کربلا تيره گشت و پر آشوب
کرد عمر حسين چونکه غروب
گرد غم شد بر آسمان ز زمين
آسمان خون گريست زين آشوب
شد گل آلود و سرخ، آب فرات
واحسينا، نوشت وقت رسوب
پهنة کربلا به خود لرزيد
چونکه بنياد عدل شد مخروب
زيور، عرش، بر زمين افتاد
آن، خداي يگانه را، محبوب
اسب بي صاحب حسين امد
حال راکب عيان ازين، مرکوب
خون چکان، سر به زير و شيهه زنان
پايکوبان و، زين او مقلوب
وه که در دست بدترين بدان
کشته شد مرد خوبتر از خوب
مرگ، يک زندگاني ابدي است
هر کسي را خدا بود مطلوب
در حقيقت، حسين، غالب شد
و آن گنه پيشه ظالمان، مغلوب
آه از آن دم که لشگر دشمن
حمله ور شد به خيمه وقت غروب
صد يک ماجراي اين غارت
نبود در کتابها مکتوب
ب
- سه شنبه
- 25
- مهر
- 1391
- ساعت
- 16:23
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان