اي منجي رهاييِ دين خدا بيا
جبران دردهاي دل هل اتا بيا
اي آخرين سلاله ي مظلوم اهل بيت
آقا تو را به آبروي مصطفي بيا
از چاههاي كوفه چه داري خبر ؟ بگو!
اي باخبر ز درد دل مرتضي بيا
ام الائمه النُّجَبا منتظر تُراست
اي آشناي مصحف زهرا بيا بيا
از غربت غريب مدينه بگو بما
اي باخبر ز سرّ دل مجتبي بيا
سنگين ترين مصيبت تو داغ كربلاست
اي منتقم به خامس آل کسا بيا
احياگر صحيفه ي سجاديه تويي
اي شرح حال واقعه ي نينوا بيا
بي تو دم از وصيت باقر نمي زنيم
اي ميزبان روضه ي صحن منا بيا
شيخ الائمه گفت: كه خدمتگذار توست
اي مقتداي صادق آل عبا بيا
باب الحوائجي كه دخيل تو بسته است
از چاه خواند ، يوسف زهرا تو را ب
- چهارشنبه
- 13
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 23:04
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی




سرزنده روزگار خوش عهدی من


غَرقِ مُحبَّت مے شَوَد دُنیا زَمانِ تو
حقا جلوات احسن الحال تویی

سياهي را زِدل اي دوست بيرون ميكنم امشب
هزاران چشمِ سر بیهوده وصلت را طلب دارند
با یاد تو چشمان تر را دوست دارم