اشعار و سبک های فرزندان حضرت زینب

ای برادر آبرویم را بخر
این دو طفلم را بهمراهت ببر

ای برادر پیشمرگ اکبرت
این دو کودک هدیه‌ای از خواهرت

من به عشق روی تو آسوده‌ام
من کفن پوش رهت بنموده‌ام

این دو بال جعفر طیارهاست
این ز نسل حیدر کرارهاست

راه رفتن را به این دو سد مکن
خواهش من را برادر رد مکن

بر غریبی تو آه زینب است
این دو کودک هم سپاه زینب است

بین برادر دیده‌ی گریان من
کن قبول درگهت طفلان من

درد بی درمان خود درمان کنم
پیش پایت هر دو را قربان کنم

تو امامی و ز من بر توسلام
عهد میبندم که مانم در خیام

در عزاشان بیقراری کی کنم
سوگواری، آه و زاری کی کنم

با سرشک دیده‌ بنموده وضو
کرد اصرار و گرفت رخصت از او

هر دو را راهی راه ع

• یکشنبه
• 16
• مهر
• 1396
• ساعت
• 10:42
• نوشته شده توسط
• احسان نیکخواه

دلشوره ام ملاحت طفلان زینب است
قلبم پر از محبت طفلان زینب است

بعد از علیِ اکبر و قاسم ، به طاق عرش
نا باورانه صحبت طفلان زینب است

هر روز در میان ملائک سخن به اشک
از لحظه ی شهادت طفلان زینب است

آن یک بگفت من نوه ی حیدرم ، بزن
امروز روز غیرت طفلان زینب است

این گفت مثل جعفر طیار ، پَر زدن
پُر خون به عرش حاجت طفلان زینب است

سر میدهیم و چشم و دل ، ای خیل دشمنان
هر سو ، پُر از سخاوت طفلان زینب است

آمد حسین سوی شهیدان خواهرش
بشکسته از مصیبت طفلان زینب است

با هم برد بسوی حرم بس که کوچکند
صورت میان صورت طفلان زینب است

دستان کوچکی و «رئوفی» و صد گره
احسان همیشه عادت طفلان زینب است

شاعر : حسین ر

• دوشنبه
• 17
• مهر
• 1396
• ساعت
• 08:33
• نوشته شده توسط
• ح.فیض

چه وداعی، چقدر جانسوز است!
کربلا؛ «کربِ وَ البُکاء» شده است
مادری پشت پرده ی خیمه
دست بر دامن دعا شده است

گریه های حرم سوالی شد
راستی بانوی قبیله کجاست!؟
شیرمردان زینب کبری
کمی آهسته، پس عقیله کجاست!؟

سخت از پیر خیمه دل کندید
بال پروازتان تقلا کرد
نام زهرا گره گشاتان شد
قسم عشق کار خود را کرد

گرگ های گرسنه ی این دشت
در کمینند، با خبر باشید
این خلیفه پرست های حسود
لاله چینند، با خبر باشید

نوه ی مرتضی شدن جرم است
خون تان را حلال می بینند
تازه! اسلام نابتان را هم
زیر تیغ سئوال می بینند

شاعر : وحید قاسمی

• جمعه
• 5
• آبان
• 1396
• ساعت
• 14:53
• نوشته شده توسط
• ایدافیض

نه به اندازۀ علی اکبر
ولی آن قدرها جگر داریم
تو به روی خودت نیاوردی
ما که از قلب تو خبر داریم

به همین ذکر یا علی، مادر
که نوشتیم روی پیشانی
همۀ آرزوی مان این است
بر تن ما کفن بپوشانی

تو به خیمه بمان مراقب باش
داییِ ما غم تو را نخورد
آن قدر غُصه خورده، حداقل
غُصۀ ماتم تو را نخورد

دو برادر کنار هم بهتر
می توانند یاورش باشند
می توانند در مقابل سنگ
روی نی حامیِ سرش باشند

آن قدر تیر و نیزه می بارد
خم به ابرویمان نیاوردیم
مادرم! تو دعا کن آخر کار
لا اقل تکه تکه برگردیم

شاعر : محسن ناصحی

• جمعه
• 5
• آبان
• 1396
• ساعت
• 14:54
• نوشته شده توسط
• ایدافیض

جوانان حضرت زینب سلام اللله علیها
من به تاب و درتبم در غمت جان بر لبم
ای گل زهرا نگر زینبم من زینبم
ای برادر جان فدای یا حسین
هدیه آوردم برایت یا حسین
ای برادر یا حسین (4)
********
یا حبیبی یا حبیب ای به درد من طبیب
با دو هدیه آمدم سوی تو یار غریب
من که هستم دختر بنت رسول
این دو هدیه یا حسین جان کن قبول
ای برادر یا حسین (4)
********
من گرفتار توام خسته بیمار توام
ای امید عالمین با دو گل یار توام
ای که هستی بر علی نور دو عین
کن قبول این هدیه هایم یا حسین
ای برادر یا حسین (4)
********
این دو فرزندان من جان فدای اکبرند
تا دم آخر حسین زیره خوار اصغرند
ای که هستی بر همه عالم امیر
این گلانم را حسین

• دوشنبه
• 22
• مرداد
• 1397
• ساعت
• 16:20
• نوشته شده توسط
• سید محسن احمدزاده صفار

یا اخی نذر قدومت من و دست کرَمَم
نوگلان حرمم

رد مکن هدیۀ ناقابل و این سهم کَمم
نوگلان حرمم

• سه شنبه
• 6
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 11:24
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

یا حسین جان خواهر تو زینبم
بنگر از غم جان رسیده بر لبم
***
ای گل زهرا پریشان تو ام
ای برادر دیده گریان تو ام
**
لطف حق از کودکی شد شاملم
از کرم مهرت نهاده در دلم
**
جان خواهر چون تو زهرا زاده ام
جان حیدرهستم و آزاده ام
**
عهد و پیمان با تو بستم یا حسین
پای این عهدم نشستم یا حسین
**
من زتو درس وفا آموختم
پای درس عشق تو من سوختم
**
یا حسین سوزم زبهر غربتت
دشمن قران شکسته حرمتت
**
جان من گردد فدای اکبرت
لالۀ در خون شناور پرپرت
**
ای امید کلّ عالم یاحسین
سوزم از این رنج و ماتم یاحسین
**
گرچه صبرتو زداغش کم شده
قامتت با داغ اکبر خم شده
**
لیک دیدم همچو کوه استاده ای
بهرجان دادن حسین آماده ای
**
ای

• یکشنبه
• 11
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 13:19
• نوشته شده توسط
• سجاد

من خواهر تو زینب هستم

گریانم و جان بر لب هستم

هستم حسین جان خواهر تو

سوزم برای اکبر تو

آن لاله زار پرپرتو

آرام جانم یا حسین جان (۳)

****

سوزم برای غربت تودشمن شکسته حرمت تو

ای که تویی نور دوعینم

بنگرکه من در شور و شینم

برغربتت گریم حسینم

آرام جانم یا حسین جان (۳)

********

آتش گرفته حاصل من

لطفت حسین کن شامل من

ای جان زینب کن عنایت

جانم فدای غصّه هایت

دو هدیه آوردم برایت

آرام جانم یا حسین جان (۳)

********

بنگر به حالم بیقرارم

جزاین دوگل هدیه ندارم

ای مظهر خلّاق سرمد

نور دل رسول امجد

آورده ام عون و محمد

آرام جانم یا حسین جان (۳)

*****

دونوجوان آورده ام من

در دامنم پرو

• یکشنبه
• 11
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 13:21
• نوشته شده توسط
• سجاد

یا اخا نور عینم
گل زهرا حسینم
از غم غربت تو
بنگر شور و شینم
یااخا جانم امد برلب
کن قبول این هدیه از زینب
***
ای غریب دو عالم
از تو شرمنده هستم
غربتت دیدم اما
من هنوز زنده هستم
یااخا جانم آمد برلب
کن قبول این هدیه از زینب
***
آورم ای برادر
هدیه ای از برایت
دو گل مه جبینم
تا کنند جان فدایت
یااخا جانم آمد برلب
کن قبول این هدیه از زینب
***
غربتت را بدیدم
از تو خجلت کشیدم
به فدایت حسین جان
دو جوان رشیدم
یااخا جانم آمد برلب
کن قبول این هدیه از زینب
***
من که دخت بتولم
گل باغ رسولم
بهر یاری دوهدیه است
یا حسین کن قبولم
یااخا جانم آمد برلب
کن قبول این هدیه از زینب
***
نظری ای امام
مهربانم حسین جان
بفدا

• یکشنبه
• 11
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 13:24
• نوشته شده توسط
• سجاد

همه وجودم فدای آهت
نشینه ماتم به روی ماهت
بیا و من رو حاجت روا کن
بدم یه سهمی به قتلگاهت
باید حقتو ادا کنم
کربلا برات به پا کنم
با اجازه تو حاضرم
جونمم برات فدا کنم
امید خواهر ای حسین
فدائیامو ببین برادر
دو بچه شیرن دو تا دلاور
ببین که آقا شدن مهیا
به جنگ با این سیاهی لشگر
هر دو تا قرارخواهرن
آبروی آل جعفرن
یا حسین می دونی وقت رزم
مثل ذوالفقارحیدرن
امید خواهر ای حسین
یکی فدای علی اکبر
یکی فدای علی اصغر
بزار برای تو سرجدا شن
به اشک خواهربه حق مادر
منتی بزار روی سرم
از رباب مگر که کمترم
تا نباشن آقا پیش من
لحظه ی اسارت حرم
امید خواهر ای حسین

• دوشنبه
• 12
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 11:18
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

#روضه
#محمدابن_عبدالله_بن_جعفرطيار
#عون_اين_عبدالله_بن_جعفرطيار
?ثمَّ جاءَ اللَّيْلُ، فَجَمَعَ الْحُسَيْنُ عليه السّلام اءَصْحابَهُ، فَحَمِدَ اللّهَ وَاءَثْنى عَلَيْهِ، ثُمَّ اءَقْبَلَ عَلَيْهِمْ وَقالَ:
سپس شب عاشورا در رسيد، حضرت سيّدالشهداء عليه السّلام، اصحاب و ياران خود را جمع نمود و شرايط حمد وثناء الهى را به جا آورد و رو به ياران خود نمود و فرمود
فَإِنّى لا اءَعْلَمُ اءَصْحابا اءَصْلَحَ مِنْكُمْ،
وَلا اءَهْلَ بَيْتٍ اءَفْضَلَ مِنْ اءَهْلِ بَيْتى،
من هيچ اصحابى را صالح تر و بهتر از شما و نه اهل بيتى را فاضل تر و شايسته تر از اهل بيت خويش نمى دانم.
فَجَزاكُمُ اللّهُ عَنّى جَميعا خَيْرا،
خ

• چهارشنبه
• 14
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 14:11
• نوشته شده توسط
• سجاد

#محمدابن_عبدالله_بن_جعفرطيار
#عون_اين_عبدالله_بن_جعفرطيار
روايت داريم وقتي سخنگوي فرماندار مدينه در شهر مدينه پخش كرد كه (قد قتل الحسين) ، مردم از واقعه ي عاشورا آگاه شدند و به او تسليت مي گفتند ، عبدالله غلامي داشت ، وقتي حالت پريشان اربابشو ديد براي دلداري يه جمله گفت (هذا ما لقينا من الحسين ابن علي) يعني چي ؟ معنيش اينه اين آتيش ها رو حسين روشن كرده ، راوي مي گه تا اين حرف و زد عبدالله برافروخته شد با كفش بر دهان و سر و صورت غلام زد گفت : (والله انه لما يسخي بنفسي عن ولدي) يعني به خدا قسم آرزوم اين بود كه در ركاب حسين باشم و خونم و براش بريزم .
گريز روضه اينجاست كه بگيم عبدالله تو كه طاقت ن

• چهارشنبه
• 14
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 14:15
• نوشته شده توسط
• سجاد

روضه و گريز تل زينبيه

ترجمه لهوف صفحه ١٩٥
(در رواق چشمهاى اشكبار)
هنگامي كه پيكر نازنين پيشواي آزادي از زخم‌هاي عميق و بي
شمار و باران تير و چوبه ي تيرها يكپارچه پوشيده شد، و ديگر تاب و توان دفاع و حركت براي آن قهرمان بي هماورد ميدان‌ها باقي نماند، يكي از سپاهيان استبداد به نام «صالح مزني» خود را به حسين عليه السلام نزديك ساخت و با نيزه اش پهلوي مبارك آن آموزگار عشق را هدف گرفت و به گونه اي زد كه آن حضرت از فراز زين با سمت راست چهره و گونه ي شريف اش بر زمين فرود آمد، آن گاه سر بلند كرد و لب به نيايش گشود كه: «بسم الله، و بالله و علي ملة رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم. »به نام خداي يكتا و

• چهارشنبه
• 14
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 18:21
• نوشته شده توسط
• سجاد

دو برادر دوتا شیر مجنون
التماس میکنند به دایی جون
تا بگیرند یه اذن و راهی شند
گل های زینبی سمت میدون
رخصت از رخصت از
دایی میگیرند در نهایت به زور
شدند سرتا پا شور و نور و غرور
شده قلب زینب صبوره صبور
با شوق زیاد برای جهاد
مهیا شدند ... ماشاالله
قدم به قدم حماسه دارند
یل زینب اند ... ماشاالله
حسین یا حسین ۳ یا مولا
رزمشون آیه های دلیری
مات و مبهوت یه جمع کثیری
ذکرشون این رجز بود حسین جان
تو امیری و نعم الامیری
رو سفید رو سفید
شده زینب حتما به پیش داداش
که کرد پچه هاشو بی پروا فداش
ولی کاش نیفته به گودال نگاش
پر از نیزه و پر از تیر و سنگ
به روی تن ... برادر
میزد ناله ای با سوز عجیب
حسینم غریب ..

• پنج شنبه
• 15
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 12:45
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

حسین جان، جانِ این خواهر فدایت
فدای غربت بی انتهایت
حسین جان، زینبت در این بیابان
دو اسماعیل آورده برایت

• چهارشنبه
• 21
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 17:44
• نوشته شده توسط
• حسن فطرس

گره وا کن حسین ازکار زینب
گره از این دل بیمار زینب
همه سرمایه ی زینب همین هاست
ندارد قابلت را یار زینب

• چهارشنبه
• 21
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 17:45
• نوشته شده توسط
• حسن فطرس

برادر نوجوانانم چو مَردند
دلیرند و شجاع، اهل نبردند
از آن روز تولد نذر کردم
که اینها هر دو قربانت بگردند

• چهارشنبه
• 21
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 17:46
• نوشته شده توسط
• حسن فطرس

پر خیمه کناری رفت دیدش
به زینب انتظاری رفت دیدش
حسین با نعش فرزندان که برگشت
ز مادر هم قراری رفت دیدش

• چهارشنبه
• 21
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 17:46
• نوشته شده توسط
• حسن فطرس

◾شب چهارم محرم

◾توسل طفلان زینب

هدیه آورده‌ام ز بازارم

گل فروشی کنم ز گلزارم

گرچه من خواهرم ولی حسین

گردنت حق مادری دارم

کن قبول از من این دو قربانی

میزبانم تو خود سلیمانی

رد احسان مکن ز خواهر خود

مظهر جود و لطف احسانی

پیشمرگ تو میشوند هر دو

در مسیر تو میروند هر دو

قابل تو نباش این طفلان

کمتر از خاک این درند هر دو

کی به عشقت مرددم آقا

جان مادر مکن ردم آقا

باز شرمنده‌ام به پیش شما

دست بر دامنت زدم آقا

اذن میدان گرفت برای دو تن

عون و جعفر گلان این گلشن

دل زینب قرار گرفت زین رو

کرد طفلان خویش تا که کفن

تا که خون دیده‌گان طفلان بست

رشته صبر شه زهم بگسست

ز در خیمه‌گه نشد بیر

• پنج شنبه
• 22
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 03:34
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

غریب و تنهایی
براتو گریونم
میدونی که داداش عمری
من به تو مدیونم
مدیدنم بهت.روی خواهرو نزن زمین
مدیونم بهت.پس بیا کم منو ببین
بیا ببین.شوق پرکشیدن و تو نگاشون
اگه برن.فدایی تو میشن هر دوتاشون
امون امون...
بند دوم
بیا به این گلهام.یه بار بده فرصت
تابرا یه مدت داداش.نمونی تو غربت
خون حیدره.میجوشه میون رگاشون
تو غریب باشی.میدونم گه سخته براشون
یه کاری کن.تو کربلا حاجتمو بگیرم
بیا نزار.ببینند روزی و که من اسیرم
امون امون....

• پنج شنبه
• 22
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 11:37
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

رخصت اگه بدی، تو راه تو داداش سر میدم
گفتی نمیشه که، گفتم فدایی بهتر میدم
دادی (علی تو پس 2) من دو تا علی اکبر میدم
راه افتاده سپاه دریا * با سربندِ نصرمن الله
رجز خونند وسط میدون * با ذکر یا حضرت زهرا
حسین
به قلب لشگر میزنند با دلیری
امیری یا حسین و نعم الامیری
حسین وای 4
ای وای که خواهرم، تنهایی من برات عزابه
شرمنده شد حسین، از داغ گلات دلت کبابه
کاشکی(بگی بهم(2) این همه بلا فقط یه خوابه
عمری بودی مثه یه مادر * غصه خوردی برا برادر
کاشکی فرصت بمونه تا که * جبران کنم لطفتو خواهر
حسین
قربون دیده هایی که شده دریا
حلال کن این برادر و جون زهرا

• پنج شنبه
• 22
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 11:41
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ز هرم گرم نفس هایشان جبین میسوخت
ز سوزش عرق چهره آستین میسوخت

تلاش خاتم ارباب هم افاقه نکرد
میان حلقه انگشتری نگین میسوخت

از اینکه بر تن گلها زره بزرگ آمد
دل ریوف علمدار نازنین میسوخت

چقدر هم قد شمشیرهایشان بودند
وجود مادر غمگین ، نفس ازین میسوخت

شکسته از خنکای نسیم عشق شدند
اگرچه زیر قدمهایشان زمین میسوخت

میان معرکه تا یا علی مدد، گفتند
ز کینه علوی دشمن لعین میسوخت

صدای ضربتشان گرچه از یسار آمد
ز بغض ، خنجر عباس ، در یمین میسوخت

کویر تشنه و پیشانی دو قرص قمر
ز شدت اثر گرز آهنین میسوخت

• شنبه
• 26
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 10:47
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ای سالار زینب خواهرت فدایت

این دو کودکم را آوردم برایت

برده زکف غربتت تاب و توانم

شرار آهت زند شرر به جانم۳

وای واویلا

هل من ناصر تو دارد این حکایت

تنها و غریبی ای شاه ولایت

بنما قبول این دو قربانی زخواهر

دارو ندارم فدای تو برادر

وای واویلا

می سوزم ز داغ و می سازم به هجران

هر دو نوجوانم فدایت حسین جان

تا اشک غم را به چهره ات نبینم

درون خیمه به ماتم می نشینم

وای واویلا

• شنبه
• 2
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 10:24
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

دید چشمش همه جا در دلِ دشتی که فرا رویِ نگاهش پُر خون لبخند نگاهش پُر خون و به هر گوشه از آن پیکر صد پاره‌ی یاری به زمین مانده و آلاله‌ای بالایِ سرش رَسته و بشکفته خودش بر سرِ نعشِ حبیبی

شده از تکیه‌گه و مرحَم غمهایِ غریبی چقدر زود همه پَر زده و رفته از اینجا و می‌دید در آن سوی سپاهی که پِیِ غارت آنهاست و این سوی برادر همه‌یِ هستی خود را که چه تنها و بی یار در این معرکه‌ی خنجر و دشنه وَ چه تشنه پِیِ دیدار مُهیای شهادت شده در این دل غربت شده معنای قیامت همه تَن شور و ملاقات در این لحظه‌ی میقات مگر مُرده‌ام اینجا که در این دشت برادر رَوَد و زنده بمانم تک و تنها

گفت با دار و ندارش دو گلِ سرخِ ب

• شنبه
• 9
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 12:40
• نوشته شده توسط
• محدثه محمدی

طفلان زینب بادا فدایت – من هر چه دارم ریزم به پایت
هدیه برایت بیش از این خواهر ندارد
از غربت تو خواهرت جان می سپارد
مظلوم حسین جان (2)
*******
هدیه برایت دارم برادر – بنما قبول این طفلان خواهر
هدیه برایت بیش از این خواهر ندارد
از غربت تو خواهرت جان می سپارد
مظلوم حسین جان (2)
*******
عون و محمد پیشمرگ اکبر – من سرفرازم در پیش مادر
هدیه برایت بیش از این خواهر ندارد
از غربت تو خواهرت جان می سپارد
مظلوم حسین جان (2)
*******
بیرون نیایم از خیمه گاهم – از داغ طفلان در سوز و آهم
هدیه برایت بیش از این خواهر ندارد
از غربت تو خواهرت جان می سپارد
مظلوم حسین جان (2)

• یکشنبه
• 10
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 19:56
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ای قرار زینب – ای نگار زینب
غمگسار زینب – به اشک چشمم کن نظاره
ای پناه زینب – تکیه گاه زینب
قرص ماه زینب – آورده ام من دو ستاره
با اشک خجلت گویمت تا زنده هستم
از تحفه ی ناقابلم شرمنده هستم
حسین من حسین من مظلوم حسین جان (2)
*************
قسمتم چنین است – دل من غمین است
هستی ام همین است – چشمم ز خجلت شده دریا
ای مرا تو دلبر – ای مرا تو سرور
دو عزیز خواهر – فدایت ای عزیز زهرا
ای سلسله گیسو به گیسویت اسیرند
ای شمع من دورت بگردند و بمیرند
حسین من حسین من مظلوم حسین جان (2)
*************
ای کلام زینب – ای امام زینب
تشنه کام زینب – دو تشنه کام آورده ام من
کرده ای اسیرم – ای مه منیرم
خیز و بین امیرم

• یکشنبه
• 10
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 20:38
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

در سینه ی خود من ناله دارم
ای باغبان من دو لاله دارم
من بسته ام بر گیسوی آن ها دل خود
هستم خجل از تحفه ی ناقابل خود
مظلوم حسین جان (۲)
******
هر دو به کویت در اعتکافند
تو کعبه انها گرم طوافند
منم که از روز ازل مستم ز جامت
تو پادشاه عالم و اینها غلامت
مظلوم حسین جان (۲)
******
جان بر لبم من ای جان زینب
ببین حسین جان طفلان زینب
اگر شود گلهای من لب تشنه پرپر
هر دو به قربان تو و شش ماهه اصغر
مظلوم حسین جان (۲)
******
عبدالله ابن الحسن (ع)
من به فدای تو و ناله و اهت عمو
من ز حرم آمدم به قتلگاهت عمو
آمدم از تو یک بوسه بگیرم
آمدم تا در کنار تو بمیرم
ای عمو جان (۲)
*******
به یاریت آمدم ای همه ی هست م

• یکشنبه
• 10
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 20:39
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

در سینه ی خود من ناله دارم
ای باغبان من دو لاله دارم
من بسته ام بر گیسوی آن ها دل خود
هستم خجل از تحفه ی ناقابل خود
مظلوم حسین جان (۲)
******
هر دو به کویت در اعتکافند
تو کعبه انها گرم طوافند
منم که از روز ازل مستم ز جامت
تو پادشاه عالم و اینها غلامت
مظلوم حسین جان (۲)
******
جان بر لبم من ای جان زینب
ببین حسین جان طفلان زینب
اگر شود گلهای من لب تشنه پرپر
هر دو به قربان تو و شش ماهه اصغر
مظلوم حسین جان (۲)
******

• یکشنبه
• 10
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 20:39
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

برگ سبزی بُود تحفه¬ی درویش – ترحم کن حسین بر این دل ریش
سرفرازم نما به پیش زهرا – اذن میدان بده تو به این دو تا
یا حسین یا حسین مولا حسین جان
********
دولاله فدایی دوتا بچه شیر – هستند در گردش چشم تو اسیر
لرزه افتاده بر جان دشمنان – گویی حیدر آمده سمت میدان
یا حسین یا حسین مولا حسین جان
********
ما از نسل خیبر یا بدر و حنین – آمده ایم کنیم تا ادای دین
اماده ایم هستی خود بریزیم – ما به پیش پای دادیمون حسین
یا حسین یا حسین مولا حسین جان
********

• جمعه
• 15
• شهریور
• 1398
• ساعت
• 20:11
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

ای دلربــا ای نازنیـن عزیز فاطمه
گلهای زینب را ببیـن عزیز فاطمه
هستی من بود همین عزیز فاطمه
حسین من حسین من عزیز فاطمه (2)

بیا ببیـن حاصـل من عزیز فاطمه
هدیــه ناقابــل مــن عزیز فاطمه
حل کن تو این مشکل من عزیز فاطمه
حسین من حسین من عزیز فاطمه (2)

گلهای بـاغ خـواهرت عزیز فاطمه
هر دو فـدای اصغرت عزیز فاطمه
فـدای مـوی اکبـرت عزیز فاطمه
حسین من حسین من عزیز فاطمه (2)

ای بهتر از جانم حسین عزیز فاطمه
این تو و طفلانم حسین عزیز فاطمه
در خیمه‌ می‌مانم حسین عزیز فاطمه
حسین من حسین من عزیز فاطمه (2)

عاشـق رویـت شـده‌اند عزیز فاطمه
اسیـر مــویت شـده‌اند عزیز فاطمه
مست سبویت شـده‌اند عزیز فاطمه
حسین من حسین من عزیز فاطمه(2)
 

• چهارشنبه
• 15
• مرداد
• 1399
• ساعت
• 13:17
• نوشته شده توسط
• محدثه محمدی