عبدالله بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس
 بهمن عظیمی

زمزمه شب پنجم -( تا نیزه رو زد به عمق پهلوت تو داد زدی وای مادر ) * بهمن عظیمی

3710
2

زمزمه شب پنجم  -( تا نیزه رو زد به عمق پهلوت تو داد زدی وای مادر ) شلوغی گودال کرده پریشونم
نگو نیام پیشت عمو نمی تونم
الان که دارم این صحنه رو می بینم
انگاری که پاشو گذاشته رو سینم

دیدن اشک و گریه ی عمه برام عذاب و رنجه
برات بمیرم چرا موهات و گرفته توی پنجه

عمو حسین جان 3

دلم پر از خون شد هزار دفه مردم
تا برسم پیشت چندجا زمین خوردم
کاش شبیه قاسم برات می دادم جون
ای کاش نمی دیدم میغلتی بین خون

گریَم گرفته اینجا دچار غمی عظیمم کردن
تو هم بحالم گریه کن آخه دوبار یتیمم کردن

عمو حسین جان 3

نفس بکش تا که نفس بگیرم من
گلوت چرا زخمه برات بمیرم من
رحمی توی قلب این قوم ظالم نیست
رو بدن پاکت یه جای سالم نیست

صدات گرفته از بس تو گودال فریاد زدی وای مادر
تا نیزه ر

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:58
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمود ژولیده

نوحه حضرت عبدالله بن حسن(ع) -(عبداللهم رزمندۀ حسینم ) * محمود ژولیده

1135

نوحه حضرت عبدالله بن حسن(ع) -(عبداللهم رزمندۀ حسینم    ) عبداللهم رزمندۀ حسینم
شهزادۀ غریب عالمینم
شهید مکتبم اسیر زینبم
نور دو چشم مجتبایم
نجلِ النبیِ المصطفایم
عمو حسین جان
کی گفته که عمو ندارد پسر
تا زنده ام جانم نمایم سپر
در منای حسین می کنم شور وشین
جانم فدای تار مویت
دستم فتاده پیش رویت
عمو حسین جان
دیدم به چشم خود به دست عدو
درهم شده اوضاع جسمت عمو
پیکرت نیمه جان نیزه ای بر دهان
دیگر توان در تن نداری
جز نیزه بر بدن نداری
عمو حسین جان

  • سه شنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

عبدالله بن حسن(ع) -(دستم توی دست تو و تو قتلگاهه دل من) * گروه شاعرانه ها سبک

1082
1

عبدالله بن حسن(ع) -(دستم توی دست تو و تو قتلگاهه دل من) دستم توی دست تو و تو قتلگاهه دل من
میخوام برم نشون بِدم که هستم از نسل حسن
عمه مگه این دشمنا
عبداخبر ندارن از خدا
خون حیدر توی رگهامه میرم و میشم مثل داداشم
نمیخوام که شاهد تنهایی و مظلومی عَموم باشم
میون دشمن انگار
عمو شده گرفتار
عمه منو حلال کن
دارم مـیرم خدا نگهدار
عمو حسین مظلوم
دور و برش شلوغ شده گودال ديگه جا نداره
عمه بزار برم كمك عَموم ديگه نا نداره
عمو اسير غربتِ
دشمن پی غنيمتِ
ميرم تا پيشمرگ اين مَرد بی كس و تنها و غريب باشم
میخوام وقت مُردنم تو آغوش شاه شيب الخضيب باشم
قلبم اسير آهه
دشمن تو قتلگاهه
یکی بگه به اينا
حسين زهرا بی گناهه
عمو حسین مظلوم
برات بمیرم عموجون برای آخرین نگات
غ

  • دوشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمزمه)صدای آهتو شنیدم من * محمود اسدی

914

(زمزمه)صدای آهتو شنیدم من صدای آهتو شنیدم من
ازخیمه تا میدان دویدم من
تو را به روی خاک دیدم من
عمو حسین جان
با دیدنت عمه پریشان شد
در موج خون رخ تو پنهان شد
سپیدی سینه ت نمایان شد
عمو حسین جان
یه جور به قلبت حرمله تیر زد
که از سینه بیرون نمی اومد
******
یه صحنه ای عمو منو پیر کرد
تا به ابد منو زمین گیر کرد
تیری میان دهنت گیر کرد
عموحسین جان
بوسه زنم به دست و پای تو
من آمدم شوم فدای تو
سپر کنم دستم برای تو
عمو حسین جان
ببین که در راه تو ای جانان
دستم به مویی شده آویزان
******
شائق

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:27
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمینه)عمو از طفلی دل به تو بستم * محمود اسدی

1387
1

(زمینه)عمو از طفلی دل به تو بستم عمو از طفلی دل به تو بستم
من به عشقت کردم سپر دستم
ای عمو جانم

غریبی ات با چشم خود دیدم
از خیمه ها تا مقتل دویدم
ای عمو جانم

از تو شکستند ای عمو حرمت
تکیه مزن بر نیزه ی غربت
ای عمو جانم

گرگان کوفی چنگت می زدن
دیدم من از دور سنگت می زدن
ای عمو جانم

دشمن سنگی بر آیینه ات زد
خولی تیر کین بر سینه ات زد
ای عمو جانم
****
شائق

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:38
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

عبدالله بن حسن(ع) -(قبولم کن که باشد وقت جنگیدن) * محمود ژولیده

995

عبدالله بن حسن(ع) -(قبولم کن که باشد وقت جنگیدن) قبولم کن که باشد وقت جنگیدن
شدی تنها ندارم طاقت دیدن
عموجانم
خدا رو شکر که سرباز عمو هستم
سپر سازم به شمشیرِ عدو دستم
عموجانم
نمی خواهم بمانم در حرم دیگر
کنم هدیه بتو جان و سرم دیگر
عموجانم
ترا دیدم به زیر نیزه و دِشنه
غریب و بی کس و تنها و لبِ تشنه
عموجانم
ترا دیدم که با یک لشگری در جنگ
هدف گیرند ترا با تیغ و تیر و سنگ
عموجانم
ترا دیدم که نیزه در دهانت بود
سرِ نیزه پُر از خونِ زبانت بود
عموجانم
هجوم از هر طرف بر جسم و جانت شد
از این هَجمه شکسته استخوانت شد
عموجانم
نمیدانم چکار از من دگر آید
ببالینم یقین دارم پدر آید
عموجانم
خداحافظ ببین جان کندنِ من را
شهیدم من ببین جان دادن من را
عموجانم

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(اگرچه تیر خوردم حنجرم سوخت) * حسن ثابت جو

787

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(اگرچه تیر خوردم حنجرم سوخت) اگرچه تیر خوردم حنجرم سوخت
دلم عاشق شدن را خوب آموخت
عدو با یاد تشییع مدینه
گلویم را میان سینه ات دوخت

  • جمعه
  • 23
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب

شعر قصیده حضرت عبدالله(ع) -(دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین) * سید مهدی حسینی

641

شعر قصیده حضرت عبدالله(ع) -(دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین) دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین
در بحر عشق، گوهر جان‌پرورم ببین

هفتاد و دومین صدف ساحل توأم
ای روح آب، رشحه‌ای از کوثرم ببین

من سینه‌سرخ عشق عمویم، پرم بده
دست مرا رها کن و بال و پرم ببین

چشمم به قتلگاه و عمو مانده زیر تیغ
تصویر غربتی‌ست به چشم ترم، ببین

با بانگ استغاثهٔ او تیغ می‌شوم
برنده‌تر ز تیغ عدو خنجرم ببین

پروانه‌ام به پیله واماندنم مخواه
در هرم عشق، شعلهٔ خاکسترم ببین

دستم کبوتری‌ست که شوق پریدن است
چون نبض عمه ملتهب و مضطرم ببین

بر من عمو به چشم خریدار بنگر و
دست مرا بگیر و از این برترم ببین

کوچک‌ترم ز قاسم و دارم دلی بزرگ
همچون علی‌اصغر خود اکبرم ببین

من کودک برادر تو بودم و

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:02
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر حضرت عبدالله بن حسن(ع) -(ای جلوه ی نورِ وَجهُ اللهْ عبداللهْ) * امیر عباسی

666

شعر حضرت عبدالله بن حسن(ع) -(ای جلوه ی نورِ وَجهُ اللهْ عبداللهْ) ای جلوه ی نورِ وَجهُ اللهْ عبداللهْ
فداییِ عشقِ ثارُاللهْ عبداللهْ
ابنُ الحسن
یتیم مجتبی،ذریه ی زهرا،بی دست کربلا
وا غربتا
واویلا واویلا...

تا به سما رفته ذکرِ یا رب تو
وَیْلَکَ یَابْنَ خَبیثَة بر لب تو
در قتلگاه
در بر حسینی،دلبر حسینی،یاور حسینی
وا غربتا
واویلا واویلا...

  • پنج شنبه
  • 3
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)صفحه ی قرآن/عمه بنگر تیره گشته آسمان * محمود اسدی

700

(غزل)صفحه ی قرآن/عمه بنگر تیره گشته آسمان عمه بنگر تیره گشته آسمان
روی خاک تیره،مولای زمان

بود وهستم را رهاکن دیرشد
عمه دستم را رهاکن دیرشد

عمه جان بگذار تاپرپر شوم
زودتر من ازعمو بی سر شوم

عمه جان بنگر که سنگش میزنند
گرگهای کوفه چنگش میزنند

عمه جان بنگر شکاف ابرویش
بی حیایی زد لگد بر پهلویش

ناکسان دور عمویم صف زنند
اوزمین افتاده آنها دف زنند

عمه،افتاده عِمامه از سرش
کن تماشا زیرو رو شد پیکرش

عمه جان بنگر عموتنها شده
تیرکینه بر دهانش جا شده

لاله ی زهرا و حیدر چیده شد
بین مقتل پیکرش پاشیده شد

عمه جان بنگر چه آمد برسرش
یکنفر خیره سوی انگشترش

عمه بنگر گیسوی او چنگ خورد
تیر بر قلب و به صورت سنگ خورد

عمه جان بنگر به خون غلتیدنش

  • جمعه
  • 1
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:32
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمزمه)تا صدای ناله ات شنیدم * محمود اسدی

1460
1

(زمزمه)تا صدای ناله ات شنیدم تا صدای ناله ات را شنیدم
سراسیمه به سویت دویدم
دیدم آنجا یک حرامی
بر تن تو نیزه جا کرد
بی حیایی هم رسیدو
نیزه را در سینه تا کرد
ای عموجان ای عمو جان

دیدم یکی به جسمت سنان زد
نامردی هم تیری بر دهان زد
دیدم از دور ای عموجان
کاکلت را می کشیدند
زنده بودی و مراکب
روی جسمت می دویدند
ای عمو جان ای عمو جان

گشته سپر بر شمشیر عدو
شد دستم بر مو آویزان عمو
از نفس افتاده بودم
حرمله تا از ره آمد
از همان فاصله ی کم
بر گلویم تیرکین زد
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • پنج شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 23:39
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت عبدالله ابن الحسن -(از دور میدیدم عمویم را که تنها ) * محمد کیخسروی

645

شهادت حضرت عبدالله ابن الحسن -(از دور میدیدم عمویم را که تنها ) از دور میدیدم عمویم را که تنها

مانده است بین لشگری از نیزه زنها

آموختم از قاسم و لحن سخن ها

باید فداییش شوند ابن الحسن ها

در فکر بودم ناگهان افتاد از اسب

پیش نگاه این و آن افتاد از اسب

گفتم که عمه پا شده گرد و غباری

پیدا نمی باشد در این میدان سواری !

حالا رهایم کن برای جان نثاری

من التماست میکنم با گریه زاری

تا راهی میدان شوم پیش عمویم

باید فقط من جان دهم پیش عموییم

در نیزه و شمیر بودی بند آمد

تا که نفسهای تو آمد بند ؛ آمد

ما گریه میکردیم و با لبخند آمد

با نیت دزدیدن سربند آمد

ولگردها را دور جسمت چونکه دیدم

خونم به جوش آمد عمو؛ سویت دویدم

وقتی رسیدم بی حیا بالاسرت بود

با نیز

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

متن شعر حضرت عبدالله بن حسن (ع)محرم 98 -(ضرب شمشیری که دستان ابوفاضل برید مانـده ام با دسـت عبـداله چه سازد ؟) * محمدرضا سروری

1158
2

متن شعر حضرت عبدالله بن حسن (ع)محرم 98 -(ضرب شمشیری که دستان ابوفاضل برید   مانـده ام با دسـت عبـداله چه سازد ؟) ضرب شمشیری که دستان ابوفاضل برید مانـده ام با دسـت عبـداله چه سازد ؟
تیغ فولادی که سقا را به خاک و خون کشید مانـده ام با دسـت عبـداله چه سـازد ؟
******
دیده عمو را به خون خود شناور بر زمین
در میان لشکــری بی یار و یاور بر زمین
خون حیدر ، عشق عمو در درون او چه شد؟
طفل ده ساله شده مـردی دلاور بر زمین

دستش از دستم کشیده سوی عمو می دود
یا عمو گویان ، شتابان جانـب او می رود
مِن مُعین ها را شنیده در سرود بی کسی
لحظـه های آخرین ، رزم آور او می شود

ضرب شمشیری که دستان ابوفاضل برید مانـده ام با دسـت عبـداله چه سازد ؟
******
با تمنّـا ، با تضـّرع ، نالـه ای کردم بیـا
غیرتـت باشـد قبـولم ای جوانمردم بی

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

روضه ی حضرت عبدالله(ع) * مرتضی محمودپور

997

روضه ی حضرت عبدالله(ع) ◾شب پنجم محرم
◾توسل به ابن‌الحسن(ع)

در قتلگاه تا که عمویم غریب شد
دیدم درآن میانه که شیب‌الخضیب شد

با نیزه و سنان و عصا بر تنش زدند
مزد رسالتیست که بر او نصیب شد

دستم رها کن عمه روم یاریش کنم
چون بی‌زهیر و بی‌وهب و بی‌حبیب شد

بیمار عشقم و به غمش گشته‌ام دچار
تنها عمو به درد دل من طبیب شد

گودال بوی مادرتان را گرفته است
در کربلا نصیب دلم عطر سیب شد

دعوا سر سرست میان سنان و شمر
سّرِخدا بحال فراز و نشیب شد

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:17
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 رسول رشیدی راد

متن شعر حضرت عبدالله بن حسن (ع) -(بنگرید این پسر گل پسر حیدر را.) * رسول رشیدی راد

955

متن شعر حضرت عبدالله بن حسن (ع) -(بنگرید این پسر گل پسر حیدر را.) بنگرید این پسر گل پسر حیدر را.
آسمانی شده قرص قمر حیدر را.

مثل فرزند خودش بعد برادر ارباب.
پرورش داده به دامن گهر حیدر را.

ارث جنگ جمل از غیرت بابا برده.
می توان دید به رزمش هنر حیدر را.

کمتر از قاسم و عباس و علی اکبر نیست.
دست کم خصم نگیرد ثمر حیدر را.

یازده ساله ولی زهره درید از لشکر.
از خودش داده نشان او جگر حیدر را.

وقت حمله رجزش بر دل دشمن انداخت.
مثل صد شعله به خرمن، شرر حیدر را.

چون ابالفضل علمدار حرم شد، حس کرد.
لشکر شام دوباره خطر حیدر را.

نهد از میمنه تا میسره از خود برجا.
این حسن زاده به میدان اثر حیدر را.

چون عمو در ره آزادی و دین کوبیده.
کربلا پرچم فتح و ظفر حیدر را.

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شب پنجم محرم حضرت عبدالله ابن الحسن(ع) -(تمامِ ماهِ محرم کران کران حسن است) * حسن لطفی

1075

شعر شب پنجم محرم حضرت عبدالله ابن الحسن(ع) -(تمامِ ماهِ محرم  کران کران حسن است) تمامِ ماهِ محرم کران کران حسن است
حسن حسین شده پس"حسین جان"حسن است

حسن حسین شده تا حسین جلوه کُنَد
اگر حسین شنیدی بدان که آن حسن است

اگر ظهور کُنَد خیره خیره می‌بینیم
به هر نَفَس حسن است و به هر زبان حسن است

حسن شُکوهِ حسین و حسن شُکوهِ علی
حسن شبیهِ رسول است پس اذان حسن است

بر آستانِ علی آمدیم و فهمیدیم...
هم آستان حسن است و هم آسمان حسن است

به شانه‌ی حَسَنش تکیه داد زهرا گفت :
که تکیه گاهِ تمامیِ خاندان حسن است

حسین گفت "اَخی خیرُ مِنّی و یعنی
امامِ کربُبلا نیز بی گمان حسن است

بیا به میمنه و میسره زمانِ نَبَرد
ببین به کرببلا شورِ هر جوان حسن است

که ضربِ تیغِ علی‌اکبر‌ست یا حسن و
که ت

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:09
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شب پنجم محرم شور مدافعین حرم -(من با اشکای حسینی قد کشیدم) * خادم زینب

903
1

شب پنجم محرم شور مدافعین حرم -(من با اشکای حسینی قد کشیدم) من با اشکای حسینی قد کشیدم
دویدم هرجا که اسمتو شنیدم
حالا آرزوم اینه بعد یه عمری
که قبولم کنی و کنی شهیدم

تو که سوا نمیکنی خوب و بدو
پسی بیا و منه دیوونه رو بخر
تو با نگات بدارو هم حر میکنی
پس منو هم با خوبا کربلا ببر

براتو کاری نداره عوض کنی
جای منو با جای اون کبوترا
دلم میخواد که ساکن حرم بشم
کرببلا یجور دیگست بخدا

روبروی زینبیه هرشب
سر میذارم تو حرم رو خاکا
میگم آقا وقت قربونیه
اینه سرم شروع کن بسم الله

یاحسین یا زینب

2

حال و روز این شبام حال بدیه
فکر کنم یفرقی دارم با بقیه
حس من اینه به دنیا اومدم که
یروزی برم سرم تو زینبیه

میگذرونم روزوشبم رو بخدا
تا برسه اون روزی که تو فکرشم
یعنی

  • جمعه
  • 29
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا باقریان

شعر عبدالله بن حسن(ع) -( از نسل حیدرم، حسنی زاده ام عمو) * رضا باقریان

881

شعر عبدالله بن حسن(ع) -( از نسل حیدرم، حسنی زاده ام عمو) از نسل حیدرم، حسنی زاده ام عمو
از کوچکی به دست تو دلداده ام عمو
با سن و سال کوچکم آماده ام عمو
افتاده ای زمین و من افتاده ام عمو

حالا زمان مردی و پیکارم آمده
بابایم از مدینه به دیدارم آمده

کشته شدن به راه تو باشد سعادتم
چشم انتظار لحظه پاک شهادتم
من هم مدافع حرمم، از ارادتم
هوهوی ذوالفقار من اوج عبادتم

ابن الحسن فدای جراحات پیکرت
من مرده ام مگر که بیفتد ز تن سرت

دیدم بریده شد نفسِ ربنایِ تو
در زیر دست و پاست عمو دست و پای تو
می آمد از اَواخرِ مقتل صدای تو
از خیمه آمدم که بمیرم برای تو

خوردم قسم به فاطمه، تا زنده ام عمو
با سنّ کم برای تو رزمنده ام عمو

هرطور شد دویدم و بی حال دیدمت
در زیر

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 20:08
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شعر عبدالله بن حسن(ع) -(لشکری سنگ زد و تیر به ترفند آمد) * وحید قاسمی

812

شعر عبدالله بن حسن(ع) -(لشکری سنگ زد و تیر به ترفند آمد) لشکری سنگ زد و تیر به ترفند آمد
حرمله خیر نبینی! نفسش بند آمد

شمر لبخند زد و غائله از تب افتاد
خاک عالم به سرم! شاه ز مرکب افتاد

لشکر کفر از این صحنه به تکبیر افتاد
شاه تنها، ته گودال بلا گیر افتاد

تشنگی،تشنه ی تسبیح و سجودش می کرد
نیزه ای پیله به لبهای کبودش می کرد

زیر سنگینی یک چکمه تقلا می کرد
مجتبی زاده ای از دور تماشا می کرد

سایه ی تیغ جفا، زیر گلویش که رسید
یادگار حسنش داخل گودال دوید

پا برهنه، جگرش را به سر دست گرفت
نعره ای زد؛ مدد از ساقی سرمست گرفت

بانگ برداشت، زبان ها ز سخن افتادند
کینه توزان جمل یاد حسن افتادند

دست خالی به هواداری عشق آمده بود
با لبی تشنه به غمخواری عشق آمده

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 20:10
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( تا یک دستم قلم شد عزّتم درهم شکست) * محسن راحت حق

1045

مرثیه حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( تا یک دستم قلم شد عزّتم درهم شکست) تا یک دستم قلم شد عزّتم درهم شکست
ضربه ای بر فرقم آمد صورتم درهم شکست
بی پدر بودم یتیم و بی برادر در کویر..
از حسین "جانم"شنیدم غربتم درهم شکست

(افتخارم هست حالا جان فدایی می کنم )
(زاده ی ابنُ الکریمم..دلربایی می کنم )

هرچه بادا باد مستی می‌کنم در این دیار
کودکم امّا چه کودک..باجَنَم با اقتدار
از پدر آموختم باید سپر بودم و عصا..
در حمایت از حسین دستم شده چون ذوالفقار

(می دهم دست و امامم را حمایت می کنم )
(با سرافرازی جهانی را قیامت می کنم )

من بمانم خیمه و جنجال ها برپا شود؟
من‌ بمانم نیزه ها روی عمویم پا شود؟
این محالِ ممکن ست مردی میانِ خیمه ها
زندگی از سر بگیرد بی عمو احیا شود؟

(من کی ام؟ ابنُ الحسن ابنُ الکریمِ روزگار)
(سرورِ آزادگان باشد برایم شهریار)

بی حسین امکان ندارد لحظه ای بر پا شدن
بی حسین امکان ندارد قطره ای دریا شدن
با شهادت بینِ آغوشِ عمو دریافتم..
این چنین مقدور باشد بنده ی مولا شدن

(مثلِ فرزندِ حسینم اوست بابای خودم)
(هم پدر که عمو..هم گشته آقای خودم)

  • پنج شنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

زمینه شب پنجم محرم -(عمه رها کن دستمو دلم شده خون) * الیاس محمدشاهی

598

زمینه شب پنجم محرم -(عمه رها کن دستمو دلم شده خون) بند اول

عمه رها کن دستمو(دلم شده خون3)
برا دفاعه از حسین(بِرم به میدون3)

افتاده زیره دست وپا،میونه خیله اشقیا
ماهه منیرم
اگه نرم تو قتلگاه،همین جا توی خیمه گاه
عمه میمیرم

به سمتِ مقتل تا میدویدم
ناله ی زهرا رو میشنیدم

(واویلتا2آه و واویلا3)

بند دوم

تا رسیدم تو قتلگاه (میونه جنجال 3 )
افتاده بودغرغه به خون(تشنه وبی حال3)

لشکره کافر بی حیا،با شمشیر و بانیزه ها
حمله میکردن
رَمَق نمونده به تَنش،اون پاره پاره پیرهَنش
روهم میدزدن

یه پیره ملعون تو دَهنش زد
سَنان با نیزه،حسین رو نَهْر کرد

(واویلتا2آه و واویلا3)

بند سوم

از بچگی بودی برام(پدر عموجان3)
بازوم شده برایِ تو(سپر عموجان3)

ریخته خونم به پای تو، جونم شده فدای تو
عزیزِ زهرا
نشسته تیر به سینه ام، یاده غمه مدینه ام
غربت مولا

به زیره مرکب میریم دوتامون
عمو حسینم ، منو حلال کن

(واویلتا2آه و واویلا3)

  • دوشنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 18:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه عبداله ابن حسن(ع) -( عمه منو رها کن برم به سمت میدون) * مجید مراد زاده

532

زمینه عبداله ابن حسن(ع) -( عمه منو رها کن برم به سمت میدون) عمه منو رها کن
برم به سمت میدون
قلبم داره میلرزه باید
برم پیش عموجون

بهرشما سرمیدهم
عبداللهم عبداللهم
من عاشق ثاراللهم

ببین میون اعدا
عموجونم روتنها

حسین وای

توشلوغی گودال
پیچیده یه صدایی
انگاریتیم حسن من
داره میشه فدایی

والله لا افارغ
عمی حسین عموی من
لحظه اخرم اگه
میشه بیای به سوی من
نظری برعبدالله
حسین اباعبدالله
حسین وای

  • سه شنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 17:00
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه/زمزمه شب پنجم محرم - دستم که برات هیچه من واسه تو سر میدم * رامین برومند

3070
2

زمینه/زمزمه شب پنجم محرم - دستم که برات هیچه من واسه تو سر میدم زمینه /زمزمه شب پنجم

عمه عمو داره از حال میره
شمر داره به سمت گودال میره
خنجر تویه دستش خوشحال میره

رهام کن نگذار که دیر شه. نیزه تو گلوش جاگیر شه

رهام کن آخه عمه بابامو ببین تنهاس
زخمی شده و مونده تنها وسط گرگاس
قلبم داره وامیسته دوره شده تو گودال
وای نیزه به پهلوش خورد عمه عمو رفت از حال
واویلا واویلا

گودال پر جمعیته ببین
عمه همه دورش کردن کمین
داره عمو جون میخوره زمین

رهام کن عمه دیر میشه. جسمش مثل حصیر میشه

با سختی داره آخه میکشه عموجون نفس
زخمی شده از دست هر کس و هر ناکس
باید که برم گودال پر شده از جمعیت
ای وای به زمین افتاد عمه عمو با صورت
واویلا واویلا

دلم برا بابام خیلی تنگه
عمو این دیگه چجور جنگه
دست همه اینا پر از سنگه

اومد آخرین سردارت خودم میشم علمدارت

دستم که برات هیچه من واسه تو سر میدم
اصلا نخوری غصه زیر سم اسب میرم
دستم رو برات دادم از کرده ی خود شادم
ببخش عمو جون من رو رو زخمات افتادم
واویلا واویلا

  • شنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:54
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه زمینه شب پنجم محرم توسل حضرت عبدالله * مرتضی محمودپور

424

نوحه زمینه شب پنجم محرم توسل حضرت عبدالله ◾نوحه ی زمینه
◾شب پنجم محرم
◾توسل حضرت عبدالله (ع)

◾بنداول
یتیم مجتبایم ای عموجان
شهید کربلایم ای عموجان
عموجانم عموجانم عمو جان(۲)

◾بنددوم
میان قتلگه دستم جدا شد
عمو جانم به راه تو فدا شد
ببین از جنت آمد مادر تو
میان قتلگه غوغا به پا شد
عموجانم عموجانم عموجان(۲)

◾بندسوم
دگر راهی ندارم ای عمو جان
ز دیده خون ببارم ای عمو جان
ترا دارم چه غم دارم به عالم
به جز تو کس ندارم ای عموجان

  • جمعه
  • 22
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

غزل امام حسن مجتبی(ع)_شب پنجم و ششم محرم -( ملاکِ داغ حسین و عیارِ غم حسن است) * حسن لطفی

1164

غزل امام حسن مجتبی(ع)_شب پنجم و ششم محرم -( ملاکِ داغ حسین و عیارِ غم حسن است) ملاکِ داغ حسین و عیارِ غم حسن است
حسن شبیه حسین و حسین هم حسن است

حسین گفت "اَخی خُیرًُ مِنی " و دیدند
تمام عمر جلوتر به یک قدم حسن است

همیشه او به گدا کمتر از حسن می‌داد
که خلق ثبت کند صاحب کَرم حسن است

کریمی حسن است اینکه مرثیه گفتند
در اصل بانیِ اشعارِ محتشم حسن است

هرآنکه شد حسنی می‌شود حسینی پس
ببین که ریشه‌ی هفتاد دو عَلَم حسن است

«حسین نهی به قاسم دهد حسن دستور»
چه خوب گفت که سلطان محترم حسن است

تمام آرزوی نقره کار‌ها این است
زمان آن برسد نقش هر قلم حسن است

نوادگانِ حسن صاحبِ ضریح شدند
فقط به خاطرِ زهراست بی حرم حسن است

شهیدِ آب حسین شهید آب حسن
قتیل تیغ حسین و قتیل سَم حسن است

  • یکشنبه
  • 24
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
مرحوم محمد حسن فرحبخشیان - ژولیده نیشابوری

احوالات عبدالله بن الحسن(ع) -(ظهر عاشورا که پور بوتراب) *مرحوم محمد حسن فرحبخشیان - ژولیده نیشابوری

468
1

احوالات عبدالله بن الحسن(ع) -(ظهر عاشورا که پور بوتراب) ظهر عاشورا که پور بوتراب
تشنه‌لب افتاد بر روی تراب

در حرم بودش برادرزاده‌ای
لاله‌رویی، عاشقی، آزاده‌ای

عشق را مشتاق و خاطرخواه بود
نام آن شه‌زاده، عبدالله بود

شاهدی در صحنه‌ی پیکار بود
الفت او با عمو، بسیار بود

بس‌که الفت داشت با خون خدا
لحظه‌ای از او نمی‌گشتی جدا

آه! از آن دم کز حرم آمد برون
دید دشت کربلا را لاله‌گون

تا شود آگه ز احوال عمو
جست‌وجوها کرد دنبال عمو

چون مریدی بر مراد خود رسید
تا عمو را دید، آهی برکشید

غنچه‌ی لعل لب خود، باز کرد
با عمو این‌سان سخن، آغاز کرد:

ای عمو جان! دیده‌ی خود، باز کن
هم‌چو گل، عبداللَّهت را ناز کن

باورم این پیکر صدچاک نیست
جای تو عرش است، روی خاک نیست

آمدم تا سوی خرگاهت برم
نزد عمّه با دوصد آهت برم

طاقت دوری ندارد، عمّه‌ام
تاب مهجوری ندارد، عمّه‌ام

سینه‌سوزان با دو چشم اشک‌بار
می‌کشد در خیمه عمّه انتظار

الغرض؛ آن نازدانه با عمو
بود در گودال، گرم گفت‌وگو

ناگهان آمد لعینی روسیاه
تیغ بر کف در میان قتلگاه

تیغ بالا بُرد تا آرد فرود
بر حسین بن علی، دریای جود

از عمویش تا کند دفع خطر
دست خود را کرد عبداللَّه، سپر

خون، بسی رفت از تن و بی‌هوش شد
با عموی خویش، هم‌آغوش شد

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( سخن اهل عشق این سخن است) * سید پوریا هاشمی

493
1

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( سخن اهل عشق این سخن است) سخن اهل عشق این سخن است
کربلا در احاطه ی حسن است

هرکسی رو به کربلا کرده
باطناً رو به مجتبی کرده

بزم مارا حسن فراهم کرد
او حسین‌را عزیز عالم کرد

این‌همه مجلس مصیبت ها..
پرچم یاحسین هیات ها..

خیر ها را به ما حسن داده
او به ما اذن سوختن داده..

میوه نور می‌دهد شجرش
ای به قربان هردوتا پسرش

با حسن، جانِ تازه میگیریم
امشب از او اجازه میگیرم

که بگویم ز جلوه‌ی آن ماه
مددی یا جناب عبدالله

یازده ساله است و صف شکن است
پس یتیم حسن خودش حسن است

دست آورده جای شمشیرش
همه ماتند مات تکبیرش

حق شده پیش هو بزرگ شده
این پسر با عمو بزرگ شده

گریه کن ها نظر به راه کنید
حسن کوچه را نگاه کنید

**
از روی تل خدا خدا می‌کرد
عمویش را فقط صدا می‌کرد

چه عمویی؟میان چندسپاه
تشنه ای در میان قربانگاه..

صحنه را تا که دید گفت حسین
دست خود را کشید گفت حسین

حسن کربلا به جان آمد
پابرهنه دوان‌دوان آمد

آمد و دید گریه بی اثر است
یک نفر روی سینه ی پدر است

پاره پاره شدست پیرهنش
میزند با قلاف بر دهنش

بند بند تنش گسسته شده
نیزه ها در تنش شکسته شده

داد زد ای عموی خون جگرم
غم نخور من برای تو سپرم

چشم بر سمت خیمه گاه ندوز
دست ناقابلم که هست هنوز

می‌دهم دست در برابر تو
تا بلا دور باشد از سر تو

دیدی آخر تنم ز عشقت سوخت
تیر، من را به روی جسم تو دوخت

  • سه شنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 09:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان ) * ناشناس ؟؟؟

503

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان ) ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان
پیش تو از بازو سپر دارم عمو جان

با سر دویدم سمت تو تا سینه ات را
از زیر پای شمر بردارم عمو جان

من بی زره یاد جمل را زنده کردم
مانند بابایم هنر دارم عمو جان

درد یتیمی را کنارت حس نکردم
پیش خودم گفتم پدر دارم عمو جان

از سر گذشتن سرگذشت عاشقان است
شرمنده ام پیش تو سر دارم عموجان

دست بریده حاصل دست شکسته است
این ارث را از پشت در دارم عمو جان

تیر از تنم رد شد تنم را به تنت دوخت
خیلی برایت دردسر دارم عمو جان

اینجا پر از سنگ و سنان و تیر و نیزه است
از تنگی جایت خبر دارم عمو جان

با خنده من را بدرقه کن جای گریه
حالا که من شوق سفر دارم عمو جان

شاعر:گروه یا مظلوم

  • سه شنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 09:26
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی شب پنجم محرم توسل به حضرت عبدالله(ع)سبک همه جا کربلا * مرتضی محمودپور

527

نوحه سینه زنی شب پنجم محرم توسل به حضرت عبدالله(ع)سبک همه جا کربلا ◾نوحه سینه زنی
◾شب پنجم حضرت عبدالله(ع)
◾سبک همه‌جا کربلا

◾بنداول
من حسن زاده‌ام پسر مجتبی
بین مقتل عمو دستم از تن جدا
تو عموی منی آبروی منی
ای عمو جان حسین(۲)

◾بنددوم
غربتت دیدم و سوی تو آمدم
من به عطر گل بوی تو آمدم
آشنای توام من فدای توام
ای عمو جان حسین(۲)

◾بندسوم
بهر تو میکنم من سپر حنجرم
پیش چشمان تو شد بریده سرم
سر به خاکت نهم تشنه جان میدهم
ای عموجان حسین(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • سه شنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:12
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه شب پنجم و ششم محرم توسل به یتیمان حضرت امام حسن(ع)سبک سنتی * مرتضی محمودپور

550

نوحه شب پنجم و ششم محرم توسل به یتیمان حضرت امام حسن(ع)سبک سنتی ◾شب پنجم
◾توسل به حضرت عبداله

◾بنداول
ابن حسن به قتلگاه آمده
بهر حمایتِ ز شاه آمده
قتلگه پر ز خون
روی شه لاله گون
سرباز کوچک حسین است
به مجتبی نور دو عین است

◾بنددوم
به مثل سقا دست او جدا شد
به روی سینه حسین فدا شد
شکسته سبویش
فدای عمویش
شور عزا گردیده برپا
آمد کریم آل زهرا

◾شب ششم
◾توسل حضرت قاسم

◾بنداول
در خیمه ها قاسم چو دیده میشد
احلی من العسل شنیده میشد
زاده ی کریم است
در سحر نسیم است
سرتا به پا مثل حسن شد
در کربلا گل پیراهن شد

◾بنددوم
شاگرد سقا پر ز عطر و بو شد شد
با ازرق شامی چو روبرو شد
چهره اش منجلی
رجز خواند چون علی
گفتا منم یا ایها الناس
ابن الحسن شاگرد عباس

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • سه شنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد