شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس
 اسماعیل تقوایی

نوحه وزمزمه وشور شهادت حضرت رقیه _عمه بیا که اومده بابام * اسماعیل تقوایی

1671

نوحه وزمزمه وشور شهادت حضرت رقیه _عمه بیا که اومده بابام نوحه وزمزمه وشور شهادت حضرت رقیه
عمه ببین که،اومده بابام
دیگه نمیگم،غریب وتنهام

اومده باسر،بابا کنارم
سرش رو روی،سینه میذارم
بابای خوبم،بابای خوبم،بابای خوبم،بابای خوبم 2
___________________________
دوره ب هجران،دیگه سر اومد
وصل پدر با،یه دختر اومد

اومدی بابا،ولی چرا دیر
ببین سه ساله،چقدر شده پیر
بابای خوبم....
______________________________
نمیدونی که، چها کشیدم
بعد تو بابا،چها ندیدم

گوشو کشیدن،با گوشواره
لاله گوشام،شد بابا پاره
بابای خوبم....
______________________________
عمه خوبم، برام سپر بود
براش بمیرم،بی بال وپر بود

می گفت کجایی،عباس علمدار
زینب کجا و،اینهمه آزار
بابای خوبم...
_____

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:52
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 حسن نازپرور

حضرت رقیه سلام الله علیها * حسن نازپرور

625

حضرت رقیه سلام الله علیها واحد جانسوز حضرت رقیه سلام الله علیها

یتیمم من دیگه باباندارم
کف پاهام چقد آبله دارم
انقده طعنه و ناسزا شنیدم
دیگه اززنده موندن بیزارم
یتیمی درد بی درمون یتیمی
???

من ازاین آدما خیری ندیدم
خیلی روخارصحراها دویدم
شمرنامرد به من سیلی زدوگفت
توی مقتل بابات و سر بریدم
یتیمی ....
???

خیمه ها شعله ورازآتیش و دوده
گناه مابچه ها مگه چی بوده
بس که دشمن به من تازیانه زد
بدنم دردمیکنه خیلی کبوده
یتیمی...
???

دخترابابایین اینو میدونی
غم و غصه هام و ازچشام میخونی
دخترای شام به من محل نمیدن
منو باخودت ببر اگه میتونی
یتیمی...
???

دشمن پست به آیینه ترک زد
به روی زخمای قلب من نمک زد
نبودی تاببینی بابای خوبم
بین راه شام،،، هی منو کتک زد
یتیمی...
???

زجرنامرد چه وحشیانه ام زد
خیلی باکعب نی روی سرم زد
دستامو روی سرم گذاشتم اما
ندیدی باباچطوری لگدم زد
یتیمی...

  • یکشنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 02:21
  • نوشته شده توسط
  • حسن نازپرور
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(س) -( چه روزها که شمردم نیامدی بابا) * علی ساعدی

688
1

شهادت حضرت رقیه(س) -( چه روزها که شمردم  نیامدی بابا) چه روزها که شمردم نیامدی بابا
چه غصه هاکه نخوردم نیامدی بابا

ز دست طعنه وزخم زبان مردم شام
هزار مرتبه مُردم نیامدی بابا

  • یکشنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 00:32
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت حضت رقیه(س) -( رفتی و بعد از تو این ایام‌ خیلی بد گذشت) * محمود یوسفی

765

شهادت حضت رقیه(س) -( رفتی و بعد از تو این ایام‌ خیلی بد گذشت) رفتی و بعد از تو این ایام‌ خیلی بد گذشت
آه بابا کربلا تا شام خیلی بد گذشت

روی نی قرآن تلاوت کردی و طعنه زدند
پای نی ای حجة الاسلام خیلی بد گذشت

جای خوبی های پیغمبر فقط ما را زدند
بر من و دیگر ذوی الارحام خیلی بد گذشت

دست در دست پدرها دختران می آمدند
زندگی بر من بر این ایتام خیلی بد گذشت

عمه جان گرچه حواسش بود هر لحظه ولی..
آه بی بابام بی بابام خیلی بد گذشت

  • یکشنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 01:00
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

واحد سینه زنی حضرت رقیه(س) -(آئینه ی زهرا نما،دخته شهیده کربلا) * الیاس محمدشاهی

483

واحد سینه زنی حضرت رقیه(س) -(آئینه ی زهرا نما،دخته شهیده کربلا) بند1

آئینه ی زهرا نما،دخته شهیده کربلا
ای عمه ی سادات،ای قبله ی حاجات
رسوا گره امیه ای،بانی شور و گریه ای
محبوبه ی یزدان،مظلومه ی دوران

رقیه ی بنت الحسین(2)
ام البکایی تو،مشکل گشایی تو

بند2

عشقه یله ام البنین،شهزاده ی ویران نشین
شهیده این مکتب،همسنگره زینب
ای عمه ی صاحب زمان،ملیکه ی هردوجهان
با غصه و ماتم،قدت خمید از غم

رقیه ی بنت الحسین(2)
ام البکایی تو،مشکل گشایی تو

بند3

آتش گرفت موی سرت،پر از کبودی پیکرت
بسته شده دستت،غارت شده هستت
داغه اسارت دیده ای،رنج ومحن کشیده ای
بر ناقه ی عریان،با دیده ی گریان

رقیه ی بنت الحسین(2)
ام البکایی تو،مشکل گشایی تو

بند4

با ضربه ی خولیه پست،بازوی نازکت شکست
به قصد کشت میزد،سیلی و مشت میزد
با پای غرغه آبله،کردی سفر با قافله
با پیرهنه صد چاک،کشاندنت روخاک

رقیه ی بنت الحسین(2)
ام البکایی تو،مشکل گشایی تو

بند5

همسفرت حرامیان،حرمله و زجر و سنان
پیشه چشه انظار،رفتی سره بازار
درمجلس بزم یزید،گیسوی اوگشته سپید
تشت زر و باباش،چوبه تر و لبهاش

رقیه ی بنت الحسین(2)
ام البکایی تو،مشکل گشایی تو

بند6

شده پدرمهمانه تو،راسش روی دامانه تو
گفتی پدر مردم،از بس کتک خوردم
از چه سرت جای گلاب،امشب دهد بوی شراب
ببر منو بابا،تو رو جونه زهرا

رقیه ی بنت الحسین(2)
ام البکایی تو،مشکل گشایی تو

  • سه شنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

سنگین حضرت رقیه (س) -(آروم آروم ، سَرتو بزار رو شونم) * عباس شعرباف

619

سنگین حضرت رقیه (س) -(آروم آروم ، سَرتو بزار رو شونم) آروم آروم ، سَرتو بزار رو شونم
آروم آروم ، اشکامه به روي گونم
آروم آروم ، دیگه خسته از زمونم

بابا
نبودي ببیني کتک خوردم
بابا
به جُرمي که اسمت رو آوردم ۲

کُتک خوردم ، پُره دَردم
ولي بابا کم نیاوردم

شِکست پَهلوم ، کَبوده روم
ولي بابا کم نیاوردم

یا اَبَتا ، مَن الذي الیتَمني

آروم آروم ، بیا بابایي کنارم
آروم آروم ، دیگه طاقتي ندارم
آروم آروم ، زخمامو هي میشُمارم

بابا
میبیني که قامت کَمونم
بابا
جاي دستِ زَجرِ رو گونم ۲

چشام تاره ، گوشَم پاره
تُوي صحرا شُدم آواره

پاهام پاره ، پُره خاره
تُوي صحرا شُدم آواره

یا اَبَتا ، مَن الذي الیتَمني

آروم آروم ، گُلِ عُمر من خَزونه
آروم آروم ، میرم از پیشت شَبونه
آروم آروم ، هیچي از من نمیمونه

بابا
ببین دخترِ تو زمین گیره
بابا
مثه مادرت دخترت پیره ۲

دلم خُونه ، کِي میدونه
موهام مثلِ تو پَریشونه

مثه زهرا ، منو حالا
تُوي آغوشت بگیر بابا

یا اَبَتا ، مَن الذي الیتَمني

  • پنج شنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:44
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه ی سینه زنی شب سوم محرم توسل به حضرت رقیه(س ) * مرتضی محمودپور

1129
1

نوحه ی سینه زنی شب سوم محرم توسل به حضرت رقیه(س ) ◾شب سوم
◾توسل حضرت رقیه

◾بنداول
از فراقت پدرجان کنج ویرانه امشب
جان من بر لب آمد پیش چشمان زینب
صورت من کبود است
بر لبم این سرود است (۲)
ای پدر جان پدرجان (۳)

◾بنددوم
همچو زهرای اطهر قامتم شد کمانی
غنچه روی من شد در بهاران خزانی
یک نظر کن به حالم
من رقیه سه سالم(۲)
ای پدرجان پدرجان (۳)

◾بندسوم
با سر غرق خونت آمدی در خرابه
بین دو چشمان عمه ای پدر غرق آبه
لعل لبهات کبوده
مزدت اینها نبوده(۲)
ای پدرجان پدرجان (۳)

  • سه شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 22:48
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زمزمه، نوحه وشور حضرت رقیه_بعد بابا غمین ودربدرم * اسماعیل تقوایی

880

زمزمه، نوحه وشور حضرت رقیه_بعد بابا غمین ودربدرم زمزمه، نوحه وشور حضرت رقیه
بعد بابا غمین ودربدرم
چه چیزایی که اومده بسرم
بوده سیلی نوازشم زعدو
دل من تنگه واسه ی پدرم
بابا، بابا، بابا، بابا حسین4
_____________________
ببین عمه چشای پر آبم
اومده بود بابا توی خوابم
اونقدر گریه میکنم که بیاد
تا ببینه براش چه بیتابم
بابا، بابا....
____________________
من فدای سر پر از خونت
لیلی من، رقیه مجنونت
میزنم ای پدر با انگشتام
شونه بر موهای پریشونت
بابا، بابا....
___________________
کجا بودی از شتر افتادم
نبودی تا رسی به فریادم
دست اون نانجیب چه سنگین بود
نمیره هیچ زمونی از یادم
بابا، بابا...
_____________:::::
تو خرابه، خرابه حال دلم
میشه هجرون تو بابا قاتلم
حالا که اومدی منو توببر
دیگه بابا به مردنم مایلم
بابا، بابا...

شعر:اسماعیل تقوایی

  • جمعه
  • 5
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 18:23
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت رقیه(س) -(من اَختر پنج آفتابم) *استاد حاج غلامرضا سازگار

2337
3

حضرت رقیه(س) -(من اَختر پنج آفتابم) من اَختر پنج آفتابم
در بحر کمال درّ نابم

کودک نه که مرد اِنقلابم
کرده است حسین، اِنتخابم

در شام، اُمید کربلایم
قرآن شَهید کربلایم

از خون خدا پیام دارم
یک کرب‌ و بلا قیام دارم

بین همه اِحترام دارم
حکم از طرف اِمام دارم

ویرانه حراست، من رَسولش
شام است مَدینه، من بَتولش

ویرانه بِهشت و من فرشته
با طینت فاطمه سِرشته

هر چند که دختر حُسینم
یک زینب دیگر حُسینم

عالم شده یادوارۀ من
هر روز بود هزارۀ من

هر لحظه غم دوبارۀ من
تابد همه‌ جا ستارۀ من

از خَصم اگر جَسارتم شد
قبرم سَند اِسارتم شد

من باب مراد عالمستم
در قدر و جلال، مریمستم

یک فاطمۀ مُجسمَستم
در ماه صفر مُحرمَستم

خیزَد به دیار غُربت من
بوی شُهدا زِ تربت من

یک بلبل دور از آشیانه
خون دل و اَشک و آب و دانه

چون فاطمه بر تَنش نِشانه
از بوسهء گرم تازیانه

بر شانه نشسته ضَربت مُشت
بر چهره نشان پنج اَنگشت

شَب بود که آفتابم آمد
آن شَب که پِدر به خوابم آمد

از دیده گُلاب نابم آمد
لبخند زَدم که بابَم آمد

سر بر روی سینه‌ اش نهادم
دوران فراق رفت یادم

من بودم و لالۀ اُمیدم
گل گفتم و باز گل شنیدم

ناگاه زِ خواب خوش پَریدم
دیدم همه را به خواب دیدم

نالیدم و سر به جیب بردم
اِنگار هزار بار مُردم

من بودم و چشم اَشکبارم
من بودم و قلب داغدارم

من بودم و هِجر روی یارم
نه صَبر، نه تاب نه قَرارم

من ماندم و نالۀ جدایی
صَد پرده نوای نینوایی

بُغضم ز گلو دوباره وا شد
اِنگار که شام، نینوا شد

یک لحظه خرابه کربلا شد
مرگ آمد و حاجتم روا شد

نومید شدم، زِ پا نِشستم
دادند سَر پِدر به دَستم

من بودم و اَشک در دو دیده
من بودم و قامت خَمیده

من بودم و حَنجَر بُریده
روح از قفس تَنم پَریده

از خون جگر وضو گرفتم
گل‌ بوسه از آن گلو گرفتم

گفتم پدر، ای اُمید جانم
با سَر زده سَر به آشیانم؛

تقدیم تو اشک دیدگانم
دنبال تو پر زَند رَوانم

بگذار که اصغر تو گردم
قربانی دیگر تو گردم

بر رأس پدر سلام دادم
غم داد چو بَرگ گل به بادَم

تا بوسه بر آن گلو نهادم
یک ناله زدم، زِ پا فتادم

باشد که به ناله‌های (میثم)
آهم برسد به گوش عالم

  • چهارشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت رقیه(س) -( دردِ غروب گریه‌ی ما را بلند کرد) * حسن لطفی

611

حضرت رقیه(س) -( دردِ غروب گریه‌ی ما را بلند کرد) دردِ غروب گریه‌ی ما را بلند کرد
این گریه آهِ طشتِ طلا را بلند کرد

در خواب ناز بودم و من را صدا نزد
در بین خواب بودم و پا را بلند کرد

در راه کار زجر فقط این دو کار بود
یا پشت دست یا که صدا را بلند کرد

همسایه‌ی یهودی ما صبح تا غروب
هنگام پخت بویِ غذا را بلند کرد

او را شناخت عمه به گودال دیده بود
وقتی که پیرمرد عصا را بلند کرد

این خون تازه رنگِ حنای مرا که بُرد
عمه گریست تا کفِ پا را بلند کرد

دیدی میان مجلس نامحرمان شام
طفلت نشست و دست دعا را بلند کرد

از من گرسنه‌تر که رباب است عمه جان
آنجا کباب بعد کباب است عمه جان

شانه نکش به موی سرم می‌خورد گره
با خارهای دور و برم می‌خورد گره

"خیلی یواش"لاله‌ی خود را بغل بگیر
آرامتر سه ساله‌ی خود را بغل بگیر

گلبرگ‌های لاله کبودی ندیده بود
این دخترِ سه ساله یهودی ندیده بود

پا را گذاشت روی پرِ من پرم شکست
نوشید آب و کاسه‌ی آنهم سرم شکست

زنجیر را که بست النگوی من کشید
زنجیر را گشود به پهلوی من کشید

از لابه لای گیسوی من خار را بکِش
من خورده‌ام به در نوکِ مسمار را بکِش

خوردم زمین و دختر شامی نگاه کرد
بال و پرم که سوخت حرامی نگاه کرد

حتی به یک سلام محلم نمی‌دهند
این دختران شام محلم نمی‌دهند

اصلا صدا کنند مرا هم ،نمی‌روم
من جز به روی دوش عمویم نمی‌روم

عمه به گریه گفت که راضی نمی‌شود
با زخمهای آبله بازی نمی‌شود

دیدم که باز هدیه‌ای از خود گرفته بود
عمه برام جشن تولد گرفته بود

باید کشید پارچه از روی این طبق
بوی تنور می‌رسد از بوی این طبق

بابا رسیده پاره گلو روی دامنم
عمه چقدر ریخته مو روی دامنم

این هدیه خوب گریه‌ی ما را بلند کرد
این زخم چوب گریه‌ی ما را بلند کرد

  • دوشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 14:46
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

حضرت رقیه(س) -( مرا دشمن به قصد کُشت می‌زد) *استاد سید هاشم وفایی

1241
1

حضرت رقیه(س) -(  مرا دشمن به قصد کُشت می‌زد) مرا دشمن به قصد کُشت می‌زد
به جسم کوچک من مُشت می‌زد

هرآن گه پایم از ره خسته می‌شد
مرا با نیزه‌ای از پُشت می‌زد

توئی ماه من و من چون ستاره
غمم گشته پدرجان بی‌شماره

اگر روی کبودم را تو دیدی
مکن دیگر نظر بر گوش پاره

بیا بشنو پدرجان صحبتم را
غم تو بُرده از کف طاقتم را

دو چشم خویش را یک لحظه وا کن
ببین سیلی چه کرده صورتم را

  • چهارشنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 08:52
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

واحد شهادت حضرت رقیه(س) -(ببین زخم پاهام و، بابا جونم) * محمد جواد صادقی

256

واحد شهادت حضرت رقیه(س) -(ببین زخم پاهام و، بابا جونم) ببین زخم پاهام و، بابا جونم
بخوام از جام بلندشم، نمیتونم
بابایی نبودی کتک خوردم
سر از کوچه بازار در آوردم
بابایی بابایی ۲
حالا که با سر نشستی کنارم
باید که سر رو سر تو بذارم
از بس که موی سرم رو کشیدن
سر درد دارم
"بابا حسین بابا حسین جان" ۴

خبرداری که پاهام، ورم کرده ؟
میبینی که خرابه، چقدر سرده ؟
ببین التماس و توی چشمام
یه کم خوابِ رو دستاتو میخوام
بابایی بابایی ۲
از شامیا حرفای بد شنیدم
خیلی روی خار صحرا دویدم
وقتی می افتادم از ناقه از ترس
می لرزیدم
"بابا حسین بابا حسین جان" ۴

نبودی هتک حرمت، شدم بابا
خدا می دونه اذیت، شدم بابا
ما رو بین نامحرما بردن
جلو چشمای ما شراب خوردن
بابایی بابایی ۲
چشمای من رو گرفت عمه زینب
با خیزران رو لبت می‌زد اون شب
حرف کنیزی شد و اونجا جونم
اومد بر لب
"بابا حسین بابا حسین جان"

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 14:35
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

گیسوانم شانه کن -(عمه امشب گیسوانم شانه کن وعدة دیدار دارم با پدر) * محمدرضا سروری

251

گیسوانم شانه کن -(عمه امشب گیسوانم شانه کن  وعدة دیدار دارم با پدر) گیسوانم شانه کن

عمه امشب گیسوانم شانه کن وعدة دیدار دارم با پدر

دل مهیا بر غمی شاهانه کن وعدة دیدار دارم با پدر

آب و جارو کلبه ویرانه کن وعدة دیدار دارم با پدر

فکر حالِ این دل دیوانه کن وعدة دیدار دارم با پدر

******

عمه امشب وعده گاهم می رسد

دل به تسخیر نگاهم می رسد

لحظة تحویل آهم می رسد

سرخی پایان راهم می رسد

آن که این مدت فگارش بوده ام

روز و شب ها انتظارش بوده ام

قبل رفتن در کنارش بوده ام

لالة سبز بهارش بوده ام

گفته می آیم رقیه کم نما افغان و گریه

می کُشند آخر تو را آل امیه

عمه امشب گیسوانم شانه کن وعدة دیدار دارم با پدر

******

عمه رخسارم بشُوی و تازه کن

رخت زیبا بر تنم اندازه کن

حال خوبی با دلم دمسازه کن

این خرابه صاحب آوازه کن

زخم گوشم را بپوشان عمه جان

تا نبیند خون جوشان عمه جان

از بساطِ دل فروشان عمه جان

جام شهدابم بنوشان عمه جان

گفته می آیم شبانه با نوای کودکانه

کم بگیر از عمه جانِ خود بهانه

عمه امشب گیسوانم شانه کن وعدة دیدار دارم با پدر

******

عمه خوشحالم که بابم می رسد

تشنة نا خورده آبم می رسد

وقت پایان عذابم می رسد

مرهم قلب کبابم می رسد

بر روی رخساره ام موی بلند

دارم از این موی آویزان گزند

گفته بابایم برای من بخند

عمه موهای بلندم را ببند

گفته می آیم عزیزم دیده در پای تو ریزم

در کنارت از کفِ ویرانه خیزم

عمه امشب گیسوانم شانه کن وعدة دیدار دارم با پدر

******

عمه باید برگ آخر رو کنم

خاک این ویرانه را خوشبو کنم

آبِ نم پاشیده و جارو کنم

دل مهیّای وصال او کنم

عاقبت این دل به دلدارش رسید

حین خواب هنگام دیدارش رسید

تشتِ زر بر چشم بیدارش رسید

پَر گشود و تشنه بر یارش رسید

گفته می آیم سر آمد رفت و اشک او در آمد

سروری خون شد دل ما زین پیآمد

عمه امشب گیسوانم شانه کن وعدة دیدار دارم با پدر

******

  • دوشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 21:00
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

متن اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( ای اسیران عمه را یاری کنید ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

17318
62

متن اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( ای اسیران عمه را یاری کنید  ) ای اسیران عمه را یاری کنید
جای او بر من زاری کنید
من از اینجا می روم (2)
پیش بابا می روم (2)
گریه دور پیکر پاکم کنید
در همین ویرانسرا خاکم کنید
من از اینجا می روم (2)
پیش بابا می روم (2)
می روم تا دور اصغر پر زنم
بوسه بر پیشانی اکبر زنم
بسته امشب می شود پرونده ام
عمه جان عفوم نما شرمنده ام
من از اینجا می روم (2)
پیش بابا می روم (2)
تا دهم شرح سفر را مو به مو
تا زنم گل بوسه بر دست عمو
تا محمد خده بر مویم زند
فاطمه شانه به گیسویم زند
من از اینجا می روم (2)
پیش بابا می روم (2)
می شود قبر من ویران نشین
شستشو با اشک زین العابدین
ای اسیران عمه را یاری کنید
جای او بر من عزاداری کنید
من از اینجا می رو

  • شنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 05:22
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( خورشيد روي نيزه )سبک: قافله سالارمن کجایی ای دوای دردم پی تو هر کجا می گردم * اصغر چرمی

2960
6

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( خورشيد روي نيزه )سبک: قافله سالارمن کجایی ای دوای دردم پی تو هر کجا می گردم خورشيد روي نيزه
تو اين غروباى نامردى
فقط تويى باهام همدردى
خرابمو چراغون كردى

خورشيد روى نيزه
براى من هنوز عزيزى
شبيه بارون پاييزى
تو اين خرابه اشك مى ريزى

امان از دل زينب (٣)

چشت روشن (مث مادر) ، ديدي زدن به روى بازوم
چشت روشن (مث مادر) ، يه چيز مى گم تو گوشت آروم
چشت روشن (مث مادر) ، ببين چقد كبوده پهلوم

***************

خورشيد روى نيزه
من عاشق توام مى دونى ؟
ديدم چه سوره اى مى خونى ؟
رو نى با اين لباى خونى

يادته قرآن خوندى
نمى رسيد به تو فريادم
با دستى كه تكون مى دادم
ديدى كه بوسه ميفرستادم

امان از دل زينب(٣)
چشت روشن ( مث مادر) ، غماى دخترت بسياره
چشت روشن ( مث مادر) ، كشيدن از گوشام

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 09:09
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک ۱ ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ نظاره -(یكدم كن نظاره ای یا بنما اشاره ای) * حسن ثابت جو

825

سبک ۱ ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ نظاره -(یكدم كن نظاره ای یا بنما اشاره ای) سبک ۱ ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ نظاره
یكدم كن نظاره ای
یا بنما اشاره ای
بنگر روی نیلی ام
سوزد از شراره ای
سر روی دامنم ـ وای از این غم
دلخون ترین منم ـ وای از این غم
گشته سیه تنم ـ وای از این غم
وای از این غم
بابای من حسین ـ بابا بابا(۳) بابا بابا
بابا پایم این چنین
بشكسته مرا ببین
شب از پشتِ ناقه ای
من افتاده ام زمین
کارم به کودکی ـ درد و غم شد
از ظلم شامیان ـ عمرم کم شد
من همچو مادرت ـ قدم خم شد
قدم خم شد
بابای من حسین ـ بابا بابا(۳) بابا بابا
در بازار شهر شام
آن شامی بی مرام
همچون کوفه بر سرم
آتش ریزد او ز بام
هم كوفیان بدند ـ ای وای ای وای
هم شامیان بدند ـ ای وای ای وای
ما را کتک زدند ـ ای وای ا

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:05
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک ۲ ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ سفر -(رفتی سفر پدر بی پیكر آمدی) * حسن ثابت جو

1041
1

سبک ۲ ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ سفر -(رفتی سفر پدر بی پیكر آمدی) سبک ۲ ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ سفر
رفتی سفر پدر بی پیكر آمدی
كنجِ خرابه ای خونین سر آمدی
دردت به من بگو
با من سخن بگو
از تیر و تن بگو
از پیرهن بگو
ای نور عالمین ـ یا حضرت حسین(3)
پیشانیت چرا بشكسته ماه من؟
لب های خونی ات شد سوزِ آه من
دل بر تو بسته ام
من هم شکسته ام
پیشت نشسته ام
بابای خسته ام
ای نور عالمین ـ یا حضرت حسین(3)
مویت چرا پدر خاكستری شده؟
بنگر رخ مرا نیلوفری شده
ای نازنین من
ای مه جبین من
هستی قرین من
دامن نشین من
ای نور عالمین ـ یا حضرت حسین(3)
از شمسِ روی تو بوسه شد حاصلم
رگ های پر ز خون گردیده قاتلم
نالم برای تو
امشب به پای تو
قلبم عزای تو
جانم فدای تو
ای نور عالمین ـ یا حضرت حسین(3)

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:13
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 امیر عباسی

حضرت رقیه(س) -(نورانی گشته این عزاخانه) * امیر عباسی

1166

حضرت رقیه(س) -(نورانی گشته این عزاخانه) نورانی گشته این عزاخانه
آمدی با سر کنج ویرانه
بابا حسین جان...
چه بزم عشقی ای روح و جانم
رأس شریفت روی دامانم
بابا حسین جان...
آزرده گشته کلّ اعضایم
بنگر که من هم مثل زهرایم
بابا حسین جان...
شدی مثل گل از غم پژمرده
بر دندان تو خیزران خورده
بابا حسین جان...
درد و غمهای پِی در پِی ای وای
طشت طلا و بزم مِی ای وای

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه وزمزمه شهادت حضرت رقیه (عمه امشب مهمان دارم) * اسماعیل تقوایی

1351

نوحه وزمزمه شهادت حضرت رقیه (عمه امشب مهمان دارم) نوحه و زمزمه حضرت رقیه سبک(امشب در سر شوری دارم)

عمه امشب مهمان دارم
مهمانی همچون جان دارم
من امشب در اوج آسمانم
در راه او جان خود فشانم
بابا بابا بابا بابا 2
_______________________
من که یتیم وتنهایم
آمده پیشم بابایم
حالا که او آمده بسویم
درد دلم را به او بگویم
بابا بابا بابا بابا 2
_________________________
بابا بعدت کتک خوردم
بر خاک صحرا آزردم
از گوشم شد کنده گوشوارم
در یکروزی شد خزان بهارم
بابا بابا بابا بابا 2
_______________________
از ناقه بر خاک افتادم
بر آسمان شد فریادم
خوردم سیلی در میان صحرا
یادم آمد مادر تو زهرا
بابا بابا بابا بابا
_____________________-
در غربت غم اسیرم
بابا دعا

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 01:09
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

آرام جان -(برخیزای رقیه آرام جان زینب) *استاد سید هاشم وفایی

2377
1

آرام جان -(برخیزای رقیه آرام جان زینب) برخیزای رقیه آرام جان زینب
کزداغ تو روان شداشک روان زینب
برخیز تادوباره اشک ازرخت بگیرم
ای کاش درخرابه مانند تو بمیرم
آرام جان عمه آرام خفته ای تو
راز شهادتت را با من نگفته ای تو
دیگر چرا نیاید ای نازنین صدایت
برخیز تا ببوسم من جای زخم پایت
بامن زدرد گوشت دیشب دوباره گفتی
من گریه کردم وتو ازگوش پاره گفتی
تا ازنفس فتادی منهم زپا فتادم
برچهرۀ کبودت با اشک بوسه دادم
غساله کوکه شوید این نازنین بدن را
دربرگ گل بپیچیداین یاس ویاسمن را
ای همرهان خسته با اشک غم بیائید
باچادر سیاهش اورا کفن نمائید
برخاک غم رخش راآهسته ترگذارید
ازدرد روی نیلی مگرخبرندارید
آهسته خاک ریزید برپیکرش شبانه
آزرده است جسمش ازض

  • سه شنبه
  • 24
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

شور حضرت رقیه سلام الله علیها -(ای خورشید تابان/سر تا به پا عرفان ) * امیرحسین سلطانی

1108
2

شور حضرت رقیه سلام الله علیها -(ای خورشید تابان/سر تا به پا عرفان ) ای خورشید تابان/سر تا به پا عرفان
رقیه بی بی جان۲
ای دین و ای ایمان/ای دختر باران
رقیه بی بی جان۲
دنیای حسین/جانم رقیه
لیلای حسین/جانم رقیه
زهرای حسین/جانم رقیه۲
به سوره ی عشق،بسم اللهی تو
عشقی و عشقه،ثاراللهی تو
جانم رقیه
بند دوم
ملیکه ی سلطان/محبوبه ی یزدان
رقیه بی بی جان۲
ای روح و ای ریحان/ذکر نامت طوفان
رقیه بی بی جان۲
یابنت الحسین/جانم رقیه
ای نور دوعین/جانم رقیه
فخر عالمین/جانم رقیه۲
به مجلس عشق،بانی رقیه
خیرالنسای،ثانی رقیه
جانم رقیه
بند سوم
ای معنای قرآن/دارم به تو ایمان
رقیه بی بی جان۲
ای دردیمه درمان/جانیم سنه قوربان
رقیه بی بی جان۲
زیبا گوهری/جانم رقیه
دلبر دلبری/جانم رقیه
محشر محشر

  • چهارشنبه
  • 2
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 وحید محمدی

مناجات و گریز به روضه حضرت رقیه سلام الله علیها -(آخر این درد جدایی کار دستم می دهد) * وحید محمدی

8151
16

مناجات و گریز به روضه حضرت رقیه سلام الله علیها -(آخر این درد جدایی کار دستم می دهد) آخر این درد جدایی کار دستم می دهد
آخر این سر به هوایی کار دستم می دهد

لحظه هایی که نباشم یاد تو بد می شوم
لحظه های بی خدایی کار دستم می دهد

مطمئنم روز محشر آه حسرت می کشم
این سحر ها بی دعایی، کار دستم می دهد

آسمانی نیستم چون چشم هایم پاک نیست
این خطای چشم، جایی کار دستم می دهد

عابسم کن، خالصم کن، بین این روضه خودت
عاقبت پرمدّعایی کار دستم می دهد

کاسه ی من را خودت با اشک پر کن یا حسین
چشم خشک من خدایی کار دستم می دهد

ای فدای دختری که با سرِ بر نیزه گفت:
ای پدر جان این جدایی کار دستم می دهد

گیر افتادم میان زجر و شمر و حرمله
تنگنای کوچه هایی کار دستم می دهد

معجرم را سفت با دستم گرفتم بر س

  • جمعه
  • 10
  • اسفند
  • 1397
  • ساعت
  • 17:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شب سوم محرم سبک شور اما فیکم مسلم ینفر نیست بهش آب بده -(مردی پیدا نمیشه) * خادم زینب

1028
1

شب سوم محرم  سبک شور  اما فیکم مسلم ینفر نیست بهش آب بده -(مردی پیدا نمیشه) مردی پیدا نمیشه
جواب طفل سه ساله سیلی نیست
قلب زینبو نکن
انقده نزن توروخدا بایست

نزن که نایی دیگه
نمونده تو دستو پاش
بسکه زدی نانجیب
نمونده سو تو چشاش

صورتش اندازه ى
دست توه پس نزن
به یادگارحسین
جلو چشام دس نزن

غریب زهرا حسین

۲

روی نی میبینه
چی آوردین سر طفلای حرم
نزنید زنهارو
میبینه رو نیزه ها برادرم

چشاشو بسته حسین
شرمنده از بچه هاست
پر از غروره نگاش
اگرچه رو نیزه هاست

غیرته چشم حسین
نذاشت که چش وا کنه
نذاشت که زخم دلش
رو نیزه سر وا کنه

غریب زهرا حسین

۳

شامیای ملعون
که همه برا تماشا اومدین
نون و خرماتونو
جلو چشمای حسین بما ندین

میترسم از نیزه ها
بیافته با سر حسین
غرورشو نشکنید
غری

  • سه شنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر روشن ضمیر

زمزمه شب سوم محرم 98روضه -(نور اومد تو خرابه وقتی از راه رسیدی) * امیر روشن ضمیر

743

زمزمه  شب سوم محرم  98روضه  -(نور اومد تو خرابه وقتی از راه رسیدی) نور اومد تو خرابه وقتی از راه رسیدی
من بمیرم الهی تو تنور چی کشیدی
تار موهات پر از خاکستر
دیدمت روی نیزه با سر
از غمت من می میرم آخر

ای قاریه نیزه نشین پدر
دخترت از داغ تو خون جگر

با تو از غم رها شد دختر بی قرارت
از خدا خواسته بودم تابشینم کنارت
جون به لبهام رسیده بابا
قامت من خمیده بابا
کی سرت رو بریده بابا

ای قاریه نیزه نشین پدر
دخترت از داغ تو خون جگر

بابایی من شدم پیر، شد رقیه زمین گیر
دستم و بسته بودن روی ناقه با زنجیر
گم شدم تو بیابون بابا
صورتم شد پر از خون بابا
توی صحرا دادم جون بابا

پای چشمام جای کبودیه
جای دست مرد یهودیه ...

  • سه شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

متن شعر مدح امام حسین برای شب سوم محرم 98 -(تا خدایی خدا! در دل و‌جان است حسین...) * سید پوریا هاشمی

3793
0

متن شعر مدح امام حسین برای شب سوم محرم 98 -(تا خدایی خدا! در دل و‌جان است حسین...) تا خدایی خدا! در دل و‌جان است حسین...
ما پناهنده به اوییم امان است حسین

یک حسین گفتم و غم‌ها همه از یادم رفت
همه دلخوشی ما ز جهان است حسین

بیشتر از خود ما غصه ما را خورده
شکر دارد!پدر سینه زنان است حسین

تا براین سینه زدی بار گناهت را شست
بیشتر سینه بزن!خانه تکان است حسین

او‌صدا کرده که امشب همه اینجا هستیم
مردی اش بیشتر از حد بیان است حسین

وارد روضه شدی محضر زهرا هستی
روضه هایش بخدا عین جنان است حسین

اربعین کرببلای همه را امضا کن!
این گدا بهر زیارت نگران است حسین!

شب سوم شده و روضه زهرای حرم
دخترت زیر لگدهای سنان است حسین

شرط استفاده ازین اشعار فرستادن ۱۴ صلوات نثار حضرت ابوطالب هست..

  • سه شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر حضرت رقیه سلام الله علیها -(سه سالهٔ کربلا تویی ثمر حسین) * امیر عباسی

581

شعر حضرت رقیه سلام الله علیها -(سه سالهٔ کربلا تویی ثمر حسین) سه سالهٔ کربلا تویی ثمر حسین
آرامش عمّه و نورِ بصر حسین
ای زندگیِ حسین شاهِ شهدا
به واسطهٔ تو میرسه رزق به ما
خدا میدونه ارادتم رو به شما
یا رقیّه بِنتُ الحسین...

شهیدهٔ شهر شام جون نوکرات فدات
آرزوم اینه بشم خاک پای زائرات
ای دار و ندار حضرت خون خدا
ما رو برسون به کاروان شهدا
خدا میدونه ارادتم رو به شما
یا رقیّه بِنتُ الحسین...

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:45
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر نوحه (حضرت رقیه(س)) محرم 98 -(من امید دو عالم،گل بستان دینم) * رضا یعقوبیان

647

متن شعر نوحه (حضرت رقیه(س)) محرم 98 -(من امید دو عالم،گل بستان دینم) من امید دو عالم،گل بستان دینم
از کرامات حق بر،شیعه حبل المتینم
ای گل محمدی بابا
آمدی خوش آمدی بابا
ای پدرجانم بابا بابا۲

دشمن دین و قرآن،گرچه کرده اسیرم
کربلا کوفه و شام،بر تو بابا سفیرم
ای گل محمدی بابا
آمدی خوش آمدی بابا
ای پدرجانم بابا بابا۲

نجل پیغمبرم من،نوه ی پاک حیدر
همه هستی زینب،جان زهرای اطهر
ای گل محمدی بابا
آمدی خوش آمدی بابا
ای پدرجانم بابا بابا۲

تو صفابخش عالم،بر علی نور عینی
خامس آل احمد،گل زهرا حسینی
ای گل محمدی بابا
آمدی خوش آمدی بابا
ای پدرجانم بابا بابا۲

آمدی در خرابه،گشته ام از تو ممنون
از غم هجر رویت،شده ام زار و دلخون
ای گل محمدی بابا
آمدی خوش آمدی بابا
ای پدرجانم باب

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر نوحه (حضرت رقیه(س)) محرم 98 -(از نسل پاک مرتضایی) * رضا یعقوبیان

962

متن شعر نوحه (حضرت رقیه(س)) محرم 98 -(از نسل پاک مرتضایی) از نسل پاک مرتضایی
دخت شه کرب و بلایی
تو شمع جمع عالمینی
تمام هست زینبینی
نور دو دیده ی حسینی
مظلومه ی عالم رقیه۳

ای نوه ی شاه ولایت
جان همه عالم فدایت
آیینه ی زهرا نمایی
سر تا به پا جود و سخایی
پیغمبر کرب و بلایی
مظلومه ی عالم رقیه۳

حضرت طاها به تو نازد
حیدر و زهرا به تو نازد
کعبه ی دل هایی رقیه
تالی زهرایی رقیه
عزیز بابایی رقیه
مظلومه ی عالم رقیه۳

از لطف تو مهمانت هستم
شرمنده ی احسانت هستم
رقیه جان گر روسیاهم
آمده ام بر تو پناهم
از کرمت نما نگاهم
مظلومه ی عالم رقیه۳

جنت شیعه حرم توست
شامل عالم کرم توست
ای صاحب جود و کرامت
باب الحوائج گشته نامت
بنشسته بر سفره ی عامت
مظلومه ی عالم رقیه۳

ا

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

یا باب الحوائج یا رقیه -(پس از تو دام بلا قسمت کبوتر شد) * سید پوریا هاشمی

716

یا باب الحوائج یا رقیه -(پس از تو دام بلا قسمت کبوتر شد) پس از تو دام بلا قسمت کبوتر شد
کبوترِ سرِ دوشت پرید و‌ پرپر شد

بجای ناز کشیدن کشید مویم را
کسی که بعد عمو شیر شد دلاور شد

تمام راه به من نان خشک میدادند
زبس که دختر تو روزه داشت لاغر شد

صدا زدم ابتا! زجر زد بصورت من!
حریف من نشد و سیلی اش مکرر شد

شلوغی سر بازار دخترت را کشت
چه چشم های بدی! عمه سوخت مضطر شد

لبم فدای لب تو! سرم فدای سرت
که هرچه شد به من زار باتو بدتر شد

خبر بده به نجف! شام‌را به هم‌زده ام
نگو رقیه!رقیه علی دیگر شد

  • یکشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

متن شعر حضرت رقیه (س) -(تو نیستی و لشگری مرا عذاب میدهند) * سید پوریا هاشمی

1810

متن شعر حضرت رقیه (س) -(تو نیستی و لشگری مرا عذاب میدهند) تو نیستی و لشگری مرا عذاب میدهند
عذاب لقمه نانی و عذاب آب میدهند

سوال میکنم ز نیزه دارها سرت کجاست؟
ولی به حرف های بد به من جواب میدهند!

برای آنکه بیشتر بترسم از حرامیان
به تازیانه ها چقدر پیچ و تاب میدهند

خودت بگو که جرم یک یتیم بی گناه چیست؟
که اینقدر به قلب زارم اضطراب میدهند

همینکه میخورم ز ناقه بر زمین مرا پدر...
به مو بلند میکنند و به رباب میدهند!

تمام پیکرم ز فرط درد تیر میکشد
به ناقه هرقدر که بیشتر شتاب میدهند!

کجاست تا عموی من ببیند این کوفیان
به آستین پاره ای به ما حجاب میدهد..

اگر که رنگ صورتم عوض شده دلیل داشت
به ما همیشه جا به زیر آفتاب میدهند

دوباره خواب دیده ام که زجر می

  • یکشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد