قاسم بن حسن (ع)

زمینه
هل من مبارز یا ایها الناس
امد به میدان شاگرد عباس
پرپر نمیشود امن یجیب خوانده و مضطر نمی شود
تازه جوان شده اما که گفته او علی اکبر نمی شود
عباس می شود یعنی حریف او دو سه لشکر نمی شود
دو تا علمدار امام دو تا دلیر صف شکن
عباس علمدار حسین قاسم علمدار حسن
**********
زهرا فضائل حیدر شمائل
می تابد از دور چون ماه کامل
جانم به هیبتش لرزیده یک سپاه از ابهتش
شیر نر حسن مادر نزاده است چنین قدر و قیمتش
او قاسم است یا سقا به رزم امده با این رشادتش
صدای حیدر در گلو کلام حیدر در سخت
به لشکر دشمن زده قاسم علمدار حسن
**********
بی جوشن اما رزمش چه زیباست
وقتی رکابش دستان مولاست
اهنگ قافله ان تنکرونی اش ک

• سه شنبه
• 11
• مهر
• 1396
• ساعت
• 03:21
• نوشته شده توسط
• علی کفشگر فرزقی

میری و تنها می ذاری این عموی بی کس تو
داغت یقینا می کُشه مادر دلواپس تو
پرپر نزن جلو چشام
داغ علی بس بود برام
بمیرم آخر با چه اوضاعی به آرزوهات رسیدی تو
چقد زیر سم اسبای لشکر دشمن قد کشیدی تو
گریه م برای اینه
از روی بغض و کینه
نیزه زدن به پهلوت
تا زنده شه داغ مدینه
عمو برات بمیره
تو دل میدون تنت و با نیزه کردن زیر و رو
یتیم نوازی کردن و سنگ بارونت کردن عمو
به خاک غم نشست عمو
شکستی و شکست عمو
بمیرم واست که خاکی و زخمیه روی مثل ماه تو
بمیرم واست عزیز من که پر از خونه حجله گاه تو
گریون گریه هاتم
پاشو که مبتلاتم
تنها گیرت آوردن
شرمنده ی روی باباتم
عمو برات بمیره
حاجتتو داده خدا شدی مدافع حرم
حالا

• دوشنبه
• 12
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 13:59
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

سبک ۵ ـ ذکر / واحد ـ اذن
قاسمم گلِ مجتبايم
عاشقِ شاهِ كربلايم
اذن ميدان بده عمويم
تو ببين اين حال و هوايم
پدرم گفت يارِ تو باشم عمو جان
همه جا غمخوارِ تو باشم عمو جان
ای عمو جان یا حسین تشنه لب(۳)
دردِ غم بر دلم نشسته
قلب من بي صدا شكسته
كي دهي رخصتي عمو جان
كن نظر بر این دل خسته
سرخوشم كه من از تبارِ حيدرم
باشد آن غريبِ مدينه پدرم
ای عمو جان یا حسین تشنه لب(۳)
ای عمو ای تو غمگسارم
تو غریبی و بی قرارم
مي روم من به سوي بابا
تا ببينم باغ و بهارم
عمو جان رخصتي بده بر دلِ من
تا شود ديدار پدر حاصلِ من
ای عمو جان یا حسین تشنه لب(۳)

• شنبه
• 24
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 01:37
• نوشته شده توسط
• حسن فطرس

نوحه وشورشهادت قاسم بن الحسن

وقت رفتن به میدان بردی
قلب اهل حرم را باخود
ازتو پنهان نباشد جانا
رفتنت طاقت من را برد،ای جانم

یادگار حسن ای قاسم،یادگار حسن ای قاسم، یادگار حسن ای قاسم، ای جانم2
_______________________
نور آن چهره ی زیبایت
بردل اهل ظلمت تابید
هرزبانی به تکبیر آمد
تا که روی چو ماهت را دید،ای جانم
یادگار حسن ای قاسم.....
_____________________
چون زمرکب زمین افتادی
ناله ی یا عمو سردادی
ای دریغا عمو دیر آمد
بر تو ننموده ام امدادی،وا بر من
یادگار حسن ای قاسم...
______________________
زیر سم ستور دشمن
قد کشیدی عزیزجانم
له شده پیکر زیبایت
بد گذشته به تو میدانم،وا بر من
یادگار حسن ای ق

• شنبه
• 24
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 16:10
• نوشته شده توسط
• اسماعیل تقوائی

مثه شیشه ی عطر_که از هم شکسته
گلاب تن تو_تو صحرا نشسته
گرفت نعل اسبا_گلاب تنت رو
بلای عظیمه_تو خون رفتن تو
صداتو بریدن_با سنگای کینه
مسیرت رو بستن_با بغض مدینه
تنت خورد شده تو_کش و قوس میدون
موهات پر ز خاک و_دهانت پر از خون
چقدر کرده تغییر_سر و صورت تو
یه لشکر گذشت از_روی قامت تو
سراغت رو باید_کجاها بگیرم
صدات در نمیاد_الهی بمیرم
از این خطّ خونِ_رو خاك بيابون
ردِ پیکرت رو_گرفتم عمو جون
شدی راحت اما_کنارت خمیدم
تو بودی امانت_جوون شهیدم
لبت مثل بابات_پر از لخته خونه
الهی بمیرم_تنت تخته خونه
نکش پاتو اینقدر_روی خاک عزیزم
عرق خجالت_کنارت میریزم

• شنبه
• 24
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 17:57
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

عمو بده اجازه تا که برم به میدون
جهاد توی راهت (خیرالعمل عمو جون)۲
آرزومه که باشه قسمت من شهادت
برم تا حس کنم اون (طعم عسل عموجون)۲
سخته برام بمونم از غربتت بخونم
نگو که نوجوونم
ببین که تازه داماد از تو اجازه میخواد
(بذار دلش بشه شاد)۲
نامه‌ای از بابا دارم
مخصوص کربلا دارم
اطاعت از شما دارم
(عمو حسین)۴
بند2⃣
وقتی میاد تو میدون نقاب که بر میداره
یه عده از رو کینه (پا به رکاب میگیرن)۲
صحنه چه دلخراشه قاسمو دوره کردن
از گل مجتبایی (دارن گلاب میگیرن)۲
قاسم و چشم عامی قاسم و یک حرامی
ضربه ی ازرق شامی
گیر یه مرد پسته هنوز چش و نبسته
(استخونش شکسته)۲
عمو برس به داد من
دیگه نمونده جون تو تن
داره میاد

• شنبه
• 24
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 19:00
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ازدست و پای تو بوسه می گیرم
آخر برای تو اینجا می میرم
اذن شهادت بده تا رهاشم
من توی زندون غصه اسیرم

آه ببین حال من رو پریشون
آه بده اذن میدون عمو جون

قلبم برای تو آروم نداره
چشمام توی خیمه ازغم می باره
از این می ترسم که از اسب بیاُفتی
دنیا غمت رو به قلبم میذاره

آه تمام حرم غرق آهِ
آه می بینی عمو بی پناه

آخر به شَهد شهادت رسیدی
چی می بینم تو چرا قدکشیدی
سینه ات شکسته شدی مثل زهرا
قاسم توکه مادرم رو ندیدی

آه تو رو توی آغوش میگیرم
آه پاشو که کنارت می میرم

• پنج شنبه
• 7
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 16:34
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

بند اول
پُر از عشق و جَنم//قدم، پشتِ قدم
بَرا رخصتِ جنگ//می ره سمت حرم

با دستِ خطِّ کرامت
می باره بارون رحمت
که عمو داده رضایت
ای جانم ای جانم

کرده بال و پرش و باز
میشه آماده ی پرواز
یلِ حسن شده سرباز
ای جانم ای جانم

میره به میدون... نوه ی مرتضی
میگه غزلخون ،بِکَ یا حسن/ بِک یا حسین

بند دوم
جمال حسنی /کمال نبوی
تو هیبتِ نگاش/ جلال علوی

می زنه تو دل لشکر
نوه ی فاتح خیبر
رجزِ ماه دلاور
یا حیدر یا حیدر

پسر شیر جَمله
سَراپا قند و عسله
ذکرِ اون خیرالعمله
یا حیدر یا حیدر

تو دل میدون//قیامت شد بپا
میره غزلخون //یل کربلا//تو دل بلا

بند سوم
بریده ،بریده/ تنش قد کشیده
جواب عموشو / چرا پس نمیده؟

• جمعه
• 22
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 17:57
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

چشمامه کاسه ي خُون
عمو بِرم به میدون
طاقت نداره قاسم
میخام بدم برات جُون۲

بزار برمو پَرپَر بشم
شبیه علي اکبر بشم
اشکاتو که میبینم عمو
نزار که تو داغون تر بشم

عمو ، قاسمتم منتظره
بِره به میدون یه تنه
خودت اینو خوب میدوني
که حرف بابام حَسنه

عمو عمو عمو حسین

کِي گفته تنها موندي
جُونم عمو فداته
غُصّه نخور تا هستم
تا قاسمت باهاته۲

به تَنم عمو کردم کفن
تا که براي تو باشم سِپر
یا بزار که تنهایي بِرم
یا که عمو منو با خود ببر

عمو ، جُون بابام بزار برم
میبیني حال مُضطرم
چیکار کنم قبول کني
برم بگم به مادرم

عمو عمو عمو حسین

حرفم اینه عموجون
قاسم نرو به میدون
نامه آوردي برام
بیشتر شدم پَریشون۲

تو که زِره قَدت نیست عمو
بِري میدونم پَرپَر میشي
اِینا ندارن رحم بخدا
بَدتر از علي اکبر میشي

عمو ، رحم ندارن نامردما
ترسي ندارن از خدا
اینا فقط کینه دارن
اِینجا شده دشت بَلا

عمو عمو عمو حسین

• پنج شنبه
• 26
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 20:42
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بذار برم به میدون
فدائی تو منم
لبیک یا عمو جان من
قاسم ابن الحسنم

کاشکی بشه جونم فدات
کاشکی بره سرم برات
عمو فدای بچه هات

نامه از بابام دارم
بشم فدات ای یارم
حسیییین واااا

بنددوم
رزمیدنم تو میدون
براهمه مثل شد
کشته شدن تو راهت
شیرینتر ازعسل شد

شکسته کل بدنم
کل رگای گردنم
کش اومده کل تنم

فدات شدم ای یارم
عمو حسین سالارم
حسییین واااا

بندسوم
به زیر سم اسبا
له شد تموم اعضام
زیرنعلا شکسته ای وای
استخونای دستام

افتادم ازپشت فرس
هی میزنم نفس نفس
عمو به فریادم برس

دیگه تمومه کارم
عمو حسین سالارم
حسییین واااا

• چهارشنبه
• 1
• اردیبهشت
• 1400
• ساعت
• 23:01
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

لاله ی این چمنم ، قاسم ابن الحسنم
با سم اسب شکست ، استخوان های تنم
دست و پا می‌زنم و ، تا به فلک فریادم
ای عمو زود بیا من ز نفس افتادم
من یتیم حسنم
******
می زنند از کینه ، سنگ بر آیینه
تو شکسته دلی و ، من شکسته سینه
در بهاران من اگر کشته‌ی صد پاییزم
« مژده‌ی وصل تو کو کز سر جان برخیزم»
من یتیم حسنم
******
ای گل تشنه جگر ، مهربان همچو پدر
مرگ در راه تو بود ، از عسل شیرین‌تر
باغبانا نظری کن به من و همّت من
نو نهال توام و سرو شده قامت من
من یتیم حسنم

شاعر : میثم مومنی نژاد

دانلود سبک

• چهارشنبه
• 15
• آبان
• 1392
• ساعت
• 06:37
• نوشته شده توسط
• یحیی

قاسم ابن الحسن
با لب پر خون چه رجزهایی خوانده ام من
غم ندارم گر بی کس و تنها مانده ام من
ای دین و ایمانم ، ای بهتر از جانم
من با تو می مانم ، عمو جان
عمو عمو جانم ، عمو عمو جانم
(عمو عمو جانم)3 ، عمو جان
******
روی تو ماهم دیده بر راهم کی می آیی
کس نمی داند من کجا هستم تو کجایی
من که جان برلبم ، من در تاب و تبم
من زیر مرکبم ، عمو جان
(عمو عمو جانم)3 ، عمو جان
******
کن تماشایم تا ببینی من نیمه جانم
می شنیدم من که شکست اینجا استخوانم
گل را تنها دیدند ، با صد نیزه چیدند
به هر سو پاشیدند ، عمو جان
(عمو عمو جانم)3 ، عمو جان
******
آرزو دارم در کنار تو جان سپارم
سر ندارم تا روی دامانت سر گذارم
نازت

• چهارشنبه
• 25
• شهریور
• 1394
• ساعت
• 16:42
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

بگو کجا هستی تو ای قرص ماه قاسم

بیا که خون می‌ریزد از هر نگاه قاسم

من که جان بر لبم ، به زیر مرکبم

جانم عمو جان

******

گفتم یتیمم اما به اشک من خندیدند

لاله ام اما من را با تیغ و نیزه چیدند

فتاده از سخن

قاسم ابن الحسن

جانم عمو جان

******

مشتاق دیدار تو چشم تر من باشد

باران سنگ دشمن نقل سر من باشد

دلبر نازنین ، حجله گاهم ببین

جانم عمو جان

******

بیا تماشایم کن که از فرس افتادم

هم از فرس افتادم هم از نفس افتادم

به ذکر دائمم ، قاسمم قاسمم

جانم عمو جان

شاعر : سید محسن حسینی

دانلود سبک

• یکشنبه
• 12
• مهر
• 1394
• ساعت
• 12:52
• نوشته شده توسط
• مجید قنبری

چشمای مادرت شده گریون عزیز من
می ریزه از تموم تنت خون عزیز من

از رو مرکب افتادی
به گمونم جون دادی

تازه دومادم و چه بی هوا زدن
با تیغ و دشنه و با نیزه ها زدن
پرپر نزن عمو رو خاک این زمین
چشماتو واکن و اشک منو ببین

ای عموجان

نیزه آورده جونت و برلب عزیز من
لِه شد تنت زیر سم مرکب عزیز من

بدنت پاره پاره
میشه نجمه آواره

وای از دلم چرا خونی شده تنت
خون لخته می چکه از کنج دهنت
وای از دلم چرا غمگین و خسته ای
قاسم بگو چرا پهلو شکسته ای

ای عموجان

شاعر : بهمن عظیمی

دانلود سبک

• شنبه
• 29
• مهر
• 1396
• ساعت
• 11:20
• نوشته شده توسط
• ایدافیض

رزمندهٔ پیکارِ تو ام
در پیش دشمن یارِ تو
شاگردِ علمدارِ تو ام
ای عمو ای عمو
در رَهِ عشقت اِی،حجّتِ سبحانی
قاسِمَت میرود،تا شود قربانی
یا اباعبدالله...
دیگر بالا نیاید نَفَس
بر خاک افتاده ام از فَرَس
لطفی کن به فریادم بِرَس
ای عمو ای عمو
جان من آمده،زین مصائب بر لب
سینه ام بشکسته،زیرِ سمّ مرکب
یا اباعبدالله...
*به سبک خوانده شود نوشته شود*

• سه شنبه
• 13
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 20:56
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

باران سنگ
(زینـب ببین سربازم در حال جنگ است
نقـل سـر دامـادم بـاران سنگ است
بیـن سپـاه است ، چـه بی پنـاه است
به جای حجلـه حـالا به قتلگـاه است)
قاسم که نخل سبـز باغ مجتبا است
سـروِ رشیـد خیـمـة آل عبـا است
در یاری دیـن خـدا رفتـه به میدان
مانـنـد عـبـاس دلاور با وفـا است
در پیش چشمـم سوی میدان شد روانه
می جنگد و می رزمد این جا عاشقانه
نـازم بـرادر زادة نـورسـتــه ام را
جای حسـن را پُر نمـوده این میانه
می جنـگـد و می رزمـد مثـال حیـدر
می غرّد همچـون شیـری میـان لشکـر
بیـن سپـاه است ، چـه بی پنـاه است
به جای حجلـه حـالا به قتلگـاه است
بعد از علی اکبر ، جوان خیمه ها اوست
رزمنـدة دشمـن شکـار نینو

• یکشنبه
• 18
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 11:31
• نوشته شده توسط
• سجاد

#واحد حضرت #قاسم بن الحسن علیه السلام

سر بند یا فاطمه بستم
شیر افکنه ضربه ی شصتم
شاگرد رزم اباالفضلم
من قاسم بن الحسن هستم
تو کربلام تا که جای بابا جنگ جمل بر پا کنم جای مدینه
طوفان شده باز تو سینه ی من خون تموم این سپاه پای مدینه
من لشگر خون خدام
غیرت می باره از چشام
خون علی ی تو رگام
من مجتبای کربلام

آه ای عمو من کمین خوردم
زخم جگر روی زین خوردم
برس به فریاد سربازت
از روی مرکب زمین خوردم
تا که نفس هست بیا کنارم تا روی ماهت رو دم آخر ببینم
اما عمو جون طاقت ندارم نمی تونم تو رو با چشم تر ببینم
ببین چقد زیبا شدم
چه خوش قد و بالا شدم
بگو ازت رضا شدم
من مجتبای کربلام

• چهارشنبه
• 21
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 13:01
• نوشته شده توسط
• سجاد

ابر دیده ها ببارید – شب شیشم کم نذارید

برای حضرت قاسم -همه شاخه گل بیارید

به فدای جوون امام حسن

ماه هفت آسمون امام حسن

گوش کنید میگه یکی «یاولدی»

امشبو روضه خونه امام حسن

شبای شیشم که میشه – حرف ما اینه همیشه

صدتا هم عمو که داری-بخدا بابا نمیشه

عقده ای مونده توی گلوی من

کربلا همه صاحب حرم شدن

انگاری بی حرمی ارث شماست

قبر تو کجاس گل امام حسن

زلف تو دست نسیمه -پدرت خیلی کریمه

خدا می دونه چه نازی- توی گریه ی یتیمه

یتیمی دردیه درمون نداره

تو می خوای بری عموت نمی زاره

مادرت نجمه کجاس چاره کنه

نامه ی بابات حسن رو بیاره

گیسوهات شده مرتب – مثل ماه تو ظلمت شب

همگی دیدن که پاهات – پس

• شنبه
• 2
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 13:34
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

سیزده ساله ی من،من بفدای سخنت
نوعروست شده در بین حرم،سینه زنت

خاک و خون پاک کنم از لب چاکت قاسم
تا که یکبار عمو جان شنوم از دهنت

بگمانم که رشید حرمم خورده زمین
ای عزیزم شده مانند ابالفضل تنت

پیرمردان جمل طعنه زنان می گویند
حلقه حلقه شده اعضای یتیم حسنت

بی زره رفتی و جسم تو شده مثل زره
بدن پاک تو شد پاره تر از پیرهنت

زنده زنده بدنت زیر سم مرکب رفت
شده پاشیده تر از جسم جوانم بدنت

اسبها روی تنت گرم تردد بودند
نعل کهنه-شده،ای وای به پیکر کفنت
*********
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

• یکشنبه
• 3
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 11:36
• نوشته شده توسط
• محمود اسدی

◾دودمه‌های سینه زنی
◾حضرت قاسم(ع)

◾بنداول
پسر شیر جمل بی‌زره آمد میدان
عالمی شد حیران(۲)

◾بنددوم
این حسن زاده حسینی شده‌ در بین خسان
عالمی شد حیران(۲)

◾بندسوم
ساقی جام عسل مثل عقیق یمن است
قاسم‌بن‌الحسن است(۲)

◾بندچهارم
این کریم بن کریم است که خونین بدن است
قاسم‌بن‌الحسن‌است(۲)

• پنج شنبه
• 14
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 00:57
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

بند اول:
من شاهزاده ی حرم، قاسم بن الحسنم
نام حسین چون عسل، میچکد از دهنم.
تا جان دارم به بدن، از عمو دل نکنم
پیراهن شده مرا، هم زره هم کفنم

لبریز عشق حضرت زهراست سینه ام
چونکه عزیز کرده ی شاه مدینه ام
در جنگ تن به تن همه شاگرد حیدرند
من صاحب تخصص در این زمینه ام
(ان تنکرونی فانا ابن الحسن)

بند دوم:
ارث مردی و جنم، برده ام از پدرم
سربند یافاطمه، بسته ام روی سرم
لشکر پاشیده ز هم، تیغ که بستم کمرم
من هم مانند حسن، لشکر یک نفره م

در قلب من عمیق نشسته عمو حسین
جانم عمیقتر شده مست عمو حسین
باید به روی نیزه به رقص آید آخرش
گیسوی شانه خورده به دست عمو حسین
(ان تنکرونی فانا ابن الحسن)

• شنبه
• 16
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 11:08
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

هم پَریشانِ حُسینم هم پَریشانِ حسن
ای بِقُربانِ حسین و ای بِقُربانِ حسن

روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد
این یکی آنِ حسین و آنِ یکی آنِ حسن

هرشبی که فاطمه بر روضه‌ها‌مان می‌رسَد
هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن

نه که دنیا ، دینمان را هم کریمان می‌دهند
من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن

زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی می‌رسد
یاحسن جان می‌نویسم زیرِ ایوانِ حسن

هرکجا رفتیم دیدم کار دستِ مجتبی است
بشکند دستم نباشد گر به دامانِ حسن

نه که تنها این دوشب کُلِ محرم می‌شویم
شب به شب تکیه به تکیه باز مهمانِ حسن

قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت :
می‌رود جانِ حسین و می‌رود جانِ حسن

نعره شد :

• یکشنبه
• 24
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 10:27
• نوشته شده توسط
• علیرضا گودرزی

‍ #شب_ششم_واحد_محرم_99
#قاسم_ابن_الحسن_ع

◾بنداول
قاسمِ دشتِ کربلایم من
اِبن الکریمِ مجتبایم من
در رَهِ تو عمو فدایم من
عمو عمو جون(۲)

شهیدِ کربلا به نامِ من
شهدِ عسل بوَد به جامِ من
شیرین شد از میِ تو کامِ من
عمو عمو جون (۲)
تو کربلا غمِ تو پیرم کرد
حلاوتِ عشقِ سیرم کرد
حلقه ی دامِ تو اسیرم کرد
عمو عمو جون(۲)

◾بنددوم
افتادم از پشتِ فرس ای وای
بیا به دادِ من برس ای وای
بالا نمی یاد این نفس ای وای
عمو عمو جون (۲)
عمو ببین لبِ عطشبارم
به سینه غصه و غمت دارم
به دردِ عشقِ تو گرفتارم
عمو عمو جون (۲)
حامیِ لشکرت بوَد قاسم
لاله‌ی پرپرت بوَد قاسم
فدای اکبرت بوَد قاسم
عمو عمو جون(۲)

◾️بندسوم
چشم و چراغِ عالمینِ من
فدات بشم عمو حسینِ من
تویی تمومِ شور و شینِ من
جونم عمو جون (۲)
یوسفِ گلگون کفنت هستم
لاله ی باغِ چمنت هستم
من یادگارِ حسنت هستم
جونم عمو جون(۲)
سربندِ یا حسین به سر دارم
من شیرِ مردِ جنگ و پیکارم
تا آخرین نفس تو را یارم
جونم عمو جون (۲)

#هستی_محرابی
#شب_هفتم_ادامه_دارد

• سه شنبه
• 4
• شهریور
• 1399
• ساعت
• 11:49
• نوشته شده توسط
• 09113526529

به جِلوِه آمده ای با رُخِ نقاب زده
چه کس به قرص قمر این چنین حجاب زده

ز ریشْ ریشی تحت الهنک مشخص بود
که روی بند تو را با چه اضطراب زده

صلاة ظهر تجلی نموده ای اما
رخ تو طعنه به رخسار آفتاب زده

دهان هر که تو را خوانده طفل می بندی
کدام بی ادبی حرف بی حساب زده

چه مست آمده ای با لب ترک خورده
عسل به ذائقه ات آتش شراب زده

دوباره نام حسن زنده شد در این عالم
که بچه شیر جمل پایْ در رکاب زده

کفن به جای زره بر تنت کند مادر
به اشک دیده به گیسوی تو گلاب زده

نگاه شور ز روی تو دور ، پور حسن
که چشم؛ زخم شرر بر دلِ کباب زده

مدینه زندگی مادرم ز هم پاشید
چه ضربه ها که به اولاد بوتراب زده

همینکه ناله زدی ای عمو بیا کمکم
عمو ز خیمه رسیده ببین شتاب زده

به پیش دیده من پنجه خورده کاکُلِ تو
عدو به گیسوی آشفته ات خضاب زده

چه بد سلیقه عزیزم تراشْ خوردی تو
به نعل کهنه چه کس بر رُخَت رکاب زده

زِ زخم سینه و پهلو و صورتت پیداست
کسی که ضربه زده از روی حساب زده

به زیرهر لگدی موج می زند بدنت
شبیه آنکه کسی پا به روی آب زده

• سه شنبه
• 4
• شهریور
• 1399
• ساعت
• 12:56
• نوشته شده توسط
• محدثه محمدی

ذکر الدوام قاسم ابن الحسن
میدم به تو سلام قاسم ابن الحسن
قسم به جون ، هرچی مرده آقا
شدم برات غلام قاسم ابن الحسن

بچه شیر حسن ، شمشیر حسن
شاگرد ابوالفضل از جنس حسن
زاده ی علوی ، شیر مرتضوی
شهزاده ی عالم تو نوه ی علی

(تک)
ماه شب تاری حضرت قاسم
عشق علمداری حضرت قاسم
ولله سالاری حضرت قاسم

یا قاسم شیر حسن تو مثل شمشیر حسن
......................
مستیه سینه زن قاسم ابن الحسن
فرزنده حسن قاسم ابن الحسن
یه خواهشی دارم ، از روی کرم
قلادمو بزن قاسم ابن الحسن

شیر لم یزلی ، اهلا من عسلی
رزم تو توی میدون نداره بدلی
پهلوونو یلی ، ای نگار علی
توی مکتب شیعه از همه تو سری

(تک)
ماه شب تاری حضرت قاسم
عشق علمداری حضرت قاسم
ولله سالاری حضرت قاسم

یا قاسم شیر حسن تو مثل شمشیر حسن

• چهارشنبه
• 25
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 19:56
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

یا قاسم ابن الحسن

مرگ را می دانم احلی من عسل
جنگ در راه تو هم خیرالعمل

ای عموجان اذن میدانم بده
من فدایی تو هستم از ازل

نوجوان هستم اما ای عمو
حیدری ام وارت شیر جمل

می سرایم از دلیری ای عمو
در مصاف با عدو زیبا غزل

آرزویم مرگ درراه خداست
روز وشب سرکرده ام با این امل

عازم میدان رزم وجنگ شد
نوجوانی در شجاعت بی مثل

ارزق شامی وفرزندان او
جمله مقهور شجاعی بی بدل

وای از آن دم عموی او شنید
ادرک عماهش ز میدان جدل

رفت بالای سراو وگرفت
پیکر خونین او را در بغل

زنده شد یاد علی اکبرش
اوفتادی در تن مولا خلل

شعر:اسماعیل تقوایی

• جمعه
• 22
• مرداد
• 1400
• ساعت
• 23:41
• نوشته شده توسط
• اسماعیل تقوائی

چگونه جسم تو را تا به خیمه ها ببرم

تو تکه تکـه ای باید جــدا جدا ببرم

نشسته ام به کنار تن تو می گریم

به فکر رفته ام آخر چه سان تو را ببرم

مرا که داغ علی اکبرم زمینم زد

نمی شود که تنت را به روی پا ببرم

برای این که دگر خردتر از این نشوی

تن شکسته ات از زیر دست و پا ببرم

یتیم بودی و این ها نوازشت کــردند

به زودی این خبرت را به مجتبی ببرم

چه کار می کنی آخر به زیر پای نعل

عمــو رسیده کنــارت بیــا بیــا به برم

محمد حسن بیاتلو

• پنج شنبه
• 26
• مرداد
• 1391
• ساعت
• 11:16
• نوشته شده توسط
• علی

یوسف ما ز کنعان رود سوی بیابان
خواهرم روی این ماه زیبا را بپوشان
می رود سوی گلچین نو نهالی
ای برادر حسن جای تو خالی
قاسمم قاسمم جانم فدایت
******
جوشنی بر قد تو نشد اندازه باشد
وای اگر جنگ با تو ز نعل تازه باشد
اکبرم با زره شد اربا اربا
تو و یک پیرهن وای از دل ما
قاسمم قاسمم جانم فدایت
******
ای دریغا که از خون شود رخسار تو رنگ
تو مگو من یتیمم که بارد بر سرت سنگ
ای کفن پوش من اجل مبارک
مرگ احلی من العسل مبارک
قاسمم قاسمم جانم فدایت
شاعر : میثم مومنی نژاد

دانلود سبک

• چهارشنبه
• 15
• آبان
• 1392
• ساعت
• 04:57
• نوشته شده توسط
• یحیی

وای وای یتیم مجتبی فدا شد وای وای فدائی کرب و بلا شد
عمو نشسته در کنارش رفته ز کف صبر و قرارش
خزان شده باغ و بهارش
وای عموی غریبم(3
............................................................................................................................
وای وای گرچه عمو به خون طپیدم وای وای به آرزوی خود رسیدم
حاجت روا شدم من آخر شدم شبیه روی اکبر
شدم شبیه روی مادر
وای عموی غریبم (3
................................................................................................................................
وای وای چه کرده با تو سم مرکب وای وای جان تو را رسانده بر لب
شدی شبیه اکبر من یا که

• دوشنبه
• 19
• اسفند
• 1392
• ساعت
• 14:38
• نوشته شده توسط
• یحیی

زاده زهرا ابن الکریمم من گرچه بی بابا ویتیمم من
می کنم من غوغا دردشت کربلا
عمو جان عمو جان 2
.................................................................
.................................................................
گشته روی تو همچون علی اکبر وای اگر بیند روی تو مادر
چگونه تا حرم تنت را ببرم
عمو جان عمو جان 2
...............................................................
...............................................................
می کشی پارا تو بر زمین پیشم می زنی آتش بر دل ریشم
پامکش بر زمین ای گل مه چین
عمو جان عمو جان 2
.........................................................

• دوشنبه
• 19
• اسفند
• 1392
• ساعت
• 15:44
• نوشته شده توسط
• یحیی