خسته از بار گناهم خدایا مددی
توشه ام ناله و آهم خدایا مددی
باز دعوت شدهام در مه رحمت سویت
بنما تو سر به راهم خدایا مددی
میهمانم،به سر سفره ی احسان توام
بگذراز جرم وگناهم خدایا مددی
شب مهمانی تو رحمت تو کامل شد
تو شدی هادی راهم خدایا مددی
کار من در همه ی عمر گنه بوده، ولی
بوده ای تو تکیه گاهم خدایا مددی
دعوتم کردی و من کوه گنه آوردم
بنگر روی سیاهم خدایا مددی
بوده ای،ای همه رحمت،همه ی جودوکرم همه ی عمر گواهم خدایا مددی
شده باذلت وخواری وگنه عمرم طی
گنهم توشه ی راهم خدایا مددی
بارها خوانده ای و من زتو شرمنده شدم
به برت نامه سیاهم خدایا مددی
معصیت،جرم و خطا،کوه گنه گردیده حاصل عمر تباهم خدایا مدد
- پنج شنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1399
- ساعت
- 10:48
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور