شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( تو خواب چه قولى دادى بش ) *

1020
2

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( تو خواب چه قولى دادى بش ) بند اول

گِليم پاره ى دلم
فرش قدمهاى سرت
خوش اومدى به كلبه ى
غمِ رقيه دخترت

تو خواب چه قولى دادى بش
محاله كه يادش بره
خوب كارى كردى اومدى
ببين چقد منتظره

ببين چشش رو
به راه تو دوخته
گف شونه مى خواد
واسه موى سوخته

بند دوم

خوش اومدی برادرم
ولی چقد دیر اومدی
حالا که دیگه دخترت
شده زمینگیر اومدی

مواظبش بودم ولی
وای از محله یهود
براش سپر شدم ولی
بازم شده تنش کبود

از وقتی رفتی
خرابه احوالش
منتظرت بود
بیایی دنبالش

بند سوم

کنج خرابه ،نیمهْ شب
جای توخالی بود داداش
دخترنازت ، گریه کرد...
سرت رو آوُردن براش

توگریه اسم کسی رو
به لب آوُرد میون تب
انگاری که زجر کشیده
پنجه به روش اون نیمه شب

بااشک

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 15:51
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( از دست مردم یهودی ) * ابوالفضل آلوئیان

1376

زمینه شهادت حضرت رقیه (س) -( از دست مردم یهودی ) از اونجایی که تو نبودی
منو زد یه بی وُجودی
از دست مردم یهودی
گرفته تَنَمو کبودی

منو صد بار زدن بابا.....ای بابا
بین بازار زدن بابا..... ای بابا
زدن و جار زدن بابا.....ای بابا

ای بابا.....چی بگم حال دلم خرابه
ای بابا.....خوابیدم رو سنگهای خرابه
جای ما....تو بگو تو مجلس شرابه؟؟

ای بابا ای بابا

من الذی ایتمنی ابتا یاحسین
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
دلم بابا اسیر درده
خرابه ام که سرده سرده
میگم به دخترای شامی
باباییم زودی بر میگرده

قول دادی بمونی تو پیشم.....ای بابا
باورم نبود اسیر میشم....ای بابا
تو سه سالگیی؛پیر میشم....ای بابا

ای بابا...مثل مادرت قدم خمیده
بابایی...نبودی که دخترت چی دیده
نامردی....معجر

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 17:35
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( مگه یادم میره توو دنیا هیچی کم نداشتم ) *

4845
7

اشعار شهادت حضرت رقیه(س)  -( مگه یادم میره توو دنیا هیچی کم نداشتم ) مگه یادم میره موی منو میزدی شونه
مگه یادم میره توو بغلت بودم شبونه

مگه یادم میره موی بلندیو که داشتم
مگه یادم میره توو دنیا هیچی کم نداشتم

مگه یادم میره من بهترین لباس تنم بود
مگه یادم میره چشم تو به خندیدنم بود

بابا یادت میاد که عمه جون چادر سرم کرد
بابا یادت میاد گوشواره گوش خواهرم کرد

بابا یادت میاد گفتی باید هر شب ببوسی م
بابا یادت میاد از آرزوهای عروسی م

حالا بابا ببین موی سرم سوخته کجایی
حالا بابا ببین که چادرم سوخته کجایی

حالا بابا ببین رخت و لباس پاره دارم
حالا بابا ببین که گوش بی گوشواره دارم

مگه یادم میره زجر اومد و حرفای بد زد
مگه یادم میره اون شب بهم چندتا لگد زد

مگه یادم م

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 17:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

زمینه 96 شهادت حضرت رقیه(س) -( نوحه ی امشب همینه ، مَنِ الذی اَیتَمَنی 2 ) * مجید خانی

6713
0

زمینه 96 شهادت حضرت رقیه(س) -( نوحه ی امشب همینه ، مَنِ الذی اَیتَمَنی 2 ) ((( مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا )))

کنج خرابه اس سره تو ، رو دامنِ دختره تو
رقیه نوحه میده و ، دَم میگیره خواهره تو

اهل خرابه کارشون ، گریه شد و لطمه زنی
نوحه ی امشب همینه ، مَنِ الذی اَیتَمَنی 2

خرابه غوغا شده...
رقیه شیدا شده...
گُمشده پیدا شده... 2

عمه بیا گمشده پیدا شده (واویلا)2
کنج خرابه شب یلدا شده (واویلا)2

((( مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا )))
ا------------------------------------------------ا

تو شهرِ شام جای سلام ، سنگ میزدن از روی بام
اینقد لگد زدن بهم ، بابا شکسته پهلوهام

بی هوا از پُشت با لگد ، زدن بابا تو کمرم
سایه ت بالا سرم نبود ، که میزدن توی سرم 2

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 20:19
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

زمینه حضرت رقیه(س) * محمد ابراهیم واعظی

3673

زمینه حضرت رقیه(س) (بند اول )
ای بابای خوب من ، خوشحالم که اومدی
تو شام خرابه ام ، به من هم سری زدی

حق داری نشناسی منو حالا
منم سه ساله دخترت بابا
ببین که صورتم شده نیلی
شدم شبیه مادرت زهرا

افتادم ، رو خاک کربلا منو زدن
افتادم ، تا اینکه بی هوا منو زدن
افتادم ، با تازیانه ها منو زدن
بابا

(منو ببر بابا جونم 3
منو ببر از اینجا )

(بند دوم )

از شام بلا بگم ، از طشت طلا بگم
از درد و مصیبتام، بابا از کجا بگم

به ما میگفتن خارجی بابا
با دستاشون نشون دادن ما رو
تاگفتیم از نسل علی هستیم
محکم تر با سنگ زدن ما رو

جون دادم ، توی محله ی یهودیا
جون دادم ، وقتی که ما شدیم انگشت نما
جون دادم ، کشیدن معجرو از سرِ ما
بابا

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 20:30
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

مرغ سحر -( پدرم رفته سفر می آید ) * جواد کلهر

1262
1

مرغ سحر -( پدرم رفته سفر می آید ) پدرم رفته سفر می آید
به خدا بوی پدر می آید

گل بریزید به ویران امشب
آخر از یار خبر می آید

چون لب لعل لبش شیرین است
با لبی پر ز شکر می آید

هر کجا سنگ ببارد از بام
عمه ام مثل سپر می آید

گر بریزد به سرم آتش و خاک
از پسش یک تنه بر می آید

زجر هر جاست به سمتش نروم
که از او بوی خطر می آید

دست سنگین و سیاهش مثل
پاره سنگی به نظر می آید

کاش می گفت کسی در گوشش
کن از این کار حذر، می آید

بی حیایی ز کنیزی دم زد
از دل زار شرر می آید

هر کتک خورده این راه چرا
به سوی راس قمر می آید

ضعف غالب شده از بوی غذا
که ز هر کوی و گذر می آید

عکسی از چهره خود را دیدم
به نظر شکل دگر می آید

پدر آمد نه طبق بود نه تن

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 17:50
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرش براری

رقیه خاتون (س) -( حالا که با سر آمدی تو سوی عمه ) * آرش براری

1487

رقیه خاتون (س) -( حالا که با سر آمدی تو سوی عمه ) حالا که با سر آمدی تو سوی عمه
آرام سر بگذار بر زانوی عمه

حالا که ای کشتی، تو را درهم شکستند
پهلو بگیر آرام پس پهلوی عمه

از کوفه که با خطبه لشگر را بهم ریخت
دیگر نمی آیند رو در روی عمه

دست مرا در دست های خود نگه داشت
هر قدر ضربه خورد بر بازوی عمه

نه معجری دارم نه روبند درستی
خیلی خجالت میکشم از روی عمه

غصه نخور، چون درحجاب نور بودیم
چشمی نیفتاده است بر گیسوی عمه

گفتم سر تو سنگ خورد، آنجا که دیدم
خون میچکد از گوشه ابروی عمه

شاعر : آرش براری

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 20:09
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه س -(امشبی آیاتِ قرآن آیه آیه می رسد، لطف حق از برکتِ بی بی رقیه می رسد!) -(امشبی آیات قرآن آیه آیه می رسد) * هستی محرابی

2473
4

حضرت رقیه س -(امشبی آیاتِ قرآن آیه آیه می رسد، لطف حق از برکتِ بی بی رقیه می رسد!) -(امشبی آیات قرآن آیه آیه می رسد) #مناجات

#شب_سوم_حضرت_رقیه_س

امشبی آیاتِ قرآن آیه آیه می رسد

لطفِ حق از برکتِ بی بی رقیه می رسد

اخترِ برجِ حیا وُ مَه رخِ زیبا جبین

یمنِ نامش نورِ رحمت نازل آید بر زمین

نامِ او باشد رقیه دخترِ نیکو خصال

در کمال و معرفت مانندِ خورشیدِ جلال

بَه چه دختر این چنین فرخنده وُ زیبا بوَد

در وقار و هیمنه چون مادرش زهرا بوَد

میوه ی باغ حسین است و چراغِ هر دو عین

افتخارش بس، که باشد او همان بنتِ الحسین(ع)

ناز می ریزد به بابا آن لبِ خندانِ او

صورتِ بابا تبرٌک از کفِ دستانِ او

چونکه بابا با خبر از سینه ی سوزانِ او

یک شبی را شامِ ویران می شود مهمانِ او

مَه رخِ زیبا وشِ عالی نسَب شیرین کلام

نو

  • جمعه
  • 28
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 18:17
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نوحه سنتی و زنجیرزنی شهادت حضرت رقیه (س) -(نور زهرا یا رقیه هستی ما یا رقیه) * رضا یعقوبیان

4696

نوحه سنتی و زنجیرزنی شهادت حضرت رقیه (س) -(نور زهرا یا رقیه هستی ما یا رقیه) نور زهرا یا رقیه (۲)
هستی ما یا رقیه
دستگیر همه عالمینی
باب حاجات و جان حسینی
یا رقیه رقیه رقیه (۲)
********
ای سراپایت کرامت (۲)
بر همه بنما عنایت
ای که هستی تو روح و روانم
سائلم بر درت میهمانم
یا رقیه رقیه رقیه (۲)
********
ای امید و آرزویم (۲)
از تو باشد آبرویم
لطف تو عمریه ای گل من
یا رقیه شده شامل من
یا رقیه رقیه رقیه (۲)
********
ای گل باغ مدینه (۲)
تازه شد داغ مدینه
همچو زهرا رخت گشته نیلی
بسکه خوردی ز دشمن تو سیلی
یا رقیه رقیه رقیه (۲)
********
بابت آمد در خرابه (۲)
با سر آمد او شبانه
تا که دیدی سرش غرقه در خون
تو شدی یا رقیه جگر خون
یا رقیه رقیه رقیه (۲)
********
دارم از زهرا شبانه (۲

  • دوشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 01:16
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نوحه سنتی و زنجیرزنی حضرت رقیه سلام الله علیها -(رقیه نو گل بستان ایمان ) * رضا یعقوبیان

1131

نوحه سنتی و زنجیرزنی حضرت رقیه سلام الله علیها   -(رقیه نو گل بستان ایمان ) حضرت رقیه سلام الله علیها

رقیه نو گل بستان ایمان (2)
سه اسله دختر شاه شهیدان
توی تو باب حاجات
چنان عمه سادات
رقیه یا رقیه (2)
********
به هر درد و غمی تو یار شیعه (2)
کنی باز هر گره از کار شیعه
امید عالمینی
حسین را نور عینی
رقیه یا رقیه (2)
********
گرفتار رخ ماه تو هستم (2)
بگیر از مرحمت مولاتی دستم
مرا دادی پناهم
رقیه کن نگاهم
رقیه یا رقیه (2)
********
خرابه گشته چون باغ بهارت (2)
امید جانت آمد در کنارت
ز بابا خبر آمد
گلت از سفر آمد
رقیه یا رقیه (2)
********
گرفتی در بغل راس پر از خون (2)
بگفتی این سخن با راس پر خون
گل در خون تپیده
پدر قدم خمیده
رقیه یا رقیه (2)
********
کجا بودی ز ناقه من

  • شنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 17:18
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

زبانحال حضرت رقیه (س) -(شمس برج ابتلایم سینم آتشخانه دی) * محمد علی مصیبی

2126

زبانحال حضرت رقیه (س) -(شمس برج ابتلایم سینم آتشخانه دی) شمس برج ابتلایم سینم آتشخانه دی
مسکنیم ویرانه اما منصبیم شاهانه دی

شامیده آفاقه چاتدیردیم فغان و دادیمی
بسله دیم من اعتلای نهضته هر زادیمی
چون ئوزوم درداَهلیَم درداهلی سسلرآدیمی
دردمنده مرقدیم واللهی داروخانه دی

من نگین حلقۀ خیرالورایم شکّی یوخ
دختر دُردانه شاه ولایم شکّی یوخ
زینب عمّم تک ئوزوم دردآشنایم شکّی یوخ
خواهر سجّادی سانما دردیلن بیگانه دی

اوچ امامین محضریندن فیض آلان صاحب دمم
قارداشیم اکبر کیمی من هاشمی بیر ضیغمم
من عموم عباس تک مشکل گشای عالمم
شمع خوش سوزِ غمم عباسعموم پروانه دی

من سفیر خردسال دولت عشقم بیلون
با نجابت قیز، فروغ صولت عشقم بیلون
عمّۀ صاحب زمانم حجّت عشقم بیلون
بیت

  • دوشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:42
  • نوشته شده توسط
  • علی ببیرپور
ادامه مطلب

زبانحال حضرت رقیه (س) با رأس مطهر امام حسین (ع) -(شمر شوم ‌الیندن بابا) * حاج علی زلفی تبریزی

2997
6

زبانحال حضرت رقیه (س) با رأس مطهر امام حسین (ع)  -(شمر شوم ‌الیندن بابا) شمر شوم ‌الیندن بابا
گور نه گلمیشم افغانه

اللر باغلیدی زنجیره
یوخ همدم من نالانه

محزون چوللری دولاندیم بابا
رنگ محنته بویاندیم بابا
گوردوم جوریلر دایاندیم من بابا

ای داد الامان (۴)

گوردوم یولدا باشون بابا
نوک نیزه ده غرق خون

فریادیم اوجالدی عرشه
اولدوم دلشکسته محزون

ممکن اولمادی چکم آغوشه
سنمش قلبیمه اولا بیر توشه
دمساز اولمادون بو زار و مدهوشه

ای داد الامان (۴)

جور وظلم زجر بی دین
قلب زاریمی یاندردی

باخموب بیکسم یولاردا
سیلی تازیانه وردی

بابا من هارا هارا ویرانه
گوزدن خون دیل آخور دامانه
قلبیم غصه دن دونوبدی القانه

ای داد الامان (۴)

دوتموش صورتین توز توپراق
زلفومله غبارین سیللم

ا

  • دوشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:46
  • نوشته شده توسط
  • علی ببیرپور
ادامه مطلب

زبانحال حضرت زینب (س) به حضرت رقیه(س) در خرابه شام -(گلن خاطری درده رقیه بالام ایوای) * محمد حسن تابع دین

1779

زبانحال حضرت زینب (س) به حضرت رقیه(س) در خرابه شام -(گلن خاطری درده رقیه بالام ایوای) گلن خاطری درده
رقیه بالام ایوای
ویرن جان قوری یرده
رقیه بالام ایوای

قیزیم رنج و مصیبت سنی ایلدی خسته
گهی یولدا پیاده گه عریان دوه اوسته
گتوردی سنی دشمن بوشامه قولی بسته
ویرن جان قوری یرده رقیه بالام ایوای

بو یولّاردا دگوبدی ز بسکه سنه سیلی
یوزوندن هله گئتموب قیزیم نقشۀ نیلی
ئولونجه یاناجاقدور بو نسگللره لیلی
ویرن جان قوری یرده رقیه بالام ایوای

گلوبدور سنه مهمان بابان شاه لب عطشان
دور اگلش ایله صحبت او شیرین دیله قربان
بیله نازیله یاتما اورکلر اولی آلقان
ویرن جان قوری یرده رقیه بالام ایوای

قوناقه اولی حرمت بو مرسوم جهاندی
دو بیر ایله نوازش قیزیم یاتما اماندی
همین بو یارالی باش سنون بیکس آتا

  • دوشنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:49
  • نوشته شده توسط
  • علی ببیرپور
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

حضرت رقیه -(برگ خزونم بابا جونم) * حسین رئوفی

874
0

حضرت رقیه -(برگ خزونم بابا جونم) برگ خزونم بابا جونم
با تو می مونم بابا جونم
زخم پاهام رسیده دیگه
تا استخونم بابا جونم
عموم کجاست که دلم تنگه براش
باز بگیره منو روی شونه هاش
برا عدو بسه یک برق چشاش
بابا حسین جان ۴
می لرزه دستام بابا جونم
تار شده چشمام بابا جونم
روی سرم چیزی نموند از
اون همه موهام بابا جونم
از روی نی منو دیدی یادته
منو می زد یه پلیدی یادته
گوشواره ای که خریدی یادته
بابا حسین جان ۴
ز دست دنیا گله دارم
پای پر از آبله دارم
چه خاطرات بدی بابا
که من از اون قافله دارم
بیابون و شب و تنها دخترت
نمی رسید اگه اونجا مادرت
می مردمو باز نمی دیدم سرت
بابا حسین جان ۴

  • شنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:56
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

حضرت رقیه(س) -(از چه شد گیسویت رنگ خاکستری) * میثم مومنی نژاد

1319
0

حضرت رقیه(س) -(از چه شد گیسویت   رنگ خاکستری) از چه شد گیسویت رنگ خاکستری
من شکسته دل و تو شکسته سری
ابتا یا حسین
التماس مرا بشنو ای پدر
یا بمان پیش من یا مرا هم ببر
ابتا یا حسین
تازیانه خرید ناز ما را همه
صورتم راببین بگو یا فاطمه
ابتا یا حسین
پای پر آبله دست من بی رمق
آفتابم ولی در حجاب شفق
ابتا یا حسین

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

حضرت رقیه(س) -(شب است و در خرابه مرا مهمان رسیده) * میثم مومنی نژاد

824
1

حضرت رقیه(س) -(شب است و در خرابه    مرا مهمان رسیده) شب است و در خرابه مرا مهمان رسیده
به دیدار یتیمی سری آمد بریده
حسین جانم حسین جان
سری که روشن از او خرابه همچو طور است
سری که گه سر نی گهی کنج تنور است
حسین جانم حسین جان
فلک میسوزد امشب از این آه و فسوسم
پدر جان همچو عمه گلویت را ببوسم
حسین جانم حسین جان
ببین خاک خرابه سرای دخترت شد
نظر کن صورتم را شبیه مادرت شد
حسین جانم حسین جان

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمزمه)امشب چه دیدنی شده این گوشه ی ویران من * محمود اسدی

677

(زمزمه)امشب چه دیدنی شده این گوشه ی ویران من امشب چه دیدنی شده این گوشه ی ویران من

دامن کشان بیا پدر،بنشین روی دامان من

چرا ترک خورده لبت
چوب کی آزرده لبت

*****

گرچه من ازهجران تو چون لاله دلخونم پدر

سربسته گویم تا ابد ازعمه ممنونم پدر

میشد سپر برای من
شد شانه اش عصای من

******

بابا چهل منزل عدو سیلی زده بر دخترت

با دیدن رخسارمن کن یاد زهرا مادرت

این شامیان خیلی بدند
بابا مرا کتک زدند

******

شائق

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

زبانحال امام حسین ع -(ای دخترِ صغیرم بابا برات بمیرم،آخه چجوری با سر تو رو بغل بگیرم؟) * هستی محرابی

2785

زبانحال امام حسین ع -(ای دخترِ صغیرم بابا برات بمیرم،آخه چجوری با سر تو رو بغل بگیرم؟) ‍ ‍#مرثیه_زبانحال_امام_حسین_ع

#با_حضرت_رقیه_ع

ای دخترِ صغیرم بابا برات بمیرم

آخه چگونه با سر، تو رو بغل بگیرم؟

سرم تو طشتِ زرّین، در بزمِ کفرِ بی دین

تو در خرابه ی شام، در زیرِ دِشنه ی کین

جسمم فتاده بابا، بی سر میونِ صحرا

زخمی تو سنگ و خارا، اونم غریب و تنها

دیدی ز تیغِ کینه، بابا سرم جدا شد

دیدی که خیمه هامون، آماجِ اشقیا شد

تو مثلِ مرغِ بی جون، موندی به کنجِ ویرون

من با پَرِ شکسته، افتادم این بیابون

دیدم که پا برِهنه، با گریه می دویدی

وقتی سرِ مرا در، بالای نیزه دیدی

آخه به چه بهونه، از خنجرِ زمونه

پرپر شدی تو ای گل، در زیرِ تازیونه؟

امشب ز دیده بارون، با اشک و آهِ محزون

کر

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 07:16
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

زبانحال حضرت رقیه س -(از ضربِ سیلی بابا صورت من کبوده) * هستی محرابی

1632
3

زبانحال حضرت رقیه س -(از ضربِ سیلی بابا صورت من کبوده) #شب_سوم_زبانحال
#حضرت_رقیه_با_پدر
#سبک_نوشته

‌از ضربِ سیلی بابا، صورتِ من کبوده
کاشکی اون شب رقیه، در آغوشِ تو بوده
دلتنگم از فراقت، اشکِ چشامو ببین
دردِ یتیمی واسه، سه ساله خیلی زوده

از دردِ دوری تو، چه غصه ها که خوردم
عمّه نبود تا حالا، از غمِ تو می مردم

بابا گلِ امیدم، آخه سیرت ندیدم

گوشواره مو ز گوشم، یه ظالمی کشیده
این لاله ی گوشامو، با پنجه هاش دریده
گیسوی نازکم رو، دورِ دساش پیچیده
پا شو تو آرومم کن، با اون سرِ بریده

از دوریِ تو بابا، دلگیر و دل غمینم
این آرزومه حتی، تو رو تو خواب ببینم

بابا گلِ امیدم ، آلاله ی شهیدم

مگه خودت نگفتی میای پیشم میمونی
لالاییِ بابا رو، بازم برام میخو

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 08:00
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

زبانحال حضرت رقیه با پدر -(پدر ای بلبل خاموش دختر، یک امشب را بخواب آغوش دختر) * هستی محرابی

4084
4

زبانحال حضرت رقیه با پدر -(پدر ای بلبل خاموش دختر، یک امشب را بخواب آغوش دختر) ‍ ‍ #شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

پدر ای بلبلِ خاموشِ دختر
یک امشب را بخواب آغوشِ دختر

از آن روزی که دیدم کربلا را
چشیدم طعمِ هر رنج و بلا را

خدا داند که من چِها کشیدم
چه ظلمی آخر این ویرانه دیدم

ز بس که رفته ام کوه و بیابان
ز تیغِ خیزران رفتم به جولان

کفِ پایم پُر از خارِ مغیلان
منو تنهایی و این دردِ هجران

شده کنجِ خرابه منزلِ من
شده دردِ جدایی حاصلِ من

غمِ عالم نهان شد در دلِ من
به آب و گل نشسته محملِ من

پدر ای بلبل خاموشِ دختر
تو امشب را بخواب آغوش دختر

ز بس که خورده ام من ضربِ سیلی
ببین ماهِ رُخم گردیده نیلی

ز بس که من لگد خوردم ز دشمن
ببین هر جا کبودیِ تنِ من

ببین بابا که مر

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 08:19
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک 8 ـ ذکر / زمینه سنگین ـ خرابه -(رسیدی امشب کنارم پدر جان عزیزم سرورم) * حسن ثابت جو

1166

سبک 8 ـ ذکر / زمینه سنگین ـ خرابه -(رسیدی امشب کنارم پدر جان عزیزم سرورم) سبک 8 ـ ذکر / زمینه سنگین ـ خرابه
رسیدی امشب کنارم پدر جان عزیزم سرورم
دگر نخوابم ز شوقم چرا كه تو هستی در برم
آمدی روشن شده
منزل خاموشِ من
با تو من در گفتگو
جای تو آغوش من
امشب ـ که دیده های تر دارم
امشب ـ رو دامنم که سر دارم
امشب ـ پدر دارم پدر دارم
یا مظلوم ـ بابای عطشانم حسین(3)
به كنج ویران تنت كو كه موی دختر شانه كنی
بگو تو حرفی كه من را غزل خوانِ ویرانه كنی
یك نظر بنما ببین
من رقیه دخترم
گل بریزم پای تو
از دو چشمانِ ترم
امشب ـ بگو تو ای سرود من
امشب ـ چه کردی از نبود من
امشب ـ ببین تن کبود من
یا مظلوم ـ بابای عطشانم حسین(3)
امان از آن شب که دشمن به صحرا موهایم را كشید
ز ضرب دستش از آن ش

  • دوشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:45
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک 9 ـ ذکر / زمینه ـ قدکمان -(گل یاسم ای عزیز پدر قدكمانِ سه ساله رقیه جان) * حسن ثابت جو

1119

سبک 9 ـ ذکر / زمینه ـ قدکمان -(گل یاسم ای عزیز پدر قدكمانِ سه ساله رقیه جان) سبک 9 ـ ذکر / زمینه ـ قدکمان
گل یاسم ای عزیز پدر قدكمانِ سه ساله رقیه جان
ز داغِ تو ای قرار حسین اشكِ دیده روانه رقیه جان
چو گلبوسه بر پدر بزنی
به پای سر بال و پر بزنی
به جانِ عمه شرر بزنی(2)
رقیه جانم ـ رقیه جان(4)
سرِ بابا بین ویرانه در بر تو نشسته عزیزِ من
بگو با او از جفای عدو از قدی که شکسته عزیزِ من
بگو از آن قوم قابیلی
به رویت زد ردّی از نیلی
بگو از آن ضربت سیلی(2)
رقیه جانم ـ رقیه جان(4)
چرا دختر اینچنین رنگ از صورتِ تو پریده؟ بگو بابا
بگو ای گل تا چه كس بر تو تازیانه كشیده؟ بگو بابا
فدای آن سوز و آه تو
دو چشم تار و نگاه تو
خرابه شد قتلگاه تو(2)
رقیه جانم ـ رقیه جان(4)

  • دوشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:46
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(به قربان سرت ای نور دیده) * حسن ثابت جو

1074

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(به قربان سرت ای نور دیده) دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س)
به قربان سرت ای نور دیده
یتیمی همچو من عالم ندیده
سر و خاکستر و لب های خونی
بگو بابا سرت را كی بریده؟

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:46
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک ۳ ـ ذکر / شور واحد ـ ابا المظلوم -(اومدی بابای مهربون من) * حسن ثابت جو

1302
1

سبک ۳ ـ ذکر / شور واحد ـ ابا المظلوم -(اومدی بابای مهربون من) سبک ۳ ـ ذکر / شور واحد ـ ابا المظلوم
یا ابا المظلوم ـ یا ابا المظلوم(4)
***
اومدی بابای مهربون من
اومدی مهمونِ پر ز خون من
با تو این خرابه غوغایی شده
دخترت ببین تماشایی شده
***
دخترت لباس خاكی پوشیده
به رخش یه رنگ نیلی كشیده
خونِ گوشم با موهام گشته عجین
شده مثلِ گوشواره بابا ببین
بابا جون دلم یه دنیا گله بود
زیور پاهای من آبله بود
***
هدیه ات باشه گُلهای رو تنم
سرِ تو بذار به روی دامنم
بیا تا از سفرا با هم بگیم
قدری از شام بلا با هم بگیم
یا كه قبل از این روزا با هم بگیم
از همون كرب و بلا با هم بگیم
***
چرا رفتی از كنارم به زودی
وقتی من هوش اومدم تو نبودی
با دلم زمزمه كردم كه بابام
واسه چی گفته

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:17
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک4 ـ ذکر / واحد سنگین ـ مردمان -(مردمان ناله ام می فهمیدند) * حسن ثابت جو

867
3

سبک4 ـ ذکر / واحد سنگین ـ مردمان -(مردمان ناله ام می فهمیدند) سبک4 ـ ذکر / واحد سنگین ـ مردمان
مردمان ناله ام می فهمیدند
هر كجا گریه ام را می دیدند
شامیان بی سبب هر جا من را
ناسزا داده و می خندیدند
نبودی پرم سوخت
دو چشم ترم سوخت
یکی آتش انداخت
نبودی سرم سوخت
حسین جان حسین جان ـ حسین ای پدر جان(2)
داغ تو از جهان سیرم كرده
خارِ صحرا چه دلگیرم كرده
سن و سال کم دارم امّا
زخم این آبله پیرم كرده
نبودی دلِ شب
بیابان و مرکب
زمین خوردن من
و لرزیدن و تب
حسین جان حسین جان ـ حسین ای پدر جان(2)
دشمنان قلب ما را آزردند
پیش چشم حرم می می خوردند
گر كه عمه نبودش در مجلس
خواهرم را كنیزی می بردند
غمین دخترت بود
سپر خواهرت بود
یزید آن چه می زد
گمانم سرت بود
حسین جان حسین جا

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:43
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شب سوم محرم زبانحال حضرت ساله -(توسلات به حضرت رقیه) * مرتضی محمودپور

1079

شب سوم محرم زبانحال حضرت ساله -(توسلات به حضرت رقیه) ◾شب سوم محرم

◾توسل به حضرت رقیه

◾رباعیات زبانحال

یتیمی سخته و سختی همینه

همیشه غصه و غم در کمینه

به روی زانوی بابا سرم بود

ببین حالا سرم روی زمینه

رباعی

به صورت من ز ناقله تا فتادم

سرم بر دامن صحرا نهادم

غم کوچه غم مادر غم تو

تمام غصه‌ها آمد به یادم

رباعی

به پیکر عمه‌جانم درد دارم

دلی‌پرخون‌و رویی زرد دارم

رخم نیلی شده از ضرب سیلی

نشان از پنجه‌ی نامرد دارم

رباعی

شبی تاریک بین راه ماندم

بدور از چشمهای ماه ماندم

الهی بشکند دستانت ای زجر

که من با سینه‌ی پر آه ماندم

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شب_سوم_محرم_۱۳۹۴ با صدای حاج محمودکریمی -(عمه شب محبوبه امشب ) *

3397
3

شب_سوم_محرم_۱۳۹۴ با صدای حاج محمودکریمی -(عمه شب محبوبه امشب ) عمه شب محبوبه امشب
معلوم حالم خوبه امشب
میکوبه قلبم مثل گنجیشک
عمه دلم اشوبه امشب

عمه ببین که جای اون دست
سرخی هنوز رو گونه داره
بابام داره امشب میادش
ای بچه ها کی شونه داره

تاریکه اما خیلی خوبه
مهتاب امشب نیست عمه
بابام من و اینجور ندیده
موهام مرتب نیست عمه

عمه از درد لبهام زیر دندون
زخم توی لبهام میسوزه
شبا چقدر سرده خرابه
عمه کف پاهام میسوزه

کاشکی مدینه بودیم عمه
ای کاش نا محرم نداشتیم
مرحم نداریم کاش میشد
معجر رو زخمامون میذاشتیم

عمه بابام بیاد خرابه
منم باهاش میرم ایشاالله
بابام بیاد میگم بهش که
عمه یه پا مَرده ما شاالله

میگم بهش وقتی که رفتی
عمه به جای ما کتک خورد
افتادم از رو ناقه

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:40
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

سه ساله دختر -(سه ساله دختری هستم گرفتار ) * اسماعیل تقوایی

1022
2

سه ساله دختر -(سه ساله دختری هستم گرفتار ) سه ساله دختر
سه ساله دختری هستم گرفتار
اسیر وزخمی وبا درد بسیار

به یادم آید آن ایام شیرین
که راه شادمانی بود هموار

به روی پای بابا می نشستم
برویم بوسه میزد او به تکرار

بهاران بود گلزار پیمبر
گلی بودم معطر بین گلزار

همه مشتاق بر بوییدن من
صفایم بود بر دوش علمدار

به یکباره بهار من خزان شد
شدم بهر عزیرانی عزادار

همه گلهای زهرا را بچیدند
شدم دخت یتیم زار وبیمار

خوشی رفت ونثارم ناخوشی شد
مصیبتها به رویم گشت آوار

نوازشها به سیلی میشد انجام
به شلاقش عدو می دادم آزار

یتیمی یکطرف اما اسارت
برای عمه ومن بود دشوار

کنون می گریم اندر کنج ویران
بنالم از یتیمی وغم یار

دلم تنگ پدر گردیده امشب
خدایا

  • سه شنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

زمینه حضرت رقیه -(خوش اومدی ای نازنین) * وحید زحمتکش شهری

1432
46

زمینه حضرت رقیه -(خوش اومدی ای نازنین) خوش اومدی ای نازنین
ستاره ی روی زمین
خوش اومدی ای یاس من
بابای من ای مه جبین

وااای،اومدی دیدنم عزیزم
وااای،گل جلو مقدمت بریزم
وااای،از فراقت بابا مریضم

بودم،به غمت مبتلا پدر جون
بودم،وسط شعله ها جگر خون
بودم،آواره تو دشت و بیابون

داغ تو،خون به دلم کرد

حالا اومدی از سفر
منو با خودت تو ببر
که دیگه شدم خسته از
زخم زبونا ای پدر

وااای،مث من هیچکسی ندیده
وااای،سه ساله با قد خمیده
وااای،روی خار صحرا دویده

بودم،روی ناقه با دست بسته
بودم،از ستمهای اونها خسته
بودم،مث یاس ساقه شکسته

داغ تو،خون به دلم کرد

چه قده اسارت بده
طعنه و جسارت بده
خندیدن به من شامیا
چه قده حقارت بده

وااای،رو تنم رد تازیون

  • سه شنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:08
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی سینه زنی -(شب سوم توسل به رقیه‌ی سه ساله) * مرتضی محمودپور

2125
2

نوحه‌ی سینه زنی -(شب سوم توسل به رقیه‌ی سه ساله) ◾السلام علیکِ

◾یا بنت‌الحسین

◾سبک همه جا کربلا

◾بنداول

کنج ویرانه من منتظر مانده‌ام

روضه سیلی از بهر تو خوانده‌ام

تا بیایی برم گریه سر میکنم

من ز خون سرم دیده تر میکنم

ابتایاحسین ابتایاحسین(۲)

◾بنددوم

صورتم را ببین مثل مادر شده

رنگ رخسار من رنگ معجر شده

پای من زخمی و دست من بسته شد

پایم از ره ببین ای پدر خسته شد

ابتا یاحسین ابتایاحسین(۲)

◾بندسوم

ای پدر جان بیا حال زارم ببین

در خرابه شده عمه نقش زمین

تا که چوب جفا برلبت زد عدو

قاری فاطمه دیگر حرفی مگو

ابتایاحسین ابتایاحسین(۲)

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 02:14
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد