عبدالله بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس
 مرتضی محمودپور

متن دودمه حضرت عبدالله ابن حسن -( من ز خیمه آمدم در قتلگه یارت شوم ) * مرتضی محمودپور

1330
1

متن دودمه حضرت عبدالله ابن حسن -( من ز خیمه آمدم در قتلگه یارت شوم ) بند اول
من ز خیمه آمدم در قتلگه یارت شوم
چون علمدارت شوم(۲)

بند دوم
مرهمی بر زخمهای جسم خونبارت شوم
چون علمدارت شوم(۲)

شاعر : مرتضی محمودپور

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:51
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

دودمه محرم حضرت عبدالله بن حسن (ع) -( اى عمو وقتش شده من هم فداى تو شوم ) * پیمان طالبی

8345
4

دودمه محرم حضرت عبدالله بن حسن (ع) -( اى عمو وقتش شده من هم فداى تو شوم ) اى عمو وقتش شده من هم فداى تو شوم
اى عمو جانم حسين (٢)
دوست دارم كه يكى از بچه هاى تو شوم
اى عمو جانم حسين (٢)

٢
از تبار مجتبى، از نسل ياس پرپرم
من ز نسل حيدرم (٢)
كودكم اما قوى تَر از چهل جنگاورم
من ز نسل حيدرم (٢)

٣
آمدم گودال امام خويش را يارى كنم
اى عموجانم حسين (٢)
چون علمدار تو من بى دست علمدارى كنم
اى عموجانم حسين (٢)

٤
لشكرى در پيش رويم هست و تنها مى روم
سوى بابا مى روم (٢)
بى گمان دارم به استقبال زهرا مى روم
سوى بابا مى روم (٢)

٥
عاقبت تكليف را انجام دادم كاملا
آمدم بابا حسن (٢)
كربلا جنگاورى بر خود نديده مثل من
آمدم بابا حسن (٢)

٦
دست عبدالله مصداق يدالله مى شود
يا على حيدر مدد

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:18
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

داملود متن و سبک زمینه شب پنجم- عبدالله بن حسن علیه السلام -( این آخرین نیزه ها رو ) * وحید ولوی

2013
2

داملود متن و سبک زمینه شب پنجم- عبدالله بن حسن علیه السلام -( این آخرین نیزه ها رو ) «زمینه»
این آخرین نیزه ها رو - (نزنید3)
عموی تشنه لب مو - (نزنید3)
بهش بدید آب یه کم و - (نزنید3)
(دارم می بینم - بین گوداله
لبهاش خشکیده - خیلی بی حاله)2
(باید برم برا عمو یه کاری کنم
باید برم عموجونم رو یاری کنم
نمیشه من فقط که آه و زاری کنم
(باید برم3))2
من عبداللهم - قربانی ثاراللهم2
***
تنش رو خاکاس پر خون - (نزنید3)
نداره پاش دیگه توون - (نزنید3)
تو رو خدا زخم زبون - (نزنید3)
(دستامو میدم - در راه دینم
خوشحالم از این - مرگ شیرینم)2
عمو برای من مثه بابام می مونه
زندگی بی عمو برام مثه زندونه
تموم هستی من این یه ذرّه جونه
(جونم فدات3)
باید برم برا عمو یه کاری کنم
باید برم عموجونم رو یاری کن

  • شنبه
  • 6
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 06:33
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 آرش براری

حضرت عبدالله بن حسن (ع) -( یازده سال است دستت هست در دستم عمو ) * آرش براری

3669
4

حضرت عبدالله بن حسن (ع) -( یازده سال است دستت هست در دستم عمو ) یازده سال است دستت هست در دستم عمو
یازده سال است در آغوش تو هستم عمو

هر کجا افتاده ام از پا صدایت کرده‌ام
بارها جای عمو بابا صدایت کرده‌ام

تو هوای بچه های مجتبی را داشتی
هیچ فرقی بین من با دخترت نگذاشتی

راحت و آسوده در آغوش تو خوابیده‌ام
گاه دلتنگ پدر بودم تورا بوسیده‌ام

مینشستی مینشستم زود روی دامنت
داشت عطر فاطمه بوی خوش پیراهنت

بعد بابای شهید خود شدم دلبند تو
تو شدی بابای من، من هم شدم فرزند تو

بین آغوشت عموجان جای عبدالله شد
اینچنین شد کنیه‌ات "بابای عبدالله" شد

تو بغل کردی مرا هروقت که خسته شدم
اینچنین شد من به آغوش تو وابسته شدم

پس چرا حالا میان قتلگاه افتاده‌ای؟
پس چرا بر سینه خ

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 20:48
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

یا عبدالله بن حسن -(رهبر کودکان کربلا) * محمدرضا رضایی

1028

یا عبدالله بن حسن -(رهبر کودکان کربلا) رهبر کودکان کربلا
مجتبی یه زمان کربلا
قطره قطره خون تو ضامن
معجر دیدبان کربلا
شاگرد قاسم
استاد اصغر
سنی نداری
که شدی حیدر
حتی تو خوابم محاله شکستت
پاشیده صدلشگر از ناز شصتت
بازوت شبیه بازوی اباالفضل
اخه فدای ثاراللهه دستت
عبدالله یا کریم بن کریم
نام تو زینت نام حسن
کامله با تو قیام حسن
عمری با تو رفقات کردم تا
افتادم میون دام حسن
یاد دادی راه
حیدر شدن رو
تو زنده کردی
یاد حسن رو
قامت نداری تو هیبت که داری
نداری سنی شجاعت که داری
بی لشگر و یاری گیسو که داری
بی ذوالفقاری تو ابرو که داری
عبدالله یا کریم بن کریم
یک پسر شد پناه ثارالله
یک پسر تکیه گاه ثارالله
یعنی تو کربوبلا حسن هم
شد شهید توی راه ث

  • پنج شنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)لاله ی باغ حسن به راه حق فدا گشته * محمود اسدی

1118
1

(نوحه)لاله ی باغ حسن به راه حق فدا گشته لاله ی باغ حسن به راه حق فدا گشته

دست من به پای تو از بدنم جدا گشته

از تو کنم دفع خطر عمو

من دست خود سپر کنم عمو

ازکودکی آماده ام که من

کنم به راهت ترک سر عمو

ای عمو یا عزیز الزّهرا

******

صدای غربت تو از قتلگه بشنیدم

ازخیمه تا قتلگه کنار تو می دویدم

صبرو شکیب من تویی عمو

شیب الخضیب من تویی عمو

تن تو زیرو رو شد ودیدم

خدالتریب من تویی عمو

ای عمو یا عزیز الزّهرا

******

بر روی سینه ی تو گشته فدایی عبدالله

شکر حق برای من آغوش تو شد قتلگاه

تا ناله از جگر کشیده ام

صدای مادرت شنیده ام

من صورت امام مجتبی

عمو،به صورت تو دیده ام

ای عمو یا عزیز الزّهرا

******
شائق

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)دعای پدر/شکرخدا عمو مرا مست خدا کرد * محمود اسدی

879

(غزل)دعای پدر/شکرخدا عمو مرا مست خدا کرد شکرخدا عمو مرا مست خدا کرد
سرتا به پا، پا تا به سر مست خدا کرد

بعد از غلاف کوچه، بابای غریبم
دست مرا نذر غریب کربلا کرد

عمه رهایم کن نمی بینی که دشمن
جسم عمویم را چگونه جابجا کرد

دیدم سنان را خصم بین سینه چرخاند
عمه ببین که استخوانهایش صدا کرد

عمه ببین این بی حیا با میخ چکمه
برسینه ی زخمی این مظلوم جاکرد

عمه بگو این لب ترک خورده،مزن پا
زد بی هوا با پا،چه غوغایی به پا کرد

شکرخدا در قتلگه تا من رسیدم
آن بی حیا موی عمویم را رها کرد

دیدم یکی شمشیر بالا برده، رفتم
دستم سپر کردم،که او از تن جدا کرد

دستم به مو آویز شد،یک لحظه دیدم
بابا کنار قتلگه، بر من دعا کرد
******
شائق

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 22:16
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمزمه)ای جان من،جانم شود قربان روی ماه تو * محمود اسدی

1155

(زمزمه)ای جان من،جانم شود قربان روی ماه تو ای جان من،جانم شود قربان روی ماه تو

باعجله من آمدم به سمت قتلگاه تو

عبداللهم عبداللهم
فدایی ثاراللهم

******

عمو کدوم بی حیایی نیزه زده برپهلویت

الهی دستش بشکنه که چنگ زده بر گیسویت

این کوفیان پستندعمو
باسنگ رهت بستند عمو

******

شد دست بابایم حسن عصای دست مادرت

منهم سپر کردم عمو دستم برای پیکرت

مقابل چشمت عمو
بریده شد ازمن گلو

******

شائق

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 مصطفی اسماعیلی

عبدالله بن حسن(ع) -(چقدشلوغ شده عموجون توی قتله گات) * مصطفی اسماعیلی

1016
1

عبدالله بن حسن(ع) -(چقدشلوغ شده عموجون توی قتله گات) چقدشلوغ شده عموجون توی قتله گات
ببین میخوام بیام تابشم سپربلات
نمیتونم دیگه ببینم که بی یاوری
فدای غربت وخشکیوترک لبات
پرآشوبه این قلب زارم عمه
برارفتن ببین بیقرارم عمه
دستای من رو ول کن برم تومیدون
تاکه رودامنش سربزارم عمه
توی خیمه بمونم واسه چی حالا
نمیبینی عموموروخاک صحرا
تک وتنها وسط لشکراعدا
(بمیرم برای توعموحسین جان)
توکه برای من هم عموبودی هم بابا
میخوام یه لحظه هم نبینم توروغرق آه
دلم آتیش گرفت وقتی که با چشام دیدم
باصورت افتادی عموازروی ذوالجناح
نمیزارم یه موازسرتوکم شه
اهل خیمه نصیبش غموماتم شه
مگه من مرده باشم بشی توبی سر
اومدم که جداواسه تودستم شه
مثل مادرت شدم شکسته سینه
میدونم با

  • سه شنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه شهادت عبدا..بن الحسن -(خواهم روم من روسوی میدان ) * اسماعیل تقوایی

990

نوحه شهادت عبدا..بن الحسن -(خواهم روم من روسوی میدان ) نوحه شهادت عبدا...بن الحسن
(خواهم روم من روسوی میدان
تا جان دهم در راه عمو جان)2
عمه عمویم بین میدان مانده تنها
با چشم گریان دیده دارد بر حرمها

عبداللهم عبداللهم ابن الکریمم 2
_____________________
دور عمویم سگها فراوان
ترسم عمویم ناگه دهد جان

در موج غم افتاده ویاری ندارد
باید روم، دلدار،دلداری ندارد
عبداللهم......
_____________________
از دست عمه دستش رها شد
عازم بسوی خون خدا شد

بر او هدف میدان وآغوش عمو شد
شیر حسن آماده ی جنگ عدو شد
عبداللهم.....
____________________
در راه مولا دستش جدا شد
بر سینه ی او جانش فدا شد

یک یا عمو گفت وزاین دنیا رها شد
با تیر کین حرمله سوی خدا شد
عبداللهم.....

  • سه شنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:45
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

حضرت عبدالله -(عمه جان دور عمو را دشمن قرآن گرفت) * وحید زحمتکش شهری

1153

حضرت عبدالله -(عمه جان دور عمو را دشمن قرآن گرفت) عمه جان دور عمو را دشمن قرآن گرفت

پنجه در موی عمویم شمر بی ایمان گرفت

عمه جان دستم رها کن قلبم از جا کنده شد

روی لبهای حرامی پر ز نیش و خنده شد

می روم تا مثل یک برگ گل یاسی شوم

می روم دستم فدا سازم من عباسی شوم

می روم مانند سقای حرم جولان دهم

درسی از مردی به این اقوام بی ایمان دهم

می روم مانند قاسم جان فدای دین کنم

کل دشت کربلا از خون خود رنگین کنم

می روم مثل علی اکبر چو گل پرپر شوم

در بغل تیر سه شعبه گیرم و اصغر شوم

عمه جان بابم حسن چشمش به دستان من است

در جنان چشم انتظار صوت قرآن من است

الوداع ای عمه صبر من به پایان آمده

وقت جانبازی و ایثار دل و جان آمده

وحید زحمت کش شهری

  • جمعه
  • 23
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:25
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(ذكر هل من ناصرت سوز و گدازم شد عمو) * حسن ثابت جو

694

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(ذكر هل من ناصرت سوز و گدازم شد عمو) ذكر هل من ناصرت سوز و گدازم شد عمو
جان سپردن در بر تو امتیازم شد عمو
آمدم تا يارِ تو باشم زمان بي كسي
دامنت سجاده ي راز و نيازم شد عمو

  • جمعه
  • 23
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(غریبی ناله بر افلاک ریزد) * حسن ثابت جو

769
2

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(غریبی ناله بر افلاک ریزد) غریبی ناله بر افلاک ریزد
همیشه بر وجود پاک ریزد
پدر خون جگر بر طشت می ریخت
عمو خون جگر بر خاک ریزد

  • جمعه
  • 23
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(هر لحظه که زخم تیر و تن می جوشد) * حسن ثابت جو

778

دوبیتی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(هر لحظه که زخم تیر و تن می جوشد) هر لحظه که زخم تیر و تن می جوشد
صد ناله ز نای بی کفن می جوشد
در خیمه نشسته و ولی از غیرت
در صحن رگش خون حسن می جوشد

  • جمعه
  • 23
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه زمینه حضرت عبدالله -( شب پنجم محرم) * مرتضی محمودپور

1131
1

نوحه زمینه حضرت عبدالله -( شب پنجم محرم) ◾شب پنجم محرم

◾توسل حضرت عبدالله
نوحه‌ی زمینه

◾بنداول

عمه..... عموم غریبه(۳)

عمه....به غم نصیبه(۳)

نامه نوشتن

حرفای توی

نامه دروغه

عمه نگاه کن

ببین تو گودال

چقد شلوغه

عمه.....عموم غربیه(۳)

عمه....به غم نصیبه(۳)

◾بنددوم

بزار برم من

میون میدون

یار عمو شم

با دشمنای

عمو تو میدان

من روبرو شم

عمه....عموغریبه(۳)

عمه....به غم نصیبه(۳)

◾بندسوم

ببین که با پا

به روی سینه

نشسته دشمن

باید برم که

کمک کنم من

در روز روشن

عمه....عمو غریبه(۳)

عمه.....به غم نصیبه(۳)

  • جمعه
  • 23
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:23
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

حضرت عبدالله بن حسن -(برادر غریب زینب حسن ببین عبداللهت را ) * حسین رئوفی

825

حضرت عبدالله بن حسن -(برادر غریب زینب حسن ببین عبداللهت را ) برادر غریب زینب حسن ببین عبداللهت را
در غربت و شجاعت تو ادامه میدهد رهت را
نداره ترس به دلش ز دشمنان
ز خنجر و نیزه و تیر و کمان
دیگه میاد برات امشب میهمان
حسن حسن جان ٣
دیگه شده برا خودش مرد
ولی دلش پر از غم و درد
یتیم یازده ساله ی تو
ببین چه غوغایی به پا کرد
گفتم نرو ولی امتناع کرد
دستاشو داد از حسین دفاع کرد
بد جوری با خواهرت وداع کرد
حسن حسن جان ٣
با تیر حرمله چه بی حال
یتیم تو مانده تو گودال
تا بشه همراه امامش
زیر سم اسب لگدمال
یتیم تو از عمو جدا نشد
آروم نشد تا که جان فدا نشد
همسفرِ روی نیزه ها نشد
حسن حسن جان ٣

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

روضه عبدالله ابن الحسن علیه السلام -(هوایِ دخترکی را برادرش دارد) * حسن لطفی

870
1

روضه عبدالله ابن الحسن علیه السلام  -(هوایِ دخترکی را برادرش دارد) هوایِ دخترکی را برادرش دارد
كه خیره‌خیره نگاهی به مادرش دارد
شبیهِ طفلِ یتیمی كه مادرش مُرده
نگاهِ ملتمسی بر برادرش دارد
گرفته بازویِ او را به سمت در ندود
دری كه نام علی رویِ سردرش دارد
صدایِ مادرش از درد می‌كُشد او را
كه دود و آتش و هیزم برابرش دارد
دویده فضه ولی دیر شد، به خود می‌گفت
دویده است که از خاک و خون برش دارد
چه دیده فضه، چرا روی خاك‌ها اُفتاد؟
چه دیده فضه، چرا دست بر سرش دارد؟
به دست‌هایِ پدر تا كه بند ، مادر دید
نگاه كرد به حالی كه همسرش دارد
كشید در پِیِ بابا به كوچه‌ها خود را
ولی جراحت سُرخی به پیكرش دارد
گذشت، نوبتِ زینب شد و خودش این بار
گرفته دست یتیمی كه در بَرَش دارد
به قتل

  • پنج شنبه
  • 10
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 13:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

متن شعر شب پنجم محرم -(دستامو _ کن رها که عمو مو) * امیر حسین الفت

518

متن شعر شب پنجم محرم -(دستامو _ کن رها که عمو مو) دستامو _ کن رها که عمو مو
تو مقتل _ دوره کردن نامردا
من هرگز _ نمیتونم ببینم
که عمه _ تو اسیر میشی فردا

روی سر عمو شمشیره
داره جون منو میگیره
همینکه دویدم میشنیدم
روی لب بابام تکبیره

عمو عمو حسین ای جانم
__________________________________

یاد اون _ زخم پهلو و سینه
کربلا _ میده بوی مدینه
میدونم _ دست زخمیه منو
تو گودال _ داره زهرا میبینه

امروز پیش چشای زهرا
دستم میشه شبیه سقا
از روی کبود فاطمه
شرمنده نمیشم من فردا

عمو عمو حسین ای جانم
__________________________________
@amirhoseinolfat
۱۳۹۸/۵/۱۶

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

متن شعر شب پنجم محرم -(بر شانه های زخمی خود کوه غم دارم) * علیرضا خاکساری

1031
4

متن شعر شب پنجم محرم -(بر شانه های زخمی خود کوه غم دارم) بر شانه های زخمی خود کوه غم دارم
من در محرم بیشتر میل حرم دارم
عشق به شش گوشه مرا از زندگی انداخت
از دوری اش یک کربلا در سینه غم دارم
این اشک را از لقمه های سفره ی بابا
این مهر را از شیر پاک مادرم دارم
گفتند کل الخیر فی باب الحسین آری
من هرچه که دارم از این باب الکرم دارم
با خلوت بارانی خود هر شب جمعه
در سر هوای شعرهای محتشم دارم
دلتنگی ام چندین برابر شد در این شب ها
مهدی زهرا را میان روضه کم دارم

درد فراق کربلا بی خانمان ام کرد
شبهای جمعه رهسپار جمکرانم کرد

شمری که جلوه میکند در کربلای ما
آماده کرده تیغ و سرنیزه برای ما
دارد به گوش اهل دنیا میرسد امروز
فریاد ما لبیک ما قالو بلی ی ما
سرهایما

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر عبدالله بن حسن (ع) -(دست خود را برد تا کاری کند) * حسین جعفری

620

متن شعر عبدالله بن حسن (ع) -(دست خود را برد تا کاری کند) دست خود را برد تا کاری کند
خواست چون سقا علمداری کند

از میان دست و پای اسب ها
میرود ارباب را یاری کند

دید شمشیری نشسته در کمین
رفت تا اعلام بیزاری کند

بالهای کوچکش را باز کرد
از عمو قدری هواداری کند

زیر تیغ ظلم ، پرهایش شکست
تا به راه عشق ، ایثاری کند

سینه سرخ عمو را خون گرفت
مقتلش را خواست گل کاری کند

سر به تن دیگر ندارد حیف شد
چون عمو میخواست سرداری کند

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمینه)عمه رهام کن که خیلی دیره * محمود اسدی

621
1

(زمینه)عمه رهام کن که خیلی دیره عمه رهام کن که خیلی دیره
به داغ و ماتم دلم اسیره
عموی نازم به خون نشسته
راه گلوشو سر نیزه بسته
آسمون روی زمینه داره بی حیا می شینه
پیش من به روی سینه پیش من به روی سینه
نمونده چیزی غیر از اسمش
مونده زیر دست و پای اسبا جسمش
ای عمه نیزه خورده پهلوش
پیش من اون نامرد پنجه برد تو گیسوش

با عجله تا مقتل دویدم
تا برسم آه،از دل کشیدم
عمومو دیدم در دل گودال
با تن زخمی افتاده بی حال
یکی نیزه بی هوا زد یکی دیدم با عصا زد
عمو جونم دست و پا زد عمو جونم دست و پا زد
بابا جون تا که دیدم عدو
شمشیرو بالا برد بزنه بر عمو
تو دستت شد عصای مادر
ولی دست من شد برا عمو سپر
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 21:37
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 امیر روشن ضمیر

زمزمه شب پنجم محرم 98 روضه -(توی خیمه میبارم، مثل ابر بهارم) * امیر روشن ضمیر

792

زمزمه شب پنجم محرم 98 روضه  -(توی خیمه میبارم، مثل ابر بهارم) توی خیمه میبارم، مثل ابر بهارم
جز فدای تو بودن آرزویی ندارم
موندنم حاصلی نداره
تیر و نیزه داره میباره
بین لشگر عمو بیچاره

ای وای از این صحرای کربلا
ای وای از این مردم بی وفا

چی می بینم عمو جان شد به جسمت جسارت
یک سپاه و تنی که رفته دیگه به غارت ...
مثل بابام شدی تیر بارون
مثل حالم تنت پریشون
تو کجا گرگای بیابون ...

ای لب تشنه، ای پاره تن عمو
ای کشته ی دور از وطن عمو

  • سه شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شهادت حضرت عبدالله ابن الحسن -(در بند زلف او دل باد و نسیم هاست ) * بردیا محمدی

902
1

شهادت حضرت عبدالله ابن الحسن -(در بند زلف او دل باد و نسیم هاست ) در بند زلف او دل باد و نسیم هاست

تازه ترین شراب سبوی کریم هاست

او که طلایه دار خیام یتیم هاست

نذرِ”حسن” برای `حسین” از قدیم هاست

او حاضرست جان خودش را فدا کند

نذرِ قدیمیِ پدرش را ادا کند

مانند صاعقه شب پُرکینه را شکافت

برق نگاه او دل آئینه را شکافت

اسرارهای در دل گنجینه را شکافت

فریاد های او قفس سینه را شکافت

اینگونه سوی لشگر کفار نعره زد:

وَللهُ لا اُفارقُ عَمّی اِلی الاَبد

آتش به آه شعله ورش غبطه می خورد

دریا به چشم های ترش غبطه می خورد

جبریل هم به بال و پرش غبطه می خورد

حتی پدر به این پسرش غبطه می خورد

روی زه کمانِ”حسن”،تیر آخر است

این شیرزاده که نوه ی شیر خیبر است

سقّا شد

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت ابا عبدالله الحسن -(نرو عمه ، برگرد اگر می توانی ) * احمد شاکری

967

شهادت حضرت ابا عبدالله الحسن -(نرو عمه ، برگرد اگر می توانی ) نرو عمه ، برگرد اگر می توانی

تو خیلی عزیزی تو خیلی جوانی

ببین حمله ی نیزه و سنگ ها را

مرا تا کجا با خودت می کشانی

ببین عمه تنهاست محرم ندارد

تو مردی و باید کنارم بمانی

بمان تا که از مجتبایم بماند

برای دلم یادگاری نشانی

خدای نکرده اگر برنگردی

اگر بشکند از تو ابرو کمانی

نرو تا نبینی تو از روی نیزه

که کارم شده با سنان همزبانی

به قلبم تو خنجر مزن دست بردار

نمانده دگر در گلو استخوانی

من و بزم شامات و دروازه ساعات

من و یک یهودی و تکه پرانی

برو بي حيا دست بردار از ما

نگاه خودت را کجا می كشاني

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

متن شعر محرم 98نوحه های سنتی حضرت عبدالله ابن الحسن (ع) -(من به فدای تو و ناله و اهت عمو) * سید محسن حسینی

20

متن شعر محرم 98نوحه های سنتی حضرت عبدالله ابن الحسن (ع) -(من به فدای تو و ناله و اهت عمو) من به فدای تو و ناله و اهت عمو
من ز حرم آمدم به قتلگاهت عمو
آمدم از تو یک بوسه بگیرم
آمدم تا در کنار تو بمیرم
ای عمو جان (2)
*******
به یاریت آمدم ای همه ی هست من
اگر ندارم سپر سچر شده دست من
ای عمو جان اگر بابا ندارم
یر روی دامنت سر می گذارم
ای عمو جان (2)
*******

جان عمو از حرم من خبر اورده ام
خبر برای تو با چشم تر اورده ام
من دیده ام عمه با اشک و ناله
می زند بوسه بر روی سه ساله
ای عمو جان (2)
*******

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شب پنجم محرم، نذرِیادگارامام مجتبی(ع) حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام -(رفت بی صبرانه و ناگاه، کنج قتلگاه) * مرضیه عاطفی

807
1

شب پنجم محرم، نذرِیادگارامام مجتبی(ع) حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام  -(رفت بی صبرانه و ناگاه، کنج قتلگاه) -لطفا حقّ روضه ادا شود-

رفت بی صبرانه و ناگاه، کنج قتلگاه
شد رصد با چشم ِ صد گمراه، کنج قتلگاه

تا که فهمیدند نور چشم های مجتبی ست(ع)
تا شدند از کُنیه اش آگاه کنج قتلگاه-

-زیر لب گفتند این لقمه خوراکِ حرمله ست(لع)
آمده یک طُعمۂ دلخواه کنج قتلگاه

بد عطش دارد! گمانم رفت سیرابش کند
با سه شعبه! تا رسید از راه کنج قتلگاه

کرد اصابت نیزه ها بر نوجوانیِ تنش
می کشید از عمقِ جانش آه، کنج قتلگاه

ضربۂ شمشیر را محض ِ عمو، با جان خرید
دستش از آرنج شد کوتاه کنج قتلگاه

جایِ بابایش حسن(ع) محکم در آغوشش گرفت
گریه کرد و گفت «وا أمّاه» کنج قتلگاه

تیرها از راهِ کتفش قصدِ قلبش داشتند
دست و پا میزد عجب جانکاه

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مرثیه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام -(طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی) * حسین ایزدی

557

غزل مرثیه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام -(طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی) طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی
من باشم و در حسرت سقا بمانی

من عبد تو بودم که عبدالله گشتم
نعم الامیری، عالی اعلا بمانی

فریاد هل من ناصرت بیچاره ام کرد
من مرده ام آقا مگر تنها بمانی؟!

قلبم، سرم، دستم همه نذر دو چشمت
من می دهم جان در ره تو تا بمانی

آقا نبینم در ته گودال باشی
ای زینت دوش نبی بالا بمانی

بالا نشینی و تو را پایین کشیدند
زیر لگدها زیر دست و پا بمانی

لعنت به این آب فرات و خنده هایش
راضی شده لب تشنه در این جا بمانی

با این که چندین عضو از جسم تو کم شد
تو تا ابد عشق دل زهرا بمانی

?شاعر:
#حسین_ایزدی

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:45
  • نوشته شده توسط
  • alatashekoodakan
ادامه مطلب

غزل مرثیه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام -(طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی) * حسین ایزدی

1477

غزل مرثیه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام -(طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی) طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی
من باشم و در حسرت سقا بمانی

من عبد تو بودم که عبدالله گشتم
نعم الامیری، عالی اعلا بمانی

فریاد هل من ناصرت بیچاره ام کرد
من مرده ام آقا مگر تنها بمانی؟!

قلبم، سرم، دستم همه نذر دو چشمت
من می دهم جان در ره تو تا بمانی

آقا نبینم در ته گودال باشی
ای زینت دوش نبی بالا بمانی

بالا نشینی و تو را پایین کشیدند
زیر لگدها زیر دست و پا بمانی

لعنت به این آب فرات و خنده هایش
راضی شده لب تشنه در این جا بمانی

با این که چندین عضو از جسم تو کم شد
تو تا ابد عشق دل زهرا بمانی

?شاعر:
#حسین_ایزدی

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:45
  • نوشته شده توسط
  • alatashekoodakan
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)بدن خمیر شده/سنگ ها سوی عمویم چقدر می آید * محمود اسدی

491

(غزل)بدن خمیر شده/سنگ ها سوی عمویم چقدر می آید سنگ ها سوی عمویم چقدر می آید
عمه جان،فاطمه با دیده ی تر می آید

عمه بگذار روم تا که کنارش باشم
از دل قتلگهش بوی پدر می آید

مثل بابای غریبم به تنش تیر زدند
ولی اینجا به تنش تیر سه پر می آید

عمه جان،نیزه گره خورده به پهلوی
خون ز اعضای تن تو بنگر می آید

خون ز پهلوی عمو نیست که بر خاک چکید
بعد اکبر همه خونها ز جگر می آید

یکنفر نیزه ی خود را به بدن می چرخاند
نوک نیزه به گمانم ز کمر می آید

عمه جانم به زمین خوردن او می خندد
آنکه از بهر جدا کردن سر می آید

عمه قاتل به کفش خنجر هندی دارد
گوییا شمر به همراه تبر می آید

بس که مرکب به تنش رفته،به هم ریخته است
بدنش مثل خمیری به نظر می آید
*******
شائق

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:35
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 رسول رشیدی راد

متن شعر تقدیم محضر مقدس و شریف و نورانی فرزند کرامت، پسر خلف سردار جنگ جمل حضرت قاسم(س) به امید گوشه چشمی -(قلب قاسم از غروب آسمان غمگین تر است.) * رسول رشیدی راد

884

متن شعر تقدیم محضر مقدس و شریف و نورانی فرزند کرامت، پسر خلف سردار جنگ جمل حضرت قاسم(س) به امید گوشه چشمی -(قلب قاسم از غروب آسمان غمگین تر است.) قلب قاسم از غروب آسمان غمگین تر است.
بار غم، از کوه هم بر دوش من سنگین تر است.

می زنی با یک نه گفتن دست رد بر سینه ام.
خونم از خون علی اکبر مگر رنگین تر است.

مادرم داده به دستم نامه ی بابای من.
ای عمو نزدت از این نامه چه با تضمین تر است.

نزد من ای جان شهادت از عسل شیرین ترو.
در بصیرت قاسم از هر پیر دین حق بین تر است.

من نمی خواهم ببینم عمه زینب را اسیر.
زهر این غم بر دلم از تیر، زهر آگین تر است.

وقت میدان رفتنم من را درآغوشت بکش.
بر دلم آغوشت از هر مرهمی تسکین تر است.

از سنان و سنگ و سم مرکب و شمشیر و تیر.
قتله گاهم نزد من از حجله ام آذین تر است.

تا که افتادم ز مرکب، آمدی بالا سرم.
مرغ

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد