قاسم بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس
 رضا یعقوبیان

نوحه های دهه ی اول محرم98 (حضرت قاسم ابن الحسن ع) -(قاسم عزیز مجتبایم) * رضا یعقوبیان

878

نوحه های دهه ی اول محرم98 (حضرت قاسم ابن الحسن ع) -(قاسم عزیز مجتبایم) قاسم عزیز مجتبایم
تنها یتیم کربلایم
از غربت تو،از پا فتادم
عمو کن امضا،حکم جهادم
عمو عموجان۲

مرگ از برای من عموجان
همچون عسل شیرین به دوران
ای همه عزت،دریای رحمت
کن قاسمت را،غرق محبت
عمو عموجان۲

از درد و غم بنما رهایم
بهرت عمو من جانفدایم
سوزم برای،لب های عطشان
مظلومه عمه،طفلان گریان
عمو عموجان۲

جان در رهت عمو نهادم
زیر سم اسبان فتادم
جز تو عموجان،کسی ندارم
من در ره تو،جان می سپارم
عمو عموجان۲

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا یعقوبیان

نوحه های دهه ی اول محرم98 (حضرت قاسم ابن الحسن ع) -(عمو یتیمی،از مجتبایم) * رضا یعقوبیان

827

نوحه های دهه ی اول محرم98 (حضرت قاسم ابن الحسن ع) -(عمو یتیمی،از مجتبایم) عمو یتیمی،از مجتبایم
بر تو عموجان،من جانفدایم
بهر تو بی قرارم
جان در راهت سپارم
عموجان عموجان
عمو عمو حسین جان۳

ای گل حسن،عمو فدایت
شوم فدای،مهر و وفایت
برگو از مرگ پیامت
پیام جانفزایت
عموجان عموجان
عمو عمو حسین جان۳

در راه قرآن،جان می دهم من
جان در ره جانان می دهم من
مرگم بر دین و قرآن
چون عسل است عموجان
عموجان عموجان
عمو عمو حسین جان۳

جانم فدای،راه عمو شد
قاسم اسیر،دست عدو شد
در زیر سم اسبان
گشتم فدای قرآن
عموجان عموجان
عمو عمو حسین جان۳

افتادم از پا،عمو کجایی
دیگر رسیده،وقت جدایی
عمو برس به دادم
دیگر ز پا فتادم
عموجان عموجان
عمو عمو حسین جان۳

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نوحه های دهه ی اول محرم98 (حضرت قاسم ابن الحسن ع) -(در محضر شاه شهیدان) * رضا یعقوبیان

1258
2

نوحه های دهه ی اول محرم98 (حضرت قاسم ابن الحسن ع) -(در محضر شاه شهیدان) در محضر شاه شهیدان
گل حسن آمد به میدان
میدان شده عرصه ی جولان
عمو عمو عمو حسین جان۳

لطف خدای لم یزل شد
قسمتم از روز ازل شد
مرگ بهرم احلی من عسل شد
عمو عمو عمو حسین جان۳

لشکر یتیم مجتبایم
من رهنورد مرتضایم
شیر صف کرب و بلایم
عمو عمو عمو حسین جان۳

انا ابن مکه و منایم
انا ابن زمزم و صفایم
انا ابن پور مصطفایم
عمو عمو عمو حسین جان۳

بر فاطمه نور دو عینم
بهر حسین در شور و شینم
قربانی راه حسینم
عمو عمو عمو حسین جان۳

از هر طرف با بانگ تکبیر
می کشت دشمن را به شمشیر
تا که زدند بر پیکرش تیر
عمو عمو عمو حسین جان۳

او سرنگون از صدر زین شد
تا پیکرش نقش زمین شد
بین همه لشکر نگین شد
عمو عمو عمو حسین جان۳

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

غزل شب ششم محرم -(ای ماه خون گرفته عمو مضطرت شده) * مجتبی صمدی شهاب

912
1

غزل شب ششم محرم -(ای ماه خون گرفته عمو مضطرت شده) ای ماه خون گرفته عمو مضطرت شده
مثل تن علی دل من پرپرت شده

تا گرد و خاک بر سر جسمت بلند شد
گفتم خدا به خیر کند محشرت شده

رفته فرو تنت به دل خاک ها چرا
پا خورده ای مگر که زمین بسترت شده

چشمت زدند چشم پلیدان این سپاه
که لخته خون عذار رُخ انورت شده

داماد سنگ خوردهء من سر بلند کن
که نو عروس تو نگران خاطرت شده

پا بر زمین مکش که مرا میزنی زمین
بنگر مُقلّدم که چه با رهبرت شده

خوردی عسل ولی ز لبت چکّه میکند
از بسکه پُر ترک لب تو، ساغرت شده

ایکاش با زِره تو به میدان می آمدی
تا لِه نمیشدی چه به این پیکرت شده

چشمت به لب رسیده چه خاکی به سر کنم
چه دلخراش چهرهء خوش منظرت شده

گیسوی تو کنار تنت ریخته

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • alatashekoodakan
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

متن شعر غزل حضرت قاسم علیه السلام -(ظُلمِ سِپاهِ زَخم گُذاران شروع شد) * رضا رسول زاده

759

متن شعر غزل حضرت قاسم علیه السلام  -(ظُلمِ سِپاهِ زَخم گُذاران شروع شد) ظُلمِ سِپاهِ زَخم گُذاران شروع شد
طَرزِ جَدیدِ کُشتنِ یاران شروع شد
.
تا حال اگر که نیزه و شمشیر می زدند
اکنون هُجومِ سنگ بیاران شروع شد
.
می ریختند روی سَرَش، سَنگ جای نُقل
دَر خیمه اَشکِ آیِنه داران شروع شد
.
تا زیر سنگها نَفَسِ او تَمام شد
اُفتاد و... جَذر و مَدِّ سَواران شروع شد
.
وزنِ سَوار و اَسب که اُفتاد روی گُل
فَصلِ گُلابگیرِ بَهاران شروع شد
.
دَنده شکسته است، که زَهرا رسیده است؟!
تَجدیدِ خاطراتِ نِگاران شروع شد
.
اُفتاد اَبرِ رَحمتِ حَق روی پِیکرَش
یعنی عَمو رِسیده و باران شروع شد
.

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

متن شعر حضرت قاسم بن حسن(ع) -(ای گُل یاس حسن، قاسم خونین بدنم) *استاد سید هاشم وفایی

770

متن شعر حضرت قاسم بن حسن(ع) -(ای گُل یاس حسن، قاسم خونین بدنم) ای گُل یاس حسن، قاسم خونین بدنم
سوخت ازهُرم صدای توتمامی تنم

ازصدای نفست ،بوی غم آیدبه مشام
ازشمیم محنت درغم ورنج ومحنم

همچویعقوب ،زداغ توزنم ناله زجان
درکناربدنت یوسف گُل پیرهنم

بس که نیزه به تنت خورده ، تنت صدچاک است
قتلگاه بدن توشده بیت الحزنم

استخوان های تنت ،زیرسُم اسب شکست
دیدم این جا،که چسان می شودآخربدنم

سوختم تاکه توراسوی حرم آوردم
خنـده زد دشمن ظالم به من وسوختنم

این شهادت به توتبریک و،خدامی داند
مانده شیرینی ناب عسلت دردهنم

می شودباغ گلُم گرچه«وفایی»پرپر
صبرخواهم زخدا تادم پرپرشدنم

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر روشن ضمیر

زمینه شب ششم محرم -(دنیا بی تو عمو جونم شبیه یک زندون برام) * امیر روشن ضمیر

589

زمینه شب ششم محرم -(دنیا بی تو عمو جونم شبیه یک زندون برام) دنیا بی تو عمو جونم شبیه یک زندون برام
تو آغوشت باچشم خیس از تو اذن میدون و میخوام
آرزومه که برات بمیرم
جام عسل از تو من بگیرم
با هر نفسم می لرزه لشگر
من مثل بابام یه دونه شیرم

قاسم میشه آخرش فدات
ای قربون اشک اون چشات

داری میری جون از تنم بیرون میره با رفتن تو
بمیرم که زره نبود تو خیمه ها واسه تن تو
چشمای عمو داره می باره
دور و بر تو گرد و غباره
با گریه میگم نیفتی از اسب
تو خیمه دلم آروم نداره

چی شد قاسم تو سر و صدا
که افتادی زیر دست و پا ....

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

نوحه دهه اول محرم98 شب ششم -(مجتبای عاشورا) * محمد حسین ملکیان

815

نوحه دهه اول محرم98 شب ششم -(مجتبای عاشورا) مجتبای عاشورا
زیر دست و پا مانده
خیره بر تن زخمیش
چشم کربلا مانده

ناله می زند عمو ، برس به فریادم
بین دشمنان غریب ، چو اکبر افتادم

السلام و علی سیدنا المظلوم
.......
آرزوی او مرگ است
مثل مادرش زهرا
زیر نعل مرکب ها
گشته هم قد سقا

شد ز دست روزگار ، چه خون جگر قاسم
در ره عمو گذشت ، ز جان و سر قاسم

السلام و علی سیدنا المظلوم

سبک امیر حسین الفت

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمینه شب ششم محرم98 حضرت قاسم بن الحسن(ع) -(باید برم و/ مثل علی اکبر) * صادق اویسی

689

زمینه شب ششم محرم98 حضرت قاسم بن الحسن(ع) -(باید برم و/ مثل علی اکبر) باید برم و/ مثل علی اکبر
غوغا بکنم/ من هم توی لشکر
پروازه عمو/ رویای کبوتر

من میخوام/ که فدای تو شم
یکی از/ سپرای تو شم
سرباز/ خیمه های تو شم
ای جانم/ عموجانم حسین

چی میشه عمو/ اذن از تو بگیرم
بی تو بخدا/ از زندگی سیرم
گفته پدرم/ واسه تو بمیرم

واسه من/ پریشونه حسن
راهیم کن/ تو رو جون حسن
رحمی کن/ به جوون حسن
ای جانم عمو جانم حسن

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزال اول شب ششم -(لشکر حسابت کرد چون بی زره راهی شدی حیدر حسابت کرد) * محمدرضا رضایی

626
1

غزال اول شب ششم -(لشکر حسابت کرد چون بی زره راهی شدی حیدر حسابت کرد) لشکر حسابت کرد
چون بی زره راهی شدی حیدر حسابت کرد

قسمت شدی در دشت
گویا که نعلِ اسب صدپیکر حسابت کرد

دشمن به هنگامِ
پهلو شکستن پیش خود مادر حسابت کرد

از بس کشیدی قد
ارباب در برگشت علی اکبر حسابت کرد

نجمه برای تو
میخواند لالایی مگر اصغر حسابت کرد؟

تا خیمه ها برگشت
شد سنگ باران و شبیه مجتبی برگشت

بر کوهی از نی خورد
از جسمش آهنگ شکستن بار ها برگشت

کوتاه قامت رفت
سینه به سینه با حسین آخر چرا برگشت؟

پیوسته برگشت او
اکبر اگر تا خیمه ها ازهم جدا برگشت

یک جای این تن هم
سالم نماند از بس که زیر دست و پا برگشت

از نعل ها پیداست
چند استخوان از پیکر او جا به جا برگشت

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 شایان شیرافکن

زمینه حضرت قاسم علیه السلام * شایان شیرافکن

864
0

زمینه حضرت قاسم علیه السلام بند اول
تو گفتی به من که تشنه ی شهادتی
این عسل شده برای تو چه حاجتی
من نمی تونم نگاه کنم به حسنو
شکسته شده تموم این امانتی
...
ای جوونه رشیدم
ای بهارم شهیدم
چیزی از تو نمونده
لحظه ای که رسیدم
...
روزمو کردی تو سیاه
ای وارث برادرم
آتیش زدی به قلبمو
شدی شبیه مادرم
...
بند دوم
چراغ شبه تاره حرمو خیمه ها
امید دله عمو حسین و مجتبی
شبیه علی اکبرمی ورق ورق
می کشه منو خنده ی این نانجیبا
...
پر شدی از جراحت
روی پهلو رو صورت
عمه زینب می میره
کشتی من رو با نالت
...
نجمه تو رو صدا زدو
تو سینه چاکی پسرم
شهید شدی مدافع ام
تو روی خاکی پسرم
..‌.
بند سوم
پیکرت شده کشیده و لاله ی خون
صدای حسن داره میاد از آسمون
رو پای حسن شهید شدی آخر عمو
پهلوهات شکست شبیه اون قامت کمون
...
رسم دنیا همینه
تو با زخم روسینه
دیدی حالا چی دیدیم
بردی ما رو مدینه
...
شکست بود قلب همه
به زخم ما نمک زدند
یه روز توی اون کوچه ها
مادرمو کتک زدند

  • شنبه
  • 31
  • خرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 04:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شهادت حضرت قاسم(ع) -( نوجوانی که دلش مثل پدر دریا بود) * کمیل کاشانی

472

شهادت حضرت قاسم(ع) -( نوجوانی که دلش مثل پدر دریا بود) نوجوانی که دلش مثل پدر دریا بود
از تبار ادب و غیرت و خوبی ها بود

زلف آشفته ی او غارت دلها می کرد
پای تا سر حسن و حسن ز سر تا پا بود

مرگ در ذائقه اش ناب تر از شهد عسل
بسکه طوفنده و شیدایی و بی پروا بود

سیزده ساله ولی مرد ، که در عرصه ی رزم
هیبت حیدری اش حیرت عاشورا بود

کربلا حجله ی دیدار و اجل شاهد وصل
جشن دامادی قاسم چقدر زیبا بود

جای گل بر سر او ضربه ی شمشیر زدند
بر سر نیزه به پهلوش زدن دعوا بود

عاقبت زیر سم اسب گلابش کردند
دامن دشت پر از عطر گل زهرا بود

این طرف سوخته از رفتن او قلب عمو
آن طرف منتظر آمدنش بابا بود

به روی دست عمو پیکر او شد تشییع
ذکر نوحه به حرم ناله ی واویلا بود

آن که بیش از همه می سوخت در این سوگ بزرگ
مادری بود که با داغ پسر تنها بود

  • سه شنبه
  • 7
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:58
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

زمزمه ی محرم -(بهتر از عسل مرگ در رهت) * هستی محرابی

481

زمزمه ی محرم -(بهتر از عسل مرگ در رهت) ‍ ‍ ‍ #شب_ششم_حضرت_قاسم_ع
#زمزمه_محرم

◾بنداول

نجلِ مجتبی زاده ی حسن (ع)
کشته‌ی جفا غرقِ خون بدن
زیرِ آفَتاب جسمِ بی‌ کفن
ای عمو حسین ای عمو حسین (۲)

◾بنددوم

من به خونِ سر میکنم وضو
بر لبم مدام ذکرِ یا عمو
ای عمو برام از پدر بگو
ای عمو حسین ای عمو حسین(۲)

◾بندسوم

بهتر از عسل مرگِ در رهت
من فداییِ روی چون مَهت
عاقبت شوم ذبحِ درگهت
ای عمو حسین ای عمو حسین(۲)

#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 23:56
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

زمینه شب ششم ماه محرم -(یه نامه آوردم) * وحید زحمتکش شهری

802
1

زمینه شب ششم ماه محرم -(یه نامه آوردم) #سبک_زمینه_ده_شبی
#مجموعه_اشعار_محرم_الحرام_۱۴۴۱?
#شب_ششم
#اجرانشده

بند اول:

یه نامه آوردم
که میخوام بدم بهت نشون عمو
یه نامه آوردم
توش نوشته که برم میدون عمو
یه نامه آوردم
دستِ خطِ بابامه بخون عمو

نگو محرومم
از جهاد، که عمو، یارِ مظلومم
نگو محرومم
عمریه، که به عشقِ تو محکومم
نگو محرومم
بده رخصت به این حالِ معلومم

عمو، یه نگاهی بکن، ببین بی تابم
عمو، بیا شاهی بکن، ببین بی تابم
عمو، منو راهی بکن، ببین بی تابم

فدای تو هستم ( ای عمو جون ۳ )
به پای تو هستم ( ای عمو جون ۳ )

بند دوم:

بذار برم میدون
بذا رزمم بشه تا عمو مَثَل
بذار برم میدون
چون جهاده توی رات خیر العمل
بذار برم میدون
طعمه مرگِ واسم، احلی مِن عسل

مگه رنگینه
خونِ من، از خونِ، پسرت اکبر؟
بده رخصت تا
قاسمم، بشه مثلِ علی اصغر
تو رو به حیدر
تو رو به، مادرت، غریبِ مادر

عمو، همه ی جونِ من، شده وقفِ تو
عمو، پیرُهَن تا کفن، شده وقفِ تو
عمو، قاسمِ بنِ الْحسن، شده وقفِ تو

فدای تو هستم ( ای عمو جون ۳ )
به پای تو هستم ( ای عمو جون ۳ )

بند سوم:

ببین عمو جونم
که حالا به پا شده چه محشری
ببین عمو جونم
نداره ازرقِ شامی پسری
بیا بگو قاسم
چقَدَر شبیهِ جسمِ اکبری

ای عمو جونم
پاره کرد، سینَمو، نعلای اسبا
ای عمو جونم
میشنوم، ناله ی، مادرم زهرا
میگه با گریه
من بشم، قروبونت، جوونِ رعنا

عمو، قاسمت پیکرش، تماشا داره
عمو، زخمای رو سرش، تماشا داره
عمو، سینه ی پرپرش، تماشا داره

فدای تو هستم ( ای عمو جون ۳ )
به پای تو هستم ( ای عمو جون ۳ )

?: #یاحسین(طاها تحقیقی)
#امیر_حسین_سلطانی
#وحید_زحمت_کش_شهری

  • جمعه
  • 24
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 12:03
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب
 حسن کردی

شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( چشم هایت حدیث مهجوری) * حسن کردی

829

شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( چشم هایت حدیث مهجوری) چشم هایت حدیث مهجوری
مثل زهرا تو سرِّ مستوری
آیه در آیه نور علی نوری
از پلیدی هر آینه دوری
تو و یک کهکشان فداکاری
سیزده ساله میر و سرداری

چون پدر صورتت تماشایی ست
چهره ات آفتاب زهرایی ست
دل بخشنده ی تو دریایی ست
شهره ات تا همیشه آقایی ست
وقت احسان شبیه بارانی
چون پدر عزت کریمانی

بین سرها سری به تنهایی
تو خودت لشکری به تنهایی
حیدر دیگری به تنهایی
شمس روشنگری به تنهایی
برندار از رخت نقاب آقا
می شود شمس در عذاب آقا

می روی کاش که زمین نخوری
مثل کوچه تو هم کمین نخوری
سنگ بر صفحه ی جبین نخوری
زیر سم ستور چین نخوری
مادرت بین خیمه خون جگر است
نازکی تن تو درد سر است

کوچه وا شد برای کشتن تو
چند تا نیزه رفته در تن تو؟
رد تیغ است دور گردن تو
شده گرد و غبار جوشن تو
شده جانت اسیر مرکب ها
تن تو مانده زیر مرکب ها

ناگهان رفت تیغ ها بالا
برد یک نیزه ای تو را بالا
رفت از پهلوی تو تا بالا
پیکرت رفت بی هوا بالا
خوب مهمان شدی عزیز من
تیر باران شدی عزیز من

کوفه در تو مدینه را می دید
هر که زد ضربه ای به تو خندید
تن بی جوشنت ز هم پاشید
بدنت روی نیزه ها چرخید
چه سبک گشته پیکرت حالا
قد کشیدی ز نعل مرکب ها

واشده بند بند پیکر تو
می چکد خون ز پای تا سر تو
شده تکثیر جسم پرپر تو
چه شکافی ست روی حنجر تو
نازنینم ببین مرا کشتی
پا نکش بر زمین مرا کشتی

  • سه شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 12:43
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه زمزمه حضرت قاسم(ع)سبک(به سمت گودال از خیمه دویدم من) * مرتضی محمودپور

1595
2

نوحه زمزمه حضرت قاسم(ع)سبک(به سمت گودال از خیمه دویدم من) ◾نوحه‌ی شب حضرت قاسم
◾سبک به سمت گودال از خیمه دویدم من

◾بنداول
با لب تشنه من تا ز فرس فتادم
میان این خاک و خون عمو برس بدادم
به مثل یاس کبود سینه شکسته شدم
سنان زده نیزه‌ام ببین که خسته شدم
ای عموجان ای عموجان
ای‌عموجان ای عموجان(۲)

◾بنددوم
زره به تن نداشتم خرد شده پیکرم
سلام من را رسان عمو تو بر مادرم
با لب تشنه سرم جدا شده از تنم
عمو منم برایت به سینه و سر زنم
ای عموجان ای عموجان
ای عموجان ای عموجان(۲)

  • چهارشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 00:45
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

حضرت قاسم -(دشمنانش همه درمانده و نیرنگ زدند) * محمد جواد شیرازی

468

حضرت قاسم  -(دشمنانش همه درمانده و نیرنگ زدند) دشمنانش همه درمانده و نیرنگ زدند
به تلافی جمل، ضربه هماهنگ زدند

دوره کردند، دویدند سویش با عجله
دسته ای که همه جا، پای ولا لنگ زدند

یوسف نجمه، نقابش به روی خاک افتاد
گرگ ها بر بدن زخمی او چنگ زدند

پهلویش بوی حسن داشت، بوی فاطمه داشت
نیزه بر پهلوی او قومِ نظر تنگ زدند

اسب ها جای حنا بر سر و بر صورت او
تاختند آن قدر از خون، به رخش رنگ زدند

نعل ها داغ که گشتند جگرسوز شدند
با صدای ترکِ سینه اش آهنگ زدند

جای یک جرعه فقط آب، هزاران ضربه...
بر دهانی که شده تشنه ی از جنگ زدند

نجمه ماند و دل خون... تا که پس از ساعاتی
شعله بر چادر آن مادرِ دلتنگ زدند

  • یکشنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 18:21
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

شهادت حضرت قاسم(ع) * رضا توحیدی

424
1

شهادت حضرت قاسم(ع) توسل به حضرت قاسم

آه از آن دم که شاه ناله قاسم شنید
پیکر اکبر گذاشت از پی قاسم دوید

گرد وغباری به پا گشت از این ماجرا
تا‌ شه کرببلا بر سر قاسم رسید

پیکر پور حسن شد هدف اهرمن
ناله دشت و دمن تا به عوالم رسید

آن تن صد پاره را شاه به دامن گرفت
قرص قمر را نگر در بر مهر آرمید

گفت مرا خوانده‌ا ی گاه‌ فروماندگی
ناله جانسوز تو من نتوانم شنید

ای گل رنگین قبا وی پسر مجتبی
بار گران تو را چون بتوانم کشید

چون شنوم ناله ات از دل صد پاره ات
من نکنم چاره ات ای دل ما را امید

نور و (ضیاء)م بدی یوسف کنعان دل
آتش جانم شدی ای دل و جان را نوید

  • چهارشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 06:51
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

زمینه حضرت قاسم(ع) -(نغمه تکبیر رسد ز حنجر قاسم) * محمدرضا محمدی (ناعم)

373

زمینه حضرت قاسم(ع) -(نغمه تکبیر رسد ز حنجر قاسم) نغمه تکبیررسدزحنجرقاسم
غرق دعادرون خیمه مادرقاسم
صحنه محشری شده دروسط میدان
لشکرکین اسیربرق خنجرقاسم
نعره کشدمثال شیر
که پورحسنم۲
من عزیزحیدرو
مه انجمنم۲
نغمه تکبیررسدبه آسمان
درره دین گذشته ام ازسروجان
من مه انجمنم،،مه انجمنم،مه انجمنم
قاسم بن الحسنم،عقیق یمنم،عقیق یمنم

روزازل دل به تولای علی دادم
بنده عشقم وازاین بندگی آزادم
این کفن سفیدمن خلعت دامادیست
یوسف فاطمه دهددرس وفاداری
ای سپه حسودوکین
انابن مصطفی
لشکر ظالم ولعین
انابن مرتضی
جان بدهم فدای سلطان جهان
درره دین گذشته ام ازسروجان
من مه انجمنم مه انجمنم....

نوبت من کنم زدل علمداری
داده عمو مرا چنین درس وفاداری
باکفن آمدم کنم جان بفدای دین
شهادت است بهرما قصه تکراری
نوجوان کربلا
علی راپسرم۲
ازجفای کوفیان
چنین خونجگرم۲
شوق شهادت به رخم گشته عیان
درره دین گذشته ام ازسروجان
من مه انجمنم......

  • دوشنبه
  • 18
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

زمینه شب ششم محرم -(اِذنه جهادم رو بده عمو حسین جان) * الیاس محمدشاهی

735

زمینه شب ششم محرم -(اِذنه جهادم رو بده عمو حسین جان) بند اول

اِذنه جهادم رو بده(عمو حسین جان3)
دلم تو سینه پر زده(عمو حسین جان3)

برم به میدون بلا، معرکه ی کرب و بلا
بشم خدايی
تو رو قسم به مادرت، منم مثاله اکبرت
بشم فدایی

بابام نوشته تو نامه واسَم
برات شهید شَم همینه خواستم

(واویلتا2آه و واویلا3)

بند دوم

میخونه زینب اِن یکاد(به قد و بالاش3)
معرفی کرد خودشو (با اسمِ باباش3)

تا گفت فَ أنابن الحسن، بانیزه تو پهلوش زدن
نقشه زمین شد
سنگ میباره روی سرش، شکسته شد بال وپرش
از هر طرف خورد
رفته به زیره سُمِّ سُتوران
برس به دادم عمو حسین جان

(واویلتا2آه و واویلا3)

بند سوم

تازه عروس کربلا (میگه باحسرت3)
واویلتا از این غمو(غصه و غربت 3)

صدای قاسم رو شنید، از خیمه گاه بیرون دوید
چی دید تومیدون
دوماد چه قدی کشیده، استخوناش بیرون زده
دلش شده خون

پریشون مویِ سره قاسم
پر از جراحت پیکره قاسم

(واویلتا2آه و واویلا3)

  • دوشنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 18:10
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت قاسم (ع) -(یل یلِ میدان قاسم رجز خوانِ) *کربلایی جواد محمدی

1478
0

شور حضرت قاسم (ع) -(یل یلِ میدان قاسم رجز خوانِ) یل یلِ میدان قاسم رجز خوانِ
از ترس شمشیرش ازرق حراسانِ

بین میدان قاسم است یا ماه تابان آمده؟
خوش قد و بالا ترین سرو جوانان آمده
بس که با هیبت رسیده من نفهمیدم دگر
یک تنه او آمده یا کل گردان آمده؟

رجاور قاسمه سر نوبر قاسمه
مث باباش حسن شیر تندر قاسمه
رجز پشت رجز من ز نسل جملم
یه ضربه کافیه چون که ضرب الاجلم

یاقاسم عزیزالله
..............................
بند دوم

برق دو چشمانش ماننده الماسِ
مثل علی اکبر شاگرد عباسِ

آن قدَر شوق پریدن در دلش دارد که او
بند کفشش را نبسته سوی میدان آمده
تا که خواند: "إن تنکرونی فأنا ابن المجتبی"
پیرمردان جمل گفتند: که طوفان آمده

تناور قاسمه کیمیاگر قاسمه
کوریه ابتران از همه سر قاسمه
گلستان قاسمه باغ و رضوان قاسمه
اونی که به همه میده فرمان قاسمه

یاقاسم عزیز الله

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت قاسم (_ع) -(یک نیمه ات حسن یک نیمه ات حسین) *کربلایی جواد محمدی

2786
9

شور حضرت قاسم (_ع) -(یک نیمه ات حسن یک نیمه ات حسین) یک نیمه ات حسن یک نیمه ات حسین
مجذوبه تو شده شاهان عالمین
چشمان تو حسن گیسوی تو حسین
طاق دو ابرویت شده بین الحرمین

کیه قاسم ، که اینجوری به حیدر رفته
همه گفتند ، رزم جنگ او به خیبر رفته
همه مبهوت ، یا لَلعجب چطور اینگونه
بی زره در ، دل میدان دل و دلبر رفته

جانم به قربانت به به به جولانت
فرمانده ی گردان گوشم به فرمانت
قاسم عزیز الله دستم به دامانت

قاسم مدد یا قاسم
.............................

بند دوم

شاگرد شه قمر زیبا و محلقا
رزم تو حیدریو غیرت حسن نما

ذاتاً بود حسین عیناً بود حسن
مردی نشد حریف تو ای شیر تن به تن

کیه قاسم ، که ازرقم از او ترسیده
سیزده بار ، زمین دور قدش گردیده
وقت میدان ،رفتنش کاش حسن بود آنجا
تا ببیند ، چه گلی در چمنش روییده

خیرالعمل قاسم شهد عسل قاسم
عشق عمداری صاحب جدل قاسم
شاگرد عباسی مِثل و مَثل قاسم

قاسم مدد یا قاسم

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 23:00
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت قاسم (ع) -(زلف تو در توی قاسم) *کربلایی جواد محمدی

2553
17

شور حضرت قاسم (ع) -(زلف تو در توی قاسم) (بند دول)

زلف تو در توی قاسم
تاب گیسوی قاسم
خم کج ابروی قاسم
قد دلجوی قاسم
عینا حسن حسن،ذاتا حسین

صولتو مه روی قاسم
روی خوش روی قاسم
نغمه ی هوهوی قاسم
زور بازوی قاسم
عینا حسن حسن،ذاتا حسین

قاسم حریف تن به تن دارد؟ ندارد
این نوجوان جوشن به تن دارد؟ ندارد
چیزی کم از بابا حسن دارد؟ ندارد
اصلا مگر ازرق زدن دارد؟ ندارد

قاسم ثمر قاسمو، اعلا گوهر، قاسمو کلا قمر
قاسمو یا ناصر الحسین

صاحب جدل، قاسمو شیرین عسل، قاسمو خیرالعمل قاسمو یا ناصر الحسین

قاسم یاعزیزالله
.......................
(بند دوم)

در تواف زلف یارم
روی قاسم نگارم
سرخوش از دیدار یارم
از تو دست بر ندارم
قاسم قاسم نجمِ(ستاره) نجمه خاتون

ذکر قاسم شد شعارم
عاشقی سربدارم
از کسی ترسی ندارم
تا که قاسم رو دارم
قاسم قاسم نجمِ(ستاره) نجمه خاتون

آیینه‌ ی مرد جمل آمد به میدان
یک شیردل مانند یل آمد به میدان
با سیزده جام عسل آمد به میدان
ای لشکر کوفه اجل آمد به میدان

شیرین سخن، قاسمو ازرق شکن، قاسمو یبن الحسن قاسمو یا ناصر الحسین

جیش الحسین، قاسمو نور دوعین، قاسمو شه نشاَتِین قاسمو یا ناصر الحسین

قاسم یاعزیزالله

  • سه شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:03
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت قاسم (ع) -(قاسمیم کلب شاه حسنم) *کربلایی جواد محمدی

895
1

شور حضرت قاسم (ع) -(قاسمیم کلب شاه حسنم) قاسمیم کلب شاه حسنم
قاسمیم عمری سینه زنم
هرچی بگن که ایران خونمه
قاسمیم کربلاس وطنم

قاسمیم قاسمیم ذکر سنگِ یمنیم
ارمینیم میگه اینو عاشق سینه زنیم
مثل میثم به سر دار من اویسه قرنیم

شیر بی مثلی تو ، اهلا من عسلی تو ، پهلوونو یلی تو قاسم
یَدِ مرتضوی تو ، سبط مصطفوی تو ، قدرتت علوی تو قاسم

قاسم مدد یا قاسم
.................................
بند دوم

حسنیم سایت روی سرم
حسنیم ای شاه با کرم
همه‌ی ایل و تبار من فدات
حسنیم که خدارو شاکرم

حسنیم حسنیم مثل ارباب مادریم
رضویم تا خراسان عاشق در به دریم
وقتی مردم هک رو قبرم علویم علویم

نبض هر ضربانی شور هر هیجانی بر جهان تو کیانی حسن
شیر هر میدانی روحِ در ریحانی شاهیو سلطانی حسن

حسن مدد یاحسن

  • سه شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه قاسم ابن حسن(ع) -(بذاربرم به میدون فدائی تو منم) * مجید مراد زاده

388

زمینه قاسم ابن حسن(ع) -(بذاربرم به میدون  فدائی تو منم) بذاربرم به میدون
فدائی تو منم
لبیک یا عمو جان من
قاسم ابن الحسنم

کاشکی بشه جونم فدات
کاشکی بره سرم برات
عمو فدای بچه هات

نامه از بابام دارم
بشم فدات ای یارم
حسیییین واااا

بنددوم
رزمیدنم تو میدون
براهمه مثل شد
کشته شدن تو راهت
شیرینتر ازعسل شد

شکسته کل بدنم
کل رگای گردنم
کش اومده کل تنم

فدات شدم ای یارم
عمو حسین سالارم
حسییین واااا

بندسوم
به زیر سم اسبا
له شد تموم اعضام
زیرنعلا شکسته ای وای
استخونای دستام

افتادم ازپشت فرس
هی میزنم نفس نفس
عمو به فریادم برس

دیگه تمومه کارم
عمو حسین سالارم
حسییین واااا

  • چهارشنبه
  • 1
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 21:21
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شعر: حضرت قاسم سلام الله علیه -(پسر شیر جمل شیر و یل کرببلاست ) * دانیال تقوی

918
1

شعر: حضرت قاسم سلام الله علیه -(پسر شیر جمل شیر و یل کرببلاست ) پسر شیر جمل شیر و یل کرببلاست
او ز گفتار و عمل در دو جهان بی همتاست
وقت هر موعظه ای معجزه ای لازم بود
خلق اعجاز حسین بن علی قاسم بود
سیزده ساله ولی همچو بزرگان بالغ
آنچنانی که شنید از همه جلل خالق
بین انگشت عمو عاقبت خود را دید
تکه تکه بدنش دید ولیکن خندید
گفته ضرب المثل از هر چه مثل شیرین تر
که شهادت شده نزدم ز عسل شیرین تر
باورم این شده زین جمله بنا گردیده
که عسل هر چه بماند نشود گندیده
واژه از ما به غم و روز سیه افتادست
غیر قاسم چه کسی لایق آقازادست
همه گویند کفن بر تن و مویش کردند
بی زره راهی با جنگ عدویش کردند
من که گویم سپری هم وسط مشت نداشت
مثل مولایم علی که زره اش پشت نداشت
ای بقربان چنین تشنه لبی آماده
بین میدان چه انا بن الحسنی سر داده
زر نموده به نگاه همگان مفرغ را
که دو نیم کرده به ضربی بدن ازرق را
کس حریفش نشد و چنگ به نیرنگ زدند
همه از دور به سوی بدنش سنگ زدند
جای کندوی عسل را همه پیدا کردند
چقدر روزنه با نیزه در او وا کردند
با سم اسب دگر بین عمومش نزنید
که نمانده عسلی ضربه به مومش نزنید
در پی موم عسل آمد عمو در میدان
آمد و دید که چسبیده به نعل اسبان
شاعر:دانیال تقوی

  • دوشنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:03
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع)_شب ششم محرم -( برایت دست-خطی با دلِ مضطر فرستاده) * مرضیه عاطفی

361

شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع)_شب ششم محرم -( برایت دست-خطی با دلِ مضطر فرستاده) برایت دست-خطی با دلِ مضطر فرستاده
به عشقت مجتبی(ع) قربانیِ دیگر فرستاده

نگاهت کرد؛ «لا یومَ کیومَک» خواند در بستر
برایت غصه خورد و اشکِ چشم تر فرستاده

کشیدی آه و خواندی متن بازوبند قاسم(ع) را
حسن(ع) عشقِ خودش را مثل یک مادر فرستاده

در آغوشش گرفتی، عاشقانه گریه می کردید
یتیمش را برادر با همه باور فرستاده

روانه کرده قاسم(ع) را به یاری تو! در واقع-
-به قلب دشمنانت نیزه و خنجر فرستاده

رجزهای لب قاسم(ع) تداعی کرده صفين را
برایت هدیه ای با خصلتِ حیدر فرستاده

عجب فرماندهی کرده به یاریِ سپاه تو
چه سربازِ به نام و یاوری محشر فرستاده

«أنا ابن المجتبی» گفت و گمانم دشمنت میگفت
حسین(ع) اینبار جای یک نفر؛ لشکر فرستاده

برای ازرق شامی(لع) گمانم شمر(لع) هر لحظه
برای کشتنش یک نيزهٔ بهتر فرستاده

زمین خورد و تمام دشت را طعم عسل برداشت
برایش آب کوثر شخص ِ پیغمبر(ص) فرستاده!

  • یکشنبه
  • 24
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:16
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

زمینه شب ششم محرم- نمونده از تو زیر نعل ها بدنی(حضرت قاسم بن الحسن ع ) * رامین برومند

598
3

زمینه شب ششم محرم- نمونده از تو زیر نعل ها بدنی(حضرت قاسم بن الحسن ع ) زمینه شب ششم محرم ۱۴۰۱

نفس نفس که میزنی

میبینم پیش چشام تو جون میکنی

چقدر مثل حسنی

نمونده از تو زیر نعل ها بدنی

.

از صورتت شال افتاده

ماه حسن جسم تو بی حال افتاده

رو لبت تبخال افتاده

رو هلال ابروهات ه ِ لال افتاده

واویتلا واویلتا

»»»»»»»»»»»»»»»»

چقدر رنگت پریده

غزل رفتی اما تنت شد قصیده

بمیرم لب هات خشکیده

روی زمین قد و بالات شد کشیده

.

تنت زیر پا چرخیده

استخونات بمیرم از هم پاچیده

انگار که مرگم رسیده

مثل عسل تنت به خاک ها چسبیده

واویتلا واویلتا

»»»»»»»»»»»»»»»»

زخمه همه جای تنت

فهمیدن پسر حسنی زدنت

ای وای ای وای شکستنت

پر تیر و نیزه و سنگ بدنت

.

جون عمو قاسم فدات

نشد بگیرم عروسی آخر برات

میبرمت مبهوت و مات

کشیده میشه رو زمین نوک پاهات

واویتلا واویلتا

»»»»»»»»»»»»»»»»

رامین برومند (زائر )

  • دوشنبه
  • 3
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 09:29
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب

شهادت حضرت قاسم(ع) -( آنکه در پنجه های او اجل است) * رضا دین پرور

427

شهادت حضرت قاسم(ع) -( آنکه در پنجه های او اجل است) آنکه در پنجه های او اجل است
سیزده تا قصیده و غزل است
سفره دار کریم این محل است
صفتی از صفات لم یزل است

آمده در کنار ثارالله
وحده لا اله الا الله

کاشکی با براده ی آهن
نگذارد لبش دهن به دهن
تا نیفتد به دامن دشمن...
بغلش کرد حسین، شکل حسن

بغلش کرده همچنان پسرش
داغ اکبر هنوز بر جگرش

زرهی کرده برتن از کفنش
به به از هیبت جمل شکنش
در شگفتم زجنگ تن به تنش
قل هوالله، قل هو الحسنش

به رکاب علی نگین، قاسم
نوهء فاطمه است این قاسم

گرچه در لشکری عذاب افتاد
گل در اندیشه گلاب افتاد
وای! از چهره اش نقاب افتاد
نفسش دیگر از شتاب افتاد

تا سراغش کمی عطش آمد
خودِ زهرا حوالی اش آمد

قمر من، پر از قمر شده ای
پاره پاره تر از جگر شده ای
طعمه چنگ صد نفر شده ای
چه کشیدی؟کشیده تر شده ای

مژه و پلک تو پریده چرا
اسب بر ابرویت دویده چرا

ای فدای تو و توسل تو
سخت و پیچیده شد تکامل تو
کنده شد برگ و ریشه گل تو
بر نگشته کمی ز کاکل تو

آه من! تا نجف کشیده شدی
اینطرف آنطرف کشیده شدی

می کشانم، پر تو می افتد
می نشینم، سر تو می افتد
می روم، پیکر تو می افتد
بوسه نه، حنجر تو می افتد

سخت تر از غمت، بلایی نیست
روی دوشم دگر عبایی نیست

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 10:23
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است) * ایوب پرندآور

420

شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است) بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...

دست‌خطی حسنی داشت که ثابت می‌کرد
سیزده سال، به دنبال حسینی شدن است!

جان سرِ دست گرفت و به دل میدان برد
خواست با عشق بگوید که عمو، جانِ من است

ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی...
تیرها! پر بگشایید که او هم حسن است

نه فرات و نه زمین، هیچ کسی درک نکرد
راز این تشنه که آمادهٔ دریا شدن است...

  • چهارشنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 10:43
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد