شب دهم محرم - شب عاشورا

مرتب سازی براساس

شب عاشورا -( ناقه ها میروند من باید ) * حامد جولازاده

1258

شب عاشورا -( ناقه ها میروند من باید ) ناقه ها میروند من باید

کودکان تورا سوار کنم

نه على اکبر(ع) است نه عباس(ع)

من خودم را بگو چکار کنم؟

خنجرش را کشیدم اما شمر

خنجرش را کشید از دستم

سر حلقوم تو نمیدانى

چقدر خون چکید از دستم

تیغ و شمشیر و سنگ و تیر و عصا

همگى با تن تو ضد شده اند

نوک سرنیزه ها مقابل من

بر علیه تو متحد شده اند

آنقدر گریه کرده ام دیگر

سو در این چشمهاى تارم نیست

بین شمر و سنان و حرمله،آه…

شش برادر یکى کنارم نیست

تشنه اى؟ گریه میکنم آنقدر

تا که دریا شود از اشکم دشت

تشنه اى تا ابد نمیفهمد

به لب خشک و تشنه ات چه گذشت

از دم خیمه تا دم گودال

آنقدر بین راه افتادم

صحنه هاى مصاف تو با شمر

نرود تا قیامت ا

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:45
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 قاسم نعمتی

شب عاشورا -( می رسد از گوشه ی مقتل صدای مادرش ) * قاسم نعمتی

2219
-1

شب عاشورا -( می رسد از گوشه ی مقتل صدای مادرش ) می رسد از گوشه ی مقتل صدای مادرش
ای زنازاده بیا و دست بردار از سرش
گیسوان مادر ما را پریشان می کنی؟
بی حیا با خنجرت بازی مکن با حنجرش
تو نمی بینی مگر غرق مناجات است او؟
پای خود بردار از روی لبان اطهرش
دل مسوزان بی حیا عمّه تماشا می کند
با نوک نیزه مکن پهلو به پهلو پیکرش
دست من از پوست آویزان به زیر تیغ تو
تا سپر باشد برای ناله های آخرش
نیزه بازی با تن بی سر ز من آغاز کن
طعمه ی نیزه مگردانید جسم اصغرش
از ضریح سینه اش برخیز ای چکمه به پا
پای خود مگذار روی بوسه ی پیغمبرش
دیر اگر برخیزی از جای خودت یابن الدعی
عمّه نفرین کرده دست خود برد بر معجرش

شاعر : قاسم نعمتی

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:47
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شب عاشورا -( هر روضه ای برای همه جانگداز نیست ) * پیمان طالبی

3097
5

شب عاشورا -( هر روضه ای برای همه جانگداز نیست ) هر روضه ای برای همه جانگداز نیست
هر گوش را لیاقت افشای راز نیست

بالانشین منبر نی! خطبه ای بخوان
غیر از سر تو هیچ سری بر فراز نیست

آن جاذبه که در حرم کربلای توست
در شهر مکه یافت نشد، در حجاز نیست

من سینه میزنم که عبادت کنم تو را
مومن شدن به نافله و جانماز نیست

هر سالکی به هیئت تو پا گذاشته ست
فهمیده راه سیر الی اله دراز نیست!

ای بی کفن! پس از تو مشخص شده ست که
پیراهن و لباس دگر امتیاز نیست

زاهد به طعنه گفت : به مسجد بیا! ولی
رفتم به آن دری که نگویند، باز نیست!

بعد از هزارسال – ببینید! – پرچمی
جز پرچم حسینیه در اهتزاز نیست

شاعر : پیمان طالبی

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:48
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شب عاشورا -( توی خیمه شام تاسوعا ) *

1256
2

شب عاشورا -( توی خیمه شام تاسوعا ) واویلا...

توی خیمه شام تاسوعا

چشم مولا به یاورش افتاد

گفت عباس جان بیا بنشین

ناگهان یاد مادرش افتاد؛ هیجده سال داشت ولی قدش

مثل زنهای پیر خم شده بود

آه...مادرم دم آخر

عین آوار شهر بم شده بود پدرم گفت : حال مادرتان

به دعاهاش بستگی دارد

بغض کردو گفت فاطمه ام

چند جایش شکستگی دارد روز دوشنبه ساعت ده

دودی از توی کوچه پیدا شد

نفس ما تمام بند آمد

ناگهان قد مادرم تا شد کاش این صحنه را نمی دیدم

خانه پر از صدای مردم بود

باد هی می وزید و در میسوخت

مادرم بین دود ها گم بود مادرم داد می کشید و من

از تماشای صحنه ترسیدم

توی چشمان خواهرم عکس

مادر نیم سوخته ای دیدم کاش آن روز ها میمردم

صحنه

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شب عاشورا -( گردن گرفته داغ مرا شانه های اشک ) * رضا دین پرور

1170

اشعار شب عاشورا  -( گردن گرفته داغ مرا شانه های اشک ) گردن گرفته داغ مرا شانه های اشک
خون میچکد ز هر مژه ی من به جای اشک

دور از حصار بی کسی ات جای مادرم
کردم پس از نماز برایت دعای اشک

از بس نرفته خواب ز دلشوره ، ریختم
امشب به زخم بستر چشمم دوای اشک

حالا که از ستاره پر است آسمان مان
دارد شب کویری خیمه هوای اشک

خوابش نمیبرد دو سه شب میشود ؛ بریز
قدری به زخم بستر چشمت دوای اشک

پیغمبرم شدی شب معراج رفتنت
انداختی به قامت پلکم عبای اشک

زانو نزن تو را به خدا پای بغض من
وا می شود به حلقه چشم تو پای اشک

کمتر محل به حنجره ی نیزه ها بده
دارد بلند میشود اینجا صدای اشک

در گودی گلوی تو افتاده بر زمین
چشمم که میدوید فقط در قفای اشک

فردا غروب کار من و ت

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:46
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شب عاشورا -( تمام می شود این ماجرا ؟ نمیدانم ) * یاسین قاسمی

1342
3

اشعار شب عاشورا  -( تمام می شود این ماجرا ؟ نمیدانم ) تمام می شود این ماجرا ؟ نمیدانم
چگونه می شوم از تو جدا ؟ نمیدانم

نشسته روی جناغ تو با تمام غرور
کند به کشتن تو اکتفا...نمیدانم

تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت کردند
چگونه تو زده ای دست و پا نمیدانم

دوباره باز تکان خورده ای...نفس داری؟
برا تو گریه کنم یا دعا نمیدانم

ز استخوان گلویت دگر نمانده اثر...
چگونه ضربه زده از قفا...نمیدانم

تمام پیکر تو بر زمین پخش شده
تو جمع می شوی در بوریا نمیدانم

شاعر : یاسین قاسمی

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:51
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شب عاشورا -( گيرم كه نفس ميكشي و جان به تنت هست ) *

1630
3

اشعار شب عاشورا  -( گيرم كه نفس ميكشي و جان به تنت هست ) گيرم كه نفس ميكشي و جان به تنت هست
گيرم كه هنوز ، يوسفم پيرهنت هست

گيرم كه بگيرم بغلم پاره تنت را
گيرم كه مداوا كنم اصلاً بدنت را

با نيزه ي رفته به دهانت چه كنم من؟
با لخته ي خون روي لبانت چه كنم من؟

يادم نرود صحنه ي بسمل شدنت را
هنگام بريدن به زمين پا زدنت را

ديدم كه سنان نيزه به پهلوت فرو كرد
از پشت كسي پنجه به گيسوت فرو كرد

سنگي به سرت خورد و دگر هيچ نديدي
خواهر به فدايت چقدر درد كشيدي

من آمدم از تلّ كه ببوسم بدنت را
از گرگ بگيرم كفن و پيرهنت را

وقتي كه رسيدم سرت از پشت جدا بود
اين عاقبت خواهريِ من به شما بود

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شب عاشورا -( هستِ تو هستی جان و تن من هست نرو ) *

2351

اشعار شب عاشورا  -( هستِ تو هستی جان و تن من هست نرو ) هستِ تو هستی جان و تن من هست نرو
در نفس هات حیات دل من هست نرو
رفتنت اول جان کندن من هست نرو
بین یک قافله ی غم ماندن من هست نرو

ناله ام را بشنو خوب ترین ، رحمی کن
چشم مأیوس مرا هم تو ببین ، رحمی کن

رکن من هستی و از پایه خود میترسم
بی تو از غارت سرمایه خود میترسم
از لگد مالی هر آیه ی خود میترسم
بی وجود تو من از سایه خود میترسم

خواهرم حق بده از غصه پریشان بشوم
باید از رفتن تو اینهمه ویران بشوم

وای بر من که تویی در دل غم ها تنها
بی کس و یارترین واژه دنیا تنها
هیچ کسی نیست به دادم برسد یا تنها
بی تو باید بکشم بار غمت را تنها

برو آهسته برو دار و ندار زینب
آه مظلوم ترین ، ای کس و کار زینب

این

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:54
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شب عاشورا -( گفته بودی مرگ در بستر برایت خوب نیست ) * عباس احمدی

3381
7

اشعار شب عاشورا  -( گفته بودی مرگ در بستر برایت خوب نیست ) گفته بودی مرگ در بستر برایت خوب نیست
دیدن تنهایی خواهر برایت خوب نیست

پیرهن کهنه به تن کردی برایت خوب بود
این عقیق سرخ و انگشتر برایت خوب نیست

هر قَدَر شمشیر خوردی بیشتر گفتی علی
ذکر نام نامی حیدر برایت خوب نیست

از جلو سخت است می دانم ولیکن صبر کن
در نیاور تیر را از پَر، برایت خوب نیست

سن و سالت رفته بالا آه دست و پا زدن
زیر نعل اسب یک لشگر برایت خوب نیست

غیرت اللهی و میدانند این نامحرمان
دیدن اطفال بی معجر برایت خوب نیست

سنگ بر پیشانی ات خورده است بیش از حد، دگر
خیزران و چوب و طشت زر برایت خوب نیست

سمت گودال آمده با قامتی خم فاطمه
باز می گویی: نیا مادر! برایت خوب نیست

شاعر : عباس احمد

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 09:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

اشعار شب عاشورا -( جنگ که شد تن به تن، حساب ندارد ) * وحید قاسمی

2089

اشعار شب عاشورا  -( جنگ که شد تن به تن، حساب ندارد ) جنگ که شد تن به تن، حساب ندارد
پاره گی پیرهن حساب ندارد
وای که زخمش به تن حساب ندارد
غربت این بی کفن حساب ندارد

شرم نکردند از نجابت آقا
لشکری آمد برای غارت آقا
گندم ری مُرد از خجالت آقا
غربت این بی کفن حساب ندارد

عصرکه سر، دستِ شمر بددهن افتاد
کارِ جگر تا ابد به سوختن افتاد
ردِ چهل نعلِ اسب بر بدن افتاد
غربت این بی کفن حساب ندارد

خیمه ی در آتشی، غریب زمین ریخت
چند نخ از معجری نجیب زمین ریخت
از تهِ خورجین، شراب سیب زمین ریخت
غربت این بی کفن حساب ندارد

صاعقه ای بد به باغِ یاسمنش خورد
چشم حریص عرب به پیرهنش خورد
کهنه حصیرِ دِهی به درد تنش خورد
غربت این بی کفن حساب ندارد

خیر نبینید ای اهالی ک

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 09:01
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شب عاشورا -( بین گودال و حرم،عطر فروشم فردا ) * وحید قاسمی

2345
5

شب عاشورا -( بین گودال و حرم،عطر فروشم فردا ) بین گودال و حرم،عطر فروشم فردا
تن عریان تو را با چه بپوشم فردا؟

من ببینم که تو بی پیرهنی می میرم
تکیه ی بر نیزه ی غربت بزنی، می میرم

چقدر دلهره و غم سرِ پیری دارم!
پدرم گفت که یک روز اسیری دارم

پدرم گفت که یک روز بلا می بینم
سرِ نی، زلف پریشان تو را می بینم

شاعر : وحید قاسمی

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 09:42
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شب عاشورا -( مشک را با دل امواج درانداخته‌ای ) *

1395
1

شب عاشورا  -( مشک را با دل امواج درانداخته‌ای  ) مشک را با دل امواج درانداخته‌ای
قرعه‌ی عشق بر این رهگذر انداخته‌ای

رود با دیدنت از شوق به جوش آمده است
باز در علقمه قرص قمر انداخته‌ای

نخل‌ها شاهد این‌اند که در خلوت خود
پرده از راز به دل مانده بر انداخته‌ای

پای تصویر علی در صدف ِ دستانت
موج موج از دلِ چشمت گوهر انداخته‌ای

شرح این قصه از این مشک شنیدن دارد
در دهان سخنش شعر تر انداخته‌ای

از کمان غضب آلوده‌ی ابروهایت
بر دل حرمله تیر نظر انداخته‌ای

چشم بر هم زدنی با رجز "یا حیدر"
لشکری را به زمین سر به سر انداخته‌ای

همچنان پرچم سقایی تو پابرجاست
مشک و دست و علمت را اگر انداخته‌ای

باز هم آمدم و از تو گدایی کردم
باز در کاسه‌ی من بیشتر انداخ

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:07
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شب عاشورا -( امشب تا سحر دل من چقدر پریشونه ) * مسعود اصلاني

1922

شب عاشورا  -( امشب تا سحر دل من چقدر پریشونه ) امشب تا سحر دل من چقدر پریشونه
امشب تا سحر دل تو مثل دلم خونه
از دل صحرا / صدای ناله ی مادر میاد
از دل خیمه / صدای گریه دختر میاد 2
فردا میبینی گریه ی خواهرتو
فردا میبینم زخمای بدنتو
فردا میبینی آتیش حرمتو
فردا میبینم دست و پا زدنتو

شاعر : مسعود اصلاني

دانلود سبک

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

دودمه شب عاشورا -( شد شب عاشورا دل پر از شرر است ) * رضا تاجیک

3059

دودمه شب عاشورا -( شد شب عاشورا دل پر از شرر است  ) "دسته اول"
شد شب عاشورا دل پر از شرر است ۲
ذكر اصحاب شاه تا دم سحر است
يا حبيبی يا حسين
نور عينی يا حسين

"دسته دوم"
می شود آغاز شور شاه غريب ۲
با علی اصغر با زهير و حبيب
يا حبيبی يا حسين
نور عينی يا حسين

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

واحد شب عاشورا .شب اخر عمر اربابه -( شب عاشقی، وقت بارونه چشا ابریه، لب ها خندونه ) * محمد بیابانی

4127
4

واحد شب عاشورا .شب اخر عمر اربابه -( شب عاشقی، وقت بارونه        چشا ابریه، لب ها خندونه ) شب عاشقی، وقت بارونه چشا ابریه، لب ها خندونه
شب آخر عمر اربابه که دیگه تو این صحرا مهمونه
ولی امشب، کسی حال، دل زینب رو نمیدونه 2
رقیه داره میذاره آروم / سرش رو روی پای بابایی
یه مادر داره واسه ی بچه ش / توی خیمه میخونه لالایی 2
ولی یه خواهر، با حال مضطر، می کوبه بر سینه و بر سر
غریب مادر 4

میگه ای عزیز دل مادر بشین پای حرفای این خواهر
بذار تا گلوت و ببوسم من که فردا تو دیگه نداری سر
گل زهرا، گل زینب، میشی فردا لاله ی پرپر 2
چی میخواد سر من بیاد که تو / آروم میکنی این دل خون و
چی میشه تو این صحرا فردا شب / که جمع کردی خار بیابون و 2
عزا می گیریم، اسیری میریم، پس از تو از زندگی سیریم
غریب مادر

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:51
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا رسولی

زمینه شب عاشورا.برا من سخته که، ببینم مضطری -( شب قدر و شب، مناجات و دعاست ) * رضا رسولی

1567

زمینه شب عاشورا.برا من سخته که، ببینم مضطری -( شب قدر و شب، مناجات و دعاست ) شب قدر و شب، مناجات و دعاست
شب دلواپسی، شب اشک و بُکاست
نشسته توو خیمه زینب با گلاش
میباره اشکای غربت از چشاش
میخونه تو گوش داداش
میمیرم/ از این غم و از این دل بیقراری
میمیرم/ اگه بری منو تنها بذاری 2

برا من سخته که، ببینم مضطری
به پاس انگار توی، دل تو محشری
چرا به زیر لب داری زمزمه
میاری دائماً نام فاطمه
چشات غرق اشک و غمه
میمیرم/ از این همه غم و اشکای جاری
میمیرم/ اگه بری منو تنها بذاری

شاعر : رضا رسولی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:54
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 امیر حسین الفت

دودمه شب عاشورا -( مياد يك صدايی صدای خدايی ) * امیر حسین الفت

1532

دودمه شب عاشورا  -( مياد يك صدايی       صدای خدايی ) دسته اول
مياد يك صدايی صدای خدايی
يه خواهر ميخونه امان از جدايی

دسته دوم
تموم غم عالم توی گريشه ۲
دعا ميكنه زينب كه فردا نشه

شاعر : امیر حسین الفت

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شب دهم محرم -( چقدر مزّه‌ی چايی‌ روضه‌ها خوب است ) * حسن لطفی

1123

شب دهم محرم -( چقدر مزّه‌ی چايی‌ روضه‌ها خوب است  ) چقدر مزّه‌ی چايی‌ روضه‌ها خوب است
كنارِ لطفِ شما حال و روزِ ما خوب است

ميان نافله وقتی قنوت می‌گيری
برایِ حالِ دلِ ما كمی دعا خوب است

بده به راه خدا دست هاي ما خالی است
كنارِ خانه‌تان چندتا گدا خوب است

بكُش،حسين بگو ، پاره‌پاره كن جگرم
قسم كه آخرِ كارِ من و شما خوب است

نوشته ام كه مرا در حصير بگذاريد
به آنكه اهلِ كفن نيست ، بوريا خوب است

سفيد می‌شود اين تارهایِ مو كم‌كم
گذشتِ عُمر در اين زينبيه‌ها خوب است

اگر تو باشی و يادِ تو باشد و اشكم
برای نوكرِ اين خانواده هركجا خوب است

شاعر : حسن لطفی

  • چهارشنبه
  • 21
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

زمینه شب عاشورا -( چه بيقراره دل با اشك و ناله باز مي خونن عاشقا رو سجاده نماز ) *

1294
1

زمینه شب عاشورا -( چه بيقراره دل با اشك و ناله باز      مي خونن عاشقا رو سجاده نماز ) چه بيقراره دل با اشك و ناله باز مي خونن عاشقا رو سجاده نماز
هر كي يك گوشه اي نشسته با خدا/ توي راز و نيازه و عشق و صفا
خواهري بين خيمه مي گيره دمِ/ اعوذ بالله من الكرب و بلا
مي خونه رجز عشق هر عاشق خدایی
نعم الاميري ارباب تو جون و دلِ مايي
مظلوم حسين حسين جان 4

برا ساقي عشق امان نامه اومد شرر به جگر تموم خيمه زد
رو به عباس با گريه و با اشك وآه/ ميگه زينب با اضطراب و واهمه
نكنه تنها بمونه فردا حسين/ يا اباالفضل تو رو قسم به فاطمه
سالاري و دليري يا ساقي العطاشا
جون تو و حسينم ما رو نذاري تنها
مظلوم حسين حسين جان4

امیر حسین سالاروند

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 21
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 09:16
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

زمینه شب عاشورا -( منکه با تو همسفر بودم ) * رضا تاجیک

1902
0

زمینه شب عاشورا -( منکه با تو   همسفر بودم  ) سبک: وتر الموتور

منکه با تو همسفر بودم دیگه از امشب بی خبر بودم
شب هجران من و تو شب مرگ منه
نمی دونی این دل من چه شوری می زنه
گریه می کنم ای شه غریب کربلا شده پر از عطر سیب
حسین 4

بوی دوری میده آزارم بی تو داداش از همه بیزارم
قراره من در به در شم توی این صحراها؟
بگیرم فردا تو مقتل ذکر واغربتا
میشه که بگی منو می بری؟ سخت میشه برام بی برادری
حسین 4

لشگر صد، یک تن اباالفضله کاشف الکرب من اباالفضله
گر چه قلب من ز غربت پر درد و غمه
صدای پاهای عباس قوت قلبمه
اگه اون نبود دلبری نبود سر خواهرت معجری نبود
حسین 4

شاعر : رضا تاجیک

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 21
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 09:20
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

غزل عاشورایی -( پَریده ای وسط این غزل چرا نیزه ) *

1385

غزل عاشورایی -( پَریده ای وسط این غزل چرا نیزه ) پَریده ای وسط این غزل چرا نیزه
چقدر فاصله داری از این فضا نیزه

ز پیکر تو فقط خون سُرخ می ریزد
به خون پاک شُدی سخت مُبتَلا نیزه

رسیده کار به جایی که نیست در صَحنه
به جز تو که شُده ای عامل بَلا نیزه

به هر کجا نظری کرد راوی امّا دید
زمین پُر است از نیزه و هوا نیزه

و یک نفر که در آن سیل نیزه مدفون شُد
دگر بس است سمتش نیا ، نیا نیزه

هزار تیر و هزاران هزار سنگ و عصا
به روی آن تن پاشیده نیز جا نیزه

تو را به حضرت حقّ نیزه در تنش نَشِکَن
تو ای فرو شُده در پیکر خدا نیزه

وحید کاوند

  • سه شنبه
  • 4
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 07:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

دانلود متن و سبک زمینه یا شور شب عاشورای حسینی )ع) -( نوا نوای یاربه ) * امیرحسین سلطانی

1734

دانلود متن و سبک زمینه یا شور شب عاشورای حسینی )ع) -( نوا نوای یاربه ) بند اول
نوا نوای یاربه/که از تو خیمه ها میاد
وناله های زینبه/که از تو خیمه ها میاد
کنار گهواره آروم/مادری میخونه لالا
بخواب علی اصغرم/بیداره پهلوون ما
(تا دور خیمه،میگرده سقا خدایی امنه،تمومه صحرا)
(تا شیر حیدر،بیداره امشب نمیلرزه قلب ناز زینب)
آه و واویلتا/دیگه فردا نداره خیمه پناه
آه و واویلتا/دیگه ارباب نداره تکیه گاه
آه و واویلتا/بعد کشتنه حسین تو قتلگاه
آه و واویلتا/میکُنن حمله به سمت خیمه گاه
)واویلا حسین_ای شهید بی سر ای شاه غریب)

بند دوم
ذکر مناجات و دعا/صدا صدای یاربه
میون زینب و حسین/شب جدایی امشبه
سخته ببینه که داداش/فردا ازش میشه جدا
ببینه از رو تل خاک/پیکری زیر دست و پا
(جلوی چشم

  • سه شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 06:20
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه شب عاشورا- وداع -( زینب دلش خیلی بی تابه ) * عبدالزهرا هاشمیان

2138
6

دانلود متن و سبک نوحه شب عاشورا- وداع -( زینب دلش خیلی بی تابه  ) جواب:
واویلا واویلا ۴
زینب دلش خیلی بی تابه
چشمای زینب چه بی خوابه
[امشب چرا آسمونش بی "مهتابه] ۲
امشب برادر غریبونه روضه ی فردا رو میخونه
(مصیبت روز غمهارو میدونه) ۲
شبی پر از غربت
به نام عاشوراست
یوسف زهرا هم
بی یاور و تنهاست
هفتاد و دو لاله
هفتاد دو مجنون
فردا میدن پای
عزیز زهرا، جون

(زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها)
بی یاور ی بین این صحرا داداش من یوسف زهرا
[ فردا سرت میره بر روی نیزه ها] ۲
داداش یه تکه کفن بردار یک کهنه ی پیرهن بردار
[دست غمت رو از دل من بردار] ۲
فردا توی گودال
پیکر میشه غارت
یک خواهر تنها
لشگر بی غیرت
حتی به انگشتر
چشم طمع دارن
زخم های کاری رو
جسم تو میزارن
وصیتی کرده

  • چهارشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 04:08
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک شب دهم – شب عاشورا -( کمی آهسته تر داداش ) * علی بهرامی نیا

2719
3

دانلود متن و سبک شب دهم – شب عاشورا -( کمی آهسته تر داداش ) بنداول
کمی آهسته تر داداش
برو ز پیش زینبت
مادر وصیت کرده بود
بوسه زنم بر هنجرت
ای دلبر و دلدار من
دلخوشیه اهل حرم
دلشوره دارم بهرتو
دیر نکنی منتظرم
خدا کنه نمونه،داغ تو روی دلم
زینب و تنها نزار،ای همه حاصلم
واویلتا واویلا.....واویلتا واویلا
بنددوم
جان اخا حسین من
ای وای من از وقت جنگ
خودم دیدم یه نانجیب
زد به پیشونی تو سنگ
آخر ز صدر زین داداش
خوردی تو بر روی زمین
گرگای پست دور و برت
دریدنت زبغض و کین
ریختن سرت یه لشکر،حتی ندادن امان
چی به سرت آوردن،خولی و شمر وسنان
واویلتا واویلا........واویلتا واویلا

و فرزاد جعفریشاعر : علی بهرامی نیا

منبع : گروه شاعران جواز نوکری

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 05:50
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک زمینه شب دهم محرم(وداع) -( حالا که خواستی ازم داداش تو کهنه پیرهن رو ) * سید هاشم ساعی

1606

دانلود متن و سبک زمینه شب دهم محرم(وداع) -( حالا که خواستی ازم داداش تو کهنه پیرهن رو ) بند اول

حالا که خواستی ازم داداش تو کهنه پیرهن رو

میذاری تو قلب من یه دنیا ماتم و محن رو

داری میری بگو همراه خودت میبری من رو؟

از پیش من نرو / امید اهل حرم

رحمی بکن به این / اشک چشمای ترم

میری میشه پر از / نا محرم دور و برم

حالا که داری/ تنهایی میری

میرم منم بی / تو به اسیری

(جانم ای حسین جان)

بند دوم

من و تو بودیم کنار هم داداش پنجاه و چند سال

نبود این قرارمون تنها بشی راهی گودال

نفسم بالا نمیاد دیگه دارم میرم از حال

این قامت من از / بار درد و غم خمید

تنها نذار منو / بین این قوم پلید

تنها چه جور برم / تا شام و بزم یزید

ای جان خواهر / آروم جونم

بی تو محاله / زنده بمونم

شاعر

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 02:48
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک زمزمه شب دهم محرم الحرام -( وداع آخره داری،میری ) * عماد بهرامی

1577

دانلود متن و سبک زمزمه شب دهم محرم الحرام -( وداع آخره داری،میری ) وداع آخره داری،میری

تنها منو میزاری،میری

ابر غمی میباری،میری

حسین من خداحافظ

شهید بی غسل و کفن خداحافظ

ای کشته ی دوراز وطن خداحافظ

فکر منو نکن برو،برو

میخوام ببینم شهید تورو

نباش از این دنیا دلخورو

غصه نخور تاج سرم

خودم برا رقیه ی تو سپرم

منم مثل بابام علی شیر نرم

میری راحت میشی،من میمونم

میرسه از غم به لب جونم

از حمله هاشون هراسونم

دعام بکن که مضطرم

یه خواهشی دارم ازت برادرم

سلام من رو برسون به مادرم

شاعر : عماد بهرامی

منبع : گروه شاعران جواز نوکری

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 05:31
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه شب عاشورا -( آخرین شبی ه که ، سایبون رو سری ) * مجتبی صمدی

2262
0

دانلود متن و سبک نوحه  شب عاشورا -( آخرین شبی ه که ، سایبون رو سری ) آخرین شبی ه که ، سایبون رو سری

آخرین شبی ه که ، در کنار خواهری

نکنه ، که جدا شی از خواهرت

جدا شه ، پیش خواهر تو سرت

از آه داغ تو ، پر آتیشم

تنهام نذار داداش ، نرو از پیشم

یار غریب من ، پسر زهرا

******

باورم نمیشه که ، روز من میشه سیاه

من چطور ببینمت ، غرق خون تو قتلگاه

وای اگه ، تو رو بزنند بی هوا

بخوره ، سر و صورتت رو خاکا

ایکاش دیگه نیاد ، مادرت زهرا

وقتی که میکشن ، موهاتو آقا

یار غریب من ، پسر زهرا

******

فردا شب غریبم و ، حیرون بیابونام

کاش که قبل تو داداش ، جون بیاد روی لبام

چطوری ، تو بگو طاقت بیارم

بیام و ، بوسه رو گلوت بکارم

من لطمه میزنم ، به روی گونه م

امشب جلو ج

  • شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 03:20
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک زمینه شب عاشورا -( برادرم،ببین خونِ از غم قلب مضطرم ) *

4739
10

دانلود متن و سبک  زمینه شب عاشورا -( برادرم،ببین خونِ از غم قلب مضطرم ) برادرم،ببین خونِ از غم قلب مضطرم

برادرم،ببین بارونیه چشمای ترم

برادرم،الهی سایت کم نشه از سرم

خیلی بی تابم خیلی دلگیرم

غصه هات کرد از زندگی سیرم

بی تو می میرم بی تو می میرم

اونکه یه عمری بوده بی قرارت،خواهرته

هرجا که رفتی بوده در کنارت،خواهرته

اونکه به دام عشق تو اسیره،خواهرته

حاضره تا برای تو بمیره،خواهرته

خواهرتو نذاری تنها

ترسم اینه که عصر فردا

غرق به خون بشی واویلا

وای حسین عزیز زهرا«س»

برادرم میون اوج غمبار لحظه ها

برادرم،ماروبه کی می‌سپاری بعد ازخدا

برادرم،منو تنها میذاری تو دشمنا

توی بیابون یکه وتنها

بار سفر رو بستی از اینجا

ای گل زهرا مهلا مهلا

فرق بابا حیدرمو شکستن

  • یکشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 03:04
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

روضه شب دهم محرم امام حسین علیه السلام با صدای محمود کریمی -( ببند چشم و به چشم دلت ببین غوغاست ) *

3010
5

روضه شب دهم محرم امام حسین علیه السلام با صدای محمود کریمی -( ببند چشم و به چشم دلت ببین غوغاست ) روضه
ببند چشم و به چشم دلت ببین غوغاست
کسی که عاشق دلداده نیست نا بیناست
دلیل و راهنمای تمام گمشده ها
فقط ستاره قطبی سید الشهداست
تقرب است به درگاه حق ولای حسین
بدان که قطب هدایت همان چراغ هداست
بکوش تا که نگشته چراغ ها خاموش
بجنب تا که نرفته کسی که با دنیاست
به پای دل برسان خویش را به کرب و بلا
برس به حلقه عشاق عشق عشق بلاست
هر انکه رفت چراغش چراغ ظاهر بود
و انکه ما چراغ ش از عالم بالاست
فقط نشانه عشق است این چهار قلم
یقین و معرفت و نین و ثبات قدم
کسی که قصد نموده پی خدا برود
نمی تواند از این کاروان جدا برود
نه پیش تر ز امام و نه جای مانده ز ره
به حق رسیده به شرطی که پا به پا برود
صدای سی عشا

  • سه شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 06:05
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

امام حسین(ع)و حضرت زینب(س)شب عاشورا -( منتت دارم و می‌خواهم اگر راهی هست ) * علیرضا شریف

2103
0

امام حسین(ع)و حضرت زینب(س)شب عاشورا -( منتت دارم و می‌خواهم اگر راهی هست ) می‌شود روشنی ِ خیمه بمانی تا صبح؟
مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح

می‌شود رَحم كنی حرفِ جدایی نزنی
تا پیِ ِ چاره مـرا سر نَـدَوانی تا صبح

منتت دارم و می‌خواهم اگر راهی هست
مَحضِ این خاطرِ آشُفته بمانی تا صبح

چه به روزِ تو می‌آرند خدا می‌داند
زنده نگذاردم این دل‌نگرانی تا صبح

روبرویِ تو اگر گریه اَمانم بدهد
بر ندارم نِگَه از رویِ تو آنی تا صبح

دهـنِ خشک و لبِ پُر تَرَكَت نگذارد
دلِ رنجورِ مرا تاب و توانی تا صبح

بُغض پا پیچِ گلویم شده و می‌ترسم
كار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح

هول كردم به زمین خوردم و می‌خواهی
خاک از چادر زینب بتكانی تا صبح

بنشین سیر نگاهت كنم ای یوسفِ عشق
لحظه‌ها می‌رو

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد