شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس
استاد حاج غلامرضا سازگار

شهادت حضرت رقیه (س) -( جبین بر زخم و رخسارت به خون بخشیده زیبايی ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1258

شهادت حضرت رقیه (س) -( جبین بر زخم و رخسارت به خون بخشیده زیبايی ) جبین بر زخم و رخسارت به خون بخشیده زیبايی
غبـار از عـارضت شستم، ولی با اشک تنهایی
لبت از تشنگی چون شیشة قلبم ترک خورده
عجب دارم که چشمت باز هم مانده است دریایی
لوای صبر بر دوش و سرشک سرخ در چشمم
کنم جـای عمـو بـر تـو علمـداری و سقایی
چراغم دل، غذایم گریه، زلفم فرش و سر مهمان
تعـالی الله از این مهمانی و از ایـن پـذیرایی
نمی‌گویم چه شد بر دخترت آنقدر می‌گویم
که جسمم زینبی گردیده، رویم گشته زهرایی
ببر ای باغبان امشب گل خود را به همراهت
کـه پـامال خزان گردیده در فصل شکوفایی
به خود گفتم طواف آرم به دورت، لیک معذورم
نه چشمم راست بینایی، نه پایم را توانایی
توانـاییِّ پایـم بـا دویـدن رفت از دستم
نواز

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 20:42
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

دودمه محرم حضرت رقیه (س) -( آمدى باباى من آخر سراغ دخترت ) * پیمان طالبی

22439
134

دودمه محرم حضرت رقیه (س) -( آمدى باباى من آخر سراغ دخترت ) آمدى باباى من آخر سراغ دخترت
من به قربان سرت (٢)
رفتى اما مانده در يادم نگاه آخرت
من به قربان سرت (٢)

٢
از سر ناقه مرا از هر جناح انداختند
اى پدر جانم حسين (٢)
با غنيمت ها حراجى ها به راه انداختند
اى پدر جانم حسين (٢)

٣
شاه بى سر سوى منزلگاه ويران آمده
عمه! مهمان آمده (٢)
آب و آيينه بياور كه پدر جان آمده
عمه! مهمان آمده (٢)

٤
اى پدر خون تو را آب وضويت كرده اند
اى پدر جانم حسين (٢)
اين چه كارى بود آخر با گلويت كرده اند؟
اى پدرجانم حسين (٢)

٥
عاقبت شد مستجاب آن ندبه كردن هاى من
آمده باباى من (٢)
از خرابه سر زده خورشيد بر فرداى من
آمده باباى من (٢)

٦
امشبى را شه دين در بغلم مهمان است
مكن اى

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

حضرت رقیه (ع) -(بیا بابا بی تو بی قرارم) * محسن طالبی پور

1171
3

حضرت رقیه (ع) -(بیا بابا بی تو بی قرارم) بیا بابا بی تو بی قرارم
برا دیدنت آروم ندارم
بیا بابا تا سرم روی دامنت بزارم
بابا بیا که از اینجا سیرم
بیا غمای تو کرده پیرم
بیا اگه نرسی می میرم
بابا بابا
چه کنم من تنها بابا
بیا پیشم بابا بابا
ببرم از اینجا بابا
تو کجایی بابا بابا
کی می یایی بابا بابا۲
بابا دل معجرم شکسته
تو که نبودی سرم شکسته
بابا فقط عمه جون می دونه پیکرم شکسته
بابا نام توروهرجا بردم
از این یهودیا سیلی خوردم
بابا بدون تو کاش می مردم
بابا بابا
دو تا چشم دریا دارم
گله از نا مردا دارم
قامتی چون زهرا دارم
تو کجایی بابا بابا
کی میایی بابا بابا۲
چادرمو شامیا کشیدن
میون نامحرما کشیدن
تو که نبودی منو رو خاک کوچه ها کشیدن
با ناله و

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت رقیه سلام الله علیها -(خدا حافظ خرابه های شام، خدا حافظ رفیق با مرام!) * هستی محرابی

1617
2

حضرت رقیه سلام الله علیها -(خدا حافظ خرابه های شام، خدا حافظ رفیق با مرام!) ‍ ‍ ‍#شب_سوم_محرم_نذر
#شهادت_حضرت_رقیه_س
#سبک_نوشته_با_یک_مصرع_اضافه
#محرم_۹۷

خدا حافظ خرابه های شام (۲) تکرار
خدا حافظ رفیقِ با مرام (۲)
خداحافظ ستاره ی چشام (۲)

خدا حافظ تمومِ آرزوهااااام ( کشیده)

مَکِش نامرد تو گیسویم
مزن با پات به پهلویم
مزن با نیزه بازویم

تو ای ظالم ببین شکسته بالَم

ببین بابا که بیمارم
ببین زردیِ رُخسارم
ببین این جسمِ تب دارم

*چرا رفتی پدر تو از کنارَم

فدای اشکِ چشمونت
فدای قلبِ پُرخونت
نه لب موند و نه دندونت

*خداحافظ شبِ غمِ رقیه

خداحافظ صدای گریه ها
غلاف و تیر و تازیونه ها
خداحافظ همه بهونه ها

*خدا حافظ لبونِ خشکِ بابااااا

سری دیدم میونِ طشتِ زر
گرفتم من بهون

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:16
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه شهادت حضرت رقیه -(کنج خرابه با حال زارم ) * اسماعیل تقوایی

876

نوحه شهادت حضرت رقیه -(کنج خرابه با حال زارم ) نوحه شهادت حضرت رقیه

کنج خرابه با حال زارم
ناراحتم که بابا ندارم

آن کودک شامی بیامد عمه سویم
درد یتیمی مرا او زد برویم
با با حسین بابا حسین بابا حسین جان2
_____________________
عمه بیا که بابایم آمد
ماه وچراغ شبهایم آمد

خوش آمدی بابای خوبم کنج ویران
گشتی به دخت بیقرار خود تو مهمان
بابا حسین.......
_______________________
آن دم که من از ناقه فتادم
سر را به زانو ی غم نهادم

ازما جدا بودی تو ای بابای مظلوم
بر گو کجا بودی تو ای بابای مظلوم
بابا حسین.....
______________________
قربان راس ازتن جدایت
بابا الهی گردم فدایت
آمد سرتو پیش من پس پیکرت کو
سقا ومیر لشگر نام آورت کو
بابا حسین.......

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:16
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

حضرت رقیه (س) -(بیا با سر بروی دامنم بنشین) * محمود ژولیده

806

حضرت رقیه (س) -(بیا با سر بروی دامنم بنشین) بیا با سر بروی دامنم بنشین
تو مرهم باش به زخمای تنم بنشین
بابا بابا
اگه رویم کبوده غم نخور بابا
کتک خوردم شبیه مادرم زهرا
بابا بابا
چرا بابا لب نازِت پُر از خونه
چرا اَبروت شیکسته، سرخ و محزونه
بابا بابا
ببین بسکه پاهام پُر آبله ست بابا
یتیمِ تو دیگه کم حوصله ست بابا
بابا بابا
گُلم اما به غربت پرپرم کردن
یتیمم من یهودا مسخرم کردن
بابا بابا
ببین دست یتیمِت داره میلرزه
ولی بابا به این پیروزی می اَرزه
بابا بابا
با این اشکام چه کاری با عدو کردم
ببین کاخِ یزیدو زیر و رو کردم
بابا بابا
ببین دردم چه کرده با دل زینب
نخوابیدم تا تو نازم کنی امشب
بابا بابا
بده بوسه کمی هم جون بگیرم من
همین امشب کنار تو

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک 10 ـ ذکر / شور ـ دختر -(تو بغلم سر دارم یه حال دیگر دارم) * حسن ثابت جو

1112
1

سبک 10 ـ ذکر / شور ـ دختر -(تو بغلم سر دارم یه حال دیگر دارم) سبک 10 ـ ذکر / شور ـ دختر
تو بغلم سر دارم ـ یه حال دیگر دارم
وقتی سفر می رفتی ـ نگفتی دختر دارم(2)
بابا حسین جان بابا(4)
* * *
سری به دامن دارم
گلی به گلشن دارم
بین خرابه امشب
بابای بی تن دارم(2)
نبودی بابا مُردم
چقدر زمین می خوردم
همراه عمه زینب
عدو به بازار بُردم(2)
* * *
امشب شهیدی دارم
موی سپیدی دارم
نگم از اون شب بابا
درد شدیدی دارم(2)
امشب حبیبی دارم
حال عجیبی دارم
از سفر آمد بابا
حس غریبی دارم(2)

  • دوشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:48
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

زمینه حضرت رقیه سلام الله علیها -(شده یعقوبی بابایی این چشمام) * محسن طالبی پور

1161

زمینه حضرت رقیه سلام الله علیها -(شده یعقوبی بابایی این چشمام) #زمینه حضرت #رقیه سلام الله علیها

شده یعقوبی بابایی این چشمام
به روی خاکا نوشتم با اشکام
منو خدایا برسون به بابام
روی زانوی غم سرم رو می زارم
بی تو بابا دیگه خزونه بهارم
طاقت دوری ی تو رو من ندارم
دیگه خسته ام من از اینجا
الهی که بر گردی بابا
بابایی بابایی بابایی

کجا بودی ای بابای ناز من
می خوام با خبر بشی از راز من
بابا یادته چشمای باز من
پلک چشمای من دیگه وا نمی شه
خم شده قامتم برای همیشه
روی جسمم پر از ناخن آتیشه
ببین دخترت رو تو بابا
خمیده شده مثل زهرا
بابایی بابایی بابایی

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:33
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 امیر عباسی

-(سه سالهٔ کربلا تویی ثمر حسین) * امیر عباسی

880

-(سه سالهٔ کربلا تویی ثمر حسین) سه سالهٔ کربلا تویی ثمر حسین
آرامش عمّه و نورِ بصر حسین
ای زندگیِ حسین شاهِ شهدا
به واسطهٔ تو میرسه رزق به ما
خدا میدونه ارادتم رو به شما
یا رقیّه بِنتُ الحسین...
شهیدهٔ شهر شام جون نوکرات فدات
آرزوم اینه بشم خاک پای زائرات
ای دار و ندار حضرت خون خدا
ما رو برسون به کاروان شهدا
خدا میدونه ارادتم رو به شما
یا رقیّه بِنتُ الحسین...

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 20:04
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل حضرت رقیه -(وقتی سر بريده امام حسين را برای رقیه(س) آوردند) *

2084
2

مقتل حضرت رقیه -(وقتی سر بريده امام حسين را برای رقیه(س) آوردند) وقتی سر بريده امام حسين را برای رقیه(س) آوردند گفت:"اين سر كيست؟"به او گفتند:سر پدرت حسين است.سر را با احتياط از داخل طشت برداشت و به سينه چسبانيد و با گريه های سوزناک خود خطاب به سر چنين گفت:
"پدر چه كسی تو را به خون آغشته كرد؟چه كسي رگ های گردنت را بريد؟پدر چه كسی در خردسالی يتيمم كرد؟پدر دختر يتيم تو به چه كسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟پدر جان زنان بی پوشش چه كنند؟پدرجان زنان اسير و سرگردان كجا بروند؟پدر جان چه كسی چشمان گريان را چاره ساز است؟پدر جان چه كسی يار و ياور غريبان بی پناه است؟پدر جان چه كسی پريشان مويی ما را سامان می بخشد؟پدر جان بعد از تو چه كسی با ماست؟وای بر ما بعد از تو وای از غر

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

زمینه حضرت رقیه -(من گل باغ زهرایم ) * وحید زحمتکش شهری

1258
2

زمینه حضرت رقیه -(من گل باغ زهرایم ) من گل باغ زهرایم بی کس و یار و تنهایم
میوه ی قلب بابایم(۲)

تنگه این دل برای تو
بشنوم کاش صدای تو
کرده این دل هوای تو(۲)

روشنی بخش دنیامی
خوب خوبا تو بابامی
مرحم زخم رو پامی(۲)

من گل باغ زهرایم بی کس و یار و تنهایم
میوه ی قلب بابایم(۲)

از رو ناقه نگات کردم
زیر لب من صدات کردم
از ته دل دعات کردم(۲)

از رو ناقه که افتادم
زجر با خشم اومد امدادم
ضرب سیلیش نکرد شادم(۲)

من گل باغ زهرایم بی کس و یار و تنهایم
میوه ی قلب بابایم(۲)

از تموم جهان سیرم
کودکم من ولی پیرم
کاش بشه زودی بمیرم(۲)

یک نظر کن گل پرپر
قد من شد مث مادر
از سرم کنده شد معجر(۲)

من گل باغ زهرایم بی کس و یار و تنهایم
میوه ی قلب با

  • چهارشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:47
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

زمینه و نوحه حضرت رقیه (س) -(به ویرانه خوش آمدی ای نگارم) * امیرحسین سلطانی

1147

زمینه و نوحه حضرت رقیه (س) -(به ویرانه خوش آمدی ای نگارم) نوحه زمینه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

بند اول

به ویرانه خوش آمدی ای نگارم
سرت روی دامان خود میگذارم

تو قرآن بخوان،من برایت بمیرم
که غیر از وصالت تمنا ندارم

ببین حال و روزم خرابه شده منزل من
ببین حال و روزم نشسته غمت بر دل من
ببین حال و روزم که سیلی شده قاتل من

(ای سایه ی،سرم پدر،خوش آمدی
ای خسته از،رنج سفر،خوش آمدی)
بابا حسین
********
بند دوم

چرا لاله گونه سر همچو ماهت
چرا بر سر نیزه شد جایگاهت

که سنگ جفا زد به پیشانیه تو
که خون میچکد از میان نگاهت

منم زائر تو فدای رخ دلنشینت
منم زائر تو ببوسم سر نازنینت
منم زائر تو بگیرم غبار از جبینت

(تو آمدی،با سر ولی،بی پیکری
چه میشود،با خود

  • دوشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمزمه وشور)يتيم گيرآوردنت/گوشه ای از مداحی کربلایی سید علی مومنی * محمود اسدی

2381
0

(زمزمه وشور)يتيم گيرآوردنت/گوشه ای از مداحی کربلایی سید علی مومنی فدای بابا گفتنت با تازیانه زدنت
سیلی زدن تو دهنت یتیم گیر آوردنت

سیاه گشته بدنت تو کوچه ها کشیدنت
شد کفنِ تو پیرهنت یتیم گیر آوردنت

لگد زدن به تو همه شدی شبیه فاطمه
عمه می گفت با زمزمه یتیم گیر آوردنت

زخمی شد چقد تنت بزم شراب بردنت
برا کنیزی خواستنت یتیم گیرآوردنت
*****
شائق

  • شنبه
  • 21
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:30
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

خواب وصل -(لحظـۀ دیدارتو، اگرنفس گیرشد) *استاد سید هاشم وفایی

804

خواب وصل -(لحظـۀ دیدارتو، اگرنفس گیرشد) خواب وصل

لحظـۀ دیدارتو، اگرنفس گیرشد
شبانه خواب وصلم چه خوب تعبیرشد
رسیده ای به دیدنم باباجان
ببین توپرپرزدنم بابا جان
من الذی ایتمنی باباجان (2)
پرده زروی سرت، اگرکه پس می زنم
برای دیدن تو، نفس نفس می زنم
چه شدتن اطهرت بابا جان
که آمدی باسرت بابا جان
من الذی ایتمنی باباجان (2)
دراین سفر زداغت،زدم زبس که ناله
کودک توپیرشد، اگربود سه ساله
دیدۀ خودباز کن بابا جان
سخن توآغاز کن بابا جان
من الذی ایتمنی باباجان (2)
شده ست خـاکسترـی، جمال نورانی ات
چون دل بشکسته ام، شکسته پیشانی ات
فدای این گلوی تو بابا جان
بوسه زنم به روی تو بابا جان
من الذی ایتمنی باباجان (2)
ببین که چشمان من، زاشک دریا شده
رخم ز

  • یکشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 10:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 وحید محمدی

متن شعر شهادت حضرت رقیه -(از غم هجر پدر ناله کشیدن سخت است ) * وحید محمدی

2180

متن شعر شهادت حضرت رقیه -(از غم هجر پدر ناله کشیدن سخت است ) شعر شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

از غم هجر پدر ناله کشیدن سخت است
طعنه از حرمله و شمر شنیدن سخت است

چقدر بر تن تو زخم بیابان مانده
من بمیرم، به روی خار دویدن سخت است

چقدر جسم شما آب شده بی بی جان
غل و زنجیر به دنبال کشیدن سخت است

چشم تار تو شده علت افتادن ها
نیمه شب باشد و تاریک، ندیدن سخت است

تو که از عمر کمت خیر ندیدی بی بی
مثل زهرا، چقدر زود خمیدن سخت است

چقدر پشت سر قافله ها جا ماندی
این همه درد کشیدن، نرسیدن سخت است

به نوک نیزه نظر می کنی و می گویی:
دل از این ماه دل آرام بریدن سخت است

#حضرت_رقیه
#وحید_محمدی
#شعر_روضه

  • یکشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:17
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

زبانحال حضرت رقیه -(حال من از این خراب ترم بشه) * حامد خاکی

2056
4

زبانحال حضرت رقیه -(حال من از این خراب ترم بشه) حال من از این خراب ترم بشه
کسی نیس که سایه ی سرم بشه
بدون عمه سفر نمیره که
یه چیزی بگید که باورم بشه
.
دیگه از کسی سوال نمی کنم
خودم و دیگه وبال نمی کنم
بد جوری موی سرم کشیده شد
عمه من زجر و حلال نمی کنم
.
زخمامو به عمه هام نشون دادم
گوشواره هامو به ساربون دادم
من باید بابامو امشب ببینم
نمی خوام بیاد ببینه جون دادم
.
دخترت از عمه شرمنده میشه
روزی صد بار میمیره زنده میشه
بسکه هر کسی رسیده کشیده
دس به موهام میزنم کنده میشه
.
دردای بی دوا مو چیکار کنم
من نماز شبامو چیکار کنم
هی به من میگن بدو نمیتونم
آبله های پامو چیکار کنم
.
تو ندیدی آخه پژمردن مو
سر به زیر بال و پر بردن مو
وقتی از شتر می افتادم

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 11:01
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت رقیه -(زن غساله چه می دید که با خود می گفت مادرت کاش به جای تو پسر می آورد) * کاظم بهمنی

6580
8

حضرت رقیه -(زن غساله چه می دید که با خود می گفت مادرت کاش به جای تو پسر می آورد) در دلش قاصدکی بود خبر می آورد
دخترت داشت سر از کار تو درمی آورد

همه عمرش به خزان بود ولی با این حال
اسمش این بود : نهالی که ثمر می آورد

غصه می خورد ولی یاد تو تسکینش بود
هر غمی داشت فقط نام پدر می آورد

او که می خواند تو را قافله ساکت می شد
عمه ناگه به میان حرف سفر می آورد

دختر و این همه غم آه سرم درد گرفت
آن طرف یک نفر انگار که سر می آورد

قسمت این بود که یک مرتبه خاموش شود
آخر او داشت سر از کار تو درمی آورد

آن طرف یک نفر انگار که سردرگم بود
مادری دختر خود را به نظر می آورد

زن غساله چه می دید که با خود می گفت
مادرت کاش به جای تو پسر می آورد

قسمت این بود که یک مرتبه خاموش شود
آخر او داشت

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)آمدی ای پدر کنج ویرانه * محمود اسدی

2380
2

(نوحه)آمدی ای پدر کنج ویرانه آمدی ای پدر کنج ویرانه
سر تو شمع و من هستم پروانه
ای نور عینم بابا حسینم
یا فارس الحجاز عجل ظهورک

بابا سخن گو با این قد خمیده
کی رگهای گلویت را بریده
خون شد دل من از ظلم دشمن
یا فارس الحجاز عجل ظهورک

دشمن ها گرد ناموست رسیدند
مثل تو موی طفلت را کشیدند
یوسف زهرا افتادم ازپا
یا فارس الحجاز عجل ظهورک
*****
شائق

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 23:48
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

غزل مرثیه حضرت رقیه علیهاالسلام -(آمدی در جمع ما، ویرانه بوی گل گرفت) *استاد محمد جواد غفورزاده

784

غزل مرثیه حضرت رقیه علیهاالسلام -(آمدی در جمع ما، ویرانه بوی گل گرفت) آمدی در جمع ما، ویرانه بوی گل گرفت
آمدی بام و در این خانه بوی گل گرفت
آن شب قدری که شمع جمع مشتاقان شدی
تا سحر خاکستر پروانه بوی گل گرفت
من که با افسون گفتار تو می‌رفتم به خواب
از لبت گل ریختی افسانه بوی گل گرفت
گرچه لب‌های تو را بوسید جام شوکران
از نگاهت ساغر و پیمانه بوی گل گرفت
پرده از آن حسنِ یوسف چون گرفتی، خاطرم
بوی ریحان بهشتی یا نه بوی گل گرفت
بر سرم دست نوازش تا کشیدی چو نسیم
گیسویم عطر محبت، شانه بوی گل گرفت

  • جمعه
  • 30
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

بار غم -(حالا كه خريدار شدم بار غمت را) * محسن صرامی

1050
1

بار غم -(حالا كه خريدار شدم بار غمت را) حالا كه خريدار شدم بار غمت را
بگذار به چشمان تر من قدمت را
گفتن چه نياز است عطا و كرمت را
از بعد عمو دست گرفتم علمت را

در ياري تو دست من از كار نيفتاد
يعني علم از دست علمدار نيفتاد

از ناقه زمين خوردم و برخواستم از جا
هر طور كه بوده ست نيفتاده ام از پا
از هيچ كسي ترس ندارم به دل اصلا
چون ذكر مدامم شده يا حضرت زهرا

سر تا قدمم حضرت زهراست به عينه
در من همه ي فاطمه پيداست به عينه

گيرم كه به ظاهر بنويسند اسيرم
پيداست كه من دختر خوش نام اميرم
بايد بنويسند كه ذلت نپذيرم
من آمده ام در ره دلدار بميرم

من در سر شوريده ي خود شور تو دارم
در چهره ي زهرائي خود نور تو دارم

با آنكه زمان است به مهماني من

  • چهارشنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 20:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت رقیه سلام الله علیها -(با سرت آمده اي داغ تنت را چه كنم) * محسن صرامی

1242
5

یا حضرت رقیه سلام الله علیها -(با سرت آمده اي داغ تنت را چه كنم) با سرت آمده اي داغ تنت را چه كنم
پس گرفتم سر تو،پيرهنت را چه كنم

شام تا كرببلايت شده بين الحرمين
سر در آغوش من اما بدنت را چه كنم

غصه ام غارت خلخال و النگوها نيست
مانده ام اينكه عقيق يمنت را چه كنم

خيزران خورده ترين راس جدا از بدني
خون خشكيده كنار دهنت را چه كنم

ميهمان بودي و جا داد تو را كنج تنور
رسم مهماني و اين سوختنت را چه كنم

فرض كن بوسه ي من مرهم لب هاي تو شد
زلف در هم شده و پرشكنت را چه كنم

خواب ده اسب و تنت را همه شب ميبينم
روضه هاي بدن بي كفنت را چه كنم

  • چهارشنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1397
  • ساعت
  • 18:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر و دوبیتی حضرت رقیه علیهاالسلام -(گلی دور از چمن بر شانۀ توست) * سید حبیب نظاری

716

متن شعر و دوبیتی  حضرت رقیه علیهاالسلام -(گلی دور از چمن بر شانۀ توست) گلی دور از چمن بر شانۀ توست
بهاری بی‌وطن بر شانۀ توست
کمی ای نیزه امشب مهربان باش
سر بابای من بر شانۀ توست

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 14:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

یا باب الحوائج یا رقیه -(پس از تو دام بلا قسمت کبوتر شد) * سید پوریا هاشمی

746

یا باب الحوائج یا رقیه -(پس از تو دام بلا قسمت کبوتر شد) پس از تو دام بلا قسمت کبوتر شد
کبوترِ سرِ دوشت پرید و‌ پرپر شد

بجای ناز کشیدن کشید مویم را
کسی که بعد عمو شیر شد دلاور شد

تمام راه به من نان خشک میدادند
زبس که دختر تو روزه داشت لاغر شد

صدا زدم ابتا! زجر زد بصورت من!
حریف من نشد و سیلی اش مکرر شد

شلوغی سر بازار دخترت را کشت
چه چشم های بدی! عمه سوخت مضطر شد

لبم فدای لب تو! سرم فدای سرت
که هرچه شد به من زار باتو بدتر شد

خبر بده به نجف! شام‌را به هم‌زده ام
نگو رقیه!رقیه علی دیگر شد

  • جمعه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
حاج علی انسانی

شعر چاپاره حضرت رقیه علیهاالسلام -(از خیمه‌ها که رفتی و دیدی مرا به خواب) *حاج علی انسانی

1468

شعر چاپاره حضرت رقیه علیهاالسلام -(از خیمه‌ها که رفتی و دیدی مرا به خواب) از خیمه‌ها که رفتی و دیدی مرا به خواب
داغی بزرگ بر دل کوچک نهاده‌ای
گرچه زمن لب تو خداحافظی نکرد
می‌گفت عمّه‌ام به رخم بوسه داده‌ای...

تا گفتگوی عمّه شنیدم میان راه
دیدم تو را به نیزه و باور نداشتم
تا یک نگه ز گوشۀ چشمی به من کنی
من چشم از سر تو دمی برنداشتم

با آنکه آن نگاه، مرا جان تازه داد
اما دو پلکِ خود ز چه بر هم گذاشتی
یک‌باره از چه رو، دو ستاره اُفول کرد
گویا توان دیدن عمّه نداشتی...

با آنکه دستبرد خزان دیده‌ای ولیک
باغ ولایت است که سرسبز و خرّم است
رخسار توست باغ همیشه بهار من
افسوس از اینکه فرصت دیدار بس کم است

ای گل، اگر چه آب ندیدی، ولی بُوَد
از غنچه‌های صبح، لبت نوشکفته‌تر
از ج

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شعر غزل مرثیه حضرت رقیه علیهاالسلام -(با سر رسیده‌ای بگو از پیکری كه نیست) * یوسف رحیمی

589

شعر غزل مرثیه حضرت رقیه علیهاالسلام -(با سر رسیده‌ای بگو از پیکری كه نیست) با سر رسیده‌ای بگو از پیکری كه نیست
از مصحف ورق‌ورق و پرپری كه نیست

سر می‌نهم به سردی این خاک‌ها... کجاست
دستان مهربان و نوازشگری که نیست؟

باید برای شستن گل‌زخم‌های تو
باشد زلال زمزمی و کوثری که نیست

قاری خسته! تشت طلا و تنور نه!
شایسته بود شأن تو را منبری که نیست

آزاد شد شریعه همان عصر واقعه
یادش به‌خیر ساقی آب‌آوری که نیست

تشخیص چشم‌های تو در این شب کبود
می‌خواست روشنایی چشم تری که نیست

دستی کشید عمه به این پلک‌ها و گفت:
حالا شدی شبیه همان مادری که نیست

دیروز عصر داخل بازار شامیان
معلوم شد حکایت انگشتری که نیست

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر شهادت حضرت رقیه علیها سلام -(به درد عشق تو شد این دل مبتلا) * امیر عباسی

565

شعر شهادت حضرت رقیه علیها سلام -(به درد عشق تو شد این دل مبتلا) به درد عشق تو شد این دل مبتلا
صفا دادی پدر بر این ویرانسرا
ای ماه عالمین،ابتا یاحسین
ابتا یاحسین ...

بگو بر من تو ای گل پیغمبری
جمالت از چه رو شده خاکستری
مضطر آمده ای،با سر آمده ای
ابتا یاحسین...

زِظلم بی حدِ عدوی کافرت
در این طفلی شدم شبیه مادرت
مثل آن یگانه،خوردم تازیانه
ابتا یا حسین ...

  • شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 11:26
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

ماتم پدر -(در ماتم پدر، شده موی سرم سفید) * محمدرضا سروری

1167
1

ماتم پدر -(در ماتم پدر، شده موی سرم سفید) در ماتم پدر، شده موی سرم سفید
هرلحظه می‌وزد به درونم غمی شدید
مانند عمه قامتم از این عزا خمید
آید به دوش خسته دلان ماتمی جدید
******
آکنده از عزا شده بستان جان من
خونین شده ز داغ پدر دیدگان من
در گوشه گوشه دل بی‌تاب من ببین
کوهی ز ماتم غم آن مهربان من

با یاد او ز دیده سرشکم روان شود
این ماتم عدیده به دیده عیان شود
هر واژه‌ای که ریشه آن در فغان بود
از لعل غم نشین شکسته بیان شود

در ماتم پدر، شده موی سرم سفید
******
در سوگ مهربان پدر بامحبتم
حسرت نصیب این الم بی‌نهایتم
از خاک تیره جز غم و اندوه نمی‌رسد
با قلب غم‌زده، به نوا سوی غربتم

مویم سفید و روی زلالم سیاه شده
همراه گریه‌های حرم سوز و آه ش

  • شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

متن شعر شب سوم محرم -(بابایی _ داره میلرزه پاهام) * امیر حسین الفت

892

متن شعر شب سوم محرم -(بابایی _ داره میلرزه پاهام) بابایی _ داره میلرزه پاهام
بابایی _ داره میسوزه موهام
با اینکه _ از سفر اومدی تو
قهری و _ حرف نمیزنی باهم

خبرداری که نیمه جونم
خبر داری شکست دندونم
خبر داری تو از حال من
خبر داری کبوده شونم

حسین واویلا
__________________________________

بابایی _ داره پاهام میسوزه
بابایی _ داره موهام میسوزه
از وقتی _ که لب تو بوسیدم
بد جوری _ داره لبهام میسوزه

خبر داری بابا از کوفه
شهری که کوچه هاش معروفه
بابا قلوبنا محزونه
بابا رئوسنا مکشوفه

حسین واویلا
__________________________________
@amirhoseinolfat
1398/5/16

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 15:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

متن شعر شب سوم -(حالم بدون تو تماشایی ندارد) * علیرضا خاکساری

2211

متن شعر شب سوم -(حالم بدون تو تماشایی ندارد) حالم بدون تو تماشایی ندارد
جز تو کسی در قلب من جایی ندارد
آن قدر خوبی به تمام شهر گفتم
من دلبری دارم که همتایی ندارد
دست خدا ! دستی بگیر از رعیت خود
از رعیتی که جز تو آقایی ندارد
تهذیب شرط اول دیدار یار است
بیچاره چشم من که تقوایی ندارد
از ندبه های مادرم هر جمعه پیداست
غیر از ظهور تو تمنایی ندارد
با هر فراز ناحیه باید ببارد
چشم بدون گریه کارایی ندارد
با دوری ات حالم شبیه آن یتیمی ست
که سالیان سال بابایی ندارد
جان یتیمی که خرابه منزلش شد
بابا بیا طفلت دگر نایی ندارد

امشب "دلم تنگ است و غم بسیار دارم"
یابن الحسن با عمه جانت کار دارم

امشب که هستم دعوت باب الحوائج
دم میزنم از ساحت باب الحوائج
شر

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)خوش آمدی تو از سفر پدر جان * محمود اسدی

797
0

(نوحه)خوش آمدی تو از سفر پدر جان خوش آمدی تو از سفر پدر جان
شدم ز غصه خونجگر پدر جان
مرا به همرهت ببر پدر جان
ز ظلم دشمنان
شدم من نیمه جان
بابا سرم خونابه بسته
دندان شیری ام شکسته

بابا تنم پر شده از کبودی
نظاره گر از روی نیزه بودی
وای من از محله یهودی
شامی بی حیا میان کوچه ها
تا که به طفلت ناسزا داد
سر عمو از نیزه افتاد

تو نور چشم حضرت بتولی
قوت قلب و سینه رسولی
بابا بگو تو از تنور خولی
اگر پر ز دردم به دورت بگردم
بابا بگو از ظلم دشمن
آیا تنورش بوده روشن؟
*****
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • یکشنبه
  • 3
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 21:37
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد