شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس
 آرمان صائمی

فاطمیه -( اشكم كه چاره ى دردت نمى شود ) * آرمان صائمی

1753

فاطمیه -( اشكم كه چاره ى دردت نمى شود ) اشكم كه چاره ى دردت نمى شود
بايد براى تو كارى كنم دگر
آخر چقدر زانو بغل كنم ز غم؟
خانم چقدر گريه و زارى كنم دگر؟

زهرا به جان خودت احتياج نيست
با دست خسته چرا كار مى كنى؟
زحمت نكش عزيز دلم..خسته مى شوى
وقتى كه كار با تنِ بيمار مى كنى

اصلاً نياز به گفتن ندارد و
فهميده ام چِقَدَر درد مى كشى
هر بار پا شدم از خواب ديده ام
پهلو كه هيچ..كمر درد مى كشى

وقت نماز رو به خدا ناله مى زنى
آهسته از خدا طلب مرگ مى كنى
با گريه هاى هرشبه ات كنج اين قفس
اين خانه را تو چنان ارگ مى كنى

با رفتنت غرور على خُرد مى شود
زهرا!بمان و زندگى ام را بهم نريز
اصلاً بيا به خاطر اين بچه ها بمان
زهرا!بمان تورا به خدا..باشد ا

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:01
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 آرمان صائمی

فاطمیه -( اين ماه سوم است گرفتار بسترى ) * آرمان صائمی

1060

فاطمیه -( اين ماه سوم است گرفتار بسترى ) از زبان امام حسن(ع)

اين ماه سوم است گرفتار بسترى
شكر خدا كه ظاهراً امروز بهترى

چيزى نگفته ام به كسى مهربان من
دل تنگ نگاه توام مهر مادرى

هرشب كنار بستر تو گريه مى كنم
مادر!چقدر جان خودت گريه آورى

مادر!نگاه كن كه چه خاكى سرم شده
با چشم نيمه باز چرا خيره بر درى؟

جان حسن بمان و نرو از كنار ما
هرچند خسته اى و ز عالم مكدرى..

شاعر : آرمان صائمی

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

فاطمیه-از زبان حضرت علی (ع) -( بى قرارى می‌كنى تا خانه زندانم شود؟ ) * آرمان صائمی

1131
1

فاطمیه-از زبان حضرت علی (ع) -( بى قرارى می‌كنى تا خانه زندانم شود؟ ) از زبان حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام

بى قرارى می‌كنى تا خانه زندانم شود؟
بسترت را پهن كردى قاتل جانم شود؟

با حسن حرفى زدى؟با من غريبى مى‌كند
گريه‌هاى هر شبش بارانِ چشمانم شود

درد دل را با كه گويم غير چاهِ آب؟آه...
عاقبت اين چاهِ آب است كه گريانم شود

جانِ حيدر راه دارد تا كه برخيزى زِ جا؟
مى‌شود شادى قرارِ قلبِ ويرانم شود؟

چند وقتى مى شود خنده نكردى فاطمه
خنده كن ! تا باعثِ لبخندِ طفلانم شود

شاعر : آرمان صائمی

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:13
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

فاطمیه- از زبان امام حسن (ع) -( وقتى كه بِينِ خانه دستى بر دعا دارى ) * آرمان صائمی

1159

فاطمیه- از زبان امام حسن (ع) -( وقتى كه بِينِ خانه دستى بر دعا دارى ) وقتى كه بِينِ خانه دستى بر دعا دارى
پيداست قصدِ تركِ ما و خانه را دارى

بعد از تو رازِ سينه‌ام سر بسته مى‌ماند
رازى كه هرشب گريه‌هاىِ بى صدا دارى...

اى كاش مى‌مُردم نمى‌ديدم كه اُفتادى..
بر روى چادر گردِ خاك و ردِ پا دارى..

گفتى كه چيزى نيست دردِ سينه ات اما....
گويا كه از دردش تو هر دَم ماجرا دارى..

مادر بيا و گريه زارى را تمامش كُن
اين خانه را اصلاً چه كارى با عزادارى؟

شاعر : آرمان صائمی

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شهادت حضرت فاطمه (س) -( ای زُهْرَةُ الزَّهرای عالم ! كَلِّمِينِي ) * علیرضا خاکساری

1670
1

شهادت حضرت فاطمه (س) -( ای زُهْرَةُ الزَّهرای عالم ! كَلِّمِينِي ) ای زُهْرَةُ الزَّهرای عالم ! كَلِّمِينِي
بنت رسول الله خاتم ! كَلِّمِينِي
یک بار دیگر باز کن چشمان خود را
من حیدرم -مظلوم عالم - كَلِّمِينِي
"هذا فِراقٌ بِينیُ و بِینکْ " نخوانی
دق میکنم ازفرط ماتم ، كَلِّمِينِي
چشمان پر اشک تو اشکم را در اورد
همراه این باران نم نم كَلِّمِينِي
خانه خرابم میکنی با رفتن خود
من هستم و دنیایی از غم كَلِّمِينِي
غیر از شفایت حاجتی دیگر ندارم
ای مظهر فیض دمادم ! كَلِّمِينِي
غیر از توزهرا جان کسی فکرعلی نیست
درد مرا همواره مرهم ! كَلِّمِينِي
ای چاره سازم!خواهشت بیچاره ام کرد
تابوت هم که شد فراهم ، كَلِّمِينِي
من چه دهم آخر جواب دخترت را؟
محض رضای زینبت هم... كَلِّمِين

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شهادت حضرت فاطمه (س) -( اول نیفتد بی گمان آخر می افتد ) * علیرضا خاکساری

2638
2

شهادت حضرت فاطمه (س) -( اول نیفتد بی گمان آخر می افتد ) اول نیفتد بی گمان آخر می افتد
دیوار کج همواره راحت تر می افتد
هرکس که زهرا را کند آزرده خاطر
روز جزا از چشم پیغمبر می افتد
جبرییل میفهمد بخوبی حرف من را
وقت تماشایش کلاه از سر می افتد
معلوم بود از اولش در کفو زهرا
قرعه به نام ساقی کوثر می افتد
پشتش به این إنسیه ی حوریه گرم است
شیرخدا وقتی به دردسر می افتد
از برکت سربند یازهراست قطعا
با یک اشاره گر در خیبر می افتد
رمز گشایش در قنوت سبز زهراست
هرجا گره در کار هر نوکر می افتد
بالا و بالا میرود تا آن سوی عرش
هرکس به پای فضه و قنبر می افتد
بی شک هر آن که شیعه باشد کاروبارش
فردا به دست بانوی محشر می افتد
من مطمئنم نطفه اش اشکال دارد
هرکس که با این خ

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

ایام فاطمیه -( آقام لب تر کنه تا سر بیارم ) * علیرضا خاکساری

1088

ایام فاطمیه -( آقام لب تر کنه تا سر بیارم  ) آقام لب تر کنه تا سر بیارم
به پای روضه چشم تر بیارم
نمیدونم چرا دستم نمیره
لباس مشکی ام رو در بیارم

قسم به آبروی فاطمیه
میرم با گریه سوی فاطمیه
صدای در میاد از توی کوچه
میاد انگاری بوی فاطمیه

نوشتن از دل مولا شروع شد
سرودن از غم زهرا شروع شد
مبادا خشک بشه اشک چشامون
مصیبت تازه از حالا شروع شد

بیا در ساحل دریا بباریم
کنار مهدیِ تنها بباریم
پس از گریه واسه لبهای اصغر
برای محسن زهرا بباریم

از این هرم زیاد آتش میگیرم
با کاف و ها و صاد آتش میگیرم
تا امروز با عطش اما از این پس
صدای در بیاد آتش میگیرم

گلی بین در و دیوار اسیره
از این غم باغبون داره میمیره
تازه دارم میفهمم که از امشب
چرا تا پا میش

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

مصائب حضرت زهرا (س) -( وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا ) * علیرضا خاکساری

11417
31

مصائب حضرت زهرا (س) -( وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا  ) وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا
یعنی کریمانه کرامت میکند زهرا
بیش از پدر ، مادر محبت میکند زهرا
از نان شب خرج رعیت میکند زهرا

تفسیر ناب آیه های هل اتی یعنی...
لطف بدون منت و بی انتها یعنی...
پیراهنش در دست خالی گدا یعنی ...
شام زفافش هم عنایت میکند زهرا

غم می زداید از دل سائل به یک لبخند
با دست و دل بازی گدا را میکند خرسند
یک روز نان سفره و یک روز گردن بند
همواره لطف بی نهایت میکند زهرا

هرکس مقیم خانه اش شد اهل ایمان شد
مقداد شد میثم شد و عمار و سلمان شد
از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد
چادر نمازش هم هدایت میکند زهرا

زهرا تر از زهرا ندارد عالم ایجاد
آیات قران از مقاماتش خبر میداد
جانم به ا

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:12
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شهادت حضرت زهرا (س) -( من و روضه خواندن که کار همیشه ست ) * علیرضا خاکساری

1277

شهادت حضرت زهرا (س) -( من و روضه خواندن که کار همیشه ست  ) من و روضه خواندن که کار همیشه ست
نه آن روضه هایی که بی اصل و ریشه ست
همان روضه ی سنگ های مزاحم
و آیینه ای که لگدمال تیشه ست
در و تازیانه ، لگد ، میخ و سیلی
مصیبت در این واژه های کلیشه ست
نباشد شنیدن همانند دیدن
حسن از همه بیشتر دل پریش است
سه ماه است در بستر افتاده زهرا
ولی شهر سرگرم بازی خویش است
کسی که از این غصه از پا نشسته
همان شیر شرزه همان شیر بیشه ست
سر شانه دارد علی نیمه ی شب
همان شانه را که پر از زخم نیش است
صدایی که آویزه ی گوش مولاست
صدای زمین خوردن بار شیشه ست

شاعر : علیرضا خاکساری

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

غزل مرثیه فاطمیه -( شکستن ات کمرم را شکست فاطمه جان ! ) * علیرضا خاکساری

2028

غزل مرثیه  فاطمیه  -( شکستن ات کمرم را شکست فاطمه جان ! ) شکستن ات کمرم را شکست فاطمه جان !

علی کنار تو از پا نشست فاطمه جان !

تمام ماحصل عمرمان در این نه سال

هر انچه بافته بودم گسست فاطمه جان !

هجوم و هیزم و بی حرمتی بعید نبود

از ان جماعت اتش پرست فاطمه جان !

رفیق راه عبورم شده است نامردی

که راه را به تو در کوچه بست فاطمه جان !

نشسته بر رخ تو جای پنج انگشتش

چه ها ندیدی از آن ضرب دست فاطمه جان !

خوشا به حال علی که محبتش به دلت

نشسته است ز روز الست فاطمه جان !

کجاست هدیه ی شام زفاف مان بانو؟

بگو به گوش علی هرچه هست فاطمه جان !

بگو چکار کنم با خودت مرا ببری ؟

مدینه بی تو عذاب اور است فاطمه جان !

شاعر : علیرضا خاکساری

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شهادت حضرت فاطمه (س) -( ذکر زمین و آسمان ها "وای مادر " ) * علیرضا خاکساری

1748

شهادت حضرت فاطمه (س) -( ذکر زمین و آسمان ها "وای مادر  " ) ذکر زمین و آسمان ها "وای مادر "
دم پاره ی روز و شب ما "وای مادر"
حتی ملائک مجلس روضه گرفتند
پیچیده در عرش معلا "وای مادر"
من روضه ی مکشوف را لازم ندارم
هر شب به سینه میزنم با "وای مادر "
با هر فراز روضه اش اتش بگیرم
با هر فراز روضه حتی "وای مادر "
زهرا زمین گیر و علی خانه نشین شد
غصه دو تا شد وای بابا وای مادر
هرگز نیفتاد از لبش بعد نود روز
دق مرگ کرد اخر حسن را "وای مادر "
هم ناله با زینب کنیزان دم گرفتند
ورد لب فضه و أسما "وای مادر "
دیگر حسینش ماند و یک پیراهنی که...
تسبیح طفل مانده تنها وای مادر
از جنت الاعلی پیمبر ناله سر داد
ای وای کوثر وای زهرا وای مادر
امروز و فردا که ندارد تا قیامت
ذک

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

فاطمیه در فراق امام زمان(عج) -( مثه يه چشم به هم زدن ) * رضا تاجیک

1626

فاطمیه در فراق امام زمان(عج) -(  مثه يه چشم به هم زدن ) اين فاطميه هم گذشت
مثه يه چشم به هم زدن
بازم ميون روضه ها
نديدمت يابن الحسن

اين فاطميه هم گذشت
ميگم از عمق وجودم
ببخش اگه آقا برات
نوكر خوبى نبودم

وقتى به قلب پر غمت
سخت ميگذره تو روضه ها
اين شبا ميدم صدقه
برا سلامتيت آقا

هيات به هيات اين شبا
تو روضه ها حيرونتم
إلى مَتى أحارُ فيک
عمريه سرگردونتم

دوباره بازم آقاجون
مى شينه رو لباى من
بين دعاى ندبه مون
اين الحسين اين الحسن

خيليا دوست دارن تو اين
مجلس روضه بميرن
خيليا هم با صد اميد
ميان ازت مزد بگيرن

مزدى نميخوام اين كه تو
راهم دادى بسه برام
فقط نگاه گرمتو
به زير اين خيمه ميخوام

نوكر تو توو اين يه ماه
آقا براتون كم نذاشت
هرچى كه توى چنته د

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 10:51
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت زهرا (س) -( همه ی حرفاتو از چشمات می خونم ) * محسن طالبی پور

1792
1

دانلود  متن و سبک نوحه شهادت حضرت زهرا (س) -( همه ی حرفاتو  از چشمات می خونم ) همه ی حرفاتو از چشمات می خونم
خسته ای از دنیا این و خوب می دونم
گریه کن سبک بشی بگو از دردت مادر
بگو چه کرده با تو این دیوار و در
دیدم که تو بین آتیش و دودی
شعله ها می زد تو افتاده بودی
ای کاش اونجا نبودی
وای مادرم پاشو

گم شده جسم تو میون پیرهنت
می ترسم که بشه پیرهنت کفنت
بمیرم مادر چقد نفسات ناله داره
بمیرم پهلوت چقد لاله می کاره
وا کن مادر چشمای غمبارتو
عوض کن این پیرهن گلدارتو
کشتی پرستارتو
وای مادرم پاشو

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 7
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 07:15
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 محمدرضا نادعلیان

شعر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها -(چشم هایت چقدر مضطرب است) * محمدرضا نادعلیان

1147
1

شعر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها -(چشم هایت چقدر مضطرب است) بادی از جانب خزان آمد
نوبهارم چه سخت پرپر شد
مردک پست با تبر آمد
فصل قتل دل صنوبر شد

میخ، بر سینه اش دخیل نبند
این چه وقت دخیل بستن شد؟
اصلا انگار بی خبر هستی،
آتشی پشت خانه روشن شد؟

بسترت غرق عطر لاله شده
صورتت رنگ یاس ملتهب است
خانه ام باغ گل شده، بس کن
چشم هایت چقدر مضطرب است

من و تو مثل آینه بودیم
تا زمین خورده ای زمین خوردم
از همان روز ، بین آن کوچه
ظاهرا زنده ام ولی مردم

ماه شب های سوت و کور علی
آسمانم فقط تو را دارد
خواهشا سمت صبح سرد نرو
مثل ماه مرا کجا دارد؟

اینقدر بین رفتن و ماندن،
پا به پا کرده ای که آب شدی
حیدرت را ببخش فاطمه جان
تو به عشق علی عذاب شدی

کمرم خم شده ز داغ دلت
س

  • چهارشنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1396
  • ساعت
  • 10:46
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا نادعلیان
ادامه مطلب
 جواد کلهر

غریب مدینه -( فزون تر از غم تنهایی علی غم نیست ) * جواد کلهر

975

غریب مدینه -( فزون تر از غم تنهایی علی غم نیست ) فزون تر از غم تنهایی علی غم نیست
علی شناس تر از فاطمه به عالم نیست
هر آنکه سائل و خدمتگزار فاطمه شد
گدایی اش ز بزرگی و سروری کم نیست
ولایتی که حصین و امان ز قهر خداست
مگر عبارت زنهار آن معظم نیست
چگونه شعله فروزان زدند فاطمه را
که غیر آتش و دودی بر آن مجسم نیست
جراحتی که ز مسمار قلب او سوزاند
حرارت و تپشی از ولایتش کم نیست
رسید فضه به امداد فاطمه آنجا
مگر کسی بجز از خادم تو محرم نیست
به وقت پیری و عزلت عصا به کار آید
کسی به سن جوانی که قامتش خم نیست
به داغ فاطمه در سوگ جانگداز نبی
به غیر اشک غریب مدینه مرهم نیست
سه ماه طی شد و نبود امید بهبودی
اگر شفاست دگر فاطمه مصمم نیست
زنان شهر مدینه چه زو

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:36
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

مظلومیت حضرت زهرا (س) -( فاطمه ای رازها در سینه ات ) * جواد کلهر

1051

مظلومیت حضرت زهرا (س) -( فاطمه ای رازها در سینه ات ) فاطمه ای رازها در سینه ات
جان به قربان دل بی کینه ات
ای قرین دردهای مرتضی
در پس در یاور شیر خدا
نور پاکت قبل از ایجاد زمین
خلق شد زامر خداوند مبین
سینه، مالامال حی لایزال
عشق در این دل نمی یابد زوال
هم تو حورایی و انسان فاطمه
قبل اَن یَخلُق ز مافیها همه
چار نور پاک را تو مادری
هفت بحر و آسمان را سروری
انبیا ریزه خور خان تو اند
اولیا هر یک به قربان تو اند
رحمت بی حَدّ بَر اهل زمین
نیستی تنها برای مسلمین
فاطمه ای آنکه کفوی برعلیست
ظلم بر زهرا عداوت با نبی ست
ای ملک بانو و انسان رو که ای
گرد شمع مرتضی پروانه ای
خلق عاجز مانده از قدر تو اند
کور و گنگ و عمی بحر تو اند
خوش به احوال محبان شما
دوستان

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:41
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

شهادت حضرت زهرا (س) -( وقتی جدا شد سوره کوثر ز قرآن ) * جواد کلهر

3625
3

شهادت حضرت زهرا (س) -( وقتی جدا شد سوره کوثر ز قرآن ) وقتی جدا شد سوره کوثر ز قرآن
اشک از بصر می ریخت حیدر همچو باران
بار سفر بست و از این دنیا سفر کرد
بر خاتم پیغمبران او گشت مهمان
تا لحظه آخر که زهرا بستری بود
می گفت لازم نیست بر دارو و درمان
او از فراغ حامل قرآن حزین بود
اما برای مرتضی هم شد پریشان
با هر نفس خون می تراوید از دل او
خون دل و خون جگر بر شاه مردان
ای اهل یثرب وای بر حال شماها
باور نمی کردید او بوده مسلمان
گویا هنوزم نیست محبوب القلوبت
بویی نبردید از علی و روح ایمان
پهلو شکسته سینه ای مجروح و زخمی
تا پای مرگ خود به قرآن بست پیمان
دیگر امیرالمومنین را نیست نیرو
تا آنکه ریزد آب روی جسم بی جان
اسما برای غسل او تعجیل می کرد
چون ابر پوش

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:42
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

شهادت حضرت زهرا (س) -( سرلوحه بندگی ست زهرا ) * جواد کلهر

956

شهادت حضرت زهرا (س) -( سرلوحه بندگی ست زهرا ) سرلوحه بندگی ست زهرا
آرام دل نبی ست زهرا
در وصف ویش همین بود بس
مظلوم تر از علیست زهرا

شاعر : جواد کلهر

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:44
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

بیمار مدینه -( بستری بیمار من رفته ز هوش ) * جواد کلهر

942

بیمار مدینه -( بستری بیمار من رفته ز هوش ) بستری بیمار من رفته ز هوش
صوت قرآنش نمی آید به گوش
بلبلی که بانگ یارب یاربش
پرطنین باشد دگر گشته خموش
فاطمه جان نیمه جانم را ببین
روی خود را از علی دیگر مپوش
من که گفتم رحم کن بر حال من
نی توان دارم نه نای و نی خروش
جرمت ای انسیه الحورا چه بود
صورتت نیلی و پاره گشته گوش
در عزای همسر تازه جوان
مرتضی خون جگر دیگر بنوش
کوفه و شهر مدینه دیده اند
نان و خرما می کشیدی تو به دوش
ای که همدرد یتیمان بوده ای
می کشی تابوت زهرا را به دوش
تا دم آخر که زهرا زنده بود
بود یاد کام پیر می فروش
مهر خود نذر حسینش کرد و گفت
ای عزیز فاطمه قدری بنوش
تشنه لب جان داد در کرببلا
بارلاها اصغرش رفته ز هوش
آب نایاب و حرم در

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:47
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

غریب مدینه -( فزون تر از غم تنهایی علی غم نیست ) * جواد کلهر

877

غریب مدینه -( فزون تر از غم تنهایی علی غم نیست ) فزون تر از غم تنهایی علی غم نیست
علی شناس تر از فاطمه به عالم نیست
هر آنکه سائل و خدمتگزار فاطمه شد
گدایی اش ز بزرگی و سروری کم نیست
ولایتی که حصین و امان ز قهر خداست
مگر عبارت زنهار آن معظم نیست
چگونه شعله فروزان زدند فاطمه را
که غیر آتش و دودی بر آن مجسم نیست
جراحتی که ز مسمار قلب او سوزاند
حرارت و تپشی از ولایتش کم نیست
رسید فضه به امداد فاطمه آنجا
مگر کسی بجز از خادم تو محرم نیست
به وقت پیری و عزلت عصا به کار آید
کسی به سن جوانی که قامتش خم نیست
به داغ فاطمه در سوگ جانگداز نبی
به غیر اشک غریب مدینه مرهم نیست
سه ماه طی شد و نبود امید بهبودی
اگر شفاست دگر فاطمه مصمم نیست
زنان شهر مدینه چه زو

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:48
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

حضرت زهرا (س) -( ساقی از جام می دوست چو ساغر می زد ) * جواد کلهر

1001

حضرت زهرا (س) -( ساقی از جام می دوست چو ساغر می زد ) ساقی از جام می دوست چو ساغر می زد
نزد مستان جهان نغمه ز داور می زد
مستی باده و می کرده چنان مدهوشش
که فقط لب به خم و باده کوثر می زد
فاطمه کوثر و ساقی ره دوست علی است
او که پیوسته دم از حضرت حیدر می زد
کیستی فاطمه ای ام ابیهای پدر
بوسه بر سینه و دست تو پیمبر می زد
آنکه از فاطمه اش نسل امامت باقیست
از چه رو خصم بر او وصله ابتر می زد
سینه اش خرد شد و بازویش از کار افتاد
آن دو عضوی که بر آن بوسه مکرر می زد
دوره کردند تو را تا که علی را بکشند
قتل صبر است بر این خاطر و باور می زد
کوچه باریک شد و دومی از راه رسید
پیش چشمان پسر بر رخ مادر می زد
گاه در خواب و گهی وقت نمازش زینب
بوسه بر بازوی بشکسته ما

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:58
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

شهادت حضرت زهرا(س) -( آتش و دود چه غوغا می کرد ) * جواد کلهر

4726
13

شهادت حضرت زهرا(س) -( آتش و دود چه غوغا می کرد ) آتش و دود چه غوغا می کرد
مادرم فاطمه آوا می کرد
بار شیشه به برش بود ولی
پشت در یاری بابا می کرد
بهر امداد علی آمده بود
او تولی و تبرا می کرد
الف قامت خود را چون دال
بهر آن قامت رعنا می کرد
میخ در وصله ناجوری بود
ورنه با سینه مدارا می کرد
گفت یا فضه برس بر دادم
چه شد این گونه تقاضا می کرد
شعله بر خانه مسلط شده بود
زینبش شکوه ز دنیا می کرد
دید او مادرش از پا افتاد
او دعا جانب یکتا می کرد
بانویی که سبب خلقت ماست
نفسش کار مسیحیا می کرد
با وجودی که سراپا غم بود
گریه بر غربت مولا می کرد
چه شد این بار که از شوهر خود
او نهان چهره و سیما می کرد
با همین چشم کبود از سیلی
گوهر گمشده پیدا می کرد
هر نفس خون

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 20:04
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

حضرت زهرا (س) -( آتش نشان گشتی نشانی آتش دل ) * جواد کلهر

922

حضرت زهرا (س) -( آتش نشان گشتی نشانی آتش دل ) آتش نشان گشتی نشانی آتش دل
آتشفشان کردی به پا با رانش دل
این آتش سوزان نسوزانده پرت را
پرواز کردی تا بیابی رویش دل
بیش از همه بر حال مادرهایتان سوخت
قلب زمین در فصل سرد بارش دل
می کرد بهر یاری ات لحظه شماری
همکار یا امدادگر با پویش دل
گفتند آهسته صدای ناله آمد
اما چه سودی داشت غیر از رنجش دل
من فاطمیه پر حرارت دیده بودم
اما شده امسال افزون سوزش دل
سوزانده آتش گر سراپای شما را
باقی است اما از مدینه پرسش دل
زهرا به پشت در چرا افتاد از پا
با نعره دشمن به پا شد لرزش دل
ای کاش می کردید آنجا یاری از او
بودید آن جا مایه آسایش دل
گویی چنان ما بین آن دیوار و در بود
شد میخ هایش جای تیر و ترکش دل
از پا ف

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 20:18
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

السلام علیک ایها الصدیقه الشهیده -( من غریبم به غریبی علی رحم نما ) * جواد کلهر

1065

السلام علیک ایها الصدیقه الشهیده -( من غریبم به غریبی علی رحم نما ) من غریبم به غریبی علی رحم نما
نیست این گونه روی رسم وفا
فاطمه جان گله مندم کردی
بی کس و خانه نشینم کردی
گریه کردی تو به حالم زهرا
می شوم بعد تو دیگر تنها
ای بهار رخ تو رنگ خزان
جان حیدر مرو از خانه مان
با خدا بسکه تویی گرم نماز
معجرت را نکنی دیگر باز
سیلی خصم رخت را پوشاند
به خدا قلب علی را سوزاند
سینه ات محرم هر راز بود
نکند لحظ پرواز بود
شوق دیدار پدر داری باز
می کنی در ره او بر من ناز
چون رسیدی به نبی گو که علی
در ره حق به بلی گفته بلی
صحبت از واقعه کوچه مکن
اینقدر بهرعلی مویه نکن
بین این شهر همه دانستند
پیش چشمان تو دستم بستند
رد خون پس در با من گفت
خاطرم را ز حقیقت آشفت
فاطمه می روی و من

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 20:23
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

احراق بیت ولایت -( هیزم رسید و آتشی از در بلند شد ) * حسن لطفی

3150
1

احراق بیت ولایت -( هیزم رسید و آتشی از در بلند شد ) هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که ناله‌ی مادر بلند شد

مامور شد به صبر علی ، از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد

با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برایِ کُشتنِ مادر بلند شد

در را شکست او ، کمرِ شیعه را شکست
طوری که وای وایِ پیمبر بلند شد

طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد
طوری زدند ناله‌ی حیدر بلند شد

با این همه همینکه علی بین کوچه رفت
دیوار را گرفت از آن در بلند شد

دستش رسید دامن مولا ولی شکست
از بس قلاف تیغ مکرر بلند شد

زینب شنید گریه‌ی در آه میخ را
زینب گریست دادِ برادر بلند شد

کُنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
وقتی دوباره گریه‌ی دختر بلند شد
* * *
این راه فاطمه است که سر ب

  • شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:28
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) -( چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را ) * محمد جواد شیرازی

1238

 حضرت زهرا(س) -( چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را ) چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را
که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را

بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است
مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را

اگر چه آسیابش محور ارزاق گردون است
از این دنیا برای خود نمی خواهد پشیزش را

غلامی حر شد و قرضی ادا گشت و فقیری سیر
خدا با خنده برگرداند بر او سینه ریزش را

اگر چه زیر و رو شد پیکرش اما کسی از او
ندید اصلا سکوت حنجر دشمن ستیزش را

دری که سوخته با ضربه ای آرام می ریزد
بگو کمتر کند ملعون از این در دورخیزش را

نمی فهمد اگر آن بی حیا پس لااقل ای کاش
درِ خانه نگه دارد عقب، مسمار تیزش را

ثمر از شاخه افتاد و خدا بر خویش واجب کرد
برای قاتل محسن عذاب رستخیزش را

  • شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:34
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت محسن علیه السلام -( مادر و بچه در خطر هستند ) * شایان مصلح

1510
6

حضرت محسن علیه السلام -( مادر و بچه در خطر هستند ) مادر و بچه در خطر هستند
چون علمدار یک نفر هستند

در مسیر دفاعِ از حیدر
هر دو تا عازم سفر هستند

یک نفر داد می زند نزنید
ثلث سادات پشت در هستند

مادری زیر دست و پا مانده
مردم شهر بی خبر هستند

آی مردم مگر نمی دانید
این دو از نسل بوالبشر هستند؟

شیعیان ابتدای ماه ربیع
زخمیِ آخر صَفَر هستند

ما لباس سیاه می پوشیم
گرچه یک عده خیره سر هستند

شایان مصلح

  • شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:45
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

احراق بیت ایام محسنیه -( رفتی و حال فاطمه ات روبراه نیست ) * محمدصادق ابراهیمی

2133

احراق بیت  ایام محسنیه  -( رفتی و حال فاطمه ات روبراه نیست ) رفتی و حال فاطمه ات روبراه نیست

دیگر برای آل عبایت پناه نیست

شیطان به روی منبر تو تکیه کرده است

رخت کسی برای عزایت سیاه نیست

رجاله ها دوباره شکستند عهد خویش

اینجا کسی برای حقیقت گواه نیست

غیر از علی برای تو یاری نمانده است

جز فاطمه برای علی هم سپاه نیست

هر چند بعد تو دگر از پا فتاده ام

من یک تنه به پای علی ایستاده ام

****

سهمم ز روزهای پس از تو عذاب شد

دیگر سلام های علی بی جواب شد

با هیزم آمدند مرا تسلیت دهند

"بی حرمتی به ساحت آیینه باب شد"

محسن تمام دلخوشیم بود بعد تو...

افسوس دلخوشی پس از تو سراب شد

گهواره ای که ساخته بودم برای او

بین هجوم لشکر شیطان خراب شد

محسن به پای حق

  • شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:47
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 میلاد  حسنی

محسنیه -( آکنده است از دود هیزم بوی فروردین ) * میلاد حسنی

1161

محسنیه -( آکنده است از دود هیزم بوی فروردین ) آکنده است از دود هیزم بوی فروردین
انگار خون ميبارد از پهلوى فروردين

روييده روى سينه ى او يک گل ميخک
يک لاله هم گل کرده بر بازوى فروردين

سال سياهى از ربيع الاولش پيداست
در شعله خاكستر شده گيسوى فروردين

جز در حضور خالق گلها نمى شد خم
خم شد چرا پس پشت در زانوى فروردين

ديوارها با چشم خود ديدند و لرزیدند
درکوچه ها وقتى شکست ابروى فروردين

دست جهنم زاده كارى كرد كه آخر
شرمنده شد ارديبهشت از روى فروردين

نيمه شب تلخى به پايان آمد اين دفتر
پنهان شد از چشم جهان بانوى فروردين

شاعر : میلاد حسنی

  • شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:55
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا (س) -( روز آری روز ، اما تیره بود و تار بود ) * مهرداد مهرابی

1165

حضرت زهرا (س) -( روز آری روز ، اما تیره بود و تار بود ) روز آری روز ، اما تیره بود و تار بود
آنچنان که راویان گفتند شب انگار بود !

پس دوباره امت موسی به هارون پشت کرد
پشت پرده دست های سامری در کار بود

می شمرد آن روز آفت در میان مزرعه
دانه دانه دانه های پوک را ، خروار بود

آنچه در آن کوچه می زد با دل همسایه ها ...
داد هم رنگی ، نمای سنگی دیوار بود

ابتدا خودخواه ها بعداً خدا خواهان شهر
غیر از این معنا مگر "الجار ثم الدار" بود؟!

آنکه زد تنها میان شهر پیغمبر ، دریغ !
سنگ زهرا را به سینه ، لاجرم مسمار بود

فاش با بی حرمتی ها دست رد خورد عاقبت
"سینه ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود
***

آنچه بعد از فاطمه روی سر زینب نشست
ای ! گرد یتیمی بود یا آوار بود

  • شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:56
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد