شهادت امام حسن مجتبی(ع)

روزه بودی و همسرت ایکاش
با تو روراست بود و می شد قهر
تا مگر کینۂ پدر وَ جمل-
را نمی ریخت در پیالۂ زهر

جعده(لع) بد وعده داشت با ابلیس
کرَمت را چطور بُرد از یاد؟!
تشنه بودی و جای آبِ خنک
آتش ِ زهر را به خوردت داد

رنگت از رخ پرید و افتادی
همسرت داشت هلهله میکرد
جگرت سوخت! با پریشانی-
خواهرت رفت و تشت را آورد

گریه میکرد و سینه ات شد تنگ
جان او بسته بود بر جانت
بر گلوی حسین(ع) خیره شدی
اشک جاری شد از دو چشمانت

درد پیچیده بود دورِ تنت
لااقل کاش میزدی فریاد
زنده شد در مقابل چشمت
خاطراتِ بدی که دقّ ات داد

بغض کردی و بعدِ چندین سال
بر دلت مانده بود تأثیرش
بعدِ مسجد؛ مقابلت قنفذ(لع)
بوسه زد بر غلاف

• دوشنبه
• 6
• آبان
• 1398
• ساعت
• 10:18
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

خواهر،از زهر جفا بال و پرم می سوزد
با تو آن قدر بگویم جگرم می سوزد

جگرم سوخت ولی از اثر زهر نبود
جگرم از غم مادر-پدرم می سوزد

لحظه ای هم نرود از نظرم آتش در
دائما فاطمه،پیش نظرم می سوزد

زینب از غم من اشک مریز و بنگر
وز غم کرب و بلا چشم ترم می سوزد

فکر گودالم و زانوی حرامی به کمر
خواهر از غصه ی آن تن،کمرم می سوزد

می کشد شمر سرش را به عقب از گیسو
من به یاد سر پاشیده،سرم می سوزد
********
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

• پنج شنبه
• 9
• آبان
• 1398
• ساعت
• 00:35
• نوشته شده توسط
• محمود اسدی

عزیز برادرم گریه مکن حسین
کنار بسترم گریه مکن حسین
گریه مکن کنار من ای جانم
که من خودم برای تو گریانم

از سوز زهر کین هستم به پیچ و تاب
باشد برای من آماده ظرف آب
اما تو در کرب و بلا عطشانی
عطشان به زیر نیزه ها می مانی

دور و برم اگر یه عده بی قرار
ولی به دور تو یه عده نیزه دار
صورتت از خونابه رنگین میشه
یه دفعه سینه ی تو سنگین میشه

******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

• پنج شنبه
• 9
• آبان
• 1398
• ساعت
• 00:57
• نوشته شده توسط
• محمود اسدی

شعر مشترک
که برای اجرا در توسّلات به همه ی ائمه مظلومی که با زهر مسموم شده وَ به شهادت رسیده اند قابل استفاده می باشد

من که بی مِثلَم و بی هَمتایم
نور چشم علی و زهرایم

دل من خسته و بیتاب شده
همچو شمعی بدنم آب شده

زَهر انداخت شرر بر جگرم
از هجوم شررش شعله ورم

حُجّت اللهم و هستم مظلوم
شدم از کینه ی دشمن مسموم

می رسد تا به فلک آوایم
غمزده از ستم اعدایم

اشک از دیده ی من می بارد
بهر من فاطمه ناله دارد

ناله زد مادر خونین جگرم
پسرم ای پسرم ای پسرم

پسرم دل شده زین غم پر درد
زهرِ کینه چه به روزَت آورد

سوزم از زهر وَلی واویلا
از غمِ تشنه لبِ عاشورا

سوزم از زَهر وَلیکَن دیگر
سَرِ من نیست جدا از

• چهارشنبه
• 27
• آذر
• 1398
• ساعت
• 13:04
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

یک بغض سخت و سنگین جامانده در گلویم
تصویر مشت خاکی است پیوسته روبرویم

امشب نسیم رحمت از جانب مدینه
عطر وجود او را می آورد به سویم

باید که در خیالم با قبر خاکی او
از کوچه های غربت تا کربلا بگویم

در کوچه روی یاسی شد رنگِ ارغوانی
عمری است روضه خوان روی کبود اویم

فواره می زند اشک از آسمان چشمم
شد قطره قطره اشکم آغشته با وضویم

با این همه کرامت وقتی حرم ندارد
از غصه خودنما شد رنگ سپید مویم

بر غربتش شب و روز باید ببارم از غم
شاید به آب دیده تاریخ را بشویم

بیماری ام وخیم ست،محض شفای روحم
دکتر نوشته باید این خاک را ببـویم

• پنج شنبه
• 28
• آذر
• 1398
• ساعت
• 16:50
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

سيدى يا مجتبى - يا وجيها عندلله ۲
فتصدق علينا - يا كريم آل الله
كرمِ كار تو / گدايى كار من/ ياحسن
دلم دچار تو / لطف تو يار من/ يا حسن
يا حسن ابن على ۴

از اون كوچه ى باريک - خاطرات بد دارى ۲
توو شبها كابوسى از - دستى كه بد زد، دارى
چشم بارانى و / آه طوفانى و / واويلا
ضربه ى آنى و / سيلى ثانى و / واويلا
يا حسن ابن على ۴

لحظه هاى آخرت - حسينِ بالا سرت ۲
مى باره براى تو - اشكاى برادرت
ميگى يا ثارلله / گريه نكن حالا / ياحسين
بذار گريه هاتو / براى عاشورا / ياحسين
يا حسين ابن على ۴

• دوشنبه
• 21
• بهمن
• 1398
• ساعت
• 11:34
• نوشته شده توسط
• سید محمد حسینی

همرنگ پائیزه بهارم
تیره و تاره روزگارم
سر اومده صبر و قرارم
بازم / شده بارونی دو چشمای ترم
بازم / می بینم مادرم و برابرم
بازم - ای وای
بازم / زیر و رو کرده وجودم رو غَمِش
بازم / جگرم می سوزه از عُمرِ کَمِش
بازم - ای وای

غمش دلم رو داده بر باد
یه لحظه هم نرفته از یاد
مادرم و دیدم که افتاد
ای وای / با غم و غصه دلم شد همنشین
ای وای / مادرم با صورت افتاد رو زمین
مادر - ای وای
ای وای / جوری زد که دلِ بیچاره شکست
ای وای / قلب من شبیهِ گوشواره شکست
مادر - ای وای

تا با لگد در و شکستن
غرور حیدر و شکستن
حرمت مادر و شکستن
آتیش / از در و دیوار خونه گُر گرفت
آتیش / چادر مادرم و چطور گرفت ...
آتیش - ای وا

• دوشنبه
• 21
• بهمن
• 1398
• ساعت
• 11:36
• نوشته شده توسط
• سید محمد حسینی

هر زمان مجنون شدی، لیلا تلافی می‌کند
زشتی‌ات را نیز، او زیبا تلافی می‌کند

سر به راهش باش، دست از دامن او برندار
تا که دید افتاده‌ای از پا، تلافی می‌کند

غصه‌ی روزی نخور؛ خود را برایش خرج کن
نوکری کن؛ عاقبت مولا تلافی می‌کند

قطره‌ای هم ابرِ چشمت ریخت پای روضه‌اش
روز محشر مادرِ دریا تلافی می‌کند

با «حسن جان» نوحه‌خوانی کن؛ نفس را خرج کن
هر دمت را حضرت زهرا تلافی می‌کند

نوکرِ جا مانده‌ای که بین آن کوچه نبود
روضه‌خوانش می‌شود؛ حالا تلافی می‌کند

آنکه در میدان حریف جنگ، با حیدر نشد
گوشه‌ی کوچه شکستش را تلافی می‌کند

کودکی با هق هقش می‌گفت، دستش بشکند
مادرم غصه نخور! بابا تلافی می‌کند

هر کسی جا

• دوشنبه
• 21
• بهمن
• 1398
• ساعت
• 11:37
• نوشته شده توسط
• سید محمد حسینی

پا تا به سر سوخت
در شعله های زهر تنها نه جگر سوخت

می سوخت ای وای
با یاد مادر قلب مجروحش اگر سوخت

تا روز آخر
وقت مرور خاطرات پشت در سوخت

هرچند می سوخت
با دیدن « قنفذ ، مغیره »بیشتر سوخت

شرح غمش را
هر کس شنید آشفته و آسیمه سر سوخت

ای وای ، زینب
بر حال او با اشک و آه شعله ور سوخت

بانوی غم ها
در قصه ی دو طشت در ماه صفر سوخت

از او بپرسید
کز طشت پر خون بیشتر یا طشت زر سوخت

• پنج شنبه
• 2
• مرداد
• 1399
• ساعت
• 01:43
• نوشته شده توسط
• محدثه محمدی

کریم باشی و تنها و بی سپاه و غریب!
چه گویم از غمِ تو ، ای امامِ صبر و شکیب؟

شنیده ایم ز غربت، به خویش پیچیدی
ز ماجرای زمین خوردنی که تو دیدی

شبیهِ آنچه تو دیدی، کسی گمان نبرَد
خدا کند که کسی، مادرش زمین نخورد

به پیشِ چشم تو مادر ز خصم، سیلی خورد
ز دستِ دشمنِ دین، یاس رنگ نیلی خورد

شنیده ایم نگاهت به کوچه حیران ماند
از آن به بعد دو چشمت همیشه گریان ماند

نَه آن وقارِ عجیبِ ز خانه آمدنت
نَه این شکستِ غریبانۀ عصا شدنت

از آن زمان جگرت پاره پاره شد، اما
تو هیچ دَم نزدی از غمِ دلت آقا

دلت ز سودۀ الماس پاره پاره نشد
که قاتلِ تو بجز خونِ گوشواره نشد

در آن میانه به فکرت، حجابِ مادر بود
کبودیِ رُخِ او ، چون نقابِ مادر بود

همیشه خاطره ای تلخ، کرده اَت شاکی
هماره در نظرت ماند، چادرِ خاکی

دگر ندید علی، چهره ای ز محرمِ خویش
دگر نشد که شود، هم کلامِ همدمِ خویش

از آن به بعد همه ماجرا، نهانی ماند
و غربتِ تو به اذنِ خدا جهانی ماند

نَه هفت مرتبه زهرِ جفا ترا کُشته
هزار مرتبه درد و بلا ترا کُشته

تویی غریب و گرفتار، یا حسین شهید؟
تویی بدونِ علمدار، یا حسین شهید؟

غریب حسین، که همچون حسن ز دستش رفت
غریب حسین، که حتی کفن ز دستش رفت

• شنبه
• 12
• مهر
• 1399
• ساعت
• 18:33
• نوشته شده توسط
• Fatemeh Mahdinia

شهادت امام حسن مجتبی (ع)

ز دنیا مجتبی سبط پیمبر می رود امشب
به باغ خُلد آن رعنا صنوبر می رود امشب
زمین و آسمان را بین ، زداغ مجتبی غمگین
فروغ دیده ی زهرا و حیدر می رود امشب
ز ظلم جعده ی ملعونه آوخ ، خورد زهر کین
امامِ صبر با حالِ مکدّر می رود امشب
صدای ناله و شیون ز نایِ زینب محزون
ز گُلفرش زمین تا عرش داور می رود امشب
ز داغ مجتبی زاهل زمین با ناله و افغان
صدای نعره ی ( الله اکبر ) می رود امشب
غریب یثرب آن مولا ، از این دنیای دون پرور
به نزد مادرش زهرای اطهر می رود امشب
به یاد غربت و مظلومی اش با گوش دل بشنو
به گردون ناله ی آل پیمبر می رود امشب
حسن با سینه ای مسموم و قلب پر ز خونِ خود
کنار بابش آن ساقی کوثر می رود امشب
کسی را گر بُود حرفی به همسر گوید واما
حسن از ظلم آن ملعونه همسر می رود امشب
( فرج ) بر سینه زد از غم بگفتا با دلی سوزان
که از کف سید و مولا و سرور می رود امشب

• سه شنبه
• 15
• مهر
• 1399
• ساعت
• 00:34
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

ای که در خوبی تویی از کل عالم خوبتر
گشته خَلقت احسن و خُلقت از آن هم خوبتر
نرگس مستت ربوده دل ز گلزار جنان
یک نم از لعل لبت از آب زمزم خوبتر
پیش از آنکه سائلت چیزی بگوید، میدهی
یک دِرَم احسان تو از بذل حاتم خوبتر
قلب ما خورده گره برتارهای زلف تو
کاش یکدم وا نگردد، هرچه محکم خوبتر
هر که باشد منکرت مبغوض ذات داور است
پس دِلِ بی عشق تو اندر جهنم خوبتر
گوشه ی چشمی ز تو، از هر دوعالم بهتر است
گر دهی در خیمه ات یک لحظه راهم خوبتر
چون حساب عاشقت محشر بود با فاطمه
پس به پای عشق تو دل غرق ماتم خوبتر
نام زهرا آمد و دل خون به یاد کوچه شد
گشتی آنجا حامی مادر مسلم خوبتر
هر چه کردی بی نتیجه ماند یاری کردنت
گریه کردی بی صدا، با اشک نم نم خوبتر
مادرت شرمنده شد، دستش به روی شانه ات
گفت من خوردم زمین بردی تو راهم خوبتر
(لاله) را تنها منه ای شه میان قبر خود
گر شوم در روز محشر با تو همدم، خوبتر

• چهارشنبه
• 16
• مهر
• 1399
• ساعت
• 13:39
• نوشته شده توسط
• عادل لاله چینی

قلبم به هوای توپرزد
خالق باتونقش هنرزد
سائل اومدوپادشاه رفت
هرکس که خونتونو درزد
به جبران اینکه امیرم شدی
میخوام تاقیامت اسیرت بشم
حالاکه کرامت شده منسبت
بذار بینوا و فقیرت بشم
زهرامیگه جانم
تامیگی،حسن جانم
ای جانم ای جانم
جانم حسن جانم2ای جانم ای جانم

قبرش توی صحن دل ماس
خاکش میده عطرگل یاس
مثل علی مظلوم عالم
آقام بیکس ویاروتنهاس
برای غم وغصه های دلت
اگه آسمونم بباره کمه
از اونروزیکه مادرت رو زدن
هوای مدینه هوای غمه
حیدرمیگه جانم
تامیگی،حسن جانم
ای جانم ای جانم

صدشکرکه عبدحسنینم
هستن دوتاشون نورعینم
صدشکرگدای مجتبامو
صدشکرکه غلام حسینم
اگرغصه داری بگویاحسن
اگربیقراری بگویاحسین
مدینه که رفتی به یادحرم
باچشم بهاری بگویاحسین
ارباب میگه جانم
تامیگی،حسن جانم
ای جانم ای جانم

• پنج شنبه
• 20
• آذر
• 1399
• ساعت
• 10:27
• نوشته شده توسط
• Fatemeh Mahdinia

دیگه از مدینه سیرم
کرده داغ مادر پیرم
میدونستم آخر من از
داغ مادرم می میرم

عمری منتظره این دلم
خسته از دیدن قاتلم
خنده هاش خیلی آتیش زده ، بر حاصلم

مرهم شد ، به دل من این زهر جفا
(جون دادم ، پیش مادر توی کوچه ها)

قد دنیا ماتم دارم
فکرشم میده آزارم
دوست دارم بمیرم زودتر
از مدینه چون بیزارم

درد دل نداره التیام
مرگم رو از خدا من میخوام
تصویر یه صورت کبود ، توی چشام

خوشحالم ، از قفس میشم آخر رها
(جون دادم ، پیش مادر توی کوچه ها)

با غم خودم مأنوسم
سینه پر شد از افسوسم
ضرب سیلی و گوشواره
خواب هر شب و کابوسم

من دیدم اشکای مادر و
پشت در یه گلِ پرپر و
من دیدم یه در سوخته و ، میخ در و

دردای ، دل بی تاب من شد دوا
(جون دادم ، پیش مادر توی کوچه ها)

مادر افتاد و لرزیدم
بین کوچه ها ترسیدم
جون دادم تا گوشوارش رو
روی خاک کوچه دیدم

من دیدم به زیر دست و پا
که مادر ناله میزد ، خدا
من دیدم خنده ی ثانی و ، تو کوچه ها

تا اومد . صدای سیلیه بی حیا
(جون دادم . پیش مادر توی کوچه ها)

• یکشنبه
• 23
• آذر
• 1399
• ساعت
• 12:18
• نوشته شده توسط
• Fatemeh Mahdinia

?بند اول?

شجاعتش مثاله مولایم علی
از بعده مرتضی بود شاه و ولی
رخش منوراست به نوره منجلی

《حسن بن علی3》

حسن حسن یوسف زیبای مدینه
حسن حسن نگاره نازنین جبینه
حسن حسن میزنم باعشقت برسینه

امام حسنیمو مجنونه بی وطنم
با ذکره نامه شما فارق ز هر محنم
تمومه زندگیمو مدیونه لطفه شمام
فدایه قاسمته سر و جون و بدنم

?حسن حسن یا حسن?

¤¤?¤¤?¤¤

?بند دوم?

تا پا گذاشت میونه میدونه جدل
رو سره اشقیا سایه زده اجل
یک نفری مساوی با هزار تا یل

《فاتح جمل3》

با ضربه هاش زلزله شده تویه میدون
زیره پای مرکبش جاری شدجویه خون
عزرائیل خسته شد بسکه گرفته جون

ناقه سواره لعین،باضربه توخوردزمین
میگه علی با غرور،به حمله ات آفرین
مالک اشتر آقا ، مبهوته جنگیدنت
مذل اعدا حسن و معز المومنین

?حسن حسن یاحسن?

¤¤?¤¤?¤¤

?بند سوم?

فضائلت بود فراتر از حساب
کرامتت فزون ز صد هزار کتاب
دشمن تو رود به آتش و عذاب

《یابن بوتراب3》

امامه مجتبی جانه عالمی فدات
بیمه شده زندگیم عمریه بایه نگات
می دهم جونمو یه روزی آقا برات

نوکریتون حاصلم،منو بدون قابلم
کوریه وهابیا ، حسن خدایه دلم
محبت و خوبیات شده نصیبم آقا
عنایته خاصته عبده ابوفاضلم

?حسن حسن یاحسن?

• شنبه
• 2
• اسفند
• 1399
• ساعت
• 18:37
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بابای تو آقاحرم دارد ولی تو....
گلدسته و گنبد ، علم دارد ولی تو...
آقا، حسینت در بهشت کربلایش
بیش از همه شاهان خدم دارد ولی تو...
درکربلا حتی ابوالفضلت حسنجان
یک بارگاه باحشم دارد ولی تو...
شاه خراسان باتمام غربت خود
زوار، بی حد ورقم دارد ولی تو...
حتی رقیه در حریمش همچو زینب
خدام و زایر بیش وکم دارد ولی تو...
میترسم آقا از خدا ، بااین گناهان
روزجزا در آذرم دارد ولی تو...
"ناعم"که ازالطاف تو گردیده منعم
یک آسمان درسینه غم دارد ولی تو...

• چهارشنبه
• 13
• اسفند
• 1399
• ساعت
• 17:19
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

همه اجزای عالم را نشانی از غم است امشب
به هر سو بنگری بانگ عزا و ماتم است امشب

زمین و آسمان را برگرفته هاله ای ازغم
فضا سنگین و جانفرسا ز حجم این غم است امشب

نظام آفرینش مختل ازیک فاجعه گوئی
امورکائنات ازشدت غم برهم است امشب

رسدازهاتف غیبی بگوش جان غم آوائی
که بزم ماتمی برپا به عرش اعظم است امشب

ملائک همصداهستندبااهل زمین زیرا
عزای اشرف پیغمبران عالم است امشب

بلادمسلمین غرق عزاوماتمی جانکاه
زفقدان توانسوزرسول اکرم است امشب

جهان شیعه راامامصیبت بس گران آید
که باقتل کریم آل طاها توأم است امشب

امام ومقتدائی که به مظلومین غربت
قتیل زهر کین محرمی نامحرم است امشب

سدیدا،تسلیت بادازما برحضرت مهدی
که بیش ازماعزادار رسول خاتم است امشب

• چهارشنبه
• 20
• اسفند
• 1399
• ساعت
• 21:51
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بنداول

کرامته تو فوق ادراکه
بی همتا در هستی و افلاکه
بسکه کرم دیده ام از شما
(غلامت از عشقت سینه چاکه2)

شرف زمین،شاهه بی قرین
مذل الاعدا،معزالمومنین
رعنایی حسن،زیبایی حسن
(اولین پسره زهرایی حسن2)

حسن آوای جنونم
حسن آرامش جونم
حسن تاصبح قیامت
حسن واسه تو میخونم

حسن جانم حسن

بنددوم

کبوترم در هوای حسن
جان و تنم به فدای حسن
آرزومه با امام زمان
(زیارته کربلای حسن2)

عشقش بی مثل،احلی من عسل
وارث خیبر و فتاح جمل
دنیایم حسن،عقبایم حسن
(مفتخرم هستی آقایم حسن2)

حسن مولای سخاوت
حسن معنیه اصالت
حسن اسطوره ی انفاق
حسن ایثار و شجاعت

حسن جانم حسن

بندسوم

دریای لطف و بخشش و بذلی
آقای کرم و جود و فضلی
صد و هجده بار میگم اسمت رو
(به کوریه هر دشمن رزلی2)

سلطان کرم،سایه ی سرم
تو بقیع میسازیم برات یه حرم
اربابم حسن،مهتابم حسن
(با نگاهی آقا دریابم حسن2)

حسن آهنگ و نوایم
حسن جلوه ی خدایم
حسن بغض تو صدامی
حسن ای ذکر و دعایم

حسن جانم حسن

• چهارشنبه
• 4
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 13:06
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

امیر لشگر امیرالمومنین
حسن مولا حسن مولا
پسر حیدر و توی جمل ببین
حسن مولا حسن مولا
شتر فتنه رو میکوبه بر زمین
حسن مولا حسن مولا

تو کریمیو یک دل و یک رنگی
مه جبینی و خوشگل و قشنگی
قیامت میکنی میری تا میدون
دیدنی میشی وقتی که میجنگی

ای شور بی پایان مالک ایمان
صاحب صبر و سفره ی احسان جانم حسن جان
ستاره ی قرآن لولو و مرجان
ذکر قدسیه حضرت یزدان جانم حسن جان

یاحسن جان ، یاحسن جان

بند دوم

رزم تو میدونت حماسه آفرین
حسن مولا حسن مولا
رسول الله میگه به تو صد آفرین
حسن مولا حسن مولا
یه ضربه میزنی همه نقش زمین
حسن مولا حسن مولا

خوش قدو قامتو گیسو کمنده
امیر و دلیرِ چه سربلنده
فراری میشه دشمن تا میبینه
وقتی که شال سبزشو میبنده

کریم و سرلشگر ساقیه کوثر
عشق زهرا و حضرت حیدر جانم حسن جان
مسیح و احیاگر نفس پیغمبر
راه نجاتم تو روز محشر جانم حسن جان

یاحسن جان ، یاحسن جان

• دوشنبه
• 23
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 20:04
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

دریایی و من قطره حسن
روی تو مه بدره حسن

شیرینی همیشه به دل میشینی
به دردای من تسکینی ای جانم حسن
جذابی تو شب تارم مهتابی
رعیتمو تو اربابی ای جانم حسن

حسن ای یارم حسن دلدارم حسن دوست دارم
حسن ای دینم حسن آیینم حسن ای سردارم

یاحسن یامولا
....................................
بند دوم

ذکر سر سربندم حسن
با تو سعادتمندم حسن

فریادم اهل حسن آبادم
به فدات همه اجدادم ای جانم حسن
مجنونم تا آخر عمر مدیونم
همیشه برات میخونم ای جانم حسن

حسن ای جانم حسن جانانم حسن یا مجتبی‌ا
حسن ایمانم حسن قرآنم حسن ابن الزهرا

یاحسن یامولا

• دوشنبه
• 23
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 20:08
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

قیامتی برپا طلحه کم آورده
حسن توی میدون چقدر سر آورده
ز ترس شمشیر کریم ال الله
زنی فتنه گر با شتر زمین خورده

حسن شکار آمد با اقتدار آمد
با پدرش حیدر با ذوالفقار آمد

جان از عدو بگرفت با ضربه شمشیرش
مروان فراری از هیبت چون شیرش

حسن جانِ رزم او چو طوفانِ مثل شیر غران از نسل کریمان جان حسن حسن
تیغ بران آیه های قرآنِ هم نظیر باران سفره‌اش پر احسانِ جان حسن حسن

یاحسن یامولا
...........................
بند دوم

سزای هر فته عکس‌العمل داره
حسن عمل کردو زبیر بیچاره
ز بعد این نقشه نکش برا حیدر
که نقشه‌ی شوم تو راهی نداره

هرآنکه با آل علی در افتاده
گور خودش کندس چونکه ور افتاده

هیبتو روشو زور و بازوشو
غیرتو بنگر دو بین ابروشو

پشت سر حیدر میگه الله اکبر وقتی میکنی محشر مثل مالک اشتر جان حسن حسن
وارث خیبر میزنه دل لشگر زلزله میشه معبر وقتی که میگی حیدر جان حسن حسن

یاحسن یامولا

• دوشنبه
• 23
• فروردین
• 1400
• ساعت
• 21:18
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

قلب حسن زِ زَهرِ جَفا پیچ و تاب کرد
بالین زِینب آمد و آخر خِطاب کرد

دِگر به بَستر راحت چنین مَخواب اِمشب
نَظر نَما به من اِی دُختِ بُو تُراب اِمشب

از آسمان هَنوزَم هِلال پِنهان نیست
ببین بر آمده بالینت آفتاب اِمشب

زِ جورِ خَصم گرفته چِنان که نزدیک است
فِتد به چرخِ بَنی هاشم اِنقلاب اِمشب

زِ خواب ناز بپا خیز ای اُمید دِلم
از آبِ کُوزه بِبین شد دَلم کَباب اِمشب

زِ آبِ کُوزه فُزون گَشت آتَشِ عَطشم
که آرزوی دِلم نَقش شد بر آب اِمشب

نَظر نَما به لبِ پاره پاره اَم خواهر
فِتاده جِسم ضَعیفم به پیچ و تاب اِمشب

زِ حالِ زارِ من آگاه کُن حُسینم را
برای دیدَن من تا کُند شِتاب اِمشب

بگو تَمامِ جوانانِ هاشمی آیند
مرا بَرند جوانان به صَحن باب اِمشب

زِ جُور خَصم دِگر شد یَتیم عَبدالله
بَلا و دَرد برویش گُشود باب اِمشب

برای خاطرِ من مادری به قاسم کُن
یَتیمی اَفکندش بر دِل اِضطراب اِمشب

تو مادرِ غمی و بس یَتیم داری کُن
مُراد خانهء صَبرت شَود خَراب اِمشب

زِ راهِ لُطف و کرم گَر نَظر کُنی (حسنی)
زِ اَشک دیدهء خود سازَدش سَراب اِمشب

• دوشنبه
• 10
• خرداد
• 1400
• ساعت
• 22:22
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

کبوتر بقیع بیا بریم به مشهد الرضا
ببین چه حرمتی دارن به پیش ماکبوترا

بیا با هم پر بزنیم بریم به اون بالاترا
بپر با من بریم بالا به دور گنبد طلا

رواقها رو دور بزنیم به هر کجا سر بزنیم
اونوقت بگو بگو به من با صدق دل ای با صفا

امام صادق غریبه یا پسرش امام رضا
کبوتر بقیع بگو بگو عزیز من به ما

امام هشتم غریبه یا که امام مجتبی
بیا با هم گریه کنیم به غربت اهل کسا

• دوشنبه
• 31
• خرداد
• 1400
• ساعت
• 17:44
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

◾بیست هشتم ماه صفر
◾شهادت امام مجتبی(ع)

گفته‌ام‌ من به همه سائل کوی حسنم
من معطر ز نسیم گل روی حسنم

هرکسی دل به کسی بندد و بیچاره شود
من بیچاره در این راه به سوی حسنم

هرکسی‌دل‌به‌کسی بسته من از روز ازل
چشم بر دیدن رخسار نکوی حسنم

عاشقم عاشق آقای مدینه هستم
من‌گرفتارغم و بسته به موی حسنم

خانه ویران شده‌ام تا که مزارش دیدم
زان سبب مست زیارت ز سبوی حسنم

من‌حسینی‌شدنم را به حسن مدیونم
چون‌معطر‌شده‌از گلشن و بوی حسنم

• دوشنبه
• 12
• مهر
• 1400
• ساعت
• 08:03
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

شهادت امام حسن مجتبی ع

غریبین دردینه یارب جهاندا انتها اولماز
غریب لیخ چکمین هرگز بو درده آشنا اولماز

جهاندا چوخلار آماج غم و درد و محن اولدی
چوخی دست قضایله غریبانه کفن اولدی
غریب لر شاهی عالمده فقط مظلوم حسن اولدی
ایله دردی گراندور دردینه هرگز دوا اولماز

جفا زهرین چکوب باشه جفادن یاندی اکبادی
ایدوب تاثیر جنتده خانم زهرایه فریادی
بو درده کیم دوزر اولسا شریکی ایوده جلادی
دوزر هر درده درد اهلی ولیکن مجتبا اولماز

ایچیب زهری گجه یاری او دم حالی خراب اولدی
ایلان ورمیش کبوتر تک اسیر پیچ و تاب اولدی
ملائک قلبی گویلرده بو نیسگیلدن کباب اولدی
حسن تک دهریده هچ کس جفایه مبتلا اولماز

ایله ظلم ایلدی جعده حریم کبریا یاندی
او ملعونه جفاسیندان دل اهل ولا یاندی
پیمبر سوگوار اولدی بوغمده مرتضا یاندی
خداوندا بیر عورتده مگر ذره حیا اولماز

یری وار اهل دنیانون ایشی آه و فغان اولسا
گوزوندن عارضه اشکی بو ماتمده روان اولسا
روادور قامت زهرا دوباره گر کمان اولسا
اولوب اوز محرمی قاتل بو شدتده جفا اولماز

گورن کوچه قضایاسین یوموبدور گوز بو دنیایه
دمزدی دردینی هرگز حزین آغلاردی زهرایه
آنام وای ناله سی هردم چخاردی عرش اعلایه
یانیخلی دلدن آغلاردی بئله غمگین نوا اولماز

دیردی ظلمیله دلده قالیب دردی نهان ئولدی
جفای ثانیدن یارب نجه قدی کمان ئولدی
اونا ئولماخ یاراشمیردی آنام زهرا جوان ئولدی
آنام تک دین اسلامه بو نوعی کس فدا اولماز

ایکی عورت بو مظلومین یوزه اشکین روان ائتدی
بیری جعده کی اوز ظلمین قساوتله عیان ائتدی
بیری ده عایشه جسمین خدنگیله نشان ائتدی
باتوب تابوتیده قانه بیله درد و بلا اولماز

بو مظلومین قصاصینده اگر جان ورسه مین ثانی
آخا توپراقه عدلیله هزاران عایشه قانی
و یا جعده کمین مینلر کسین بیردن چخا جانی
خدایه آند اولا پور علییه خون بها اولماز

حسندور فاطمه جانی حسندور سبط پیغمبر
باجیسی زینب کبری آتاسی مرتضا حیدر
حسینیله برادر دور ایکیسی نازنین دلبر
حسن تک طائرا یاز کی امام و مقتدا اولماز

تقریر ۲۸ رمضان سال ۱۴۰۱
#طائراورنگی

• شنبه
• 10
• اردیبهشت
• 1401
• ساعت
• 23:49
• نوشته شده توسط
• طائر اورنگی

ما سائل لطفيم و عطائي كه تو داري
هستيم همه زير كسائي كه تو داري

يك مرتبه كافي ست فقط از تو گدائي
تا اينكه شود شاه گدائي كه تو داري

با گريه صفا گفت به مروه كه خدائي
وا مانده دهانش ز صفائي كه تو داري

چشم فلك از صبح ازل نيز نديده است
هم پايه ي اين جود و سخائي كه تو داري

در صلح تو فرياد رسائي ست يقينأ
گوشي نشنيده است صدائي كه تو داري

در كوچه تو را كشت كسي با غم سنگين
مرديم از اين درد و بلائي كه تو داري

پس ميرسد آن روز كه هر شيعه بگويد
قربان تو و صحن و سرائي كه تو داري

رو ميكند ايوان نجف سمت مدينه
تا بنگرد ايوان طلائي كه تو داري...

• سه شنبه
• 29
• شهریور
• 1401
• ساعت
• 16:17
• نوشته شده توسط
• محمد حسین عزیزی

السلام ای سبط احمد ای امام عالمین
یا حسن نور دو چشمان امیر عالمین
ای غریب شهر پیغمبر الا نور دو عین
ای کریم آل طاها دلبر شاه حنین
ای که در صلحت هزاران مصلحت بر پا شده
کربلا از صلح تو آوازۂ دنیا شده
ای که در بیت خودت بودی غریب
همسرت شد قاتلت امن یجیب
تو شدی مسموم از زهر جفای دشمنان
می رسد بر گوش غم های دل صاحب زمان
خواهرت زینب به بالینت بیامد مه لقا
دید اندر طشت فریادی زد از ظلم و جفا
کرد وصیت خواهرم جان تو و جان حسین
صبر کن بر ماتمم این اول شور است و شین
تا به روز واقعه بنما مدد از مادرم
خطبه خوان کوفه و شام بلا ای خواهرم
تیر باران می شود جسمم ولی ای خواهرا
صبر کن تا کربلا راهی است پر از ناله ها
گر چه من مسموم گشتم تیر باران هم شدم
تشنه لب در غربت آل علی من خم شدم
لیک دارم در بدن من یک سری
هم کفن دارم به تن هم یاوری
اشک من گشته روان بهر شما
بر اسیری و غریبی و اهانت بر شما
زیر سم اسب ها در هم شکستن استخوان
یا به روی نیزه سرهای عزیزان خدا
ساقی از این غربت جانکاه دیگر تو مگو
از علی اصغر و عباس و اکبر تو مگو

• جمعه
• 23
• تیر
• 1402
• ساعت
• 01:09
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

‍ #نذر_غربت_امام_حسن_علیه‌_السلام

این حسن(ع) کیست که نامش سندِ غربت شد
بوسه بر تربتِ او در دلِ ما حسرت شد

این حسن(ع) کیست که تشییعِ عجیبی دارد
تیرها بود که بر پیکرِ او دعوت شد

این حسن(ع) کیست که از روزِ ازل مظلوم است
غمِ عالم همه در طالعِ او قسمت شد

خاندانش همه مصداقِ غریبند و ولی
غربتِ حضرتشان بر همه کس حجت شد

او که هرگز عوضِ خدمتِ خود مزد نخواست
اجرش از مردمِ گمراه فقط محنت شد

چه بگویم که چگونه به وطن تنها بود
همه ی غربتش از تربتِ او پیدا بود

او غریبِ وطن و کشته به دستِ جعده
جرمش این است فقط نورِ دلِ زهرا بود

دشمن و دوست همه بر درِ این خانه گدا
چون کریمِ و کرمش بیشتر از دریا بود

کرمِ بی حدِ او شهره ی آفاق شده است
پست تر از همه چیز از نظرش دنیا بود

وَ چه شبها که طعام از شکمِ خود می زد
این عجب نیست چرا، چون پسرِ مولا بود

وَ سرانجام بگو مزدِ محبت هایش
ظلم از سوی عدو، مزدِ ذوِی القربی بود

آه خاکی شدنِ چادرِ مادر را دید
بعدِ کوچه به لبش نغمه ی واویلا بود

عشق را زنده نگه داشت که پرپر نشود
لیک در چشمِ عدو عشق چه بی معنا بود

به فدای دو جوانش که صفِ کرب و بلا
رقصشان در برِ شمشیر چقدر زیبا بود

یا حسن با تو همه زندگی ام غرقِ صفاست
هستیِ هستی همه از نظرِ لطفِ شماست!

#هستی_محرابی
@Asharemehrabi

• دوشنبه
• 13
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 23:10
• نوشته شده توسط
• ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

آقا، مولا، عشقِ، زهرا
دنیا، عقبا، جودش، دریا
سامونه - درمونِ - کل زندگیمه حسن
بردم حض - خوردم از - سفرهٔ کریم حسن
سالاره - دلداره - احسان القدیمه حسن
عذابه زندگی بدون حسن
جون حسین بسته به جون حسن
رو پیشونی عاشقای حسین
خدا نوشته مسلمون حسن
حسن ...

ارباب، مهتاب، عشقِ، نایاب
ای رود، ای آب، ما را، دریاب
مدیونم - مجنوم - عبد و مبتلای توام
سامونم - درمونم - خاک کربلای توام
با جونم - با خونم - هر چی ام برای توام
شکر خدا ذکر لبامه حسین
که مستی علی الدوامه حسین
کلامم و ختم کلامه حسین
آخه فقط قشنگه نام حسین
حسین ...

• چهارشنبه
• 26
• مهر
• 1402
• ساعت
• 13:08
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

◾نوحه شهادت امام حسن(ع)
◾سبک همه‌جا کربلا

◾بنداول
زهر کین زد شرر بر تن مجتبی
گشته بیت ولا مثل کرببلا
در مدینه کنم دائم این زمزمه
همره زینب و همره فاطمه
یاحسن جان حسن
یاحسن جان حسن(۲)

◾بنددوم
پیکر مجتبی تیرباران شده
شاه کرببلا دیده گریان شده
اهل عالم بیا زین مصیبت ببین
ساقی کربلا گشته نقش زمین
یاحسن جان حسن
یاحسن جان حسن(۲)

◾بندسوم
همه عالم شده یک صدا یاحسن
ذکر کروبیان با نوا یاحسن
لرزه افتاده است تا به عرش برین
قاسم بن‌الحسن دم گرفته چنین
یاحسن جان حسن
یاحسن جان حسن(۲)

#مرتضی_محمودپور
haajmorteza@

• دوشنبه
• 5
• شهریور
• 1403
• ساعت
• 23:00
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور