چرا هوا زمستونیه،دیوار خونمون خونیه
در خونه پر از هیزمه،مادر کجایی
هوای کوچمون مه شده،گلهای باغچمون له شده
حیاطمون پر از مردمه،مادر کجایی
از آتیش در شعله ور،هنوز داره زبونه میاد
داریم میمیریم از دلهره،صدای تازیونه میاد
كنه بوی آتیش از چادر مادره ای خدا
نكنه خون چادرش،كار میخ دره ای خدا
خدا خدا ای خدا،واویلا
ببار ای بارون ببار،شبیه مجنون ببار
بحال ما خون ببار، ای بارون
دیگه نفس نداری ولی،بیا بازم بگو یا علی
پاشو تا پرپر نشد تنت،بریم تو خونه
بذار بگن علی بی كسه،كسی به دادش نمی رسه
تو رو خدا تا نكشتنت،بریم تو خونه
مادر ببین اشك زینب و ببین كه بی قراره علی
نذار ببینند تو كوچه ها ،شكسته ذوالفقار عل
- چهارشنبه
- 16
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 07:23
- نوشته شده توسط
- یحیی