عبدالله بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(ذكر هل من ناصرت سوز و گدازم شد عمو) * حسن ثابت جو

649

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(ذكر هل من ناصرت سوز و گدازم شد عمو) ذكر هل من ناصرت سوز و گدازم شد عمو
جان سپردن در بر تو امتیازم شد عمو
آمدم تا يارِ تو باشم زمان بي كسي
دامنت سجاده ي راز و نيازم شد عمو

  • جمعه
  • 23
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(غریبی ناله بر افلاک ریزد) * حسن ثابت جو

706
2

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(غریبی ناله بر افلاک ریزد) غریبی ناله بر افلاک ریزد
همیشه بر وجود پاک ریزد
پدر خون جگر بر طشت می ریخت
عمو خون جگر بر خاک ریزد

  • جمعه
  • 23
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(هر لحظه که زخم تیر و تن می جوشد) * حسن ثابت جو

723

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(هر لحظه که زخم تیر و تن می جوشد) هر لحظه که زخم تیر و تن می جوشد
صد ناله ز نای بی کفن می جوشد
در خیمه نشسته و ولی از غیرت
در صحن رگش خون حسن می جوشد

  • جمعه
  • 23
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه زمینه حضرت عبدالله -( شب پنجم محرم) * مرتضی محمودپور

1087
1

نوحه زمینه حضرت عبدالله -( شب پنجم محرم) ◾شب پنجم محرم

◾توسل حضرت عبدالله
نوحه‌ی زمینه

◾بنداول

عمه..... عموم غریبه(۳)

عمه....به غم نصیبه(۳)

نامه نوشتن

حرفای توی

نامه دروغه

عمه نگاه کن

ببین تو گودال

چقد شلوغه

عمه.....عموم غربیه(۳)

عمه....به غم نصیبه(۳)

◾بنددوم

بزار برم من

میون میدون

یار عمو شم

با دشمنای

عمو تو میدان

من روبرو شم

عمه....عموغریبه(۳)

عمه....به غم نصیبه(۳)

◾بندسوم

ببین که با پا

به روی سینه

نشسته دشمن

باید برم که

کمک کنم من

در روز روشن

عمه....عمو غریبه(۳)

عمه.....به غم نصیبه(۳)

  • جمعه
  • 23
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:23
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

حضرت عبدالله بن حسن -(برادر غریب زینب حسن ببین عبداللهت را ) * حسین رئوفی

775

حضرت عبدالله بن حسن -(برادر غریب زینب حسن ببین عبداللهت را ) برادر غریب زینب حسن ببین عبداللهت را
در غربت و شجاعت تو ادامه میدهد رهت را
نداره ترس به دلش ز دشمنان
ز خنجر و نیزه و تیر و کمان
دیگه میاد برات امشب میهمان
حسن حسن جان ٣
دیگه شده برا خودش مرد
ولی دلش پر از غم و درد
یتیم یازده ساله ی تو
ببین چه غوغایی به پا کرد
گفتم نرو ولی امتناع کرد
دستاشو داد از حسین دفاع کرد
بد جوری با خواهرت وداع کرد
حسن حسن جان ٣
با تیر حرمله چه بی حال
یتیم تو مانده تو گودال
تا بشه همراه امامش
زیر سم اسب لگدمال
یتیم تو از عمو جدا نشد
آروم نشد تا که جان فدا نشد
همسفرِ روی نیزه ها نشد
حسن حسن جان ٣

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

روضه عبدالله ابن الحسن علیه السلام -(هوایِ دخترکی را برادرش دارد) * حسن لطفی

825
1

روضه عبدالله ابن الحسن علیه السلام  -(هوایِ دخترکی را برادرش دارد) هوایِ دخترکی را برادرش دارد
كه خیره‌خیره نگاهی به مادرش دارد
شبیهِ طفلِ یتیمی كه مادرش مُرده
نگاهِ ملتمسی بر برادرش دارد
گرفته بازویِ او را به سمت در ندود
دری كه نام علی رویِ سردرش دارد
صدایِ مادرش از درد می‌كُشد او را
كه دود و آتش و هیزم برابرش دارد
دویده فضه ولی دیر شد، به خود می‌گفت
دویده است که از خاک و خون برش دارد
چه دیده فضه، چرا روی خاك‌ها اُفتاد؟
چه دیده فضه، چرا دست بر سرش دارد؟
به دست‌هایِ پدر تا كه بند ، مادر دید
نگاه كرد به حالی كه همسرش دارد
كشید در پِیِ بابا به كوچه‌ها خود را
ولی جراحت سُرخی به پیكرش دارد
گذشت، نوبتِ زینب شد و خودش این بار
گرفته دست یتیمی كه در بَرَش دارد
به قتل

  • پنج شنبه
  • 10
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 13:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

متن شعر شب پنجم محرم -(دستامو _ کن رها که عمو مو) * امیر حسین الفت

477

متن شعر شب پنجم محرم -(دستامو _ کن رها که عمو مو) دستامو _ کن رها که عمو مو
تو مقتل _ دوره کردن نامردا
من هرگز _ نمیتونم ببینم
که عمه _ تو اسیر میشی فردا

روی سر عمو شمشیره
داره جون منو میگیره
همینکه دویدم میشنیدم
روی لب بابام تکبیره

عمو عمو حسین ای جانم
__________________________________

یاد اون _ زخم پهلو و سینه
کربلا _ میده بوی مدینه
میدونم _ دست زخمیه منو
تو گودال _ داره زهرا میبینه

امروز پیش چشای زهرا
دستم میشه شبیه سقا
از روی کبود فاطمه
شرمنده نمیشم من فردا

عمو عمو حسین ای جانم
__________________________________
@amirhoseinolfat
۱۳۹۸/۵/۱۶

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

متن شعر شب پنجم محرم -(بر شانه های زخمی خود کوه غم دارم) * علیرضا خاکساری

941
2

متن شعر شب پنجم محرم -(بر شانه های زخمی خود کوه غم دارم) بر شانه های زخمی خود کوه غم دارم
من در محرم بیشتر میل حرم دارم
عشق به شش گوشه مرا از زندگی انداخت
از دوری اش یک کربلا در سینه غم دارم
این اشک را از لقمه های سفره ی بابا
این مهر را از شیر پاک مادرم دارم
گفتند کل الخیر فی باب الحسین آری
من هرچه که دارم از این باب الکرم دارم
با خلوت بارانی خود هر شب جمعه
در سر هوای شعرهای محتشم دارم
دلتنگی ام چندین برابر شد در این شب ها
مهدی زهرا را میان روضه کم دارم

درد فراق کربلا بی خانمان ام کرد
شبهای جمعه رهسپار جمکرانم کرد

شمری که جلوه میکند در کربلای ما
آماده کرده تیغ و سرنیزه برای ما
دارد به گوش اهل دنیا میرسد امروز
فریاد ما لبیک ما قالو بلی ی ما
سرهایما

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر عبدالله بن حسن (ع) -(دست خود را برد تا کاری کند) * حسین جعفری

573

متن شعر عبدالله بن حسن (ع) -(دست خود را برد تا کاری کند) دست خود را برد تا کاری کند
خواست چون سقا علمداری کند

از میان دست و پای اسب ها
میرود ارباب را یاری کند

دید شمشیری نشسته در کمین
رفت تا اعلام بیزاری کند

بالهای کوچکش را باز کرد
از عمو قدری هواداری کند

زیر تیغ ظلم ، پرهایش شکست
تا به راه عشق ، ایثاری کند

سینه سرخ عمو را خون گرفت
مقتلش را خواست گل کاری کند

سر به تن دیگر ندارد حیف شد
چون عمو میخواست سرداری کند

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمینه)عمه رهام کن که خیلی دیره * محمود اسدی

576
1

(زمینه)عمه رهام کن که خیلی دیره عمه رهام کن که خیلی دیره
به داغ و ماتم دلم اسیره
عموی نازم به خون نشسته
راه گلوشو سر نیزه بسته
آسمون روی زمینه داره بی حیا می شینه
پیش من به روی سینه پیش من به روی سینه
نمونده چیزی غیر از اسمش
مونده زیر دست و پای اسبا جسمش
ای عمه نیزه خورده پهلوش
پیش من اون نامرد پنجه برد تو گیسوش

با عجله تا مقتل دویدم
تا برسم آه،از دل کشیدم
عمومو دیدم در دل گودال
با تن زخمی افتاده بی حال
یکی نیزه بی هوا زد یکی دیدم با عصا زد
عمو جونم دست و پا زد عمو جونم دست و پا زد
بابا جون تا که دیدم عدو
شمشیرو بالا برد بزنه بر عمو
تو دستت شد عصای مادر
ولی دست من شد برا عمو سپر
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 21:37
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 امیر روشن ضمیر

زمزمه شب پنجم محرم 98 روضه -(توی خیمه میبارم، مثل ابر بهارم) * امیر روشن ضمیر

742

زمزمه شب پنجم محرم 98 روضه  -(توی خیمه میبارم، مثل ابر بهارم) توی خیمه میبارم، مثل ابر بهارم
جز فدای تو بودن آرزویی ندارم
موندنم حاصلی نداره
تیر و نیزه داره میباره
بین لشگر عمو بیچاره

ای وای از این صحرای کربلا
ای وای از این مردم بی وفا

چی می بینم عمو جان شد به جسمت جسارت
یک سپاه و تنی که رفته دیگه به غارت ...
مثل بابام شدی تیر بارون
مثل حالم تنت پریشون
تو کجا گرگای بیابون ...

ای لب تشنه، ای پاره تن عمو
ای کشته ی دور از وطن عمو

  • سه شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شهادت حضرت عبدالله ابن الحسن -(در بند زلف او دل باد و نسیم هاست ) * بردیا محمدی

855
1

شهادت حضرت عبدالله ابن الحسن -(در بند زلف او دل باد و نسیم هاست ) در بند زلف او دل باد و نسیم هاست

تازه ترین شراب سبوی کریم هاست

او که طلایه دار خیام یتیم هاست

نذرِ”حسن” برای `حسین” از قدیم هاست

او حاضرست جان خودش را فدا کند

نذرِ قدیمیِ پدرش را ادا کند

مانند صاعقه شب پُرکینه را شکافت

برق نگاه او دل آئینه را شکافت

اسرارهای در دل گنجینه را شکافت

فریاد های او قفس سینه را شکافت

اینگونه سوی لشگر کفار نعره زد:

وَللهُ لا اُفارقُ عَمّی اِلی الاَبد

آتش به آه شعله ورش غبطه می خورد

دریا به چشم های ترش غبطه می خورد

جبریل هم به بال و پرش غبطه می خورد

حتی پدر به این پسرش غبطه می خورد

روی زه کمانِ”حسن”،تیر آخر است

این شیرزاده که نوه ی شیر خیبر است

سقّا شد

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت ابا عبدالله الحسن -(نرو عمه ، برگرد اگر می توانی ) * احمد شاکری

888

شهادت حضرت ابا عبدالله الحسن -(نرو عمه ، برگرد اگر می توانی ) نرو عمه ، برگرد اگر می توانی

تو خیلی عزیزی تو خیلی جوانی

ببین حمله ی نیزه و سنگ ها را

مرا تا کجا با خودت می کشانی

ببین عمه تنهاست محرم ندارد

تو مردی و باید کنارم بمانی

بمان تا که از مجتبایم بماند

برای دلم یادگاری نشانی

خدای نکرده اگر برنگردی

اگر بشکند از تو ابرو کمانی

نرو تا نبینی تو از روی نیزه

که کارم شده با سنان همزبانی

به قلبم تو خنجر مزن دست بردار

نمانده دگر در گلو استخوانی

من و بزم شامات و دروازه ساعات

من و یک یهودی و تکه پرانی

برو بي حيا دست بردار از ما

نگاه خودت را کجا می كشاني

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

متن شعر محرم 98نوحه های سنتی حضرت عبدالله ابن الحسن (ع) -(من به فدای تو و ناله و اهت عمو) * سید محسن حسینی

9

متن شعر محرم 98نوحه های سنتی حضرت عبدالله ابن الحسن (ع) -(من به فدای تو و ناله و اهت عمو) من به فدای تو و ناله و اهت عمو
من ز حرم آمدم به قتلگاهت عمو
آمدم از تو یک بوسه بگیرم
آمدم تا در کنار تو بمیرم
ای عمو جان (2)
*******
به یاریت آمدم ای همه ی هست من
اگر ندارم سپر سچر شده دست من
ای عمو جان اگر بابا ندارم
یر روی دامنت سر می گذارم
ای عمو جان (2)
*******

جان عمو از حرم من خبر اورده ام
خبر برای تو با چشم تر اورده ام
من دیده ام عمه با اشک و ناله
می زند بوسه بر روی سه ساله
ای عمو جان (2)
*******

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شب پنجم محرم، نذرِیادگارامام مجتبی(ع) حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام -(رفت بی صبرانه و ناگاه، کنج قتلگاه) * مرضیه عاطفی

758
1

شب پنجم محرم، نذرِیادگارامام مجتبی(ع) حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام  -(رفت بی صبرانه و ناگاه، کنج قتلگاه) -لطفا حقّ روضه ادا شود-

رفت بی صبرانه و ناگاه، کنج قتلگاه
شد رصد با چشم ِ صد گمراه، کنج قتلگاه

تا که فهمیدند نور چشم های مجتبی ست(ع)
تا شدند از کُنیه اش آگاه کنج قتلگاه-

-زیر لب گفتند این لقمه خوراکِ حرمله ست(لع)
آمده یک طُعمۂ دلخواه کنج قتلگاه

بد عطش دارد! گمانم رفت سیرابش کند
با سه شعبه! تا رسید از راه کنج قتلگاه

کرد اصابت نیزه ها بر نوجوانیِ تنش
می کشید از عمقِ جانش آه، کنج قتلگاه

ضربۂ شمشیر را محض ِ عمو، با جان خرید
دستش از آرنج شد کوتاه کنج قتلگاه

جایِ بابایش حسن(ع) محکم در آغوشش گرفت
گریه کرد و گفت «وا أمّاه» کنج قتلگاه

تیرها از راهِ کتفش قصدِ قلبش داشتند
دست و پا میزد عجب جانکاه

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مرثیه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام -(طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی) * حسین ایزدی

488

غزل مرثیه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام -(طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی) طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی
من باشم و در حسرت سقا بمانی

من عبد تو بودم که عبدالله گشتم
نعم الامیری، عالی اعلا بمانی

فریاد هل من ناصرت بیچاره ام کرد
من مرده ام آقا مگر تنها بمانی؟!

قلبم، سرم، دستم همه نذر دو چشمت
من می دهم جان در ره تو تا بمانی

آقا نبینم در ته گودال باشی
ای زینت دوش نبی بالا بمانی

بالا نشینی و تو را پایین کشیدند
زیر لگدها زیر دست و پا بمانی

لعنت به این آب فرات و خنده هایش
راضی شده لب تشنه در این جا بمانی

با این که چندین عضو از جسم تو کم شد
تو تا ابد عشق دل زهرا بمانی

?شاعر:
#حسین_ایزدی

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:45
  • نوشته شده توسط
  • alatashekoodakan
ادامه مطلب

غزل مرثیه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام -(طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی) * حسین ایزدی

1194

غزل مرثیه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام -(طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی) طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی
من باشم و در حسرت سقا بمانی

من عبد تو بودم که عبدالله گشتم
نعم الامیری، عالی اعلا بمانی

فریاد هل من ناصرت بیچاره ام کرد
من مرده ام آقا مگر تنها بمانی؟!

قلبم، سرم، دستم همه نذر دو چشمت
من می دهم جان در ره تو تا بمانی

آقا نبینم در ته گودال باشی
ای زینت دوش نبی بالا بمانی

بالا نشینی و تو را پایین کشیدند
زیر لگدها زیر دست و پا بمانی

لعنت به این آب فرات و خنده هایش
راضی شده لب تشنه در این جا بمانی

با این که چندین عضو از جسم تو کم شد
تو تا ابد عشق دل زهرا بمانی

?شاعر:
#حسین_ایزدی

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:45
  • نوشته شده توسط
  • alatashekoodakan
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)بدن خمیر شده/سنگ ها سوی عمویم چقدر می آید * محمود اسدی

445

(غزل)بدن خمیر شده/سنگ ها سوی عمویم چقدر می آید سنگ ها سوی عمویم چقدر می آید
عمه جان،فاطمه با دیده ی تر می آید

عمه بگذار روم تا که کنارش باشم
از دل قتلگهش بوی پدر می آید

مثل بابای غریبم به تنش تیر زدند
ولی اینجا به تنش تیر سه پر می آید

عمه جان،نیزه گره خورده به پهلوی
خون ز اعضای تن تو بنگر می آید

خون ز پهلوی عمو نیست که بر خاک چکید
بعد اکبر همه خونها ز جگر می آید

یکنفر نیزه ی خود را به بدن می چرخاند
نوک نیزه به گمانم ز کمر می آید

عمه جانم به زمین خوردن او می خندد
آنکه از بهر جدا کردن سر می آید

عمه قاتل به کفش خنجر هندی دارد
گوییا شمر به همراه تبر می آید

بس که مرکب به تنش رفته،به هم ریخته است
بدنش مثل خمیری به نظر می آید
*******
شائق

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:35
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 رسول رشیدی راد

متن شعر تقدیم محضر مقدس و شریف و نورانی فرزند کرامت، پسر خلف سردار جنگ جمل حضرت قاسم(س) به امید گوشه چشمی -(قلب قاسم از غروب آسمان غمگین تر است.) * رسول رشیدی راد

567

متن شعر تقدیم محضر مقدس و شریف و نورانی فرزند کرامت، پسر خلف سردار جنگ جمل حضرت قاسم(س) به امید گوشه چشمی -(قلب قاسم از غروب آسمان غمگین تر است.) قلب قاسم از غروب آسمان غمگین تر است.
بار غم، از کوه هم بر دوش من سنگین تر است.

می زنی با یک نه گفتن دست رد بر سینه ام.
خونم از خون علی اکبر مگر رنگین تر است.

مادرم داده به دستم نامه ی بابای من.
ای عمو نزدت از این نامه چه با تضمین تر است.

نزد من ای جان شهادت از عسل شیرین ترو.
در بصیرت قاسم از هر پیر دین حق بین تر است.

من نمی خواهم ببینم عمه زینب را اسیر.
زهر این غم بر دلم از تیر، زهر آگین تر است.

وقت میدان رفتنم من را درآغوشت بکش.
بر دلم آغوشت از هر مرهمی تسکین تر است.

از سنان و سنگ و سم مرکب و شمشیر و تیر.
قتله گاهم نزد من از حجله ام آذین تر است.

تا که افتادم ز مرکب، آمدی بالا سرم.
مرغ

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

عبدالله ابن الحسن -(السلام السلام زاده ی مجتبی) * منصوره محمدی مزینان

632

عبدالله ابن الحسن -(السلام السلام زاده ی مجتبی) السلام السلام زاده ی مجتبی
السلام السلام وارث هل اتی

ای شهید لحظه های شور و شین
زاده ی شیر جمل ...یلِ حُنین
که تو گودال جون داده واسه حسین

حسین توی گوداله
حسن پریشون حاله
میبارن هر دو پایِ
شهید یازده ساله

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

متن شعر حضرت عبدالله بن حسن(ع) -(ای گل خوشبوتراز باغ بهشت) *استاد سید هاشم وفایی

541

متن شعر حضرت عبدالله بن حسن(ع) -(ای گل خوشبوتراز باغ بهشت) ای گل خوشبوتراز باغ بهشت
ای حسن فطرت گل مینوسرشت
پنجه ی تقدیر روی غنچه ها
نام جاوید تو را باخون نوشت
کودکی امّا دلت آگاه بود
نام جانبخش تو عبدالله بود

ای که عطر توست هم بوی حسن
یادگار باغ مینوی حسن
ای که با دیدار رخسارت حسین
یاد می کرد از گل روی حسین
عمرکوتاهت مصیبت سنج بود
آخر عمرتو درد ورنج بود

ای یگانه زائر روی حسین
آخرین قربانی کوی حسین
چرخ از ایثار تو شد محو ومات
تا دویدی از حرم سوی حسین
گفتی ای جان عمو من آمدم
کودکم ،باتو ولی هم مقصدم

آمده ام ای من بلا گردان تو
دست های کوچکم قربان تو
تا که جانی دربدن باشد مرا
پایداری می کنم ازجان تو
من به بوی تو عموجان زنده ام
گرچنین دیر آمدم شرمنده ا

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:58
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شب پنجم محرم حضرت عبدالله ابن الحسن(ع) -(به روی سینه‌یِ سوزانِ عمویش اُفتاد) * حسن لطفی

613

شعر شب پنجم محرم حضرت عبدالله ابن الحسن(ع) -(به روی سینه‌یِ سوزانِ عمویش اُفتاد) به روی سینه‌یِ سوزانِ عمویش اُفتاد
ته گودال عمو بود به رویَش اُفتاد

سینه بر سینه‌ی او داشت حرامی آمد
تا جدایش بکند کار به مویَش اُفتاد

او به یک دست بغل کرد عمو را اما
وایِ من زخمِ لبِ تیغ به رویَش اُفتاد

خواست ایندفعه عمو نَه که بگوید بابا
گذرِ تیرِ سه‌شعبه به گلویش اُفتاد

بسته گویم چقدر اسب از آنجا رَد شد
بسته گویم چه تَرَکها به سبویش اُفتاد

(حسن لطفی ۹۸/۰۶/۱۳)

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:12
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر روشن ضمیر

زمینه شب پنجم محرم -(توی خیمه من مثل یک کبوتر بی بال و پرم) * امیر روشن ضمیر

570

زمینه شب پنجم محرم -(توی خیمه من مثل یک کبوتر بی بال و پرم) توی خیمه من مثل یک کبوتر بی بال و پرم
عمه زینب رحمی کن به التماس چشمای ترم
افتاده عمو میون گودال
بین نیزه ها زده پر و بال
شمشیر و سَنان و خنجر و سنگ
داره می میره زبون من لال ...

غرق خونه عمه بدنش
غارت میشه اعضای تنش ...

چی می بینم چه شلوغه عمو جونم دور و بر تو
تو این غوغا بوسه زده تیر و نیزه بر پیکر تو ...
دست من شده شبیه زهرا
جون میدم دیگه پیش تو حالا
توی بغلت دارم می بینم
بابا حسنم رسیده اینجا ...

تو آغوش تو خیس چشام
زندگی رو بی تو نمیخوام ...

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

نوحه دهه اول محرم98 شب پنجم -(من سرم فدای تو ) * محمد حسین ملکیان

592

نوحه دهه اول محرم98 شب پنجم -(من سرم فدای تو ) من سرم فدای تو
ای همه کس و کارم
دست من جدا گشته
نایب علمدارم

شکر حق رسیده ام ، به آرزوهایم
جان دهم به دامنت ، شبیه بابایم

السلام و علی سیدنا المظلوم
...........
وای عمو چه ها آمد
بر سرت در این گودال
ناله می زند از دل
مادرت در این گودال

دست و پا نزن عمو ، که عمه رفت از حال
طایر جنان شدی ، تو بی پر و بی بال

السلام و علی سیدنا المظلوم

سبک امیر حسین الفت

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمینه شب پنجم محرم 98حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(میبینم عمو/ بی یاور و تنهاس) * صادق اویسی

575

زمینه شب پنجم محرم 98حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(میبینم عمو/ بی یاور و تنهاس) میبینم عمو/ بی یاور و تنهاس
هیشکی نمیگه/ که بچه ی زهراس
عمه میبینی/ تو قتلگاه غوغاس

دستامو/ رها کن عمه جون
اشکامو/ نگا کن عمه جون
واسه من/ دعا کن عمه جون

یا مظلوم عموجونم حسین

میبینم عمو/ افتاده تو گودال
بالای سرش/ انگار شده جنجال
زخمی بدنش/ خونیه پر و بال

من دل رو/ به عمو بستمو
می دم پاش/ همه ی هستمو
میگیرم/ سپرش دستمو
یامظلوم عمو جونم حسین

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:33
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا باقریان

شعر عبدالله بن حسن(ع) -( از نسل حیدرم، حسنی زاده ام عمو) * رضا باقریان

816

شعر عبدالله بن حسن(ع) -( از نسل حیدرم، حسنی زاده ام عمو) از نسل حیدرم، حسنی زاده ام عمو
از کوچکی به دست تو دلداده ام عمو
با سن و سال کوچکم آماده ام عمو
افتاده ای زمین و من افتاده ام عمو

حالا زمان مردی و پیکارم آمده
بابایم از مدینه به دیدارم آمده

کشته شدن به راه تو باشد سعادتم
چشم انتظار لحظه پاک شهادتم
من هم مدافع حرمم، از ارادتم
هوهوی ذوالفقار من اوج عبادتم

ابن الحسن فدای جراحات پیکرت
من مرده ام مگر که بیفتد ز تن سرت

دیدم بریده شد نفسِ ربنایِ تو
در زیر دست و پاست عمو دست و پای تو
می آمد از اَواخرِ مقتل صدای تو
از خیمه آمدم که بمیرم برای تو

خوردم قسم به فاطمه، تا زنده ام عمو
با سنّ کم برای تو رزمنده ام عمو

هرطور شد دویدم و بی حال دیدمت
در زیر

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 20:08
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

وای از بیکسی_عمه می بینی عمو تنهاست وای از بیکسی * اسماعیل تقوایی

698

وای از بیکسی_عمه می بینی عمو تنهاست وای از بیکسی وای از بیکسی
عمه می بینی عمو تنهاست، وای از بیکسی
نا امید از دیدن فرداست، وای از بیکسی

او شهیدان را صدا میزد، یعنی بیکسم
دیده اش از اشک چون دریاست، وای از بیکسی

گرگهایی دسته جمعی روبسویش می روند
یک نفر او، بیشمار اعداست، وای از بیکسی

آه ای نامردمان او زاده ی پیغمبر است
نانجیبان مادرش زهراست، وای از بیکسی

لا افارق عمه جانم طاقت من طاق شد
می روم، او بهر من باباست، وای از بیکسی

تیغ دشمن، دست قطع و، تیر دشمن وای وای
قطره ای بر سینه ی دریاست، وای از بیکسی

شعر :اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 3
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه زمینه شب پنجم محرم توسل حضرت عبدالله * مرتضی محمودپور

362

نوحه زمینه شب پنجم محرم توسل حضرت عبدالله ◾نوحه ی زمینه
◾شب پنجم محرم
◾توسل حضرت عبدالله (ع)

◾بنداول
یتیم مجتبایم ای عموجان
شهید کربلایم ای عموجان
عموجانم عموجانم عمو جان(۲)

◾بنددوم
میان قتلگه دستم جدا شد
عمو جانم به راه تو فدا شد
ببین از جنت آمد مادر تو
میان قتلگه غوغا به پا شد
عموجانم عموجانم عموجان(۲)

◾بندسوم
دگر راهی ندارم ای عمو جان
ز دیده خون ببارم ای عمو جان
ترا دارم چه غم دارم به عالم
به جز تو کس ندارم ای عموجان

  • جمعه
  • 22
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه زمینه شب پنجم محرم توسل حضرت عبدالله * مرتضی محمودپور

385

نوحه زمینه شب پنجم محرم توسل حضرت عبدالله ◾نوحه ی زمینه
◾شب پنجم محرم
◾توسل حضرت عبدالله (ع)

◾بنداول
یتیم مجتبایم ای عموجان
شهید کربلایم ای عموجان
عموجانم عموجانم عمو جان(۲)

◾بنددوم
میان قتلگه دستم جدا شد
عمو جانم به راه تو فدا شد
ببین از جنت آمد مادر تو
میان قتلگه غوغا به پا شد
عموجانم عموجانم عموجان(۲)

◾بندسوم
دگر راهی ندارم ای عمو جان
ز دیده خون ببارم ای عمو جان
ترا دارم چه غم دارم به عالم
به جز تو کس ندارم ای عموجان

  • جمعه
  • 22
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

غزل شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع)_شب پنجم محرم -( بس كه بر پایِ دلم حوصله زنجیر شده) * علیرضا شریف

304

غزل شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع)_شب پنجم محرم -( بس كه بر پایِ دلم حوصله زنجیر شده) بس كه بر پایِ دلم حوصله زنجیر شده
طفلی از هولِ غمِ بی‌كسی‌ات پیر شده

نیزه بر پهلویِ تو نیّتِ قد قامت كرد
ای وضویِ تو ز خون لحظۀ تكبیر شده

دیدم از خیمه به صورت به زمین افتادی
كار از كار گذشته، نكند دیر شده؟

نكند باز عمو دست به خیرات زدی؟
همۀ دشت به سویِ تو سرازیر شده

آب كردی جگرم، آب مگر خواسته‌ای
كه سر و كارِ تو با این همه شمشیر شده

این همه فاصله مابینِ نفسهات ز چیست؟
پنجۀ كیست كه با مویِ تو درگیر شده؟

آمدم رو به سراشیبیِ گودال، مرو
دو قدم مانده، تحمل كن و از حال مرو

آمدم زخم كسی بر بدنت نگذارد
لشكری دست به تركیبِ تنت نگذارد

زینتِ دوشِ نبی ، سینۀ تو پا نخورد
زنده تا هست یتیمِ حسنت، نگذارد

یوسفِ عمّه، به جانِ تو قسم هیچ كسی
دست حتی به پَرِ پیرهنت نگذارد

پسرت بودم، از این پس سپرت خواهم شد
شمر تا چكمه به رویِ دهنت نگذارد

گرچه این تیغ به قصدِ سرِ تو می آید
بازویِ كوچكِ این سینه زنت نگذارد

دستِ من شكر خدا را، كه به كار آمده است
استخوان تا شده، با پوست كنار آمده است

  • یکشنبه
  • 24
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:20
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد