شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس
 اسماعیل تقوایی

یا فاطمه -( سیلی مزن بر روی او نامرد او زهراست ) * اسماعیل تقوایی

2816
3

یا فاطمه -( سیلی مزن بر روی او نامرد او زهراست  ) یا فاطمه(س)
سیلی مزن بر روی او نامرد، او زهراست
رفته مگر ازیاد تو او دختر طاهاست

در پیش چشم کودکی مادر زدن، ای وای
مادر زمین افتاده،کودک دیده اش دریاست

هرچه تقلا می کند تا مادرش خیزد
تاب وتوانش نیست،آخر مجتبی تنهاست

ای کاش دستت می شکست ای جانی ملعون
برصورت زهرا اثر از ضربه ات برجاست

لعنت به تو ای ظالم اول به آل ا...
در امتداد ظلم تو کرببلا پیداست

کرببلا ومادر ویک پیکر بی سر
ازناله اش در آسمان شور عزا بر پاست

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 12:32
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 امیر عباسی

واحد فاطمیه -(سوره قدر و کوثر،ای خروش تو محشر) * امیر عباسی

1713

واحد فاطمیه -(سوره قدر و کوثر،ای خروش تو محشر) سوره قدر و کوثر،ای خروش تو محشر
همه ی هستِ حیدر،یاور و یار رهبر
جانم بادا قربان غم تو
بر روی لب داریم همه دم ذکر و دمِ تو
زهرا زهرا شورِ دو عالَم
ای ثناخوانِ عشق تو هاجر و مریم
گل حیدر یا زهرا...

ای نماز تو فخرِ،خالقِ آسمانها
عرصه سَروَریّت،پَهنه ی کهکشانها
جانِ طاها ای نورِ بی همتا
عالَم همه مِسکینَت ای صدّیقه ی کبری
ای مادرِ شمسِ عاشورا
دانش آموزِ مَکتبت زینب کبری
گل حیدر یا زهرا...

  • جمعه
  • 22
  • دی
  • 1396
  • ساعت
  • 02:43
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا فاطمه الزهرا (س) -(تنها بمانده ام بی یار ویاورم ) * اسماعیل تقوایی

1172
2

یا فاطمه الزهرا (س) -(تنها بمانده ام بی یار ویاورم ) تنها بمانده ام بی یار ویاورم
افتاده پشت در مظلومه همسرم

زهرای من خدا در خون وآتش است
شرمنده از روی مولا پیمبرم

یاس کبود من همراه غنچه اش
افتاده بر زمین نالان برابرم

دستان من شده بسته به بند کین
ناشد مدد کنم دلدار مضطرم

شرمنده ام زتو زهرا مرا ببخش
چون در حصار این قوم ستمگرم

فضه بیا مدد، کن همسر مرا
محسن فدا شده دریاب وهمسرم

ای مردم او بود دردانه ی رسول
من گرد خندق وسردار خیبرم

زهرا بنالد وبابا صدا زند
این ناله می زند آتش به پیکرم

یارب سپارم این نامردمان به تو
تاموقع جزا، تا روز محشرم

  • یکشنبه
  • 24
  • دی
  • 1396
  • ساعت
  • 15:21
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

نذر حضرت زهرا (س) ، زبانحال حضرت مولا علی (ع) -(چشم هايت به آسمان باز و) * آرمان صائمی

1497

نذر حضرت زهرا (س) ، زبانحال حضرت مولا علی (ع) -(چشم هايت به آسمان باز و) چشم هايت به آسمان باز و
در سكوتت هزارتا حرف است
لااقل ناله اى بزن خانم
جمله نه...آهِ تو دوتا حرف است...
-
حيف شد!زندگىِ خوبى بود
من و تو دركنار هم بوديم
چارتا دسته گل خدا داد و
چِقَدَر بى قرار هم بوديم
-
فاطمه!من همان على هستم
چه كسى گفته رو بپوشانى؟
دستِ رد مى زنى به سينه ى من؟
التماست كنم نمى مانى؟
-
نه غذايى نه آب مى نوشى
همه شب تا به صبح بيدارى
فكر كردى كه من نمى بينم؟
درد دارى...به رو نمى آرى...
-
گريه هاى يواشكى تا كى؟
لااقل سخن بگو با من..
سرفه كردى دوباره زهراجان؟
لاله افتاده روى پيراهن....
-
فكر رفتن نباش خانمم
فكر من نه...فكر كودكانت باش
نكند غصه ى مرا بخورى
تو بمان...با قدِ كمانت با

  • سه شنبه
  • 26
  • دی
  • 1396
  • ساعت
  • 18:39
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر مصیبت حضرت زهرا س - «دوباره درد پهلویش گرفته» * وحید ولوی

1637
3

شعر مصیبت حضرت زهرا س - «دوباره درد پهلویش گرفته» دوباره درد پهلویش گرفته
سرش را بین زانویش گرفته
به ناگه شانه از دستش زمین خورد
گمانم هر دو بازویش گرفته
از آن دم که ز کوچه، خانه برگشت
نمی دانم چرا رویش گرفته؟
شنیدم سیلی از نامرد خورده
اگر از چشم او سویش گرفته
میان دود و آتش بود زهرا
که شعله بر همه مویش گرفته
غلاف تازیانه بی امان خورد
غلافی که به ابرویش گرفته
زمین دور سرش می چرخد از درد
دوباره درد پهلویش گرفته

  • جمعه
  • 29
  • دی
  • 1396
  • ساعت
  • 10:26
  • نوشته شده توسط
  • وحید ولوی
ادامه مطلب
 حمیدرضا محسنات

شعر فاطمیه برای اول مجلس -(کبوتری که خیال حرم به سر دارد ) * حمیدرضا محسنات

3545
6

شعر فاطمیه برای اول مجلس -(کبوتری که خیال حرم به سر دارد ) کبوتری که خیال حرم به سر دارد
مگر بمیرد از این فکر دست بردارد

حرم ندیده ولی دلخوشیم اینقدری
که صاحب حرم از حال ما خبر دارد

کبوتر حرمی بی نشان شدن سخت است
همیشه کفتر بی لانه دردسر دارد

به عشق خنده دلبر همیشه بخشیدیم
دل شکسته ی ما غصه ای اگر دارد

چه غصه ای ؟ به خدا انتهای خوشبختیست
همین که حضرت زهرا به ما نظر دارد

نسیم میوزد از کوچه ها خبر داری ؟
دوباره مادرمان دست بر کمر دارد ...

  • یکشنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 01:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

زمینه شهادت حضرت زهرا(ُ) *

711

زمینه شهادت حضرت زهرا(ُ) 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
زمینه حضرت زهرا(س)

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
یه روزی توکوچه. اومدن نامردم
توی دستاپربود. ازآتیش وهیزم
قیل وغال برپاشد. محشرکبری شد
من بمیرم آخر. آتیشی برپاشد
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
میسوزونه منوغصه ی مادرم
ناله زدش بیافضه دیگه برم۲
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
پهلوشکسته/بامیخ درخدا
آتیش گرفته /خونه مرتضی
٫(مادر مادرمادرمادر)،
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
اومدن توخونه. دوره کردن مارو
باطناب وشمشیر. میبرن بابارو
دست به پهلومادر. پی مردخیبر
ناله میزدمی گفت. من فدای حیدر
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
شال آقاروگرفتش محکم تودست
حمله کردن به بی بی چل تارذل وپست۲
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
باز

  • یکشنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 08:17
  • نوشته شده توسط
  • میلادرهبر
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

دیوار ودر -(بین دیوار ودری تا که تن زهرا ) * اسماعیل تقوایی

2959
4

دیوار ودر -(بین دیوار ودری تا که تن زهرا ) بین دیوار ودری تا که تن زهرا ماند
ناله وا ابتایش دل عالم سوزاند

برد از یاد، همه درد خودش را تا دید
دشمن دون علی اش را سوی مسجد بکشاند

با همان حال بدش خواست که مانع گردد
ضرب شلاق عدو بر سر جایش بنشاند

ناله زد فضه بیا نو گلم از دست برفت
لگدی خورد به در ریشه او راخشکاند

فضه آمد به برش، بانوی خود را تا دید
ناله زد خاک غمش بر سر وبر رو افشاند

شوهری کاش نبیند چوعلی این صحنه
بود در بند برای مددش چاره نماند

خون دل اشک شد ودر غم یارش بارید
حالت فاطمه اش چشم علی را گریاند

ننگ بر آنکه زده فاطمه را ضرب جفا
داغ این ننگ به پیشانی منحوسش ماند

  • یکشنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

شورحضرت زهرا(س) -(به دردنوکراشفایی) *

1273
1

شورحضرت زهرا(س) -(به دردنوکراشفایی) شورزیباحضرت زهراسلام الله علیها

به سبک آقای ماابوترابه
***

به دردنوکراشفایی
تومادرسینه زنایی
همه میدونن که توبانو
راز من اسمه ودوایی
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
مادرمن
به من بی سروپاتویک نگاه کن
توی جمع نوکرات منوسواکن
برای گریه کنات بی بی دعاکن
یازهرا(سلام الله علیها)
****
رسیده فاطمیه بازم
به گریه وسوزوگدازم
تواین شباذکرلب من
یافاطمه بعدنمازم
من بمیرم
که نداری حرمی توی مدینه
تموم غصه وماتمم همینه
به توسیلی میزدن ازروی کینه
یازهرا(سلام الله علیها)
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
مدینه رنگ خون گرفته
زهراشده مریض وخسته
حسن داره روضه میخونه
پهلوی مادرم شکسته
بشکنه کاش
دستای مغیره که زدش به مادر
افتادش روخاک مثه لاله ی پرپر

  • یکشنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 09:04
  • نوشته شده توسط
  • میلادرهبر
ادامه مطلب

غزل روضه حضرت زهرا(س) درد دل با امام علی(ع) -(دلم ازغصه پره ازچی بگم علی علی) *

5706
6

غزل روضه حضرت زهرا(س) درد دل با امام علی(ع)  -(دلم ازغصه پره ازچی بگم علی علی) بسم الله الرحمن الرحیم

غزل روضه ای درد دل حضرت زهرا(س)باامیرالمومنین(ع)

دلم ازغصه پره ازچی بگم علی علی
ازغریبی وغمت من چی بگم علی علی
...........................................................
یادته خونمونونامردماآتیش زدن
میسوزه بال وپرم ازچی بگم علی علی
......................................................
تاآتیش گرفت پرم صدازدم فضه بیا
بارشیشماشکستن چی بگم علی علی
......................................................
سرم ازضربه ی اون تازیونه دردمیکنه
ازکبودیای این تن چی بگم علی علی
......................................................
بدجوری غلاف شمشیرازدن به بازوهام
پهلوم ازضرب لگددرد

  • یکشنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 09:20
  • نوشته شده توسط
  • میلادرهبر
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

غروب فاطمه -(غروب کرده دگر مهر آسمان علی ) * اسماعیل تقوایی

1243
2

غروب فاطمه -(غروب کرده دگر مهر آسمان علی ) غروب کرده دگر مهر آسمان علی
زدست رفته همی همسر جوان علی

فراق فاطمه اش آنچنان براو سخت است
رسیده بر لب او زین فراق جان علی

چها کشیده زمانی که غسل میدادش
فدای دیده ی گریان وخون فشان علی

نگه به نعش عزیزش نموده می نالید
دوباره زنده شو ای یار مهربان علی

دوباره خیز زجا حامی همیشگی ام
ببین تو حال بد و قامت کمان علی

علی بدون تو ساکت شده نشسته زپا
ببین زبان من، الکن شده زبان علی

چراغ خانه من بی تو خانه تاریک است
چه سرد وغمزده شد وضع آشیان علی

شدست خانم این خانه زینب زارت
به او که می نگرم تو شوی عیان علی

شبانه پیکر پاکت به خاک بسپردم
که تا شوی به جهان گوهر نهان علی

خوشا دمی که مزارت عیان شود به

  • دوشنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 21:38
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک3 ـ ذکر / زمزمه / زمینه سنگین ـ ظالم -(قنفذ الهی خوش نبینی) * حسن ثابت جو

2650
4

سبک3 ـ ذکر / زمزمه  / زمینه سنگین ـ ظالم -(قنفذ الهی خوش نبینی) قنفذ الهی خوش نبینی
از هر چه ظالم بوده تو ظالم ترینی(۲)
از جمع ما بردی گلی را
شد كار بابایم دگر خانه نشینی (۲)
نفرین به تو كردی جفا بر هستِ مادر
با ضربه‌ای بردی رمق از دستِ مادر
زخمی و خسته ـ وای مادرِ ـ وای مادر ـ وای مادر من
پهلو شكسته ـ وای مادرِ ـ وای مادر ـ وای مادر من
در كوچه‌ها كارم جنون شد
از ضربِ‌سیلی‌چشمِ مادرغرقِ‌خون‌شد(۲)
دست عدو از بس قوی بود
روپوش مادر از گلِ رویش برون شد(۲)
بهرِ كمك خود را به سویش می‌كشاندم
پنهان ز بابا چادرش را می‌تكاندم
زخمی و خسته ـ وای مادرِ ـ وای مادر ـ وای مادر من(۲)
پهلو شكسته ـ وای مادرِ ـ وای مادر ـ وای مادر من(۲)
از شدت آن ضربِ سیلی
رخساره‌ی من هم پر ا

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 23:15
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک 1 ـ ذکر / شور ـ دعا -(زهرا دعا كن ای یاسِ خونه) * حسن ثابت جو

1681
1

سبک 1 ـ ذکر / شور ـ دعا -(زهرا دعا كن ای یاسِ خونه) زهرا دعا كن ای یاسِ خونه
حیدرِ خسته ـ تا بعدِ غسلت ـ زنده نمونه
حالا می‌دونم ـ یارِ جونم
چرا تو از چشمای حیدر رو گرفتی
شبا به وقتِ ـ نمازِ وِترِت
می‌شستی و دستی به پهلو می‌گرفتی
وای من از گرفتن رو
علی و خونِ زخمِ پهلو
زهرای حیدر (۴)
اسماء مریز آب كه بی‌قرارم
من نمی‌تونم ـ خون‌های‌پهلو ـ رو بند بیارم
دستای لرزون ـ چشمای گریون
یكی برا زهرای من كفن بیاره
شدم پریشون ـ مثلِ یه مجنون
وقت كفن چشمای زینب نمی‌زاره
آستینا رو دهن بگیرید
دستْ رو چشِ حسن بگیرید
زهرای حیدر (۴)
ای كودكانم ـ همه بیایید
با مادر خود ـ لحظه‌ی آخر ـ وداع نمایید
وای از دلِ شب ـ غش كرده زینب
حسین داره چشمای كوثر و می‌بوسه
دستای زهر

  • چهارشنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

ذکر سنگین ـ شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(رفتی از برِ علی ـ یاسِ پرپرِ علی ـ یا فاطمه) * حسن ثابت جو

1272
2

ذکر سنگین ـ شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(رفتی از برِ علی ـ یاسِ پرپرِ علی ـ یا فاطمه) رفتی از برِ علی ـ یاسِ پرپرِ علی ـ یا فاطمه
اشكِ غم نشسته در ـ چشمانِ ترِ علی ـ یا فاطمه
ای گلشنِ علی ـ جان و تنِ علی
جان دادنت شده ـ جان کندن علی
زهرای من مرو ـ زهرا زهرا(۲)
غمخوارِ جوانِ من ـ ای روح و روانِ من ـ یا فاطمه
رفتی با نبودِ تو ـ گویی رفته جانِ من ـ یا فاطمه
من میرِ خیبرم ـ بی یار و یاورم
بعد از تو فاطمه ـ دردم کجا برم
زهرای من مرو ـ زهرا زهرا(۲)
یارِ لاله گون كفن ـ می‌گوید ز تو حسن ـ یا فاطمه
از كوچه شنیده‌ام ـ از داغِ تو یاسِ من ـ یا فاطمه
تنها نشسته ام ـ با دست بسته ام
همچون تو فاطمه ـ از کینه خسته ام
زهرای من مرو ـ زهرا زهرا(۲)

  • چهارشنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سحر ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(ای خدا وقت سحر نزدیک است) * حسن ثابت جو

993

سحر ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(ای خدا وقت سحر نزدیک است) ای خدا وقت سحر نزدیک است
لحظه‌ی سخت سفر نزدیک است
پرده‌ای زد به میان حجره
گفت با ناله شرر نزدیک است
پشت این پرده عزا می‌گیریم
شستن قرص قمر نزدیک است
دختری فکر غم بابا بود
گفت فریاد پدر نزدیک است
کودکی داد به مادر پیغام
راه دوری چه قدر نزدیک است
پرده لرزید همه فهمیدند
رفتن سوخته پر نزدیک است
ناله‌ای گفت بیایید وداع
رفتن مادر اگر نزدیک است

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 09:56
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سیدة النساء ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(بی‌‌خبرانِ از خدا ظلم به ما روا نبود) * حسن ثابت جو

1195

سیدة النساء ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(بی‌‌خبرانِ از خدا ظلم به ما روا نبود) بی‌‌خبرانِ از خدا ظلم به ما روا نبود
مادر مظلومه‌ی ما مگر گل خدا نبود؟
همیشه احترام او سفارش رسول بود
مگر مقام مادرم سیدة النساء نبود؟
مگر نگفت فاطمه پاره‌ای از تن من است
مگر عزیز حضرت خاتم الانبیاء نبود؟
شهر مدینه ساکت و مادر ما به ناله شد
از چه نوای فاطمه در خور اعتناد نبود؟
ای که میان کوچه‌ها حرمت او شکسته‌ای
مگر حدیث فاطمه کوثر و هل اتی نبود؟
مقصد کینه‌ی شما بود ولایت و علی
بانوی پشت در مگر همسر مرتضی نبود؟
این همه خدمت نبی رفت ز یادتان اگر
لیک به یادتان مگر دختر مصطفی نبود؟

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 09:57
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

عقده ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(مادرم بی سخنت عقده‌ی من وا نشود) * حسن ثابت جو

1131

عقده ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(مادرم بی سخنت عقده‌ی من وا نشود) مادرم بی سخنت عقده‌ی من وا نشود
غم پژمردن تو در دل من جا نشود
تو اگر بی حسنت رفته‌ای، ای رفته به خواب
مادرم بی‌تو حسن عمر به فردا نشود
من که خود شاهد غم‌های تو بودم، دانم
مادری چون تو چنین غمزه پیدا نشود
دل شب بود شبی بین دعا گفت پدر
هیچ کس نزد علی مثل تو زهرا نشود
یاد آن روز که جدّم به تو زد بوسه و گفت
دختری چون تو دگر امّ ابیها نشود
سخنی گفتم و مادر تو بگو یک کلمه
حرفی آخر که دلم خانه‌ی غم‌ها نشود
نکند بی حسنت پر زده‌ای ای مادر
خیز تا چون قد تو قامت من تا نشود
من که همراز تو در کوچه‌ی ماتم بودم
کاش باشی که دگر راز تو افشا نشود

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 09:57
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

فاطمیه ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(فاطمیه شد عیان، مادر کجاست؟) * حسن ثابت جو

1911
2

فاطمیه ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(فاطمیه شد عیان، مادر کجاست؟) فاطمیه شد عیان، مادر کجاست؟
ای زمین، ای آسمان، مادر کجاست؟
مانده در دل این سؤال بی‌جواب
ای خدا آن بی نشان، مادر کجاست؟
ناله و ضجه کی آرامم کند؟
تا ندانم قد کمان، مادر کجاست؟
در پس هر روضه دل پرسیده است
آن شکسته استخوان، مادر کجاست؟
رخ نما، پاسخ بده، ای منتقم!
مهدی صاحب زمان، مادر کجاست؟
بی تو ما راه زیارت گُم کنیم
زائر قبر نهان، مادر کجاست؟
یک مدینه کن تو مهمانم شبی
ای عزیز روضه‌خوان، مادر کجاست؟

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:02
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

شام غم ـ شعر شهادت حضرت فاطمه(س) -(چرا ای شام غم بیداری امشب) * حسن ثابت جو

995

شام غم ـ شعر شهادت حضرت فاطمه(س) -(چرا ای شام غم بیداری امشب) چرا ای شام غم بیداری امشب
غم عالم به ما می‌باری امشب
مگر تو همدم مادر نبودی؟
که این گونه غریب و تاری امشب
صدای آب می‌ریزد به جانم
بسان زهر آتشباری امشب
بشوید مادر مظلومه‌ام را
پدر با دیده‌های زاری امشب
نوای زینب از آن سوی دیوار
به بابا می‌دهد دلداری امشب
حسین و شعله‌های انتقامش
به سرخی می‌زند رخساری امشب
حسن هستم که ذکر صبر گویم
کنم بر لب دعا را جاری امشب
خدایا ای پناه دردمندان
بده غم‌دیدگان را یاری امشب

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:03
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

شهر غم ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(پدر رفتی غم بسیار دیدم) * حسن ثابت جو

1287
1

شهر غم ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(پدر رفتی غم بسیار دیدم) پدر رفتی غم بسیار دیدم
چه‌ها با دیده‌ی خونبار دیدم
هجوم کافران من را نیازُرد
ستم از دشمن دیندار دیدم
اگر دین تو را تحریف کردند
علی را یکّه در پیکار دیدم
به هر جا مرتضی را یار بودم
ولی او را بدون یار دیدم
از آن شهری که نامش از تو پر بود
ز دست مردمش آزار دیدم
از آن روزی که سیلی خوردم از خصم
همیشه شهر غم را تار دیدم
به پشت در دمی نام تو بردم
چه ضربی از در و دیوار دیدم
به او گفتم که یاس مصطفایم
به گلبرگ تن خود خار دیدم

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:03
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

یاری برای یاری ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(آن روز عاشقانه، یاری برای یاری) * حسن ثابت جو

1092

یاری برای یاری ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(آن روز عاشقانه، یاری برای یاری) آن روز عاشقانه، یاری برای یاری
می‌كرد كارِ خانه، یاری برای یاری
با اینكه بانوی دلْ، دل سیر از جهان بود
می‌خواند این ترانه، یاری برای یاری
در فكر روزهای پایان رسیده‌ی عمر
می‌سوخت دانه دانه، یاری برای یاری
كابوس‌های كوچه، تفسیر سرخِ سیلی
اشك عصای شانه، یاری برای یاری
در خاطرش رقم خورد، بین كویر كوچه
می‌خورد تازیانه، یاری برای یاری
وقتی به یادش آمد از آتش و در و دود
می‌سوخت از زمانه، یاری برای یاری
دیگر نمانده صبری تا صبر او بماند
چون رود شد روانه، یاری برای یاری
در نیمه‌های تاریك، می‌برد مردِ مهتاب
تابوت را شبانه یاری برای یاری
آیا دو قطره شعرم، با بیت‌های اشكم
گردد حساب یا نه؟ یاری برای یاری

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:04
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

قبر نهان ـ شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(جان ما قربان جانِ فاطمه) * حسن ثابت جو

1508

قبر نهان ـ شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(جان ما قربان جانِ فاطمه) جان ما قربان جانِ فاطمه
آمده فصلِ خزانِ فاطمه
هر كه گوید با دو چشمی خون فشان
لعنتی بر دشمنانِ فاطمه
دل بسوزاند ز هر عاشق دلی
یاد جسمِ نیمه جانِ فاطمه
فاطمیه موسم اشك و عزاست
صد امان از كودكانِ فاطمه
بهرِ مادر روضه خوانی می‌كند
مهدی صاحب زمانِ فاطمه
گوید از كوچه از آن سیلی سرد
از همان اشكِ روان فاطمه
گوید از میخ و در و دیوار و دود
علتِ قدِ كمانِ فاطمه
چون بقیع آید به خاطر می‌رسد
نیمه شب جسمِ جوانِ فاطمه
ناله‌ها پر می‌كشد وقتی كه او
گوید از قبرِ نهانِ فاطمه

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:05
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

عزادار ـ شعر مناجات با امام زمان به ماسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(دلِ مهدی عزادارِمدینه ست) * حسن ثابت جو

5300
10

عزادار ـ شعر مناجات با امام زمان به ماسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(دلِ مهدی عزادارِمدینه ست) دلِ مهدی عزادارِ مدینه ست
دو چشمانش گرفتارِ مدینه ست
دلش سوزد به حال زار مادر
كه مادرِ عشقِ بیمارِ مدینه ست
دل مهدی هزاران درد دارد
ولی نیمی از آن كارِ مدینه ست
بنالد از غم هجران مادر
كه دفنش در شبِ تارِ مدینه ست
گهی بر غربت بابا بگرید
گهی گریان دلدارِ مدینه ست
گهی آهی كشد با ذكر زهرا
دلیلش درد و آزارِ مدینه ست
گهی در كوچه‌ها در كُنجِ دیوار
به فكرِ روزِ غمبارِ مدینه ست
كنار بستر مادر نشیند
خودش هر شب پرستارِ مدینه ست

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:05
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

پسر فاطمه ـ شرح حال امام زمان(ع) در شهادت حضرت زهرا(س) -(گریه‌كنای فاطمه، فاطمه یه پسر داره) * حسن ثابت جو

1681
0

پسر فاطمه ـ شرح حال امام زمان(ع) در شهادت حضرت زهرا(س) -(گریه‌كنای فاطمه، فاطمه یه پسر داره) گریه‌كنای فاطمه، فاطمه یه پسر داره
كه نیمه‌ شبها تو بقیع، صورت رو خاكا می‌زاره
می‌گه مادر قربونتم، یه عمریه گریونتم
فدای غصه‌هات بشم، خودم بلا گردونتم
مادر می‌دونم یه روزی، به زخم تو نمك زدند
تو كوچه‌های مدینه، یه روز تو رو كتك زدند
مادر دلم خیلی خونه، اشك می‌ریزم دونه دونه
واسه عمو محسن خود، زار می‌زنم غریبونه
من می‌دونم كه عاقبت، ضرب عدو اثر گذاشت
چی‌کشیدی اون‌لحظه‌كه، تو روبه‌پشت درگذاشت
كوچه و میخ و سیلی و فدك برام دردِ همه
چهل تا مردِ جنگی و یه حیدر و یه فاطمه
مادرِ مهربون من، پیر شده‌ی جوون من
كی می‌شه من ظهور كنم تا كه بشی مهمون من

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:06
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

مصیبت ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(بس مصیبت بر سر ساقی كوثر رفته بود) * حسن ثابت جو

1996

مصیبت ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(بس مصیبت بر سر ساقی كوثر رفته بود) بس مصیبت بر سر ساقی كوثر رفته بود
صبرِ بانو روزهای آتشین سر رفته بود
از مدینه خسته و با مردمش بیگانه شد
پس برای گریه كردن جای دیگر رفته بود
خواست تا دشمن بفهمد اصلِ دین بی‌یار نیست
بهرِ تدریس عدو زهرا دمِ در رفته بود
دید در مسجد نماز بی‌ولایت خوانده شد
با دو دستِ پر ز نفرین پیش داور رفته بود
بی‌بی ما حامی اصلاح امّت بود و بس
شرح سیلی را اگر می‌گفت حیدر رفته بود!
كودكان فاطمه وقتی به منزل آمدند
خانه گریان بود و از این خانه مادر رفته بود
آسمان می‌گفت حیدر بعدِ زهرا پیر شد
بس مصیبت بر سر ساقی كوثر رفته بود

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:09
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

چادر خاکی ـ شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(آن دختری كه مانده به دل ماتمِ پدر) * حسن ثابت جو

3920
5

چادر خاکی ـ شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(آن دختری كه مانده به دل ماتمِ پدر) آن دختری كه مانده به دل ماتمِ پدر
آیا روا بُوَد كه بماند به پشتِ در؟
آن مادری كه غنچه گرفته به زیرِ پر
آیا سزد كه كشته شود نازنین پسر؟
آن همسری كه بهرِ حمایت شده به بر
آیا زدن به بازوی او ضربه‌ی شرر؟
ما حامی پیمبر و زهرای اطهریم
دنبالِ ضاربین گلِ عشقِ حیدریم
آن حیدری كه خانه نشینش نموده‌اند
آخر چرا به غصه قرینش نموده‌اند؟
هیزم شروع جنگ و كمینش نموده‌اند؟
از داغ فاطمه چو حزینش نموده‌اند؟
از چه جفا به یاس غمینش نموده‌اند؟
در بین كوچه نقشِ زمینش نموده‌اند؟
ما جانثارِ مادرِ ساداتِ كوثریم
ما دشمنان قاتلِ بی‌شرمِ مادریم
دردِ نهفته‌ی دلِ ما را دوا كنید
ما را به كوچه‌های مدینه رها كنید
ما را ز عطرِ یا

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:10
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

جواب ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(در میانِ كوچه‌ها دشمنی از سر گرفت) * حسن ثابت جو

1253
1

جواب ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(در میانِ كوچه‌ها دشمنی از سر گرفت) در میانِ كوچه‌ها دشمنی از سر گرفت
شعله‌ی این دشمنی دامنِ حیدر گرفت
حرفِ هیزم می‌زدند دشمنانِ ذوالفقار
آتش این دشمنی ناگهان بر در گرفت
آمدش تا پشتِ در فاتح قلبِ علی
او سراغ از لحظه‌ی مرگِ پیغمبر گرفت
بر سؤالش ضربه‌ی خشم دشمن شد جواب
كِشتی آلِ نبی ناگهان لنگر گرفت
دست زهرا چون علی تا كه با هم بسته شد
بین آن دیوار و در بر زمین بستر گرفت
مردمان بی‌وفا شاهد این ماجرا
وای از وقتی كه دل، دامنِ دلبر گرفت
دستِ دل گر خسته بود، پهلویش بشكسته بود
از برای یاری‌اش قوّتی دیگر گرفت
دشمن و ضرب و غلاف، فاطمه گرم طواف
ضربه‌ای زد قدرت از بازوی كوثر گرفت
عشق زهرا را عدو تا به مسجد می‌كشید
فاطمه مشغول شد، حاجت از د

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:10
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

اشک ـ شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(آن شب كه اشكِ سرخِ ستاره روان گرفت) * حسن ثابت جو

1134

اشک ـ شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(آن شب كه اشكِ سرخِ ستاره روان گرفت) آن شب كه اشكِ سرخِ ستاره روان گرفت
از هق هقِ فرشته گلوی زمان گرفت
در بیت الاحترامِ نبی زوجِ دخترش
دستی به آب و دستِ دگر آسمان گرفت
ناگه نشست بالِ علی بر حریمِ درد
آتش به یك اشاره دلِ كهكشان گرفت
وقتی كفن اراده‌ی احرامِ گل نمود
غم چنگِ خود به سلسله‌ی كودكان گرفت
پروانه‌ها به شمع جوان بوسه می‌زدند
كاین لحظه قلبِ خالقِ كلِ جهان گرفت
تا جبرئیل شهپرِ‌خود را به رخ كشید
پر را به گردِ كودكِ خود آن جوان گرفت
آمد ندا كه كودك و مادر جدا شوند
این صحنه خون ز چشمِ همه عرشیان گرفت
بر دوش باغبان گلِ یاسی شكسته بود
تابوت قد كمان شده را قد كمان گرفت
فطرس اگر كه سر به گریبان نهاد و سوخت
شاید شود زیارت قبرِ نهان

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

بقیع ـ زبان حال عاشقان بقیع ـ شهادت حضرت زهرا(س) -(كی می‌شه تو مدینه پر بزنم زاری كنم) * حسن ثابت جو

1535
5

بقیع ـ زبان حال عاشقان بقیع ـ شهادت حضرت زهرا(س) -(كی می‌شه تو مدینه پر بزنم زاری كنم) كی می‌شه تو مدینه پر بزنم زاری كنم
با صدای ناله‌هام آقامون و یاری كنم
تا كه اسمِ بقیع و به روی لبهام می‌آرم
غربتِ مادرش و به یاد مولام می‌آرم
اگه من برم بقیع با اشك و حسرت می‌نالم
خودم و مثل كبوتراش رو خاكا می‌مالم
دور قبرای خاكی كبوترا پر می‌زنند
دنبالِ یه قبر مخفی هر كجا سر می‌زنند
شنیدم‌شب كه می‌شه چراغاشون‌خاموش می‌شن
زائرا پشت همون پنجره‌ها بی‌هوش می‌شن
نیمه‌ی شب‌ها تو بقیع صدای ناله‌ای می‌آد
میون قبرا یكی زار می‌زنه خیلی زیاد
می‌گه غربتِ كوچه می‌زنه آتیشم مادر
یه روزی خودم می‌آم منتقمت می‌شم مادر

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

کوثر ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(به آیه آیه‌ی كوثر قسم كه كوثر رفت ) * حسن ثابت جو

1585

کوثر ـ شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(به آیه آیه‌ی كوثر قسم كه كوثر رفت ) به آیه آیه‌ی كوثر قسم كه كوثر رفت
امانتِ ثقلینی آن پیمبر رفت
امانتی كه صدف بود و محسنش درّ بود
به ضربِ كینه‌ی دشمن ز پیشِ دلبر رفت
چرا نشست علی و فقط چرا زهرا
در آن زمانه‌ی فتنه به پشت آن در رفت؟
چو امر فاطمه، امر نبی و الله ست
به امر فاطمه حیدر نشست و یاور رفت
به وقت دفن بهارش علی به خود می‌گفت
خزان شدم به خدا افتخارِ حیدر رفت
شب است و آه علی همنشینِ این چاه است
میان چاه بگوید یگانه همسر رفت
شنید فطرس و افتاد از سماء بر خاك
حسین تا كه به گریه بگفت مادر رفت

  • پنج شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 10:13
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد