مناجات با خدا

مرتب سازی براساس
 وحید قاسمی

مناجات باخدا -(بچه گي كرده ام، پشيمانم) * وحید قاسمی

432

مناجات باخدا  -(بچه گي كرده ام، پشيمانم) بچه گي كرده ام، پشيمانم
من ندانسته شيطنت كردم
بغلم كن دوباره مثل قديم
رو نگردان زمن، غلط كردم

ساده گي كار دست من داده
همنشين ِ بد از تو، دورم كرد
لطف بيش از حد شما؛ امروز
بنده اي سركش و جسورم كرد

سيب سرخ هوس فريبم داد
دلم از كرده اش پشيمان است
عذر تقصير پيشت آوردم
مهربان، بخشش از بزرگان است

به كجا مي شود فرار كنم !؟
بدتر از متهم زمين خوردم
حيف آن دست، كه مرا بزني
نزده ؛ من خودم زمين خوردم

آبرو،اشك، ندبه و توبه
باز هم واژه هاي تكراري
دست هاي مرا دوباره بگير
تا بفهمم كه دوستم داري

شده ام جنس كهنه ي بازار
رهگذر، دوست، آشنا نخرد
كاش از اول ضرر نمي ديدم
هيچ كس غير تو، مرا نخرد

نه ! من از چشم تو نمي افتم
تا حسيني و كربلايي هست
آبروي مرا نخواهي برد
تا كه عشق امام رضايي هست

روسیاهم صدا نخواهي زد
پاي من را قلم نخواهي كرد
به دلم دست رد نخواهي زد
سنگ روي يخم نخواهي كرد

بازهم روي خوش نشان دادي
چقدر خوب شد كه زهرا هست
غسل گريه كن اي دل غافل
روضه دست ومشك سقا هست

  • سه شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 15:07
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مناجات با امام حسین -(گریه کند برای تو بی اختیار، چشم) * ناشناس ؟؟؟

371
2

مناجات با امام حسین  -(گریه کند برای تو بی اختیار، چشم) گریه کند برای تو بی اختیار، چشم
بخشید از این جهت به بشر کردگار، چشم

نذر نگاه سوی تو می‌شد تمام‌شان
گر داشت نوکر تو هزاران هزار چشم

کمتر شود از آتش دوزخ هراس او
هر قدر بیشتر بشود آبدار، چشم

لطفاً زمان مرگ قدم‌رنجه‌ کن بیا
چشمش به راه توست میان مزار، چشم

گفتند به وضوح نظر می‌کنی به ما
هرگاه می‌شود وسط روضه تار، چشم

تا که شنید زخم تنت بی‌شمار بود
خون گریه کرد پای غمت بی‌شمار، چشم
**
زینب تمام راه، نگاهش سویِ تو بود
او برنداشت از تویِ نیزه‌سوار، چشم

  • پنج شنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 11:47
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

مناجات با خدا * محمد داوری

526
1

مناجات با خدا ای کاش درعمراین همه غفلت نمیکردم
خود را اسیر بند معصیت نمیکردم
ارزان به عصیان داده ام دامان عصمت را
ای کاش خود را جنس بی قیمت نمیکردم
بسیار آقایم برایم کرده استغفار
باید خودم را باعث زحمت نمیکردم
میخواستم هربارباشم من هم از خوبان
اما نشد هردفعه چون همت نمیکردم
صدبار خوردم گول نفسم را ضرر کردم
از جهل آنرا باز هم عبرت نمیکردم
ترس از عقوبت ریخت با تکرار معصیت
ورنه از اول این همه جرات نمیکردم
شد خانه ی هرکس به جز معبود این قلبم
آن را که باید پس چرا دعوت نمیکردم ؟
وضعیت اعمال من معلوم میشد تا
گریه میان روضه ی هیئت نمیکردم
امید بخشش داشتم دربین استغفار
چون سجده بر مهری به جزتربت نمیکردم
بدجور غارت شد برادرجان تنت زیرا
با دیدنت اینگونه من حیرت نمیکردم
#شاعر_محمدداوری

  • دوشنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1402
  • ساعت
  • 19:27
  • نوشته شده توسط
  • علی اصغرخواجه زاده
ادامه مطلب

مناجات -(با روی سیاه به تو مهمان آمد) * رسول چهارمحالی

155

مناجات -(با روی سیاه به تو مهمان آمد) با روی سیاه به تو مهمان آمد
با بار گناه به تو مهمان آمد

تو غرق عنایت و کرامت اما
از بهر نگاه به تو مهمان آمد

شرمنده و شرمسار از اعمالش
با گریه و آه به تو مهمان آمد

هستی مجیر عالمین یا ستار
از بهر پناه به تو مهمان آمد

صد بار اگر توبه شکسته حالا
با رؤیت ماه به تو مهمان آمد

سر شکسته ام تو انیس مائی
هستی توگواه به تو مهمان آمد

این راه پر از پیچ و خم اما من
گشته سر براه به تو مهمان آمد

جز درگه تو نیست بر من جایی
بر من سر پناه به تو مهمان آمد

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مناجات -(سحر که پردهء تاریکِ شب رود به کنار) * حاج عباسقلی یحیوی

542

مناجات -(سحر که پردهء تاریکِ شب رود به کنار) سحر که پردهء تاریکِ شب رود به کنار
به کوهِ شرق فتد پرنیان نرمِ فَلق
زِ پُشتِ گردنهء کوه کم کمک جوشد
به پهندشتِ اُفق، چشمه سارِ سرخِ شفق
سپس بخارِ طلا روی متنِ سبزِ فلک
بسانِ زر ورق اُفتد به فرشِ اِستبرق

شَهاب یادِ دِلاویزت، ای خدای غَفور
درونِ سینه بر اَفروزدَم ستارهء نور

بهر کجا که نظر دوختم زِ ارض و سما
نشانه های تو بر بُهت و حیرتم افزود
وجود تو ازلی، ذاتِ پاکِ تو اَبدیست
بوَد نهفته به دستِ تو هر کلیدِ وجود
تو حیّ و قادر و مَدرک، تو عالم و صادق
به سجده گاهِ تو کرّوبیان، به حالِ سُجود

بر آید از دلِ هر ذرّه صوتِ حَمد و ثَنا
لَکَ التّحیة سُبحان رَبِّیَ الاَعلى

شکفته با دَمِ جانبخشِ بادهای سَحر
لبانِ غُنچه به دامانِ دلگشای چَمن
به نرمی از لبِ خندانِ غُنچه ها ریزد
چو ژاله، عطرِ صَفا بخش در فضای چَمن
زِ شوق و شور سراید ترانهء توحید
به روی شاخهء گل مرغِ خوشنوای چمن

که این طبیعتِ زیبای بیکرانهء تو
نمونه ای بوَد از صُنعِ جاودانهء تو

به روی هر ورقی از کتابِ هستی ما
کشیده است خطوطِ سیه، مدادِ گناه
به شوره زار اَمَل پای ما جَریحه شده
ولی نگشته پدیدار، هیچ، آخرِ راه
هزار لکّه به دامانِ روح و از رهِ شرم
کجا رویم و بجوئیم تکیه گاه و پناه

جز آنکه روی بدان قبله گاه پاک نهیم
زِ رحم و لطفِ تو از اضطراب و غم برهیم

سحابِ رحمتِ تو بر دلم اگر بارد
شود چو آینه روشن، روانِ خستهء من
اگر زِ مهرِ تو نوری فتد به صفحهء جان
چو آفتاب بتابد دل شکستهء من
جهانیان، همه، بخشی اگر گناه مرا
کنند غبطه به آیندهء خجستهء من

چرا که دایرهء مهر، پایگاه من است
شعاع لطف تو تابان به جایگاه من است

شکوه و فرّ در نَعره های توفان هاست
جلال و شاُنِ تو از باد صبحدم پیداست
برای درک تو این کاینات کافی نیست
که قدرت تو زِ هر هستی و عدم پیداست
نیاز نیست به بُرهان و فکر و اِستدلال
ثنای تو زِ همه صاحبانِ دَم پیداست

صدای یا شنوم از نفس کشم چو فُرو
برون کنم که دم از نای سینه، گُویم هُو

یقینم است پس از اختتامِ رستاخیز
رود گروهی از این بندگان به سوی بهشت
هر آن کسی که در این تنگنای مفسده خیز
عدول کرده زِ آز و فساد و فکرت زشت
زِ روی معرفت آورده روی بر در تو
پریده سوی تو آزاده وار و پاک سرشت

ستانده اُجرت این چند روزه سختی را
نهد به تارک خود تاج نیکبختی را

ولی گروه دگر، فتنه کار و شیطان خوی
که روی آینهء روحشان سیاه شده است
برای کسب مقام و منال و ثروت و مال
حیاتشان به هدر رفته و تباه شده ست
چو نیکتر نگری، فطرت و خمیرۀ شان
قرین پستی و آلودهء گناه شده است

زِ قهر و خشم تو، ای حیّ داور و قهّار
روند در دل دوزخ به قلب کوردی نار

دمی که خلق بگوید زِ ترس وا وِیلا
به زیر پرچم فضلت بده مکان ما را
بدن به لرزه فتد مغزها به سر جوشد
بکش به سایهء رحمت در آن زمان ما را
بحق آل محمد به حق آل علی
جدا مکن زِ صف پاک بندگان ما را

تو که رئوف، و کریم و رحیم و غفاری
به روز عجز به بیچارگان بکن یاری

خدای من تو سمیع و بصیر و دانائی
حیات و موت و قیام و قعود ما با توست
گیاه سر نزند بی اشارهء تو زِ خاک
که سوز و ساز و فزار و فرود ما با توست
زِ بندگان سیه نامه دستگیری کن
که جان هستی و بود و نبود ما با توست

به #یحیوی کرم و التفات کن یارب
روانش آینهء طیبات کن، یارب

  • یکشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

زمزمه زمینه مناجاتی -(من اومدم پشیمونم) * طاها تحقیقی

207

زمزمه زمینه مناجاتی -(من اومدم پشیمونم) ?بند اول:

من اومدم پشیمونم
توام بزرگی میدونم
هر چی که باشه بندتم
هر چی که باشه مهمونم

من آبرویی ندارم
که باز به تو رو بیارم
مثل خودت منم فقط
امام حسینو دوس دارم

یا ربی اِغفر لی بِحق الحسین

?????????

?بند دوم:

منو ببخش ای مهربون
ای خالق هفت آسمون
رحمته تو بی کرونه
ای رازق روزی رسون

اگر چه من خطا کارم
به رحمتت امیدوارم
تا که ببخشیم ای خدا
اسم حسینو میارم

یا ربی اِغفر لی بِحق الحسین

?????????

?بند سوم:

خوب میدونم خیلی بدم
از مسیرِ تو دور شدم
ساترِ سَیِّئات تویی
از درگاهت نکن ردم

بیا و بگذر از گنام
شرمنده ام و رو سیام
استغفرالله میگمو
کاش برسه بهت صدام

یا ربی اِغفر لی بِحق الحسین(ع)

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 19:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد زوار

مناجات ماه رجب -(باز کن در را که با حال پریشان آمدم) * محمد زوار

342

مناجات ماه رجب -(باز کن در را که با حال پریشان آمدم) باز کن در را که با حال پریشان آمدم
درد دارم، نیمه شب دنبال درمان آمدم

از رجب تا ماه مهمانی که چیزی راه نیست
بنده‌ی خوبی نبودم، بهر جبران آمدم

يا مَنْ اَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْر، بیرونم نکن
سائلم، اینجا به شوق فضل و احسان آمدم

اٙعطِنی گفتم که دستم را بگیری، یاکریم
با امیدی بر در خان کریمان آمدم

تو‌ رئوفی و بدی‌ را هم به خوبی می‌خری
آبرویم را نبر، با کوه عصیان آمدم

مثل آب جاری یک رود بودم، عاقبت
سخت طغیان کردم اما باز آسان آمدم

خوب می‌دانم نمی‌سوزانیٙم، اما بدان
مهربان، این‌بار با شاه خراسان آمدم

ای خدا می‌ترسم از دنیا وٙ شَرِّ الْأخِرَة
رحم کن بر من، غلط کردم، پشیمان آمدم

نفس سرکش، از دل من نور ایمان را گرفت
معصیت کردم، ولی با اهل ایمان آمدم

باز شد درهای رحمت تا که گفتم یاحسین
ناگهان دیدم که با چشمان گریان آمدم
.
.
گوشه‌ی گودال، خواهر گفت با صوتی حزین:
ای برادر، بین نامحرم به میدان آمدم

بر زمین یا بر فراز نِی، چه فرقی میکند؟
پابه‌پایت هرکجا رفتی‌ حسین‌جان آمدم

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد زوار

مناجات -(باید برای حال زارم ناله سر کرد) * محمد زوار

209

مناجات -(باید برای حال زارم ناله سر کرد) باید برای حال زارم ناله سر کرد
یا لااقل این شام ظلمت را سحر کرد

وقت گرفتاری تو را خواندن، هنر نیست
آنکه همیشه خوانده نامت را، هنر کرد

فهمیده‌ام از اِنّٙ‌الاٙنسانٙ لٙفیٖ خُسْر
هرکس که از یاد تو غافل شد، ضرر کرد

دیروز اهل اشک و استغفار بودم
امروز اما معصیت بر من اثر کرد

شرمنده از بار گناهم بودم اما
بخشندگی‌هایت مرا شرمنده‌تر کرد

گفتند که آخر عذابم میکنی تو
گفتم عذابم میکند؟ هرگز، اگر ‌کرد‌ ..!

کارم گره خورده‌ست، دیگر مطمئنم
باید حسین‌بن‌علی را باخبر کرد
.
.
می‌رفت زینب پابه‌پای آن سری که
منزل به منزل بر فراز نِی سفر کرد

یکجا میان طشت‌ و یکجا بین گودال
یکجا هم از بازار شامی‌ها گذر کرد

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد زوار

مناجات -(دوری از آن خوابِ غفلت، راه را هموار کرد) * محمد زوار

287

مناجات -(دوری از آن خوابِ غفلت، راه را هموار کرد) دوری از آن خوابِ غفلت، راه را هموار کرد
ای فدای آنکه ما را نیمه‌شب بیدار کرد

پافشاری کرد پروانه که دور شمع بود
بر وصال یار باید بیشتر اصرار کرد

جانِ آنکه دوستش داری مرا تنبیه کن
طفلِ بازیگوش را باید کمی هشیار کرد

شستشوی روح ما، کار کسی جز گریه نیست
خوش بحال آنکه اینجا گریه‌ی بسیار کرد

«قَبلَ أَن یَستَغفِرَ» یعنی گدا بخشیده شد (۱)
زودتر از آنکه در این خانه استغفار کرد

عاقبت، عشق علی معیار حق و باطل است
نیست با ما آن کسی که عشق را انکار کرد

اربعین آمد، نمیخواهی مرا راهی کنی؟
دوری از کرب‌وبلا حال گدا را زار کرد

مثلِ فرشی که ته انبار صحنش مانده بود
غبطه خوردم بر غلامی که برایش کار کرد

داغها دیدیم اما نیست داغی سخت تر
از غم کاری که با ما روضه‌ی بازار کرد

کوچه بود و ازدحام و سیلی نامحرمان
آنچنانی که دو چشم‌ دخترش را تار کرد

یک به یک گل‌های باغ فاطمه پژمرده شد
آه از آن روسری‌هایی که غارت برده شد

#محمد_زوار

__

(۱) ما مِن عَبدٍ أَذنَبَ ذَنباً فَنَدِمَ عَلَیهِ اِلاّ غَفَراللهُ لَهُ قَبلَ أَن یَستَغفِرَ.

هر بنده‌اي که از گناهِ مرتکب‌شده پشيمان شود، پيش از آنکه استغفار کند خداوند گناهش را مي‌آمرزد.

جامع‌ احاديث الشيعه، ج ١٤، ص ٣٣٨

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 20:18
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمد زوار

مناجات -(حالا که اینجا آمدیم از راه طولانی) * محمد زوار

459

مناجات -(حالا که اینجا آمدیم از راه طولانی) حالا که اینجا آمدیم از راه طولانی
امشب پناهی باش بر دل‌های طوفانی

در این گلستان، خار هم یک جا به کار آید
مثل سگی که می‌شود وقف نگهبانی

وقت سفر باید سبک‌تر کرد بارم را
پس هر چه غیر از دوست در دل هست، ارزانی

در قعر چاهیم و اسیر ظُلمتِ نفسیم
ای کاش روشن می‌شد این دل‌های ظُلمانی

با آن گناهان سخت غافل بوده‌ایم از تو
اما تو راضی می‌شوی از ما به آسانی (۱)

صد بار توبه کرده‌ایم و باز می‌بخشی
اینجا همیشه سود دارد این پشیمانی

گرچه لباس معصیت پوشیده‌ایم اما
امشب ببر همراه خود ما را به مهمانی (۲)

نام علی ما را از آتش دور خواهد کرد
با حب او معنا گرفته این مسلمانی

بچه در آغوش پدر آرام می‌گیرد
پس جانِ مولا یک نجف ما را ببر، آنی

عمری دوای درد بی درمانِ ما گریه‌ست
راه علاج ماست تنها «گریه‌‌درمانی»

این اشک‌های روضه ما را آبرو داده
اِی خوش به‌حال آنکه چشمش هست بارانی

با یاحسینِ ما مسیرِ راه آسان شد
مِهرش فضیلت داشت بر این مُهر پیشانی (۳)

پشت ضریحش حبس در زندان دنیاییم
ای کاش در وا می‌شد امشب روی زندانی

یک جرعه آبش؟ نه! عذابش داد در گودال
عالَم به قربان لب آن تشنه قربانی...

در بین صحرا زیر و رو کردند جسمش را
پس زیر و رو خواهد شد هر کس برد اسمش را

بالحسین الهی العفو...

#محمد_زوار

__

(۱) إِلٰهِى لَمْ يَكُنْ لِى حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلّا فِى وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِى لَِمحَبَّتِكَ/ خدایا! من غافل بودم و هیچ توفیق حرکت نداشتم مگر آنگاه که تو مرا بیدار کردی/ مناجات شعبانیه

(۲) الٰهِى أَلْبَسَتْنِى الْخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتِى ، وَجَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْکَ لِباسَ مَسْکَنَتِى/ خدايا! گناهان بر من لباس خوارى پوشانده، و دورى از تو جامه درماندگى بر تنم پيچيده/ مناجات التائبین

(۳) بنده خیال می‌کنم فضیلت بکاء بر سیدالشهدا علیه‌السلام بالاتر از نماز شب باشد؛ زیرا نماز شب عمل قلبی صرف نیست، بلکه کالقلبی است، ولی حزن و اندوه و بکاء، عمل قلبی است، به‌حدی که بکاء و دمعه (اشک چشم) از علائم قبولی نماز وتر است.
در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۱۶

  • دوشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 20:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه مناجات -(مرگ برا هر کسی / یه روز تصویر میشه) * عبدالله باقری

1226
2

زمزمه مناجات -(مرگ برا هر کسی / یه روز تصویر میشه) مرگ برا هر کسی / یه روز تصویر میشه
فکرشم نمیکنی / چقدر زود دیر میشه
چه کنم دستم خالیه؟
چه کنم با زخم گناه؟
چه کنم با این خستگی؟
منه گم کرده راه
پُر از حسرتم - پُر از دردم
کاش میشد برای جبران - برگردم
من که عمرمو توو غفلت - سر کردم
کاش میشد برگردم ۲

«فَمَن یَمُت یَرَنی» / حق‌شم همینه
هر کسی که می‌میره / مولا رو می‌بینه
چه کنم با شرمندگی؟
چه کنم با بُغض گلو
چه کنم وقتی که می‌شم
با علی روبه رو
پُر از خالیه - کوله‌بارم
من به غیر عشق حیدر - چی دارم؟
من اگه علی نباشه - بیچاره‌م
تشنه‌ی دیدارم ۲
دوباره قلبم - اِحیا میشه
با علی هر زمین‌خورده - پا میشه
با علی درای توبه - وا میشه
قلبا اِحیا میشه ۲

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مناجات -(ای خدا! سفره ی اُمّید و دعا گُستَردم) * محمد علی نوری

307

مناجات  -(ای خدا! سفره ی اُمّید و دعا گُستَردم) اَللهُمّ عجّل فَرَجَ مَولانَا الْمَهدی عليه‌السّلام

ای خدا! سفره ی اُمّید و دعا گُستَردم
ای خدا! خوانِ مناجات و بُکا گُستَردم
من، بساط غم و اندوه و نوا گُستَردم
پرده‌ی سترِ ادب، روی خطا گُستَردم
ای خدا! باش به امر فَرَجِ یار، عَجیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

هست عالَم به تمنّا که رسد خَتمِ حُجَج
پُر شده دهر ز اَمواج غم و كُفر و عِوَج
به سُتوه آمده عالَم ز درازای حَرَج
با دعای به فَرَج، باز شود قفلِ فَرَج
هست غیبت به گرفتاریِ این دهر، دلیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

باز، گُسترده شده پنجره‌های عرفه
هر که رو کرده به نجوای هوای عرفه
با حسینِ بن علی، خوانده دعای عرفه
جلوه در کرببلا کرده خدای عرفه
بسته دل بر حَرَم خون خدا، بندِ دخیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

مَردم از فتنه‌ی دوران، به عذاب افتادند
جای دریا همه در بحرِ سراب افتادند
جای هشیاری و اِدراک به خواب افتادند
زیر بارانِ غم و درد ز تاب افتادند
خلق گردیده ز هجرانِ ولیّ تو، ذلیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

زیرِ خنجر زده فریاد حسینت: "عجّل ..."
شده عبّاس، ز عطشانیِ اَطفال، خجل
صبحِ روز عرفه، کوفه شود راهى، دل
شد دعای به فَرَج از دمِ روضه، حاصل
شد دعای به فَرَج، ذکرِ لب خُشک و عَتیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

مُسلم، افتاد زمین، روضه‌‌ شد آغاز اینجا
عُمره‌ی مُفرَده شد حجّ حسین و سقّا
راه، افتاد حسین و حَرَمش در صحرا
با سفیرش که چنین شد؛ چه شود با مولا!؟
به قتیلِ رهِ عشقِ به حسين، اِبنِ عقیل
ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

مناجات -(پوشوندی از همه گناهامو) * احسان نرگسی رضاپور

281

مناجات -(پوشوندی از همه گناهامو) پوشوندی از همه گناهامو
به جاش فقط خوبیامو گفتی
از کرمت بوده اگه بازم
منو توو مهمونیت پذیرفتی
بازیچه ی دستای شیطونم
دست توئه برات آزادی
اینکه چشام بارونیه یعنی
یه فرصت دیگه بهم دادی
الهنا / مهمون ناخونده داری
الهنا / بنده درمونده داری
الهنا / یه موقع تنهام نذاری
یا الهنا یُجیبُنی - نگو که نگام نمی کنی ۳

ماه اجابت دعا اومد
ماه رهایی از تعلق ها
لحظه ی افطار با لب تشنه
سلام میدم به محضر آقا
اگه حسین بن علی شاهه
ابا ندارم که گدا باشم
از خدا خواستم که دیگه امسال
شبای قدرو کربلا باشم
پرم بده / بیام به سمت کربلات
پرم بده / بشم مث کبوترات
حرم بده / به نوکر بی سر و پات
غم تو یه غم سینه سوز - بگو که دوسم داری هنوز ۳

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 20:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

متن شعر مناجاتی -(تا ببینم رحمتِ پروردگارِ خویش را) * مجتبی خرسندی

216

متن شعر مناجاتی -(تا ببینم رحمتِ پروردگارِ خویش را) تا ببینم رحمتِ پروردگارِ خویش را
می‌شمارم باز جُرم بی‌شمارِ خویش را

از همان روزِ ازل باید خدایی می‌شدم
در حریمِ یار می‌جُستم دیارِ خویش را

هیچ‌کس مانندِ تو خیر و صلاحم را نخواست
کاش دستت می‌سپردم اختیارِ خویش را

کاش دستِ مهربانت سایه‌بانِ من شود
تا بپوشانم خطای آشکارِ خویش را

صحبت از عفو و بزرگی و کرامت می‌شود
تا به سمتِ تو می‌اندازم گذارِ خویش را

تو یقیناً می‌شناسی خوب‌تر از من مرا
من نمی‌دانم صلاحِ کاروبارِ خویش را

عهد می‌بندم نباشم غافل از اعمالِ خود
باز یادم می‌رود قول و قرارِ خویش را

پیله کرده نفسِ امّاره به جسم و روحِ من
کاش روزی بشکنم قفلِ حصارِ خویش را

آبرو بخشیدی و من آبرو بُردم فقط
در میانِ خلق کم کردم عیارِ خویش را

چندقطره اشک و دستِ خالی و چشمانِ تَـر...
با خودم آورده‌ام داروندارِ خویش را

"یا الهَ العالَمین إِغفِر ذُنوبی بِالحُسِین"
هرچه باشم روی لب دارم شعارِ خویش را

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر غزل-مناجات به شوق توبه و کسب آمرزش -(صد گره افتاده در کارم؛ چه کردم با خودم!؟) * مرضیه عاطفی

209

متن شعر  غزل-مناجات به شوق توبه و کسب آمرزش  -(صد گره افتاده در کارم؛ چه کردم با خودم!؟) صد گره افتاده در کارم؛ چه کردم با خودم!؟
بد گرفتارم! گرفتارم! چه کردم با خودم!؟

در گلویم بغض درگیر است با آهِ مدام
شاهدِ لحظاتِ دشوارم؛ چه کردم با خودم!؟

سال ها بازیچهٔ نفْس طلبکارم شدم
من به خود خیلی بدهکارم؛ چه کردم با خودم!؟

حالِ ایمانم مساعد نیست! تقوایم چه شد؟!
سنگ شد قلبِ وفادارم؛ چه کردم با خودم!؟

اشکِ چشمانم چه شد؟! شوقِ مناجاتم کجاست؟!
رفت لذت های سرشارم؛ چه کردم با خودم!؟

در سرم می پرورانم "حبّ دنیا" را مدام
در "فنا" افتاده افکارم؛ چه کردم با خودم!؟

ای خدا عفو و گذشت و رأفت و صبرم چه شد؟!
داشت رنگی از تو رفتارم؛ چه کردم با خودم!؟

داشت دستم ذکرِ تسبیحِ تو را؛ یادش بخیر...
باب میلت نیست کردارم؛ چه کردم با خودم!؟

غفلتی سنگین به روی سینه ام افتاده است
مانده زیرِ تلّ آوارم؛ چه کردم با خودم!؟

همدم شیطان شدم! من که برایم سخت بود-
لحظه ای چشم از تو بردارم!...چه کردم با خودم!؟

کوله بارم کاش خالی میشد از کوهِ گناه
خسته از عصیانِ بسیارم؛ چه کردم با خودم!؟

باز هم با توبه و شرمنده برگشتم خدا...
خوب میدانم گنهکارم! چه کردم با خودم!؟

دستهایم را گرفتی، گفتی: از پیشم نرو...
من که خیلی دوستت دارم! چه کردی با خودت!؟

  • چهارشنبه
  • 9
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

الهی دلی ده که جای تو باشد *

22614
49

الهی دلی ده که جای تو باشد الهی دلی ده که جای تو باشد
لسانی که در وی ثنای تو باشد
الهی بده همتی آنچنانم....
که سعیم وصول بقای تو باشد
الهی چنانم کن از عشق خودمست
که خواب و خورم از برای تو باشد
الهی عطاکن بفکرم تونوری
که محصول فکرم دعای تو باشد
الهی عطاکن مرا گوش قلبی
که آن گوش پر از صدای تو باشد
الهی چنان کن که این عبدمسکین
برای تو خواند برای تو باشد
الهی عطا کن بر این بنده چشمی
که بینائیش از ضیای تو باشد
الهی چنانم کن از فضل و رحمت
که دائم سرم را هوای تو باشد
الهی چنانم کن از عیب خالی
که هستیم محو و فنای تو باشد
الهی مرا حفظ کن از مهالک
که هر کار کردم رضای تو باشد
الهی ندانم چه بخشی،کسیرا
که هم عاشق و هم گدای تو باشد
ا

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

متن شعر و مناجات همراه با دانلود نوای گرم حاج منصور ارضی -( با این زبان که غیبت و دشنامش عادت است ) *

8740
32

متن شعر و مناجات همراه با دانلود نوای گرم حاج منصور ارضی -( با این زبان که غیبت و دشنامش عادت است ) گفت : مادر ، تو که میدونی من توو این محله چه جوری ام ؟ اسممو هر کی می بره فحش میده به من ! از بس که بدم ، تو رو هم اذیت کردم ، تازه فهمیدم میخوام بمیرم ، گرچه تو رو اذیت کردم و از من بدت میاد ولی مادری . یه وصیتی دارم بهت .
مادر گریه اش گرفت ، گفت چقدر مردم رو اذیت کردی ، چقدر بی خدا گذروندی ؟
گفت شده دیگه مادر ، خجالتم نده ، دارم می میرم !
مادر وقتی جون دادم ، لباسمو در بیار ، ریسمان به پاهام ببند ، من رو چند لحظه دور این حیاط بکشون ، فقط بگو خدایا بنده ی فراریت رو اوردم ، دیگه به بقیه اش کاری نداشته باش !
مادر میگه بچه ام سخت جون داد . بعد از گریه کردن گفتم پاشم حرفشو گوش بدم ، لباسشو در اور

  • دوشنبه
  • 24
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 20:49
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا( امشب فقط براي خودم گريه مي‌كنم) *

3466
2

شعر مناجات با خدا( امشب فقط براي خودم گريه مي‌كنم) امشب فقط براي خودم گريه مي‌كنم
از دست كارهاي خودم گريه مي‌كنم
صحبت به مرگ و قبر و عذابش رسيده است
در مجلس عزاي خودم گريه مي‌كنم
با اينكه كلّ زندگي‌ام مضحكانه بود
حالا ز ماجراي خودم گريه مي‌كنم
اعمال من دليل نزول عذابهاست
از وحشت بلاي خودم گريه مي‌كنم
چون بعدِ مرگشان همه از هم فراري‌اند
حق مي‌دهي براي خودم گريه مي‌كنم؟
شاعر:علی صالحی

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا(مانند طفل سر به هوا دور مي شوم) *

3840
2

شعر مناجات با خدا(مانند طفل سر به هوا دور مي شوم) مانند طفل سر به هوا دور مي شوم
هر لحظه از مسير خدا دور مي شوم
خود را به خواب ميزنم و بي خيال كه
دارم مدام از همه جا دور مي شوم
مثل هميشه لطف تو باز است،خوب درست
اما حياي ما...ز حيا دور مي شوم
من تحبس الدعا،ولي از جنس ديگرم
با اين دعا ز هر چه دعا دور مي شوم
يك سال هست رنگ دعا را نديده ام
حالا بگو كه باز چرا دور مي شوم
اين دل براي كار خدا دل نمي شود
از دست اين دل است تو را دور مي شوم
يادم نرفته است كه انت الغني و من
دارم ز راه و رسم گدا دور مي شوم
پايم براي سجده يتان لنگ ميزند
دنيا چه كار كرده مرا،دور مي شوم
لغزيدنم درست همانجا شروع شد
كه ديدم از حسينيه ها دور مي شوم
حالا نماز گريه اگر كارگر شود

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

باز گویا هوای دل ابری ست *

5313
6

باز گویا هوای دل ابری ست باز گویا هوای دل ابری ست
باز درهای آسمان باز است
من ولی تحبس الدعا شده ام
دل من باز فکر پرواز است
**
دیرگاهی ست با خودم قهرم
بسته بر وصله های ناجورم
سر من گرم زندگی شده است
از امام زمان خود دورم
**
غیبت و تهمت و ریا و حسد
جز اعمال واجبم شده است
از دهانم دروغ میبارد
معصیت قوت غالبم شده است
**
ساتر العیب اگر نبودی تو
خلق با من چکار میکردند؟
پرده پوشی اگر نمیکردی
همه از من فرار میکردند
**
زشت و آلوده و خطا کارم
دارم اغرار میکنم یا رب
گرچه بی آبرو شدم اما
باز اصرار میکنم یا رب
**
جرم و کم کاری ام قبول اما
تو که از حال من خبر داری
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری
**
جان مولا بیا در

  • دوشنبه
  • 18
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با خدا(مـــــــن از گــــــــدایان تـــــــوام ) *

5208
15

شعر مناجات با خدا(مـــــــن از گــــــــدایان تـــــــوام ) مـــــــن از گــــــــدایان تـــــــوام
مـــهمان ســـــــر خــــوان تـــــوام
کـــــن یــک نــــگاهم از وفــــــا
یـا ربنا، یــا ربنا، یـا ربنا، یا ربنا
بــــــا کــــوه عـــــصیان آمــــدم
آلــــــوده دامـــــــــــان آمــــــــــدم
بــــــا چـــــشم گـــریان آمــــــدم
بــــنگر بــــه چشـــــــمانم خـــــدا
یا ربنا، یا ربنا
یا ربنا یا ربنا
بــــــگذر ز مــــن مـــــولای من
لــــرزیده گـــــــشته پــــای مــــــن
بــــــشنو کــــــــنون آوای مــــن
خــــــیـــزد ز ســــینه ایـــن نـــــدا
یا ربنا، یا ربنا
یا ربنا یا ربنا
ای خـــــــالق بــــــــــخشنده ام
در بــــــــــــندگی شـــــــــرمنده

  • شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 04:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک زمزمه مناجات با خدا -( معتکف در بیتت ) * امیر عباسی

3649
1

دانلود سبک زمزمه مناجات با خدا -( معتکف در بیتت   ) معتکف در بیتت شدم به ناله و آه
بیچاره منم که هستم اسیر گناه
من هستم رو سیاه ، یا رب استغفر الله
******
زلال رحمت را بر قلبم جاری کردی
هر چه بد بودم تو آبرو داری کردی
من هستم رو سیاه ، یا رب استغفر الله
******
فرار از تو کردم به تقلید از اشقیا
من رفتم امّا تو دوباره گفتی بیا
من هستم رو سیاه ، یا رب استغفر الله
******
بهار دلم را شور خزانی دادم
جواب لطفت را با نا فرمانی دادم
من هستم رو سیاه ، یا رب استغفر الله
******
دلم با مهر تو دیگر قرین نمیشد
ببخشید ای خدا بدتر از این نمیشد
من هستم رو سیاه ، یا رب استغفر الله
******
امّا یا الهی خجل و مضطر گشتم
بر درخانه ات ببین که من برگشتم
من هستم رو سیاه

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1392
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

اشعار مناجات با خدا به همراه دو خط روضه -( غافرالذنب نگو حضرت غفار بگو ) * علیرضا خاکساری

5088
8

اشعار مناجات با خدا به همراه دو خط روضه -( غافرالذنب نگو حضرت غفار بگو ) غافرالذنب نگو حضرت غفار بگو
ساترالعیب نگو حضرت ستار بگو
ای که ریزه خور ماه رمضانی همه سال
ز کرمخانه و این سفره ی پر بار بگو
از سر لطف پذیرای گنهکاران است
هرچه خواهد دلت ای عبد خطاکار بگو
خوش خبر باش که میلش به تو باشد دیگر*
سحری حرف دل خویش به دلدار بگو
شرحی از ماوقع عمر بده محضر دوست
رک و روراست از ان حال اسف بار بگو
گر کسی ناله زند گوش فرا خواهد داد
عَفوَکَ... عَفوَکَ و عَفوَکَ بسیار بگو
به علی ٍ به علی ٍ به علی کارگشاست
نیتی کن مددی حیدر کرار بگو
مرتضی واسطه ی خیر شود این شبها
هَب لَنا رَأفَتَهٌ... را صد و ده بار بگو
اخر هرچه مناجات دو خط مرثیه است
روضه خوان روضه بخوان از در و دیوار بگو
بعد

  • دوشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1393
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 وحید محمدی

مناجات با خدا ماه رجب شب لیلة الرغائب -(اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم) * وحید محمدی

3554
9

مناجات با خدا ماه رجب شب لیلة الرغائب -(اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم) اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم
خیلی برای بندگی همت ندارم

اینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم
چشمی برای دیدن عبرت ندارم

امروز و فردا می کنم هنگام توبه
حالی برای ترک معصیّت ندارم

ارزان خودم را باختم در دار دنیا
اما حواسم نیست من قیمت ندارم

افتادم اما باز دستم را گرفتی
جایی به جز این خانه من عزت ندارم

وای از شبی که صورتم بر خاک قبر است
چیزی برای خانه ی غربت ندارم

باب نجات شیعه ی زهرا، حسین است
چشم امیدی جز به این رحمت ندارم

وقتی حسین بن علی را دوست دارم
از هیچ چیز دیگری وحشت ندارم

شب های جمعه مادری قامت خمیده
هی بوسه می گیرد ز رگ های بریده

  • سه شنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 12:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل مناجات -(بر آستان درِ او، کسی که راهش هست) * اوحدی مراغه‌ای

737

شعر غزل مناجات -(بر آستان درِ او، کسی که راهش هست) بر آستان درِ او، کسی که راهش هست
قبول و منزلت آفتاب و ماهش هست

به راستی سر از این دام‌گاهِ دامن‌گیر
کسی بَرد که ز توفیق او پناهش هست...

مقدسا و خدایا! به حقّ راهروی
که از هدایت خاص تو انتباهش هست...

به بوی لطف تو می‌آید «اوحدی» بر تو
امید رحمت و آمرزش الهش هست

در آن زمان که تو بر نامۀ سیه بخشی
بر او ببخش، که بس نامۀ سیاهش هست

ز خرمن عمل نیکش ار چه نیست جُوِی
ز شرم بی‌عملی گونۀ چو کاهش هست

بر آتش دل او گر گواه می‌خواهی
ز گرمی نفَس خویشتن گواهش هست

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:58
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

شعر امام حسین(ع) و مناجات باخدا -(توبه از جرم و خطا ، حالِ سحر می خواهد) * وحید قاسمی

1515
7

شعر امام حسین(ع) و مناجات باخدا -(توبه از جرم و خطا ، حالِ سحر می خواهد) توبه از جرم و خطا ، حالِ سحر می خواهد
خلوت نیمه ی شب،اشک بصر می خواهد

وادی طور همین هیئت هر هفته ی ماست
دیدنِ نور خدا اهلِ نظر می خواهد

سختی گردنه ی عشق زمینت نزند
راه پُر پیچ و خمش مرد سفر می خواهد

صِرف این سینه زدن ها به مقامی نرسیم
محرم راز شدن،دیده ی تر می خواهد

رب سبحان جهتِ بخشش ما اهل بکاء
محشر از مادر سادات نظر می خواهد

عمل زینب کبری به همه ثابت کرد
سر شکستن ز غم دوست،جگر می خواهد

سر عباس به نی،نکته ی نغزی دارد
غیر خورشید، سماوات قمر می خواهد

  • پنج شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:36
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

مطالب شب جمعه -(از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: ) *

733

مطالب شب جمعه -(از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: ) عَنْ أَبِى بَصِيِرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِالله عليه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله:
طُوبَى لِعَبدٍ نُومَةٍ عَرَفَهُ اللهُ وَلَمْ يَعْرِفٌهُ النَّاسُ اٌولَئِكَ مَصَابيحُ الْهدَي وَيَنَابِيعُ الْعِلْمِ يَنْجَلي عَنْهُمُ كُلُّ فِتْنَةٍ مُظْْلِمَةٍ لَيْسُوا بِالْمَذَايِيعِ الْبُذُرِ وَلَا بِالْجُفَاةِ الْمَراءِينَ.
ابوبصير گوید:
از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: رسول خدا صلی الله علیه فرموده اند: خوشا به حال بنده گمنامی که خدا او را بشناسد و مردم او را نشناسند؛
آن ها چراغ های هدایت و سرچشمه های دانش هستند؛
و به واسطه آن ها هر فتنه تیر و تاری برطرف گردد

  • پنج شنبه
  • 8
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 11:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

متن شعر امتحان الهی -(روزگار است و گهي با ناخوشي سر ميشود) * محسن صرامی

6646
5

متن شعر امتحان الهی -(روزگار است و گهي با ناخوشي سر ميشود) روزگار است و گهي با ناخوشي سر ميشود
گاه عكس ميل ما بد هست بدتر ميشود

در تمام ناخوشي ها چاره جز تسليم نيست
هر كه تسليم خدا باشد معطر ميشود

از بلاها دور خواهد ماند در آخرزمان
آن كسي كه دست بر دامان حيدر ميشود

ما از اول هم مريض اينجا پناه آورده ايم
حال ما هر روز از ديروز بهتر ميشود

نسخه ي ما را امام صادقم پيچيده است
با كمي تربت مريضي دست برسر ميشود

اين شفاخانه به خود يك لحظه تعطيلي نديد
گوش عالم از دم لبيك ما كر ميشود

تازه از امروز شد بيش از هميشه كار ما
روضه هايش بعد از اين چندين برابر ميشود

وعده ي ما مجلس روضه،حسينيه،حرم
سربلند از امتحان خویش نوكر ميشود.

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 11:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

متن شعر مناجات با خدا.. -(ای کاش می شد بندگی از سر بگیرم) * محسن راحت حق

1210

متن شعر مناجات با خدا.. -(ای کاش می شد بندگی از سر بگیرم) ای کاش می شد بندگی از سر بگیرم
از صاحبِ این ماه...چشمِ تر بگیرم
ماهِ خدا آمد ،رسیدم با تباهی...
ای کاش می شد تا دوباره پر بگیرم
دادم جوانی را ز کف با آرزوها
نابرده رنجم..آمدم تا زر بگیرم
تا کی به دنبالِ خرابی ..روسیاهی
من آمدم از درگهش بهتر بگیرم

آهی نباشد در بساطم وای بر من
کی می شود در دل چراغِ آیه ..روشن

ای کاش دریابی اسیرِ مبتلا را
بشنو ز حلقِ بنده ات شور و نوا را
با گردنی کج آمدم الغوث یا رب
دریاب این آلوده ی پُر از خطا را
بردار باری ڪه خراب است و..شکسته
قّدِ منِ دلواپسِ بی دست و پا را
خیلی ضعفم دستگیری کن خدایا
نگذار بر دوشم دمی بارِ بلا را

اغفر لنا یا ربنّا هستم پشیمان
دنیا شده دردید

  • دوشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 22:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا ترابی گیلده

متن شعر مناجات با خدا -(یارب برس بدادم در آتش ِ عذابم) * رضا ترابی گیلده

822
1

متن شعر مناجات با خدا -(یارب برس بدادم    در آتش  ِ عذابم) یارب برس بدادم در آتش ِ عذابم
بهر نجات جانم من غیر ِ تو نیابم

با آن همه عنایت بی حدو بی نهایت
غافل شدم زآیت نزد تو بی ثوابم

یارب مکن رهایم بر درگهت گدایم
از خود مکن جدایم من عبد بو ترابم

نزد علی و آلش جانم شَود نثارش
یارب مزن کنارش آن پرده ی حجابم

بادیده های گریان بر درگه تو جانان
من آمدم پشیمان دیگر مکن خرابم

من عبدِتو(ترابم) با جرم بی حسابم
خواهی بده عذابم امّا مکن جوابم

  • چهارشنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 21:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد