اشعار ورود کاروان به کربلا

مرتب سازی براساس

دانلودمتن وسبک واحدورودیه کربلا حاج محمودکریمی -( بریم نمون اینجا دلم شور میزنه ) *

1758

دانلودمتن وسبک واحدورودیه کربلا حاج محمودکریمی -( بریم نمون اینجا دلم شور میزنه ) بریم نمون اینجا دلم شور میزنه

بریم ببین اون نیزه های دشمنه

بریم تو از پیشم بری مرگ منه

ببین بیا بریم

-----

بیا یه کم کنار خواهرت بشین

بیا بشین و حال خواهرو ببین

بیا نذار بشم پریشون تر از این

ببین بیا بریم

-----

ببین داره بند دلم پاره میشه

ببین داره قافله آواره میشه

ببین داره صحبت گوشواره میشه

ببین بیا بریم

-----

ببین تب و تاب دل قافله رو

ببین علی اصغر بی حوصله رو

ببین محیا شدن حرمله رو

ببین بیا بریم

-----

داداش فدات بشم من ای تاج سرم

داداش یادم نمیره حرف مادرم

داداش بهم می گفت که کربلا میرم

داداش بیا بریم

-----

حسین منم فدایی اول تو

حسین دلم خورده گره با دل تو

حسین د

  • جمعه
  • 24
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 07:42
  • نوشته شده توسط
  • مجید قنبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار ورودیه کربلا -( زمان ایستاده ) *

2113

اشعار ورودیه کربلا -( زمان ایستاده ) (ورودیه کربلا)

زمان ایستاده

زمین نیم خیز آسمان ایستاده

شده کربلایی

به هر جا که این کاروان ایستاده

عجب کاروانی

که در مقدم او جهان ایستاده

به پابوس عباس

سر پنجه آب روان ایستاده

و می گوید اکبر

هنوز ای خلایق عذاب ایستاده

نه با قد رعنا

دم خیمه یک نوجوان ایستاده

هنوز اصغری هست

سه شعبه کنار کمان ایستاده

و این راه شیری

در آغوش یک کهکشان ایستاده

زمان پیش می رفت

به آنجا که یک نیمه جان ایستاده

به جایی که ارباب

پریشان چو آتشفشان ایستاده

به آن لحظه ای که

نشسته است شمر و سنان ایستاده

به وقتی که خنجر

شده کند و در استخوان ایستاده

زده دست و پا و

پس از لحظه ای از تکان ایستاده

خود روضه

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

زمینه ورود به کربلا -( پیاده میشه با سلام و صلوات ) * امیر حسن سالاروند

1003
1

زمینه ورود به کربلا -( پیاده میشه با سلام و صلوات ) سبک: سلام و صلوات

پیاده میشه با سلام و صلوات مخدّره ي عشق ميون كائنات
بنی هاشم همه به دور محملن/ تو کجاوه نشسته بانوی حرم
علی اکبر اذان میگه تو قافله/ ابوفاضل گرفته تو دستش علم
شد زانوی علمدار نذر رکاب بانو
تو کاروان عشاق اکبر شده اذان گو
ای وای ز دل زینب 4

عقیله العرب یا اینکه فاطمه فدایی نیگاش چشای قاسمه
آروم آروم میریزه اشکاش و میگه/ التماسو تو سرخی چشمام ببین
بیا برگردیم ای عزیز مادرم/ بوی غربت میادش از این سرزمین
می باره غم از اینجا زنیب داره می میره
اصغر توی گهواره داره زبون می گیره
ای وای ز دل زینب 4

شاعر : امیر حسن سالاروند

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:30
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک زمینه شب دوم محرم -( قلبم، به غم شده مبتلا ) * صادق اویسی

5071
6

دانلود متن و سبک زمینه شب دوم محرم -( قلبم، به غم شده مبتلا ) قلبم، به غم شده مبتلا،یه کاروان غریب، رسیده کرببلا
کم کم،نیزه هامیشه معلوم،بمیرم ازغربتُ،غصۀشاه مظلوم
میاد، صدای زمزمه ش، که زیر لب میگه،اعوذباالله
نگاش، به سمت زینبه، توی دلش غم و، روی لبش آه
اوج،این داغُ،امشب میبینه
ارباب بی تابه،سینش سنگینه
" آه و واویلا "
مهمون،اومده توی این دشت،انگاری که این مسیر،نداره راه برگشت
وقت،عزای عالمینه،چندشبه دیگه ذکر،همه حسین حسینه
داره،میاد از این دیار،بوی جداییه، حسین و خواهر
میاد،اون روزیکه میشه،حسین تو کربلا، بدونه یاور
امشب دلهامون بین گوداله
میگم از داغ زینب باناله
" آه و واویلا "

شاعر : صادق اویسی

منبع: گروه شاعران جواز نوکری

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک شب دوم محرم الحرام _ زمینه_واحد -( حسین حاجی کربلا شد ) * علی اصغر رفیعی

3488
4

دانلود متن و سبک شب دوم محرم الحرام _ زمینه_واحد -( حسین حاجی کربلا شد ) بند اول

حسین حاجی کربلا شد

یکایک به پا خیمه ها شد

حرم وارد نینوا شد

قیامت سرا شد

دیگه رسیده سه ساله رقیه خدایا

عبدالّه و قاسم و اصغر و پورِ لیلا

اومد اباالفضل امیر و علمدار و سقا

رسیده سکینه واویلا

( آه و واویلا، حسین جان) 3

بند دوم

ببین آسمونم غمینه

جدایی حسین در کمینه

ببر زینبت رو مدینه

که دل آتشینه

ای جان خواهر بیا تا بریم ما از اینجا

برگرد بریم که میاد بوی خون توی صحرا

داداش حسینم قسم میدمت جان زهرا

قسم میدمت جان زهرا

(آه و واویلا،حسین جان) 3

شاعر: علی اصغر رفیعی

منبع : گروه شاعران جواز نوکری

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 06:00
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

ورود کاروان به کربلا -( دستها را رویِ دوش دو پسر بگذاشته ) * حسن لطفی

983

ورود کاروان به کربلا   -( دستها را رویِ دوش دو پسر بگذاشته ) رویِ زانویِ برادر پا اگر بگذاشته
آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته
دستها را رویِ دوش دو پسر بگذاشته
آنکه رویِ شانه‌ی عباس سر بگذاشته
دورِ او از عون و جعفر اکبر و قاسم پُر است
شُکر گِردش از جوانانِ بنی‌هاشم پُر است

جبرئیل اینجاست تا خانوم فرمایش کند
تا حسین‌اش هست او احساسِ آرامش کند
تا که آرام است دنیا درکِ آسایش کند
تا بیاید عمه‌جان باید عمو خواهش کند
تا که عباس است خانم خواب راحت می‌کند
او فقط در سایه‌ی او استراحت می‌کند

دست او که نیست دل غم رویِ غم می‌ریزَدَش
نامِ اینجا را مَبَر وقتی بهم می‌ریزَدَش
چشم‌ها خونِ جگر در هر قدم می‌ریزَدَش
بیشتر او را بِهَم طفلِ حرم می‌ریزَدَش
خیمه برپا می‌کنند

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:14
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

روضه ورود کاروان با صدای میثم مطیعی -( هر دم به گوشم می رسد آوای زنگ قافله ) *

3194
1

روضه ورود کاروان با صدای میثم مطیعی -( هر دم به گوشم می رسد آوای زنگ قافله ) روضه
هر دم به گوشم می رسد آوای زنگ قافله
ايــن قافله تــــا کربلا ديگــر نـــدارد فاصله
از کعبه گِـــل آمده، تـــا کعبه دل می رود
اين کاروان غم فزا، منزل به منزل می رود
يک زن ميان محملی، بر ناقه در تاب و تب است
عبـاس و اکبــر دور او، ايـن زن خدا يا زينب است
هر دم به گوشم می رسد آوای زنگ قافله
ايــن قافله تــــا کربلا ديگــر نـــدارد فاصله
لحظه به لحظه می شود درد و غمش در دل فزون
گويـد حسينش زيــر لـب انّا اليه راجعون
نجمه نمی گيـــرد نگــاه از روی ماه قاسمش
با اشک حسرت ميزند شانه به موی قاسمش
هر دم به گوشم می رسد آوای زنگ قافله
ايــن قافله تــــا کربلا ديگــر نـــدارد فاصله
در مهد آغوش رباب، ر

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:43
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

ورودیه کاروان با صدای سید مهدی میرداماد -( من اومدم تو این غبار من اومدم به این دیار ) *

4746
4

ورودیه کاروان با صدای سید مهدی میرداماد -( من اومدم تو این غبار من اومدم به این دیار ) زمینه
من اومدم تو این غبار من اومدم به این دیار
من اومدم ببین خدا من اومدم سر قرار
من اومدم ولی تنها نه قبیلم و برات اوردم
من اومدم ولی با زینب عقیلم و برات اوردم
قرارمون از عالم ذره که سر من و خولی ببره
قرارمون از عالم ذره پیرنم و نامردی ببره
یأیها الذین ءامنوا أوفوا بالعقود
*************
من اومدم با اکبرم من اومدم با اصغرم
من اومدم میخوام خدا تو راه تو بره سرم
من اومدم مثه ابراهیم ذبیحم و برات اوردم
طفل رباب روی دستامه مسیحم و برات اوردم
قراره علی که جون منه روی خاکا دست و پا بزنه
قراره دلم اتیش بگیره شیرخواره رو دست من بمیره
یأیها الذین ءامنوا أوفوا بالعقود
*************
من اومدم دم فرات با

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:37
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

شب دوم محرم -(آروم آروم از دل بیابونا) * سید علی احمدی

1323
2

شب دوم محرم -(آروم آروم از دل بیابونا) آروم آروم از دل بیابونا
صدای یه کاروان میاد به گوش
خوشحالن بچه ها مهمونی میرن
خوشحاله رقیه رو دوش عموش
.همه چی آرومه و هیچ کسی غم نداره
عموجون بچه ها را روی دوشش میذاره
دلشون قرصه علم رو دوش علمداره
.هرچی که به کربلا نزدیک میشن
بیشتر هی لرزه میفته به بدن
هی حسین قصه ی یحیی را میگه
میگه که سرش جدا شده ز تن
.نگو اینقدر از جدایی داداش
نمک روی زخمای خواهر نپاش
غریب حسین غریب حسین
داداش این چه رسم مهمونیه که
میان استقبالمون با نیزه ها
حرف مادرم به یادم اومده
تا رسیدیم به زمین کربلا
مادرم گفته به من کربلایی می بینی
چقدر بی یاری و بی وفایی می بینی
آخ داداش گفت روی نی سرجدایی می بینی
مادرم صدای گریه ه

  • پنج شنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

دهه اول محرم -(اومد محرمت حسین جان ) * حسین رئوفی

1400
-1

دهه اول محرم -(اومد محرمت حسین جان ) اومد محرمت حسین جان
تازه شده غمت حسین جان
چادر نماز مادرت شد
خیمه ی ماتمت حسین جان
کرب و بلا میشه این روضه هامون
برا شما باز میگیره صدامون
اشک غمت می باره از چشامون
سلام ارباب ۴
گرفته ای همیشه دستم
شکر خدا که زنده هستم
دوباره روضه هاتو دیدم
به زیر پرچمت نشستم
خدا رو شکر که شدم سینه زنت
گریه کنم برا زخمای تنت
بخونم از بدن بی کفنت
سلام ارباب ۴
سیاه پوشیده ام دوباره
برا غمت که بی شماره
برا علی اکبر و عباس
برا گلوی شیرخواره
آمده ام نوکری کنم برات
خدا کنه بمیرم تو روضه هات
پیکرمو ببرند به کربلات
سلام ارباب ۴

  • شنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

ورودیه محرم -(می رسد از ره پسرِ مکه و منا) * مهدی مقیمی

961

ورودیه محرم -(می رسد از ره پسرِ مکه و منا) می رسد از ره پسرِ مکه و منا
روی لبِ کاروانیان پر از دعا
بین همه موج می زند فقط خدا
بوی جدایی رسد از این زمین به ما
أعوذُ بالله منَ الکرب والبلا
خواهرم این خاک ، همه حاصل من است
تا به قیامت دیار و منزل من است
شور قیامت به پا در این دل من است
دست علمدار کند خیمه ها به پا
أعوذُ بالله منَ الکرب والبلا
مرکبم انگار بیشتر نمی رود
مانده همین جا و پیش تر نمی رود
وعده همین جاست که دیگر نمی رود
خواهرم انگار رسیدیم نینوا
أعوذُ بالله منَ الکرب والبلا
تا که شود از غم و از گریه دور باش
پیشِ عدو کوه ، ز حسِ غرور باش
ز کوفه تا شام عزیزم صبور باش
دیدی اگر رفت سر من به نیزه ها
أعوذُ بالله منَ الکرب والبلا
قسمتت

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل -( حرّ و اصحابش جلو حضرت را گرفتند و مانع حرکتش شدند) *

1309

مقتل -( حرّ و اصحابش جلو حضرت را گرفتند و مانع حرکتش شدند) کاروان راه افتادند تا به زمین کربلا رسیدند،دیگر حرّ و اصحابش جلو حضرت را گرفتند و مانع حرکتش شدند.گفتند این جا به فرات نزدیک است.
بنابر نقل دیگری اصحاب در حال حرکت بودند که اسب امام ناگهان ایستاد و دیگر حرکت نکرد و مانند ناقهٔ پیامبر در حدیبیه جلوتر نرفت.وقتی اسب ایستاد حضرت نام آن منطقه را پرسید.زهیر عرض کرد:درست آمده ایم،بهتر است دوباره راه بیفتیم تا ببینیم خدا چه می خواهد،نام این منطقه طف است.
امام فرمود:”آیا نام دیگری هم دارد؟“،عرض کرد:کربلا هم به آن می گویند.
با شنیدن نام کربلا چشمان چشمان امام پر از اشک شد و فرمود:”اَللّٰهُمَّ أعوذُ بِکَ مِنَ الکَرب وَ البَلاء...._خدایا!از اندوه و بلا به

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 21:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر قصیده ورود کاروان به کربلا -(کاروان، کاروان شورآور) * جواد محمد زمانی

783
1

شعر قصیده ورود کاروان به کربلا -(کاروان، کاروان شورآور) کاروان، کاروان شورآور
کاروان، اشتیاق، سرتاسر

همه در حالت سفر از خود
همه بی‌تاب چون نسیم سحر

همه دل‌باخته چو پروانه
همه بر پای شمع، خاکستر

پدران از تبار ابراهیم
مادران از قبیلهٔ هاجر

عارفانِ قبیلهٔ عرفات
شاعران عشیرهٔ مشعر...

سروهایی به قامت طوبی
چشمه‌هایی به پاکی کوثر

هم‌رکاب حماسه‌های عظیم
در گذر از هزار و یک معبر

در دل و جانِ كاروان اکنون
می‌تپد این نهیب، این باور:

نكند شوكران شود معروف!
نكند نردبان شود منكر!

مرحبا بر سلالهٔ زهرا
هان! «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَر»

می‌سزد حُسن مَطلعی دیگر
وقت وصف عقیله شد آخر

در نزولش ز منبر ناقه
خطبه‌خوانِ حماسه، آن خواهر

شد عصا، شانهٔ علی‌اكبر
پا

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:47
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)چشم خونبار/گربمانیم در این دشت دلم زار شود * محمود اسدی

752

(غزل)چشم خونبار/گربمانیم در این دشت دلم زار شود گربمانیم در این دشت دلم زار شود
چشمم از غصه و غم های تو خونبار شود

به دلم از همه سو غم روی غم آمده است
ترسم آن است حرم بی کس و بی یار شود

به همان خانه که می سوخت بیا برگردیم
پدرم گفته چها عاقبت کار شود

بیم دارم که در این دشت به پیش چشمم
پیکرت زیر سم اسب گرفتار شود

نکند نیزه به پهلوی تو جا باز کند
نکند مادرمان باز عزادار شود

بی تو بر ناقه ی عریان بنشینم سخت است
نکند خواهر تو راهی بازار شود
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • جمعه
  • 1
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 19:20
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر خروج کاروان از مکه به سمت کربلا -(کوفه و ظلم و جفا) * امیر عباسی

1081

شعر خروج کاروان از مکه به سمت کربلا -(کوفه و ظلم و جفا) کوفه و ظلم و جفا
مسلم و ذکر و دعا
شوقِ وصالِ خدا
آه،میگه با سوزِ آوا،میونِ خِیلِ اَعدا
میا کوفه عزیز فاطمه دلبند مولا
((میا کوفه که اکبر نوجوان است
علیّ اصغرت شیرین زبان است
میا کوفه که از بیداد وکینه
یتیم و دربدر گردد سکینه))
حسین جانم حسین جانم...

میشه به اِذنِ خدا
قافلهٔ صُلَحا
عازمِ کرببلا
آه،شده دلها پریشان
زِ عزا مرثیه خوان
نوحه میخونه زهرا با دلی محزون و سوزان
((رَوَد یک کاروان با خَرمَنِ گل
پِیِ هر گل یکی شوریده بلبل
چه باغی چه گلی چه باغبانی
چه طفلی و چه پیری چه جوانی))
حسین جانم حسین جانم...

میرسه روزِ بلا
موسمِ وَصلِ خدا
با سَرِ گشته جدا
آه،میشه زینب پریشون
زِ مصائب دِلِش خون
میخو

  • یکشنبه
  • 3
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:27
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 رضا آهی

متن شعر شب دوم محرم 98 -(بیا نگار دل آرا بیا که برگردیم،) * رضا آهی

1269
1

متن شعر شب دوم محرم 98 -(بیا نگار دل آرا بیا که برگردیم،) بیا نگار دل آرا بیا که برگردیم،
دلم گرفته در اینجا بیا که برگردیم،

هراس و دلهره گردیده باعث زجرم،
امیرعالم بالا بیا که برگردیم،

دهد شمیم فراق عطر و بوی این صحرا،
محن گرفته دلم را بیا که برگردیم،

ربوده صبرو قرارم غریبی اینجا،
امان ز وادی غمها بیا که برگردیم،

تمام غصه ام اینست به جان مادرمان
جدا شوم ز تو آقا بیا که برگردیم،

من از نگاه پر از معنی تو فهمیدم،
شوم غریبه و تنها بیا که برگردیم،

بیا به حال من غمزده تو رحمی کن،
از این مکان خطرها بیا که برگردیم،

چنین رسد به نظر این طریق مهمانی،
شود مصیبت عظمی بیا که برگردیم،

تو را قسم به که گویم در این عذاب آباد،
عزیز حضرت زهرا بیا که برگردیم،

م

  • سه شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

نوحه ورود به کربلا -(آمدبه سوی وادی عشقی که آشناست) *استاد سید هاشم وفایی

872

نوحه ورود به کربلا -(آمدبه سوی وادی عشقی که آشناست) آمدبه سوی وادی عشقی که آشناست
روبرفلک نمودکه این وعده گاه ما ست

می گفت برخدا «اعوذُمن الکرب والبلا
این سرزمین محنت ودردوغم وبلاست

ازذوالجناح خویش فرودآمد و بگفت
خیمه بپاکنیدکه این خاک کربلاست

برتن کنیدجامه ی احرام معرفت
ای حاجیان کعبۀ دین این زمین منـاست

طولی نمی کشد که ملا ئک نظر کنند
بیننـد غرق خون تن ما در ره خداست

همراه باغبان وگل و غنچه های یاس
این گلشن شهادت وایمان چه باصفاست

آه ازدمی که خواهرصبر و مقاومت
می دید آسمان وزمین غرق درعزاست

آمدبرون زخیمه گه ودید ذوالجناح
تنها وبی سوار به دشت بلا رهاست

وقتی میان مقتل خون را نگاه کرد
پُرسید آه ، پیرهن یوسفم کجاست

باران خون گرفت زهفت آس

  • جمعه
  • 8
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:58
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شهادت امام حسین (ع) -(هزاران درد و داغ آورده با خود) * یوسف رحیمی

899

شهادت امام حسین (ع) -(هزاران درد و داغ آورده با خود) هزاران درد و داغ آورده با خود
خزانی را به باغ آورده با خود

نسيم از هر سوی صحرا که آمد
فقط بوی فراق آورده با خود
***
تمام دشت را گشتم هراسان
پريشان‌تر شد اين قلب پريشان

چه سِرّی دارد اين گودال، آخر
که می‌لرزد دلم با ديدن آن

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:31
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

ورود به کربلا -(میرسد ناله و آه از طرف عرش خدا ) *

1678
1

ورود به کربلا -(میرسد ناله و آه از طرف عرش خدا ) میرسد ناله و آه از طرف عرش خدا

شد حسینیه گریه همه ارض و سما

همه ی عالمیان غرق غم وشور و عزا

روضه خوان فاطمه وگریه کنش عالم ها

که رسید است حسین بن علی کرببلا

کاروانی که پر از نور خداوند جلی است

کاروانی که پر از جلوه عشق ازلی است

پیش درگاه خدا قافله بی مثلی است

کاروانی که پر از فاطمه چند علی است

چشم بد دور که این قافله باشد بر پا

لحظه ای گشت که افتاد زمان از حرکت

قبل هر کار همه هاشمیان با سرعت

می چکید از عرق روی جبین ها غیرت

جمع گشتند همه دور خدای عصمت

که نبیند نظری سایه ای از زینب را

روضه خوان ونگران است و پریشان زینب

از غم کرببلا بی سر و سامان زینب

پای ارباب شده دست به دامان ز

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

ورود به کربلا -(دیده‌ام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم) * قاسم نعمتی

2393
2

ورود به کربلا -(دیده‌ام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم) دیده‌ام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم
بارها از ناقه تا افتاد،دلواپس شدم

نام این صحرا حسین، با قلب زینب آشنا‌ست
بر لبانت کربلا افتاد دلواپس شدم

خاکِ سرخ این بیابان بوی کوچه می‌دهد
گوئیا مادر ز پا افتاد دلواپس شدم

این دمِ پیری مرا آواره صحرا مکن
راهمان دیدی کجا افتاد، دلواپس شدم

من کنارِ تو نباشم زود می‌میرم حسین
تا عمود خیمه جا افتاد، دلواپس شدم

این دلم از کودکی بر گیسویت حساس بود
باد در موی شما افتاد دلواپس شدم

حنجر تو معجر من هر دو پاره می‌شود؟
حرف بین ما دو تا افتاد دلواپس شدم

حنجرت را بازیِ دستان این و آن نکن
چشم من بر نیزه‌ها افتاد، دلواپس شدم

حرمله زانو زده، ای وای بیچاره رباب
صحبت

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:24
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

زبانحال حضرت زینب(س) -(دیده‌ام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم) * قاسم نعمتی

1927
3

زبانحال حضرت زینب(س) -(دیده‌ام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم) دیده‌ام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم
بارها از ناقه تا افتاد،دلواپس شدم

نام این صحرا حسین، با قلب زینب آشنا‌ست
بر لبانت کربلا افتاد دلواپس شدم

خاکِ سرخ این بیابان بوی کوچه می‌دهد
گوئیا مادر ز پا افتاد دلواپس شدم

این دمِ پیری مرا آواره صحرا مکن
راهمان دیدی کجا افتاد، دلواپس شدم

من کنارِ تو نباشم زود می‌میرم حسین
تا عمود خیمه جا افتاد، دلواپس شدم

این دلم از کودکی بر گیسویت حساس بود
باد در موی شما افتاد دلواپس شدم

حنجر تو معجر من هر دو پاره می‌شود؟
حرف بین ما دو تا افتاد دلواپس شدم

حنجرت را بازیِ دستان این و آن نکن
چشم من بر نیزه‌ها افتاد، دلواپس شدم

حرمله زانو زده، ای وای بیچاره رباب
صحبت

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 15:04
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

زمینه شب دوم ورود کاروان سیدالشهدا به دشت کربلا -(گردوخاکی بلنده) * ابوالفضل آلوئیان

688

زمینه شب دوم  ورود کاروان سیدالشهدا به دشت کربلا -(گردوخاکی بلنده) گردوخاکی بلنده
میشه پیداکاروونی از دور
منزل منزل به منزل
میرسه کاروونی پر از نور

محمل محمل به محمل
کاروون پر شده از ستاره
به به جانم علمدار
با چه هیبتی میاد سواره

جان،داره میاد،یه پهلوون(۲)زنسل و خون حیدری
نگاه کنید،که انگاری(۲)رسیده باز پیمبری

تومحمل ها،پر از صفا و شور و حاله
بین دستها،میگرده بانویی سه ساله

وای،حسین،غریب مادر

با تیرو نیزه دشمن
این چه استقباله از مهمونه
داداش شاید کسی هست
اسم این سرزمین و بدونه

از وقتی ک رسیدیم
غم و غصه تو دلم زیاده
اینجا داداش همونجاست
مادرم وعدشو روزی داده

وای،داداش حسین،توگوشمه(۲)هنوز صدای مادرم
عزیزمن،نشه یوقت(۲)کم سایت از سرم

تو این صحرا،نگو که می

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

ورود کاروان به کربلا -(با مدینه چقدر؟ فاصله دارد اینجا) * قاسم نعمتی

845

ورود کاروان به کربلا -(با مدینه چقدر؟ فاصله دارد اینجا) با مدینه چقدر؟ فاصله دارد اینجا
فکر آشفتگی قافله دارد اینجا

کربلا گفتی و یکباره دلم ریخت حسین
از جدائی تو قلبم گله دارد اینجا

این بیابان چقدر خار مغیلان دارد
خبر از پای پُر از آبله دارد اینجا

این سرازیری تل دل نگرانم كرده
همچنان سعی و صفا هروله دارد اینجا

بادهایش دمِ مغرب چه غبار آلوداست
سخن از کف زدن وهلهله دارد اینجا

تو بیا زیرِ زره پیرُهن تنگ مپوش
عده ای قاتل بی حوصله دارد اینجا

حیفِ ترکیبِ رخت نیست که تغییر کند؟
سر بریدن ز قفا مسئله دارد اینجا

ترسم آخر سرِ یک بوسه مرا پیر کنی
خبر از نیمه شب و نافله دارد اینجا

پایِ گیسویِ تو موهام همه گشته سپید
گیسوان من وتو قائله دارد اینجا

از نظر بازی این قوم دلم می لرزد
غارت چادر و معجر صله دارد اینجا

غبغب ناز علی را زنظر پنهان كن
وای بر حال رباب حرمله دارد اینجا

  • سه شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 01:14
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

زمینه/زمزمه شب دوم محرم - دنبال تو میگردم آخر تویه این گودال * رامین برومند

1145

زمینه/زمزمه شب دوم محرم - دنبال تو میگردم آخر تویه این گودال زمینه /زمزمه شب دوم

برگردیم از اینجا ای کس و کارم
برگردیم از اینجا دار و ندارم
برگردیم عزیزم دلشوره دارم

غم داره خیلی این صحرا. رحمی کن ای یابن الزهرا
برگردیم از اینجا تا حرم امنیت داره
تا که علم لشگر رو دوش علمداره
برگردیم ای داداش تا که اینجا اشک نریزم
تا که تورو تو گودال غرق به خونت نبینم
واویلا واویلا

عشق پدر و مادرم برگرد
ای سایه ی رو روی سرم برگرد
ببین تو دوچشم ترم برگرد

میسوزه تو آتیش حرم میسوزه آخر معجرم

آخر میدونم داداش بی کس میشم و بی حال
دنبال تو میگردم آخر تویه این گودال
این خاتم درآر از تویه دستت ای برادر
انگشترتو دادش بجدل میبره آخر
واویلا واویلا

اینجا میبینم خیلی غمباره
زینب تو داداش دلشوره داره
روی زمین اینجا پر از خاره

قلبم از حالا غم داره. این خار داداش تب میاره

اُفٍ لکَ دهر میگی مگه اینجا چی دیدی
که دستتو رو سر رقیّه کِ شیدی
ذکر لبت از حالا شده وای از کوچه بازار
دائم میگی با عباس از اذیت و از آزار
واویلا واویلا

  • شنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( رسید بالاخره قافله کنار فرات..) * سید پوریا هاشمی

518
1

ورود کاروان به کربلا(شب دوم) -( رسید بالاخره قافله کنار فرات..) رسید بالاخره قافله کنار فرات..
سلامتی حسین و قبیله اش صلوات!

رباب آمده با اصغرش خوش آمده است
رقیه آمده با اکبرش خوش آمده است

چقدر خوب که جمع بزرگ ها جمع است
تمام قافله پروانه، عمه هم شمع است

به بنده ها برسان جلوه ی رب آمده است
خبر کنید زنان را که زینب امده است

چه با شکوه می‌آید ز محملش پایین
سر تمامی مردان مقابلش پایین

حجاب دختر حیدر هزار پرده ی نور
ز قد و قامت این زن نگاه عالم دور

رکاب دار ابالفضل و پرده دار حسین
شکوه این زن ابالفضل و اقتدار حسین

چرا کسی نمی‌آید سلامشان بکند
سلامشان بکند احترامشان بکند

بزرگ بانوی این قافله پریشان است
خدا بخیر کند خیره بر بیابان است

گمان کنم خبرِ سر براش آوردند
خبر ز غارت معجر براش آوردند

رسانده اند خبر را که ای صبور حرم
شکسته می‌شود این سمت ها غرور حرم

اگر چه آمده ای با دوصدجلال اینجا
به عصر روز دهم می‌روی ز حال اینجا

همان زمان که حسینت میان گودال است
همان زمان که تنش زیر چکمه پامال است

همان زمان که همه درمیان آشوبند
به بوسه گاه نبی نیزه نیزه میکوبند

لباس کهنه او از تنش جدا شده است
به روی جسم شریفش برو بیا شده است

کبود می‌شود از تازیانه پیکر تو
سری به نیزه بلند است در برابر تو

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:28
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

ورود کاروان به کربلا (شب دوم) -( ای حضرت غریب من ای آشنای من) * سید پوریا هاشمی

411

ورود کاروان به کربلا (شب دوم) -( ای حضرت غریب من ای آشنای من) ای حضرت غریب من ای آشنای من
ای کعبه معظمه ی کربلای من

زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی
رحلی گذار تا برسد آیه های من

هرجا تویی بهشت معلای زینب است
صحرا و خانه فرق ندارد برای من!

خون تو با اسارت من‌ جلوه میکند
پس انتهای توست همان ابتدای من

تا شیرهای آل علی دور زینب اند
کرببلاست مرکز دولت سرای من

حالا نبین برای تو فریاد میکنم!
همسایه لحظه ای نشنیده صدای من!

گفتی قرار گریه کنان است این زمین
خرج تمام گریه کنانت به پای من!

عباس! خیمه را بغل خیمه ام بزن
هرجا که میروم تو بیا از قفای من

زینب علی ست هیچ نمی‌ترسد از بلا
گیرم به کوچه ها برسد ماجرای من

امروز که به شانه تو تکیه میکنم
روز دهم چه میشود اینجا خدای من..

وقتی که نیزه ها به تنت سجده میکنند
تا عرش میرود شرر وای وای من

بگذار تا که ذبح شوم‌ من به جای تو
با بچه ها برو به مدینه به جای من

عالم اسیر سفره ی خیرات زینب است
نان بیات کوفه نباشد غذای من

لعنت به نیزه های میان گلوی تو
لعنت به خنده ها وسط گریه های من

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

السلام ، السلام -(السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا) *

6321
5

السلام ، السلام -(السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا) السلام ، السلام
السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا
اي که پاينده شد ، از تو دين خدا
از کعبه شد جدا سيدالشهداء
به قربانگاه عشق، مي‌رود از منا

حسين فاطمه ، عزيز مصطفي
نور چشم علي ، همتاي مجتبي
السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا
اي که پاينده شد ، از تو دين خدا
پيوسته بر لبش ، لبيک و ياربش
يار همراز او ، قهرمان زينبش
همگامي با وفا ، در نماز شبش
همناله ، همنوا ، در هنگام دعا
السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا
اي که پاينده شد ، از تو دين خدا
آماده کن بستر ، بر سبط پيغمبر
راهت گل افشان کن ، در مقدم اکبر
اي آغوش مهرت ، مهد علي اصغر
رقيه مهمان است ، منزل کن مهيا
السلام ، السلام ، بر تو اي کربلا
اي که پاينده

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1389
  • ساعت
  • 15:22
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

شعر ورود کاروان به کربلا -( از ره دور خبر می آید ) * محمد فردوسی

5090
9

شعر ورود کاروان به کربلا -( از ره دور خبر می آید ) از ره دور خبر می آید
کاروانی ز سفر می آید
راه این قافله را باز کنید
دختر شاه ظفر می آید
معجری را که به سر پوشیده
به رقیّه چقَدَر می آید
آب و آیینه بیارید همه
مادری با دو پسر می آید
وارث رزم حسن،عبدالله
مثل بابا به نظر می آید
قاسم از بسکه شهادت طلب است
از لبش شهد شکر می آید
مشک ها را همه پر آب کنید
کودکی با لب تر می آید
قمر قافله ی هاشمیان
از پس ابر به در می آید
چقَدَر کرب و بلا دلگیر است
از غمش حوصله سر می آید
وای از حال یتیمی،وقتی
از لبش خون جگر می آید
حرمله در پی صیدش دارد
با سه تا تیر سه پر می آید

شاعر : محمد فردوسی

  • شنبه
  • 12
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 03:17
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر ورود به کربلا(اینجا کجاست برادر دلم به غم اسیره) * قاسم نعمتی

5552
8

شعر ورود به کربلا(اینجا کجاست برادر دلم به غم اسیره) اینجا کجاست برادر دلم به غم اسیره
گرفته غم گلومو زینب داره می میره
جانم رسیده بر لب برس به دادِ زینب
گرفته ای عزیزم راهِ نفس تو سینه
میشه داداش که مارو برگردونی مدینه
من بی قرارم اینجا دلشوره دارم اینجا
ترسم اینه که روزی به ماتمت بشینم
آخر تو این بیابون داغ تو رو ببینم
ای یار کربلایی می ترسم از جدایی
خواهر با سوز نالت قلب منو نسوزون
پیاده شو ز محمل با این دل پریشون
ای یار و هم زبونم آتیش نزن به جونم
دخت نجیب حیدر ای پاک چون گل یاس
پایین بیا ز ناقه زانو گرفته عباس
با احترام کامل پایین بیا ز محمل
زیر گلویِ یارت این گودیُ می بینی
یک روز میای و بوسه از پارگیش می چینی
وقت سجود نیزه اینجاست فرود نیز

  • پنج شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 07:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر ورود به کربلا -( از کعبـه آمـدید طــواف خــدا کنید ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1867
1

شعر ورود به کربلا -( از کعبـه آمـدید طــواف خــدا کنید ) از کعبـه آمـدید طــواف خــدا کنید
اکنـون مقــام در حـرم کربــلا کنید
اینجاست آن منای عظیمی که جـای ذبح
بایـد هـزار مـرتبه خـود را فـدا کنید
مکه، صفـا و کرب‌وبـلا مروۀ شماست
باید کـه سعی با سـر از تن جدا کنید
زهـرا به فـردفـرد شمـا می‌کنـد دعا
اینک شمـا بـه دختر زهـرا دعا کنید
تا خـون پاکتـان بـه نمـاز آبـرو دهد
در موج خون به خون خدا اقتدا کنید
دیدید اگر به روی شما بسته شد فرات؛
عبـاس را بـه یـاری اصغـر صدا کنید
خواهیـد اگـر قبول شود حج خونتان
حـق رسـول را بـه شهـادت ادا کنید
باید جـدا شود سرتان در طواف خون
تا سعی خویش را به سر نیزه‌ها کنید
آینــدگان! ثـواب شهـادت نصیبتـان
هر صبح و شام گریه به

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد