شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها -(هر درد بی دوا را درمان کند رقیه) * رضوی زنجانی

1092

توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها -(هر درد بی دوا را درمان کند رقیه) هر درد بی دوا را درمان کند رقیه
لطف و کرم به عالم احسان کند رقیه
.
گر دردمند و مسکین بر درگهش بیافتد
بر خوان رحمت خویش مهمان کند رقیه
.
دست گره گشایش مشکل گشای دهر است
هر مشگلی که باشد آسان کند رقیه
.
لطف و نظر نماید بر هر کسی در عالم
کل جهانیان را حیران کند رقیه
.
آندم که در طبق دید رأس شهید حق را
گفتا به مقدمت جان قربان کند رقیه
.
گفت ای عزیز زهرا گشتی مثال لاله
باجاست در غم تو افغان کند رقیه
.

  • چهارشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

به امید پابوسی حضرت سیدالشهدا(ع) نذر خانم حضرت رقیه سلام الله علیها -(شد کارِ هر روزم دعا، مثل رقیه(س)) * مرضیه عاطفی

1629

به امید پابوسی حضرت سیدالشهدا(ع) نذر خانم حضرت رقیه سلام الله علیها -(شد کارِ هر روزم دعا، مثل رقیه(س)) شد کارِ هر روزم دعا، مثل رقیه(س)
داغِ تو دق داده مرا، مثل رقیه(س)

زل میزنم بر خاطراتِ با تو بودن
با گریه های بی صدا، مثل رقیه(س)

بابایِ او بودی! برای من هم ارباب
از تو وفا دیدم! وفا؛ مثل رقیه(س)

نام ِ تو را هر جا زمین خوردم سریعاً-
گفتم به امید شفا، مثل رقیه(س)

کز کرده ام یک گوشه با دستانِ خالی
دستانِ تو مشکل گشا، مثل رقیه(س)

دلتنگ پابوس ِ توام دستِ خودم نیست
لبریزم از حال بکا، مثل رقیه(س)

بیزارم از تقدیر، از قسمت! از آنچه؛
کرده مرا از تو جدا... مثل رقیه(س)

دادی براتِ زائرانت را به جز من
افتادم از پا بی هوا، مثل رقیه(س)

در سینه دردی مشترک داریم با هم
جامانده ام از کربلا، مثل رقیه(س)!

  • چهارشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها -(گمانم دارد از مولا و از زهرا نشان این طفل) * ابوالفضل عصمت پرست

995
1

غزل مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها -(گمانم دارد از مولا و از زهرا نشان این طفل) گمانم دارد از مولا و از زهرا نشان این طفل
که می آید به دست بسته و قد کمان این طفل

اگر مادربزرگش را چهل تن میزدند آن روز
چهل منزل کتک خورده ست از یک کاروان این طفل

محک خورده‌است با هرسنگ بین راه صبر او
که پس داده‌است مثل عمه‌ی خود امتحان ‌این طفل

نبین سر می گذارد روی خاک سرد ویرانه
که جایش بوده در آغوش‌بابا یک زمان این طفل

نمیدانم چه رخ داده ست بین راه که حالا
قدش طعنه زده بر قامت پیرزنان این طفل

نبین حالا ب این لکنت زبانش شهر می خندد
که بوده روزگاری دختری شیرین زبان این طفل

دو پایش خالی از خلخال مانده، در عوض حالا
دلی پر دارد از دست سنان و ساربان این طفل

  • چهارشنبه
  • 10
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:58
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت حضرت رقیه سلام‌الله -(نیمه شب در خرابه وقتی که) * حسن لطفی

969
4

شهادت حضرت رقیه سلام‌الله -(نیمه شب در خرابه وقتی که) نیمه شب در خرابه وقتی که
ربنایِ قنوت پیچیده
بعدِ زاری و هِق هق و گریه
چه شده این سکوت پیچیده

عمه‌اش گفت خوب شد خوابید
چند شب بوده تا سحر بیدار
کُمَکم کُن رُباب جای زمین
سرِ او را به دامنت بگذار

آمد از بینِ بازویش سر را
تا که بردارد عمه‌اش ای داد
سرِ دختر به یک طرف خم شد
سرِ بابا به یک طرف اُفتاد

شانه‌اش را گرفت با گریه
به سرِ خویش زد تکانش داد
تا که شاید دوباره برخیزد
سرِ باباش را نشانش داد

دید نیلوفری است در مهتاب
زخمهای شکفته‌اش را بست
دید چشمانِ نیمه بازش را
پلک آتش گرفته‌اش را بست

می‌کشید از میانِ آبله‌ها
خارها را یکی یکی آرام
یادش اُفتاد شِکوه‌هایش
با پدر ، یواشکی ، آرام

از سفر آمدی

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن کردی

متن شعر مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها -(بعد تو لحظه به لحظه مردم) * حسن کردی

656

متن شعر مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها -(بعد تو لحظه به لحظه مردم) بعد تو لحظه به لحظه مردم
مردم و باز کتک می خوردم
مشت ها بود که سمتم آمد
ضرب پا بود که سمتم آمد
جانم از زخم زبان بی زار است
کمک دختر تو دیوار است
نفس و سینه ی خسته سخت است
کودک و دست شکسته سخت است
دخترت سنگ ترحم خورده
قلب من سوخته و آزرده
خنده ی زجر چه زجرآور بود
خنده اش از لگدش بدتر بود
از لب پر ترکم خون جاری ست
زخم پهلوم پدر جان کاری ست
مشت یک عده دهانم را بست
هرچه دندان به دهان بود شکست
مشت هایی که به صورت خوردند
لاله ی گوش مرا در بردند
به فدای سر بابا این چشم
دیدنت سخت شده با این چشم
ای که در چشم تو غم ریخته است
گیسویت از چه بهم ریخته است
ای که پیشانی تو مجروح است
رخ نورانی تو مجروح است
از

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

رباعی حضرت رقیه -(غمش زانویِ زینب(س) را چه لرزاند) * مرضیه عاطفی

1082
0

رباعی حضرت رقیه -(غمش زانویِ زینب(س) را چه لرزاند) غمش زانویِ زینب(س) را چه لرزاند
سرِخاکش «گلی گم کرده ام» خواند
برادر؛ زیر نیزه! کنجِ «گودال»...
برادرزاده در «ویرانه» جاماند!

  • دوشنبه
  • 15
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

نوحه زمینه شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(به ویرانه خوش آمدی ای نگارم) * امیرحسین سلطانی

754

نوحه زمینه شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(به ویرانه خوش آمدی ای نگارم) بند اول

به ویرانه خوش آمدی ای نگارم
سرت روی دامان خود میگذارم

تو قرآن بخوان،من برایت بمیرم
که غیر از وصالت تمنا ندارم

ببین حال و روزم خرابه شده منزل من
ببین حال و روزم نشسته غمت بر دل من
ببین حال و روزم که سیلی شده قاتل من

(ای سایه ی،سرم پدر،خوش آمدی
ای خسته از،رنج سفر،خوش آمدی)

بابا حسین

بند دوم

چرا لاله گونه سر همچو ماهت
چرا بر سر نیزه شد جایگاهت

که سنگ جفا زد به پیشانیه تو
که خون میچکد از میان نگاهت

منم زائر تو فدای رخ دلنشینت
منم زائر تو ببوسم سر نازنینت
منم زائر تو بگیرم غبار از جبینت

(تو آمدی،با سر ولی،بی پیکری
چه میشود،با خود مرا، هم ببری)

بابا حسین

بند سوم

چه شبها که با یا

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 ولی الله کلامی زنجانی

شعر حضرت رقیه(س) -(تا بر حضور جانان رفتیم و جا عوض شد) * ولی الله کلامی زنجانی

602

شعر حضرت رقیه(س) -(تا بر حضور جانان رفتیم و جا عوض شد) تا بر حضور جانان رفتیم و جا عوض شد
تحویلمان گرفتند تقدیر ما عوض شد

خارج شده ز ظلمت وارد شدیم بر نور
محبوب جلوه کرد و کل فضا عوض شد

من کودک حقیرم امروز گرچه پیرم
رخ داد اتفاقی سودا دلا عوض شد

مادر به زیر لب گفت یا رب حسینی اش کن
اینگونه روزگارم با یک دعا عوض شد

نام حسین شنیدم آهی زجان کشیدم
در حیرتم چه دیدم حال وهوا عوض شد

امنیت حرم را گر اجنبی بهم زد
ماه محرم آمد راه رجا عوض شد

بین وحدت نوین را طوفان اربعین را
سر میخرند اینجا جان را بها عوض شد

این ذبح بی بدیل است احیاگر خلیل است
قربان آن قتیلم بهرش منا عوض شد

کن سیر کربلا را بین عبرت عزارا
افعال مدعیّون با ادعا عوض شد

برگرد جنگ صفین ب

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:14
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر حضرت رقیه(س) -(ویران‌نشین شدم که تماشا کنی مرا) * احسان محسنی فر

3868
5

شعر حضرت رقیه(س) -(ویران‌نشین شدم که تماشا کنی مرا) ویران‌نشین شدم که تماشا کنی مرا
مثل قدیم در بغلت جا کنی مرا

گفتم می‌آیی و به سرم دست می‌کشی
اصلاً بنا نبود ز سر وا کنی مرا

آن شب که گم شدم وسط نیزه‌دارها
می‌خواستم فقط که تو پیدا کنی مرا

از آن لبی که دور و برش خیزرانی است
یک بوسه‌ام بده که سر و پا کنی مرا

با حال و روز صورت تغییر کرده‌ات
هیچ انتظار نیست مداوا کنی مرا

معجر نمانده است ببندم سر تو را
پیراهنت کجاست که بینا کنی مرا

وقتی که ناز دخترکت را نمی‌خری
بهتر اسیر زخم زبان‌ها کنی مرا

حالا که آمدی تو؛ به یاد قدیم‌ها
باید زبان بگیری و لالا کنی مرا

عمّه ببخش دردسر کاروان شدم
امشب کمک بده که مهیّا کنی مرا

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 20:19
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر حضرت رقیه(س) -(طفلی که در دستان بی تابش عصا دارد) * جعفر ابوالفتحی

913

شعر حضرت رقیه(س) -(طفلی که در دستان بی تابش عصا دارد) طفلی که در دستان بی تابش عصا دارد
شاید که قدّش رو به پایین انحنا دارد

از آن جراحت های عمقی بین پهلویش
ما که نمیدانیم... حتما چند تا دارد

آرام تر... آرام تر لمسش نما آخر
در پهلویش دو دنده ی از هم جدا دارد

مقتل نوشته دستکم صد بار سیلی خورد
متن "ابی مِخنَف" مگر در خود خطا دارد

من هیچ وقتی روضه ی سیلی نمی خوانم
سرخی روی او خودش صد ماجرا دارد ...

من معذرت میخواهم از اولاد زهرا(س)آه...
یک طفل آیا طاقت صد ناسزا دارد

طفلی که پایش در بیابان ها ورم کرده
در هر قدم از خون پایش ردّ پا دارد

مانند زهرا از صدایش سایه ای مانده
زینب... شنیدم ...گفت... با....با... ته صدا دارد...

تا که کتک می خورد عمه زین

  • جمعه
  • 19
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:03
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر حضرت رقیه(س) -(مناجات ماه رمضان -( گفتم منم اهل خطا، گفتی که بخشیدم، بیا )) * محمود ژولیده

2479

شعر حضرت رقیه(س) -(مناجات ماه رمضان -( گفتم منم اهل خطا، گفتی که بخشیدم، بیا  )) گفتی حرم، بیا حرمُ اللهِ ما ببین
در گوشۀ خرابه بیا، شاهِ ما ببین

شاهِ سه سالۀ حرمِ شام را نگر
سلطانِ قلبهای پُر آلام را نگر

شاهی که صد خلیفه از او واژگون شوند
شاهان همه، ز آهِ شبَش سرنگون شوند

وقتی که با خداش مناجات میکند
سوزَش خرابه را چو خرابات میکند

یک ناز او نیاز جهان را برآورَد
دستِ دعای او به خرابه سر آورَد

وقتی که با سرِ پدرش روبرو شود
کاخ ستم ز نالۀ او زیر و رو شود

دستانِ کوچکش، گِرهِ کور وا کند
درد دل تمام حرم را دوا کند

ویرانه ای که رأسِ حسین است ساکنش
منّت کِشَند، نورِ تمامِ اماکنش

کعبه به احترام رقیه ادب کند
او را خدا عقیلۀ زینب لقب کند

ما نوکران حضرت سلطان رقیه ایم
دلدادگ

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:00
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر تک بیتی حضرت رقیه(س) -(اصلا بعید نیست به مُرده نفس دهد) * علی علی بیگی

4945
11

شعر تک بیتی حضرت رقیه(س) -(اصلا  بعید  نیست به  مُرده  نفس دهد) اصلا بعید نیست به مُرده نفس دهد
دستان کوچکش به خدا معجزه گر است

  • یکشنبه
  • 21
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 20:13
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

پیش من -(بسته ای چشمان خونین وترت راپیش من) *استاد سید هاشم وفایی

602
1

پیش من -(بسته ای چشمان خونین وترت راپیش من) بسته ای چشمان خونین وترت راپیش من
باز کن پلک دوچشم اطهرت راپیش من

روی نی خواندی تو قرآن ، تا نمردم از غمت
باز کن لب های خونین وترت راپیش من

من تو را سالم به خواب خویش دیدم ای پدر
ازچه رو آورده اند امشب سرت راپیش من

تار می بینم تورا من گرچه با چشم کبود
از چه پاشیدند تار حنجرت راپیش من

چون که از ناقه فتادم تو به نی بودی ولی
خود فرستادی در آن شب مادرت راپیش من

بارها دیدم که دشمن تا بسوزاند مرا
می زند بر روی نی آب آورت راپیش من

خنده های حرمله آتش به جانم زد ، ولی
ساربان داده نشان انگشترت راپیش من

ازخدا کردم طلب زهرا بگوید ای حسین
درهمین امشب بیاور دخترت راپیش من

ای «وفایی» تا زنم امضا به ا

  • پنج شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن مثنوی حضرت رقیه -(شب شد خرابه غرق سکوتی رقیق بود) * حمیدرضا عباسی

726
2

متن مثنوی حضرت رقیه -(شب شد خرابه غرق سکوتی رقیق بود) بسم الله الرحمن الرحیم

شب شد خرابه غرق سکوتی رقیق بود
مهتاب گرم بستن دردی عمیق بود

بغضی شکستنی همه جا را گرفته بود
زهرای ماجرا غم بابا گرفته بود

با لکنتی که بود ز سیلی به یادگار
بلبل؛ زبان گرفت با رنج بی شمار

با اشک و گریه گفت که: عمه پدر کجاست؟
گفتی که رفته است سفر؛ این سفر کجاست؟

جانم به لب رسیده پدر را بیاورید
اصلاً اگر فقط شده، سر را بیاورید

زینب؛ پناهگاه یتیمان بی پناه
خود را رساند کنج خرابه کنار ماه

آغوش باز کرد... و دردانه را گرفت
بر روی دامنش پر پروانه را گرفت

بانو برای خاطر دردانه صبر کرد
کوه وقار بود، شکیبانه صبر کرد

گفت ای عزیز جان برادر صبور باش
مهتاب آسمان برادر صبور باش.

  • یکشنبه
  • 19
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب

متن شعر و زمینه زیبای حضرت رقیه (س) -(خوش او مدی بابا چرا پس اینقدر دیر) * سید جلال میر عسگری

819

متن شعر و زمینه زیبای حضرت رقیه (س) -(خوش او مدی بابا چرا پس اینقدر دیر) خوش او مدی بابا چرا پس اینقدر دیر

حالا که من شدم موسفید و زمین گیر

بابا / رمق نمونده توی این تنم

بابا / رد غلاف روی بدنم

بگو / چرا لبای تو خونی شده

بابا / نپرسی از لبا و دهنم

با دندون شکسته / جون خودت

(سخته واسم حرف زدن)

با دنده ی شکسته / جون خودت

(سخته کنار اومدن)

بابا / باباحسین / باباحسین

نگاهی کن ببین چیزی ازم نمونده

لگد دشمن استُخونمو شکونده

بابا / نگاه تو چشام عوض شده

بابا / ببین رنگ موهام عوض شده

بسه / حالا فقط تو فکر رفتنم

بابا / ببین حال وهوام عوض شده

آخه یه تیکه آتیش / ازروی بوم

(افتاده توی موهام)

ازاون زمون که خوردم / روی زمین

(درد میکنه پهلوهام)

بابا / بابا حسی

  • پنج شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

متن شعر حضرت رقیه (ع) -(محرم -(هرموقعی که پایم تا روضه ها رسیده )) * سید پوریا هاشمی

1101
1

متن شعر حضرت رقیه (ع) -(محرم -(هرموقعی که پایم تا روضه ها رسیده )) ربّی که سپرده ست گدا را به رقیه
صد درد به ما داد و دوا را به رقیه
تا دفع بلایی شود از امت شیعه...
سوگند بده ذات خدا را به رقیه

  • پنج شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 وحید محمدی

شعر روضه حضرت رقیه سلام الله علیها -(با اینکه بی بال و پری داری میایی) * وحید محمدی

2054

شعر روضه حضرت رقیه سلام الله علیها -(با اینکه بی بال و پری داری میایی) با اینکه بی بال و پری داری میایی
در خواب دیدم، بهتری، داری میایی
با چند تایی روسری داری میایی
دور سرت، آخر سری داری میایی

با گریه ام آخر تو را آوردم اینجا
از بین آن تشت طلا آوردم اینجا

از حال و روز من خبر داری، نداری
از من خبر در این سفر داری، نداری
اصلا خبر از این جگر داری، نداری
اصلا ببینم موی سر داری، نداری

هر چند مثل تو سرم آتش گرفته
اما تنور خانه خولی نرفته

دلشوره دارم، رنگ و رویم را ببینی
وضع لبان ذکر گویم را ببینی
این آهن دور گلویم را ببینی
می ترسم این اوضاع مویم را ببینی

موی مرا خار مغیلان شانه کردند
شمر و سنان بین بیابان شانه کردند

اصلا گمان کن دخترت قامت کمان نیست
اصلا گمان کن

  • چهارشنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 10:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا ترابی گیلده

یا حضرت رقیه (س) -(بپوشانید تمام پیکرم را) * رضا ترابی گیلده

538

یا حضرت رقیه (س) -(بپوشانید تمام پیکرم را) بپوشانید تمام پیکرم را
ببندید دیده های دخترم را
قسم بر روی پاک مادر من
که می میرد اگر بیند سرم را
#رضا_ترابی_گیلده

  • شنبه
  • 21
  • تیر
  • 1399
  • ساعت
  • 23:58
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شور روضه ای شب سوم محرم -(راه رفتنت رو آهسته تر کن ) * خادم الزینب

880
1

شور روضه ای شب سوم محرم -(راه رفتنت رو آهسته تر کن ) راه رفتنت رو آهسته تر کن
فکری برای خستگی همسفر کن
ای نیزه داری ، که روبرومی
فکری برای این زنای خون جگر کن

مسیر عمه رو سد نکن
طفل مریضو لگد نکن
بی معجرن زنای حرم
برو نگاهای بد نکن

نگاه نکن گوشواره هامو
هدیه ی باباییه بمن
نمونده نایی دیگه برام
تورو خدا آرومتر بزن

نزن چشمام شده کم سو نمیبینم
یا لااقل نزن محکم ندارم جون
نزن با پا بزن با دست تنم زخمه
بیا بابا از این صحرا برم گردون

بند دوم

ماه منو به ، آتیش کشوندن
هم رومو هم گیسومو هم دل رو سوزوندن
یادم میمونه ، بابا همیشه
که عمه هامونو روی خارا نشوندن

انگار نمیشناسن عمه رو
بگو که ناموس حیدره
اون که نشونش میدن به هم
خواهر سقای لشکره

اون کسی که زمین خورده
بهش میگن بنت الحیدر
یکم حرمت نگهدارو
با کعب نی نزن رو سر

اونی که پیش چشم دخترت داره
سرتو بین این لشکر میچرخونه
میدونه داغ بابا از همه بیشتر
دل دختر بچه هارو میسوزونه

بند سوم

از نی طلوع کرد ، خورشیدم امروز
کم سو شده مثل چشام امیدم امروز
به اون کسی که ، انگشتتو برد
گوشواره هامو با یه سیلی میدم امروز

منو روی خاکا میکشن
تنم رو رو خارا میکشن
دستی که قد صورتمه
رو روی موها میکشن

افتاده عمه روی زمین
یکی با تازیونه اومد
هردفعه عمه سپر میشد
با هرچی داشت عمه رو میزد

تا وقتی که عمو عباس کفیلش بود
ندیده بود سایشو هیچ کجا هیچ کس
حالا میخوره سیلی میشنوه دشنام
داره میچرخه بین هرکس و ناکس

#خادم_زینب
#شور_مقتلی
#شب_سوم_محرم
#شب_سوم_محرم_شور_طوفانی
#پست_ویژه
#پیشنهاد_دانلود

  • یکشنبه
  • 22
  • تیر
  • 1399
  • ساعت
  • 15:54
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 ایمان دهقانیا

مناجات شب سوم محرم -(نداشت رونقی از صبح ، گر چه بازارم) * ایمان دهقانیا

840

مناجات شب سوم محرم -(نداشت رونقی از صبح ، گر چه بازارم) نداشت رونقی از صبح ، گر چه بازارم
چه غم که آخر شب میشوی خریدارم

چقدر خرج منِ روسیاه میکنی و . . .
چه سود؟!...بار گناه است کلِّ انبارم

قبول...من بدم اما تو دوستم داری
قبول...من بدم اما ... دوستت دارم

سلاح آخر یک طفل گریه کردن اوست
شبیه کودک لج رفته ، اشک میبارم

کنار خانه ی زهرا ، مرا تو خانه بده
بگو که شامل "اَلجّار ثُمَّ اَلدّارم"

به روضه روضه ی شب های جمعه محتاجم
به کوچه کوچه پیِ روضه هات آوارم

ببند پای مرا پایِ کارِ هیئتها
گره بزن دل من را . . . به تو گرفتارم

به هر که گفت که کارِ تو چیست؟...میگویم
میانِ حلقه ی سینه زنان . . . "میوندارم"
.
.
.
خراب بزم خرابه شدم که دختر گفت:
ببین عمه ، پدر آمده به دیدارم

بیا دخترک حرمله...بیا اینجا
ببین...ببین...نگفتم که من پدر دارم

کشید موی مرا زجر و طعنه ام میزد
زهی خیال که دست از سرِ تو بردارم

ز بس که زیر پایش مرا لگد میزد
عجیب در طلب شانه ی علمدارم...

ایمان دهقانیا

  • جمعه
  • 3
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 18:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت رقیه(س) -( می زنی؟..قدری تامّل کن ببین افتاده ام؟) * محسن راحت حق

467

مرثیه حضرت رقیه(س) -( می زنی؟..قدری تامّل کن ببین افتاده ام؟) می زنی؟..قدری تامّل کن ببین افتاده ام؟
زجر...بدجوری در این صحرا کمین افتاده ام

ضربه ای با پا زدی و سینه ام تنگ آمده..
یک نظر کن بی حیا ..آخر زمین افتاده ام

صبر کن تا که نَفَس تازه کنم ..بعداً بزن
زیرِ پاهایت ببین مثلِ نگین افتاده ام

دست بر معجر نزن بدجور نفرین می کنم
رحم کن نامرد!من که دل غمین افتاده ام

خواب بودم از روی ناقه نمی دانم چه شد؟
گوئیا بر خاک از عرشِ برین افتاده ام

مثلِ بابایم شدم آن لحظه ای که زخم داشت
چون پدر انگار من از صدرِ زین افتاده ام

آمده مادر بزرگم فاطمه ...بر دیدنم
غصّه ها را برده است و دلنشین افتاده ام

لعنتِ هفت آسمان بر تو پلیدِ بی حیا...
می زنی؟..قدری تامّل کن ببین افتاده ام؟

  • پنج شنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت رقیه(س) -( در میانِ کودکانم ای پدر زخمی ترین..) * محسن راحت حق

452

مرثیه حضرت رقیه(س) -( در میانِ کودکانم ای پدر زخمی ترین..) در میانِ کودکانم ای پدر زخمی ترین..
خوب می دانی منم بی بال و پر زخمی ترین

از کجا شِکوه کنم ؟از ناقه های بی جهاز؟
هر دو پایم را ببین ای همسفر..زخمی ترین

خواب بودم از همان بالا فتادم بر زمین...
مثلِ صدّیقه شکسته شد کمر..زخمی ترین

لحظه ای محبوس شد ..بالا نمی آمد نَفَس
با همین حالِ خرابم شد جگر زخمی ترین

ترس غالب شد در آن ظلمتکده بر قلبِ من
وحشتی پیدا نمودم ای قمر..زخمی ترین

زجر کُش کرده مرا زجرِ پلید و بی حیا
در رُخم شد یک سیاهی جلوه گر..زخمی ترین

ضربه های پایِ او پهلو و بازویم شکست
درد وارد شد به جانم با شرر زخمی ترین

در تنم یک جای سالم نیست پُر از غصّه ام
مطمئنم می شوم در هر گذر...زخمی ترین

دختران شام می خوانند نامم را چنین:
بی عمو و بی پدر..هم دربدر...زخمی ترین

  • پنج شنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه وزمزمه شهادت حضرت رقیه _بیا بابا کنج این ویرانه ام * اسماعیل تقوایی

493

نوحه وزمزمه شهادت حضرت رقیه _بیا بابا کنج این ویرانه ام نوحه وزمزمه حضرت رقیه

بیا بابا کنج این ویرانه ام
صفایی ده ای بابا غم خانه ام
بیا بین که ازهجرت درناله ام
بیا بین که من همچون آلاله ام
رقیه ام دختری سه ساله ام(۲)
..........._________________
یتیمم من ای قوم دور از خدا
سربابایم شد از پیکر جدا
شده مهمان من در شام بلا
سرش اینجا تن او در کربلا
رقیه ام دختری سه ساله ام(۲)
____________________
بیا عمه بابا آمد ازسفر
به شام تارم آمده یک قمر
بیا عمه صبر من داده ثمر
گرفتم سر بابایم را به بر
رقیه ام دختری سه ساله ام(۲)
_______________________
بگویم درد دلم با تو پدر
شدم بعد تو بابا من دربدر
خوراکم شد گریه وناله وآه
همیشه بوده عمه برمن سپر
رقیه ام....
____________________
به اشک دیدگانم شویم سرت
تو دلدار منی ومن دلبرت
تنم نیلی صورتم گشته کبود
شدم بابا من شبیه مادرت

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 15:14
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(س) -( ای آیه به آیه زهرا ) * ناشناس ؟؟؟

700

شهادت حضرت رقیه(س) -( ای آیه به آیه زهرا ) ای آیه به آیه زهرا
ای خط به خطِ اعطینا

مسجود ملائک هستی
ای فاطمه ی عاشورا

وصف غم تو ممکن نیست
قطره چه کند با دریا

از دست تو بر می آید
هر ناشدنی در دنیا

چون تو چه کسی بگذارد
پا بر سر دوش سقا

ذکر تو خود اعجاز است
ای معجزه ی بی همتا

پای علمت می میریم
از عشق تو دوری ، حاشا

دامان تو وقتی می سوخت
می سوخت جهان سر تا پا
شاعر:احسان نرگسی

  • یکشنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 00:39
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

بازار کوفه....(آسمان تیره شد و من ماه را گم کرده‌ام) *

665

بازار کوفه....(آسمان تیره شد و من ماه را گم کرده‌ام) ◾غزل روضه

آسمان تیره شد و من ماه را گم کرده‌ام
در مسیر سینه‌ از غم آه را گم کرده‌ام

کودکی از ناقه افتاد و نفهمیدم چه شد
دختری میگفت بابا راه را گم کرده‌ام

نیزه اِستاد و همه گفتند سِّری در قفا است
در هیاهوی زمان من شاه را گم کرده‌ام

سرشماری کرده‌اند و کودکی افتاده بود
هول کردم شاهد دلخواه را گم کرده‌ام

گفته بودند یوسفم را گرگهایی خورده‌اند
در بیابان زین خبر من چاه را گم کرده‌ام

  • دوشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 16:21
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

شهادت حضرت رقیه -(با غم تو این اسیری از رهایی بهتر است) * موسی علیمرادی

491

شهادت حضرت رقیه  -(با غم تو این اسیری از رهایی بهتر است) با غم تو این اسیری از رهایی بهتر است
دردمند عاشقی را بی دوایی بهتر است

نیست وقتی هیچکس ناز یتیمی را کشد
برجراحتهای تن بی اعتنایی بهتر است

عمه ی پیرم عصای پیری ام هر وقت نیست
شانه ی دیوارها از هرعصایی بهتر است

میهمان دیرراهب میشوی باشد ولی
دامن طفل یتیم از هرکجایی بهتر است

یا ببر بابا مرا یا جان من را هم بگیر
جان سپردن از غم تو از جدایی بهتر است

میشناسد هرکسی ، با طعنه میخندد به من
گه غریبی بین شهراز آشنایی بهتر است

بین طوفان بلا از کس نمیخواهم کمک
بین کشتی نجاتم ناخدایی بهتر است

لحظه لحظه پیر گشتم حال وقت رفتن است
زودتر بابا برس با سر بیایی بهتر است

از شکایت تا که لب بندم خلاص از جان شوم
با لبت ازکار من مشکل گشایی بهتر است

  • پنج شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 11:26
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت رقیه -(اهلِ بدعت دیده ام را پُر ز باران کرده اند) * محسن راحت حق

370

مرثیه حضرت رقیه  -(اهلِ بدعت دیده ام را پُر ز باران کرده اند) اهلِ بدعت دیده ام را پُر ز باران کرده اند
درد من را با زدن ها خوب درمان کرده اند

شاکی ام بدجور از دستِ سنان و حرمله
این دو..روزم را چنان شامِ غریبان کرده اند

از خودِ کرببلا تا شام ..در گیرِ غمم..
با سرِ نیزه چه ظلمی بر یتیمان کرده اند

کعبِ نی ردّی نهاده روی پشتم ای خدا
دخترت را هر دقیقه زار و گریان کرده اند

استخوان هایم ترک خورده پس از ضربِ لگد
مثلِ یک آئینه ..خُرد و مو پریشان کرده اند

زجر..زجرم داده در صحرا و خیلی عاصی ام
زجرها...با مشت شان بشکسته دندان کرده اند

عمّه ی مظلومه ام..مضروبه شد بابا حسین
قلبِ زینب را خدایی پُر ز طوفان کرده اند

خارجی زاده خطابم می کنند در بینِ شهر
اهلِ بدعت دیده ام را پُر ز باران کرده اند

  • سه شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 09:13
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مدح حضرت رقیه -(روی قلبم حکّ شده شکرِ خدا:بنتُ الحسین ) * محسن راحت حق

1558

مدح حضرت رقیه  -(روی قلبم حکّ شده شکرِ خدا:بنتُ الحسین ) روی قلبم حکّ شده شکرِ خدا:بنتُ الحسین
با نگاهش داده بر قلبم صفا بنتُ الحسین

این سه ساله بابِ حاجاتِ تمامِ عالم است
مطمئنم می کند حاجت روا بنتُ الحسین

زخمی عشقم ندارم غصّه از این حال و روز
با اشاره می کند دردم دوا بنت الحسین

مهرِ او باعث شده تا آبرو گیرد به دهر
می برند بالا و بالاتر مرا بنت الحسین

یا رقیّه از لبانِ من نمی افتد دمی..
در دل من کرده کارِ کیمیا بنت الحسین

راه را گم‌ می کنم او باز راهم می دهد
زان سبب گویم دمادم اهدنا بنت الحسین

کاشفِ همّ و غمِ دنیا شده ..باور کنید
از لقب هایش شده مشگل گشا بنت الحسین

هرچه می خواهی بخواه از محضرش..او می دهد
خاصّه دارد براتِ کربلا بنت الحسین

  • سه شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 09:29
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا بنت الحسین(س) _من از شهری که باشد مرکز اشرار می ترسم * اسماعیل تقوایی

529

یا بنت الحسین(س) _من از شهری که باشد مرکز اشرار می ترسم یا بنت الحسین(س)

من از شهری که باشد مرکز اشرار می ترسم
از این تاریکیِ ویرانه ی غمبار می ترسم

ز یاد من نرفته ضربه ی سیلیِ زجر دون
از اینکه آن شود در شام هم تکرار می ترسم

بمیرم، عمه زینب مو سپید وقد کمان گشته
از اینکه عمه جان من شود بیمار می ترسم

مرا با دیگران بردند ودر هر کوی گرداندند
هنوزم از نگاه مردم بازار می ترسم

سر بابا ز نی کرده جدا ، از پیش ما بردند
ز توهین عدو بر رأس آن دلدار می ترسم

به روُیا دیدم اورا سرنهادم روی زانویش
خوشم در خواب، از اینکه شوم بیدار می ترسم

سر بابا خرابه آمده از بهر دیدارم
زحال عمه ام از بعد این دیدار می ترسم

شعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 00:25
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

زمینه شور حضرت رقیه(س) -(سلام عزیز من سلام،خوش اومدی به شهرشام) * سید ناصر اسماعیل نسب

624

زمینه شور حضرت رقیه(س) -(سلام عزیز من سلام،خوش اومدی به شهرشام) سلام عزیز من سلام،خوش اومدی به شهرشام
شونه آوردی با خودت؟ آخه بهم ریخته موهام

سلام عزیز من سلام،بیا بشین به روی پام
بیا بهت بگم بابا،یه خورده از دردو دلام

اون آقاهه
یه حرف خیلی زشت وبد زد
یکی دیگه
از پشت سر بهم لگد زد

عروسکی
که اونو هدیه داده بودی
گرفتن از
من تو محله ی یهودی

میری بیاری واسم
عروسکو بابایی؟
باید بخونم آخه
براش شبا لالایی

خوش اومدی به این خرابه....
****

سلام عزیز من سلام،ببین چیکار کردن باهام
اینقده پاره س لباسم،فک میکنن بچه گدام

خنده اگر روی لبام،نمیشینه فقط میخوام
نبینی توی دهنم،خالیه جای دندونام

کاشکی میشد
برام یه روسری بیاری
یامرهمی
روی جراحتام بذاری

منوببر
باباجونم هرجایی میری
چون ندارم
طاقت دوری و اسیری

منو ببر که عمه
خسته شده از اشکام
با تو میام بابایی
تو رو من آخه میخوام

خوش اومدی به این خرابه...

شعروسبک
#سید_ناصراسماعیل_نسب
#سید_مرتضی_پیرانیان

  • پنج شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 18:08
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد