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش
صداي طبل شادی و داد و هوار می رسد

طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از
لشكر شاميان بر اين طرز شكار مي رسد

لحظه ي تلخ حادثه چکمه‌ی نونوار شمر
همره کهنه خنجری سرکش و هار می رسد

گوشه به گوشه آسمان سرخ تر از خون گلو
پنجه‌ی شمر و زلف او! آخرکار می رسد

وقت نفس نفس زدن زمان دست و پا زدن
ناله ی “یا بُنَیَّ” از گوشه کنار می رسد

"آب زنيد راه را"، مادر او به قتلگاه
با پر و بال زخمی و حالت زار می رسد

گوش زمین و آسمان می شنود در آن زمان
آه صدای پای آن چند سوار می رسد

چشم حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور
موقع غارت از حرم، وقت فرار می رسد

مرد سواره‌ی عرب، گر نرسد به دخترك
به يارب اش ز پيشِ رو بوته‌ی خار می رسد

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

ورود به کربلا -(از آسمون ندا رسیده - حسین به کربلا رسیده) * محمد بیابانی

86

ورود به کربلا -(از آسمون ندا رسیده - حسین به کربلا رسیده) از آسمون ندا رسیده - حسین به کربلا رسیده
صدای بال جبرئیله
اومده پیشواز عقیله
رسیده تا رو خاک نذاره
پاهاشو خاتون قبیله، جانم عقیله
خیلی عقیله بی‌‌قراره / آخه چه رسم روزگاره
وقتی میخواد بره از اینجا / محرم نداره
یه روز میاد دیگه بی‌احترامه
می‌بینه که توو کوچه‌های شامه
دور و بر ناقه‌ها ازدحامه
(حسین من ۲ حسین جان) ۳

توو خیمه‌ها مشکا پر آبن - این چند شبه راحت میخوابن
نه بغضی مونده توو گلوشون
نه نیزه داری روبروشون
بچه‌ها گرمه پشتشون به
قامت رعنای عموشون، فدا عموشون
اون لحظه رو خدا نیاره / خیمه رو بی‌ عمو بذاره
آخه رباب بدون سقا / علی نداره
تا باشه هیشکی بی ‌حیا نمیشه
قامت عمه دیگه تا نمیشه
پای کسی به خیمه وا نمیشه
(حسین من ۲ حسین جان) ۳

  • جمعه
  • 10
  • آذر
  • 1402
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعری در مورد مصائب کربلا *استاد حاج غلامرضا سازگار

19047
17

شعری در مورد مصائب کربلا الا یاران من ، میعادگاه داور است اینجا

بدن ها غرق خون ، سرها جدا از پیکر است اینجا

ملک قرآن بخوان در خاک روح انگیز این وادی

که هفتاد و دو گل از باغ عترت پرپر است اینجا

نیازی نیست گل ریزد کسی در مقدم مهمان

که صحرا لاله گون از خون فرق اکبر است اینجا

مگر نه در نماز عشق می باید وضو از خون

وضوی من ز خون حلق پاک اکبر است اینجا

شود جان عمویی همچو من قربانی قاسم

که مرگ سرخ بروی از عسل شیرین تر است اینجا

شود حل مشکل بی آبی اطفال معصومم

که سقا با دو چشم خونفشان آب آور است اینجا

نه تنها از تن مردان جنگی سر جدا گردد

به نوک نیزه طفل شیر خوارم را سر است اینجا

مبادا کس در این صحرای خونین نام آب

  • سه شنبه
  • 17
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 10:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر ورودیه به کربلا -( بار بگشایید اینجا کربلاست ) *

51285
180

شعر ورودیه به کربلا  -( بار بگشایید اینجا کربلاست ) بار بگشایید اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
السّلام ای سرزمین کربلا
السّلام ای منزل و مأوای ما
السّلام ای وادی دلجوی عشق
وه چه خوش می آید اینجا بوی عشق
السّلام ای خیمه گاه خواهرم
قتلگاه جانگداز اکبرم
کربلا گهواره اصغر تویی
مقتل عباس نام آور تویی
آمدم آغوش خود را باز کن
بستر مهمان خود را ساز کن

  • سه شنبه
  • 17
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 10:29
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

کربلا قبله ارباب کرم پیدا شد *

4815
4

کربلا قبله ارباب کرم پیدا شد کربلا قبله ارباب کرم پیدا شد

در بیابان بلا کعبه غم پیدا شد
اولین منزل صحرای قدم پیدا شد
زین سفر مقصد ما کرببلا بوده و هست
کربلا قبله ارباب کرم پیدا شد
ای به احرام دل سوخته محرم شدگان
بارها را بگشائید حرم پیدا شد
گفت زینب چه زمینی است خدایا که از ان
لرزه بر اهل دل و جان حرم پیدا شد
تا در این دشت نهادیم قدم دردل ما
رنج و اندوه بلا از پی هم پیداشد
مؤید

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 03:44
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

الا یاران من ، میعادگاه داور است اینجا *

4155
-1

الا یاران من ، میعادگاه داور است اینجا الا یاران من ، میعادگاه داور است اینجا

الا یاران من ، میعادگاه داور است اینجا
بدن ها غرق خون ، سرها جدا از پیکر است اینجا
ملک قرآن بخوان در خاک روح انگیز این وادی
که هفتاد و دو گل از باغ عترت پرپر است اینجا

نیازی نیست گل ریزد کسی در مقدم مهمان
که صحرا لاله گون از خون فرق اکبر است اینجا
مگر نه در نماز عشق می باید وضو از خون
وضوی من ز خون حلق پاک اکبر است اینجا
شود جان عمویی همچو من قربانی قاسم
که مرگ سرخ بروی از عسل شیرین تر است اینجا
شود حل مشکل بی آبی اطفال معصومم
که سقا با دو چشم خونفشان آب آور است اینجا
نه تنها از تن مردان جنگی سر جدا گردد
به نوک نیزه طفل شیر خوارم را سر است اینجا
مبادا ک

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 03:52
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شعر ورود کاروان حسینی به کربلای معلی (وعده گاه داور) *

8707
1

شعر ورود کاروان حسینی به کربلای معلی (وعده گاه داور) وعده گاه داور

فرود آیید یاران وعده گاه داور است اینجا
بهارستان سرخ لاله های پرپر است اینجا
چه غم گر از منا و وادی مشعر سفر کردی
خدا داند که بهتر از منا و مشعر است اینجا

زیارتگاه کل انبیاء تا با من محشر
مزار قتلگاه عاشقان بی سر است اینجا
فرود آیید ای یاران در این صحرا که می بینم
ز بانگ العطش غوغای روز محشر است اینجا
فرات از چار جانب موج زن اما خدا داند
جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است اینجا
رباب از اشک و خون دل دو چشم خویش دریا کن
که آب تیر زهر آلوده شیر اصغر است اینجا
به گل باران چه حاجت دشت و صحرا را که می بینم
زمینش لاله گون از خون سرخ اکبر است اینجا
مبادا نام آب آرید ای طفلان معصومم
که س

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 03:59
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

مقتل لیلی و مجنون، کربلا *

5056

مقتل لیلی و مجنون، کربلا مقتل لیلی و مجنون، کربلا

بوی دود و آتش و خون، کربلا
مقتل لیلی و مجنون، کربلا
کفر، حقِ بی‌حجابِ غائله
فکر و مکرِ احتجاب قافله

بوی خون نعش‌های بی‌سرم
در جنونی، تا جنون دیگرم
ای تب گرم! استخوانم را بسوز
ای غم زینب! توانم را بسوز
کربلا مدیون نام زینب است
عاشق حیدر، غلام زینب است
عصمتِ حق، در مقام زینب است
تا قیامت، جام، جام زینب است
هیچ آیا سر به طوفان داده‌ای!؟
دل به دست شاه خوبان داده‌ای!؟
تا قیامت، جاودانی یا حسین
قبله‌ی هفت‌آسمانی یا حسین
در سجودت بندگانند عاشقان
جاودانانِ جهانند عاشقان
شاه شیرانِ شهادت‌خواه، تو!
با دلیرانِ عدالت‌خواه، تو!
شمس را تعبیر کن با نور خود
جنگ را تفسیر کن با شور خو

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 03:41
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

كربلا كجاست‌؟! -(رفتم‌ به‌ مجلسي‌ چو سخن‌ شد ز كربلا) *

5129
1

كربلا كجاست‌؟! -(رفتم‌ به‌ مجلسي‌ چو سخن‌ شد ز كربلا) كربلا كجاست‌؟!
رفتم‌ به‌ مجلسي‌ چو سخن‌ شد ز كربلا
ديدم‌ زنان‌ آن‌ همه‌ بي‌ تاب‌ می شوند
گفتم‌ چه‌ علت‌ است‌؟! مگر كربلا كجاست‌؟
چشمان‌ چرا چو چشمه‌ و بي‌ خواب‌ مي‌ شوند
گفتند گريه‌ كن‌ كه‌ در آنجا به‌ خون‌ خويش
‌غلتان‌ حسين‌(ع) و اكبر و اصحاب‌ مي‌ شوند
لب‌ تشنه‌ گرچه‌ دشمنشان‌ كشت‌ آن‌ زمان
‌بنگر كنون‌ زگريه‌ چه‌ سيراب‌ مي‌ شوند
هر جا كه‌ ظلم‌ ظلمت‌ خود گسترانده‌ است
‌ايشان‌ ببين‌ چگونه‌ چو مهتاب‌ مي‌ شوند

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

کربلا اینجاست -( به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا) *

5794
3

کربلا اینجاست -( به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا) کربلا اینجاست

به گوشم می رسد هر لحظه آوای خدا اینجا
مران ای ساربان محمل که باشد کربلا اینجا
الا حجاج بیت الله خون، احرام بربندید
که کامل می شود با زخم تن حج شما اینجا

شما حجاج بیت الله خون هستید و می بینم
که جای موی سر، سرهایتان گردد جدا اینجا
نه تنها حج ما قربانی پیر و جوان دارد
شود قربانی شش ماهه تقدیم خدا اینجا
زشمشیر هزاران قاتل خون خوار می بینم
هزاران بار گردد اکبرم جانش فدا اینجا
به موج خون میان قتلگه با پیکر بی سر
زنم از حنجر ببریده خواهر را صدا اینجا
به پاس اجر سقایی و قانون علمداری
شود با تیر و خنجر حق عباسم ادا اینجا
کند این امت گم کرده ره تا راه خود پیدا
درخشد راس هفتاد و دو مصباح

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

كربلا، تقابل‌ سعادت‌ وشقاء -(از كربلا سخن‌ نتوان‌ گفت‌ هيچگاه) *

3756

كربلا، تقابل‌ سعادت‌ وشقاء -(از كربلا سخن‌ نتوان‌ گفت‌ هيچگاه) كربلا، تقابل‌ سعادت‌ وشقاء

از كربلا سخن‌ نتوان‌ گفت‌ هيچگاه
‌جز آنكه‌ دل‌ بسوزد و خيزد ز سينه‌ آه‌
يك‌ سوي‌ كربلا صف‌ انبوه‌ كفر وجهل‌
يك‌ سو حسين‌(ع) وهمراه‌ او اندكي‌ سپاه‌

يك‌ سو صداي‌ لشكر طغيان‌ و ظلم‌ و كين‌
يك‌ سو صداي‌ كودك‌ و فرياد سيّداه‌
يك‌ سو بسي‌ كسان‌ كه‌ ندارند رحم‌ و عقل
‌يك‌ سو كسي‌ كه‌ در عملش‌ نيست‌ اشتباه‌
آنهـا زياد و رهبر آنها زياد زاد
اينها قليل‌ و رهبرشان‌ بر عباد شاه‌
آن‌ كـس‌ كـه‌ بـود شمع‌ هدايت‌ حسين‌ (ع) بود
هر كس‌ گـرفت‌ دامـن‌ او را نشد تباه‌
لب‌ تشنه‌ با تمام‌ عزيزان‌ خويش‌ رفت
‌زيرا نخواست‌ تا به‌ ستمگر كند نگاه‌
چـون‌ مهـر پر فروغ‌ پراكند روشني‌
در عالمي‌ ك

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 15:39
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

ورود به کربلا ( نوحه اول ) به هرماه فایل صوتی سبک-(ای زمین کربلا، آغوش خود را باز کن) *

12547
15

ورود به کربلا ( نوحه اول ) به هرماه فایل صوتی سبک-(ای زمین کربلا، آغوش خود را باز کن) ورود به کربلا ( نوحه اول )
به هرماه فایل صوتی سبک
ای زمین کربلا، آغوش خود را باز کن
بهر استقبال ثاراللّهیان، پرواز کن

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا

باغبان باغ خون با لاله یاس آمده
کربلا آغوش خود بگشا که عباس آمده

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا

از جوانان بر فلک، فریاد واویلا رسد
خیرمقدم، بوی عطر لالۀ لیلا رسد

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا

غنچه‌ای، لبخندْ‌زن بر روی دست مادر است
کربلا، گهواره‌ات، کو؟ این علی‌اصغر است

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا
زمزم حجاج ثاراللّهی، از جام بلاست
حج هفتاد و دو حاجی، در زمین کربلاست

کعبۀ اهل ولا، حج کند در کربلا

بوی عطر فاطمه، از دامن صحرا رسید
کربلا، خیمه

  • سه شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 11:13
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

ورود به کربلا ( نوحه دوم ) به همراه فایل صوتی سبک-(اینجا، کرب و بلاست، الله اکبر) *

11302
16

ورود به کربلا ( نوحه دوم ) به همراه فایل صوتی سبک-(اینجا، کرب و بلاست، الله اکبر) ورود به کربلا ( نوحه دوم )
به همراه فایل صوتی سبک
اینجا، کرب و بلاست، الله اکبر
اینجا، سرها جدا، گردد ز پیکر

محمل مرانید قـرآن بخـوانید
هیهات من الذله الله اکبر
هیهات من الذله الله اکبر

اینجا، هستی دهم، در راه داور
صورت، گلگون کنم از خون اصغر

سازم سر و جان تقــدیم جانـان
هیهات من الذله الله اکبر
هیهات من الذله الله اکبر

اینجا، افتد ز تن، دست علمدار
صحرا، رنگین شود، از خون انصار

اینجا دهم سر در زیــر خنجر
هیهات من الذله الله اکبر
هیهات من الذله الله اکبر

اینجا وعده‌گه دیدار یار است
گودال قتلگاه، چشم انتظار است

قتلم سعادت حجّم شهادت
هیهات من الذله الله اکبر
هیهات من الذله الله اکبر

اینجا

  • سه شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 11:21
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

ورود به کربلا ( نوحه سوم ) به همراه فایل صوتی سبک-(کرب و بلا نظاره کن، جامۀ صبر پاره کن) *

9422
8

ورود به کربلا ( نوحه سوم ) به همراه فایل صوتی سبک-(کرب و بلا نظاره کن، جامۀ صبر پاره کن) ورود به کربلا ( نوحه سوم )
به همراه فایل صوتی سبک
کرب و بلا نظاره کن، جامۀ صبر پاره کن
سینه پر از شراره کن، خون به جگر، دوباره کن

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

روح تو در بر آمده، جان پیمبر آمده
جان پیمبر آمده، حجّت داور آمده

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

حیدر، حیدر، آمده امیر لشکر آمده
یا که به دست کربلا، ساقی کوثر آمده

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

رسد صدای زمزمه، کجاست نهر علقمه
بوسه بزن به مقدم ساقی آل فاطمه

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسین

شیرۀ جان، تهیه کن، آب روان، تهیّه کن
کودک عاشق آمده، تیر و کمان تهیّه کن

وای حسین، وای حسین، وای حسین، وای حسی

  • سه شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 11:24
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات *

3755
1

گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات

قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش

یک دم سپر شوند برای برادرش

خون عقاب در جگر شیرشان پر است

از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش

این دو ز کودکی فقط ایینه دیده اند

آیینه ای که آه نسازد مکدرش

واحیرتا که این دو جوانان زینبند؟

یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش

با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند

یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش

یک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاش

مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش

چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر

چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش

زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت

تا که خدا نکرده مبادا برادرش...

زینب همان شکوه که ناموس غیرت است

زینب که در مدینه

  • پنج شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

ذبح عظمی *

2612
1

ذبح عظمی ای دل دوباره جام را پر از بلا کن

میخانه ها را سر به سر کرببلا کن

اشکی بده ، سوزی بده ، شوری به سرزن

این شور را محو نوای نینوا کن

سر را در این میدان دل باید تراشید

این بار اول سر بزن ، سعی صفا کن

تا گودی قتل منا راهی نمانده

کم کم بساط ذبح عظما را به پا کن

سخت است دلبر را به روی خاک دیدن

این روزها سخت است زینب را دعا کن

آماده شو زینب برای ظهر خونبار

شش ماهه را از سینه ی مادر جدا کن

امروز که حال رقیه رو به راه است

الان برای پای او فکر دوا کن

این روزها دور از نگاه بی حیاشان

خلخال از پای همین دردانه وا کن

محکم گره کن معجرت را تا زمان هست

فکری برای گوشوار بچه ها کن

دیدی اگر دستی به

  • پنج شنبه
  • 14
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 07:52
  • نوشته شده توسط
  • vahid
ادامه مطلب

ای مرا از لحظۀ دیدار تاج سر حسین *

1941
2

ای مرا از لحظۀ دیدار تاج سر حسین ای مرا از لحظۀ دیدار تاج سر حسین
هم برادر بودی و هم یار هم یاور حسین
هر کجا بردی مرا خرسند می بودم ولی
این سفر بی تابم و محزونم و مضطر حسین
این بیابان بوی هجران و غم و خون می دهد
روی برگردان از این صحرای غم پرور حسین
گر ندارد کربلا قصد جدایی بین ما
پس چرا جا داده در خود این همه لشگر حسین
گفته بودی میهمانی می روم اما بگو
میزبان آورده با خود پس چرا حنجر حسین
آن عرب با تیرهای سهمگینش را بگو
بر نمی دارد چرا چشم از علی اصغر حسین
نیزه داران گوئیا بر هم نشانی می دهند
از قد و بالای رعنای علی اکبر حسین
عده ای در بین نخلستان کمین بنشسته اند
قصدشان باشد گمانم صید آب آور حسین
این همه شمشیر و تیر از بهر اس

  • پنج شنبه
  • 7
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد مهدی روحی

دانلود سبک زمزمه ورود کاروان به کربلا -( ماه غم و غصه ها رسیده ، ارباب به کربلا رسیده ) * محمد مهدی روحی

3483
5

دانلود سبک زمزمه ورود کاروان به کربلا -( ماه غم و غصه ها رسیده ، ارباب به کربلا رسیده ) ماه غم و غصه ها رسیده ، ارباب به کربلا رسیده
آن سر که رود به عشق معبود ، بر منبر نیزه ها رسیده
ای شاه تبارک ، منزلت مبارک
ای کشته ی بی سر ، ای غریب مادر
******
ای دلبر من نظاره ای کن ، بر خواهر خود اشاره ای کن
دلشوره گرفته ام حسین جان ، لطفی کن و فکر چاره ای کن
این خاک عجیب است ، خواهرت غریب است
ای کشته ی بی سر ، ای غریب مادر
******
حالا که دلم حزینه برگرد ، ما را برسان مدینه برگرد
طاقت نبود مرا ببینم ، سیلی و رخ سکینه برگرد
ای کشته ی بی سر ، ای غریب مادر

شاعر : محمد مهدی روحی

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 5
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد حیدری

شعر ورود کاروان به کربلا -( روز مرا مخواه که شام عزا کنی ) * جواد حیدری

2094
1

شعر ورود کاروان به کربلا -( روز مرا مخواه که شام عزا کنی ) روز مرا مخواه که شام عزا کنی
خیمه مزن که خیمه غم را به پا کنی
دلشوره های خواهر خود را نگاه کن
پیش از دمی که با غم خود آشنا کنی
حتی قسم به سایه عباس می خورم
تا التماس های مرا هم روا کنی
تعبیر شد تمامی کابوس های من
من را به قتلگاه کشاندی رها کنی
صد بار دیده ام غمت از کودکی به خواب
صد بار دیده ام که در اینجا چه ها کنی
دیدم که خاک بر سر و رویم نشسته است
دیدم رسیده ای که مرا مبتلا کنی
دیدم لبت ترک ترک و چهره سوخته
دیدم به چشمِ قاتل خود چشم واکنی
دیدم که سنگ شیشه پیشانیت شکست
دیدم که تیر از بدن خود جدا کنی
دیدم برای آنکه بخیزی به زانویت
سر نیزه ای شکسته گرفتی عصا کنی
دیدم لباس مادری ات را ربوده اند

  • دوشنبه
  • 6
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 04:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد