شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

شب سوم محرم نذر مظلومیتِ حضرت رقیه سلام الله علیها -(پیر شد! از حال او بابا خبر دارد فقط) * مرضیه عاطفی

1103

شب سوم محرم نذر مظلومیتِ حضرت رقیه سلام الله علیها -(پیر شد! از حال او بابا خبر دارد فقط) پیر شد! از حال او بابا خبر دارد فقط
در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط

با مشقّت راه می رفت و امان از آبله
از غم این ماجرا صحرا خبر دارد فقط

راه، طولانی و تیغِ آفتاب و در دلش
اضطرابِ تازیانه بیشتر دارد فقط

اکثراً دستِ بزن دارند و با دلواپسی
چشم هایی خیره سمت دور و بر دارد فقط

بیشتر اهل کمینند و تمام ِ راه را-
واهمه از حمله هایِ پشت سر دارد فقط

جای سیلی سرخ بود امّا دوباره می زَدَش
زجر(لع) زجرش داده! دائم دردسر دارد فقط

گریه میکرد و حرامی بُرد پیش ِ او گذاشت
غرقِ خون! در تشت! بابایی که سر دارد فقط

دید و قدری درد دل کرد و سپس از حال رفت
عمّه زینب(س) از غمش خونِ جگر دارد فقط!

  • دوشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 19:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمدرضا سروری

متن شعر سخنان حضرت رقیه (س)با حضرت ابوالفضل(ع)محرم 98 -(عمو مرا یاری کن) * محمدرضا سروری

8255
9

متن شعر سخنان حضرت رقیه (س)با حضرت ابوالفضل(ع)محرم 98 -(عمو مرا یاری کن) عمو مرا یاری کن
بیا علمـداری کن
برای ما کاری کن
رفعِ گرفتاری کن
******
خـدا کنـد بیـایـد عمـوی مهـربـانـم
ببینمـش دوبـاره به این دو دیدگـانـم
هـوای این دلم را به دسـت او سپـارم
مـن و جـدایی از او دگـر نمـی توانـم

کجـا مگـر فتـاده کـه تا حـرم نیایـد
مگـو مـرا تحمـل که طاقتـم سـرآیـد
دعـا کنـم خدایـا رسان عموی خوبـم
دوبـاره خیمـه ها را بهـار دل نمـایـد

ای مهربانم روح و روانم
عمو ابالفضل بی تو نمانم

عمو مرا یاری کن
******
بگو عمو ابالفضـل سکینـه بیقـرارست
به پیشِوازت عمـو نشسته اشکبـارست
دگر کسی نگویـد عمو عطش به ‌خیمه
پس از تو این سروده غمین ترین شعارست

بهانـة رقیـه شـده دو شـانه هـایـت
درون

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

یا رقیه‌بنت‌الحسین (ع) -(روزگاری بالش از بال و پَر قو داشتم) * رضا قاسمی

4753
5

یا رقیه‌بنت‌الحسین (ع) -(روزگاری بالش از بال و پَر قو داشتم) روزگاری بالش از بال و پَر قو داشتم
بر سرم تاج گلی از یاسِ شب‌بو داشتم

دختر شامی !؛ نبین حالا تمامش سوخته
تو کجا بودی ببینی تا کمر مو داشتم ؟!

زخم‌های صورتم با نیش‌خندت باز شد
کاش بودی آن زمانی که بَر و رو داشتم

فخر نفروش و کنارم آستین بالا نکش
روزگاری مثل تو؛ من هم النگو داشتم

زل نزن در چشم‌های نیمه‌باز و سرخ من
قبل از اینجا چشم‌هایی مثل آهو داشتم

غارتش کن مثل مویم؛ شانه می‌خواهم چه کار ؟!
آه، روزی دستِ بابا را به گیسو داشتم

دست بر دیوار می‌گیرم شبیه پیرزن
قبل از آوارِ کتک من نیز، نیرو داشتم

معجری که داشتم را دختری دزدید و رفت
خواستم آن را بگیرم؛ دردِ زانو داشتم

چشم‌هایم خواب را فریاد

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

واحد سنگین زمزمه حضرت رقیه (س) -(دلم گرفته دوباره بابا) * خادم زینب

1240

واحد سنگین زمزمه حضرت رقیه (س) -(دلم گرفته دوباره بابا) دلم گرفته دوباره بابا
بارون چشمام میباره بابا
لبای خشکت به روی نی ها
میکُشه من رو ، کجایی بابا
نشستم امشب به روی خاکا
یتیمی سخته ، میبینی بابا

بابا سرت شکسته و
لبات ترک داره بابا
نیمه ی شب باعمه ها
سه ساله بیداره بابا

بابا دوباره بیا و
لالایی کن دخترتو
طاقت ندارم ببينم
به روی نی ها سرتو

بابا ایشالا خوب میشه حالت
تر میشه بابا کویر لبهات
ایشالا بارون میباره بابا
میشوره خاکو از تب چشمات

وای اگر تو بابای منی
وای من الذی أیتمنى

2

تو صحرای خار مارو کشوندن
مارو روی خاکا مینشوندن
چونه زدن وای سر یتیما
برده صدامون میکنن اینجا
تو این خرابه با پای بسته
دلم شکسته دلم شکسته

دارن بما میخندنو
مارو بهم

  • جمعه
  • 29
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 بابک امامی

زمینه روضه ای حضرت رقیه(س) -(مرغ عزا غزل خونه) * بابک امامی

1002
1

زمینه روضه ای حضرت رقیه(س) -(مرغ عزا غزل خونه) مرغ عزا غزل خونه
بشنو غمای دردونه
خوش اومدی از روی نی به ویرونه۲

میبینی که رخسار،دخترکت کبوده
دلیل پیری من،محله ی یهوده

ویلی ، هیهات
دروازه‌ی ساعات
قدم رو شکست.وای
باباجونم....وای
_____
گذشته غصه هام از حد
تا خود شام یه مرد بد
تا برسم به تو بابا منو هی زد

بعد عمو به غارت،رفته ازم گوشواره
آبله های پاهام،نداره راه چاره

از روی بام
توی ملا عام
با سنگ زدنم.وای
باباجونم....وای
_____

  • یکشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -(قَدّ آسمونا غم دارم بابایی) * بهمن عظیمی

2133
8

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -(قَدّ آسمونا غم دارم بابایی) قَدّ آسمونا غم دارم بابایی
خیلی غصه خوردم تا پیشم بیایی
از وقتی که رفتی روز خوش ندیدم
تنها شاهد من ، این موی سفیدم

اشکام دونه دونه
می ریزه باز امشب آروم روی گونه
آروم آروم آروم
خون می ریزه بابا از زخمِ رو پهلوم
بابا پیکرت کو
تنها سرپناه گرم دخترت کو؟!
قلبم غرق درده
آغوشت رو می خوام اینجا خیلی سرده

مَنِ الّذی أیتمنی یا أباالمظلوم
حسین یا أباالمظلوم

دیگه جون نداره دست و پای سردم
چشمام تار می بینه از بس گریه کردم
تو رو نیزهْ من پای نی گریه کردم
بیشتر اما تو بزمِ می گریه کردم

می دیدم عذابُ...
رو سرت تا می ریخت اون نامرد ش.ر.ا.بُ
چوبِ خیزرونُ...
لب و دندون و اون طشت غرقِ خونُ
قلبم بد شکسته
قاتل

  • سه شنبه
  • 9
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س) سبک همه‌جا کربلا * مرتضی محمودپور

2135
1

نوحه‌ی سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س) سبک همه‌جا کربلا ◾نوحه‌ی سینه‌زنی
◾حضرت رقیه(س)
◾(سبک همه جا کربلا)

◾بنداول
ای پدر جان بیا حال زارم ببین
بسترم گشته بر روی خاک زمین
صورتم نیلی و شده‌ام قد کمان
کعب نی خورده‌ام من ز زجر و سنان
ای پدر جان بیا ای پدر جان بیا(۲)

◾بنددوم
کنج ویرانه من آه و زاری کنم
بهر تو ای پدر بیقراری کنم
کی رسی از سفر ای پدر در برم
درد هجران تو بر جگر میخرم
ای پدر جان بیا ای پدر جان بیا(۲)

◾بندسوم
عمه میگفت که تو رفته‌ای در سفر
گرچه رفتی سفر از چه رو بیخبر
یاد شبها که من در برت بوده‌ام
گفته بودی که چون مادرت بوده‌ام
ای پدرجان بیا ای‌پدرجان بیا(۲)

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 04:21
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

امام زمان عجل‌الله شهادت حضرت رقیه سلام‌الله -(برای شانه‌یِ اُفتاده‌ام پَری بدهید) * حسن لطفی

837

امام زمان عجل‌الله شهادت حضرت رقیه سلام‌الله -(برای شانه‌یِ اُفتاده‌ام پَری بدهید) برای شانه‌یِ اُفتاده‌ام پَری بدهید
دلِ شكسته‌ی ما را به دلبری بدهید

محبتی بكنید و مرا حرم ببرید
نشان راه به چشم كبوتری بدهید

كجاست خیمه‌ی سبزت؟ مسافرم برگرد
برای درکِ شما كاش باوری بدهید

شنیده‌ایم كه شب پای روضه‌ها هستی
برای آنکه بنالیم حنجری بدهید

چقدر مثل شما می‌شویم با گریه
به چشمِ ما هم از آن مهرِ مادری بدهید

برای شور گرفتن بهشت هم تنگ است
چه می‌شود كه به ما جایِ بهتری بدهید

نمی‌رود به خدا جای دور جانِ شما
اگر براتِ حرم را به نوكری بدهید

خبر رسیده خرابه شكسته‌ای میگفت :
چه می‌شود كه به ما چند روسری بدهید

(حسن لطفی)

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر وسبک شورروضه‌حضرت‌رقیه‌سلام‌الله‌علیها -(دیگه مویی توسرم نمونده چون) * بهنام‌ نعمتی

827

متن شعر وسبک شورروضه‌حضرت‌رقیه‌سلام‌الله‌علیها -(دیگه مویی توسرم نمونده چون) بند اول:

دیگه مویی توسرم نمونده چون
باتموم قدرتش مومو کشید
هرکاری میشد میکردم نزنم
ولی زور ِ من بهش نمیرسید

من بهش چیزی نگفتم به خدا
ولی اون حرفای بدبهم میزد
داش میدید گریه هامو ولی بابا
بد جوری مشتو لگد بهم میزد

بند دوم:

حالا عیبی نداره فدا سرت
بگذریم خودت خوبی بابا جونم
آخ تو رو خدا فقط پیشم بمون
من دلم میخواد پیش تو بمونم

من دلم میخواد پیش توبمونم
من دلم میخواد کنارت بشینم
سن و سالی ندارم باباجونم
ولی باورت میشه تار میبینم

  • دوشنبه
  • 6
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر و سبک شور حضرت رقیه س -(داری دل میکنی دل می بری تو کم کم) * سید جلال میر عسگری

1136

متن شعر و سبک شور حضرت رقیه س -(داری دل میکنی دل می بری تو کم کم) داری دل میکنی دل می بری تو کم کم
صورتت سرخ و کبوده ، حال تو می فهمم

کربلا و کوفه و ، شام بلا می دیدم
گلبوسه از جای سیلیه ، تو من می چیدم

**زیره تازیونه ها ، ناله زدی ای بابا
توی صحرا سرمو،گذاشت،رو پاهاش زهرا

*** دیدی آخر پیشه ، عمه نموندی
لبت رو به لب ، بابا رسوندی

حسین 3
بند دوم

بیا بابا ببین که دخترت ، بی جونه
برا لبهای خشکت ، روضه ها میخونه

ببین پاهام ورم داره ، تنم میسوزه
تمومه لخته خون های سرم میسوزه

** بابایی بیا منو ، ببر که دیگه پیرم
بخدا اگه ، نیای ، زیره لگد می میرم

*** یتیمی درده بی درمون یتیمی
یتیمی خاریه دوران یتیمی

بند سوم

بیاده کربلای ، تو آقا بی تابم
شبا با یاده شیش گ

  • سه شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمزمه ی محرم -(شام غم شده آشیانه ام) * هستی محرابی

1038

زمزمه ی محرم -(شام غم شده آشیانه ام) ‍ ‍ ‍#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
#زمزمه_محرم

◾بنداول

زد ز شاخِ گل تا جوانه‌ام
شامِ غم شده آشیانه‌ام
من شهیده‌ی تازیانه‌ام
ای پدر بیا ای پدر بیا (۲)

◾بنددوم

روی من کبود همچو معجرم
بینِ شامِ غم همچو مادرم
غنچه ام ولی یاسِ پرپرم
ای پدر بیا ای پدر بیا (۲)

◾بندسوم

زیرِ تازیانه تنم کبود
چوب و نیزه ها بر سرم فرود
بابا دخترت کاش کِه مرده بود
ای پدر بیا ای پدر بیا (۲)

◼بند چهارم

در خرابه من گریه‌ها کنم
زیرِ لب تو را هی صدا کنم
نوحه‌ی عزایت به پا کنم
ای پدر بیا ای پدر بیا (۲)

#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 23:38
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت رقیه(س) -( بر روی نیزه نشستی پا به پایت آمدم ) * محسن راحت حق

689

مرثیه حضرت رقیه(س) -( بر روی نیزه نشستی پا به پایت آمدم ) بر روی نیزه نشستی پا به پایت آمدم
دخترت را می زدند و در هوایت آمدم

گاه از پیشِ دو چشمانم چرا گم می شدی؟
گاه در بازارها پشتِ صدایت آمدم

صوتِ قرآنت نجاتم داده در شهرِ شلوغ
گم شده بودم که شوقِ نوایت آمدم

خاطراتِ کوفه و شامِ بلا پشتم شکست
جان به لب بودم وَلیکن پابه پایت آمدم

با تهِ نیزه کتک خوردم بریدم ای پدر..
مرهمی...که در پی درد و دوایت آمدم

از همان بالای نیزه یک نگاهی کن به من
هیچ می دانی به عشقِ چشمهایت آمدم

زلف هایت را پریشان کرده است بادِ صبا
موپریشانم که باباجان فدایت آمدم

نامِ تو بردن عجب جرمی ست ای نورِ دو عین
نامِ تو گفتم کبود و بینوایت آمدم

  • پنج شنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

نوحه سنگین شب سوم ماه محرم -(سلام بابا سلام بابا) * وحید زحمتکش شهری

829
1

نوحه سنگین شب سوم ماه محرم -(سلام بابا سلام بابا) #سبک_واحد_شب_سوم
#مجموعه_اشعار_محرم_الحرام_۱۴۴۱?
#اجرانشده

بند اول:

سلام بابا سلام بابا
چه قد دیر سر زدی به ما
آوردنت به خرابه
شدی مهمون، تو هم اینجا

با تو دارم حرف
از غم و دردم
ظلمِ این وادی
منو کُشت

بازاره شام و
سنگِ رو بام و
خنده و شادی
منو کُشت

این روزا دیر چه میگذره
درده دلم درده سره
از زخمه پهلو بابایی?
شبا خوابم نمیبره

مَنِ الَّذی اَیْتَمنی?

بند دوم:

شبای سردِ خرابه
واسم بابا جون عذابه
میدونی چی سرم اومد؟
که اینجور حالم خرابه

موی من سوخته
روی من سوخته
پیرشدم بابا
می بینی

گشنه که بودم
با کتک هاشون
سیر شدم بابا
می بینی

اینقَده که منو زدن
کبوده صورتم بابا
معجرمو سوزوندن و?
تو چشمِ غربتم بابا

مَنِ الَّذی اَیْتَمنی?

بند سوم:

الهی که من بمیرم
بگو کی چیده پرِ تو
بگو که کی ای بابا جون
سوزونده موی سر تو؟

مثلِ موی من
سوخته موی تو
قلبم آتیشه
تو سینه

کاشکی که میشد
تا که برگردیم
ای بابا جونم
مدینه

دلم گرفته بابا جون
بغل بکن دخترت رو?
الهی که خیر نبینه
اونکه بریده سرت رو

مَنِ الَّذی اَیْتَمنی?

?: #کربلایی_عادل_خوشرو
?: #یاحسین(طاها تحقیقی)
#وحید_زحمت_کش_شهری

  • جمعه
  • 24
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 20:48
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا رقیه بنت الحسین (ع) _یادش بخیر بابای خوبی داشتم * اسماعیل تقوایی

1392
1

یا رقیه بنت الحسین (ع) _یادش بخیر بابای خوبی داشتم یا رقیه بنت الحسین(ع)

یادش بخیر بابای خوبی داشتم
همیشه سر روی پاهاش میذاشتم
تو بغلش دلم آروم می گرفت
گلبوسه روی صورتش می کاشتم

دلم شده تنگ عمویم عباس
علیِ اکبر داداش با احساس
داداش علیِ اصغرم کجا رفت
می خوام کنم بازی با اون گل یاس

عمه چرا جای ما شد خرابه
چرا همیشه اون چشات پر آبه
یادش بخیر روزای خوبی داشتیم
دیدن اون روزا برام سرابه

عمه بیا خواب بابا مو دیدم
بوسیدمش ولی زخواب پریدم
کاشکی بیاد کنار ما ببینه
صورت زخمی وقد خمیدم

عمه بیا برام یه سر آوردن
سر بابا رو از سفر آوردن
ای خواهر خوب بابام بیا که
از یتیمی برام خبر آوردن

َ بابا الهی من برات بمیرم
بابا ببین تو خرابه اسیرم
نبودی تو منو زدن بابا جون
با اینکه من یه دختر صغیرم

ببین بابا که دیگه نا ندارم
تا سرتو روی سینم بذارم
ببر به همراه خودت رقیه
برای مردن دیگه بیقرارم

شعر:اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 02:10
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 عادل لاله چینی

زمزمه و نوحه درد دل حضرت رقیه سلام الله علیها با بابا (به پیش چشم ما، زدن به نی سرها) * عادل لاله چینی

3011

زمزمه و نوحه درد دل حضرت رقیه سلام الله علیها با بابا (به پیش چشم ما، زدن به نی سرها) به پیش چشم ما، زدن به نی سرها

طناب و دست ما، کجا بودی بابا

گوشواره ام و بردن، تا که شدم تنها

به ما می خندیدن، کجا بودی بابا

*

زناقه افتادم، میون اون صحرا

تنهایی ترسیدم، کجا بودی بابا

منو یتیم دیدند، تا که تک و تنها

زجر من و میزد، کجا بودی بابا

*

رخم شده نیلی، چوصورت زهرا

ز ضرب آن سیلی، کجا بودی بابا

کبوده پهلو هام، از لگد اعدا

شکسته دندونهام، کجا بودی بابا

*

توکوفه افتادم، به زیر دست و پا

میون اون غوغا، کجا بودی بابا

چند دفعه افتادم، به حالت اغما

عمه نجاتم داد، کجا بودی بابا

(به سبک : به سمت گودال از خیمه دویدم من)

  • شنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 17:02
  • نوشته شده توسط
  • عادل لاله چینی
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س) -(خرابه، دختری کوچکً! پُر از غم چشم زیبایش...) * ناصر دوستی زنجانی

1330

حضرت رقیه(س) -(خرابه، دختری کوچکً! پُر از غم چشم زیبایش...) خرابه! دختری کوچک! پُر از غم چشم زیبایش!

غبار درد و تنهایی نشسته روی سیمایش!

شبانه می زند شانه نسیم آهسته مویش را,

خرابه بوسه می چیند مدام از تاول پایش

خزیده گوشه ی ویرانه ای بی سقف...جانفرساست

به وقت روز گرمایش...شباهنگام سرمایش...

خرابه، دختری کوچک نهاده دست بر دیوار!

به رویش ردّ یک سیلی، خمیده قدّ و بالایش

همیشه راه و رسم روزگار کج مدار این است

وگرنه نیست دردانه دل ویرانسرا جایش!!

و لب هایش تَرَک خورده پُر از سوز است و آه، انگار

نشسته داغ عظمای بیابان روی لب هایش

غم و داغ بزرگی را به قلب کوچکش جا داد!

خدایا دختری کوچک چه بود این داغ عظمایش!

جهانش فرق دارد با همه همسن و سالانش

رقم خورده ست چون در گوشه ی ویرانه دنیایش

نگاه عمّه تا افتاد بر او یاد مادر کرد

رقیّه خَلْقاً و خُلْقاً شبیهش بود و همتایش

دلش آشوب بود...آشفته بود...آهش تلاطم داشت

به شب توفان به پا می کرد موج سرخ دریایش

دلش هر قدر هم آشفته باشد دختر کوچک

یقین آرام می گیرد که در آغوش بابایش

ولی در شام عکسِ این قضیّه اتفاق افتاد

سرِ بابا گرفت آرام در آغوشِ زهرایش!!

و در پای شهادتنامه ی زرّین عاشورا

شبانه نقش بسته _ در دل ویرانه_ امضایش...

  • شنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 20:00
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

زبانحال حضرت رقیه(س) -(چه شد یادی ز ما بابا در این ویرانه کردی ) * محمدرضا محمدی (ناعم)

4265
7

زبانحال حضرت رقیه(س) -(چه شد یادی ز ما بابا در این ویرانه کردی ) بند ۱

چه شد یادی ز ما بابا در این ویرانه کردی
تو ای شمع فروزان یادی از پروانه کردی
به مهمانی اگر رفتی چرا خونین سر توست
تو ای بابا مرا چون عالمی دیوانه کردی

منم پروانه ی تو
شدم دیوانه ی تو
ببین دشمن چه کرده
به این دردانه ی تو

تو مهمانی و حبیب منی که من دورت بگردم
تو چون جانی و طبیب منی توئی درمان دردم

بند ۲

بگو بابا که رگهای گلویت را بریده
کسی اینگونه مهمانی در این عالم ندیده
ندارم طاقت دوری تو ای باب خوبم
ببین مانند مادر دخترت شد قد خمیده

فدای حنجر تو
شود این دختر تو
ندارم چاره ای جز
بمیرم در بر تو

چه شب ها پدر چو مرغ سحر نمودم آه و ناله
ز عمه بپرس که دارد خبر چه دیده این سه ساله

بند ۳

پدر جان آمدی روشن کنی شام یتیمان
که دلداری دهی بر عمه ی زار و پریشان
پدر ویرانه دیگر جای این دخترت نیست
کمک کن با تو آیم زین خرابه سوی رضوان

پر و بالم شکسته
شدم نالان و خسته
همه غم های عالم
به قلب من نشسته

خداحافظ ای عزیزان من اسیران و یتیمان
که من با پدر سوی اصغرم روم از شام ویران

گوشواره :

حسین جان حسین ۲ حسین جان ای حسین جان

  • جمعه
  • 15
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 21:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

نوحه سوال و جواب حضرت رقیه با سر بریده پدر -(ای ماه جهان آرایم) * محمدرضا محمدی (ناعم)

1318

نوحه سوال و جواب حضرت رقیه با سر بریده پدر -(ای ماه جهان آرایم) ای ماه جهان آرایم
امیددل شیدایم
به سربریده آمدی امشب به ویرانه
ویرانه شدامشب آباد
ازغصه دلم شدآزاد
سرتوچوشمع ودخترت گردیده پروانه
بابا بابا

بابابگوبامن دراین مدت کجابودی
گه برتنوروگه به روی نیزه هابودی
گاهی به دیر و گه به صندوق عدورفتی
گه پیش چشم عمه درطشت طلابودی
حالاکه شدی مهمانم
بنگردیدهٔ گریانم
توبگوکه باخوددخترت را میبری یانه
بی توزجهان سیرم من
ازدردوبلاپیرم من
توبگوکه شبهِ مادرت رامیبری یانه
بابا بابا

مخالف
بعدازتوای پدرم،بشکست ازغم بال وپرمن
تاگفتم اَینَ ابی دشمن باکین زدبرسرمن
بادست بسته شدم آواره درهرشهرودیار
آخراین خاک سیه درویرانه شدبسترمن
بنگربه تن بی جانم
سیلی شده آب ونانم
بخدادگراززندگانی خسته ام بابا
ازجوروجفای اعدا
جانم به لب آمدبابا
به قفس فتاده بلبل پربسته ام بابا
بابا بابا

جواب

ای مرغک نالان من
ای دخترگریان من
به سربریده آمدم امشب کنم یادت
توخسته زغمهایی
آرام دل بابایی
بخداکه امشب میکنم ازغصه آزادت
ای دل دارم

هرجاکه بودم نازنینم باشمابودم
اندرتنوراشقیاگرم دعابودم
درنیزه وطشت طلابس گریه هاکردم
هرجاکه بودم غرق افغان ونوابودم
امشب که شدم مهمانت
درکاشانه ی ویرانت
بخدازویرانه تورامن میبرم امشب
حالاکه زدنیاسیری
درکودکی ازغم پیری
دگرازعزاخانه تورامن میبرم امشب
ای دل دارم..

مخالف

ازداغ هجرپدر برچیده شدبال وپرتو
تاگفتی اَین اَبی،دشمن باکین زدبرسرتو
ازطعن وزخم زبان جان برلب گشتی ای،،گل من
یاباخود میبَرَمت یامیمانم اندربرِتو
ازکعب نی وهم سیلی
شدصورت ماهت نیلی
توسه ساله ای امااسیربندغمهایی
ای بسته ی زنجیرغم
افتاده به بحرِ ماتم
توبه روی نیلی گلعذارم شکل زهرایی
ای دل،دارم....

  • سه شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:29
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه زمینه حضرت رقیه(س ) * مرتضی محمودپور

660

نوحه زمینه حضرت رقیه(س ) ◾نوحه زمزمه شب سوم

◾بنداول
سه ساله دختر شاه شهیدم
به وصال باب مظلومم رسیدم
یتیمم من یتیمم من یتیمم (۲)

◾بنددوم
به روی شانه ی عباس جایم
سه ساله دختر کرببلایم
سر بابا بروی نیزه دیدم
چو نای نی شکسته شد صدایم
یتیمم من یتیمم من یتیمم (۲)

◾بندسوم
شده کنج خرابه تا مکانم
به راس غرق خون من میزبانم
به عمه گفتم امشب جان سپارم
اگر از در نیاید میهمانم
یتیمم من یتیمم من یتیمم (۲)

  • چهارشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س) خرابه شام -(گریه کردم که به من سر بزنی باباجان) * محمد داوری

2712
1

حضرت رقیه(س) خرابه شام -(گریه کردم که به من سر بزنی باباجان) گریه کردم که به من سر بزنی باباجان
آمدی با سر... عجب آمدنی باباجان

گفتم از راه برایم کفنی آوردی
یادم آمد تو خودت بی کفنی باباجان

کم شده موی سرم چونکه میان بازار
مانده در پنجه ی یک پیرزنی باباجان

کاش دندان مرا آنکه شکسته گیرد
از عمو پاسخ دندان شکنی باباجان

من کتک خوردم و بر خار دویدم اما
بیشتر خسته ام از بد دهنی باباجان

فاطمه زاده نمانده که نخورده سیلی
لاله شد صورت هر یاسمنی باباجان

زده با چوب عدو روی لبت طوری که
با من اصلا تو نگویی سخنی باباجان

خواستم سر بگذارم به روی زانوی تو
من بمیرم که نداری بدنی باباجان

مانده دیگر به خدا فاصله ی من بامرگ
قدر یک چشم که بر هم بزنی باباجان

  • دوشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 19:25
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(ع) -( آرام جان خسته‌دلان پیکرت کجاست؟) * مصطفی متولی

369

شهادت حضرت رقیه(ع) -( آرام جان خسته‌دلان پیکرت کجاست؟) آرام جان خسته‌دلان پیکرت کجاست؟
جانم به لب رسیده پدر جان سرت کجاست؟

جسمت اسیر فتنه‌ی یغماگران شده
پیراهن امانتی مادرت کجاست؟

از چه جواب دختر خود را نمی‌دهی
بابای با محبّتم! انگشترت کجاست

در خیمه هر چه بود به تاراج فتنه رفت
خاکم به سر عمامه‌ی پیغمبرت کجاست؟

سوز عطش ز خون تنت موج می‌زند
ای تشنه‌لب، برادر آب‌آورت کجاست؟

از دود خیمه تربت شش‌ماهه گم شده
بابا بگو مزار علی‌اصغرت کجاست؟

ما را میان این همه دشمن نظاره کن
دیگر مپرس دخترکم، معجرت کجاست

  • شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 14:25
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب

اشعار شهادتی حضرت رقیه(س) -(شبا سرم رو سنگ صحراس ) * سعیده کرمانی

288

اشعار شهادتی حضرت رقیه(س) -(شبا سرم رو سنگ صحراس ) شبا سرم رو سنگ صحراس
ستاره هارو میشمارم
روزا بابا پشت سر تو
هر جوری هست دَووم میارم

قدم قدم رو خاک و رو خار
نگاهمو به تو میدوزم
وقتی می افتم رو زمین هم
چشمم به چشماته هنوزم

رو نیزه هم باشی قبوله
خودم برا تو آب میارم
وایسا یکم بیام جلوتر
نذار بگن بابا ندارم

سنگین شده اگه که گوشم‌
اگه چشام داره می‌باره
عیبی نداره آخه اینجا
هیچکی با من حرفی نداره

سنگینه گوشم آره اما
سبک شده از گوشواره‌م
صورت زخمیمو پوشوندم
با روسری پاره پاره م

تو هم بگو حرفاتو بابا
بذارم غمم یه خرده کم شه
صورت سوخته تو میبوسم
نیزه اگه یه ذره خم شه

کاش نمیدیدم این روزا و
خون نشسته رو سرت رو
قربون رگ های بریده ات
کجا گذاشتی پیکرت رو

هنوز قشنگ قرآن می‌خونی
حتی میون سنگ بارون
تو ضربه های چوب حتی
با این شکستگی دندون

خاک خرابه سرده اما
اشکی که تو چشامه گرمه
بیا خیال کنیم که این سنگ
یه بالش قشنگ و نرمه

بیا خیال کنیم تن تو
تو کربلا نمونده اینجاس
انگشت و انگشتری تو
صحیح و سالمه همینجاس

ولی چه فایده این خیالا
وقتی با غصه هم نشینم
چشام نمیبینه با دستام
رگای پاره رو میبینم

اینقد زیاده زخمامون که
کسی نمیتونه ببنده
سرت رو انگار یکی بابا
با ضربه وحشیونه کنده

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:12
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمزمه،زمینه،شور روضه ای حضرت رقیه خاتون(س) -( به کنج ویرونه،بابا خوش اومدی) * امیرحسین سلطانی

556

سبک زمزمه،زمینه،شور روضه ای حضرت رقیه خاتون(س) -( به کنج ویرونه،بابا خوش اومدی) ?بند اول

به کنج ویرونه،بابا خوش اومدی
به دخترت عجب،بابایی سر زدی
مهمونه من شدی،از روی نیزه ها
سرتو میبینم،تو این طشت طلا

حالا که اومدی،امشب به دیدنم
به لبهای تو من،گل بوسه میزنم
حالا که اومدی،میخوام برات بگم
چی اومده سرم،به کجاها بُردنم

با کعب نی منو زدن
که پُرِ زخمه بدنم
سیلی زدن بِهِم بابا
که پُرِ خونه دهنم

مَن الذی ایتمنی یا ابتا یا ابتا

?بند دوم

کجا بودی بابا،سوخته موی سرت
گرفته بوی نون،رگ های حنجرت
کجا بودی میاد،خون از چشم ترت
گریه نکن بشین،رو پای دخترت

بشین برات بگم،از دخترای شام
بشین برات بگم،از سنگه روی بام
بشین برات بگم،کم سو شده چشام
بشین برات بگم،از اون بزم حرام

بسته بودن به همدیگه
دستای مارو با طناب
به زور و با تازیونه
بُردنمون بزم شراب

مَن الذی ایتمنی یا ابتا یا ابتا

?بند سوم

بشین برات بگم،گوشوارمو کی بُرد
همون سر تو رو،واسه یزید آورد
فقط به جای من،عمه کتک میخورد
عمه اگه نبود،زود دخترت میمُرد

خودت دیدی که از،رو ناقه افتادم
میخوام بهت بگم،که مادر و دیدم
اونم شبیه من،قدش خمیده بود
دلیلشو بابا،از عمه پرسیدم

عمه میگفت تو کوچه ها
مادرمونو بد زدن
سیلی به صورتش زدن
به پهلوهاش لگد زدن

مَن الذی ایتمنی یا ابتا یا ابتا

  • پنج شنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -(ای سر که بر نیزه شدی،با کاروان همراه،با اشقیا هر جا) * رسول چهارمحالی

277

نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -(ای سر که بر نیزه شدی،با کاروان همراه،با اشقیا هر جا) سبک:ای ساقی لب تشنگان

بابا حسین جانم،ای جان جانانم(2)
.................................................
ای سر که بر نیزه شدی،با کاروان همراه،با اشقیا هر جا
از تن جدا گشتی چرا،ای سر شدی تنها،با کاروان ما
بابای مظلوم منو،ای سید خوبان،مولای مظلومان(2)
..................ّّ.ّ...................
آن دم که افتادم ز ناقه،ای پدر جانم،بر گو کجا بودی
اندر زمان خوردن،سیلی کجا بودی،از ما جدا بودی
نه معجری بر سر،بابا بیا بنگر،بر حال محزونم(2)
.......................................
اندر خرابه ای پدر،مسکن گزیدم من،خیری ندیدم من
طعنه شنیدم روز و شب،از بچه شامی،با فحش و بد نامی
بابا بیا در پیش من،تو از طبق آغوش من،ای ماه تابانم(2)
...........................................
بابا ندارم من گله،از کوفه و از راه شام،از ماجرای شام
بنگر به حال عمه ام،آن عمۂ غم پرورم،گشته سپر هر جا برم
ای عمۂ سادات،در شأن تو آیات،ای کوثر شامات(2)
..........................................
بابا بیا من را ببر،دیگر شدم من خم کمر،طاقت ندارم ای پدر
مویم سفید قدم دو تا،مانند زهرا ماه ما،بابا بیا من را ببر
ای مظهر خوبی،بر نیزه مجذوبی،قاری قرآنی(2)
..........................................
بعد از علی اکبرم،ششماهۂ تشنه لبم،عباس آن تاج سرم
بعد شب غربت به ما،در خیمه ها بی سر پناه،دشمن به ما می کرد نگاه
بابا کجا بودی،از ما جدا بودی،غرق دعا بودی(2)
................................................
بابا حسین جانم،ای جان جانانم(2)

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شهادت حضرت رقیه(س) -(من آن شمعم که آتش بسکه آبم کرده، خاموشم) *استاد حاج غلامرضا سازگار

492
3

شهادت حضرت رقیه(س) -(من آن شمعم که آتش بسکه آبم کرده، خاموشم) من آن شمعم که آتش بسکه آبم کرده، خاموشم
همه کردند غیر از چند پروانه، فراموشم

اگر بیمار شد کس گل برایش می‌برند و من
بجای دسته گل باشد سر بابا در آغوشم

پس از قتل تو ای لب تشنه آب آزاد شد بر ما
شرار آتش است این آب بر کامم نمی‌نوشم

تو را در بوریا پوشند و جسم من کفن گردد
بجان مادرت، هرگز کفن بر تن نمی‌پوشم

دوباره از سقیفه دست آن ظالم برون آمد
که مثل مادرم زهرا ز سیلی پاره شد گوشم

اگر گاهی رها می‌شد ز حبس سینه فریادم
به ضرب تازیانه قاتلت می‌کرد خاموشم

فراق یار و سنگ اهل شام و خندة دشمن
من آخر کودکم این کوه سنگین است بر دوشم

نگاه نافذت با هستی‌ام امشب کند بازی
گه از تن می‌ستاند جان گه از سر می‌برد هوشم

بود دور از کرامت گر نگیرم دست «میثم» را
غلام خویش را گرچه گنه کار است، نفروشم

  • سه شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:21
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

مدح و روضه حضرت رقیه -(چه عاشقانه پدر می کند تماشایش ) * احسان نرگسی رضاپور

451

مدح و روضه حضرت رقیه  -(چه عاشقانه پدر می کند تماشایش ) چه عاشقانه پدر می کند تماشایش
که زنده است جهان با دم مسیحایش

صلابتش به عمو رفته است این بانو!
خلاصه ی علی و فاطمه ست سیمایش

رواست سجده کند آسمان به چادر او
رواست گریه کند ابر پای نجوایش

رقیه فاتح شام است، چشم دشمن کور!
که زیر و رو شده افلاک با رجزهایش

کدام طایفه این گونه می توانستند
یزید را بِنِشانند بر سرجایش

##

شبیه مادر خود راه می رود یعنی
هنوز آبله دارد رقیه در پایش

بغل گرفته پدر را و تازه می فهمد
چه کرده است سنان با گلوی بابایش

هنوز هم که هنوز است غصه اش این است
چه می‌کند سرِ نیزه عموی رعنایش

  • یکشنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • احسان نرگسی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س)سبک همه جا کربلا * مرتضی محمودپور

483

نوحه سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س)سبک همه جا کربلا ◾نوحه سینه‌زنی
◾حضرت رقیه(س)
◾سبک‌همه‌جا کربلا

◾بنداول
من سفیر حسین کنج ویرانه‌ام
کنج ویرانه با همه بیگانه‌ام
عمه در این سفر شد پناه همه
همه گفتن شده نایب‌الفاطمه
یاحسین یاحسین
یاحسین یاحسین(۲)

◾بنددوم
صورتم نیلی و قامتم خم شده
در دل کوچکم بزم ماتم شده
چشم من در رهت ای پدر جان بیا
زین همه غصه و غم رها کن مرا
یاحسین یاحسین
یاحسین یاحسین(۲)

◾بندسوم
بین طشت طلا راس تو دیده‌ام
لب خونین تو تا که بوسیده‌ام
لب من خونی و عمر من سر شده
منتظر بهر دیدارم اکبر شده
یاحسین یاحسین
یاحسین یاحسین(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • پنج شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 20:08
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

زمزمه ، شور ، حضرت رقیه سلام الله علیها -(تا نوشتم یارقیه ، پر کشیدم تا رقیه ) * حسین رحمانی

200

زمزمه ، شور ، حضرت رقیه سلام الله علیها -(تا نوشتم یارقیه ، پر کشیدم تا رقیه ) به سبک ( ای صفای قلب زارم )

تا نوشتم یارقیه ، پر کشیدم تا رقیه
گره ها وا می کنم با ، ذکر جانم یا رقیه

منم عبد و غلام ، تویی بنت الامام
به تو از راه دور ، هزاران السلام

مدد بنت الحسین

ذکر لبهایی رقیه ، نور دلهایی رقیه
یا عزیزةَ الْحسین تو ، جان بابایی رقیه

تویی زهرا تبار ، شبیه ذولفقار
شراره میزنی ، به خصم نابکار

مدد بنت الحسین

من گرفتارم رقیه ، زار و بیمارم رقیه
نا امید هرگز نبودم ، چون تو را دارم رقیه

به درد ما شفا ، تویی مشکل گشا
بده امشب به ما ، برات کربلا

مدد بنت الحسین

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

زمینه حضرت رقیه(س) -(خوش اومدی ای مسافر من) * بهمن عظیمی

236

زمینه حضرت رقیه(س) -(خوش اومدی ای مسافر من) خوش اومدی ای مسافر من
با سر رسیدی به خاطر من
دخترت بمیره برای زخمای رو سرت بابا جون
مثل موی تو قلب دختر تو نداره دیگه سامون ۲
حسین ، وای

دنیای بی تو پر از عذابه
دارم می میرم توی خرابه
نا ندارم از جا بلند بشم بسکه سیلی خوردم بابا
دیدمت تو رو روی نیزه ها کاشکی من می مردم بابا ۲
حسین ، وای

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

واحد حضرت رقیه(س) -(سلام کربلایی، نگفتی بابایی، که با سر میایی، واسه دیدنم) * محمد بیابانی

195

واحد حضرت رقیه(س) -(سلام کربلایی، نگفتی بابایی، که با سر میایی، واسه دیدنم) سلام کربلایی، نگفتی بابایی، که با سر میایی، واسه دیدنم
مث روی زیبات، مث زیر چشمات، مث زخم لبهات، کبوده تنم
فکری برام کن بابا / بازم صدام کن بابا
پاشو نگام کن بابا
درست میبینی بله / پاهام پر از طاوله
از دست این حرمله
تو راه همه‌ش عذابمون می‌داد
هی سر اکبرو تکون می‌داد
من و به این و اون نشون می‌داد ۲
بابا حسین ۸

پدر دخترونه، میگم که بمونه، خرابه که خونه، نمیشه بابا
کار ساربونه، پر از لخته‌ْخونه، موهام دیگه شونه، نمیشه بابا
خیلی سرم داد زدن / با داد و فریاد زدن
دندونام افتاد زدن
توو ملاء عام زدن / سنگ از روی بام زدن
بیشتر توی شام زدن
کمونم از مادر تو بیشتر
من و زدن خواهرتو بیشتر
سنگ به سرم خورد، سر تو بیشتر ۲
بابا حسین ۸

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 17:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد