شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شهادت حضرت زهرا(س) -( شاهد شعر قدسيم باز ره سفر گرفت ) * کمیل کاشانی

342

شهادت حضرت زهرا(س) -( شاهد شعر قدسيم باز ره سفر گرفت  ) شاهد شعر قدسيم باز ره سفر گرفت
كبوترانه دل سوى مدينه بال و پر گرفت
شعله ی شوق مدح او به باغ سينه در گرفت
گرچه سروده‏ ام بسى بهانه ی دگر گرفت
كه هرچه گفته‏ اى ولى به مدح فاطمه كم است
جان محمد است او بگو كه اين همه كم است

بگو كه مدح فاطمه مدح تمام انبياست
نثار روح پاك او گل سلام انبياست
طراز شأن او ببين فوق مقام انبياست
روز جزا كه التجا ختم كلام انبياست
قسم به نام فاطمه دهند ذوالجلال را
همين به وصف اوست بس شكوه را جلال را

در آن زمان كه هر كسى به فكر راه چاره است
پياده جمع انبيا و فاطمه سواره است
بغل گشوده دوزخ و منتظر اشاره است
گرچه حساب جرم من فزون تر از شماره است
به لطف يك نگاه او خدا برات مى‏ دهد
كه مهر مادرانه‏ اش مرا نجات مى‏ دهد

نواى ناى خسته‏ ام به شور و حال و زمزمه
ببين دل شكسته‏ ام گرفته ذكر فاطمه
فاطمه‏ اى كه عرش را بود قرار و قائمه
به عشق او ندارم از غم حساب واهمه
كه سايه سار دست او پناه اهل محشر است
بر آستان جود او نگاه اهل محشر است

نداى «طَرِّقوا» رسد كه نور ايزد آمده
باز كنيد راه را جلوه ی سرمد آمده
زنى كه بر تمام مردها سرآمد آمده
عشق على مرتضى جان محمد آمده
دور كجاوه‏ اش ملك چو ازدحام مى‏ كند
بهشت در حضور او عرض سلام مى‏ كند

كوثر و قدر و هل اتى آيتى از مقام او
دست به سينه مصطفى آمده بر سلام او
قيام كرده بارها نبى به احترام او
شگفت مانده مرتضى ز قدرت كلام او
فاطمه‏ اى كه بوسه زد ملك به تار چادرش
شفاى جمله دردها گرد و غبار چادرش

بهار جلوه كرد از تبسم ولادتش
خيره نگاه قدسيان به لحظه عبادتش
كبود روى فاطمه گواهى ارادتش
شكست پشت اهرمن ز غيرت و شهادتش
كه پهلوى شكسته‏ اش بقاى دين احمدى است
محسن او حقيقت شريعت محمدى است

كوچه و خانه ی على عرصه ی اقتدار او
در آن طواف عاشقى على على شعار او
كه بازوى كبود شد مدال افتخار او
خطبه ی مسجد النبى عيار اعتبار او
ز شعله‏ هاى آه او روز ستم سياه شد
فتنه ی نابكارها ز اشك او تباه شد

شبى كه رفت تا خدا چه لحظه‏ ها عجيب بود
زلال اشك مرتضى بدرقه ی حبيب بود
چو كشتى شكسته‏ اى به موجها غريب بود
اگر چه غرق دردها على پر از شكيب بود
امانت شكسته را به صاحبش رساند واى
كنار قبر فاطمه نماز صبر خواند واى

فصل كتاب معرفت اصل ولا فاطمه است
نمونه ی بندگى و روح دعا فاطمه است
آنكه بگيرد از كرم دست مرا فاطمه است
زمزمه ی اهل ولا فاطمه يا فاطمه است
به يك اشاره ی نظر ' كميل را كمال بخش
به شعر نارساى او شور و شعور و حال بخش

  • پنج شنبه
  • 2
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 00:44
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها * ناشناس ؟؟؟

536

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سلام حضرت مادر ، سلام حضرت آب
سلام سوره ی کوثر ، سلام آیه ناب

دوباره آمده ام حرفی از شما بزنم
ولی میان دلم هست ، یک سوال و جواب

سوالی از دل مجنون فاتح خیبر
جوابی از دل شیدای مادر ارباب

سوالی از فدک و کوچه و در و سیلی
که کرد آل عبا را به یک نظر بیتاب

و این گواه غریبی مادرم زهرا ست
که اهل خانه عزادار و مردمان شاداب....

  • یکشنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 10:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 حسین صیامی

شهادت حضرت زهرا(س) -(چه ماتمی است که بر جان نشاندنش سخت است) * حسین صیامی

572

شهادت حضرت زهرا(س) -(چه ماتمی است که بر جان نشاندنش سخت است) چه ماتمی است که بر جان نشاندنش سخت است
خدا کمک کند این روضه خواندنش سخت است

کسی که ذوق نشستن کنار حیدر داشت
چطور شد که در این خانه ماندنش سخت است؟

ببین چقدر بزرگ است جرمشان، زهرا...
دلش شکست، که این دل شکاندنش سخت است

اگر که فاطمه این سو گرفته مولا را
بگو چهل نفر آن سو، کشاندنش سخت است

اگر تکان ندهد روزگار صبرت را
غبار چادر مادر تکاندنش سخت است

کبوتری که نمیبیند آسمانش را
به لانه با پر زخمی رساندنش سخت است

نخوانده موی سیاه غزل سپید شده
خدا کمک کند این روضه خواندنش سخت است...

  • شنبه
  • 15
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 16:12
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
حاج علی انسانی

شهادت حضرت زهرا(س) -(دید شرح حال او ناگفتنی ست، ای زبانم لال زهرا رفتنی ست) *حاج علی انسانی

1004
1

شهادت حضرت زهرا(س) -(دید شرح حال او ناگفتنی ست، ای زبانم لال زهرا رفتنی ست) «وداع آیینه ها»

دید شرح حال او ناگفتنی ست
ای زبانم لال، زهرا رفتنی ست

چشم، بر رُخ اشک نَم نَم می فروخت
نرگسش بر لاله شبنم می فروخت

آتشی در دل، ولی بی دود داشت
بَر لب لرزان خود بِدرود داشت

گفت روز وصل را شام آمدست
آفتابم بر لب بام آمدست

این خبر را می دهد بُستان- به گل
یک سحر-شبنم بود مهمان به گل

یافت پایان داستان سوز وساز
بسته گردد چشم های نیم باز

دیده ام را بر گشودن نیست تاب
فصل آخر را بخوان از این کتاب

نیست برجا از وجودم جز نفس
مانده از این کاروان تنها جرس

ای مرا آیینه، تصویرم ببین
آخرین دیدار شد، سیرم ببین...

  • یکشنبه
  • 16
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شور روضه ای حضرت زهرا(س) همراه با سبک*-(رد خون رو در...) * خادم الزینب

943

شور روضه ای حضرت زهرا(س) همراه با سبک*-(رد خون رو در...) رد خونِ رو در
خاکستر روی سر
حیدر میگه زهرا
زهرا میگه حیدر

زهرا از پا افتاد
روی خاکا افتاد
حسن میگه پیش
چشمم بابا افتاد

در افتاد رو کمر مادرم
یکی نیست مادر روکمک کنه
میکشن حیدرش رو با طناب
یکی نیست حیدرو کمک کنه

مادر نگاهش
به دست باباست
بابا نگاهش
شرمنده از ماست

بند دوم

میخ و دیوار و در
اتیش و خاکستر
هم میسوزه معجر
هم میسوزه مادر

بزنن یه زن رو
سخته واسه طفلا
سخته واسه بابا
واویلا واویلا

اما اونی که بیشتر از همه
حال و روز مارو بهم زده
دست سنگینی که تو کوچه ها
مرگ یه مادر رو رقم زده

داره جگر تو
سینم میسوزه
کل وجودم
از غم میسوزه

بند سوم

یه چشمم به زینب
یه چشمم به مادر
یه چشمم به حسین
یه چشمم به حیدر

یه غوغای دیگست
هر طرف که میرم
با گریه دستای
مادر رو میگیرم

میدَوه مادر بین کوچه ها
میدَوم دنبالش با دل خون
داره از دستم میره مادرم
ای خدا مرگ حسن رو برسون

موهام سفیده
قدم خمیده
پیری من تو
طفلی رسیده

  • دوشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 11:16
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

سینه زنی شهادت حضرت زهرا(س)، با نوای کربلایی جواد مقدم -(خانوم خونۀ حیدر، مرو زهرا...) *

1209

سینه زنی شهادت حضرت زهرا(س)، با نوای کربلایی جواد مقدم -(خانوم خونۀ حیدر، مرو زهرا...) بریم مدینه ، خونۀ مولا
عیادت مادری خسته
که این روزا دلش شکسته
جوونه اما گردِ پیری
رو سر و صورتش نشسته

خیال موندن ، نداره دیگه
خیری ندیده از مدینه
یه دنیا غم داره تو سینه
میکشه آه سردی تا که
غربت حیدر و می بینه

بار سفر رو داره میبنده
صدای آهِ علی بلنده
چند روزه کارش فقط همینه
تابوت و می بینه و میخنده...

«خانوم خونۀ حیدر،مرو زهرا..»

حسن یه گوشه ، خیره به مادر
زانویِ غم بغل گرفته
داره به دل حرف نگفته
خیلی صبوره اما بازم
کوچه ها از یادش نرفته

روی کبود و ، چادرِ خاکی
لکه ی خونِ مونده رو در
شده بلایِ جونِ حیدر
سه ماهه که خانوم خونش
بی رمق افتاده تو بستر

دلش گرفته از این زمونه
بهار عمرش روبه خزونه
دست شکستش بالا نمیاد
عجل وفاتی داره میخونه...

«خانوم خونۀ حیدر، مرو زهرا..»

تو این روزای ، آخر عمری
رسیده کار بچه هارو
کرده همه سفارشارو
با بغضی که داره تو سینه
روضه میخونه این شبا رو

برا حسینش ، داره میدوزه
یه پیروهن با دست لرزون
آروم آروم با چشم گریون
میگه به زینب عوضِ من
تن حسینم تو بپوشون

میاد یه روزی که ته گودال
داداش حسینت میوفته بی حال
سر همین پیروهن کهنه
میبینی میشه دورش چه جنجال

«خانوم خونۀ حیدر، مرو زهرا..»

  • دوشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 11:59
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

با بی ادبی نام علی(ع) را بردند * مرضیه عاطفی

359

با بی ادبی نام علی(ع) را بردند با بی ادبی نام علی(ع) را بردند
با زخم زبان فاطمه(س) را آزردند
روزی که میان کوچه با غصب فدک
سیلی زده؛ ارث پدرش را خوردند!

#ألسلام_علیک_أیتها_المظلومة_المغصوبه
#صلی_الله_علیک_یا_فاطمة_الزهرا

  • دوشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

ایام فاطمیه -(شکسته پر پرستو) * امیرحسین سلطانی

460

ایام فاطمیه  -(شکسته پر پرستو) شکسته پر پرستو
نگیر تو از علی رو
تویی پناهه حیدر
در این مدینه بانو

نفس برید یارم
به درد و غم دچارم
نذار علی رو تنها
نرو بمون کنارم

خونه بدون تو صفا نداره
فریاد من بی تو صدا نداره

ای قد کمون خونه
صفای آشیونه
راضی نشو که حیدر
بی فاطمه بمونه

(زهرای من زهرای من)

انقد نگو وبالم
آتیش نزن به حالم
برس به کار خونه
راحت بشه خیالم

گل بهار حیدر
چرا شدی تو پرپر
تورو به جان زینب
بلندشو از تو بستر

دلبر این دله علی تو هستی
حلال مشکله علی تو هستی

ای قدکمون خونه
صفای آشیونه
راضی نشو که حیدر
بی فاطمه بمونه

(زهرای من زهرای من)

غریب ترین امامم
ندارن احترامم
حداقل تو زهرا
بده جواب سلامم

بمون و یاورم باش
همدم و همسرم باش
نرو بمون کنارم
مونس دخترم باش

نذار که زینبت عزا بگیره
میخواد شفاتو از خدا بگیره

ای قد کمون خونه
صفای آشیونه
راضی نشو که زینب
بی مادرش بمونه

(زهرای من زهرای من)

  • دوشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 17:00
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(خانه ای که مادرش زخمی شده غمخانه است...) * مجتبی صمدی

809
1

شهادت حضرت زهرا(س) -(خانه ای که مادرش زخمی شده غمخانه است...) خانه ای که مادرش زخمی شده غم خانه است
باغ اگر باشد شبیه کلبه ای ویرانه است

مادر در بستر اُفتاده که حالش ناخوش است
با نگاهش، دور طفلان مثل یک پروانه است

بهر مرغِ بین آتش لطمه دیده زیرِ پا
بهترین جا، گوشهء عُزلت میان لانه است

فاطمه حالش وخیم است و طبیبی هم که نیست
مونس روز و شب ش هم اشک دانه دانه است

صورت ودست وسرش بدجورضربه خورده است
این جنایت، کارِ یک طُغیانگر دیوانه است

نامرتب مانده موی زینب و موی حسین
موی بی شانه دلیلش درد دست و شانه است

قُنفُذ از هر مالیاتی بعد کوچه شد مُعاف
بعد زهرا این برایش بهترین کارآنه است

خانه دارِ پا به ماهِ شیر خیبر را زدند
ننگ بر تاریخ، این غم فوق ظالمانه است

فاطمه در زیرِ در بود و ز رویش رَد شدند
ماندن حوریه با این وصف یک افسانه است ...

  • سه شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 17:44
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن صرامی

شهادت حضرت زهرا(س) -(آری حقیقت بی وفا دنیاست دنیا...) * محسن صرامی

392

شهادت حضرت زهرا(س) -(آری حقیقت بی وفا دنیاست دنیا...) آري حقيقت بي وفا دنياست دنيا
اين بي وفائي هر كجا پيداست پيدا

بد كرد دنيا با همه هست پيمبر
با اينكه خلقت باعث اش زهراست زهرا

حتي كنيزش ميكند مشكل گشائي
از بس مقام فضه اش بالاست بالا

بي حب زهرا ادعاي دين دروغ است
او بر امامان حجت كبراست كبرا

آرام رد ميشد نسيم از پهلوي او
چون فاطمه انسيه الحوراست حورا

لعنت به آنكس كه جسارت كرد بر او
بر آستان بوسي او دعواست دعوا

زهرا كجا و تازيانه واي بر من
هر ديده اي از داغ او درياست دريا

عجل وفاتي روي لب صديقه دارد
با اينكه خيلي زندگي زيباست زيبا

امروز و فردا بايد از اين شهر ميرفت
دلشوره دارد مرتضي تنهاست تنها...

  • چهارشنبه
  • 19
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 عادل لاله چینی

ماجرای کوچه از زبان امام حسن مجتبی علیه السّلام (آن فرومایه چو ره بر من و مادر بگرفت) * عادل لاله چینی

965
1

ماجرای کوچه از زبان امام حسن مجتبی علیه السّلام (آن فرومایه چو ره بر من و مادر بگرفت) آن فرومایه چو ره بر من و مادر بگرفت
عقده های دل خود از شه خیبر بگرفت
آنچنان ضربه بزد بر رخ بانوی بهشت
که از آن ضربه مهِ صورت مادر بگرفت
ناسزا گفت و ز کین نعره خصمانه کشید
آن دَنی با لگدی هستی حیدر بگرفت
وقت برگشتن از آن کوچه غمبار وسیاه
مادرم جای عصا از منِ مضطر بگرفت
بعد از آن واقعه ی شوم، دگر یاس کبود
روی نیلی شده از ساقی کوثر بگرفت
مادرم بر اثر ضربت سیلی عدو
شد خزانی و دگر جای به بستر بگرفت
او شهید ره مولا شد و وقت کفنش
رمق از بازوی خیبر کن حیدر بگرفت
وقت هجران رخش در دل آن شام حزین
زیر بازوی پدر بوذر و قنبر بگرفت
شد خجل موقع دفنش پدر از ختم رسل
تا که دستان نبی آن گل پرپر بگرفت
(لاله)ام لایق آتش ولی آن شاه کریم
نزد داور ز کرم جانب نوکر بگرفت

  • چهارشنبه
  • 19
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 19:42
  • نوشته شده توسط
  • عادل لاله چینی
ادامه مطلب

مادر پهلو شکسته -(مادرم عزیز خونه) * کربلایی حسن آخوندی

383
2

مادر پهلو شکسته -(مادرم عزیز خونه) مـادرم عـزيـزخـونه
بي تو دل ميگيره بونه
دلـم از فـراق رويـت
شعر غمها رو می خونه
مـادرم مـادر خسته
مـادر پهلو شكستـه
مـادرم نـور دو ديـده
چون توئي ديده نديده
مرغ خوشبختی ز بومِ
خونه مون بی تو پريده
مادرم مـادر خسته
مـادر پهلو شکسته
به كنار سجده گاهت
ديده ی دلـم بـه راهـت
از جفـا و ظلـم ثانی
شده خـونه قتله گاهت
مادرم مادر خسته
مادر پهلو شکسته
شبا تو رويا می بينم
اومدی پيشـم بمـونی
نغمـه های لا لائی رو
دوباره برام می خونی
مادرم مـادر خسته
مـادر پهلو شكستـه
هـوای خونـه غمينه
حـال و روز دل همينه
گوشه ای تنها می شينم
بابا اشگـامـو نبـينه
مادرم مادر خسته
مادر پهلو شكستـه
از غم هجر تـو با با
گوشه ی خونه مي شينه
زير لب با گريه ميگه
رسم روزگـار هميـنه
مادرم مـادر خسته
مادر پهلو شکسته

  • جمعه
  • 21
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 22:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(میان بستر خود بهر همسایه دعا کردی..) * رضا اعظمی

421

شهادت حضرت زهرا(س) -(میان بستر خود بهر همسایه دعا کردی..) میان بستر خود بهرهمسایه دعا کردی
ازاین پهلو به آن پهلو کنیزت را صداکردی

نگفتی دردخودرا با کسی مادرولی امشب
وصیتها تو بر بابا علی مرتضی کردی

تورادیدم نمازت رانشسته خواندی بازحمت
قنوتت رابه یک دست وبه زورخودراتوتا کردی

توپنهانی زدردخودچو گریه کردی اما باز
صبوری کردی و آهسته خودرا جابه جاکردی

لبت را میگزیدی وازاین شانه به آن شانه
ازاین که تو کتک خوردی خودت راهم رضا کردی

ولی حق تو مادر جان نبوده بین یک دیوار
به هجده سالگی مادرخودت را تو فدا کردی

به کوچه وقتی غوغاو هجوم مردم وحشی
تو می دانستی میخ است و چرادرراتووا کردی

الهی بشکندپایی شکسته استخوانت را
تو بادنده شکسته بین خانه اکتفا کردی

  • جمعه
  • 21
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 23:47
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شور فاطمیه -(زخم شدی تا زخمی برای نوکرات باقی نمونه) * مجید بنی فاطمه

370

شور فاطمیه -(زخم شدی تا زخمی برای نوکرات باقی نمونه) زخم شدی تا زخمی برای نوکرات باقی نمونه

زخم شدی چون زخمای تو کفرو سر جاش مینشونه

زخمات‌زیاده‌زینب‌وگرنه‌بین‌گودال‌میشناختت

زخمات زیاده چون مادرت دیده تن تو غرق خونه

وای‌ازپیکرت‌وای‌انگشترت‌وای‌وای‌حسین من

چه کربلایی هفتاد و دو لب تشنه ی بی سر فدایی

اما ندیده زینب به جز زیبایی از روز جدایی

تنهای تنها سالار زینب بود و حق بود و تباهی

خون بود و خون بود پیمان ثارالله و لبیک خدایی

آه از کربلا وای از نیزه ها وای وای حسین من

صد پاره پیکر از این همه تیغ و سنان الله اکبر

صد پاره پیکر پیش تنت سینه زنان زهرای اطهر

وای از تن تو حتی یه جای سالمم واست نمونده

ای جان زینب ای کشته ی بی لشگر
و ای شاه بی سر

وای از بی حیا وای زد با عصا
وای وای حسین من

  • پنج شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 حسن لطفی

زبانحال حضرت زینب(س) با امام حسن(ع) -(ای برادر چه میکنی با خود..) * حسن لطفی

1672
1

زبانحال حضرت زینب(س) با امام حسن(ع) -(ای برادر چه میکنی با خود..) ی برادر چه می‌کنی با خود
چند روزیست سرد و خاموشی
سر به زانو گرفته ای چندی
لب خود می‌گزی نمی‌جوشی

یک طرف حال و روز غمگینت
یک طرف ناله‌های مادرمان
مانده‌ام با حسین در این بین
که چه خاکی کنيم بر سرمان

درد و دل کن دوباره و دریاب
خواهری را که جان به لب کردی
بسکه در بین خواب لرزیدی
بسکه در بین خواب تب کردی

مشت خود می‌فشاری و در اشک
چهره‌ای نا امید می‌بینم
چه شده در میان گیسویت
چند تاری سپید می‌بینم

دست بردار از دلم خواهر
که پُر از شعله و شراره شده
بعد داغی که آتشم زده است
دل نمانده که پاره پاره شده

روضه‌ام روضه‌های یک کوچه است
کوچه‌ای سرد و کوچه‌ای تاریک
کوچه‌ای سنگی و غبار آلود
کوچه‌ای تنگ و کوچه‌ای باریک

بارها گفته‌ام خدا نکند
راه یاسی به لاله چین بخورد
بارها گفته ام خدا نکند
که در آنجا کسی زمین بخورد

ولی ای وای بر سرم آمد
کوچه خالی ز رفت و آمد شد
چادر مادرم به دستم بود
که در آن کوچه راه ما سد شد

بین دیوارهای بی‌احساس
ازدحام حرامیان دیدم
پنجه‌ها مشت و دست‌ها سنگین
پنجه‌ای را در آسمان دیدم

قد کشیدم به روی پا اما
حیف دستش گذشت و از سر من
آسمان تار شد که می‌نالید
بین گرد و غبار مادر من

چادرش را به سر کشید و به درد
تکیه بر شانه‌ام به سختی داد
خواست مادر که خیزد از جایش
ولی اینبار هم زمین افتاد

دست بر خاک می‌کشید آرام
با دو چشمان تار چاره نداشت
چادرش را تکاندم و دیدم
گوش خونین و گوشواره نداشت

ناله‌ام بین خنده‌ها گم شد
جگرم در عزای چشمش بود
رد خونی به روی دیوار و
جای دستی به جای چشمش بود

  • دوشنبه
  • 1
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مصائب حضرت زهرا(س) -(سورۀ کوثر به زیر دست و پا افتاده بود) * عبدالحقیر مرادی

417

مصائب حضرت زهرا(س) -(سورۀ کوثر به زیر دست و پا افتاده بود) فرض کن آتش به جان هل اتی افتاده بود
سوره کوثر به زیر دست و پا افتاده بود

دود بود و آتش و مسمار و سیلی و لگد
شعله بر جان عزیز مصطفی افتاده بود

پیش چشم شاه خیبر همسرش را میزدند
لرزه بر زانوی شاه لافتی افتاده بود

مادر سادات را آتش زدند و بعد از آن
ناله در هفت آسمان و ماسوا افتاده بود(۱)

یاس نیلی زیر در جا ماند و پرپر شد ولی
شور محشر در دل اهل کسا افتاده بود

در مدینه مادری غرق به خون شد عاشقان
کربلا هم پیکری ازهم جدا افتاده بود

دست و پا یک سو و پیکر سوی دیگر مانده بود
بر رخ زیبای اکبر رد پا افتاده بود

ارباً اربا بود و در بین عبا پیچیده شد
مثل اینکه عرش اعلا در عبا افتاده بود

هرکسی با هرچه میشد پیکرش را پاره کرد
شِبه پیغمبر غریب و بی صدا افتاده بود

شیشه عمر علی درهم شکست و بعد از آن
از غم او در حرم شور و نوا افتاده بود

خون رگهای علی شد زینت روی پدر
پادشاه کربلا هم در بلا افتاده بود

(۱) اشاره ب روایت امام صادق ع : یوم احراق النار علی باب جدنا امیرالمومنین ع یوم المصیبه و ......

  • دوشنبه
  • 1
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 15:54
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

شهادت حضرت زهرا(س) -(حادثه بالاگرفت و عاقبت یک در شکست) * محسن راحت حق

706

شهادت حضرت زهرا(س) -(حادثه بالاگرفت و عاقبت یک در شکست) حادثه بالا گرفت و عاقبت یک در شکست
ضربه ی پایی رسید و پهلوی مادر شکست

اجر و مزدِ حضرت خاتم ادا شد با لگد..
در میانِ خاک با یک ناله..پیغمبر شکست

مادرش را دید زیرِ دست و پا..دستپاچه شد
هیچ می دانی چگونه قلبِ یک دختر شکست؟

خواست تا بیرون کشد از آن هیاهو که نشد
پیشِ دو چشمانِ زینب ناگهانی سر شکست

شعله ها از یک طرف سوزانده روی فاطمه
ضربه های دیگری آمد که بال و پر شکست

در کشاکش ناله ی فضّه خُذینی می رسید
خادمه یک صحنه هایی دید تا محشر شکست

در حیاطِ خانه ..مولا گوشه ای افتاده بود
فاطمه را دید بر روی زمین..حیدر شکست

دستهای مرتضایش بسته شد در پیشِ او
با غلافی پهلو و بازوی یک همسر شکست

  • سه شنبه
  • 2
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

یا حضرت زهرا(س) -(چشمۀ جوشان رحمت قدر و کوثر) * علی ساعدی

458

یا حضرت زهرا(س) -(چشمۀ جوشان رحمت قدر و کوثر) چشمه جوشان رحمت،قدر و کوثر فاطمه ست
بندگی راهی است تا رضوان و رهبر فاطمه ست

آبروی آفرینش ،جان هستی ،احمد(ص)است
روح مابین دوپهلوی پیمبر(ص)فاطمه ست

"لافتی الا علی(ع) لاسیف الا ذوالفقار"
مردِمیدانِ علی(ع)،شمشیر حیدر فاطمه ست

صبر را با آن همه توفیق، زهرا(س)افتخار
عشق را با آن همه توصیف ،زیور فاطمه ست

اوج عزت ، باولایت ،تاشهادت رفتن است
بهترین الگوی این ره،حرف آخر فاطمه ست

بعد ِپیغمبر ، تمام کینه ها سر باز کرد
درهجوم انتقام بدر و خیبر فاطمه ست

هیزم آوردند و بیت وحی را آتش زدند
ای خدا، این خانه زهرای اطهر فاطمه ست

پیش از آنی که لگد بر در بکوبد قاتلش
عده ای گفتند بااو،پشت این در فاطمه ست

در شکست و پر شکست وحرمت حیدر شکست
آه دنیا،اجر پیغمبر ستم بر فاطمه ست

خاک عالم برسرت دنیا که دیدی بین جمع
بر زمین افتاده پیش چشم شوهر فاطمه است

پیش چشم باغبانِ دست بسته ، روی خاک
غنچه ی نشکفته محسن،یاس پرپر فاطمه ست

با پسر جان داد و جان بخشید بر اسلام ناب
تا قیامت دین حق را جان به پیکر فاطمه ست

فتنه را رسوا نمود و فتنه گر را مفتضح
آری آری قدرت این کارها در فاطمه ست

قبر و قدرش مخفی و امدادهایش آشکار
راهیان نور را فرمانده لشکر فاطمه ست

دوستان و دشمنانش عاقبت خواهند دید
حکمفرمای تمام اهل محشر فاطمه ست

  • سه شنبه
  • 2
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مصیبت حضرت زهرا(س) -(به گوش میخ گفتا دَر، شتاب از من زَدَن باتو...) * یونس وصالی خوراسگانی

481
1

مصیبت حضرت زهرا(س) -(به گوش میخ گفتا دَر، شتاب از من زَدَن باتو...) به گوش میخ گفتا دَر ، شِتاب از مَن زَدَن با تو
به هیزُم گفته ام آتش زَدَن بر آن بَدَن با تو

وَ گفتا بَر غَلاف این را ، کمین کن پشت قُنفُذ تا
بگیرد شال حیدر را سپس دَر آمدن با تو

طناب این را شنید و گفت سَهم من چه شد ای دَر؟
صدا زد بستن دستان شاه ذوالمَنَن با تو

صدا زد ناگهان دیوار ، ای دَر پُشت تو هستم!
تلاشت را بکن فردا فشار یاسَمَن با تو

بپیچ ای تازیانه هرچه شُد بر دور بازویش
زِ کار افتادن آن دست ، ای بازو شِکَن با تو

سپس با خنده گفتا دَر ، لَگَد از جا بِکَن من را !
بزن بر پهلوی او قاتِلِ مُحسن شُدَن با تو

به کوچه گفت دَر ، فَردا که هرچه تَنگ تَر بهتر
نباید عَرصه وا باشد ، مصیبت ساختن با تو

تو ای سیلی کَبودش کن نِشین بی رحم بَر صورت
میانِ کوچه ها خون کردنِ چَشمِ حَسَن با تو ...

  • پنج شنبه
  • 4
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:16
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)، مدح و مصیبت -(به نام نامی مادر، بنام حضرت عشق) * یونس وصالی خوراسگانی

1382
3

حضرت زهرا(س)، مدح و مصیبت -(به نام نامی مادر، بنام حضرت عشق) به نام نامیِ مادَر ، به نام حضرت عشق
به نام یاورِ حیدَر(ع) ، به نام حضرت عشق
به نام سوره ی کوثَر ، به نام حضرت عشق
به نام جانِ پیمبَر ، به نام حضرت عشق

بیاورید لباسِ عزایِ مادر را
رسیده موقع گریه به ماتمِ زهرا (س)

شده است حک به دلم نام حضرتِ زهرا (س)
دلم خوش است همیشه به هیئتِ زهرا (س)
همیشه شامِلِ حالم عنایتِ زهرا (س)
امید بسته دلم بَر شفاعتِ زهرا (س)

چه مادرانه به من لطف میکند زهرا (س)
چه عاشقانه مرا میکِشد به سوی خُدا

چه بانویی که همیشه حمایتم کرده
چه مادری که حُسینش هدایتم کرده
به لطف او حَسَنَش هم کرامتم کرده
و زینبش همه جایی عنایتم کرده

همیشه بر سر این سفره ریزه خوار ، مَنَم
همیشه تحت عنایات مادر حَسَنم

کسی که دم ز علی(ع) زد ، مریدِ فاطمه(س) است
و کشته در ره حیدر(س) شهیدِ فاطمه(س) است
به حِصن حضرت حیدر(س) کلیدِ فاطمه(س) است
نگاه عدل به محشر به دیدِ فاطمه(س) است

بگو به آنکه به دنبال قیل و قال بود
علی(ع) شناسیِ بی فاطمه(س) محال بود

خدا برای خودش خلق کرده زهرا(س) را
و خلق کرده به عشقش تمام دنیا را
حریم فاطمه(س) کرده همه حرم ها را
به دست فاطمه(س) داده است عرش اعلا را

خلاصه این همه در آن حدیث لَولا شد
علی(ع) به خاطر زهرا(س) امیر و مولا شد

روا بود که چنین مادری زمین بخورد؟
و ضربه از سوی یک عده ای لعین بخورد؟
و خون دل ز سرانجام مسلمین بخورد؟
و سیلی از سوی ثانی به این چنین بخورد؟

امان ز لحظه افتادنش ، زمین لرزید
میان کوچه حسن(ع) از غمش چه ها نکشید

حرامیان به در خانه هیزم آوردند
و قلب پاک نبی(ص) از جفا چه آزردند
و دست بسته علی(ع) را کشیده و بردند
شد آبرو قی و بی شک حیا عجب خوردند

کجاست منتقمِ(عج) سیلی و کبودی ها
کجاست منتقمِ(عج) خون حضرت زهرا(س)

  • پنج شنبه
  • 4
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:26
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا -(ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد) * رضا دین پرور

437

شهادت حضرت زهرا  -(ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد) ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد
تمام آینه ها را غبار می گیرد

سرت چه آمده وقت کشیدن جارو
به گریه فضه ترا از کنار می گیرد

چه زحمتی شده این گندم آسیا کردن
چه زود پهلوی تو حین کار می گیرد

به روی گونه ی تو سیب قرمزی هر شب
ز چشمهای ترم اختیار می گیرد

لباس نو به تنت بود و گفت زینب باز؛
چقدر مادرم آب انار می گیرد

نه صبح مانده برایم، نه ظهر مانده، نه شب!
ز ناله ات کمرم هر سه بار می گیرد

بخند جان علی، جان به لب شدم زهرا
بخند خانه سکوت مزار می گیرد

  • پنج شنبه
  • 4
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:49
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا -(بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را) * علیرضا لک

625

شهادت حضرت زهرا  -(بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را) بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را
با گریه می بینم غروب آخرت را

من التماس لحظه های درد هستم
آیا نگاهی می کنی دور و برت را؟

دست مرا بستند و پشتم را شکستند
می بینی آیا حال و روز حیدرت را؟

حالا که روی پای من از حال رفتی
فهمیده ام اوضاع و احوال سرت را!

پروانه حرف عشق را هرگز نمی زد
می دید اگر یک مشت از خاکسترت را

افتاده ام پشت درِ قفل نگاهت
واکن دوباره چشمهای نوبرت را

بر زانوی تنهایی خود سر گذارم
وقتی ندارم بر سر زانو سرت را

  • پنج شنبه
  • 4
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

مناجات، فاطمیه -(مبین ز فاطمیه شورشی در عالم نیست) * محمد علی بیابانی

1447
1

مناجات، فاطمیه -(مبین ز فاطمیه شورشی در عالم نیست) مبین ز فاطمیه شورشی در عالم نیست
به روضه راه ندارد دلی که محرم نیست

اگر مصائب زهرا نبود می گفتم
غمی عظیم تر از ماتم محرّم نیست

دوباره سفرهٔ اشک و به لطف صاحب عزا
برای اهل مصیبت غذا و نان کم نیست

هزار شکر که در روضهٔ خصوصی تو
نشسته ایم و به تن جز لباس ماتم نیست

دلم به لطف تو پیوند خورده با روضه
مرا بیخش که این رشته گاه محکم نیست

مگر تو گریه کنی زخم دست و پهلو را
به درد فاطمه جز گریه ی تو مرهم نیست

بیا بگو که نیفتاد بین کوچه ی تنگ
بیا بگو که رخش نیلی و قدش خم نیست

  • جمعه
  • 5
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:40
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

زبانحال امیرالمؤمنین(ع)، بسترشهادت -(پر از دردی و پیش من صدایت درنمی آید) *

1663
3

زبانحال امیرالمؤمنین(ع)، بسترشهادت -(پر از دردی و پیش من صدایت درنمی آید) پر از دردی و پیش من صدایت در نمی آید
دلم میسوزدو کاری زدستم بر نمی آید

به شب آهسته گریانی گمانت من نمیدانم
شبیه شمع میسوزی ولی شب سر نمی آید

به قلبم میزند آتش به چشم خود که میبینم
چنان گردیده جسمت آب در باور نمی آید

قنوتت را که میبینم به یاد کوچه می افتم
زتو شرمنده ام دست تو بالاتر نمی اید

چرا اصرار داری تا که برخیزی زجا‌پیشم
چرا پا میشوی وقتی به همره سر نمی آید

کنارسفره ایم و تو میان بستری زهرا
نگاه زینبت گوید چرا مادر نمی اید

نفس بادرد میگیری ولی ارام میخندی
واین لبخند آرامت به این بستر نمی اید

نمیدانم حسن جانت چه زخمی بر جگر دارد
از آن روزی که افتادی، پشت در نمی اید

#محمدجواد_مطیع_ها

  • شنبه
  • 6
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

تقدیم به ساحت صدیقه اطهر حضرت زهرا(س)حاج محمود کریمی -(جماعتی که زبانم ز جورشان بسته ست) * پیمان طالبی

4795
5

تقدیم به ساحت صدیقه اطهر حضرت زهرا(س)حاج محمود کریمی -(جماعتی که زبانم ز جورشان بسته ست) جماعتی که زبانم زجورشان بسته است
به فتنه ها سرشان سنگ خورده بشکسته است

ز جهل پیرو ادراک خویش و فهم خودند
به هر معامله تنها به فکر سهم خودند

از این قبیله که نان های مفت آجر شد
ز بغضِ حیدر کرار قلبشان پر شد

امان از این همه بغضِ نهفته در سینه
امان از این همه پیشانیِ پر از پینه

علی شناس نبودند پس غلط رفتند
شبی به مجلس تشخیص مصلحت رفتند

نرفته اند غلط نه بگو غلط کردند
بگو برای چه این قوم مشورت کردند

برایِ بستن دستِ علی یدالله شان
و یا برای اراجیفِ بی سر و ته شان

برایِ کشتن زهرا به جرم چشمِ تَرَش
برای ریختن خونِ سومین پسرش

برای سوختنِ آخرین نشانۀ وحی
برای بردنِ هیزم به سمت خانۀ وحی

بگو برای چه برپا شدست این شورا؟
برای قتل علی یا که کشتن زهرا ..

شما گروه به ظاهر غدیر نادیده
شما جماعت ملعون وحی نشنیده

برای این همه جور و قساوتِ دلتان
علی چکار کند ای بخون اجیر گِلتان

علی چه کار کند با شما که بیت المال
حلالتان شده آن سان که شیر بر اطفال

علی چه کار کند با شما که در پیکار
نشسته اید به سجاده های استغفار

علی چکار کند با شما که بی عارید
شما که هرچه کند باز از او طلبکارید

علی چکار کند با غرورِ بیجاتان
علی چکار کند با نمازخوان هاتان

علی به خانه نشسته است و خوب میدانید
به مسجدید و نماز غفیله میخوانید

چه کرده اید که قوم احترامِ او نکنند
سپرده اید غلامان سلامِ او نکنند

دهانِ جُربزه را او که نیک دوخته است
چه کرده اید که حالا سپر فروخته است

علی بخاطر این کارهایتان شد پیر
دوای درد علی شیر نه که شد شمشیر

ز ذوالفقار به هیچ استعاره میگویم
اگر چه گفته ام اما دوباره میگویم

همو که بود به میدان دژ عظیم نبی
جدال کرد به دستور مستقیم نبی

همو که بود امان شما چو کشتى نوح
همو که سر زده چون آفتاب از پس کوه

کنون نگاه کنید اشک بار و منزوی است
خودش برای خودش یک مدینه مثنوی است

سکوت کرده اگر خود از او دهان بستید
شما قبیلۀ نامرد باعثش هستید

علی نگفت سخن جز به چاه ها ای قوم
چه کرده اید مگر وای بر شما ای قوم

کسی که سر بگذارد جنان به شانۀ او
چگونه بی درو پیکر شده است خانۀ او

شما که سعی نمودید جای او باشید
زدید همسر او را جواب گو باشید

به جانشینِ رسول خدا جفا کردید
شکسته است درِ خانه اش شما کردید

علی نشسته به خانه همین دعاتان بود
دلیل و قصه نبافید از خداتان بود

زمانه گرچه به یکبار با علی بد کرد
علی همیشۀ تاریخ صبر خواهد کرد

اراده کرد به گوش من و تو پند کند
سکوت کرد که روزى صدا بلند کند

چرا که آخر سر انتقام در پیش است
به هوش باش سقیفه قیام در پیش است

علی نشسته به خانه همین دعاتان بود
دلیل و غصه نبافید از خداتان بود

  • شنبه
  • 6
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:07
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

زمینه ایام بستری حضرت زهرا(س) -(بی وفا دنیا مگیر ازمن جوونم رو..) * مهدی مقیمی

551

زمینه ایام بستری حضرت زهرا(س) -(بی وفا دنیا مگیر ازمن جوونم رو..) بی وفا دنیا مگیر دنیا مگیر از من جوونم رو
با غمِ زهرای من زهرای من می گیری جونم رو
دیگه از این زمونه خسته ام
زیر بار غمت شکستم
کاشکی چشمم میونِ کوچه
بسته می شد به جای دستم
آخه زهرا چرا از حیدرت تو رو می گیری
موقعِ پاشدن دستاتو به زانو می گیری
می اُفتی از نفس دستاتو رو پهلو می گیری
مرو ای همدمِ تنهایی ام علی غریبه 3

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نا نجیب بر روی تو بر روی تو سیلی چه بد می زد
بی حیا پیش علی پیش علی تو را لگد می زد
بی مُروت چرا چنین زد
ضربه ها بر تو نازنین زد
دیدنِ خون روی دیوار
فاتح خیبرو زمین زد
حالا من موندم و غم مونده و زهرا وبستر
حالا من موندم و بی تابی و نگاه دختر
حالا من موندم و میخ در و یه دیدهء تر
مرو ای همدمِ تنهایی ام علی غریبه 3

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دختری بیچاره شد بیچاره شد با دیدن مسمار
مادری زد دست و پا زد دست و پا بین در و دیوار
پشت در پیکرش میسوزه
داره موی سرش میسوزه
خیلی سخته ببینه طفلی
چادر مادرش میسوزه
الهی هیچ کسی این صحنه رو ندیده باشه
قدِ بانوی هجده ساله ای خمیده باشه
گمونم موقعِ مرگ علی رسیده باشه
مرو ای همدمِ تنهایی ام علی غریبه 3

  • یکشنبه
  • 7
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)، شهادت -(خورشید دیگر، میل تابیدن ندارد) * عادل حسین قربان

418

حضرت زهرا(س)، شهادت -(خورشید دیگر، میل تابیدن ندارد) خورشید دیگر میلِ تابیدن، ندارد
بارانِ رحمت؛ قصدِ باریدن، ندارد

دنیا سراسر تیره گشته؛ رود دیگر
انگیزه‌ای، بهرِ خروشیدن، ندارد

این قدر "هوهو" می‌کند این بادِ حیران،
انگار، کاری غیرِ نالیدن، ندارد

...باغِ علی، غارت شد و مردم نگفتند،
یاسِ حریمِ کبریا، چیدن ندارد

هیزم به دست آمد عدو... آیا نفهمید؟
بانوی هجده ساله، جنگیدن ندارد؟

خیلِ ملائک، رو به اهلِ خاک، گفتند:
سیلی، به احساسِ علی، دیدن ندارد

بر زخمِ بازِ مرتضی، مابعدِ زهرا،
دیگر نمک، این‌قدر، پاشیدن ندارد

  • یکشنبه
  • 7
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شعر فاطمیه -(آورده هیزم کافری، لشکر کشیده) * محمد داوری

415

شعر فاطمیه -(آورده هیزم کافری، لشکر کشیده) آورده هیزم کافری، لشکر کشیده
آتش به درب خانه ی حیدر کشیده

با ضربه ی سنگینِ پا بر پهلوی یاس
زخم عمیقی میخ روی در کشیده

از شاخه ی طوبایِ باغِ آل احمد
مسمارِ خانه میوه ی نوبر کشیده

بر ماه رویش ضرب دست بی حیایی
نقش رکاب چند انگشتر کشیده

پهلو به پهلو تا شده با خون پهلو
گل های سرخی بر روی بستر کشیده

آید صدای استخوان از سینه هربار
خود را به بستر جانب دیگر کشیده

تا چشم بسته ریخته قلب حسینش
گوید به خود مادر مبادا پر کشیده

تا روی زردش را نبیند زینب او
خوابیده بر روی سرش معجر کشیده

شد روضه خوان کربلا این روز و شب ها
آنجا که ناله روی تل خواهر کشیده

از بوسه های فاطمه دیگر نبُّرید
هر بار قاتل تیغ بر حنجر کشیده

آخر کلافه شد تنش را زیر و رو کرد
اینبار خنجر را به پشت سر کشیده

  • یکشنبه
  • 7
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:59
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

حضرت زهرا(س)، مدح وشهادت -(آنکه تابید رخش در شب یلدای علی...) * سید پوریا هاشمی

1255

حضرت زهرا(س)، مدح وشهادت -(آنکه تابید رخش در شب یلدای علی...) آنکه تابید رخش در شب یلدای علی
کیست جز فاطمه نوریّه ی شبهای علی

فاطمه کیست؟همان است که دراین نه سال...
هرسحر بود خودش ربی الاعلای علی

همه بر پاش میوفتند پیمبرها هم..
ولی افتاد خود فاطمه بر پای علی

بارها گفت پیمبر که علی جان من است
و شده فاطمه هم جان گوارای علی

زن نبینش! بخدا ظرفیتش را دارد...
که به میدان بزند جنگ کند جای علی

هرچه گفته ست علی بود علی بود علی
نیست بر لوح دلش غیر تولای علی

ما گدایان علی ریزه خور فاطمه ایم
جان فدای کرمت حضرت زهرای علی!

حکم لولاک خدا بود که فهماند به ما..
اوست تنها سبب خلقت دنیای علی

این دو سه ماه چه آمد به سر بانو که..
بسته شد بر رخ او راه تماشای علی

یک در سوخته و یک زن سیلی خورده
ما بمیریم برای غم عظمای علی

  • یکشنبه
  • 7
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 علی اصغر یزدی

هجوم به بیت ولایت -(پروانه سوخت، روی زمین پیچ و تاب خورد) * علی اصغر یزدی

510

هجوم به بیت ولایت -(پروانه سوخت، روی زمین پیچ و تاب خورد) پروانه سوخت،روی زمین پیچ وتاب خورد
مسمار روی بال و پرش با شتاب خورد

او بار شیشه داشت و گفتا امان دهید
اما به پهلویَش لَگَدی در جواب خورد

سیلی اگر چه پیش نگاه علی نَخورد
بر بازویَش غَلاف ولی بی حساب خورد

تنها میان شعله دِفاع از علی نَکرد
زهرا تَمام عمر غمِ بوتراب خورد

نامرد بود ثانی و بعد از شرارتَش
با قُنفذ و مُغیره نِشَست و شَراب خورد

هر چند در سَقیفه بنایش نَهاده شد
از برکه ی غدیر خُم این کینه آب خورد

  • یکشنبه
  • 7
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 15:08
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد