قاسم بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس
 یاسین زندی

دانلود متن و سبک زمینه حضرت قاسم (ع) -( عمو بزار منم برم به میدون ) * یاسین زندی

10156
19

دانلود متن و سبک  زمینه حضرت قاسم (ع) -( عمو بزار منم برم به میدون ) زمینه حضرت قاسم (ع)
بند اول
عمو بزار منم برم به میدون
تا که براتو منم بدم جون
نبینم دلخونی و محزون
عمو حسینم2
بزار برم
گل سرخ یاسمنم من
شیرمو مثل حسنم من
ریشه ی ظلمو میکنم من
عمو
بی تو من زندونی توی قفسم
بی تو من بالا نمیاد نفسم 2
عمو حسین مظلوم....
بند دوم
عمو آتیش زده غمت به سینه
حرف رو لبم فقط همینه
مردن در راهت شیرینه
عمو حسینم2
بیا بخر
التماس چشمای زارم
بی تو من خیلی بیقرارم
آخه هستی دارو ندارم
عمو
دست رد به سینه ی من نزنی
نمیخوام ببینمت بی کفنی2
عمو حسین مظلوم...
بند سوم
عمو بیا برس به داده قاسم
از نفس دیگه افتاده قاسم
بشنو آه و فریاده قاسم
عمو حسینم 2
بیا ببین
روتنم جای دست و پارو
جای ش

  • شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:56
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

واحد شهادت حضرت قاسم(ع) -( تاکه برگردی کنارش،زیرلب دعامیخونه ) * هاشم محمدی آرا

1265
1

واحد شهادت حضرت قاسم(ع) -( تاکه برگردی کنارش،زیرلب دعامیخونه  ) یادگار برادر،پاشو از روی خاکا
بخدا سخته قاسم،تورو می‌بینم اینجا

گریه میکنم برات
رسیدم بالاسرت
آخه چی جواب بدم
عزیزم به مادرت

به زیر سم مرکب
عجب قدی کشیدی
پرزدی از کنارم
به آرزوت رسیدی

واویلتا واویلا

رو لب ان تنکرونی،میخونی بین دشمن
زره برتن نداری،اومدی با یه پیرهن

نرو از کنارمن
شاخ شمشاد حرم
اینا رحمی ندارن
تازه داماد حرم

رزم تو بین میدون
قاسم ضرب المثل شد
با ضربه های شمشیر
دهانت پر عسل شد

واویلتا واویلا

کاکل غرق خونت،طاقتم رو ربوده
دیگه از ضربه سنگ،همه اعضات کبوده

نه کلاه خودی ونه
زره داری به تنت
زده بیرون بمیرم
استخوون بدنت

از ضربه های شمشیر
پاشیده پیکر تو
توخیمه موپریشان
نشسته ماد

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

زمینه شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( خون از لبات میچکه/چه بلایی سرت آوردن ) * امیرحسین سلطانی

1744
1

زمینه شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( خون از لبات میچکه/چه بلایی سرت آوردن ) بند اول

پسر برادر من قاسم قاسم قاسم
نور دیده تر من قاسم قاسم قاسم

خون از چشات میچکه/چه بلایی سرت آوردن
خون از لبات میچکه/چه بلایی سرت آوردن

چشاتو وا کن عزیزم
به من نیگا کن عزیزم
منو صدا کن عزیزم

چرا پخشی تو این صحرا وااااای
نزن پیشم تو دست و پا وااااای
شکستن استخون تو وااااای
امون از سم مرکب ها وااااای

(یادگار برادرم،شدی شبیه مادرم)

بند دوم

الهی عمو بفدات قاسم قاسم قاسم
عسله به روی لبات قاسم قاسم قاسم

چون ماهه در خسوفی/چه بلایی سرت آوردن
پاشیده از سیوفی/چه بلایی سرت آوردن

کی روی سینت دویده
موی سرت رو کشیده
رنگ از رخ تو پریده

قدت هم قد با اکبر وااااای
ندارم داغتو باور وااااای
پاشو باه

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

نوحه شهادت حضرت قاسم(ع) -( امانت داداشم را،سپردم به خاکت ای دشت ) * نجمه پور ملکی

1321
3

نوحه شهادت حضرت قاسم(ع) -( امانت داداشم را،سپردم به خاکت ای دشت ) با سبک :داز شام بلا شهید آوردند -میثم مطیعی

آمدم برای یاری،میدانم که خیلی دیر است
یک بار رو زدی و حالا،پیش تو سرم به زیر است...واویلا

نفس میزنی،به سختی قاسم
مانند حسن،شدی تشت لازم
بازم زنده شد،غم بنی هاشم

شرمندم عمو6

امانت داداشم را،سپردم به خاکت ای دشت
نیزه روی نیزه خورده،باید با چه رویی برگشت...واویلا

رفتی بی زره،هوا بارون زد
کینه جمل،کجا بیرون زد
از پشت یک عمود،به تو شبیخون زد

جنگ تن به تن،با ازرق کردی
سرت را شکست،کدوم نامردی؟
ای سینه کبود،با زهرا همدردی

شرمندم عمو6

بر دوش منی و ای گل،گلبرگ تنت می ریزد
نعل تازه و سرنیزه،از پیراهنت می ریزد...واویلا

ای زینب بیا،حسن برگشته!!!
لای دست

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:19
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

روضه حضرت قاسم علیه السلام با صدای مطیعی -( آه ـ گفتی می خوای فدای من شی ) *

2254

روضه حضرت قاسم علیه السلام با صدای مطیعی -( آه ـ گفتی می خوای فدای من شی ) روضه
آه ـ گفتی می خوای فدای من شی
خواستم نری اما نذاشتی
عزیز مجتبا، بمیرم
زره به قامتت نداشتی
اذن شهادت، از من گرفتی
جون عمو رو موقع رفتن گرفتی
افتادی از اسب، با گونه بر خاک
با خون پاکت عاقبت جوشن گرفتی
آه فدای غیرت تو قاسم
آه ـ غبار میدون که بشینه
از دیدن تو می شه غوغا
پاهاتو رو زمین نکش تا
نجوشه خون از دل صحرا
نذار ببینم، جون دادنت رو
نذار ببینم توی خون می زنی پرپر
یه بارِ دیگه، بگو عموجان
می خوام صداتو بشنوم گل برادر
آه فدای غیرت تو قاسم

دانلود سبک

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:04
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمد فردوسی

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( بر دست و پای من چه قدَر بوسه می‌زنی ) * محمد فردوسی

946
2

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( بر دست و پای من چه قدَر بوسه می‌زنی ) بر من که جلب شد نظرت ای عزیز من
زد فکر تازه‌ای به سرت ای عزیز من

رفتی درون خیمه و خوشحال آمدی
با دست‌خطی از پدرت ای عزیز من

بر دست و پای من چه قدَر بوسه می‌زنی
گل کرده باز هم هنرت ای عزیز من

راضی شدم... برو... به خدا می‌سپارمت
دور از بلا شود سفرت ای عزیز من

با رفتن تو خنده‌ی لشکر بلند شد
پیچیده بینشان خبرت ای عزیز من

شمشیر و نیزه‌ها همگی قد علم‌کنان
صف بسته‌اند دور و برت ای عزیز من

وقتی که نعل‌ها به رویت پا گذاشتند
رنگ خسوف شد قمرت ای عزیز من

در زیر دست و پا چه قدَر دست و پا زدی
چیزی نمانده از اثرت ای عزیز من

چسبیده‌ای به خاک... شبیه عسل شدی
کندو شده است رهگذرت ای عزیز من

طشتی نداشتم

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( تو خودت راضی‌اش کن از دستم ) * محمود ژولیده

775

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( تو خودت راضی‌اش کن از دستم ) پشت خیمه قدم‌زنان به دعا
داشت با درگه خدا نجوا

ای خدا عاشق عمو هستم
تو خودت راضی‌اش کن از دستم

چاره‌ی درد را نمی‌دانم
او غریب است من که می‌دانم

تو اگر بر دلش بیندازی
او به جانبازی‌ام شود راضی

غیر تو یاوری ندارد او
در حرم اکبری ندارد او

به نفس‌های عمه‌ام زینب
یک‌تنه یاری‌اش کنم یا رب

من در این حرب‌گاه می‌جنگم
با تمام سپاه می‌جنگم

بر لبم بهترین غزل دارم
جام شیرین‌تر از عسل دارم

من که شاگرد رزم بَدرِینَم
پسر مجتبای صفّینم

سبط حیدر ز نسل زهرایم
حسن مجتبای اینجایم

دیده‌ام دوره‌های بس حساس
شیوه‌ی جنگیِ عمو عباس

در کلاس عمو حسین اصلاً
نیست شاگرد اولی چون من

رفته‌ام دوره‌ی شجاعت را
خوب آمو

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:14
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد حسن بیات لو

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( مثل عباس عمویش بخدا صف شکن است ) * محمد حسن بیات لو

1231
2

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت  -( مثل عباس عمویش بخدا صف شکن است ) بی زره آمده و پیرهن او کفن است
قاسم بن الحسن است

مثل عباس عمویش بخدا صف شکن است
قاسم بن الحسن است

شاعر : محمد حسن بیاتلو

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

نوحه حضرت قاسم علیه السلام با صدای سید مهدی میرداماد -( قاسم آمد به میدان در دستش تیغ عجل ) *

2880
1

نوحه حضرت قاسم علیه السلام با صدای سید مهدی میرداماد -( قاسم آمد به میدان در دستش تیغ عجل ) نوحه
قاسم امد به میدان در دستش تیغ عجل
چون طوفان مجتبی در رزم جنگ جمل
در قاموس شهادت نامش ضرب المثل شد
مرگش در راه ایمان احلی من العسل شد
با رعد تیغش غوغا به پا شد
او مجتبای کرب و بلا شد
سالار زینب
قاسم های فراوان دارد راه عاشورا
مرد میدان دردن در سپاه عاشورا
فهمیده های راه عشقند و مست باده
غرق شور و جنوند چون امر ابن جناده
دارد بر لب ها ذکری عالم گیر
امیری حسین و نعم الامیر
سالار زینب
**********

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 03:29
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

نوحه حضرت قاسم علیه السلام با صدای سید مهدی میرداماد -( تو خواستی کمی ز کار عشق سر در آوری ) *

2385
1

نوحه حضرت قاسم علیه السلام با صدای سید مهدی میرداماد -( تو خواستی کمی ز کار عشق سر در آوری ) واحد
تو خواستی کمی ز کار عشق سر در اوری
و از نهال قامت خودت ثمر در اوری
امانتی به مادر تو داده بود مجتبی
سپرده است نامه را دم سحر در اوری
همین که از عموی خود گرفتی اذن رزم را
نمانده بود اندکی ز شوق پر در اوری
سر نترس داری و پدر بزرگ تو علی
عجیب نیست از تنت زره اگر در اوری
نداشت قلعه کربلا و گر نه که برای تو
نداشت کار تا ز چارچوب در در اوری
رجز بخوان خاندان خویش را به رخ بکش
که کفر این سپاه کفر بیشتر در اوری
بچرخ تیغ خود به روی خاک دشت سر بریز
بزن که از حرام زاده ها پدر در اوری
نشد حریف تو کسی و می کنند دوره ات
خدا کند که جان سالم از خطر در اوری
سبک نمیشود مصیبت تو با دو قطره اشک
تو گریه حسین ن

  • سه شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 03:33
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت قاسم(ع) -( ای نور عصمت ای با شهامت ) * محسن طالبی پور

1891
2

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت قاسم(ع) -( ای نور عصمت ای با شهامت ) ای نور عصمت ای با شهامت
ای سرو رعنا قامت قیامت
آیینه ی تکرار عشق مجتبایی
بعد از عمو تو قرص ماه کربلایی
تو هم رکاب خون خدایی
ای عقیق یمن حضرت نجمه خاتون
تویی رزمنده ی با هیبت نجمه خاتون
آه تو بت شکنی قاسم
تو آقای منی قاسم
تو خود حسنی قاسم
یا حسن
شهزاده قاسم دلداده قاسم
در محضر عشق افتاده قاسم
تو عاشقی و محو در ذات خدایی
مرد عمل در امتحان کربلایی
تو در رشادت چون مرتضایی
هر نبردی به مصاف تو ز رونق افتاد
پای شمشیر تو صد لشگرازرق افتاد2
آه تو بت شکنی قاسم
تو آقای منی قاسم
تو خود حسنی قاسم
یا حسن
ای سرو رعنا قامت قیامت
آیینه ی تکرار عشق مجتبایی
بعد از عمو تو قرص ماه کربلایی
تو هم رکاب خون خدایی
ای ع

  • شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:01
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

نوحه قاسم بن حسن(ع) -(اِن تنکرونی فَاَنَ بنُ الحسن) * محمود ژولیده

3847
3

نوحه قاسم بن حسن(ع) -(اِن تنکرونی فَاَنَ بنُ الحسن) اِن تنکرونی فَاَنَ بنُ الحسن
سبطِ النبی المصطفیَ المؤتمن
روح کربلایم ماه نینوایم
ابن الحسن عبدالحسینم
بر فاطمه نور دو عینم
عمو حسینم
من نوجوان امّا غیور و مَردم
با یل یلانِ کوفه در نبردم
امید خیمه ام فدای عمه ام
من جانشین مجتبایم
در کربلا غوغا نمایم
عمو حسینم
جای زره بر تن کفن بپوشم
قبل از شهادتم عسل بنوشم
ای عمو فدایت شهد من ولایت
با سینۀ شکسته گویم
بیا بیا بیا عمویم
عمو حسینم

  • سه شنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

روضه قاسم ابن الحسن و قمر بنی هاشم *

595

روضه قاسم ابن الحسن و قمر بنی هاشم روضه قاسم ابن الحسن
#قاسم_ابن_الحسن
در كتب مقاتل دو نفر رو در كربلا تشبيه به قمر (ماه ) كردند و هر دو شبيه جدشان اميرالمؤمنين فرقشان شكافته شد و صورت همچون ماه آنها غرق در خون شد ، اولين آن بزرگواران قمر بني هاشم بود شيخ عباس قمي در منتهي الآمال مي گويد :
حضرت عبّاس عليه السّلام كه اكبر اولاد اُمُّ البنين وپسر چهارم اميرالمؤ منين عليه السّلام بود و كُنْيَتش ابوالفضل و مُلَقّب به (سقّا) و صاحب لواى امام حسين عليه السّلام بود،
(چنان جمال دل آرا و طلعتى زيبا داشت كه او راماه بنى هاشم مى گفتند)(١)
مشك را پر آب نمود و بر كتف راست افكند و از شريعه بيرون شتافت تا مگر خويش را به لشكرگاه برادر برساند و

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:48
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمینه)ای چراغ انجمنم قاسم * محمود اسدی

1078
2

(زمینه)ای چراغ انجمنم قاسم ای چراغ انجمنم قاسم
ای ستاره ی حسنم قاسم
آه و واویلا

پیراهنت شد کفنت قاسم
قربان عمو گفتنت قاسم
آه و واویلا

خشکیده لب،جان دادنت سخت است
بر روی خاک افتادنت سخت است
آه و واویلا

پیش چشم از خون ترم قاسم
غرق خون هستی در برم قاسم
آه و واویلا

زخمت را شویم با اشک دیده
مثل اکبر شد،جسمت پاشیده
آه و واویلا

گریه کنان بر تو پدر تو
نیزه بیرون زد از کمر تو
آه و واویلا

جان من ازغم آمده بر لب
قدکشیدی تو، در زیر مرکب
آه و واویلا
****
شائق

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:59
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

حضرت قاسم بن حسن (ع) -(َلا لشگر! اَنابنُ المجتبی قاسم) * محمود ژولیده

1103
1

حضرت قاسم بن حسن (ع) -(َلا لشگر! اَنابنُ المجتبی قاسم) اَلا لشگر! اَنابنُ المجتبی قاسم
که من هستم یلِ آل بنی هاشم
اَنالقاسم
منم سبطِ نبیُ المصطفیَ الاحمد
منم نجلِ علیُ المرتضیَ الامجد
اَنالقاسم
منم پورِ یلانِ صحنهٔ صفین
حسین بنِ علی را نور هر دو عین
اَنالقاسم
کفن پوشم عموجان در رهت کوشم
که تا جام شهادت از کفَت نوشم
عموحسین
تو میدانی که شاگردِ ابالفضلم
به جان دادن مهیای چنین بَذلم
عموحسین
سر از پا کِی شناسم در رهِ قرآن
همه هستی براهت میکنم قربان
عموحسین
ز رزم من سپاه کوفه رسوا شد
به شمشیرم هلاکِ اَزرق امضا شد
عموجانم
عمو دریاب مرا جان از نفَس افتاد
برس یار تو از پشت فَرس افتاد
عموجانم
چنان زهرا عدو راهِ مرا هم بست
سُمِ مرکب جناقِ سینه ام بشکست
عموج

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 علی محلاتی

قاسم بن حسن(ع) -(قاسم بنُ الکریمم) * علی محلاتی

1440
2

قاسم بن حسن(ع) -(قاسم بنُ الکریمم) قاسم بنُ الکریمم
سربازِ کربلایم
احلی من العسل شد
دادنِ جان برایم
ای عمو غربت تو
زده آتیش به جونم
نمیخوام بعدِ اکبر
تویِ دنیا بمونم
ای عمو به دستِ تو
چون عقیقِ یَمنَم
یادگارِ مجتبا
من یتیمِ حسنم
قاسم بنُ الکریمم
سربازِ کربلایم
احلی من العسل شد
دادنِ جان برایم
بند دوم
روی لبهای خشکم
رَجزِ جنگ نشسته
من میرم تا نبینم
قد و بالات شکسته
آخه قامتت شکست
پیش پایِ اکبرت
قلبتو آتیش زده
گریه های اصغرت
قاسم بنُ الکریمم
سربازِ کربلایم
احلی من العسل شد
دادنِ جان برایم
بند سوم
میکشی پا به رویِ
خاک گرم بیابون
رویِ دستم مےباره
از تمومِ تنت خون
تشنه بودی و عموت
بخدا تشنه تره
داره پیکرِ تو رو
با خجالت می بره
قاسم

  • دوشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:56
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

دو امانت حسن -(دو امانت حسن در لشکر حسین می جنگند مثال مرتضا) * محمدرضا سروری

1305
1

دو امانت حسن -(دو امانت حسن   در لشکر حسین   می جنگند مثال مرتضا) دو امانت حسن

دو امانت حسن در لشکر حسین می جنگند مثال مرتضا
دو دلیر نوجوان به میان عاشقان می تازند به خاک نینوا
دو گل نورسته به حسین دلبسته می رزمند به شوق کبریا
دو جوانمرد دلیر از یلستان غدیر می کارند به بزم دل لوا
******
دو دلاور زاده دو یل آزاده
دو گل مه سیما دو مه شهزاده
یاحسین در سپهت شیر دلاور داری
دو گل سرسبد از باغ برادر داری
چه مبارز طلبند قاسم و عبداللهش
دو یل صف شکن از ساقی کوثر داری

سیزده ساله جوانیست که جان می بازد
یک تنه سوی سپاهی به فرس می تازد
این دلیری و رشادت ز علی برده به ارث
ضرب شمشیرش عجب کار دوصد می سازد

دو امانت حسن در لشکر حسین می جنگند مثال مرتضا
******
دو دلاور زاده

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

قاسم ابن الحسن ع -(نورِ دل برادرم پهلوُن و دلاورم!) * هستی محرابی

1100

قاسم ابن الحسن ع -(نورِ دل برادرم پهلوُن و دلاورم!) ‍ ‍
#شهادت_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_ع #توسل_به_حضرت_قاسم_ع
#محرم_96

نورِ دلِ برادرم
پهلوُن و دلاورم
اومده در کرببلا
زانو زده برابرم

میگه امیر وسرورم
تو رو به جونِ پدرم
مگه من از کی کمترم
اذن بده منم برم

تو رو جونِ بابام عمو
به من جوابِ نه نگو
باید برم جنگِ عدو
سازم ز خون خود وضو

ای یادگارِ حسنم
بلبلِ شیرین سخنم
لاله ی باغ و چمنم
گوش بده بر سخنم

تو یادگارِ حسنی
امانتِ دستِ منی
داری با این حرفای خود
آتیش به قلبم میزنی

حالا که تو مُصممی
برو خدا پشت و پنات
برو جلو درِ بهشت
منتظره بابا برات

میخواد لبونِ تشنه تو
به جایِ دجله و فرات
با دستای کوثرِ خود
بنوشونه آبِ حیات!

#هستی_محرابی

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب

مقتل قاسم بن الحسن علیه السلام -(اِذ خَرَجَ عَلَینَا القَاسِمُ ) *

1416
3

مقتل قاسم بن الحسن علیه السلام -(اِذ خَرَجَ عَلَینَا القَاسِمُ ) ?قالَ حُمَیدُ بنُ مُسلِمٍ:
اِذ خَرَجَ عَلَینَا القَاسِمُ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِیِ بنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ هُوَ غُلَامٌ صَغِیرٌ لَم یَبلُغِ الحُلُمِ، کَأَنَّ وَجهَهُ شِقَّهُ قَمَرٍ، فَلَمَّا نَظَرَ الحُسَینُ علیه السلام اِلیَهِ قَد بَرَزَ، اِعتَنَقَهُ وَ جَعَلاَ یَبکِیَانِ حَتیَّ غُشِیَ عَلَیهِمَا.
یکی از افراد دشمن به نام حُمَید بن مسلم‌ می گوید:
یاد دارم زمانی را که قاسم بن حسن علیه السلام برای مبارزه به سوی ما آمد او نوجوانی کوچک بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود صورتش مثل قرص ماه می درخشید. وقتی نگاه امام حسین علیه السلام به ایشان افتاد که عزم میدان کرده بود او را در آغوش کشید و هر

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 10:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

تازه داماد -(تازه داماد عسل از سخنت مي ريزد) * محسن صرامی

705
2

تازه داماد  -(تازه داماد عسل از سخنت مي ريزد) تازه داماد عسل از سخنت مي ريزد
هيبت از نحوه ي اين پا شدنت مي ريزد

رجز حيدري ات لرزه به لشگر انداخت
دل از اين شيوه ي نعره زدنت مي ريزد

بارش سنگ به سوي تن تو شد آغاز
سنگ پشت سر هم بر بدنت مي ريزد

نيزه اي آمد و پهلوي تو يازهرا گفت
خون زهراست که از پيرهنت مي ريزد

از روي اسب شده نقش زمين پيکر تو
دارد انگار که خون از دهنت مي ريزد

پايمال سم مرکب شدنت کشت مرا
اشک بر حال تو دارد کفنت مي ريزد

خواستم پيکرت از روي زمين بردارم
ديدم اي واي محال است تنت مي ريزد

ششم ماه محرم عوض نقل و نبات
خاک غم بر سر خود سينه زنت مي ريزد

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت قاسم_علی السلام -(تو شدي محو من و آنچه خودت ميداني) * محسن صرامی

964
1

یا حضرت قاسم_علی  السلام  -(تو شدي محو من و آنچه خودت ميداني) تو شدي محو من و آنچه خودت ميداني
من شدم عاشق اين حال تو در مهماني

اشتياق تو به رفتن همه را حيران كرد
همه گريان و تو برعكس همه خنداني

سنگ ها نقل عروسي تو شد در ميدان
باز شمشير در اين معركه مي چرخاني

آه از اين غم كه عروسي به عزا شد تبديل
ديده ها هست دم خيمه همه باراني

تازه داماد چرا زلف تو پر خون شده است
چه عروسي عجيبي چه حنا بنداني

ماه من ماه عسل رفتن تو كشت مرا
من فقط مانده ام و اين تن و سرگردان

پاشو قاسم كه عروس ات به اسارت نرود
پاشو قاسم كه هوا بي تو شود طوفاني

بايد از سينه بلندت كنم از روي زمين
گفته بودي همه جا در بغلم مي ماني

  • چهارشنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1397
  • ساعت
  • 18:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

السلام علیک یا قاسم ابن الحسن -(در قلبِ خطر،چون پدرش شیری بود) * منصوره محمدی مزینان

2487
2

السلام علیک یا قاسم ابن الحسن -(در قلبِ خطر،چون پدرش شیری بود) در قلبِ خطر،چون پدرش شیری بود
دارایِ شکوه و حُسنِ تاثیری بود
فرزند حسن، به کربلا مثلِ پدر
بانگِ رجزش، شبیه شمشیری بود

  • چهارشنبه
  • 12
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

حضرت قاسم بن الحسن(ع) -(قاسم بن الحسن عزیز مجتبی) * امیر عباسی

701

حضرت قاسم بن الحسن(ع) -(قاسم بن الحسن عزیز مجتبی) قاسم بن الحسن عزیز مجتبی
ای بسیجی نوجوانِ کرببلا
مولا زاده
ای لاله پرپر،آیینه ی حیدر،فداییِ رهبر
یابن الحسن
یا حضرتِ قاسم...

رشادت های تو گشته ضربُ المَثل
عشق تو بر عمو اَحلا مِنَ الْعَسَل
گریه کنم
بر آن دل خسته،چشمِ ز خون بسته،سینهٔ شکسته
یابن الحسن
یا حضرتِ قاسم...

  • پنج شنبه
  • 3
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

متن شعر شب ششم محرم -(عطر تو _ پر شده ای یاس من) * امیر حسین الفت

699

متن شعر شب ششم محرم -(عطر تو _ پر شده ای یاس من) عطر تو _ پر شده ای یاس من
چه سخته _ دوری تو واسه من
چی اومد _ به سر تو تو میدون
قدت شد _ هم قد عباس من

عمو بشه فدای اشکات
عمو بشه فدای زخمات
روی تن تو جای سم و
احلی من العسل رو لبهات

عمو عمو حسین ای جانم
__________________________________

دست و پا _ میزنی پیش چشمام
میریزه _ روی زخم تو اشکام
واویلا _ داغ این تازه داماد
دردی شد _ باز دوباره رو دردام

نبرد تو شدش اوازه
داغ دل عمو شد تازه
بلند شو پسرم میدونم
زره به تو شده اندازه

عمو عمو حسین ای جانم
__________________________________
@amirhoseinolfat
1398/5/16

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 15:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شب ششم محرم 98 قاسم‌ ابن‌ الحسن(ع) -(دیدنی میشد اگر یار می آمد امروز ) * علیرضا خاکساری

754
1

شب ششم محرم 98 قاسم‌ ابن‌ الحسن(ع) -(دیدنی میشد اگر یار می آمد امروز ) دیدنی میشد اگر یار می آمد امروز
روشنی بخش شب تار می آمد امروز
خبر از یوسف گمگشته ی این شهر نداشت
هرکسی بر سر بازار می آمد امروز
چشم بر راهم و عمرم به سر آمد ، ای کاش
خبر از موعد دیدار می آمد امروز
یار من آنقدر اقاست اگر می آمد
دیدن عبد گرفتار می آمد امروز
من اگر میثم تمار رکابش بودم
پسر حیدر کرار می آمد امروز

من که شرمنده ام از محضرش آدم نشدم
مسلم و حر نشدم عابس و اسلم نشدم

سعی دارم پس از این طالب عرفان باشم
خالی از کبر و ریا مملو از ایمان باشم
جای حرف و سخن خویش عمل عرضه کنم
با کفن هم که شده عازم میدان باشم
روزبه هستم و از "من" به ستوه آمده ام
تا که "منا"شده و حضرت سلمان باشم
امر کردند "اطی

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 11:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)داماد کربلا/تازه داماد،من از غربت تو با خبرم * محمود اسدی

1223
1

(غزل)داماد کربلا/تازه داماد،من از غربت تو با خبرم تازه داماد،من از غربت تو با خبرم
از زمین خوردن تو سوخت تمام جگرم

روز من شب شد از این طرز امانت داری
کس نداند که در این دشت چه آمد به سرم

قاسمم نیزه به اعضای تنت خورده گره
چشم خود باز نما و بنگر چشم ترم

گله از من نکنی گر به زمین مانده تنت
یک عبا داشتم و پر شده از آن پسرم

به روی خاک،تنت مثل عسل چسبیده
به چه شکلی بدنت را سوی خیمه ببرم

زیر مرکب همه اعضای تو از هم وا شد
از تماشای تنت خم شده آخر کمرم

قد کشیدی تو،ولی قامت من تا شده است
می برم سینه به سینه بدنت را به حرم

تیرها بر بدنت خورد و دلم تیر کشید
تیرباران حسن گشته عیان در نظرم

زنده بودی و به تو از همه سو تیر زدند
چه بلایی به سرت آمده،ا

  • جمعه
  • 1
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:40
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمزمه)ای عمو از نوا افتاده ام * محمود اسدی

821
1

(زمزمه)ای عمو از نوا افتاده ام ای عمو از نوا افتاده ام
در زیر دست و پا افتاده ام
مثل بابا ای عموجان
پیکرم شد تیروباران
آن قدر گویم که جسمم
شد چو گیسویم پریشان
ای عمو جان ای عمو جان

ای عمو گر چه تازه دامادم
ولی از سنگ جفا جان دادم
مانده ام تنهای تنها
حجله ام دارد تماشا
پیکرم چسبیده بر خاک
خود جدا کن پیکرم را
ای عمو جان ای عمو جان

تا زمین افتادنم را دیدند
زیر مرکب هر سویم کشیدند
بس که بر جسم لطیفم
مرکب دشمن دویده
می رسد پایم به مرکب
چون که قاسم قد کشیده
ای عمو جان ای عمو جان
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • پنج شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 23:47
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت حضرت قاسم (ع) -(شبی ای کربلایی پیشِ ما باش ) * حسن لطفی

1284
1

شهادت حضرت قاسم (ع) -(شبی ای کربلایی پیشِ ما باش ) شبی ای کربلایی پیشِ ما باش

میونِ گریه‌ها و روضه‌ها باش

شبی شالی بکش روی چشمامون

شبی هم جایِ ما کرببلا باش

تو این شبها ببین داغونم ای داد

میونِ روضه سرگردونم ای داد

می‌دونم این روزا لب تشنه هستی

به یادت از عطش می‌خونم ای داد

برای گریه هاتون گریه کردیم

برا اشکِ چشاتون گریه کردیم

دو شب صاحب عزامون یه غریبه

برا دردش براتون گریه کردیم

رفیقم هم رفیقای قدیمی

رفاقت خوبه اما با کریمی

بیا امشب غریبونه بخونیم

یتیمی آی یتیمی آی یتیمی

خدا میدونه بی تو ما یتیمیم

اگه بابا داریم اما یتیمیم

بزار امشب یتیمونه بخونم

بیا آقا بیا آقا یتیمیم

مزاری محترم می‌سازیم آقا

برا صاحب کرم می‌سازیم اقا

ب

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:03
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت قاسم (ع) -(هست قالو به لبش گر که بلامی آید ) * حامد آقایی

771
1

شهادت حضرت قاسم (ع) -(هست قالو به لبش گر که بلامی آید ) هست قالو به لبش گر که بلامی آید

از سما نعره لا حول و لا.. می آید

از حرم آمده و قبله نما می آید

بر دل کفر ببین شیر خدا می آید

داده با هُرم عطش خنجر خود را صیقل

هر کجا حمله برَد رفته به آن سمت اجل

رجز اوست نهفته به کفِ شمشیرش

اَلفرار است فقط هر طرف شمشیرش

وای بر آنکه شود او هدف شمشیرش

زنده و مرده نشسته به صف شمشیرش

ذوالفقارست بحق ، لایقِ این شه زاده

شده در رزم عمو ، عاشقِ این شه زاده

رفت میدان که دگر ، جان عمو حفظ شود

این شده حرف پدر ،‌ جان عمو حفظ شود

ضربه گر خورد به سر، جان عمو حفظ شود

سینه شد خورد اگر ، جان عمو حفظ شود

باز یک نقطه پر از نیزه و خنجر شده است

باز دور بدنی غارت پ

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:06
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)ای عمو جان بیا که در تلاطم شدم * محمود اسدی

1158
3

(نوحه)ای عمو جان بیا که در تلاطم شدم ای عمو جان بیا که در تلاطم شدم
زیر و شمشیر و سنگ و نیزه ها گم شدم
دشمنان صف زدند دور من کف زدند
بیا عمو جانم بیا عمو جانم

ای عمو گر نگه به جسم من می کنی
با تماشای من یاد حسن می کنی
شده همچون حسن تیروباران بدن
بیا عمو جانم بیا عمو جانم

بس که مرکب به روی پیکر من دوید
ای عمو جان ببین که قاسمت قد کشید
جابجا شد تنم نخ نما شد تنم
بیا عمو جانم بیا عمو جانم
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:48
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد