گفت و قاسم به فغان ای عمو اذن به میدانم بده
دستِ خطِ پدرم گیر و شمشیر به دستانم بده
تا کنم قربان جانم ای جانان
من مهیای جهادم تو فرمانم بده
--------
این منم یل پسر فاتح عرصه جنگ جمل
من به فرمان توأم رو در روی خیل بل هم اضل
شیر میدانم ای عمو جانم
جان سپاری شده بهر تو احلا من عسل
------
ای که عالم ز ازل گشته فرمانبر چشمان تو
آمدم تا بگیرم حرز زهرا از دستان تو
هستم از هستت می بوسم دستت
این منم آیه ای از یاسین قرآن تو
زد به میدان بطل هاشمیون قرص ماه حسین
گفت و ای قوم منم قاسمم فانی راه حسین
اشجع الناسم دست عباسم
او حبیب من و من هم خاطر خواه حسین
------
زد به میدان چنان گویی در عرصه حیدر آمده
شیر ن
- سه شنبه
- 21
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 02:29
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی