روز عاشورا

مرتب سازی براساس

امام حسین ع -( ای عصمت الهی. ای خواهرم کجایی. شد وقتِ بی نوایی. داد از غمِ جدایی!) * هستی محرابی

3374
2

امام حسین ع -( ای عصمت الهی. ای خواهرم کجایی. شد وقتِ بی نوایی. داد از غمِ جدایی!) #نذر_روز_عاشورا_نوحه_وداع_امام

#حسین_ ع_با_خواهرش_زینب_س

ای عصمتِ الهی، ای خواهرم کجایی؟

شد وقتِ بینوایی، داد از غم جدایی!

شد موسم وصالم، بینی که شرحِ حالم

این تو وُ این بلاها، خواهر نما حلالم

ای دربدر ای خون جگر، امُ المصائب خواهرم

یکدم بیا سیرم ببین، آمد وداعِ آخرم

از بعدِ قتلم خواهرم، جانِ تو وُ طفلانِ من

جان رقیه دخترِ بی معجر و نالان من

خواهر مبادا دشمنم سیلی زند بر روی آن

یا از سرِ جور و غضب هر سو کشد گیسوی آن

اِصبِر علی کلٌِ البلا، قَد یقتُلُونِی الاَشقیا

اَلصٌَبرَ مُختارُ لَنا لا تَندُبی فی غَمٌَنا

وقت هجوم اشقیا، آتش رسد بر خیمه ها

جان تو و زین العباد آن بضعه ی خیرالنٌَ

  • چهارشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:58
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

امام حسین ع -(صبح عاشورا ببین صحنه ی دشتِ بلا، در حصارِ دشمنند اهلِ بیت مصطفی!) * هستی محرابی

1147
2

امام حسین ع -(صبح عاشورا ببین صحنه ی دشتِ بلا، در حصارِ دشمنند اهلِ بیت مصطفی!) صبحِ عاشورا ببین صحنه ی دشت بلا
در حصارِ دشمنند اهلِ بیتِ مصطفی

یک طرف مست میّ و یک طرف سوزِ دعا
رو به پایان می رود انتظارِ لحظه ها

یارِ هفتاد و دو تن این همه لشکر کجا
در نظاره مانده گو جملگی ارض و سما

خیمه ی اهل حرم سر نهاده بر قضا
جمله یاران حسین محضِ تسلیمِ خدا

با دل و جان یک به یک تحتِ فرمان اِلا
تا که دشمن می رسد در حریمِ خیمه ها

شیونِ زینب بلند یا علیِ مرتضی
جانِ جدم ای پدر یک نظر بر ما نما

گردِ غم بنشسته گو بر تمام چهره ها
وا پدر جان الامان از زمینِ کربلا

خیمه ی اهل حرم بی سر و معجر چرا
سر بریدن از حسین گودیِ مقتل چرا

می بُرند انگشت او بهرِ انگشتر چرا
در جلوی دیده ی زینبِ مضطر چ

  • پنج شنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

عاشورا -(فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد) * محسن ناصحی

1808
1

عاشورا  -(فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد) فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد
لحظه ها بگذرد و ساعت خنجر برسد
لحظه ی آخر گودال به کندی برود
خنجر شمر سراسیمه به حنجر برسد
فکر کن بین اجانب به چه وضعی به چه حال؟
زینب از تل به تماشای برادر برسد
هرچه بوده است به غارت برود ، در گودال
بوسه ای از رگ خشکیده به خواهر برسد
ازدحام است و در این معرکه زینب مانده
به برادر برسد یا که به معجر برسد
قد خم دارد از این غم چه کسی می دانست؟
ارث مادر وسط دشت به دختر برسد

  • پنج شنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت زینب س -(حضرت زینب س -(برادر قتلگه شده روبرویم، یکی تو بگو تا یکی من بگویم!)) * هستی محرابی

1561

حضرت زینب س -(حضرت زینب س -(برادر قتلگه شده روبرویم، یکی تو بگو تا یکی من بگویم!)) ‍مرثیه زبانحال حضرت زینب کبری س

با برادرش امام حسین ع

برادر قتلگه شده روبرویم

یکی تو بگو تا، یکی من بگویم

من از غربتِ تو، تو از غربتِ من

هر آنچه ستم که به ما کرده دشمن

تو از نیزه ها گو که بر دل نشسته

من از ناقه گویم که بر گِل نشسته

تو از شمر ملعون و خنجر کشیدن

چگونه سرت را ز پیکر بریدن

تنت را به سمّ ستوران کشیدن

من از تل و تپه به مقتل دویدن

تو از آه کشیدن، من از خون چشیدن

تو از قد کشیدن، من از قد خمیدن

بگو شمر بریده چگونه گلویم

بگو آب نداده شکسته سبویم

تو را در کفِ مقتل خون بجویم

به روی سینه ات نشسته عدویم

*برادر قتلگه شده روبرویم

یکی تو بگو تا یکی من بگویم*

تو از شرحِ کشتن

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 20:01
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

نظرگاه شهادت -(قد برافرازید! یک عالم شقاوت پیش روست) * جعفر رسول زاده

639

نظرگاه شهادت -(قد برافرازید! یک عالم شقاوت پیش روست) قد برافرازید! یک عالم شقاوت پیش روست
پرده بردارید! صد آیینه حیرت پیش روست

ای حسینی مشربان! در معبد آزادگی
تا نماز آرید، محراب عبادت پیش روست

عقل می‌نالد: حریفان، تیغ در خون شسته‌اند
عشق می‌غرد: نظرگاه شهادت پیش روست

عقل می‌گوید که: بال خسته را پرواز نیست
عشق می‌بالد که: اوجی بی‌نهایت پیش روست

دوستی را پاس می‌دارم که در هُرم عطش
سایه‌ساری در گذرگاه محبت پیش روست

سبز می‌مانم که در حال و هوای رُستنم
تشنه می‌رویم، که باران طراوت پیش روست

ای تمام مهربانی در نگاهت یا حسین!
با تو باید آشنا بودن که غربت پیش روست

  • دوشنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 20:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میلاد عرفان پور

متن شعر یاران شهید عاشورا -(به یاری تو به میدان کارزار نیاید) * میلاد عرفان پور

926

متن شعر یاران شهید عاشورا -(به یاری تو به میدان کارزار نیاید) به یاری تو به میدان کارزار نیاید
جماعتی که به رزق حلال، بار نیاید

اگر چه تشنۀ یاری، ‌امید و بیم نداری
اگر هزار بیاید وگر هزار نیاید

هزار بار شنیدیم، ذوالجناح تو آمد
ولی چه می شود این‌بار، بی‌سوار نیاید

مباد آن‌که بیاید عطش به کشتن طفلان
مباد آن‌که عمویی سرقرار نیاید

بدا به آتش اگر راه خیمۀ تو بگیرد
بدا به آب اگر با لبت کنار نیاید

خدا کند که بمیریم و باز آخر مقتل
سه‌شعبه جانب آن طفل شیرخوار نیاید

خدا کند که بمیریم و باز زینب کبری
به سوی مقتل تو از دل غبار نیاید

بس است درد یتیمی، بس است رنج اسیری
کنار قافله‌، ای کاش نیزه‌دار نیاید

منبع : شعر هیئت

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 12:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر عاشورا -(ظهر عاشورا زمان دست از جان شستنت) * عباس شاه زیدی

1024
2

متن شعر عاشورا -(ظهر عاشورا زمان دست از جان شستنت) ظهر عاشورا زمان دست از جان شستنت
آب‌ها دیگر نیاوردند تاب دیدنت

چشمۀ نوش لبت می‌سوخت از هُرم عطش
هم لبانت خشک بود از تشنگی، هم گلشنت

آب می‌گرید برای لعل عطشانت هنوز
خاک می‌نالد برای جسم بی‌پیراهنت...

آسمان لرزید آن ساعت که طفلت حلقه کرد
دست‌های کوچک خود را به دور گردنت...

ای تماشایی‌ترین خورشید، عالم زنده شد
بر ستیغ نیزه از آوای قرآن خواندنت...

منبع : شعر هیئت

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر عاشورا -(برای من دو چشم تر بگیرید) * سید حبیب نظاری

773
1

متن شعر  عاشورا -(برای من دو چشم تر بگیرید) برای من دو چشم تر بگیرید
سراغ از یک دل پرپر بگیرید
تن من لایق شمشیرها نیست
دوبیتی‌ها، مرا در بر بگیرید

اگر چه سوگوار و بی‌قرارم
به قدّ یک محرم شرمسارم
لبان کودکان خشکیده و من
دوبیتی با ردیف آب دارم

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر عاشورا -(شکسته، ارغوانی می‌نویسم) * سید حبیب نظاری

1085
1

متن شعر عاشورا -(شکسته، ارغوانی می‌نویسم) ..............................
شکسته، ارغوانی می‌نویسم
به یاد لاله‌های بی‌سر باغ
دوبیتی را سه‌گانی می‌نویسم

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 14:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی عاشورا -(از باغ، گل و گلاب را می‌بردند) * عباس شاه زیدی

733
3

شعر رباعی عاشورا -(از باغ، گل و گلاب را می‌بردند) از باغ، گل و گلاب را می‌بردند
گل‌های نخورده آب را می‌بردند
از هر طرفی هجوم می‌آوردند
پیراهن آفتاب را می‌بردند

  • جمعه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 17:56
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل مرثیه عاشورا -(پس سرخ شد عمامۀ آن سیّد جلیل) * محمد سعید میرزائی

697
1

شعر غزل مرثیه عاشورا -(پس سرخ شد عمامۀ آن سیّد جلیل) پس سرخ شد عمامۀ آن سیّد جلیل
تیغ آن چنان زدند که لرزید جبرئیل

زینب به فکر آن که یتیمان اهل‌بیت
چون بگْذرند از برِ آن تشنه‌لب ‌قتیل...

راوی نوشت: پیشتر از کاروان شام
سوی مدینه، قافلۀ ناله شد گسیل

زیرا که گفته بود نشان شهادت است
چون در مدینه خون شود، آن تربتِ اصیل...

در خون خود خضاب شد، آن روی بی‌نظیر
بر نیزه آفتاب شد، آن رأس بی‌بدیل

در ماتمش به تسلیتِ خاتم آمدند
از آسمان، کلیم و مسیح، آدم و خلیل

آنک سری که همسفران را دهد سلام
آیینه‌ای که گم‌شدگان را شود دلیل

بی‌سر به خیل گم شده گوید که «الصّلا»
بی‌تن، سراغ قافله جوید که «الرّحیل»...

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل یاران شهید -(اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند) * پروانه نجاتی

940

شعر غزل یاران شهید -(اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند) اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شده‌اند

پیمبرانه به تکبیر باز کن لب را
که از صدای تو ذرّات در شعف شده‌اند

برای چرخ زدن در حوالی خورشید
مدارهای سراسیمه جان به کف شده‌اند

به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر
غبارها ز رُخ دشت برطرف شده‌اند

و کربلا شده دریایی از حماسه و شور
و ریگ‌های بیابان همه صدف شده‌اند

نماز عشق فقط سجده‌ای پر از خون است
اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند

  • شنبه
  • 15
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:41
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر قصیده‌واره کربلا -(و نخل‌ها که سحر سر به آسمان دادند) * سید اکبر میر جعفری

1181

شعر قصیده‌واره کربلا -(و نخل‌ها که سحر سر به آسمان دادند) و نخل‌ها که سحر سر به آسمان دادند
صلات ظهر که شد، ایستاده جان دادند

صلات ظهر، درختان اقامه می‌بستند
که روح و راحت خود را به باغبان دادند

چه نخل‌ها که به انگشت‌های نامعلوم
جهانِ گم‌شده‌ای را به ما نشان دادند

کنار نعش افق، ناله‌های نیزاران
غروب بود و چه حالی به کاروان دادند

مسافران غریبی که دیر می‌رفتند
به کاروان نرسیدند، تشنه جان دادند

درست روی همین خاک، یادمان باشد
به عاشقان جهان خطّ بی‌امان دادند

همین مشاهد مظلوم در دیار غریب
به سرزمین شما هفت آسمان دادند...

به تشنگان مجاور فرات نوشاندند
به خستگان سفر، توشه و توان دادند

به احترام شکفتن، جوانه رویاندند
به نخل‌های کهن فرصتی جوان دادند

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:11
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر رباعی عاشورا -(آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود) * محمد جواد محبت

913
1

شعر رباعی عاشورا -(آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود) آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود
این سو، دلی از فروغ حق روشن بود
بود آن‌چه شهامت و شهادت می‌خواست
چیزی که نبود، بیمی از دشمن بود

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:50
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر نو(نیمایی) عاشورا -(بادها نوحه‌خوان) * عمران صلاحی

1517
2

شعر نو(نیمایی) عاشورا -(بادها نوحه‌خوان) بادها
نوحه‌خوان
بیدها
دستهٔ زنجیرزن
لاله‌ها
سینه‌زنان حرم باغچه

بادها
در جنون
بیدها
واژگون
لاله‌ها
غرق خون
خیمهٔ خورشید سوخت

برگ‌ها
گریه‌کنان ریختند
آسمان
کرده به تن پیرهن تعزیه
طبل عزا را بنواز ای فلک

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:27
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

نوحه سنتی دهه اول محرم98ظهر عاشورا -(او می دوید و من می دویدم – او می رسید و من می رسیدم ) * روح اله گائینی

45

نوحه سنتی دهه اول محرم98ظهر عاشورا  -(او می دوید و من می دویدم – او می رسید و من می رسیدم ) ظهر عاشورا
او می دوید و من می دویدم – او می رسید و من می رسیدم
بوسیدم انجایی که پیغمبر نبوسید
زهرا نبوسید حیدر نبوسید
مولا حسین جان (۲)
******
صد مرد جنگی دور و بر او – در حال شیون شد مادر او
بوسیدم انجایی که پیغمبر نبوسید
زهرا نبوسید حیدر نبوسید
مولا حسین جان (۲)
******
من سوی گودال تا که دویدم – سر را برید و من دیر رسیدم
بوسیدم انجایی که پیغمبر نبوسید
زهرا نبوسید حیدر نبوسید
مولا حسین جان (۲)
******

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 19:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

متن شعر محرم 98روز عاشورا -(زخمی و غرقابه ی خون) * بهمن عظیمی

67

متن شعر محرم 98روز عاشورا -(زخمی و غرقابه ی خون) زخمی و غرقابه¬ی خون
بر زمین افتاده شاه بی سپاهی
با قلبی، غمین و مضطر
می¬کند سوی حرم گاهی نگاهی
وای، پیکرش پاره پاره ـ از کفش رفته چاره
وای غارت خیمه¬ها را ـ می¬کند او نظاره
سالار زینب
چون قلبِ، زینب کبری
دل آسمان ز داغ او شکسته
افتاده، میان گودال
شمر ظالم روی سینه¬اش نشسته
وای، در کفش کهنه خنجر ـ می¬بُرد از حسین سر
وای، می¬زند ضربه¬ها با ـ خنجرش روی حنجر
سالار زینب

دست و پا، زند حسین و
مادرش فاطمه رفتی دیگر از حال
با قلبی، شکسته آید
خواهرش به سر زنان به سوی گودال
وای، غرق خون پیکر او ـ بر سنان رفت سر او
وای، دشمنان فکر معجر ـ چه کند خواهر او
سالار زینب
بین این، غروب دلگیر
دشت کربلا شده لبریزِ

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 جابر عابدی

شعر مرثیه روز عاشورا- زبانحال حضرت زینب (س) -(تو روی خاکی و من خاک بر سرم دارم) * جابر عابدی

3560
5

شعر مرثیه روز عاشورا- زبانحال حضرت زینب (س) -(تو روی خاکی و من خاک بر سرم دارم) یا نور
تو روی خاکی و من خاک بر سرم دارم
نگاه هرزه ی دشمن برابرم دارم
تو دست و پا زده در خون بی گناهی خود
ببین که من هم از این دیده ی ترم دارم...
... برای رگ به رگ حنجرت زنم ناله
به بوسه فرصتی از بار آخرم دارم
هنوز گرم مناجات با خدایی و
هنوز من ز گلوی تو بوسه کم دارم
قتیل گریه، مرا تازیانه کاری نیست
به زخم سینه ز داغت هزار غم دارم
دوباره حنجره ای تازه کن بگو خواهر
بگو چه قصه ی تلخی در این حرم دارم
تو را به جان عزیزت بیا حلالم کن
که می برندم و دل بر برادرم دارم

  • سه شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 02:53
  • نوشته شده توسط
  • قاصد
ادامه مطلب

متن شعر امام حسین (ع)عاشورا -(لحظه های آخر است دیگر) * حامد اشتری

924
1

متن شعر امام حسین (ع)عاشورا -(لحظه های آخر است دیگر) لحظه های آخر است دیگر
هرکسی هر چه داشت رو میکرد

پیرمردی سنگ می آورد
و یکی نیزه را فرو میکرد

دیگری پاره های جسمش را
تیر میزد و رفو میکرد

ویکی هم گرفته پیکان را
در دهان و در گلو میکرد

یک ضریح دیده اند پنداری
هرکسی حاجتی از او میکرد

بهترین جایزه ها را شاید
شمر نامرد آرزو میکرد

از همه بی آبرو تر بود
آنکه او را پشت و رو میکرد

  • چهارشنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

شعر امام حسین(ع)، عاشورا -(دل که عاشق بشود واله و سر گردان است) * مجتبی صمدی شهاب

988
1

شعر امام حسین(ع)، عاشورا -(دل که عاشق بشود واله و سر گردان است) دل که عاشق بشود واله و سر گردان است
چشم هم در پِیِ این عشق فقط گریان است

راه تسکین فراق و غم و محنت اشک است
دل که خشکید فقط چارهء آن باران است

حلقهء روضهء ارباب بُوَد عرش خدا
هر چه فیض است در این دایرهء امکان است

شاه و رعیت درِ این خانه همه مُحترمند
نوکر این حرم عشق خودش سلطان است

این سخن را سرِ بازار محبّت بزنید
هر کَسی شد سگِ دربار حسین انسان است

کربلا یک کلمه هست ولی در معنا
شرح آن باطن آیات همه قرآن است

شرح بی تابی زینب شب عاشورا چیست
که از این مصرعِ غم بر لب عالم جان است

باید امشب به سر و سینه زنان دَم بدهیم
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

ولی افسوس قرار است ببیند زینب
صبح فردا

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:07
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر امام حسین(ع)، عاشورا -(جانا چرا تو جای خدا پا گذاشتی) * محسن قاسمی

1679
1

شعر امام حسین(ع)، عاشورا -(جانا چرا تو جای خدا پا گذاشتی) جانا چرا تو جای خدا پا گذاشتی
ای سر بریده سر به سر ما گذاشتی

دیروز نیل را به عصایت شکافتی
امروز نام خویش مسیحا گذاشتی

لبخند بر مسیح زدی یعنی این منم
در خاک پای خود دم عیسی گذاشتی

ترسم سری ز خانه ی ترسا درآورم
ای دوست از چه پا به کلیسا گذاشتی

عالم ز خال گونه ی تو میخورد نمک
ای نخل! روی لب ز چه خرما گذاشتی

با آب و آفتاب نگردد دوباره پاک
ننگی که تو به دامن دریا گذاشتی

چشمان خود ز دار جهان بسته ایی و بعد
ما را حرم برای تماشا گذاشتی

کردی اگر چه جمع بساط مرا ولی
قلب غریب را به حرم جا گذاشتی

  • شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:08
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

غریب و بی کفن و تشنه و سراسر زخم -(به روی خاک، تن شهریار می افتد) * نعیمه امامی

604

غریب و بی کفن و تشنه و سراسر زخم -(به روی خاک، تن شهریار می افتد) خزان غم

خزانِ غم به صفای بهار می افتد

نهیب شعله به آن لاله زار می افتد

و در مقابل شهزاده ها و اهل حرم

گذار نیزه به چشمان یار می افتد

شنیده ای که غریبانه با لب عطشان

میان مقتل خون بی قرار می افتد ..؟!

چقدر چشم حرامی پس از بریدن سر

به قد و قامت آن با وقار می افتد

تنی به زیر سُم اسب ها لگد کوب و

سری به غارت یک نیزه دار می افتد

غریب و بی کفن و تشنه و سراسر زخم

به روی خاک، تن شهریار می افتد

خوش آن تنی که شود شرحه شرحه در ره او

خوش آن سری که به پای نگار می افتد

نعیمه امامی اشلق .22 مرداد 98

  • چهارشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 10:45
  • نوشته شده توسط
  • نعیمه امامی اشلق
ادامه مطلب

لب تشنه غرق خون شدی آخر! زبانم لال/ پا میکشی بر خاکِ دور و بر! زبانم لال * مرضیه عاطفی

572

لب تشنه غرق خون شدی آخر! زبانم لال/ پا میکشی بر خاکِ دور و بر! زبانم لال - حق روضه ادا شود-

لب تشنه غرق خون شدی آخر! زبانم لال
پا میکشی بر خاکِ دور و بر! زبانم لال

سرنیزه ها در پیکرت محکم فرو رفتند
محکم! چنانکه زرد شد پیکر! زبانم لال

میکرد اثر زهری که بر سرنیزه ها دادند
هر لحظه میشد حال تو بدتر! زبانم لال

شمر(لع) آمد و شد قتلگاهت گوشۂ گودال
زد بیهوا بر حنجرت خنجر! زبانم لال

افتاد بی رحمانه موهایِ تو در دستش
افتاد یک گوشه تنت بی «سر»! زبانم لال

انگشتِ تو افتاد زیر تیغِ یک نامرد
شد غرقِ در خونِ تو انگشتر! زبانم لال

یک لحظه بین خاک و خون چشمت تکانی خورد
از داغ تو افتاد تا خواهر! زبانم لال

می بُرد با خود خاطراتِ خوبِ مادر را
پیراهنت را بُرد! ای مادر! زبانم لال...

رفتند و برگشتند! دیدم حرمله(لع) هر بار...
انداخت نعلِ تازه ای دیگر! زبانم لال!

#صلی_ٱلله_علیک_یا_أباعبدٱلله_الحسین
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#شرمنده_یازهرا_س_زبانم_لال
#امان_از_ظهر_عاشورا
#مرضیه_عاطفی

  • یکشنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

شور مقتلی شب چهارم محرم * خادم الزینب

892
1

شور مقتلی شب چهارم محرم شور سینه‌زنی
عاشورا

نرسیده به چشماش رحمت
چشمی که تر نشد تو روضت
دوست دارم پیش تو باشم من
هرشب هرلحظه و هرساعت

زندگی خوبه تا وقتی که
جون ما به غمت وابستست
یعنی حتی تو اون دنیا هم
روضه ی عصر عاشورا هست

لب تولهوفه
دل من هوای روضه داره
تو روضه بخونی
میبینی دلم سر بازاره
یه پا سرگودال
یه پای دیگه دشت خاره

میبینم میباره هوا خون
وقت سوختن خیمه هاتون
قبل از سوختنم توی دوزخ
دلمو با روضت بسوزون

واویلا واویلا واویلا

بند دوم

رو زمین مقتلو میخونم
چشمای اسمون میجوشه
قلب اون خنجر تو حنجر
از غمت داره خون میجوشه

نعره ی قاتلت میپیچه
تا ابد توی گوش مادر
یطرف روضه خونه زینب
یطرف هلهله ی لشکر

شلوغ شده دورت
هدف همه فقط گوداله
همه چی رو بردن
چقدَر دور سرت جنجاله
الهی نبینم
روی خاکا تن تو پاماله

قاتل میره بسمت مقتل
خواهر میره دنبال قاتل
یکی روی سینه میشینه
یکی هم میاد از مقابل

واویلا واویلا واویلا

بند سوم

خس خس حنجر و زینب دید
تیزی خنجرو زینب دید
اولین باری که رو نیزه
میزدن اون سرو زینب دید

پیش چشمای زینب مولا
داده انگشت و با انگشتر
حتی پیراهنش رو بردن
هرچی داشته داده حتی سر

دیگه نفسی نیست
بی پناهه خیمه ها واویلا
سرت رو آوردن
به روی نیزه ها واویلا
یعده زدن رو
غبارا دست و پا واویلا

زینب میگه من موندم و این
سری که رو نی ها بلنده
حسین دیدی اون نیزه دارو
چه جوری داره بم میخنده

  • چهارشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 07:52
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

رباعی عاشورا -(خورشیدغریب و بیکس و تنها بود) *سید ناصر ولائی زنجانی

404

رباعی عاشورا -(خورشیدغریب و بیکس و تنها بود) خورشیدغریب و بیکس و تنها بود
هنگام غروب بیشتر زیبا بود
از چشم ستاره بر زمین خون میریخت
آن لحظه غروب روزعاشورا بود

آن خیمه گهی که عصر عاشورا سوخت
از گرمی شعله های آن صحرا سوخت
از وحشت کودکان مظلوم حسین
بادامن آتشین دل صحرا سوخت

به دشت کربلا غوغاست امروز
حسین بن علی تنهاست امروز
ز قطره قطرهء خون شهیدان
توگویی کربلادریاست امروز

شام عاشوراست مولا یاحسین
وقت واویلاست مولا یاحسین
میزبانت خولی ومهمان تو
مادرت زهر است مولا یاحسین

  • پنج شنبه
  • 3
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 11:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

شهادت امام حسین(ع) -( دم ما نوحه است و، آه روضه است ) * میثم مومنی نژاد

464

شهادت امام حسین(ع) -( دم ما نوحه است و، آه روضه است ) دم ما نوحه است و، آه روضه است
تمام روز سال و ماه روضه است

هزار و نهصد و پنجاه زخمش
هزار و نهصد و پنجاه روضه است

  • دوشنبه
  • 10
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مرثیه روز عاشورا -(روز عاشورا حسین با حالتی زار و حزین) * رسول چهارمحالی

101

مرثیه روز عاشورا  -(روز عاشورا حسین با حالتی زار و حزین) سبک:بهار دلکش

ای حسین جانم حسین ،جان جانانم حسین (2)

روز عاشورا حسین با حالتی زار و حزین
بر سر نعش علی اکبر رسید آ ن دل غمین
دید و در خون جسم آ ن رعنا جوانش گشته است
اربأ آریا اکبر زیبا لقایش گشته است
گفت و دنیا اُفْ به تو کردی بهارم را خزان
اکبرم غرقه به خون کاردی زدی بر استخوان

رفت کنار علقمه یار و علمدارش بدید
دست جدا فرقش جدا سردار و دلدارش بدید
مشک خالی دید و شرم از دیدگان یاورش
یا اخا ادرک اخا بشنید از دلاورش
گفت ابا الفضل رشید سقا و سردارم مدد
بی کس و تنها شدم میر سپاهم کن مدد

ابر و باد و مه و خورشید که در هم رفتند
دشمنان مور و ملخ بر جسم او هم رفتند
یک نفر با نیزه و دیگر به شمشیر یا به سنگ
صد امان از آ ن دل زینب که گردیده چه تنگ
کافری می زد به سنگ بر جسم و پیشانی او
دیگری هم می گرفت خون گلوی او وضو

ای حسین جانم حسین ،جان جانانم حسین(2)

  • جمعه
  • 23
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 00:58
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه روز عاشورا -(خنجر به حنجر ای وای از این غم) * رسول چهارمحالی

122

مرثیه روز عاشورا -(خنجر به حنجر ای وای از این غم) خنجر به حنجر ای وای از این غم
صد پاره پیکر ای وای از این غم
بر نیزه شد سر ای وای از این غم
با دیده ی تر ای وای از این غم
چه بوی سیبی ای وای از این غم
خُلْدُ التَّریبی ای وای از این غم
بر ما طبیبی ای وای از این غم
شیب الخضیبی ای وای ازاین غم
با لب عطشان ای وای از این غم
با چشم گریان ای وای از این غم
در سوگ یاران ای وای از این غم
پیر و جوانان ای وای از این غم
به دست اعدا ای وای از این غم
شد کشته مولا ای وای از این غم
مظلوم و تنها ای وای از این غم
بر خاک صحرا ای وای از این غم
روضه ی مادر ای وای از این غم
حسین بی سر ای وای از این غم
گریه ی خواهر ای وای از این غم
ناله ی دختر ای وای از این غم
ماه محرم ای وای از این غم
پرچم و علم ای وای از این غم
حسرت حرم ای وای از این غم
اشک تو مرحم ای وای از این غم

  • شنبه
  • 24
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه روز عاشورا -(الهی بنده ای مستم،به دریای محبت ها) * رسول چهارمحالی

122

مرثیه روز عاشورا -(الهی بنده ای مستم،به دریای محبت ها) الهی بنده ای مستم،به دریای محبت ها
اگر جان را فدا کردم،شدم من عاشقت هر جا
اگر در روز عاشورا،به قر بانگه سر آوردم
نگر ای بهتر از جانم،علی اکبر آوردم
الهی بهر قربانی،علی اصغر آوردم
پی ابقا دین تو،گلی را پر پر آوردم
لبانش تشنه و مدهوش،دراین صحرای وا غربت
برای آبیاری،درخت دین گل آوردم
نگر یک کاروان عاشق،همه مست جمال یار
برای گفتن ذکر انا المظلوم،اینک حنجر آوردم
سری دارم که سودای،وصالت را به سر دارد
نگر بهر بریدن از قفا،یک گردن آوردم
امیدم باشد اینک این،که راضی بر قضا باشم
چو صید دست و پا در خون،زده بر تو رضا باشم
فدا کردم عزیزانم،که دینت جاودان باشد
بدن بر زیر سم اسب ها،اینک فدا باشد
لبان خشک را کردم،به نام تو کنون چرخان
به یک الحمدالله شکر، این لطف تو را کردم
لبانی را که زد بوسه،پیمبر هر کجا هر دم
برای چوب خیزر مهربانم،من لبانی در سر آوردم
الهی روز عاشورا،فدایی بهرت آوردم
عزیزانم همه یکجا،به قربانگه بیاوردم
الهی بهر احیا،تمام دین و آئینت
برادر زاده ای چون ،قاسم گلگون تن آوردم
الهی بهر استغفار،در این دین پر رحمت
چو حربن یزید ،یک نآدم و یک دلبر آوردم
اگر دین تو می گردد،تنومند بعد از این یارب
عزیزانی پر از امید،فدایی تو آوردم
سری دارم که سودای،تو را دارد به سر هر جا
برای طشت زر اینک،سرم را هدیه آوردم
برای شام پر از،حیله و نیرنگ یا الله
رقیه دختری بر زینت شهر غم آوردم
دگر ساقی نگو از غم،دلم پر گشته از ماتم
به امید فرج اینک،دعایی در لب آوردم

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:28
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

روضه عاشورا -(داستان نعل ها آتش به دل ها می زند) * رسول چهارمحالی

113

روضه عاشورا -(داستان نعل ها آتش به دل ها می زند) داستان نعل ها آتش به دل ها می زند
اسم نعل تازه صد شعله به غم ها می زند

مقتل و اجساد و نور چشم زهرا و علی
زیر سم اسب ها مقتل چه غوغا می کند

یک تن گلگون کفن،از نسل آقای کریم
زیر سم اسب ها،صد تکه پیکر می کند

با بدن های بدون سر،شقاوت تا به کی
بر غریب بی کفن،این اسب ها چه می کند

ده سوار نا مروت بر لگام اسب ها
پیکر پاک حسین را اسب باران می کنند

نا نجیبان آمدند،با قصد غربت بهر حق
نعل ها بر پیکر،آن شاه خوبان می کنند

اربأ اربا گشته پیکر،مثل اکبر دلبرش
از ذلالت اشقیا،کی رحم بر پیکر کنند

زین غم عظمی چه گویم سینه مالامال درد
من نمی‌دانم که این روضه چه بر ما می کند

اندرون روضه آید صاحب این غصه ها
تسلیت صاحب زمان این روضه غم وا می کند

ساقیا خاموش دیگر قلب مولایم شکست
تو نمی دانی که این غم با دلش چه می کند

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:49
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد