تو گلبن گلزار مصطفایی
تو هفتمین رهبر و مقتدایی
تو نور چشم،اهل ولایی
از کار عالم،گره گشایی
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
از لطف تو مهمان تو شدم من
شرمنده ی احسان تو شدم من
غرق گناهم،تویی پناهم
امشب ز رحمت،نما نگاهم
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
بر درگهت آمده روسیاهی
مولی نما بر سایلت نگاهی
بر کل عالم،مولی امیری
آمده ام تا،دستم بگیری
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
امشب گدای شاه عالمینم
در آرزوی شهر کاظمینم
ما را ز رحمت،حاجت روا کن
تو کاظمینت،قسمت ما کن
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
امشب همه عالم عزا گرفته
از سوز داغ تو نوا گرفته
از سوز داغت،ماتم به پا شد
در کاظمینت،روز عزا شد
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
راحت شدی از رنج و درد و غم ها
روی دگر امشب به سوی زهرا
شیعه ز داغت،در غم نشسته
در کاظمینت،غم حجله بسته
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
ای مقتدا و ای امام امت
در کنج زندان دیده ای مصیبت
در حبس هارون،ستم کشیدی
زخم زبان از،عدو شنیدی
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
بر فاطمه تو اقتدا نمودی
بر مرگ خود مولی دعا نمودی
آقا رسیده،جان تو بر لب
گفتی از این حبس،خلصنی یا رب
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
در گوشه ی زندان چه بی بهانه
می زد تو را سندی به تازیانه
با اشک و ناله،ای گل پرپر
افتاده بودی،به یاد مادر
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
زهر ستم شرر زده به جانت
سوزانده است تا مغز استخوانت
تو داده ای جان،در کنج زندان
رضا ز داغت،گردیده گریان
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
از این همه ظلم و ستم دلت خون
گشتی شهید از ظلم و جور هارون
از حبس بیداد،گشتی تو آزاد
جسم تو مانده،بر جسر بغداد
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
پیکر تو به روی دوش یاران
جسم حسین زیر سم ستوران
شد پیکر تو،تشییع جنازه
شد داغ جدت،دوباره تازه
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
تشییع جنازه گشته پیکر تو
بر نی ندیده دخترت سر تو
بر زخم زینب،دشمن نمک زد
رقیه را از،کینه کتک زد
باب الحوائج،موسی بن جعفر۲
- سه شنبه
- 25
- بهمن
- 1401
- ساعت
- 10:49
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
ادامه مطلب