شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس
 امیرحسین سلطانی

سبک زمزمه یا واحد سنگین روضه ای شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(صدای ناله ی یه دختر) * امیرحسین سلطانی

۱۶۳۷
۰

سبک زمزمه یا واحد سنگین روضه ای شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(صدای ناله ی یه دختر) بند اول

صدای ناله ی یه دختر
داره میاد از کنج ویرون
تنگه دلش برای باباش
میخونه با دلی پریشون

بابای مهربون کجایی
دارم میمیرم از جدایی
برام نمونده دیگه نایی
بابا بابا بابا بابایی

عمه میگه رفتی سفر
از دخترت بگیر خبر
بیا و با خودت منو
از این خرابه ها ببر

بابا حسین مظلوم

بند دوم

میرسه ناله هاش به گوشِ
اونایی که رحمی ندارن
سر بریده رو توی طشت
میذارن و براش میارن

تا که نگاش میفته به سر
صدای نالش میشه بیشتر
میگیره تو بغل باباشو
نیمه شب این سه ساله دختر

تموم شده دیگه غمام
عمه بیا اومد بابام
میخوام نشون بدم بهش
آبله های کف پام

بابا حسین مظلوم

بند سوم

بابا ببین که دختر تو
شکسته و قامت کمونه
رو

  • سه شنبه
  • ۱۶
  • مهر
  • ۱۳۹۸
  • ساعت
  • ۱۰:۰۷
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 امیرحسین سلطانی

سبک نوحه زمینه شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(پرستوی حسینم و) * امیرحسین سلطانی

۷۴۸

سبک نوحه زمینه شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(پرستوی حسینم و) بند اول

پرستوی حسینم و
شکسته بال و پر من
خونیه چشم تر من
رو خاک ویرون سر من

دختر پادشاهم و
شده خرابه جای من
گریه کنید برای من
برای غصه های من

سر پدر اومده دیدنم۲
رسیده وقت پَر کشیدنم۳

من الذی ایتمنی،ابتا

بند دوم

ریحانة الحسینم و
شدم به رنگ ارغوان
خسته و پیر و ناتوان
که قامتم شده کمان

عزیزة الحسینم و
بعد پدر شدم اسیر
پای برهنه این مسیر
شدم با طعنه ها حقیر

محله ی یهودی بُردنم۲
به زجر بی حیا سِپُردنم۳

من الذی ایتمنی،ابتا

بند سوم

بشین به روی دامنم
بگم چی اومد به سرم
نگم چی شد با معجرم
زخمه تمومه پیکرم

زخمه تمومه پیکرم
سوخته پدر موی سرم
سو نداره چشم ترم
نداره قوت کمرم

ای پدر ای ماه رو

  • سه شنبه
  • ۱۶
  • مهر
  • ۱۳۹۸
  • ساعت
  • ۱۰:۰۷
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمزمه یا واحد سنگین روضه ای شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(دارم میسوزم و نپرس،دلیل سوختنم) * امیرحسین سلطانی

۱۱۶۵

سبک زمزمه یا واحد سنگین روضه ای شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(دارم میسوزم و نپرس،دلیل سوختنم) بند اول

دارم میسوزم و نپرس،دلیل سوختنم
بهت میگم سر بسته که،شبیه مادرم
دارم میمیرم و نپرس،دلیل مردنم
آخه یه چند روزه واسه،عمه درد سرم

از کمرم نپرس بابا
از پهلوهام نپرس بابا
اگر که خوب نگام کنی
شدم مثه پیرزنا

من از تو میپرسم بابا
موهات چرا سوخته بابا
تازه شدیم شبیه هم
هیچ فرقی نیستش بین ما

یا ابتا یا ابتا

?بند دوم

میشنوی هق هقم نپرس،دلیل گریه ام
فقط بهت بگم واسه،کنیزی خواستنم
میبینی ترسم و نپرس،دلیل وحشتم
حرمله رو که میبینم،میلرزه این تنم

خوابم نمیبره شبا
از ترس حرمله بابا
شمر یه طرف،زجر یه طرف
خیلی میترسم از اینا

تازه بگم از دخترا
از دخترای شامیا
با دست نشونم میدن و
میگن نداری تو بابا

  • سه شنبه
  • ۱۶
  • مهر
  • ۱۳۹۸
  • ساعت
  • ۱۰:۲۸
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمینه یا شور بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(ای مشکل گشا) * امیرحسین سلطانی

۹۴۷

سبک زمینه یا شور بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(ای مشکل گشا) بند اول

ای مشکل گشا
خاتون کرب و بلا
دختر سلطان عشق(رقیه جان)۴
ای زهرا نما
هستی الگوی حیا
عشقِ بانوی دمشق(رقیه جان)۴

چه اسم زیبایی داری بی بی
(اسم تو قلبمو میلرزونه)
هر چی دارم تو زندگیم قطعاً
(از کرم رقیه خاتونه)

ضربان قلبمی،هیجان قلبمی
جاری مثه خون توی شَرَیان قلبمی

(سیدتی،یا رقیه)

بند دوم

اعجازه خدا
به دردم تویی دوا
ای داروی تب عشق(رقیه جان)۴
شور روضه ها
ای زیباترین نوا
زمزمهٔ بر لب عشق(رقیه جان)۴

تو انتها و آخر عشقی
(عشق تو واسم دین و ایمونه)
به کوریه منکر تو میگم
(دلبر من رقیه خاتونه)

ضربان قلبمی،هیجان قلبمی
جاری مثه خون توی شَرَیان قلبمی

(سیدتی،یا رقیه)

بند سوم

عشقِ نوکرا
دلها

  • سه شنبه
  • ۱۶
  • مهر
  • ۱۳۹۸
  • ساعت
  • ۱۰:۳۶
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمزمه روضه ای شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(بابا،خوشی نیومده بهم اصلا) * امیرحسین سلطانی

۲۱۸۸

سبک زمزمه روضه ای شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(بابا،خوشی نیومده بهم اصلا) بند اول

بابا،خوشی نیومده بهم اصلا
به دخترت یه سر بزن حتما
اگه ببینی تو نمیشناسیم
نمیشناسی منو بابا اصلا
بابایی
بابا،دیگه نمونده مو برام اصلا
توون نداره زانوهام اصلا
سیلی زدن به صورتم محکم
دیگه نمیبینه چشام اصلا
بابایی

از این زمونه سیرِ سیرم
توی سه سالگی چه پیرم
آرزومه که زود بمیرم

بابا بابا بابا بابایی

بند دوم

بابا،تنم کبوده و پر از زخمه
زجرو ببین که خیلی بی رحمه
میخوان کنیزی ببرن مارو
آخه میون شامیا رسمه
بابایی
بابا،چند روزه که غذا نخوردم من
بجاش فقط کتک میخوردم من
اگه نمیرسید به داد عمه
به زیر دست و پا میمردم من
بابایی

شامیا خیلی پستِ پستن
تو معبرا راهم و بستن
دندون شیریمو شکستن

بابا

  • سه شنبه
  • ۱۶
  • مهر
  • ۱۳۹۸
  • ساعت
  • ۱۰:۴۴
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر حضرت رقیه(س) -(در علقمه از لحظه ای که آن قمر افتاد) * جعفر ابوالفتحی

۶۸۰

شعر حضرت رقیه(س) -(در علقمه از لحظه ای که آن قمر افتاد) در علقمه از لحظه ای که آن قمر افتاد
امنیت طفلی سه ساله در خطر افتاد

مشغول گریه بود و با احوال غمبارش
در کنج خیمه ناگهان یاد پدر افتاد

رو سوی مقتل کرد ، قدری آب هم برداشت
دنبال یار تشنه اش با چشم تر افتاد

تا دید بابا را به زیر نیزه ها غش کرد
تا گفت: " ای عمه بیا من را ببر " افتاد

لکنت زبان گاهی دلیلش خشکی لبهاست
از تشنگی طفلک زبانش از اثر افتاد

با سر به خاک کربلا آنقدر زد آن طفل
از گیسوانش عاقبت سنجاق سر افتاد

  • شنبه
  • ۲۰
  • مهر
  • ۱۳۹۸
  • ساعت
  • ۱۹:۴۴
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

متن شعر حضرت رقیه(س) -(وا کن چشاتو دخترم) * عالیه رجبی

۷۶۴

متن شعر حضرت رقیه(س) -(وا کن چشاتو دخترم) وا کن چشاتو دخترم
ببین باباتو دخترم
اومدم امشب که بگی
درد دلاتو دخترم

قربون آهت،،چی شده
موی سیاهت چی شده
بگو بهم رد چیه
صورت ماهت چی شده

پاهات چرا پر آبله س
تو دندونت یه فاصله س
شکستن دندون تو
نکنه کار حرمله س

آخه مگه چن سالته
که جای خون رو بالته
دیدم خودم که میدوی
زجرم همش دنبالته

چقد عوض شدی گلم
چه بی رمق شده نگات
میخوای منو بغل کنی
ولی،میلرزه بازوهات

خودت میدونی علته
آرامش دل منی
با موی سوخته هم هنوز
دختر خوشگل منی

بخاطر من زدنت
این لشکر وحشی ،گلم
با زجری که دیدی بگو
بابارو میبخشی گلم

بیابریم عروسکم
اینجا نمیذارم تورو
این دفه وقت رفتنم
تنها نمیذارم تورو

  • شنبه
  • ۴
  • آبان
  • ۱۳۹۸
  • ساعت
  • ۱۰:۳۶
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر وسبک:واحد حضرت رقیه(س) -(اومدی بابا داری میبینی) * میثم خوانساری

۱۷۱۳

متن شعر وسبک:واحد حضرت رقیه(س) -(اومدی بابا داری میبینی) اومدی بابا داری میبینی
میون غربت اسیرم

ازداغ اصغر ازتیروحنجر
بابایی دارم میمیرم
ابربهارم بارون میبارم

باباجون کجابودی تاببینی
موی منو آتیش زدن
گشواره غارت میبردن
رحم ندارن شامیاخیلی بدن

هرکی صورت منو میبینه میگه
شبیه زهرا شده
میون خرابه باباجون چرا
این همه واویلا شده ۲

ازشدت ضربش چشمام دیگه
تارمیبینه
درددل زیاده حرفم باتوفقط اینه

پیکرت کجاموندچراتوباسراومدی
پس عموم کجارفت بیادکنارم بشینه۲

(من الذی ایتمنی ......

بنددوم:
چی سرم اومدوقتی که
دیدم سردادش اکبرمو
غذانمیخوام هیچی نمیخوام
فقط میخوام اصغرمو بغل بگیرم
دارم میمیرم

یادته روشونه ی عمو ابلفضل
همه جا رو میدیدم
بوسه از صورت ماهونازنین

  • پنج شنبه
  • ۲۱
  • آذر
  • ۱۳۹۸
  • ساعت
  • ۱۲:۰۵
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

متن شعر و نوحه سنتی و قدیمی حضرت رقیه(س) -(ای سایه سرم ای روح پیکرم) * امیرحسین سلطانی

۱۲۶۲
۱

متن شعر و نوحه سنتی و قدیمی حضرت رقیه(س) -(ای سایه سرم   ای روح پیکرم) ای سایه سرم ای روح پیکرم
باقدخم پدر سوی تومی پرم
بنگرفداییم
زهرا نشانیم
قامت کمانیم(۲)
(بابای من حسین)(۴)
باآه وناله ام کنج خرابه ام
درسن کودکی سیراز زمانه ام
قرآن من پدر
ایمان من پدر
ای جان من پدر(۲)
(بابای من حسین)(۴)
سلطان کربلا قرآن نیزه ها
برروی دامنم گیرم سرتورا
رأس توماه من
سویت نگاه من
ای قبله گاه من(۲)
(بابای من حسین)(۴)

شاعر :امیرحسین سلطانی

  • پنج شنبه
  • ۲۱
  • آذر
  • ۱۳۹۸
  • ساعت
  • ۱۲:۱۰
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

سیدتی رقیه -(کنج ویرانه بیا تا اثرم مانده کمی) * محمد داوری

۸۴۱
۳

سیدتی رقیه -(کنج ویرانه بیا تا اثرم مانده کمی) کنج ویرانه بیا تا اثرم مانده کمی

تابسوزد زغم تو جگرم مانده کمی

آمدی آخر سر با سر و گفتم به همه

باز هم شکر خدا از پدرم مانده کمی

همه جا دردسر عمه شدم میدانم

تاولم خوب شده دردسرم مانده کمی

تاکنم تر لب خشکیده و خونی تورا

جان من اشک دوچشمان ترم مانده کمی

حاضرم پر بزنم باتو بیایم بابا

له شده سوخته هرچند پرم مانده کمی

فاطمه فاطمه شد قد خمم را دیدی؟

ارث زهراست به روی کمرم مانده کمی

  • دوشنبه
  • ۱
  • اردیبهشت
  • ۱۳۹۹
  • ساعت
  • ۱۹:۱۳
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(ع) -( وا شود بالم اگر کل پرم می ریزد ) * حسین جعفری

۶۰۶

شهادت حضرت رقیه(ع) -(  وا شود بالم اگر کل پرم می ریزد ) وا شود بالم اگر کل پرم می ریزد
قطره قطره بدنم دور و برم می ریزد

پنجه ی دست عدو کار خودش را کرده
دارد انگار همه موی سرم می ریزد

چشم سنگین شده از دردم اگر باز شود
دانه دانه مژه ی پلک ترم می ریزد

لگد حرمله هرگاه به پایم بخورد
از سر نیزه سرشک پدرم می ریزد

مشت ها چونکه به پهلوم هجوم آوردند
بر لبم خون ز فشار جگرم می ریزد

چند روزیست که هنگام ز جا پا شدنم
همه ی درد تنم در کمرم می ریزد

پوست نازک و تردم چه قدر می سوزد
موج شلاق همینکه به سرم می ریزد

  • دوشنبه
  • ۱۳
  • مرداد
  • ۱۳۹۹
  • ساعت
  • ۱۱:۰۶
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا ترابی گیلده

اگه بابا رو دوست داری گریه مکن ای دخترم * رضا ترابی گیلده

۶۱۹

اگه بابا رو دوست داری گریه مکن ای دخترم روضه ی حضرت رقیه (س)

تو رو قسم به مادرم
ای دلبرم بالا سرم

بخاطر من هم شده
گریه مکن ای دخترم

با ناله و شیون ِ تو
چونکه می لرزه پیکرم

اگه بابا رو دوست داری
گریه مکن ای دخترم

ای دختر سه ساله ام
آروم بشین تو در بَرَم

دستی بکش برچشم من
تا نسوزه چشم تَرَم

سر منو تکون مده
تا که نبینی حنجرم

لباتو بر ؛ لبم نزن
آخه میسوزه جگرم

باشه بابا قول می دَمِت
تا تو رو با خود ببرم

اگه بابا رو دوست داری
گریه مکن ای دخترم

#رضا ترابی گیلده
.

  • شنبه
  • ۱
  • شهریور
  • ۱۳۹۹
  • ساعت
  • ۲۱:۳۷
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(س) -( دختر است و بلندی مویش) * مصطفی هاشمی نسب

۲۵۵۲

شهادت حضرت رقیه(س) -( دختر است و بلندی مویش) دختر است و بلندی مویش
می رسد تا حدود زانویش
از پدر صبح و شام دل برده
با همین پیچ و تاب گیسویش
چقَدَر روی زانوان عمو
ناز کرده، نشسته پهلویش
سر خود را به خاک صحرا؟…نه!
تکیه می داده روی بازویش
دم ظهری میان خیمه کمی
خواب آمد به چشم جادویش
با خیال خوشِ پدر خوابید
زیر لب شد کمی دعا گویش
عمه اش چادرِ نمازش را
با لطافت کشید بر رویش

خاطرِ جمع، چشم خود را بست
که کنارش دوباره بابا هست

خواب می دید، خواب اینکه پدر
باز گشته ز راه دور سفر
سهم دختر از این سفر شده است
چادر و جانماز و یک گل سر
...چادرش را همین که بر سر کرد
همه گفتند آمده مادر!
چقدر ذوق می کند بابا
از نگاه به قامت دختر
...دختر چادری مراقب باش
بالاخص پشت در، میان گذر
ناگهان گر اسیر شعله شدی
چادرت را بگیر بالاتر
جان بابا بیا در آغوشم
چقَدَر ناز داری ای دلبر

خواب دختر که رو به پایان شد
…سر بابا به نیزه مهمان شد!

دیده وا کرد، خیمه غوغا بود
خیمه ها غرق دود و آوا بود
جای مردان خیمه بر نیزه
وسط شعله جای زن ها بود
یک طرف تازیانه و یک سو
بر سر گوشواره دعوا بود
پشت سر خار بود و آتش بود
پیش رو سنگ های خارا بود
عمه جان چادر مرا بردند
چادرم یادگارِ بابا بود
بر تن بد قواره ی مردی
جامه ی دست دوز زهرا بود
به عمویم بگو که برگردد
سایه اش روی خیمه ها تا بود

خاطر اهل خیمه راحت بود
کی کسی در خیال غارت بود؟

  • یکشنبه
  • ۲
  • شهریور
  • ۱۳۹۹
  • ساعت
  • ۰۰:۵۲
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا ترابی گیلده

اگه بابا رو دوست داری گریه مکن ای دخترم -(تو رو قسم به مادرم ای دلبرم بالا سرم) * رضا ترابی گیلده

۴۶۵

اگه بابا رو دوست داری گریه مکن ای دخترم -(تو رو قسم به مادرم ای دلبرم بالا سرم) روضه ی حضرت رقیه (س)

تو رو قسم به مادرم
ای دلبرم بالا سرم

بخاطر من هم شده
گریه مکن ای دخترم

با ناله و شیون ِ تو
چونکه می لرزه پیکرم

اگه بابا رو دوست داری
گریه مکن ای دخترم

ای دختر سه ساله ام
آروم بشین تو در بَرَم

دستی بکش برچشم من
تا نسوزه چشم تَرَم

سر منو تکون مده
تا که نبینی حنجرم

لباتو بر ؛ لبم نزن
آخه میسوزه جگرم

باشه بابا قول می دَمِت
تا تو رو با خود ببرم

اگه بابا رو دوست داری
گریه مکن ای دخترم

#رضا ترابی گیلده
.

  • سه شنبه
  • ۴
  • شهریور
  • ۱۳۹۹
  • ساعت
  • ۰۱:۲۲
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شورحضرت رقیه -( کربلای همه دستته خانوم سه ساله) *

۲۳۹۳۶
۸۹

شورحضرت رقیه  -( کربلای همه دستته خانوم سه ساله) کربلای همه دستته خانوم سه ساله
دل دیوونه پابستته خانوم سه ساله
هستیِ عالم از هستته خانوم سه ساله۳

ایمانم رقیه، جانانم رقیه
ای عشق علمدار، عمه جانم رقیه
مولاتی رقیه

به شما و به زینب سلام خانوم سه ساله
سایتون روسرم مستدام خانوم سه ساله
یکی از نوکرای شمام خانوم سه ساله۳

زهرای خونه ی، اربابی رقیه
مثل خورشید براش، میتابی رقیه
مولاتی رقیه

اسمت رو میبرم با وضو خانوم سه ساله
دادی به نوکرات آبرو خانوم سه ساله
درد مارو به بابات بگو خانوم سه ساله۳

درد من دوریه، دارم میرم از دست
بین ما و حرم، چند وقته فاصله است
مولاتی رقیه

نور چشم علی اکبری خانوم سه ساله
همش از عموت دل میبری خانوم سه ساله
با همین سن کم سروری خانوم سه ساله۳

ای باب الحوائج، توو دربار ارباب
با تو حس خیلی، خوبی داره ارباب

  • جمعه
  • ۱۸
  • مهر
  • ۱۳۹۹
  • ساعت
  • ۱۳:۲۴
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 بهلول حبیبی زنجانی

زبانحال حضرت رقیه(س) با سبک(ای ساربان آهسته ران...) -(ای نیزه دار آهسته رو،آن سر برایم آشناست) * بهلول حبیبی زنجانی

۹۸۱
۴

زبانحال حضرت رقیه(س) با سبک(ای ساربان آهسته ران...) -(ای نیزه دار آهسته رو،آن سر برایم آشناست) به سبک( ای ساربان اهسته ران...)

ای نیزه دار آهسته رو،آن سر برایم آشناست
از لحن قرآن خواندنش،گویا که او بابای ماست

ای اهل کوفه تیرِغم،بر این دل تنگم مزن
ای ساربان آهسته ران،ای رهگذر سنگم مزن

ای خولیه بی عاطفه،از تارِگیسویم مکش
غارت شده گوشواره ام ،باری تو از مویم مکش

ای بَجدلِ ظالم چرا؟دست بابا، از تن جداست؟
انگشترش از آنِ تو،انگشت بابایم کجاست؟

ای حرمله بر من نخند،طعنه مزن بر من سنان
اصغر شده غرق به خون ،داده عمویم تشنه جان

تا گفته ام بابا بیا،از روی نِی آغـوش ِ من
ناگه چنان زد زَجرِ دون،سیلیِّ محکم گوش من

  • دوشنبه
  • ۲۲
  • دی
  • ۱۳۹۹
  • ساعت
  • ۱۹:۱۱
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

واحد سنتی حضرت رقیه(س) -(دردانۀ امیره کائناتم) * الیاس محمدشاهی

۴۳۲

واحد سنتی حضرت رقیه(س) -(دردانۀ  امیره  کائناتم) بنداول

دردانه ی امیره کائناتم
سه ساله ی سفینه النجاتم
من باعثه نزوله برکاتم

دختره حسینم،عشقه عالمینم

ویرانگره کاخه جفایم
احیاگره کرب و بلایم

سیدتی بی بی رقیه
مولاتی بی بی رقیه

بنددوم

من گرمیه کاشانه ی حسینم
شیرین زبانه خانه ی حسینم
من دلبره جانانه ی حسینم

حیدری تبارم،فاطمی وقارم

من طائره بشکسته بالم
دلخسته ی آشفته حالم

سیدتی بی بی رقیه
مولاتی بی بی رقیه

بندسوم

آئینه ی سوره ی کوثرم من
درکودکی زهرای دیگرم من
ام البکای آله حیدرم من

اسوه ی غیرتم،دشمنه ذلتم

با اشک و سوز و آه وگریم
رسواگره بنی امیم

سیدتی بی بی رقیه
مولاتی بی بی رقیه

بندچهارم

بردسته کوچکم زدند سلسله
رفتم به کوفه همرهه قافله
پایه من از ره شده پر آبله

به راهه اسارت،دیده ام جسارت

قتیله ظلم بی حسابم
شاهده مجلس شرابم

سیدتی بی بی رقیه
مولاتی بی بی رقیه

بندپنجم

راسه تو دیدم به کناره یزید
از شدته غم رنگه رویم پرید
موی سرم سپید و قدم خمید

امان از خیزران،بزمه نامحرمان

بزار بگم بابا یه چیزی
داشتن میبردنم کنیزی

سیدتی بی بی رقیه
مولاتی بی بی رقیه

بندششم

گوشه ی ویرانه شده جای من
پر از کبودی سر تا پای من
گرسنگی برده ز کف نای من

ریسمان گردنم،اسیری بردنم

سرت به نیزه روبرومه
خوشی به دخترت حرومه

سیدتی بی بی رقیه
مولاتی بی بی رقیه

  • سه شنبه
  • ۵
  • اسفند
  • ۱۳۹۹
  • ساعت
  • ۲۲:۵۹
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت رقیه (س) -(سن منه جیران رقیه) *کربلایی جواد محمدی

۳۱۵۰
۱۲

شور حضرت رقیه (س) -(سن منه جیران رقیه) سن منه جیران رقیه
دردیمهَ درمان رقیه
باشوا دولانوم بی بی جان
جان سنه قوربان رقیه

رقیه زهرا سه ساله
سه ساله همچون غزاله
برات کرببلامو
رقیه میده حواله

رقیه رهبرو تاج روی سرو یه تنه لشگرو
تمسال فاطمه نوه ی حیدرو

رقیه محشرو ساقیه کوثرو
خواهر اصغرو علی اکبرو
سنی چوخ ایس تیرم از عالمی سرو

شه بانو رقیه
........................
(بند دوم)

غرش طوفان رقیه
محشرَ سولطان رقیه
کاخ یزیده پست و ملعون
کردی تو ویران رقیه

رقیه سلطان عشقی
به روی قلبم نوشتی
انا کلبک الرقیه
تو شه بانوی دمشی

رقیه سلطانو ، درد ما درمانو ، دلیل برهانو
رقیه مرجعه ، شیعه ی سلمانو

ای جان جانانو ،مدح تو قرآنو ، غرش طوفانو
عالم به وصف تو ، جان سنه قوربانو

شه بانو رقیه

  • چهارشنبه
  • ۲۵
  • فروردین
  • ۱۴۰۰
  • ساعت
  • ۱۹:۰۴
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت رقیه(س) -(دنیا دنیا دنیا دوست دارم تو رو دوست دارم) *کربلایی جواد محمدی

۶۶۸
۳

شور حضرت رقیه(س) -(دنیا دنیا دنیا دوست دارم تو رو دوست دارم) دنیا دنیا دنیا دوست دارم تورو دوست دارم
طبیب قلبم عاشقت میمونم
تا روز محشر به تو مدیونم

دنیا دنیا دنیا دنیامی جلو چشمامی
تو مهربونم قدرتو میدونم
تو خواب و رویا زیر بارونم

۳۱۵ رمز جنونه
میگمو میشم یه پا دیوونه
قلادمو بگیرو ول نکن
این شعار یه قلب مجنونه

دیوانه ام دیوانه ام
کلب بی بی سه ساله ام
انا کلب الرقه

......................

بند دوم

دنیا دنیا دنیا تنهامو حسین آقامو
کسی غیر از تو ، جاش توی قلبم نیس توام میدونی احساس من کم نیست

دنیا دنیا دنیا کوچیکه همون وقتیکه
توی کربلا ، رو به ایوون طلا
من برات میمیرم ارباب باوفا

کم کم ،کم کم ، کم کم قلبم میره
این شده که کارم پیشش گیره
زنجیرم تو دست رقیه ته
بیشتر از بیشتر جنون میگیره

دیوانه ام دیوانه ام
کلب بی بی سه ساله ام
انا کلب الرقه

  • چهارشنبه
  • ۲۵
  • فروردین
  • ۱۴۰۰
  • ساعت
  • ۲۳:۱۵
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور قتلگاهی حضرت رقیه (ع) -( دستم به روی گونه هام ) * مجید مراد زاده

۶۱۲
۲

شور قتلگاهی حضرت رقیه (ع) -( دستم به روی گونه هام ) دستم به روی گونه هام
سرم همیشه پایینه
نکنه بچه ای بیاد
کبودی هامو ببینه

توبازی شون رام نمیدن
میگن بروتواسیری
تمومه موهات سپیده
بچه که نیستی توپیری

عمه جانم (۲)عمه جان قدکمانم

خداکنه که باز نیان
دوباره طعنه میزنن
سرگرمی شون همین شده
بالکنت هی حرف میزنن
عمو جونم (۲) عموجون مهربونم

هرکی که دیدصورتمو
گفت که چرا اینجوریه؟؟؟!!!!
پیشش نرید واگیر داره
این یه مریضه مسریه

یه نانجیبی هم اومد
گفت جای رد سیلیه
حقش بوده، ولش کنید
یه بچه ی خارجیه,

  • چهارشنبه
  • ۱
  • اردیبهشت
  • ۱۴۰۰
  • ساعت
  • ۲۲:۴۶
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

سینه زنی شور حضرت رقیه(س)، کربلایی جواد مقدم -(دل سیاهمو زر میکنی...) *

۱۰۳۰
۲

سینه زنی شور حضرت رقیه(س)، کربلایی جواد مقدم -(دل سیاهمو زر میکنی...) دل سیاهم و زر می کنی ، چشمای خشکم و تر می کنی
محو تو میشه ابالفضل تا که ، چادر زهرا رو سر می کنی

عمریه سفره داری ، هوای ما رو داری
کنج قلب نوکرا جا داری
ممنونتم رقیه ، مدیونتم رقیه
گوشه ی نگات بهم جا دادی
یالا بکوب تو سینه ، بی بی داره می بینه
هر چی می تونی واسش مایه بذار
دست خالی نمی ری ، هر چی بخوای می گیری
پس تو واسه سه ساله کم نذار

رقیه بنت الحسین ...

اسم تو روی لبا زمزمه ، قشنگ ترین نوه ی فاطمه
برای کرببلا رفتنم ، فقط یه امضای تو لازمه

درد و بلات به جونم ، بی بی مهربونم
واسه ی شما که کاری نداره
یک شب جمعه خانم ، راهی کنی گدا رو
که تو بین الحرمین پا بذاره
تاب و تبم حسینه ، ماه شبم حسینه
بابی انت و امی یا حسین
حاجت من همینه ، خدا کنه که باشم
توی دنیا و تو محشر با حسین

امیری یابن فاطمه ...

  • چهارشنبه
  • ۵
  • خرداد
  • ۱۴۰۰
  • ساعت
  • ۱۹:۰۷
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

زبانحال حضرت رقیه(س) -(ای ساربان قَدری اَمان از کاروان جامانده ام) *حاج نادر بابایی

۱۲۵۷
۰

زبانحال حضرت رقیه(س) -(ای ساربان قَدری اَمان از کاروان جامانده ام) ای ساربان قَدری اَمان از کاروان جامانده ام
رحمی نما بر بینوا ، ای ساربان جا مانده ام

گویی که جانم میبری ازچه شتابان میروی
قدری تَامل کن بمان بی خانمان جامانده ام

یاران همه در قافله من خسته با این فاصله
اُفتان وخیزان در پِی اَت ای اَلاَمان جامانده ام

من بودم ازاین کاروان ماندم نمیدانم چِسان
در غُربتی نامهربان افتادم آن جا مانده ام

نِی یار و نِی همدم مرا ،نِی رهنما و آشنا
مشکل مراگشته دوتا زین داستان جامانده ام

ای کاروان آهنگ تو ، دارم هوای هَنگ تو
دل مُرده ام افسرده ام با این فغان جامانده ام

(نادر)ترا خوابی گران،بگرفت و رفتند این وآن
در کُنج خلوتگه بخوان بی آشیان جامانده ام

  • شنبه
  • ۱۲
  • تیر
  • ۱۴۰۰
  • ساعت
  • ۱۷:۴۶
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
مرحوم محمد حسن فرحبخشیان - ژولیده نیشابوری

حضرت رقیه(س) -(دختری را خانه در ویرانه بود) *مرحوم محمد حسن فرحبخشیان - ژولیده نیشابوری

۷۳۴
۱

حضرت رقیه(س) -(دختری را خانه در ویرانه بود) دختری را خانه در ویرانه بود
باده، اشک و چشم او، پیمانه بود

تشنه بود و سینه‌ای پُردرد داشت
در درون سینه، آه سرد داشت

پیکر و بازوی او، آزرده بود
بس که در ره، تازیانه خورده بود

از دویدن در قفای قافله
هر دو پایش بود پُر از آبله

دختر دردی‌کش جام الست
بود از شوق لقای دوست، مست

در طبق، هستی آن دردانه بود
رأس بابا، شمع و او، پروانه بود

چون صدف، لعل لبش را باز کرد
با پدر این‌سان سخن آغاز کرد:

ای پدر! شادم که در بر آمدی
چون نبودت پا تو با سر آمدی

غم مخور، ای گل! گلابت می‌دهم
از سبوی دیده، آبت می‌دهم

گر چه داغت کرده دل‌خونم، پدر!
از وفای عمه ممنونم، پدر!

این بگفت و سر به آغوشش گرفت
بوسه از لعل لب نوشش گرفت

لب به لب‌هایش نهاد و برنداشت
مرگ او را هیچ‌کس باور نداشت

  • یکشنبه
  • ۷
  • شهریور
  • ۱۴۰۰
  • ساعت
  • ۱۴:۱۰
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

روضه حضرت رقیه(س) -(با پای برهنه می دویدم دیدی) * محمد حبیب زاده

۱۸۹۷

روضه حضرت رقیه(س) -(با پای برهنه می دویدم دیدی) با پای برهنه می دویدم دیدی
با خونِ جگر به تو رسیدم دیدی

ای مشتری اشک و پدر گفتن من
وقتی که به خاک و خون تپیدم دیدی

من را عوض تو چکمه نازم می کرد
افتادم و هی نفس بریدم دیدی

موی سر من شانه شده با پنجه
آن لحظه که من داد کشیدم دیدی

در آتش خیمه ها به دام افتادم
مانند سپند می پریدم دیدی

با آمدن زجر به لکنت خوردم
پیراهن خود به لب گزیدم دیدی

وقتی که لگد زدند از پهلویم
من مزه مرگ را چشیدم دیدی

وقتی که تو آمدی کنارم با سر
دیدی که به آرزو رسیدم دیدی

یک سو سر تو سوی دگر افتادم
از ذوق رسیدنت ببین جان دادم...

  • یکشنبه
  • ۲۸
  • شهریور
  • ۱۴۰۰
  • ساعت
  • ۱۵:۰۲
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

مناجات محرمی امام حسین(ع)شب سوم -( ثابت شده به گریه کنان منورش..) * سید پوریا هاشمی

۱۶۶۹
۲

مناجات محرمی امام حسین(ع)شب سوم -( ثابت شده به گریه کنان منورش..) ثابت شده به گریه کنان منورش..
عزت فقط برای حسین است و نوکرش

طبق حدیث هرکه دراین داغ گریه کرد
آقا نشسته است دوزانو برابرش

آهی ز دل کشیدم و گریه حساب کرد
ریز و درشت ثبت شده بین دفترش

از پرچم عزای حسین دل نمی‌کَنم
گوهر شناس چشم نپوشد ز گوهرش

من خاک بر سرم اگر این خاک کربلاست
هرکس که خاکِ پاش نشد خاک بر سرش

آن منبری که وقف عزای حسین نیست
چوب است چوب خشک نخوانید منبرش..

تا نقد هست فکر نسیه نمی‌کنم
اول ز چای روضه بخور بعد کوثرش

منت سرم‌گذاشت و اینجا مرا کشاند
جایی که ایستاده دم در پیمبرش

شکر حسین می‌کنم، آخر سپرده است
کار تمام گریه کنان را به دخترش

ما تربیت شدیم به دست رقیه اش
بیراه نیست گرکه بخوانیم مادرش

این روز ها رکوع و سجودش مصیبت است
از بس شکسته است همه جای پیکرش

  • شنبه
  • ۸
  • مرداد
  • ۱۴۰۱
  • ساعت
  • ۱۶:۱۴
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه زمزمه و شور شب سوم محرم توسل به سه ساله کربلا * مرتضی محمودپور

۴۸۱

نوحه زمزمه و شور شب سوم محرم توسل به سه ساله کربلا ◾زمزمه شب سوم
◾توسل به حضرت رقیه(س)

◾بنداول
کنج خرابه پدر چشم براه توام
با رخ نیلی شده محو نگاه توام
پای من از ره شده پدر پر از آبله
به گردن عمه‌ام بسته شده سلسله
شور محشری برپا شده
صورتم مثل زهرا شده
بابایی بابایی باباجون

◾بنددوم
لباس من پاره و موی سرم پریشان
سه ساله‌ام ولیکن قامت من شد کمان
طفل خیالی بغل گرفته اینجا رباب
ذکر لبش شد مدام زمزمه‌ی آب آب
نجمه از داغ قاسم خمید
راس پرخونش به نیزه دید
بابایی بابایی باباجون(۲)

◾بندسوم
میان طشت طلا چوب به لبها زدن
به پیش چشم همه لطمه به زنها زدن
پای سرت عمه را دیدم و گریان شدم
به مثل موی سرت سخت پریشان شدم
بابایی کنج ویرانه‌ام
شمعی و مثل پروانه‌ام
بابایی بابایی باباجون(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • یکشنبه
  • ۹
  • مرداد
  • ۱۴۰۱
  • ساعت
  • ۰۸:۰۵
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 احمد ایرانی نسب

شهادت حضرت رقیه(س) -( می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را) * احمد ایرانی نسب

۴۶۵
۱

شهادت حضرت رقیه(س) -( می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را) می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را
تا میان من و تو کم کنم این فاصله را

سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور
فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را

کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند
بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را

جان من فکر نکن قافیه را باخته ام
خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را

بین بازار به اشکم همه می‌خندیدند
دوست دارند چرا گریه ی در هلهله را

کاش بودی و مرا باز بغل می کردی
کاش بودی که بگیری يقه ی حرمله را

عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟
غیرت الله بیا ختم کن این غائله را

عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم
مادری کرد ، که آرام کند قافله را

خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند
شام حس کرد دم صحبت او زلزله را

راستی واژه‌ی "یابن طلقا" یعنی چه؟
عمه آتش زده این سلسله ی باطله را

او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند
دختر فاطمه ی عالمه ی فاضله را

حسم این است که من دردسر قافله ام
کاش با خود ببری دردسر قافله را

می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی
می کشم روی زمین پای پر از آبله را

  • یکشنبه
  • ۹
  • مرداد
  • ۱۴۰۱
  • ساعت
  • ۰۹:۴۸
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 علی صمدی

واحد زیبا -(ملیکه ی ملک ارباب) * علی صمدی

۴۵۰

واحد زیبا -(ملیکه ی ملک ارباب) بند اول :
ملیکه ی ملک ارباب
در شب ظلمت تو مهتاب
شدم هوایی به والله
دل خرابم رو دریاب

دلم گرفته اسیرم
تو غم و غصه میمیرم
دلخوشیم اینه که از تو
حاجتامو من میگیرم

غرق گناه و غم شده بودم
به آخر خط رسیده بودم
خانوم به دادم رسیدی آخه
از این زمونه بریده بودم
دست کوچیکت گره گشاتر
از اونی بود که شنیده بودم

یا رقیه یا رقیه .....

بند دوم :
سه سالته اما قرن هاست
شعله ی عشق تو برپاست
حاجت ما مثل قطره
کرامتت اما دریاست

قفل دلم رو شکستی
تو دل عاشق نشستی
شکی ندارم یقیناً
بهشت همونجاست که هستی

بهشت دمشقه دمشقو عشقه
چون تویی اونجا رقیه خاتون
همیشه مجنون هستم و شیدا
تا تویی لیلا رقیه خاتون
محشر کبری شفیعه ی ما
ثانی زهرا رقیه خاتون

یا رقیه یا رقیه ......

بند سوم :
فدایی هات تو سپاهت
گذشتن از سر تو راهت
تا که حرم امن بمونه
نشینه غم رو نگاهت

مدافعان حرم با
توجهات تو هر جا
پا توی میدون گذاشتن
دشمنو انداختن از پا

از تو گرفتند اذن جهاد و
قدرت پیکار رقیه خاتون
رمز نجات و فتح و ظفر تو
شور شرر بار رقیه خاتون
تخت بلند و سلطنت تو
دوش علمدار رقیه خاتون

یا رقیه یا رقیه ......

  • یکشنبه
  • ۹
  • مرداد
  • ۱۴۰۱
  • ساعت
  • ۱۰:۱۲
  • نوشته شده توسط
  • علی صمدی
ادامه مطلب
 محمد حسین رحیمیان

شهادت حضرت رقیه(س) -( بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا) * محمد حسین رحیمیان

۷۱۴

شهادت حضرت رقیه(س) -(  بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا) بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
ای عزیز فاطمه اهلا و سهلا مرحبا
اجر ویرانه نشینی را گرفتم از خدا
شام بیچاره ببین خورشید تابان مرا

بازهم کم گشت روی دشمن این دودمان
گریه ی زهرایی ام خندید بر این دشمنان

ای پدر با دست بسته فتح کردم شام را
زنده کرده مرگ تدریجی من اسلام را
پای دین با جان خریدم طعنه و دشنام را
تا ابد رسوا نمودم ظلم بر ایتام را

کوری چشم سقیفه شد جهادم مادری
حیدری ام حیدری ام حیدری ام حیدری

عالمی حیرت زده از صبر این دردانه شد
شام ویرانه نشینم خواست ،خود ویرانه شد
قصه ی عشق ِمیان ِما دوتا افسانه شد
شمع من دیدی بدون تو چه با پروانه شد

رفتی و غارت شده بال و پر پروانه ات
شد زمین گیر ای پدر زهراترین ِ خانه ات

باز هم لکنت زبان من ، زبانش وا شده
می زند فریاد از هر چه ستم با ما شده
بر سرم آمد پس از تو هر چه با زهرا شده
مثل تو بعد عمو جان، قامت من تا شده

آه که بانی ِ این روز سیاهم علقمه است
کشته شامم ولیکن قتلگاهم علقمه است

گل کجا و طاقت خار مغیلان ها کجا
بلبل جنت کجا و کنج ویران ها کجا
آه شهزاده کجا ، برّ و بیابان ها کجا
من کجا ، هم صحبتی با نامسلمان ها کجا

آه سهم آتش این خار مغیلان ها شود
دخترت پایی ندارد تا به پایت پا شود

آیه ی امن یجیبم ! جان تو من مضطرم
ای یتیمی خانه ات ویران ،چه آوردی سرم
من خودم هم مانده ام که یاس یا نیلوفرم
کاش غساله نمیرد وقت غسل پیکرم

شد چه فرخنده شبی ، مرغ از قفس آخر پرید
زجر هم بر دست مزد ِ پای سنگینش رسید

  • یکشنبه
  • ۹
  • مرداد
  • ۱۴۰۱
  • ساعت
  • ۱۴:۵۵
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 حسن کردی

مرثیه حضرت رقیه(س) -( من بعد تو هر لحظه بیمارم عمو جان) * حسن کردی

۴۵۸

مرثیه حضرت رقیه(س) -( من بعد تو هر لحظه بیمارم عمو جان) من بعد تو هر لحظه بیمارم عمو جان
یک جان به چشمانت بدهکارم عمو جان
من در نبودت لحظه لحظه گریه کردم
با چشمهای زخمی و تارم عمو جان
چشم تو روشن، بعد تو ای غیرت الله
انگشت نمای کوچه بازارم عمو جان
چشمم کبود و صورتم زخمی ست، زیرا
از چشم این مردم گنه کارم عمو جان
یک سو نگهبان زجر و یک سو حرمله، من
بین دو تا وحشی گرفتارم عمو جان
از هر که شاید بگذرم هر کافر اما
از زجر بچه کش نه بیزارم عمو جان
از مو بلندم کرد و راحت بر زمین زد
این روزها خیلی سبک بارم عمو جان
هم قافله ای ها تحمل می کنندم
اما برای زجر سربارم عمو جان
از بس سرم را سنگ ها بردند در شام
گوشم سیاه و سخت تبدارم عمو جان
موی مرا یک پیر زن چنگی زد و گفت
من شانه ات را لازمش دارم عمو جان
فکر سر پیچیده روی نیزه ی تو
پیچیده برهم سخت افکارم عمو جان
حالا تو روی نیزه ها و در عوض من
با پرچم اشکم علمدارم عمو جان

تو روی نی دفع خطر می کردی از من
یک جان به چشمانت بدهکارم عمو جان

  • پنج شنبه
  • ۱۳
  • مرداد
  • ۱۴۰۱
  • ساعت
  • ۱۸:۳۱
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد