صبحِ عاشورا ببین صحنه ی دشت بلا
در حصارِ دشمنند اهلِ بیتِ مصطفی
یک طرف مست میّ و یک طرف سوزِ دعا
رو به پایان می رود انتظارِ لحظه ها
یارِ هفتاد و دو تن این همه لشکر کجا
در نظاره مانده گو جملگی ارض و سما
خیمه ی اهل حرم سر نهاده بر قضا
جمله یاران حسین محضِ تسلیمِ خدا
با دل و جان یک به یک تحتِ فرمان اِلا
تا که دشمن می رسد در حریمِ خیمه ها
شیونِ زینب بلند یا علیِ مرتضی
جانِ جدم ای پدر یک نظر بر ما نما
گردِ غم بنشسته گو بر تمام چهره ها
وا پدر جان الامان از زمینِ کربلا
خیمه ی اهل حرم بی سر و معجر چرا
سر بریدن از حسین گودیِ مقتل چرا
می بُرند انگشت او بهرِ انگشتر چرا
در جلوی دیده ی زینبِ مضطر چ
- پنج شنبه
- 29
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 11:54
- نوشته شده توسط
- ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹