شهادت امام موسی بن جعفر الکاظم

مرتب سازی براساس
 امیر عباسی

نوحه شهادت امام موسی کاظم(ع) -(با دیدۀ گریان و با قلب مضطر..) * امیر عباسی

2022
1

نوحه شهادت امام موسی کاظم(ع) -(با دیدۀ گریان و با قلب مضطر..) با دیده گریان و با قلب مضطر
ناله دارم در غم موسی بن جعفر

با غل و زنجیر از زندان بغداد
یوسف فاطمه گردیده آزاد

واویلا واویلا آه و واویلا...

میان زندان غم ناله ها میزد
با اشک دیده رضا را صدا میزد

زمزمه لبش با چشم گریان
پسرم پسرم ، رضا رضا جان

واویلا واویلا آه و واویلا...

روزه بود و یوسف حیدر کرّار
هر شب با رزق بلا می نمود افطار

روزش در تاریکی همچون شب تار
آزرده شد دلش از ظلم و آزار

واویلا واویلا آه و واویلا...

در کنج زندان شده جان او بر لب
گریه کند با یاد غربت زینب

او که یار و هوادار حسین است
کوفه و شام ، علمدار حسین است

واویلا واویلا آه و واویلا...

ای زندانی کوفه جانها فدایت
به قربان ناله های وا اخایت

یتیمان گرسنه دور و برت
از تن جدا شد سر برادرت

واویلا واویلا آه و واویلا...

  • جمعه
  • 15
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 17:18
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رسول میثمی

زمزمه ، نوحه ، واحد سنتی شهادت حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام -( زندان شده نورانی از مـــــاه جمال تو) * رسول میثمی

3749
2

زمزمه ، نوحه ، واحد  سنتی شهادت حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام -( زندان شده نورانی از مـــــاه جمال تو) زندان شده نورانی از مـــــاه جمال تو
‍ دشمن به غل و زنجیر بسته پروبــال تو

دلها از داغ تو گردیده مضطر
جانم فدایت یا موسی ابن جعفر

(( یاباب الحوائج موسی ابن جعفر ))

نور بصر زهــرا از چه شده زنـــــدانی
در بند غل و زنجیر آن جلوه ربانی

با بغض و کینه میزد بی بهانه
دشمن بر پیکر تو تازیـــــانه

(( یاباب الحوائج موسی ابن جعفر ))

این زهر ستم آخر آتش زده بر جانت
زهرا به جنان گرید برحال پریشــانت

برلب داری دم آخـــــر نوایی
ای رضا ای رضاجانم کجایی

(( یاباب الحوائج موسی ابن جعفر ))

لب تشنه دم آخر یاد شهدا بودی
باذکر حسین جانم در کرببلا بودی

در تشییع پیکرت شد جسارت
اما نرفتـــــه دخترت اســـارت

  • دوشنبه
  • 12
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 15:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع) -(در دل تاریک زندان مثل شمع روشنم) *استاد حاج غلامرضا سازگار

2943
2

شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع) -(در دل تاریک زندان مثل شمع روشنم) در دل تاریک زندان مثل شمع روشنم
لحظه لحظه، ذره ذره، آب گردیده تنم

بس که لاغر گشته ام چون می گذارم سر به خاک
خصم پندارد که این من نیستم پیراهنم

در سیه چال بلا با دوست خلوت کرده ام
این نماز این حال خوش این اشک دامن دامنم

هر که زندانی شود باید ملاقاتش روند
این که ممنوع الملاقات است در زندان، منم

قاتل دل سنگ می خندد به اشک دیده ام
حلقهء زنجیر می گرید به زخم گردنم

بس که جسمم آب گشته مثل شمع سوخته
محو گشته جای نقش تازیانه بر تنم

روزه دارم، وقت افطار است و گویی قاتلم
کرده با خرمای زهر آلوده قصد کُشتنم

گاه گاه از ساقهای پای من خون می چکد
بس که پا ساییده گشته بین کند و آهنم

دوستان! از گریۀ من حبس هم آمد به تنگ
با وجود آنکه خندیدم به روی دشمنم

  • شنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 11:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

روضه وتوسل به باب الحوائج امام موسی بن جعفر(ع)، سیدمحمد جوادی -(عمری بر آن سرم که شوم خاک پای دوست....) *

2330
3

روضه وتوسل به باب الحوائج امام موسی بن جعفر(ع)، سیدمحمد جوادی -(عمری بر آن سرم که شوم خاک پای دوست....) عمری بر آن سرم که شوم خاکِ پایِ دوست
تا هستی ام شود غبار در هوایِ تو

روزی هزار بار اگر جان دهم کم است
در شوق لحظه ای که بمیرم برایِ تو

کویِ تو را به ملک دو عالم نمی دهم
آری گدای توست همیشه گدایِ تو

تو برتری از آن که شوی آشنا به من
من کمترم از این که شوم آشنایِ تو

با این همه زِ کویِ تو جایی نمیروم
باشد سرم همیشه به خاکِ سرایِ تو

یک بار مرا به رَهِ خویش کن فدا
ای صد هزار مرتبه عالم فدایِ تو

ایام شهادتِ باب الحوائج آقا موسی ابن جعفر .. آی گرفتارا ، آی مریض دارا ، آی اونایی که گره به کارتون خورده ، بسم الله ..

خاکِ رَهِ زائرت اَعاظِم
جانِ دو جهان امام کاظم
ارباب کمال زیرِ دینت
چشم همه سمتِ کاظمینت
عیسی زِ دم تو دم گرفته
جود از کف تو کرم گرفته
موسی به امیدِ نخلِ نورت
نعلین براورد به طورت
زنجیرِ تو حلقۀ وصالت
تا عشرِ خداست اتصالت
آبِ وضویِ تو اشک هایت
خون است روان زِ ساقِ پایت

*چهارده سالِ از این زندان به آن زندان، اما زندانِ آخر با زندان هایِ دیگه فرق داشت، یه ملعونی به نام سندی ابن شاهک زندان بانِ حضرتِ .. بسیار شقی و بی ادبِ .. هر بار با تازیانه واردِ زندان میشد .. یا امام رضا دارم روضۀ باباتُ میخونم .. حیا میکنم بگم با این آقا چه میکرد اما هر وقت بر میگشت میدیدن تازیانه خون آلوده .. یا موسی ابن جعفر .. با این که عیال واره اما ملاقاتی نداره .. _(چرا؟) آخه ممنوع الملاقاتِ .. یه وقت صدا میزنه پسرم، یه وقتایی هم صدا میزنه دخترم معصومه دلم برات تنگ شده .. میگه این زندانِ آخری تاریک بود، نمور بود حضرت با علم امامت شب و روزُ تشخیص میداد .. ای غریب آقام ..

پشتِ در زندانِ بغداد جمع شدن ، گفتن چی شده؟.. گفتن هارون نامه نوشته گفته موسی ابن جعفر رو آزاد کنید .. شیعیان جمع شدن .. یکی گفت موسی ابن جعفرُ ببینم رو پاهاش می افتم .. یکی گفت دستاشُ میبوسم، صورتشُ میبوسم .. آخ بمیرم یه وقت دیدن درِ زندانِ بغداد باز شد (ان شالله کاظمین ..) دیدن چهار تا حمال یه بدنِ بی جانیُ رو تختۀ در دارن میارن ، هی صدا میزنن «هذا امام رفض» این بدنِ امام شیعیانِ .. ظاهراً بدن حجمی نداره اما بازم سنگینه .. (بگم حاجت دارا ، گرفتارا صدا ناله شون بلند شه؟..) عباشُ کنار زدن دیدن هنوز تو غل و زنجیرِ .. کاش غربت به همین جا ختم میشد .. یا صاحب الزمان .. آوردنش گذاشتن رو جسرِ بغداد رها کردن و رفتن .. آی آقام ..

سلیمان پنجرۀ قصرُ باز کرد دید یه بدن غریب افتاده .. گفت بدنِ کیه کسی کاری نداره؟!گفتن سلیمان این بدنِ موسی ابن جعفرِ .. دیدن از قصر دوان دوان داره میاد این بدنِ پسر فاطمه ست .. زیرِ این بدنُ بگیرید بلند کنید .. هذا طیب ابن طیب .. این بدنِ پاک پسرِ پاکِ، محترمانه کفن آوردن دفنش کردن، همۀ روضه ها باید ختم به کربلا بشه، بریم کربلا ..چی گذشت به زینبِ کبری وقتی ببینه بدنِ بی سرِ برادر رو خاکِ کربلا ..

دیگر چه زینبی چه عزیزی چه خواهری
وقتی نمانده است برایش برادری

من مانده ام چگونه تو را غسل میدهند
وقتی نمانده است برایِ تو پیکری

در زیرِ سم اسب چه ها میکنی حسین
با تو چه کرده اند در این روزِ آخری

بنی اسد اومدن دیدن اَبدان غارت شده بدون سر رو خاکِ گرم کربلا .. بدنی که سر نداره، بدنی که غارت زده ست قابل شناسایی نیست .. یااباعبدالله، خدایا چه کنند اینا که بدن ها رو نمیشناسند .. یه وقت دیدن یه سوارِ آمد از مرکب پیاده شد، بنی اسد دست نگه دارید من این بدن ها رو خوب میشناسم .. این بدنِ بریرِ، این بدنِ ظهیرِ، این بدنِ حبیبِ .. یک یک بدن ها رو معرفی میکنه .. به یه بدن رسید دیدن زانوهاش بی رمق شد رو خاکا افتاد .. اقا این بدنِ کیه؟! فرمود زود برید بوریا بیارید .. آی بمیرم حصیر آوردن .. بدن که ارباً ارباست، هم زخم خورده با شمشیر و نیزه و سنگ هم با اسب از این بدن رد شدن .. چیزی باقی نمانده ، حضرت حصیر رو از زیرِ بدنِ ارباًاربا رد کرد ، بدنُ تو خانه ی قبر گذاشت .. ما مسلمونا یه رسمی داریم گونه راستُ رو خاک میزاریم اما عزیز فاطمه سر در بدن نداره .. بنی اسدی ها دیدن زین العابدین از خونۀقبر بیرون نمیاد اومد جلو سر رو جلو آورد دید آقا خم شده لب ها رو به رگ های بریده .. هرجا نشستی صدا بزن حسین

  • پنج شنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محمد حسین رحیمیان

روضه وتوسل به باب الحوائج موسی بن جعفر(ع)، سیدرضا نریمانی -(میسوزد از این حالُ روزت آسمانها...) * محمد حسین رحیمیان

1367

روضه وتوسل به باب الحوائج موسی بن جعفر(ع)، سیدرضا نریمانی -(میسوزد از این حالُ روزت آسمانها...) می‌سوزد از این حالُ و روزت آسمان‌ها
از روضه‌هایت بند می‌آید زبان‌ها

نامش محلِ استجابت هست آقا
جایی که می‌خوانند از تو روضه‌خوان‌ها

بینِ غل و زنجیر بودن نیست حقِّت
دستی که شد مشکل‌گشای ناتوان‌ها

*امشب بریم درِ خونۀ موسی ابن جعفر .. آخه ما هم تو زندانیم ، گیر افتادیم .. یا باب الحوائج ..*

شد حال و روزت مجتبایی در سیه‌چال
ای مو سفیدِ حرف‌های بد دهان‌ها ..

آقا درآورده‌ست اشکِ دشمنت را
این پیکری که شد به رنگِ ارغوان‌ها

سیلی ، غل و زنجیر ، شلاق و لگدها
هر یک گذارد روی جسم تو نشان‌ها

آورد دشمن پیش تو بدکاره‌ای را
از این جسارت لرزه اُفتاده به جان‌ها

*آوردن زنِ بدکاره رو تو زندان ، خودشونم از دور نگاه میکردن ببینن چه کار میکنه این آقا در مقابلِ این زنِ بی حیا .. یه وقت دیدن خودشُ انداخت زمین به حالتِ سجده هی میگفت غلط کردم .. آقا ببخشید .. تو بدکاره رو آدم کردی .. (ما که داریم برات گریه میکنیم .. )نمیخوای امشب ما رو آدم کنی ؟!..*

حالا رسیده نوبت قامت خمیدن
زنده شده داغِ تمام قدکمان‌ها

قاریِ قرآن میشوی بین سیه‌چال
اما نمی‌بوسد لبت را خیزران‌ها

تو رفتی و اما نبود الحمدلله
دور و بر ناموسِ تو شمر و سنان‌ها

انگشترت شکر خدا سهم رضا شد
آه از حسین و کربلا و ساربان‌ها

رحمی به جسم بی‌سر او هم نکردند
پیراهن غارت شده برده امان‌ها

لعنت به این حرص و طمع، لعنت به کوفه
از پیکر بی‌جان او خوردند نان‌ها

گودال خالی شد ولی در خیمه غوغاست
فریاد طفلان می‌رود تا آسمان‌ها

پیشِ دو چشم فاطمه در بینِ گودال
ده مرکب اُفتاده به جانِ استخوان‌ها

شاعر: #محمد_حسین_رحیمیان

مونده رویِ زمین پیکرِ تو رها ..
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى

خواهرت اگه نیست ، رفته شام بلا
ریگ و رمل بیابان برات گرفته عزا

همه منتظرن ، مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه

  • سه شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 12:30
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شهادت حضرت امام کاظم علیه السلام -(بسوز ای دل پریشان شد پیمبر) * یوسف حق پرست

1541
-1

شهادت حضرت امام کاظم علیه السلام -(بسوز ای دل پریشان شد پیمبر) بسوز ای دل پریشان شد پیمبر
شده صاحب عزا زهرای اطهر
بیا از دیده خون جاری کن امشب
برای حضرت موسی ابن جعفر

امید ما امین ما
همه دنیا و دین ما
امام هفتمین ما

گل زهرا فدای دین و قرآن شد
دلش خون در میان کنج زندان شد

آه واویلا واویلا واویلا (2)

بگو تا حضرت معصومه آید
زدیده خون دل جاری نماید
خبر کن حضرت موسی الرضا را
که شعر ماتم بابا سراید

همه ارض و سما غم شد
عزاداری و ماتم شد
دو چشم شیعه زمزم شد

از این ماتم که خون قلب پیمبر شد
عزای حضرت موسی ابن جعفر شد

آه واویلا واویلا واویلا(2)

کجایی ای گل بابا، رضایم
غل و زنجیر من گرید برایم
اگر چه جان دهم در کنج زندان
ولی گریان شاه کربلایم

همه صحرا واویلا

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 11:58
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن روضه شهادت امام موسی کاظم(ع)، حاج میثم مطیعی *

6386
5

متن روضه شهادت امام موسی کاظم(ع)، حاج میثم مطیعی لْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِير، سلام بر اون آقایی که جاش تاریکیِ زیر زمین ها بود ...

ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُود .. ساقِ پاهایِ مبارکش به خاطر حلقه هایِ زنجیر له شده بود ، کوبیده شده بود .. آقا جونم برات بمیرم یه روزی جدّت زینُ العابدین رو وارد شام کردن ، به دست و پاش غل و زنجیر جامعه زده بودن .. پشت سرِ زینُ العابدین ردِ خون روی زمین دیده می شد ، از کنارِ غل و زنجیر خون روی زمین می چکید .. اما آقا وقتی به دست و پای شما غل و زنجیر زدن ، زن و بچه تو جلو چشمت نمی زدن .. کربلا میخوام ، از الان نگران اربعینم یه سفارش به جدّ غریبت بکن ، حسین .. اربعین منو کربلا ببر ...

کنارِ قدم های جابر سوی نینوا رهسپاریم
ستون های این جاده را ما به شوق حرم می شماریم

آقا، مولا، یا باب الحوائج کربلای مارو بده

الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَاف .. سلام بر اون جنازه ای که با خفّت و خاری بالای سرش جار کشیدن ، گفتن بیاید امام رو ببینید .. بگم یا نه؟! نه نمیگم دلش رو ندارم بگم چی گفتن .. اما به جنازه مطهرش جسارت کردن .. آقا جونم این که چیز جدیدی نیست کربلا زینب کنارِ جدّ غریبت نشسته بود ، بعضیا نیزه می زدن .. بعضیا شمشیر شکسته میزدن .. اما بمیرم جلو چشم زهرا بعضیا با چکمه ها لگد میزدن .. منو ببر کربلا

و الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّسَاء .. آقا جونم زخم های پهلو رو به مادرت نشون بده

بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوب ، دیگه روضه نمیخونم حرفایی که باید میزدمو زدم .. میخواستم تازه شعر بخونم این مثلاً مقدمه بود ، اما مارو ببر کربلا

بیا نگار آشنا ، شبِ غمم سحر نما
مرا به نوکریِ خود ، شَها تو مُفتخر نما

ای گل وفا حسین ، معدن سخا حسین
می کشی مرا حسین ، می کشی مرا حسین

*بیتِ آخر روضه من ، یا موسیَ بْنِ جعفر*

یک گوشه دختر و پسرت را صدا زدی
با دست و پایِ بسته شده دست و پا زدی

از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
او صدا میزد حسین ، دست و پا میزد حسین

  • چهارشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

سبک شعر شهادت امام موسی کاظم(ع) -(آهسته گذارید روی تخته تنش را...) * علی اکبر لطیفیان

1077

سبک شعر شهادت امام موسی کاظم(ع) -(آهسته گذارید روی تخته تنش را...) آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذّیّت نکند پیرهنش را
اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند
زشت است بیارند غلامان بدنش را
این ساق ِبهم ریخته کِتمان شدنی نیست
دیدند روی تخته ی در ، تا شدنش را
این مرد الهی مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غریبان بدنش را
این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد
بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را
این هفت کفن روضه ی گودال حسین است
ای کاش نیارند برایش کفنش را
نه پیرهنی داشت حسین نه کفنی داشت
مدیون حصیرند مرتب شدنش را

صوت: استاد حاج احمد متولی طاهر

  • چهارشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

روضه شهادت امام کاظم(ع)، حاج محمدرضا طاهری -(تموم جسم تو سیاهه و خونی...) *

791

روضه شهادت امام کاظم(ع)، حاج محمدرضا طاهری -(تموم جسم تو سیاهه و خونی...) تموم جسم تو سیاهه و خونی
.
گناه تو چی بود که کنج زندونی

.

روزای تو مثل شبات شده تیره

چند ساله که پاهات تو غل و زنجیره

.

گوشه ی زندون شبانه روزش فقط دادن آزارت

تو روزه بودی غروبا می شد تازیونه افطارت

.

باب الحوائج باب الحوائج موسی بن جعفر مولا

.

اونی که از داغت روونه اشکامه

اونی که روز و شب شنیدی دشنامه

.

تو گوشه ی غربت از نفس افتادی

رضا نبود پیشت وقتی که جون دادی

.

همیشه آقا روی تن تو جای کبودی بوده

اونی که هر شب شما رو میزد خودش یهودی بوده

.

باب الحوائج باب الحوائج موسی بن جعفر مولا

.

هنوز جای زنجیر رو دست و بازوته

یه تخته ی پاره واسه تو تابوته

.

موقع تشییعت عاشقاتون گریون

شد آخرش آقا جسم تو گلبارون

.

بمیرم آقا برا تنی که به زیر تیر و سنگه

میون گودال کفن نداره سر لباسش جنگه

.

غریب مادر غریب مادر حسین
.

با چراغ اشک ، گرم جسـتجو

خاک را با یاد گل می کرد بو

.

یافت آن گل را ، ولی پرپر شده

پاره پاره پیکری بی سر شده

.

گفت : آیا یوسف زهرا تویی ؟

آن که من گم کرده ام آیا تویی ؟

  • سه شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 21:59
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 عباس میرخلف زاده

سبک شور شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به نفس جوا _مقدم ، حسین عینی فرد ، محمد حسین پویانفر -({ گنبد زیباتو عشقه ) * عباس میرخلف زاده

2994
2

سبک شور شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به نفس جوا _مقدم  ، حسین عینی فرد ، محمد حسین پویانفر  -({ گنبد زیباتو عشقه ) { گنبد زیباتو عشقه
یا موسی بن جعفر ۳

إیوون طلاتو عشقه
یا موسی بن جعفر ۳ } ۲

أباالرضائی
بیا و سوزی به چشمای ترم بده

أباالرضائی
آقا فطرس کوی توأم ، بال و پرم بده

أباالرضائی
بیا رزق همه نوکراتونو ، حرم بده

{ منم ... اونی که نوکره
توئی ... اون که تاج سره
دلم ...همیشه تا حرم می‌پره } ۲

( یا باب الحوائج ، یا موسی بن جعفر ) ۴

ای شه دنیا و عُقبا
یا موسی بن جعفر ۳

عشق علی ، عشق زهرا
یا موسی بن جعفر ۳

أباالرضائی
آقا روضه های تو همیشه یه همنفسه

أباالرضائی
تو دعایی کنی آقاجون بخدا دیگه برام بسه

أباالرضائی
کسی جز تو به داد دلم آقا نمی‌رسه

دلم ... با کرمت خوشه
هوایه ... حرمت خوشه
غمه ... دوری ت

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 10:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن روضه و توسل به باب الحوائج موسی بن جعفر(ع)، سیدمجید بنی فاطمه -(زیر سنگینی زنجیر سرش افتاده..) * حسین رستمی

2650
3

متن روضه و توسل به باب الحوائج موسی بن جعفر(ع)، سیدمجید بنی فاطمه -(زیر سنگینی زنجیر سرش افتاده..) *گفت: زندان بان می اومد،سر میزد؛ میدید موسی بن جعفر یه گوشه غُل و زنجیر به دست و پا و گردن، گاهی زیر لب یه چیزی میگه، هی صدا میزنه: پسرم رضاجان!گاهی زیر لب میگه:دلم برات تنگ شده معصومه جان!...
من بی مقدمه میخوام برم تو روضه...یا امام رضا!شبِ شهادت باباتونِ... امشب یه نگاه ویژه به ما بکن...*

زیر سنگینی زنجیر سرش افتاده
خواست پرواز کند دید پرش افتاده

می شود گفت کجا تکیه به دیوار زده ست
بسکه شلاق به جان کمرش افتاده

آدمِ تشنه عجب سرفه ی خشکی دارد
چقدر لخته ی خون دور و برش افتاده

گریه پیوسته که باشد اثراتی دارد
چند تاری مژه از پلک تَرَش افتاده

هر کس ایام کهنسالی عصا میخواهد
پسرش نیست ببیند پدرش افتاده

آنکه از کودکی اش مورد حرمت بوده است
سر پیری به چه جایی گذرش افتاده

به جراحات تنش ربط ندارد اشکش
حتم دارم که به یاد پسرش افتاده

#شاعر حسین رستمی

گفت:آقا روزها روزه بود،شب ها عبادت می کرد... توی سیاه چالی انداختن آقارو که به علم امامت روز و شب رو تشخیص میداد،موسی بن جعفر زندان زیاد رفته،زندانبان زیاد دیده،خیلی هاشون عوض شدن،اما این زندانبان آخری جگر موسی بن جعفر رو خون کرد،آخه این سندی بن شاهک یهودی بود، وقتی برا آقا افطار می برد، اول با تازیانه اینقدر آقارو میزد...الهی دستت بشکنه...کار به جایی می رسید موسی بن جعفر می گفت: هر چی دوست داری منو بزن...اما دیگه اسمِ مادرم رو نیار...
امشب ما اومدیم با امام رضا و حضرت معصومه گریه کنیم...امشب اینقدر داد بزن،مادرش نگه بچه ام غریبِ...بچه ام مظلومِ...مادر جان ببین موسی بن جعفر چقدر گریه کن داره...
خبر دادن گفتن: مردم! فردا موسی بن جعفر رو آزاد میکنن،شیعیان همه جمع شدن جلو زندان،همه به هم خبر میدادن آقارو میخوان آزاد کنن بعدِ چهارده سال...
همه جلو زندان نشستن،با هم حرف میزنن،یکی میگه:اگه آقارو ببینم،میگم: آقا! بچه بودم دست محبتت رو سرم بود،یکی میگفت:اگه آقارو ببینم میگم،بابام خیلی دوست داشت ببینه شمارو،خیلی انتظار کشید از زندان آزاد کنند شمارو،به من سفارش کرد،گفت: اگه من مُردم سلامِ من رو به موسی بن جعفر برسون...
همه ی مردم چشم انتظارن،الان آقامون میاد،یه وقت دیدن درهای زندان داره باز میشه،مردم از جا بلند شدن،لبخند رو لبشون بود،یه وقت دیدن چهارتا حمّال یه لنگه ی دری رو گرفتن، از اون لنگه ی در یه سری آویزانه،هی میگن: "هذا امامُ الرَّفَضَه" این امام شیعیانه،مردم به سر و صورت زدن،اومدن زیر بدنِ آقارو گرفتن،همه باتعجب به هم نگاه کردن،چی شده؟ گفتن چرا این بدن که اینقدر نحیف و لاغر شده چرا سنگینی میکنه،همچین که عبارو کنار زدن دیدن هنوز غل و زنجیر به دست و پای موسی بن جعفرِ...

یا باب الحوائج! غریبی میدونم،چهارده سال اذیت و آزار، فراق بچه ها، تا آخرین لحظه غل و زنجیر رو از پاهات جدا نکردن، اما آقاجان! شیعیان اومدن،بهترین تشییع جنازه رو گرفتن،یه عده ای ثروت مند بودن کفن جور کردن،گفت: ما نمیذاریم آقامون رو اینجوری ببرن،گُل ریختن زن و مرد رو بدن ِ آقا...کفن براش آوردن...به امام رضا دلداری دادن...اما یه آقایِ بی کفن تو گودال افتاد،عوض اینکه گُل هارو کنار بزنن،خواهرش اومد هی این تیرهارو از بدن بیرون می آوُرد، همچین که خواهرش این تیرهارو از بدن بیرون میکشید دید یه دستی رو شونه اشِ،عمه! بلند شو بریم دنبال بابام بگردیم...گفت: عزیزم! این،بدنِ بابات حسینِ...
میدونی چرا شناخته شده نبود؟ بدنی که تیر بخوره،بدنی که سنگ بارون بشه،بدنی که زیر سُمِّ اسب ها...حسین....*

به شب نشینی زندانیان خورم حسرت
که نُقلِ مجلسشان دانه های زنجیر است

  • چهارشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 15:04
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

زمینه امام کاظم(ع) -(گدای خونۀ آقا موسی بن جعفرم...) * حسین حاجی

2817
2

زمینه امام کاظم(ع) -(گدای خونۀ آقا موسی بن جعفرم...) ?روضۀ خونگی?

گداى خونۀ آقا موسى‌بن‌جعفرم
دردم دوا می‌شه، تا كه اسمش رو مى‌برم
روضۀ خونگی، برکت خانوادمه
بیرق روضه‌مون، چادرسیاهِ مادرم

اى خاطرات شیرینِ زندگیم
مشکل‌گشای اجدادم از قدیم
بابُ الحوائجِ اِلی الله، ای کریم

یاد اشک روی گونه‌های مادر
توى مشكلاتم مى‌خونم با باور
«نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر»

«نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو ابر رحمتى، تو آسمون قلب من
خورشید عزتى، هم ظاهراً هم باطناً
تو سر پناهمى، بهشت عالم حرمت
نور ولايتى، نور دل ابالحسن

اى خادم درگاه تو جبرئیل
آب سقاخونه‌ت آب سلسبیل
به ضریح نگاه تو بستم دخیل

آبرو به من می‌دی تو روز محشر
اى دعاى خیر تو پناه نوكر
«نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
كبوتر دلم، پر زده سمت كاظمین
ره‌توشۀ منه، اشكاى جارى از دو عین
سلام اولم، اَلسلامُ عَلَى الرّضا
سلام آخرم، اَلسلامُ عَلَى الحُسین

«حَلیف السَّجدَةِ الطّویلة» اى غریب
ذكر حسین حسین رو لب اَمَّن یُجیب
زخم تنت روضه‌خونِ شیب‌الخضیب

بهشت منه روضۀ شاه بى‌سر
اعتقاد من بوده و هست تا آخر
«نَحنُ فِی اَمانِ اولاد حیدر»

  • یکشنبه
  • 17
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 14:06
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

سبک زمینه شهادت امام کاظم(ع) -(ناگفتنیه روضه هایی که تو داری...) * محمدرضا رازقی پور

792

سبک زمینه شهادت امام کاظم(ع) -(ناگفتنیه روضه هایی که تو داری...) ناگفتنیه روضه هایی که تو داری
مرثیه خونم مثه ابرای بهاری
نفس میزنی و من می سوزم برات
بمیرم که دیگه در نمیاد صدات
سیاه چاله هم دلش گرفته اخه
نداری توون به زانوهات
السلام علی المظلوم بقعر السجون
السلام علی المرضوض بحلق القیود
انگاری ارثیه ی بچه های فاطمست
تشنه لب بودی ولی قطره آبی نبود
زده آتیش به دل مضطرم مضطرم مضطرم
می زنی ناله بیا مادرم مادرم مادرم

نا گفتنیه شدی از غصه زمین گیر
روضه میخونن حتی حلقه های زنجیر
بمیرم غرورتو شکستن آقا
نزن پیش چشم مادرت دست و پا
رو تخته تن تو رو دارن میبرن
شکست حرمتت آخه چرا
مطمئنم غم عالم به دلت شد نصیب
مطمئتم توو همون لحظه که بودی غریب
بوده ذکر رو لبای تو اباعبدالله
دم آخرت بودی به یاد شیب الخضیب
دم رفتن دم تو یا حسین یا حسین یا حسین
شد دوای غم تو یا حسین یا حسین یا حسین

باب الحوائج نور دیده ی پیمبر
باب الحوائج مددی موسی بن جعفر
تو احسانت از قدیمه آقا نه من
دو عالم اسیر لطف و جودت شدن
میبخشی تموم هستیتو به گدا
کریمی مثه امام حسن
روسیاهم غم عالم به دلم سر زده
تو مثه حضرت زهرا کرمت بی حده
تو که رد نمی کنی دستای خالیمونو
با هزار امید و آرزو گدا اومده
امیدم اینه دم آخرم آخرم اخرم
بگی من نوکرم و میخرم میخرم میخرم
.

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 23:25
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 حسین نوری

متن شعر و سبک زمینه امام کاظم (ع) -(دیگه نمیرسه به هیچ کجا صدام) * حسین نوری

1575
5

متن شعر و سبک زمینه امام کاظم (ع) -(دیگه نمیرسه  به هیچ کجا صدام) بند1

دیگه نمیرسه به هیچ کجا صدام
میسوزه گونه های من با اشکای چشام
نگام‌ به راهه تا بیاد بالاسرم رضام

با دستای بسته توی زنجیر
به سوی خدا تو مناجاتم
دعای رو لبهامه خلصنی
با اینکه خودم باب حاجاتم

مجروحم ساق پام شکسته دیگه شدم از زمونه بیزار
روزارو روزه میگیرم تازیونه روزیم میشه هر افطار
شبهارو روضه میگیرم وای از این همه دردو رنج‌و آزار

خلصنی یارب بحق زینب

بند2

یا فاطمه میگم‌ تا میخورم زمین
مادر بیا و امشبو کنار من بشین
روصورتم شبیه دست قنفذو ببین

با سنگینیه هردوتا دستش
که بی هوا میزد منو سیلی
به یاد توو کوچه افتادم
همونجا که شد صورتت نیلی

ای مادر مثل تو شده پیکرم ضعیف و پراز کبودی
ای مادر

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 21:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیررضا فرجوند

متن شعر نوحه ی حضرت موسی بن جعفر (ع) -(داده جان موسی بن جعفر ) * امیررضا فرجوند

1989

متن شعر نوحه ی حضرت موسی بن جعفر (ع) -(داده جان موسی بن جعفر ) داده جان موسی بن جعفر
از جفا با دیده ی تر
دارد از غم به پیکر نشانه
ضربت سیلی و تازیانه
وامصیبت ، مصیبت؛ مصیبت (۲)
*
روز و شب اندر مناجات
گشته ممنوع الملاقات
اشک چشم رضا گشته جاری
فاطمه می کند سوگواری
وامصیبت ، مصیبت، مصیبت(۲)
*
کاظمین گشته سیه پوش
صوت کاظم گشته خاموش
گشته معصومه زین غم عزادار
می زند سینه با حال افکار
وامصیبت ، مصیبت، مصیبت (۲)
*
جسم تو بر جسر بغداد
لعن حق بر دشمنت باد
قلب مهدی ازاین غم حزین شد
فاطمه در جنان دلغمین شد
وامصیبت ،مصیبت، مصیبت(۲)
*
پیکر تو روی دوش است
شیعه در جوش و خروش است
پیکر جد تو شاه عطشان
پاره پاره شد از سم اسبان
وامصیبت، مصیبت، مصیبت(۲)
***
من گدایم در سرایت

  • پنج شنبه
  • 29
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 14:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمینه شهادت امام موسی کاظم(ع)، حاج محمود کریمی -(فدایی تو منم..) *

1003

زمینه شهادت امام موسی کاظم(ع)، حاج محمود کریمی -(فدایی تو منم..) آقا، فدایی تو منم / خونه ی تو وطنم
باب الحوائجی و / تو رو صدا میزنم

نگاه تو دریا / شبیه مادر
دوای دردم یا موسی بن جعفر
غریب مادر یا موسی بن جعفر

تو که روزی خونه ی ما دست رضاته
تو که آیینه ی نور خدا نخ عباته
راه وا شدن گره ها یه نیم نگاته
دوای دردا / گرد و غبار صحن و سراته

با دستای بسته، پای شکسته
اسیری و تنها، موسی بن جعفر
غریب مادر یا موسی بن جعفر

خدا دید و شنید و خرید دست دعاتو
غل و زنجیر و زمزمه ی خدا خداتو
واسه تو بال و پر زدن کبوتراتو
بی تابیایِ معصومه ها و اشک رضاتو

آقا، گره گشای دلم / دست دعای دلم
به نام نامی تو / ایوون طلای دلم

امشب دل دنیا، تو کاظمینه
دل خود آقا، پیش حسینه

داره دم آخر موسی بن جعفر
میخونه هی مظلوم شهید بی سر
غریب مادر ای، شهید بی سر

تو خرابه ای که مثل اون / زندون میمونه
میخواد از پیش اهل حرم / بره شبونه
آخه درد یتیم و فقط / خدا میدونه
توی ویرونه، هنوز رقیه، داره میخونه

بابا، با پای پر ورمم / دردسر حرمم
همه میگن خیلی / شبیه مادرمم

  • پنج شنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 13:45
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

واحد زیبای شهادت موسی بن جعفر(ع)، حاج میثم مطیعی -(از تو نمانده غیراز عبایی کنج زندان..) * امیررضا یزدانی

935

واحد زیبای شهادت موسی بن جعفر(ع)، حاج میثم مطیعی -(از تو نمانده غیراز عبایی کنج زندان..) از تو نمانده غیر از عبایی، در کنج زندان
وای از تن نحیف و امان از، این چشم گریان
زندان شده اسیرت، هر لحظه گوشه گیرت
از تو خجالت می کشد این تازیانه
یکبار بهر تسکین، وا کن زبان به نفرین
جان ها فدای این سکوت عاشقانه
امشب میان سجده آقا دعایمان کن
زندانیان خویشیم از خود رهایمان کن
‏«مظلوم امام کاظم»‏

جُرمت دراین زمانه، چه بوده،جز بی گناهی؟
در چاه غم اسیر است، خدایا،آخر چه ماهی؟
گرچه غمت به سر شد، دل تنگ دختر خود-‏
ماندی و مانده حسرتش به دل هماره
داری عجب نوایی، معصومه ام کجایی؟
بابایت امشب بیقرارت شد دوباره
آری... دل تو هرشب، گشته هواییِ او
پُر کرده آسمان را، بابا کجاییِ او!‏
‏«مظلوم امام کاظم»‏

باب المراد عالم، به روی، دوش غلامان
تشییع پیکر تو، کجا و، آن شاه عطشان!‏
ای یوسف گرفتار، گرچه تو دیدی آزار
اما تنت به زیر دست و پا نمانده
گرچه غریب و تنها، بودی همیشه اما
طفلت دگر آواره در صحرا نمانده
بی خواب کربلا وبی تاب کاظمینیم
عمری در انتظارِمنتقم حسینیم
‏«مظلوم امام کاظم»‏

  • پنج شنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

واحد شهادت امام کاظم(ع)، حاج نریمان پناهی -(آقا بیا که روضۀ موسی بن جعفر است...) *

1001

واحد شهادت امام کاظم(ع)، حاج نریمان پناهی -(آقا بیا که روضۀ موسی بن جعفر است...) قا بیا که روضه موسی بن جعفر است
چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است

جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه
دلها به یاد غصه او پر ز آذر است

افتاده است بی کس و تنها ، غریب وار
مردی که با تمامی خلقت برابر است

مرثیه خوان حضرت کاظم ، خود خداست
بانی روضه ،حضرت زهرای اطهر است

زندان نگو ، که گرم مناجات با خداست
غار حرای حضرت موسی بن جعفر است

مرغی که در قفس ، نفسش تنگ آمده
از وی به جای مانده فقط یک بغل پر است

از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر
ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است

باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس
لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است

ای من فدای شال عزای شما شوم
آقا بیا که روضه موسی بن جعفر است

  • جمعه
  • 15
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 17:30
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 حمید رمی

نوحه شهادت امام موسی کاظم(ع) -(سلام ای باب تمام حاجات...) * حمید رمی

1730

نوحه شهادت امام موسی کاظم(ع) -(سلام ای باب تمام حاجات...) سلام ای بابِ تمام حاجات
سلام ای جدِّ غریب سادات

حریمت عطر بهشتی دارد
که رحمت در این حرم می‌بارد

خدا می‌خواهد چنین
که زائر کاظمین
شود زائر رضا
شود زائر حسین

مدد یا اباالرضا ۴
........................................

شدی در زندان، اسیر زنجیر
در این غم گشتی، از این دنیا سیر

به قعر چاهی، غریب و مغموم
شدی دلتنگِ رضای مظلوم

برای معصومه‌ات
اگرچه دلواپسی
ولی داری عاقبت
به فاطمه می‌رسی

مدد یا اباالرضا ۴
........................................

شده "خَلّصنی" دعایت آقا
گرفته دیگر صدایت آقا

بمیرم سیلی شده افطارت
کسی در غربت، نبوده یارت

کسی در زندان ندید
غم ناله‌های تو
ز تازیانه شکست
دو تا ساق پای تو

مدد یا اباالرضا ۴

  • یکشنبه
  • 17
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

روضه امام کاظم علیه السلام با صدای سید مهدی میرداماد -( كاظمینی نشدیم و دلمان هم پر بود ) *

3123
2

روضه امام کاظم علیه السلام با صدای سید مهدی میرداماد  -( كاظمینی نشدیم و دلمان هم پر بود ) كاظمینی نشدیم و دلمان هم پر بود
بار بستیم به سوی شاه خراسان كریم
یا امام رضا سرت سلامت آقا جان
بر نمی آید از این دست گدایی نکند
به قسم های خداوند به قرآن كریم
طلب رزق نكردیم ز دربار كسی
نان هر سفره حرام است مگر نان كریم
به خدا نونی که موسی بن جعفر بهت داده یک سالت رو تامین میکنه در خونه دیگه رو نزن
نا امیدم مكنید از كرمش فرض كنید
باز بدكاره ای امشب شده مهمان كریم
*خودمو میگم به شما جسارت نمیکنم.فرض کن منم یه بدکاره ام افتادم به سجده...فرض کن منم گنهکارم..از اون نگاها که به اون زن بدکاره کردی یه نگاه به منم بنداز،به خدا منم آدم میشم،به خدا منم هر چی تو بخوای میشم...قربون نگاه کردنت برم...
سپر د

  • پنج شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:24
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 عادل لاله چینی

مرثیه امام کاظم علیه السّلام -( آقای من به گوشه ی زندان چه می کنی ) * عادل لاله چینی

1460
2

مرثیه  امام کاظم علیه السّلام -( آقای من به گوشه ی زندان چه می کنی ) آقای من به گوشه ی زندان چه می کنی
عرش برین جای توست آنجاچه می کنی
دور از وطن جدا زعیال و زخانمان
تنها،غریب و خسته به آنجا چه می کنی
جرمت مگر چه بود که بال تو بسته اند؟
در زیر تازیانه ی دشمن چه می کنی
جسم توو شکنجه ی سندی به یک طرف
باکینه اش به حضرت زهرا چه می کنی
میزد تو را چنان که ز حق مرگ طلب کنی
با کِند پا و آن قُل گردن چه می کنی
معصومه ات نشان تو از هر کسی گرفت
با غصه ی فراق رضایت چه می کنی
هر دل، مثال (لاله) بود پرپر از غمت
با عاشقی که گشته اسیرت چه می کنی

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 21:25
  • نوشته شده توسط
  • عادل لاله چینی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

متن شعر نوحه امام کاظم علیه السلام -(ای نور چشمِ آل پیمبر) * امیر عباسی

1274

متن شعر نوحه امام کاظم علیه السلام -(ای نور چشمِ آل پیمبر) ای نور چشمِ آل پیمبر
ای یادگارِ زهرا و حیدر
باب الحوائج موسی بن جعفر...

ای هَل اتیٰ و طاها و یاسین
ای حجت حق،روشنگر دین
باب الحوائج موسی بن جعفر...

عشق تو مولا شد سرنوشتم
ای کاظمینَت باغِ بهشتم
باب الحوائج موسی بن جعفر...

در قعر زندان در اوجِ غم ها
دشمن نموده بر تو ستم ها
باب الحوائج موسی بن جعفر...

سِندیِ ملعون زد بی بهانه
بر پیکرِ تو با تازیانه
باب الحوائج موسی بن جعفر...

زد تازیانه آن رَذلِ رُسوا
دوباره زنده شد داغ زهرا
آه و واویلا آه و واویلا...

گناهِ زهرا آخر چه بوده است
دست و بازویش از چه کبود است
آه و واویلا آه و واویلا...

  • دوشنبه
  • 12
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شهادت امام کاظم علیه السلام -(امشب شب شهادت موسی ابن جعفر است) * رضا ماه پری زنجانی

1712
2

شهادت امام کاظم علیه السلام  -(امشب شب شهادت موسی ابن جعفر است) امشب شب شهادت موسی ابن جعفر است
یعنی شب زیارت موسی ابن جعفر است

در حیرتم ز غربت آن هفتمین امام
زندان گواه غربت موسی ابن جعفر است

از دامنش بگیر که باب الحوائج است
این منصب از جلالت موسی ابن جعفر است

یک چشم او به مشهد وچشم دگر به قم
اینجا دو تا امانت موسی ابن جعفر است

شب ها به کنج محبس و راز و نیاز او
اوج نشان عزت موسی ابن جعفر است

هرگز به شکوه لب نگشود از جفای دهر
این درس استقامت موسی ابن جعفر است

گفتم به دل کجا ببرم درد خود بگفت
انجا ببر که هیئت موسی ابن جعفر است

آنکه تو را کشانده به این محفل عزا
دارم یقین که دعوت موسی ابن جعفر است

گر (احمدیه)مامن عشاق باصفاست
آنهم ز لطف دولت موسی ابن

  • دوشنبه
  • 12
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 17:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر نوحه و زبانحال شهادت آقا موسی بن جعفر علیه السلام -(از روز اول عمر سائل این درم من) * رضا یعقوبیان

876
1

متن شعر  نوحه و زبانحال شهادت آقا موسی بن جعفر علیه السلام -(از روز اول عمر      سائل این درم من) از روز اول عمر سائل این درم من
ریز خور سرای موسی بن جعفرم من
واویلتا واویلا (۴)

ای عاشقان دوباره امشب به شوروشینم
با این دل شکسته مهمان کاظمینم
واویلتا واویلا

بودی همیشه شادان ازلطف خاص یزدان
از کینه‌های هارون بودی به کنج زندان
واویلتا واویلا

تو را به وقت افطار چه ظالمانه می زد
بر بدن نحیفت با تازیانه می زد
واویلتا واویلا

درکنج حبس دشمن روی تو گشته نیلی
چون فاطمه کبوداست رخت زضرب سیلی
واویلتاواویلا

درد و محن ز دشمن درون سینه داری
سوزی به روی دل از داغ مدینه داری
واویلتا واویلا

سندی به زهر کینه آتش زده به جانت
سوزانده قلب و سینه تامغز استخوانت
واویلتا واویلا

جانت ز ظلم دشمن رسیده بر لب ت

  • چهارشنبه
  • 21
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 عباس میرخلف زاده

شعر زمينه شهادت حضرت موسي بن جعفر سلام الله عليهما -(پناهِ ما همه توي اين واهمه) * عباس میرخلف زاده

893
2

شعر زمينه شهادت حضرت موسي بن جعفر سلام الله عليهما -(پناهِ ما همه توي اين واهمه) پناهِ ما همه
توي اين واهمه
برس به دادمون
يوسف فاطمه

توي اين، روزگـار ، خيلي دل ، واپسم
هوامو ، داشته باش ، جون زهرا قسم

بوي بقيع گرفته
اين روزا حرمِ امام رضا
سخت ميگذره آقاجون
واسه دونه به دونه نوكرا
از همه جا مونده ايم
تو ديگه نروني مارو آقا

يابن الحسن ، آقا بيا

شالِ عزا و غم
رو دوشته آقا
واسه يتيميه
آقام امام رضا

بعد عمري فراق ، تا كه آوردنش
روي تخته دري ، بي رمق بردنش

آقاي ما رو كشتن
غريبونه تو دخمه عاقبت
روزا كه روزه بود و
شبا هم كه كتك ميخورد فقط
اين روزاي آخري
حرف مادر و ميكشيد وسط

واويلتا ، واويلتا

هرجووي شد آخر
كفن آوردن و
رو تابوت آقا
هِي گل ريختن و

خدا رو شكر نشد ، دخترش رُخ

  • یکشنبه
  • 14
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 11:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

واحد شهادت امام موسی کاظم(ع) -(از زهر خصم کافر...) * امیر عباسی

840
1

واحد شهادت امام موسی کاظم(ع) -(از زهر خصم کافر...) *از زهر خصم کافرم،می سوزه از پا تا سرم

داد از جدایی،رضا کجایی

در ذکر یا رب یا ربم،خَلّصنی یا رب بر لبم

ذکر صلاتم،بده نجاتم

از کینه ی این دشمن یهودی،مونده برام جراحت و کبودی

مَرهَم ِ دل ناله های یا زهرا

واغربتا واغربتا واویلا...

در بین زنجیر جفا،دلخون ِ ظلم ِ اشقیا

مضطر شدم من،پرپر شدم من

ماندم اسیر درد و غم،دشمن کند بر من ستم

چه بی کرانه، با تازیانه

بی حرمتی گر شد به محضر من،امّا نشد از تن جدا سر من

از غربت کرببلا واویلا...

واغربتا واغربتا واویلا...

  • سه شنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 14:07
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

متن روضه شهادت امام موسی کاظم(ع) -(من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد...) *

3991
3

متن روضه شهادت امام موسی کاظم(ع) -(من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد...) من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد

زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...

من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم

قربون غریبیت برم آقا...

یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم

چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...

لیک دوری رضا میکشدم در غربت

گوشه زندان تنهای تنها...

لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گر نیاید به تسلای دل شب گیرم

در حالات حضرت آوردند:

(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)

چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...

(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)

خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...

نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...

توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...

اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...

شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...

#زبانحال

شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...

الهی امید کسی نا امید نشه...

یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...

( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )

#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99

آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...

ای وای... ای وای...

کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند

شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند

هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...

با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...

اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...

کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

  • سه شنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن عرب خالقی

اثر استودیویی محمدحسین پویانفر وصابرخراسانی به مناسب شهادت امام کاظم(ع) وهمزمانی با سال جدید -(عمری زدیم از دل صدا، باب الحوائج را..) * محسن عرب خالقی

1445

اثر استودیویی محمدحسین پویانفر وصابرخراسانی به مناسب شهادت امام کاظم(ع) وهمزمانی با سال جدید -(عمری زدیم از دل صدا، باب الحوائج را..) عمری زدیم از دل صدا باب‌الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب‌الحوائج را

روزی ما کرده خدا باب‌الحوائج را
از ما نگیرد کاش باب‌الحوائج را

هرکس صدایش بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد

یادش به‌خیر آن روزها که مادر خانه
گه‌گاه می‌زد پرچمی را سر در خانه

پر می‌شد از همسایه‌ها دور و بر خانه
یک سفره نذری قدر وسع شوهر خانه

مادر و پدرهامان همین که کم می‌آوردند
یک سفره موسی بن جعفر نذر می‌کردند

عصر سه‌شنبه خانه ما رو به راه می‌شد
یک سفره می‌افتاد و درد ما دوا می‌شد

با اشک وقتی چشم مادر آشنا می شد
آجیل‌های سفره هم مشکل‌گشا می‌شد

آن چه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفره موسی بن جعفر بود

گاهی میان روضه ما شور می‌آمد
پیرزنی از راه خیلی دور می‌آمد

با دختری از هر دوچشمش کور می‌آمد
بهر هر شفای کودک منظور می‌آمد

یک بار در بین دعا، مابین آمینم
برخاست از جا و گفت دارم خوب می‌بینم

  • چهارشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

نوحه شهادت امام موسی کاظم(ع) -(رها شد از بند غم، امام خونین جگر...) *

588

نوحه شهادت امام موسی کاظم(ع) -(رها شد از بند غم، امام خونین جگر...) رها شد از بند ِغم ، امام خونین جگر
دگر چرا شد روان، به روی یک لنگه در

حمل شده از چه او،به دوش چندین غلام
نشد چرا بعد مرگ، امام ما احترام

کشته ی زهر جفا،کاظم آل عبا...‌

از اثر سلسله ،خون چکد از گردنش
ردّ هزاران کتک مانده به روی تنش

میان چاه نمور ، خزان شده باغ او
میان زنجیر و کُند،شکسته شد ساق او

کشته ی زهر جفا،کاظم آل عبا...‌

اگر چه دارد هزار ،نقش جسارت به تن
نهاده شد پیکرش میان چندین کفن

دگر بدون کفن ،رها نشد پیکرش
دگر میان تنور،نرفت سر اطهرش

کشته ی زهر جفا،کاظم آل عبا...‌

غریب زهرا حسین..

  • جمعه
  • 15
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 20:13
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

سبک زمینه شهادت امام موسی کاظم -(میونه زندون، با دل خسته و زار...) * رضا نصابی

1857

سبک زمینه شهادت امام موسی کاظم -(میونه زندون، با دل خسته و زار...) بنداول
میونه زندون با دل خسته و زار
میونه زندون ندارم صبر و قرار
میونه زندون باچشای تاره تار

میونه زندون با تنه غرقه به خون
میونه زندون کردی رو به اسمون
میونه زندون دعا کردی بی امون
میونه زندون

رنج و غم و درد و بلا بسه
ندیدن و هجر رضا بسه
راه گلومو بسته این قفس
مصیبتا برام خدا بسه
باب الحوائج موسی ابن جعفر(ع)

بنددوم
به روی لبهات داری ذکر ربنا
به روی سینت داری درد و غصه ها
به روی پهلوت داری جای رد پا
به روی پهلوت

بمیرم اقا که صدات شکسته شد
بمیرم اقا گریه هات شکسته شد
بمیرم اقا ساق پات شکسته شد
بمیرم اقا
برات بمیره اقا سینه زن
تو رو می زد یه مرد بد دهن
توون نمونده توی زانوهات
زمین می خردی وقت پا شدن
باب الحوائج موسی ابن جعفر(ع)

بندسوم
غریب وتنهام
تو سیاه چال بلا
فلک میشم با
ضرب تازیونه ها
نداره شرم این
یهودیه بی حیا

نزن ای نامرد
هی نمک به زخم من
نزن ای نامرد
سیلی هی نزن نزن
نزن ای نامرد
به تن نحیف من
نزن ای نامرد

رمق نداره تن لاغرم
شکسته دست و پا و پیکرم
هرچی می خوای بزن ولی دیگه
نگو تو ناسزا به مادرم
باب الحوائج موسی ابن جعفر(ع)

☑️بندچهارم گریز به کربلا
میسوزه از زهر همه ی بال و پرش
می سوزه از زهر پاره های جگرش
می سوزه از زهر یاد جد اطهرش
میسوزه از زهر

داره جون می ده یاد گودال بلا
داره جون می ده یاد رگ های جدا
داره جون می ده یاد شاه کربلا

تنها و بی کس توی اضطراب
افتادی ای غریب کاظمین
لحظه ی آخر داری رولبت
روضه ی داغ و غربت حسین(ع)
السلام علی سیدالشهدا

#کربلایی_مجید_مراد_زاده

  • یکشنبه
  • 17
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 13:54
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد