مناجات با خدا

مرتب سازی براساس
 رضا یعقوبیان

متن شعر مناجات با خدا -(خسته از بار گناهم خدایا مددی) * رضا یعقوبیان

1126

متن شعر مناجات با خدا -(خسته از بار گناهم خدایا مددی) خسته از بار گناهم خدایا مددی
توشه ام ناله و آهم خدایا مددی
باز دعوت شده‌ام در مه رحمت سویت
بنما تو سر به راهم خدایا مددی
میهمانم،به سر سفره ی احسان توام
بگذراز جرم وگناهم خدایا مددی
شب مهمانی تو رحمت تو کامل شد
تو شدی هادی راهم خدایا مددی
کار من در همه ی عمر گنه بوده، ولی
بوده ای تو تکیه گاهم خدایا مددی
دعوتم کردی و من کوه گنه آوردم
بنگر روی سیاهم خدایا مددی
بوده ای،ای همه رحمت،همه ی جودوکرم همه ی عمر گواهم خدایا مددی
شده باذلت وخواری وگنه عمرم طی
گنهم توشه ی راهم خدایا مددی
بارها خوانده ای و من زتو شرمنده شدم
به برت نامه سیاهم خدایا مددی
معصیت،جرم و خطا،کوه گنه گردیده حاصل عمر تباهم خدایا مدد

  • پنج شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 10:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا یعقوبیان

متن شعر مناجات -(من شامل احسان شدم ) * رضا یعقوبیان

1370
1

متن شعر مناجات  -(من شامل احسان شدم ) من شامل احسان شدم
بر درگهت مهمان شدم
بیمارم از فرط گناه
با یاد تو درمان شدم
من با بدی های خودم
کردم به خود عمری جفا
یا ربنا یا ربنا اغفرلنا ذنوبنا(۲)

یارب به سوی درگهت
از لطف تو دعوت شدم
غرق گنه بودم ولی
من صاحب عزت شدم
یارب به حق مرتضی
بخشا گناهان مرا
یا ربنا یا ربنا اغفرلنا ذنوبنا

دیدی که من بد کرده ام
غرق گنه بی‌پرده ام
سوی تو یارب جرم خود
کوه گنه آورده ام
این بنده شرمنده را
زدی ز لطف خود صدا
یا ربنا یا ربنا اغفرلنا ذنوبنا

آورده ام روی سیاه
یا رب منم بر تو پناه
بحق عباس و حسین
امشب نما بر من نگاه
با یک نگاه لطف خود
قلب مرا بده جلا
یا ربنا یا ربنا اغفرلنا ذنوبنا

هستم گرفتار گناه
آمده ام

  • پنج شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر مناجات با خدا -(یا مجیر و مستغاث و مستعان ) *مرحوم یوسف مهدیون

645

متن شعر مناجات با خدا -(یا مجیر و مستغاث و مستعان ) یا مجیر و مستغاث و مستعان
یا مدبّر لا یموت و لا مکان
.
ایزد بخشنده و منان توئی
ذات سرمد خالق سبحان توئی
.
ماسوا سرگشته و حیران توست
ما خلق فرمانبر فرمان توست
.
ملک هستی را تو هستی پادشاه
جز تو ما را نیست در عالم پناه
.
غیر تو هر چیز در حال فناست
دل سپردن بر فنا عین خطاست
.
من ضعیفم تو توانا و قدیر
ای توانا لطف کن دستم بگیر
.
در ضمیرم نور خود را برفروز
تا شب تارم شود روشن چو روز
.
بینشی ده تا ببینم خویش را
چیره گردم نفس کافر کیش را
.
آنچنان کن که به هر لیل و نهار
با تو باشد قلب پر سوز « فگار »

  • سه شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مطالب شب جمعه -(رسول حق (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود:) *

1415

مطالب شب جمعه -(رسول حق (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود:) رسول حق (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود:
«هر گاه خداوند بنده ‏اى را دوست داشته باشد در قلب او نوحه و اندوه جاى مى‏ دهد، چون او قلب محزون را دوست دارد. كسى كه از ترس خداوند متعال گريه كرده باشد داخل آتش جهنم نخواهد شد مگر آنكه شير به پستان مادر برگردد.
گرد و خاك خوردن در راه خدا با دود آتش جهنم در بينى مؤمن، هرگز جمع نخواهد شد. هر گاه خدا بنده‏ اى را دشمن بدارد در قلبش سرودى از خنده قرار مى ‏دهد كه قلبش را مى ‏ميراند، خداوند هم افراط كنندگان در شادى و فرح را دوست ندارد».

منبع: عده الداعی ابن فهد حلی

  • چهارشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( خدایا خالقی غفار هستی) * محمد حبیب زاده

553

مناجات با خدا -( خدایا خالقی غفار هستی) خدایا خالقی غفار هستی
ولیکن بنده ای فرار هستم

خجالت میکشم از کردهایم
خدایا از خودم بیزار هستم

مرا نفسم زمین زد بار الها
اسیر نفس سرکش کار هستم

تو معروفی به ستاری بپوشان
گناهان مرا چون خار هستم

دلی پُر دارم از جرم و خطایم
ترحم کن که بد کردار هستم

من از دست گنه حالم وخیم است
طبیبی بنده ی بیمار هستم

اگرچه بنده ای خار و ذلیلم
ولی از عشق تو سرشار هستم

تقاضا میکنم من را ببخشی
غلام حیدر کرار هستم...

  • چهارشنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 10:20
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -( دلخسته رسیده ام زِ راهی بیراه) * حامد آقایی

563

مناجات با خدا -( دلخسته رسیده ام زِ راهی بیراه) دلخسته رسیده ام زِ راهی بیراه
گم بودم و پیدا شده ام دراین ماه

ای آنکه ندایِ توست بازا بازا
«گفتی که بیا من آمدم یا الله»

  • چهارشنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 10:28
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

راز و نیاز با خدا -(الهی آمدم سویت دگر بار) * کربلایی حسن آخوندی

693

راز و نیاز با خدا -(الهی آمدم سویت دگر بار) الـهی آمـدم سـويـت دگـر بــار
به آهی سينه سوز و چشـم خونبار
نمـوده تـوبـه و تـوبـه شکسـتم
نه يکبار و دو بـاره بلکـه صـد بـار
بـه درگــاه تـو بــاز آورده ام رو
دو دستي بـر دعا زار و دل افکار
به دو شم کـولـه بـاری از گناهان
گنه کـارم گنه کـارم گنه کـار
ز جـرم و معصیت آيـنـه ی دل
شده تار و سیه همچون شب تـار
منم گـويد منم گـويد به هـر جـا
زبـانـی را کـه دادی بهـر اذکـار
امـان از اين زبـان آتش ا فروز
بـرد آخـر مـرا در دامـن نـار
ز بسکه اين زبـان بنمـوده غيبت
ديگر خـارج شده از دستم آمار
الهـی آگهـی در این زمـا نـه
چه هـا بـا دل نموده نفس بيمـار
چو عبدی روسيه در بارگـاهـت
بُود دستم تهـی با شـرم بسيار
دو چشما نی کـه دادی بهر ديدن
شده بر محـرم و نامحـرمان يـار
الهـي قـا متـم گشته هـلالـي
ز جـرم بی شمـار اين گنـه کـار
کریما رو سيـاهـم رو سيـاهي
بـود ره توشه ی عقبـا به اجبار
چه گـويم زين دوپـای بـی اراده
به هـرجـا می رود با شوق بسیار
شکـم روزه ولـی چشم و دهانم
دمـادم بـا خطـا بنمايـد افطـار
تـو رحـما نی الهـی روز محشر
به رحمـت کن مـدا را بـا مـن زار
آخوندي با همه جـرم و گناهش
به رحمت بسته دل اي حيّ دادار

  • چهارشنبه
  • 19
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 00:17
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حاج اصغر فرشچی

گله از دور زمان -(بار الهی نصرتی " این چرخ " کج رفتار گشت) * حاج اصغر فرشچی

372

گله از دور زمان -(بار الهی نصرتی " این چرخ " کج رفتار گشت) بار الهی نصرتی " این چرخ " کج رفتار گشت
گو بیاید مهدیت چون فرصت دیدار گشت

پیشوایان را بگو این نظم برهم بهرچیست
عدّه ای درفکرجمع جبّه و دستار گشت

آنکه پندم میدهد خود توبه کمتر میکند
قاضیان مشغول جمع درهم و دینار گشت

در قضاوت داوران را عدل و انصاف است شرط
خوش به حال آن کسیکه مَردِ مردم دار گشت

آزمودم مرد و زن بی نمره شده در هر حساب
چون محک آمد میان بس که سیه رخسار گشت

این بشر بهرریاست تنگ کرده عرصه را
برفقیران مستمندان زندگی دشوار گشت

هر شکستی پشت سربر جان ما برجام ما
سعی ها شد بی ثمر افعال ها گفتار گشت

آنکه می جستند و می جوئیم در خوابیم هنوز
اقتصاد ما بدست مردم غدّار گشت

احترام دین وقرآن از کف ما شد برون
حرف ناپخته "دروغ" چون شهرۀ بازار گشت

قطع شد دست شِفا برخسته گان روزگار
این دل مجروح ما در گوشه ای بیمارگشت

ابر ظلمت سایه اندازد به این دشت ودمن
جای گل مسند نشینِ گلستان ها خار گشت

(عدلیا ) احباب رفت و این همه اغیارماند
کی توان دید این همه بیمار دل دلدار گشت

  • پنج شنبه
  • 18
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

پاسخ حضرت دوست -(بیا ای بنده ی خاطی بکویم) *حاج نادر بابایی

381

پاسخ حضرت دوست -(بیا ای بنده ی  خاطی بکویم) بیا ای بنده ی خاطی بکویم
پشیمانی اگر بازآ بسویم

بیا بشکن دلت وآنگه صدا زن
درون آن دل بشکسته جویم

بیا کوی من و مهمان من باش (2)

بریز از دیدگانت آب توبه
ز رویت گرد عصیان را بشویم

صدایم زن بیا با کوله بارت
برویت تا در رحمت گشویم

بیاکوی من ومهمان من باش(2)

ز مادر مهربان بر بنده گانم
اگرچه بنده ام باشد عدویم

بیا با تحفه ای از کربلایم
کزان تحفه بر آید عطر و بویم

بیاکوی من ومهمان من باش(2)

برو باب حسینم اشک ریزان
بیا با اصغر خونین گلویم

بزن چنگی بدان قنداق خونین
شوی تا بنده ی با آبرویم

بیاکوی من ومهمان من باش(2)

مشو نومید اگر توبه شکستی
مرا بخشنده گی گردیده خویم

پشیمانی اگر (نادر) پشیمان
مرو جای دگر بازآ بسویم

بیاکوی من ومهمان من باش(2)

  • یکشنبه
  • 21
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:52
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مناجات باخدا -(ای خالق رحمت بپوشان اشتباهم را...) * سید روح اله موید

428

مناجات باخدا -(ای خالق رحمت بپوشان اشتباهم را...) ای خالق رحمت بپوشان اشتباهم را
آتش بزن پرونده ی عمری گناهم را

گوشه نشین حسرتم، بر باد شد عمرم
با گوشه چشمی خوب کن حال تباهم را

با کوله باری از ندامت آمدم یارب!
از من پذیرا باش سوز و اشک و آهم را

وقتی می اندیشم به غفرانی که می گویند
امواج عفوت خیره می سازد نگاهم را

بیراهه رفتم لطف مادر سر به راهم کرد
ممنون زهرایم عوض کرده است راهم را

در سایه ی او از بدی ها در امان هستم
از من مگیر ای خوب مطلق سرپناهم را

تنها در اینجا دیده ام خوی کریمان را
حتی نیاوردند بر رویم گناهم را

  • یکشنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:01
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات باخدا، امام حسین(ع) گودال قتلگاه -(گم شدم در دل بازار، مرا یاری کن...) * بردیا محمدی

1099
4

مناجات باخدا، امام حسین(ع) گودال قتلگاه -(گم شدم در دل بازار، مرا یاری کن...) گُم شدم در دل بازار، مرا یاری کن
باز هم از منِ درمانده طرفداری کن

بار من روی زمین مانده..،خدایا چه کُنم
بار من مانده خدایا..،تو خریداری کن

معصیت مثل لجنزار فرو بُرد مرا
تا که آب از سر من رد نشده..،کاری کن

بنده ی نفس شدم بندگی ام یادم رفت
بنده را راحت از این بندِ گرفتاری کن

اختیاراً ز درِ خانه ی تو دور شدم
پس گداییِ مرا لطف کن،اجباری کن

وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد
سفره تا جمع نشد..،اشک مرا جاری کن

در سحر اهل مناجات تو سیراب شوند
منِ غفلت زده را تشنه ی بیداری کن

من غلامی ز غلامان امیر نجفم
ای خدا رحم بر این نوکر درباری کن

جان آقای غریبی که ندارد حرمی
دل ویران مرا یک شبِ مِعماری کن

گریه بر خون خدا ارثیه ی اجدادیست
ایل و اولاد مرا اهل عزاداری کن

روزه با روضه اگر باز شود..،می چسبد
گریه کن! با نمِ اشک خودت افطاری کن
▪️
▪️
تشنه لب بود که شمر آمد و..،ای داد ای داد
با نوکِ چکمه به جانِ لب ارباب افتاد

  • یکشنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:06
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات با خدا، امام حسین(ع) گودال قتلگاه -(دیدی از غم و غصه خسته و مالامالم...) * محمد جواد شیرازی

745

مناجات با خدا، امام حسین(ع) گودال قتلگاه -(دیدی از غم و غصه خسته و مالامالم...) دیدی از غصه و غم، خسته و مالامالم
آمدی باز خودت زود به استقبالم

از وفایت چه بگویم که شبیه مادر
هر کجا رفته‎ام و آمده‎ای دنبالم

مرگ همسایه و اقوام مرا زنده نکرد
بسکه با حرص و طمع در طلب آمالم

از سیه‎رویی و احوال بدم هیچ مپرس
شرمسارم چه بگویم به همان منوالم

چه گرفتاری و بیماری سختی دارم
شب به شب وقت مناجات و دعا بی حالم

نظری کن که فقط جَلد نجف باشم و بس
نکند گم بشوم مُهر بزن بر بالم

بی علی هر دم و هر بازدمی معصیت است
با علی حکم عبادات، گرفت اعمالم

سفر کرب و بلا تذکره‎اش با زهراست
آه مادر چه شده تذکره‎ی هر سالم

من همان سینه‎ زن داغ حسینت هستم
که پریشان شده از تشنگی‎اش احوالم

کاش بودم به کنارش که تنش پا نخورد
سال‎ها گریه‎کن آن بدن پامالم

کاش بودم که به او این همه نیزه نخورد
یاد آن جسم مقطع شده در گودالم

کاش بودم که شوم غارت و غارت نشود
داغدار تن غارت شده در جنجالم

  • جمعه
  • 7
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 20:32
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر * مرضیه عاطفی

1574

با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر
دور کن قلب مرا از حبّ دنیا زودتر

یا غیاث المستغیثین کار دستم داده نفْس
غرقِ عصیانم بگو می بخشی آیا زودتر؟!

داشتم شرم از تو و لطفت اگر دیر آمدم
پس ببخش این بندهٔ بی آبِرو را زودتر

هر چه دور افتادم از تو؛ شد گناهم زیاد
هر زمان دیر آمدم افتادم از پا زودتر

سهل انگارم! خودم میدانم اما سالهاست
برده ام نام تو را در هر تقاضا زودتر

لطف کن یا قاضی الحاجات حال خوش ببخش
این مریض ِ معصیت را کن مداوا زودتر

موج اقیانوس غفلت می بَرَد با خود مرا
رفته ام از دست! کاری کن خدایا زودتر

خوب شد العفو هایم شد مزین بالحسین(ع)
توبه هایم میرود اینگونه بالا زودتر

خوشبحال هر که با «هَب لي کمال الإنقطاع»
میزند مثل شهیدان دل به دریا زودتر

مثل آن آقا که مشتاقانه بینِ قتلگاه
داشت پیراهن؛ سرش را داد اما زودتر!

  • پنج شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1400
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

درزمینه زمزمه با امام حسین (ع) -(آن روز كه به داغِ غمت مبتلا شديم) * مصطفی متولی

498

درزمینه زمزمه با امام حسین (ع) -(آن روز كه به داغِ غمت مبتلا شديم) آن روز كه به داغِ غمت مبتلا شديم
دل خون تر از شقايق دشتِ بلا شديم

ما يادمان كه نيست ولي راستي حسين
با درد غربت تو كجا آشنا شديم؟!

ممنون از اينكه آمدي آقاي ما شدي
ممنون از اينكه نوكر اين خانه ما شديم

شكرِ خدا كه فاطمه ما را خريده است
شكر خدا كه خرج بساط شما شديم

غربت سراي ماست عزاخانه ي شما
با گريه بر تو بود عزيز خدا شديم

ما را خدا به عشق تو مي بخشد عاقبت
ما عاقبت به خيرِ تو در روضه ها شديم

گم می شویم تا که تو پیدایمان کنی
نوکر شدیم تا که تو آقایمان کنی

شاید دلت به حال دل ما بسوزد و
فکری برای روز مبادایمان کنی

ما یک برات کرب و بلا لای پوشه ایم
ساکت نشسته ایم تو امضایمان کنی

چیزی ز شاه بودن تو کم نمیشود
در بین نوکرانت اگر جایمان کنی

ما را هدف ز نوکری ترفیع رتبه نیست
مجنون نمیشویم که لیلایمان کنی

چندیست مرده ام ز انفاس قدسیت
اصلا بعید نیست مسیحایمان کنی

حتی غزل تغزلتان را بیان نکرد
باید عنایتی به غزلهایمان کنی

بی جذبه ی عصا که به جایی نمیرسم
یک جذبه کن که حضرت موسایمان کن

  • پنج شنبه
  • 7
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

در زمینه مناجات با امام حسین (ع) -(از تو شنیدیم و به جان، پایان ندادیم) * عادل حسین قربان

503

در زمینه مناجات با امام حسین  (ع) -(از تو شنیدیم و به جان، پایان ندادیم) از تو شنیدیم و به جان، پایان ندادیم
ما را ببخش از این مصیبت، جان ندادیم
هرچند، در غوغای ماتم، سَرسپردیم،
در معرکه، بی‌سَر، ولی جولان ندادیم

در روضه، اشک از چشم، افشاندیم، یک عمر
یک قطره، اما، بر لبِ عطشان ندادیم

تو زخم خوردی، نیزه خوردی، تیغ خوردی،
ما در مقابل، خَم به اَبرومان ندادیم

طوری کَرَم کردی، که در هنگامِ غفلت،
از ما خطا سر زد، ولی تاوان ندادیم

... هرچند کاری در خورِ شأنت نکردیم،
هرچند اغلب، گوش بر فرمان ندادیم
ما دل به تو دادیم، دل چیزِ کمی نیست
این پربها را، برکسی، ارزان ندادیم

  • چهارشنبه
  • 27
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 09:13
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

زمزمه زمینه مناجات ایام اعتکاف -(ممنونم ای خدا رام دادی اعتکاف) * مرتضی سراوانی گرگانی

280

زمزمه زمینه مناجات ایام اعتکاف -(ممنونم ای خدا رام دادی اعتکاف) یک بند هم تقدیم به شهید یدالله ترمیمی

ممنونم ای خدا
رام دادی اعتکاف
مجال دادی بیام
برای اعتراف
با کوله باری از
گناها اومدم
ببین پشیمونم
باز به تو رو زدم

تو راه بده عبد فراری رو
ببین تو عجز و بی قراری رو۲ یاالله
ولم نکن ببین گرفتارم
جز دره خونتون کجا دارم۲ یا الله

ببخش منو یا الله ۸
بند ۲✅
بنده ی عاصیتون
بازاومده ببین
اگه محل ندی
من میخورم زمین
التماسم اینه
تو دستمو بگیر
تو گیروداره نفس
ببین شدم اسیر

نیمه شب ببین نوا دارم
با اسمه تو حاله بکا دارم ۲ یا الله
عبده سراپا گناهو دریاب
تو رو قسم به حضرت ارباب۲ یا الله

ببخش منو یا الله ۸

بند سوم تقدیم به شهید مدافع حرم یدالله ترمیمی✅

تو دعا هام یچیز
دعای هر شبه
اونم فدا شدن
تو راهه زینبه

امشب بگیر خدا
برام یه تصمیمی
میخوام بشم مثه
یدالله ترمیمی
تاکی باید باشم تو تاب و تب
میخوام مدافع شم واسه زینب ۲ یا الله

محاسنم خضاب بشه در خون
به پای عمه جان بدم من جوون۲
یا الله
غمامون از دوریه
منموببر سوریه۸

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 22:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

یک شعرمناجاتی از محمود ژولیده -(ساقی بریز باده و حالم خراب کن ) * محمود ژولیده

5642
5

یک شعرمناجاتی از محمود ژولیده -(ساقی بریز باده و حالم خراب کن ) ساقی بریز باده و حالم خراب کن
یک جرعه در پیاله ما هم شراب کن
ای آرزوی بندگی ات مانده بر لبم
بگشا گره ز کار دلم فتح باب کن
ای منتها امید دلم چاره ای بساز
ای چاره ساز این دل ما را مجاب کن
ای دل به کوی خسته دلان خانه کن بنا
کمتر میان راه ایاب و ذهاب کن
دل خسته گان به حال سحر آشنا ترند
یارب بیا و در دل من انقلاب کن
چون سینه سرخهای مهاجر به کوی عشق
روی مرا به خون سر من خضاب کن
با ساقیان جام شهادت مرا چه کار
اصلاً بیا و سائل خود را جواب کن
پیش حسین لرزش ما را به ما مگیر
خواهی مرا به آتش قهرت عذاب کن
آن گونه که سزای محبین فاطمه است
ما را هم از شفاعتشان کامیاب کن
خود جنت است آنکه دلش خانه علی است
ما ر

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:34
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اشعار مناجات -( از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد ) * علی اکبر لطیفیان

6726
7

اشعار مناجات -( از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد  ) از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد
از تحبس الدعا که صدایی نمی رسد
ما تحبس الدعا شده نان شبهه ایم
نجا که شبهه است عطایی نمی رسد
پر باز می کنم بپرم،می خورم زمین
بال و پر شکسته به جایی نمی رسد
باید تنم پی سپر دیگری رود
با روزه های ما به نوایی نمی رسد
با دست خالی از چه پل دیگران شوم
دستی که وقف شد به گدایی نمی رسد
ای میزبان فدای تو و سفره چیدنت
آیا به این فقیر غذایی نمی رسد؟
من سالهاست منتظر یک ضمانتم
آخر چرا امام رضایی نمی رسد
از من مخواه پیش از این زندگی کنم
وقتی برات کرب و بلایی نمی رسد
علی اکبر لطیفیان

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

باز کن در یا الهی *

4016
4

باز کن در یا الهی باز کن در یا الهی آمدم

با تمام رو سیاهی آمدم

باز کن در خوب یا بد آمدم

سابقه دارم مجدد آمدم

من دگر آن عبد سابق نیستم

راست می گویم که عاشق نیستم

روزگاری با تو حالی داشتم

با نوافل اتصالی داشتم

لقمه از شبهه حتی دور بود

زندگی ها ساده روزی جور بود

وضع من تغییر کرده سیدی

معصیت تأثیر کرده سیدی

یا اله المذنبین عفوت کجاست

هر چه از جودت روا داری به جاست

جز تو غفار الخطایا هست؟نیست

مستحق تر از من آیا هست نیست

کی گرفتار بلایت می شوم

کی سزاوار عطایت می شوم

مجرمم اقرار من را گوش کن

شعله خود خواهی ام خاموش کن

با بهانه آمدم سوی کریم

یارحیم(اصبر علی عبد لئیم)

هست بیماری روحم لا علاج

من سر

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

سحر *

4911
8

سحر باز هم نیمه شب است و سحری در راه است

باز هم محفل انس دگری در راه است

در بهاری که پر از لاله قرآن و دعاست

نخل خشکیده دل را ثمری در راه است

ای پرستوی حرم صبر کن و اوج مگیر

مثل من مرغک بی بال و پری در راه است

ای ملاک که بر احوال بدم می نگرید

این دل سنگ مرا هم اثری در راه است

آتش قهر خدا ! شعله جانسوز مکش

موسم توبه شده چشم تری در راه است

همه خواهند ز دلدار جدایت سازند

ای دل خسته به هوش آ خطری در راه است

همدم اهل سحر باش که ان شاءالله

نفس مرشد صاحب نظری در راه است

کاروان شهدا مقصدشان کرب و بلاست

بار بندید عزیزان سفری در راه است

تا به کی بی خبر از دولت دلبر باشیم

که رسد مژده به دلها

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

دیدی ای دل عاقبت زشتی تو را نابود کرد *

4684
6

دیدی ای دل عاقبت زشتی تو را نابود کرد دیدی ای دل عاقبت زشتی تو را نابود کرد

دیدی ابلیس عاقبت چون خود تو را مردود کرد

خرمن عمری تلاش و بندگی های تو را

آتش شهوت پرستی های تو نابود کرد

هر هوسرانی که کردی شد شراری از جهیم

حاصل ایام خوبت را برایت دود کرد

دیدی ای دل آخر عمری چه شیطانی شدی

دیدی امیال بلندت دور از معبود کرد

دیدی آخر ناروا زد چشم و دست و پا به تو

مقصدت را گم نمود و دور از مقصود کرد

هر بدی از ره در آمد این تن بی شرم تو

بی تأمل آمد آن کار بد را زود کرد

دیدی ای دل سوی مولایت نشد پروا کنی

بی حیایی ها چو زنجیری تو را محدود کرد

عشق زهرا و علی را با گنه کردی عوض

دیدی ای دل تو شدی مغلوب و شیطان سود کرد

آن عمل های ب

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:39
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

اشعار خوب برای مناجات با خدا -( در امتحان بندگي اش اشتباه كرد ) * وحید قاسمی

4864
4

اشعار خوب برای مناجات با خدا -( در امتحان بندگي اش اشتباه كرد ) در امتحان بندگي اش اشتباه كرد
برگ سپيد دفتر دل را سياه كرد

حتي به راز عطر خوش سيب پي نبرد
در محضر امام زمان هم گناه كرد

بيچاره آن كسي كه جواني خويش را
در راه سركشي و معاصي تباه كرد

امثال ما مسبب اين روضه ها شدند
يك عمر مرتضي سر خود بين چاه كرد

كو رزق گريه؟ دخل دلم خاك مي خورد
اين كسب را چگونه شود رو به راه كرد؟

با اين همه گناه قيامت نمي شود
در چشم هاي حضرت زهرا نگاه كرد

شاعر : وحید قاسمی

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

گناه می چکد *حجه الاسلام رضا جعفری

5168
0

گناه می چکد گناه می چکد از سقفِ اعتقادِ گِلینم

میان این همه سنگ بنا خراب ترینم

سوار ناقه ی معراجم و عروج ندارم

به گِل نشسته تقلای پای آهِ حزینم

تنیده پیچکِ عصیان به دور ساقه ی زردم

نشسته آفتِ تردید، روی برگ یقینم

نه آسمانِ بزرگی نه یک ستاره ی روشن

نه هیچ دستِ بلندی که خوب ماه بچینم

به شکلِ ظاهری ام هیچ اعتماد نشاید

دچار زلزله ای سخت گشته کوهِ یقینم

رضا جعفری

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

من از خجالت گرم گناه لبریزم *

5329
0

من از خجالت گرم گناه لبریزم من از خجالت گرم گناه لبریزم

من از تغافلِ عفو اله لبریزم

بجز شکست ندارد نتیجه کردارم

تلاشِ جاهلم از اشتباه لبریزم

بجز ندامت از این سینه برنمی خیزد

غبار آینه هستم از آه لبریزم

کسی که همسفرم شد به دردِسر افتاد

مسیر غفلتم از کوره راه لبریزم

نگاهِ منتظرم از امید سرشارم

امیدِسرشارم از نگاه لبریزم

نوشته اند مرا سرنوشتِ یوسف شهر

زِ نابرادری و گرگ و چاه لبریزم

رضا جعفری

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

پایم که وصله می زنم این راه پاره را *

3581
3

پایم که وصله می زنم این راه پاره را پایم که وصله می زنم این راه پاره را

من چند بار تجربه کردم دوباره را

هر که پیاده بود از اینجا عبور کرد

چشمم ندید گرد عزیز سواره را

عیب از لباسهای منا جات ما نبود

باید عوض کنیم تنِ بی قواره را

از عقل ، این ضریح ندیدم کرامتی

بی خود مرید بوده ام این هیچکاره را

عقلم به هیچ جای دگر قد نمی دهد

امشب بریده ام نفسِ استخاره را

رضا جعفری

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:51
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

بنده من چرا دگر خدا خدا نمی کنی؟ *

8752
22

بنده من چرا دگر خدا خدا نمی کنی؟ بنده من چرا دگر خدا خدا نمی کنی؟

چرا مرا ز سوز دل دگر صدا نمی کنی؟

ریشه دوانده در دلت غفلت و لذت گناه

محبت تو کم شده به ما وفا نمی کنی؟

مگر خدای دیگری به غیر من گرفته ای

که با من غفور تو دگر صفا نمی کنی؟

مگر ز من چه دیده ای که این چنین بریده ای

منتظر تو مانده ام چرا نوا نمی کنی؟

چرا مرا ز خانه دلت برون نهاده ای

چرا دل شکسته را خانه ما نمی کنی؟

ز فاطمه به سوی تو سلام می رسد ولی

چرا برای مهدی اش کمی دعا نمی کنی؟

برای ناله های تو دل حسین تنگ شد

چرا به روضه اش دل خویش دوا نمی کنی؟

برات کربلای تو به دستهای زینب است

چرا هوای رفتن کرب وبلا نمی کنی؟

شاعر؟؟؟

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:52
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر مناجاتی از وحشی بافقی *

5430
15

شعر مناجاتی از وحشی بافقی الهی سینه ای ده آتش افروز

در آن سینه دلی و آندل همه سوز

هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست

دل افسرده غیر از آب و گل نیست

دلم پر شعله گردان سینه پر دود

زبانم را به گفتن آتش آلود

کرامت کن درونی درد پرورد

دلی در وی درون درد و برون درد

دلم را داغ عشقی ر جبین نه

زبانم را بیانی آتشین ده

سخن کز سوز دل تابی ندارد

چکد گر اب از او آبی ندارد

دلی افسرده دارم سخت بی نور

چراغی زو بغایت روشنی دور

بده گرمی دل افسرده ام را

فروزان کن چراغ مرده ام را

ندارد راه لطفم روشنایی

زلطفت پرتوئی دارم گدائی

اگر لطف تو نبود پرتو انداز

کجا فکر و کجا گنجینه راز

زگنج راز در هر گنج سینه

نهاده خازن تو صد دفینه

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:52
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

یارب به قدر قدر تو نشناختم ترا *

4375
7

یارب  به قدر قدر تو  نشناختم ترا یارب به قدر قدر تو نشناختم ترا

در حد فکر کوته خود ساختم ترا

تا خلق را فریب دهم از ره هوس

صد جا میان معرکه انداختم ترا

گفتم که بر سرایر کونین واقفی

اما به نرد بی خبری باختم ترا

گاهی ببام مسجد و گه بر فراز دیر

دادم ندای یارب و افراختم ترا

تصویری از قیاس و گمان داشتم به سر

کز آب و رنگ واهمه پرداختم ترا

دردیست رنج غفلت و رنجیست درد جهل

افسوس با تو بودم و نشناختم ترا

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:53
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اي خدا هنگام آواي من است *

3504
3

اي خدا هنگام آواي من است اي خدا هنگام آواي من است

پشت درب خانه ات جاي من است

لايق بر سفره بنشستن نيم

خود تو مي داني خدايا من كيم

رخت مهماني نباشد در برم

گو چه خاكي من بريزم بر سرم

من گرفتار غم بد حالي ام

رحم كن يا رب به دست خالي ام

نيمه شب يا رب نمايم التماس

در دلم دارم خدا حول و هراس

حق مردم مانده بر دوشم خدا

واي من گشته فراموشم خدا

واي من كردم حرامي را حلال

حق زهرا را نمودم پايمال

واي من در روز ميزان و حساب

من چه گويم در جواب بوتراب

واي اگر گويد كتابت را بخوان

واي اگر گويد تو دور از ما بمان

اي خدا رحمي بر اين بيچاره كن

نامه جرم مرا خود پاره كن

شاعر؟؟؟

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

همسفر عشق *

5128
0

همسفر عشق با عشق اگر همسفرى بسم الله

گر رهرو اهل نظرى بسم الله

با اهل مناجات اگر همراهى

گر اهل دعاى سحرى بسم الله

اين سفره توبه شبانگاهان است

از دست گنه خونجگرى بسم الله

بايد سر كوى عشق سامان گيرى

گر خسته‏اى از دربدرى بسم الله

اينجاست كه آتش و حميم و زقوم

بخشند به اشك كوثرى بسم الله

گر فاطمه مذهبى بگو يا زهرا

دلداده ياس اطهرى بسم الله

گر اهل ولايتى نجف مى‏خواهى!

مشتاق جمال حيدرى بسم الله

با كثرت تيره روحى و خسته دلى

گر عاشق روى دلبرى بسم الله

همراه خود اى مسافر كرب و بلا

ما را ز چه رو نمى‏برى بسم الله

در محضر ارباب محبت، مهدى

خواهى بزنى بال و پرى بسم الله

شاعر؟؟؟

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد