اشعار شهادت حضرت مسلم

مرتب سازی براساس
 امیر حسین الفت

زمزمه شهادت مسلم بن عقیل -( چگونه بگویم ز شرح غمت ) * امیر حسین الفت

1163

زمزمه شهادت مسلم بن عقیل -( چگونه بگویم ز شرح غمت ) چگونه بگویم ز شرح غمت – گر حوالی کوفه رسد قدمت
نه آنکه تو مهمان کوفه شوی – طعمه چنگ گرگان کوفه شوی
مرده مهر و محبت در این خاک غربت
فدایت شوم جان تو به سلامت
بهر تو دل شوره دارم گر بمیرم، بر مزارم فاتحه خوانی ندارم
*****
اگر چه نوشتم که کوفه بیا – من پشیمانم از کرده ام به خدا
شبیه دل من شکسته شده – آن همه عهد و پیمان بسته شده
غم نشسته به سینه به جان سکینه
سفر کن حسین جان به سوی مدینه
غرق دردم کوچه گردم کن نظر برآه سردم تو میا دورت بگردم
*****
ببین چه شکسته سبو شده ام – با چه قوم بدی روبرو شده ام
چه گویم از این مردمان دو رو – نی حناشان ندارد دگر رنگ و بو
مسلمت شده بر بام امیر دل آرام
به کشتن تو

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1395
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 امیر حسین الفت

نوحه شهادت مسلم بن عقیل -( ای حسین جان ز کوفه حذر کن ) * امیر حسین الفت

1698

نوحه شهادت مسلم بن عقیل -( ای حسین جان ز کوفه حذر کن ) ای حسین جان ز کوفه حذر کن
رو بسوی مدینه سفر کن
رحمی ای جان عالم به حال
زینب خسته و خون جگر کن
وای ، مسلم نالانم- وای ، از غمت گریانم
وای زار و سرگردانم
وای یا اباعبدلله(ع)
*****
برده نیرنگ کوفه شکیبم
بین این مردمان من غریبم
جان شش ماهه ی نازنینت
سوی کوفه میا ای حبیبم
وای، جان آن مه پاره – وای، طفل درگهواره
وای، تشنه ام آواره
وای یا اباعبدلله(ع)
*****
کن به حالم حسین جان نظاره
جان آن کودک شیرخواره
با لب تشنه گویم سلامت
من ز بالای دارالعماره
وای،عشق تو تقصیرم-وای،این شده تقدیرم
وای،تشنه لب می میرم
وای یااباعبدلله(ع)

امیر حسین الفت

__________________________________

@amirhoseinolfat

شاعر : ام

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1395
  • ساعت
  • 10:52
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه طفلان مسلم -( خزان شد ـ خزان شد گلهاي باغ مسلم ) * سید محسن حسینی

1345

نوحه طفلان مسلم -( خزان شد ـ خزان شد  گلهاي باغ مسلم  ) خزان شد ـ خزان شد گلهاي باغ مسلم شد تازه داغ مسلم
آنـهـا دگـر نفـس نـدارند
دور از وطن جان مي سپارند
**************
الهي ـ الهي ـ دو چشمشان شد زمزم ـ که ديده در اين عالم
به اشگ ميهمان بخندد دو دست ميهمان ببندد
**************
الهي ـ الهي ـ هر دو به حق پيوستند ـ بار سفر را بستند
بر لبشان درياي خون است
انـا ا لـيـه راجـعـون است
**************
الهي ـ الهي ـ مادر نشسته تنها ـ چشم انتظار گلها
جز چشم از خون تر ندارد
از حـالـشان خـبـر ندارد
گريان به آنها آفتاب است
پيکرشـان کنـار آب است

سيد محسن حسيني

شاعر : سید محسن حسینی

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1395
  • ساعت
  • 11:04
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه شهادت مسلم بن عقیل -( حسين جان ـ حسين جان مهمان سرگردانم ) * سید محسن حسینی

1249
3

نوحه شهادت مسلم بن عقیل -( حسين جان ـ حسين جان  مهمان سرگردانم ) حسين جان ـ حسين جان
مهمان سرگردانم
به لب رسيده جانم
رفتم سر بازار کـوفـه گريد بحالم دار کـوفـه
* * * * * * * * * *
حسين جان ـ حسين جان
ازمن پذيرايي شد
مهمان تماشايي شد
اي دلبرم دلم شکسته من ماندم و دو دست بسته
* * * * * * * * * *
حسين جان ـ حسين جان
عشق تو اي دلدارم
کشيده پاي دارم
من ريزد از چشمم ستاره رفتم سـوي دارالعماره
* * * * * * * * * *
حسين جان ـ حسين جان
جانم رسيده بر لب
هستم بياد زينب
کوفه ميا کوفه دو رنگ است
بروي بام کوفه سنگ است
* * * * * * * * * *
سيد محسن حسيني

شاعر : سید محسن حسینی

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1395
  • ساعت
  • 11:08
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

مسلم ابن عقیل -( هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا ) * قاسم نعمتی

5200
5

مسلم ابن عقیل -( هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا ) هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا

کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا

ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو

گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا

همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو

دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا

شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات

صداى روضه شما را کشیده تا اینجا

یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد

نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا

حسین گفتن ما مسلمیه هر سال

نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا

صداى پاى محرم به گوش مى آید

حسین قافله ها را کشیده تا اینجا

بنى گفتن یک مادرى شب جمعه

چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا

سخن ز موى پریشان زینب کبرى

امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا

به یار نیزه سوارش به گریه

  • شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:49
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

مسلم ابن عقیل -( میان كوچه ها مرد غریبی ) * مجتبی روشن روان

1448

مسلم ابن عقیل -( میان كوچه ها مرد غریبی ) میان كوچه ها مرد غریبی

به لب دارد نوای یا حبیبی

به لب ذكر و به دیده اشك دارد

به دیوار غریبی سر گذارد

دلش پر از هیاهوی غریبی

غمش كرده سیه روی غریبی

تك و تنها میان شهر كوفه

زده غربت به قلب او شكوفه

بگوید با دل پر خون و پر درد

حسین فاطمه برگرد برگرد

در این كوفه نشانی از وفا نیست

كسی اینجا طرفدار شما نیست

كسی اینجا سراغت را نگیرد

مگر مسلم برای تو بمیرد

میان كوچه ها تنهای تنها

پریشانم برایت یابن زهرا

میا كوفه كه اینجا شهر كینه است

تمام كوچه هایش چون مدینه است

میان خانه ها راهم ندادند

جواب ناله و آهم ندادند

همه مهمان نوازی شان به سنگ است

تمام كوچه هایش تار و تنگ است

میا كوفه كه

  • شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر شهادت حضرت مسلم ابن عقیل (ع)-( به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1031
1

شعر شهادت حضرت مسلم ابن عقیل (ع)-( به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را ) به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را

زیارت میکنم با دست بسته رهبر خود را

به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم

لب عطشان نهادم زیر خنجر حنجر خود را

به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را

که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را

به فرقم هر چه آتش بارد، از گل دوست تر دارم

که وقف خاک جانان کرده ام خاکستر خود را

به موج تیغ دشمن دوست را کردم چنان پیدا

که گم حساب زخم های پیکر خود را

عذار نیلی از سیلی کنم تا هدیه بر زهرا

فرستادم به همراه سکینه دختر خود را

یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید

که سوی مکّه افکندم نگاه آخر خود را

صدای نالۀ زهرا به گوشم می رسد آری

که بالای سرم آورده مولا، مادر خ

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( در شرار غم خلیلم مسلمم ) * سید محمد میر هاشمی

1001
1

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( در شرار غم خلیلم مسلمم ) در شرار غم خلیلم مسلمم

کوفیان پور عقیلم مسلمم

میهمانم ، میزبانم غم شده

بی کسی با قلب من همدم شده

صید غربت بین دام کوفه ام

دلشکسته از مرام کوفه ام

غربت دیرینه را حس می کنم

در شب غم کینه را حس میکنم

کوفیان آئینه ها را مشکنید

حرمت آدینه ها را مشکنید

کینه با قرآن ندارد افتخار

کشتن مهمان ندارد افتخار

تا ابد نام شما بی ننگ نیست

خسته ام من احتیاج سنگ نیست

با غریب و خسته همدردی چه شد ؟

سنگزن ها پس جوانمردی چه شد ؟

سینه می سازم سپر پس تیر کو ؟

من حسینی مذهبم تکفیر کو ؟

از تب عشقم کسی آگاه نیست

با دلم جز سایه ام همراه نیست

چون علی در دام کوفه مانده ام

در خزانی بی شکوفه مانده ام

در

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( دهانم خشک و جسمم غرق خون و دیده دریایی ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1269
1

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( دهانم خشک و جسمم غرق خون و دیده دریایی ) دهانم خشک و جسمم غرق خون و دیده دریایی

عجـب کـردند اهـل کوفـه از مهمان پذیرایی

همان‌هایی که در این شهر گرداندند رو از من

فـراز بام‌هــا در چشمشـان گشتـم تمـاشایی

سـرم را بـرد قاتـل هدیـه از بهــر عبیــدالله

تنـم در کوچه‌هــا گردیـده گـرم راه‌پیمایـی

به جسم تا که ممکن بود آمد زخم روی زخم

نبــودی کوفیــان را بیشتــر از ایـن توانـایی

رسیـده ضربه‌هــا بـر سینـه و پهلـو و بازویم

بیا بنگر که مسلم پـای تـا سر گشتـه زهرایی

از آن ترسم که چـون‌آیـی نبینم ماه رویت را

ز بس از چشـم گریانـم عطش بگرفته بینایی

اگر چه رنگ خون زیباست بر روی شهید اما

تماشا کن که روی من به خون بخشیده زیبایی

تمـام شب

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:04
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( به نام حضرت مسلم ثنا کنم آغاز ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1509

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( به نام حضرت مسلم ثنا کنم آغاز ) به نام حضرت مسلم ثنا کنم آغاز

که سیدالشهداء راست اوّلین سرباز

بخاک تربت او سجده می برم به نماز

حریم اوست مرا قبله گاه راز و نیاز

عقیده ام بجز این نیست در مسیر ولا

چه خاک تُربت مسلم چه خاک کرب و بلا

کسی که بود سراپا حقیقت ایمان

کسی که گشت زخونش مرّوج قرآن

کسی که دست زجان شست در ره جانان

کسی که زائر قبرش بُود امام زمان

کسی که پیشتر از موسم ولادت او

گریست چشم نبی، در غم شهادت او

فدای حق شده و بعد از هزار و سیصد سال

هنوز زندگیش را بود شکوه و جلال

رسد، ندای رسایش به گوش در همه حال

که ای تمام خلایق به قادر متعال

زجان گذشتن ما خاندان سعادت ماست

بنای ما همه در سایه، شهادت ماست

به منط

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:09
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( وقتی نفس از سینه ی بی تاب افتاد ) * حبیب نیازی

1865

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( وقتی نفس از سینه ی بی تاب افتاد   ) وقتی نفس از سینه ی بی تاب افتاد

با غربتم رنگ از رخ مهتاب افتاد

دیوار اصلا تکیه گاه حیدری هاست

انگار بعد از فاطمه این باب افتاد

سنگ صبوری نیست اینجاها برایم

هر کوچه را گشتم ولی نایاب افتاد

مهمان رسیدم حال و روزم این چنین شد

با یاد زینب از دوچشمم خواب افتاد

هرکس که بیعت داشت ، زخمی کاری ام زد

از پیکرم دیگر توان و تاب افتاد

وقت وداع با چشم ، عکسی را گرفتم

از روی تو حالا ترک بر قاب افتاد

اینجا هزاران گرز آوردند، یاد

پیشانی مردی که در محراب افتاد

دیشب سر دروازه ی این شهر بی درد

ناگاه چشمم بر دوتا قلاب افتاد

شکر خدا این پاره ی لب آبرو داد

وقتی که دندانم درون آب افتاد

فهمیدم اینجا ذ

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 20:36
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( ای سلام الله بر جان و تنت ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1575

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( ای سلام الله بر جان و تنت  ) ای سلام الله بر جان و تنت
اشک و خونم هر دو وقف دامنت
سر به زیر تیغ و چشمم سوی تو
نقد جانم رونمای روی تو
خوش بوَد با اشک دامن دامنم
عکس لبخند تو در زخم تنم
کیستم من؟ اولین قربانی‌ات
جان دو قربانی‌ام ارزانی‌ات
دور کعبه یاد ما کن یا حسین
مسلمت را هم دعا کن یا حسین
دوست دارم ای همه آیات نور
دست عباس تو را بوسم ز دور
اولین سرباز میدانت منم
ذبح پیش از عید قربانت منم
کوفیان چون گرگ‌ها چنگم زدند
در میان کوچه‌ها سنگم زدند
فرقم از خون چشمۀ زمزم شده
حج ما هر دو شبیه هم شده
حج من در پیش سنگ و تیرها
حج تو در سایۀ شمشیرها
حج من در کوی تو قربان شدن
حج تو در موج خون عریان شدن
حج من داغ دو طفل بی‌سر است
حج تو

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 04:01
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا باقریان

مرثیه مسلم بن عقیل -( سلام حضرت زهرا به آن سفیری که ) * رضا باقریان

1137

مرثیه مسلم بن عقیل  -( سلام حضرت زهرا به آن سفیری که  ) سلام حضرت زهرا به آن سفیری که
تمام زندگی اش پای یار افتاده

تمام شهر به او پشت کرده و حالا
میان کوچه دلش بی قرار افتاده

به راه آمدن زینت و حسین و رباب
غریب و خسته و چشم انتظار افتاده

بگو به سید مظلوم ای نسیم سحر
میا به کوفه که اینجا بهار، افتاده

بگو به سید مظلوم مسلمت تنها
بریده از همه با حال زار افتاده

بگو ز دور به این خوارها نگاهی کن
پسر عموی تو در بین خار افتاده

ز بسکه سنگ به رویش زدند از روی بام
به روی خاک ز نقش و نگار افتاده

ز رفت و آمد آن نیزه دار حس کرده
که در سر همه فکر شکار افتاده

شاعر : رضا باقریان

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:46
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه مسلم بن عقیل -( تو مینداز دلم را به عذاب و برگرد ) *

842

مرثیه مسلم بن عقیل  -( تو مینداز دلم را به عذاب و برگرد ) تو مینداز دلم را به عذاب و برگرد
پشت کن پشت ، بر این شهرِ سراب و برگرد

پُر و پیمان شده دخل سپر و نیزه فروش
تو بهم ریز همین دخل و حساب و برگرد

به هَدَر بودن خونت همه فتوا دادند
پاره کن این سند خیر و ثواب و برگرد

دستهای همه ی دخترکان است لطیف
فرض کن روی همین دست طناب و برگرد

به امیدی پسرش را بدهد شیر ، رباب
رحم کن بر همه امّید رباب و برگرد

داغ ناموس ، رگ گردن من را سوزاند
وَ نجاتم بده از بزم شراب و برگرد

به سراشیبی گودال نرو آقا جان
تو بگیر از قدم اسب ، شتاب و برگرد

سر تو روی تنت هست شبیه خورشید
مثل یک ماه ، روی نیزه نتاب و برگرد

قول دادند به هم معجر زینب بکشند
رحم کن تا نشود پاره حجاب و

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:49
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا باقریان

مرثیه مسلم بن عقیل -( دوباره شب شد و در کوچه عابری تنها ) * رضا باقریان

1096

مرثیه مسلم بن عقیل  -( دوباره شب شد و در کوچه عابری تنها  ) دوباره شب شد و در کوچه عابری تنها
به یاد غربت ارباب میشود دریا

نشسته گوشه آن کوچه ای که تاریک است
به غیر سایه خود نیست یک نفر آنجا

سکوت کرده و لب میگزد پریشان است
به فکر چیست غریب عشیره زهرا

سکوت نیمه شبش را شکست گریه او
و گفت جان رقیه حسین، کوفه میا

سخن ز غارت انگشتر رسول خداست
میان مردم این شهر بی حیا آقا

میا و جسم خودت را اسیر دشنه مکن
شنیده ام سر پیراهنت شود دعوا

ز پشت بام شنیدم که گفت پیرزنی
به پیرمرد نحیفی، فقط برای خدا...

به پنجه شانه کنم گیسوان آن طفلی
که میرسد ز ره دور همره سقا

میا که من ز علی اصغر تو میترسم
حکایتی شده تیر سه شعبه در اینجا

خلاصه کوفه برای تو جای امنی نیست
میا

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه مسلم بن عقیل -( کوفیان در دلشان کینه ی زهراست نیا ) * محمد علی قاسمی

1573
1

مرثیه مسلم بن عقیل  -( کوفیان در دلشان کینه ی زهراست نیا ) کوفیان در دلشان کینه ی زهراست نیا
مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست نیا

کار این بی صفتان سبّ عمویم علی است
بینشان بغض علی واضح و پیداست نیا

خواستم آب بنوشم که لبم مانع شد
تشنگی وجه شباهت به تو مولاست نیا

لب و دندان من از سنگ شکست و خون شد
لب و دندان تو در نقشه ی اعداست نیا

همه ی غصه ام این است که سنگت بزنند
نیزه و سنگ زدن حرفه ی اینجاست نیا

گر بیایی همه ی اهل حرم می بینند
کمرت تاشده از غصه ی سقاست نیا

پسرانم به فدای پسران تو شوند
حیف از زندگی اکبر لیلاست نیا

ترس دارم که بیایی و ببیند زینب
ته گودال سر نعش تو دعواست نیا

گر بیایی همه ی جن و ملک می شنوند
که «بنیّ...» به لب حضرت زهراست نیا

سر م

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل -( اینجا همه یک دل اند ، دل اما سنگ ) * سید حسن رستگار

1138

حضرت مسلم بن عقیل -( اینجا همه یک دل اند ، دل اما سنگ ) اینجا همه یک دل اند ، دل اما سنگ
پر کرده تمام دستهاشان را سنگ

تفریح بزرگ و کوچک شهر یکی است
بر بام و گذر نشانه گیری با سنگ

شاعر : سید حسن رستگار

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:46
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مسلم ابن عقیل -( شد کوچه ها مأوای مسلم ، ای گل حیدر ) * حسین رضائیان

1041
1

مسلم ابن عقیل -( شد کوچه ها مأوای مسلم ، ای گل حیدر ) شد کوچه ها مأوای مسلم ، ای گل حیدر

آواره ی شهر دروغم ، با دو چشم تر

آوارگی ، بیچارگی ، سهم منه باشه

مرگم بیاد زینب یه روزی ، زار و تنهاشه

طوعه شده غم پرورم ، در بین دشمن ها

تنهاترین سردار تو ، آقا شده تنها

کوفه میا آقا

شاعر : حسین رضائیان

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

طلیعه ماه محرم مسلم ابن عقیل -( محرم اومده ، دلا رو غم گرفت ) *

1663
-1

طلیعه ماه محرم مسلم ابن عقیل -( محرم اومده ، دلا رو غم گرفت ) محرم اومده ، دلا رو غم گرفت

دوباره شهرمون بوی محرم گرفت

بازم سیاهی و ، باز پرچم و علم

بازین چه شورش است ، باز شعر محتشم

السلام شاه غریب السلام ، شیب الخضیب السلام

خاکی شده صورتت ، خد التریب السلام

آقا ، گرفتار توام ، آقا بدهکار توام

آقا ، عزادار عزادار توام

محسن و حمید عرب خالقی بیابانی

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مسلم ابن عقیل -( امیری حسین ، کجا داری میای بگو عزیز دلم ) * یاسر مسافر

1273

مسلم ابن عقیل -( امیری حسین ، کجا داری میای بگو عزیز دلم ) امیری حسین ، کجا داری میای بگو عزیز دلم

نیرنگ کوفیا ببین شده قاتلم

نامه نوشتم که نیا همه حاصلم

شاعر : یاسر مسافر

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مسلم ابن عقیل -( دلشوره دارم پسر عمو ، ببین که دست و پام می لرزه ) * ایمان مقدم

4776
11

مسلم ابن عقیل -( دلشوره دارم پسر عمو ، ببین که دست و پام می لرزه ) دلشوره دارم پسر عمو ، ببین که دست و پام می لرزه

خودم شنیدم که می گفتن ، سر حسین چقدر می ارزه

داری میای اگه می شه نیا تو رو جون مادرت

می دونی که اینا دارن نقشه برای انگشترت

آرزوشون همینه که بسوزونن دل خواهرت

ای وای امون از این زمونه

مسلم داره آروم می خونه

حسین حسین حسین

کوفه میا سالار زینب

******

وقتی که پام رسید به اینجا ، چیزی به جز کینه ندیدم

از بس برا تو گریه کردم ، ببین آقا نفس بریدم

برای تو پسر عمو جونم و قربونی آوردم

فدا سرت آقای من هر جایی که زمین می خوردم

آروم آروم زیر لبم فقط اسم تو رو می بردم

چشام دیگه کاسه ی خونه

مسلم داره آروم می‌خونه

حسین حسین حسین

کوفه میا سالار

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:29
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

مسلم ابن عقیل -( شور طوفانی عشق نور مهمانی عشق ) * محسن طالبی پور

1523
2

مسلم ابن عقیل -(  شور طوفانی عشق نور مهمانی عشق ) شور طوفانی عشق نور مهمانی عشق

مسلم بن عقیل ای مرد بارانی عشق

تو سفیر کلام حسینی

پیک عشق و پیام حسینی

ای علمدار و داماد حیدر

ذوالفقار قیام حسینی

تو پرستوی تنهای چشم انتظاری

تو گرفتار و بی تاب دیدار یاری

آه تو سردار بی ادعای نگاری

مونس و غمخوار ارباب

میثم بر دار ارباب

ای حسین جان

******

تیغ بران کوفه شیر غران کوفه

یک تنه لشگری تو بین میــدان کوفه

عاشق و بی قرار وصالی

از عقیلی و حیدر خصالی

جلوه ی هاشمیونی آقا

توی جنگ آوری بی مثالی

ای که حیران رزمت شجاعان کوفه

ای گرفتار خشمت گریبان کوفه

آه شکسته به پای تو پیمان کوفه

روشنی ی چشم حیدر

خشم تو چون خشم حیدر

ای حسین جان

شاعر : م

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:49
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

مسلم ابن عقیل -( شده غمگین روزگار من ) * محسن طالبی پور

1152

مسلم ابن عقیل -( شده غمگین روزگار من ) شده غمگین روزگار من

پر از درده کوله بار من

تو این کوفه اسیر غمم

غمـت آقـا شده ماتمم

نوای آقا نیا شده همدمم

درمونی نـداره درد کوفه

برگرد که خیلی نامرد کوفه

خون به دل پیک تو کرده کوفه

واوویلاه برگرد یابن الزهرا

******

بهارم از گریه لبریزم

گرفتار دست پاییـزم

می باره خون چشای ترم

بال و پرم

به روی دارالاماره رفته سرم

کشته ی غربت کربلاتم

غمگین معجر خواهراتم

محزون ناله ی بچه هاتم

واویلاه برگرد یابن الزهرا

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مسلم ابن عقیل -( سه شعبه پر شده تو بازار ) *

1142

مسلم ابن عقیل -( سه شعبه پر شده تو بازار ) سه شعبه پر شده تو بازار

وای به حال چشم علمدار

حرمله هاشون صف کشیدن

از آل پیغمبر بریدن

خیلی پلیدن

داری میای ولی آقا ششماهتو نیار به همراه

نیار آقا رقیه تو که پیر می شه زودی توی مسیر این راه

******

آقا نیا تنها می مونی

زیر سم اسبا می مونی

رو جیگر تو داغ می زارن

برا سر تو نقشه دارن

رحمی ندارن

رسمشونه از روی بام رو اسیرا آتیش می ریزن

ترسم برا دخترته تو هم می دونی کوفیا پی کنیزن

طالبی پور رستمی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:31
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

سبک شب اول محرم ( حضرت مسلم ع) -( غریبم و ندارم هیچ یاری ) * جعفر ابوالفتحی

1704
0

سبک شب اول محرم ( حضرت مسلم ع) -( غریبم و ندارم هیچ یاری ) به سبک آهنگ سریال برادر
محمد علیزاده

"بسیار زیبا"

غریبم و ندارم هیچ یاری
تو کوچه ها با گریه و زاری
میگم اگر هوای این شهرو تو دل داری تو دل داری

نیای به کوفه اینا نامردن
تنها تو کوچه ها رهام کردن
مردای کوفه خیلی تو زردن چقدر سردن چه بیدردن

اینا برا تو نقشه ها دارن
برا سرت جایزه میزارن
لحظه هاشونو میشمارن

شمشیراشونو خیلی کردن تیز
که جسم پاکتو کنن ریز ریز
میشی شبیه برگ پاییز

حسین جان
منی که دارم میشم اینجا فداتو حسین جان
یه پیغام بد دارم حالا براتو حسین جان
نیاری به کوفه یه وقت بچه هاتو

حسین جان
اینا حرفای مسلمه که اسیره حسین جان
تو بازارشون حرف شمشیر و تیره حسین جان
علی، اصغرت روی دستت می

  • پنج شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 09:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد زنجانی

مسلم ابن عقیل -( به آسمونه نگاهم ) * محمد زنجانی

1604
2

مسلم ابن عقیل -( به آسمونه نگاهم ) به آسمونه نگاهم
بی یاور و بی سپاهم
نیا به کوفه حسین جان
تو کوفه بی سر پناهم

آه نیا علی اکبرت جوونه
آه غصه من چوبدخیزرونه
آه چقده نامرده این زمونه

آه آقام آقام آقام عزیز زهرا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️

بالای دارالاماره
سفیر تو بی قراره
کوفه نیا جان زهرا
کوفه وفایی نداره

آه همه نقشه ها نقش بر آبه
آه نیا که اینجا قحطی آبه
آه دلشوره هام واسه طفل ربابه

آه آقام آقام آقام عزیز زهرا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️

کوفیا سنگه دلاشون
پر از جفا سینه هاشون
این روزا رونق ‌گرفته
بازار آهنگراشون

آه میخونه مسلم با گریه برگرد
آه شده شبام بی ستاره برگرد
آه تو رو به جون رقیه برگرد

آه آقام آقام آقام عزیز زهرا

شاعر :

  • جمعه
  • 23
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 11:21
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 ولی الله کلامی زنجانی

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( سفیر مملکت دلبرم مرا بکُشید ) * ولی الله کلامی زنجانی

1047

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -(  سفیر مملکت دلبرم مرا بکُشید ) سفیر مملکت دلبرم مرا بکُشید

به جای دلبر مه پیکرم مرا بکُشید

به جرم غیرت اگر قطعه قطعه ام بکنید

به جان بلای جهان می خرم مرا بکُشید

یزید حکم قتالم نوشته مرگش باد

فدای مکتب پیغمبرم مرا بکُشید

من و شکستن پیمان عاشقی، هیهات

به خاندان علی نوکرم مرا بکُشید

در این محاربه مسلم کجا و مرگ کجا

که پیش مرگ علی اصغرم مرا بکُشید

شما که تیغ به کشتار عاشقان بستید

کنون من از همه عاشقترم مرا بکُشید

حسین فاطمه تحسین کند مرامم را

اگر به نیزه ببیند سرم مرا بکُشید

خوشم که سیف بنی هاشمم لقب دادند

که داده شیر شرف مادرم مرا بکُشید

مقام قدس ابوالفضل برتر است از من

غبار مقدم آن سرورم مرا بکُشید

به من گری

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 12:04
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( دارالاماره یا که بستر؟ فرق دارد ) * حسن لطفی

1856
1

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( دارالاماره یا که بستر؟ فرق دارد ) دارالاماره یا که بستر؟ فرق دارد

مرگ اینچنین در پایِ باور فرق دارد

از باد فهمیدم که می آیی به سویم

اعجازِ آن زلف مُعَطر فرق دارد

از های هایم جایِ من را کوفه فهمید

شرمندگیِ مَرد آخر فرق دارد

در خواب بر من مژده داد و گریه می کرد

دلواپسی هایِ پیمبر فرق دارد

یحیایِ من برگرد اینجا بی وفایی است

هر روزِ آن با روزِ دیگر فرق دارد

نامِ پسرهایِ تو گفتم سنگ خوردم

در کینه هاشان نامِ حیدر فرق دارد

گفتم به طوعه تا که پشتِ در نیاید

هرچند می دانم که این در فرق دارد

برگَرد می بینم که زینب با تو گوید

چشمانِ نامحرم برادر فرق دارد

باشد سرِ عباس هم اینجا بیاید

اما حسابِ چند دختر فرق دارد

یک کاروان

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 12:06
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت سفیر اباعبدالله ع -(کوچه‌ها سرد و بیصدا بودند) *

602

شهادت سفیر اباعبدالله ع -(کوچه‌ها سرد و بیصدا بودند) شهادت مسلم‌بن‌عقیل(ع)

کوچه‌ها سرد و بی صدا بودند

لحظه لحظه پر از بلا بودند

میهمان خسته میزبان دشمن

بسکه این خلق بی‌وفا بودند

گاه خسته گهی شده دلگیر

ناله میکرد همچو مرغ اسیر

همه رفتند و یک تن تنها

خانه‌ها بسته شد به روی سفیر

کودکان هم گرسنه هم تشنه

سینه‌زن‌خسته،نوحه،دم‌تشنه

هر کتیبه مزین از نامت

کتل و بیرق و علم تشنه

آب میخواهم از فرات عطش

کی رسد بر کفم برات عطش

تشنه‌ام تشنه‌ی محبت تو

جرعه‌ای ده بمن زکات عطش

سربازار کوفه سردارم

تا ابد من به تو گرفتارم

بسکه مهرت به سینه‌ام دارم

کوفیان میدهند آزارم

السلام ای امام آواره

صاحب پیکر و تن پاره

زین سفر میشود که برگردی؟

میشود زین

  • پنج شنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 08:14
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شهادت سفیر اباعبدالله ع -(کوچه‌ها سرد و بیصدا بودند) * مرتضی محمودپور

603

شهادت سفیر اباعبدالله ع -(کوچه‌ها سرد و بیصدا بودند) شهادت مسلم‌بن‌عقیل(ع)

کوچه‌ها سرد و بی صدا بودند

لحظه لحظه پر از بلا بودند

میهمان خسته میزبان دشمن

بسکه این خلق بی‌وفا بودند

گاه خسته گهی شده دلگیر

ناله میکرد همچو مرغ اسیر

همه رفتند و یک تن تنها

خانه‌ها بسته شد به روی سفیر

کودکان هم گرسنه هم تشنه

سینه‌زن‌خسته،نوحه،دم‌تشنه

هر کتیبه مزین از نامت

کتل و بیرق و علم تشنه

آب میخواهم از فرات عطش

کی رسد بر کفم برات عطش

تشنه‌ام تشنه‌ی محبت تو

جرعه‌ای ده بمن زکات عطش

سربازار کوفه سردارم

تا ابد من به تو گرفتارم

بسکه مهرت به سینه‌ام دارم

کوفیان میدهند آزارم

السلام ای امام آواره

صاحب پیکر و تن پاره

زین سفر میشود که برگردی؟

میشود زین

  • پنج شنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 08:39
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد