شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

شهادت حضرت رقیه (س) -(پیکرش را کشید یک نامرد ) *

1568

شهادت حضرت رقیه (س) -(پیکرش را کشید یک نامرد  ) پیکرش را کشید یک نامرد

سر او را گرفت دستی سرد

حس غیرت اجین شده با درد

خواهرش داد میزند برگرد

حکم او داده شد , برو زینب

شمر آماده شد , برو زینب

راه دشمن به خیمه ها وا شد

سر یک گوشواره دعوا شد

تا سه ساله غریب و تنها شد

رد دستی بصورتش جا شد

این چه رفتار با یتیمان است ؟

نزنش بی حیا , مسلمان است ...

لشکری که گرفت جانش را

پدرش را برادرانش را

لشکری که زد عمه جانش را

لکنت انداخته زبانش را ...

مثلا یک نفر از آن `زجر” است

علت لکنت زبان , زجر است

روی صورت چقدر اثر مانده

جای انگشتر پدر مانده

با همان دیدِ مختصر مانده

خیره چشمان او به سر مانده

سوخته از سر و کبود از تن ...

فکر کن دختر

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شهادت حضرت رقیه (س) -(روى ديوارِ خرابه نقش غربت مى‌كنم ) *

696
1

شهادت حضرت رقیه (س) -(روى ديوارِ خرابه نقش غربت مى‌كنم  ) روى ديوارِ خرابه نقش غربت مى‌كنم

ناخوشی‌ها را عزيزم! با تو قسمت مى‌كنم

نه غذايى و نه آبى و نه حتى جاىِ خواب

اينچنين هستم ولى بابا قناعت مى‌كنم

بعدِ هر دُشنام از خولى و زجر و حرمله

مى‌نشينم گوشه‌اى با عمه صحبت مى‌كنم

دستِ دخترها كه در دستِ پدر ها مى‌شود

در خودم سر مى‌بَرم...با خويش خلوت مى‌كنم

دخترانِ شام با من بى وفايى مى‌كنند

هر چقدر هم كه به آنها من محبت مى‌كنم

از تو دلگيرم پدر...من را نديده رفته اى

لكنت من را ببخش بابا..جسارت مى كنم

شاعر :ارمان صائمی

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:37
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شهادت حضرت رقیه (س) -(بابا همینکه دخترکت بی پناه شد ) * رضا قاسمی

649
2

شهادت  حضرت رقیه (س) -(بابا همینکه دخترکت بی پناه شد  ) بابا همینکه دخترکت بی پناه شد

بعد از هجوم اسیرِ غمِ یک سپاه شد

از قتلگاه، تا به خرابه مرا زدند

دور از نگاهِ تو همه جا قتلگاه شد

همراهِ راه !، نقشه‌ی راهِ مرا ببین

از ردّ تازیانه‌ تنم راه راه شد

حتی لباسِ پاره‌ی من نیز خنده داشت

وقتی خرابه؛ خانه‌ی فرزندِ شاه شد

می‌خواستی عروس شوم؛ پیرزن شدم

مویم سپید و رخت سپیدم سیاه شد

قدّم نمی‌رسید، ببوسم لب تو را

در حسرتت نصیبِ لبم ذکرِ آه شد

هر جا که چشمِ بدنظری در مسیر بود

گفتم عمو بیا که به رویم نگاه شد

زینب اگر نبود، مرا زجر کشته بود

بی تکیه‌گاه بود، ولی تکیه‌گاه شد

دستم شناخت، روی تو را؛ چشمِ تار نه

بر پیری‌ام ببخش، اگر اشتباه شد

کاخِ

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:59
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(س) -(خوش آمدی، گله ای نیست، بهترم مثلا..) * مجید تال

1661
8

شهادت حضرت رقیه(س) -(خوش آمدی، گله ای نیست، بهترم مثلا..) خوش آمدی، گله ای نیست، بهترم مثلا...

شبیه قبل نشستی برابرم، مثلا...

خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز

بهشت چادر زهراست بسترم مثلا

دوباره مثل گذشته کشیده ای بابا

خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلا

نسوخته ست، نه...امشب به پات می ریزم

خیال کن که همان نازدخترم مثلا...

بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است

بگو دوباره برای تو می خرم...مثلا

خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست

تو هم خیال کن آنجاست زیورم مثلا

اگر شکسته ام و زخم خورده، چیزی نیست

خمیده قدّم و هم سنّ مادرم مثلا

خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر

خیال کن که سر دوش اکبرم مثلا...

کبود نیست کمی خاکی است صورت من

نرفته دست کسی سوی معجرم مثلا

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 14:05
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)کلام عمه/تا که دیدم سر تو رفت ز کف صبر و قرار * محمود اسدی

588

(غزل)کلام عمه/تا که دیدم سر تو رفت ز کف صبر و قرار تا که دیدم سر تو رفت ز کف صبر و قرار
سر پر خون،به روی دامن من سر بگذار

من به دنبال تو با دست اگر می گردم
علت این است ز سیلی شده چشمانم تار

گر چه آسیب رسیده به سرم از سیلی
ولی اینبار نخورده ست سری بر دیوار

این به هم ریختن گیسوی تو کشت مرا
وای در دست حرامی سر تو گشت حصار

راستی!عمه به من گفت که خنجر را شمر
سخت بر حنجر خشکیده ی تو داد فشار
*********
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • دوشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محسن کاویانی

متن شعر حضرت رقیه(س) -(واے اَز آن دَم ڪہ اَز سَرِ طفلی) * محسن کاویانی

842
5

متن شعر حضرت رقیه(س) -(واے اَز آن دَم ڪہ اَز سَرِ طفلی) واے اَز آن دَم ڪہ اَز سَرِ طفلی
دَستِ یڪ مَرد روسَرے بڪِشَد
واے اَز آن دَم ڪہ بَر سَرِ بابا
دُختَرے دَستِ مادَرے بڪِشَد...
.

  • دوشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رسول رشیدی راد

متن شعر تقدیم محضر مقدس باب ااحوائج سه ساله کربلا حضرت رقیه خاتون(س) به امید نیمه نگاهی -(ناز من را که دلی افسرده دارم می خری.) * رسول رشیدی راد

676
2

متن شعر تقدیم محضر مقدس باب ااحوائج سه ساله کربلا حضرت رقیه خاتون(س) به امید نیمه نگاهی -(ناز من را که دلی افسرده دارم می خری.) تاول نشمرده

ناز من را که دلی افسرده دارم می خری.
روی گونه اشک دره دره دارم می خری.

دختری سر زنده بودم تا که بودی در برم.
در خیالم خاطراتی مرده دارم می خری.

معجری گلدار، از خون لخته ها در زیر آن.
خرمن یاسی، ولی پژمرده دارم می خری.

در پی مرکب دویدم روی بال خارها.
زخم های تاولی نشمرده دارم می خری.

گرچه زهرای سه ساله، هستم از سیلی پدر.
صورتی کبود و سال خورده دارم می خری.

پیکری بی جان شده از بوسه های کعب نی.
در خرابه بر اجل نسپرده دارم می خری.

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

متن شعر حضرت رقیه سلام الله علیها محرم 98 -(من از غم هجران گله دارم،تو نداري) * محسن صرامی

603

متن شعر حضرت رقیه سلام الله علیها محرم 98 -(من از غم هجران گله دارم،تو نداري) من از غم هجران گله دارم،تو نداري
از شام كماكان گله دارم،تو نداري

موي سر من سوخته و شانه ندارم
از موي پريشان گله دارم،تو نداري

من منتظر آمدن مرگ نشستم
از سختي اين جان گله دارم،تو نداري

پايم شده پر آبله از دست بيابان
از خار مغيلان گله دارم،تو نداري

هي ميزند و مي كشدم وحشي نامرد
از زجر فراوان گله دارم،تو نداري

سر رفته پدر حوصله ام كنج خرابه
دلتنگم و هر آن گله دارم،تو نداري

از بوي غذا ضعف گرفته بدنم را
مهمانم و از نان گله دارم،تو نداري

لعنت به يزيد و به شراب و به يهودي
از هر سه بقرآن گله دارم،تو نداري...

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن کردی

متن شعر حضرت رقیه (س)محرم 98 -(گیسو به دست بر سر راهت نشسته ام) * حسن کردی

585

متن شعر حضرت رقیه (س)محرم 98 -(گیسو به دست بر سر راهت نشسته ام) گیسو به دست بر سر راهت نشسته ام

مانند زخم های لب تو شکسته ام

بابا عجب شده است که از نی درآمدی

بر دیدن خرابه نشین با سر آمدی

دیر آمدی بگو به کجا میهمان شدی؟

درگیر مجلس طبق و خیزران شدی؟

یا که طبق شبیه تو دلبر نداشته

یا نیزه دست از سر تو بر نداشته؟

ابروی زخم خورده رخت ناز کرده است

نیزه چقدر جا به سرت باز کرده است

بابا فدای چشم تو این زخم های من

یک کم بخند زندگی من برای من

اصلاً فدای چشم تو،چشمم کبود نیست

این بوی روی چادر من بوی دود نیست

بر گوش من چه غصه اگر گوشواره نیست

تو فکر کن که پیرهنم پاره پاره نیست

بابا ببخش صورت من گرد وخاکی است

این ردً پنجه نیست که...هر چند حاکی است

دست

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن کردی

مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها محرم 98 -(خوب شد آمدی و فهمیدم) * حسن کردی

934
2

مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها محرم 98 -(خوب شد آمدی و فهمیدم) خوب شد آمدی و فهمیدم

سرِ در خون خضاب یعنی چه

خیزران را که خوب حس کردم

آه بابا شراب یعنی چه؟

خواهرم بعد مجلس آن روز

گوشه ای بهت کرده می لرزد

من نفهمیده ام چرا اینقدر

او از اسم کنیز می ترسد

قاریِ نیزه ها ،مسافر من

زیر چشمت ردِ کبودی چیست؟

راستی ای سلاله ی حیدر

قصه ی خیبر و یهودی چیست؟

یادگاریِ آن شبِ صحرا

استخوان درد و این کبودی هاست

ولی این زخم تاول دستم

اثر کوچه ی یهودی هاست

حرکت دست هام علتش این است

تار گردیده چشم کم سویم

گیسوی من که خوب یادت هست

نیست حالا ولی نمی گویم...

ازدحام و شلوغیِ بازار

ملأ عام و رقص و خوشحالی

دور تا دورم از غریبه پر

حیف جای عمویمان خالی

پرِ خاک

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمینه و زمزمه)ای سر خون آلود می بویمت امشب * محمود اسدی

567
2

(زمینه و زمزمه)ای سر خون آلود می بویمت امشب ای سر خون آلود می بویمت امشب
با اشک چشم خود می شویمت امشب
بابا چه شبهایی گرسنه خوابیدم
گرسنه خوابیدم خواب تو رو دیدم
بابا حسین جانم بابا حسین جانم

خواب می دیدم بابا سرت به طشت زر
یکی با چوب می زد به صورتت یکسر
اومدی و حالا تعبیر شده خوابم
لب کبود تو کرده مرا آبم
بابا حسین جانم بابا حسین جانم

دختر تو چشماش به سمت تو دوخته ست
ببین که مثل تو منم موهام سوخته ست
بابا تو اون مجلس طفل تو جون می داد
وقتی که نامحرم منو نشون می داد
بابا حسین جانم بابا حسین جانم
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:49
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت رقیه سلام الله علیها -(بابا شکست حُرمتِ من، در سه سالگی) * رضا رسول زاده

552

غزل حضرت رقیه سلام الله علیها  -(بابا شکست حُرمتِ من، در سه سالگی) بابا شکست حُرمتِ من، در سه سالگی
از حَد گذشت غُربتِ من، در سه سالگی
.
پیریِ من برای همه آشکار شد
دیدی خَمید قامتِ من در سه سالگی؟
.
در شام، دخترت به تمسخُر گرفته شد
ای وای از خجالتِ من در سه سالگی
.
دستانِ زَجر بود بزرگ و... عَجیب نیست
تغییرِ طَرحِ صورتِ من در سه سالگی
.
گیسو که سوخت، شانه به دردی نمی خورَد
شُد شانه ی تو حسرتِ من در سه سالگی
.
تو چوب خوردی و به لبم مُشت می زدم
دارد دلیل، لُکنتِ من در سه سالگی
.
گیرم که گوشواره خَریدی، چه فایده!
شد پاره جای زینتِ من، در سه سالگی
.
این تِکّه مَعجَری که هنوز است بر سرم
باشد گواهِ عِصمتِ من در سه سالگی
.
کاخِ یزید را به سَرَش می کُنم خراب
این است

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

متن شعر غزل حضرت رقیه سلام الله علیها -(سَرَت به دامَنِ این شاهزاده افتاده) * رضا رسول زاده

563

متن شعر غزل حضرت رقیه سلام الله علیها -(سَرَت به دامَنِ این شاهزاده افتاده) سَرَت به دامَنِ این شاهزاده افتاده
به دَستِ پیرِ خَرابات، باده افتاده
.
کُنون که نوبَتِ من شُد پدَر، دو دَستانم
کنارِ راسِ تو بی استفاده افتاده
.
بیا سُوال مَکُن گوشواره ام چه شده
خیال کن که شَبی بِینِ جاده افتاده
.
بِگو تَرَک تَرَکِ زَخمِ صورَتَت از چیست؟
مَگو به من که کَمی خَطِّ ساده افتاده!
.
زِ چرخ شِکوِه کُنم... چون به سارِبان گُفتم:
که زیرِ پای سَواره پیاده افتاده...
.
جَواب داد: که ساکِت شو خارِجی! به رُخَم...
...ببین که نَقشِ دو دَستِ گُشاده افتاده
.
شَبیهِ مادَرَت اَوَّل شَهیده ام بابا؟
گَمان کُنَم به دِلِ خانواده افتاده...
.

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

السلام علیک یا رقیه بنت الحسین -(خواهم امشب همچو عمه راز دل افشا کنم) * قاسم نعمتی

545

السلام علیک یا رقیه بنت الحسین -(خواهم امشب همچو عمه راز دل افشا کنم) خواهم امشب همچو عمه راز دل افشا کنم

کاف و هاء و یاء و عین و صاد را معنا کنم

کاف من کرب و بلا و کربلایم شهر شام

نیمه شب ویرانه را چون عصر عاشورا کنم

آنقدر گیسو پریشان می کنم تا عاقبت

خون پامال تو ای خون خدا احیاء کنم

گر چهل سال است اینجا سبِّ جدم می کنند

یک شبِ با ناله ام این قوم را رسوا کنم

من چو مادر، احتجاجم احتجاج گریه است

من در این ره اقتدا بر مادرم زهرا کنم

هاء من از هیئت خلقت حکایت می کند

وای بر آنکس که از او کج نگاهم را کنم

یک زنا زاده بریده گر سرت بابا حسین

یاء تفسیرم سخن از حضرت یحیی کنم

چون که دیدم نیست تفسیری به عین غیر از عطش

نذر کردم تشنه لب جانم به تو اهدا کنم

در

  • یکشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

السلام علیکِ یا رقیه بنت الحسین -(راز من ولبهایِ تو معنا شدنی نیست) * قاسم نعمتی

883

السلام علیکِ یا رقیه بنت الحسین -(راز من ولبهایِ تو معنا شدنی نیست) راز من ولبهایِ تو معنا شدنی نیست
جز با نفسم، خون ِ تو احیا شدنی نیست
با ناز همینکه زلبت بوسه گرفتم
گفتم شبم انگار که فردا شدنی نیست
و اللهِ کسی که به لبت بی ادبی کرد
جز با نفس فاطمه رسوا شدنی نیست
گیرم که همه سُرمه و آئینه بیارند
این دخترک سوخته زیبا شدنی نیست
این پا نشدن پیش تو از بی ادبی نیست
این پایِ ورم کرده دگر پا شدنی نیست
نه پیر زمین خورده شود دخترِ سابق
نه ،،این سرِ غارت شده بابا شدنی نیست
این گیسوی کوتاه دگر شانه ندارد
زحمت نکش عمه گره اش واشدنی نیست
آن شب جلویِ مادرِ تو بد کتکم زد
ورنه قدِ کوتاه چنین تا شدنی نیست
شد تیزی چکمه اثرش چون نوک مسمار
پهلویِ لگد خورده مداوا شدنی نیست
دختر ک

  • یکشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شب سوم ‍ حضرت رقیه.س -( صورت آسمون درهمه) * منصوره محمدی مزینان

513

شب سوم ‍ حضرت رقیه.س -( صورت آسمون درهمه) بند۱
صورت آسمون درهمه
بزم ابرای پر ماتمه
توی قلبم یه دنیا غمه

بابا ...ببین سرم چی اومده
دست و پاهام چقد تاول زده (۲)

بی حیایی حرف بد زد
من رو خولی با لگد زد
واغریبا ..... واغریبا

بند۲

بابایی جون، ببین دخترت
جون میده پای زخم سرت
تا بیاد زیرِ بال و پرت

بابا...یه مرد بی حیا و مست
باحرفِ بد دل منو شکست (۲)

وقتی دختر...بی پناهه
زنده موندن اشتباهه
واغریبا ..... واغریبا ۳

#بند3
چِشمَم از این سفر ترسیده
مثلِ ابر بهار باریده
بس که تو این سفر بد دیده

ای وای...مَن الذی اَیْتَمَنی؟
ای وای... چرا آخه بی کفنی

قد کمون و دلشکسته
جون می دم با حالِ خسته
واغریبا ..... واغریبا

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

متن شعر حضرت رقیه(س) -(ای آسمانیان پدرم را ندیده اید) *استاد سید هاشم وفایی

492

متن شعر حضرت رقیه(س) -(ای آسمانیان پدرم را ندیده اید) ای آسمانیان پدرم را ندیده اید
سردار عشق،تاج سرم را ندیده اید؟

آه ای ستاره های شب تار غربتم
خورشید روشن سحرم را ندیده اید؟

دردشت های بی کسی وکوره راه غم
نور امید وراهبرم را ندیده اید؟

گفتند با سرآمده دنبال دخترش
درراه شام ، همسفرم را ندیده اید؟

دل بسته ام به وصل رخش،ساکنان عرش
جان زجان عزیزترم را ندیده اید؟

بال وپرم کبود شده ازستم ، شما
مرهم گذار زخم پرم را ندیده اید؟

وقتی زروی ناقه فتادم، میان دشت
خونابه هایی ازجگرم را ندیده اید؟

ازبس دویده ام به روی خارهای راه
از پا فتاده ام ،پدرم را ندیده اید؟

جزنیمه جان نمانده که تقدیم اوکنم
صاحبدل نکو سیرم را ندیده اید؟

فردا بگو رقیه به محشر «وفای

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:56
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

شعر غزل مصیبت حضرت رقیّه سلام الله علیها -(بی تو بابا رَمقِ بال و پَرم را بردند) * مجتبی صمدی شهاب

1286
1

شعر غزل مصیبت حضرت رقیّه سلام الله علیها  -(بی تو بابا رَمقِ بال و پَرم را بردند) بی تو بابا رَمقِ بال و پَرم را بردند
شادی زندگی مختصرم را بردند

تا که خاموش شوم رأس تو را آوردند
سود کردم تو رسیدی ضررم را بردند

عوض اینکه بخوانند برایم قصّه
بسکه فریاد کشیدند سَرَم را بردند

بی تو هر صبح لگد بود که بیدارم کرد
خوشیِ اوّل صبح و سحرم را بردند

تار صوتی من از ناله زدن بسته شده
غصّه ها جوهر و نای جگرم را بردند

پای پُر آبله نگذاشت به نیزه برسم
قدرت آمدنِ تا گُذرم را بردند

نوک انگشت شناساند به من روی تو را
مُشت ها سوی دو چشمان تَرم را بردند

ساعد دست نحیفم وسط کوچه شکست
سنگ ها رنگ سفید سِپَرم را بردند

گَردنم بسکه چپ و راست شده با سیلی
حالت خیره شدن از نظرم را بردند

مانده مویم

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:50
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شب سوم محرم حضرت رقیه سلام الله -(مِنَت ویرانه‌اش را خِیلِ مُژگان می‌کِشند) * حسن لطفی

662

شب سوم محرم حضرت رقیه سلام الله  -(مِنَت ویرانه‌اش را خِیلِ مُژگان می‌کِشند) مِنَت ویرانه‌اش را خِیلِ مُژگان می‌کِشند
گنج‌ها را غالبا شاهان به ویران می‌کِشند

زحمتِ زائرِ نوازی‌هایِ او را از قدیم
جبرئیل و آدم و نوح و سلیمان می‌کِشند

او شبیهِ زینب و فرمان پذیرش عالم است
بارِ او را آسمانی‌ها به قرآن می‌کِشند

در خرابه ماند اما کاخ را ویرانه کرد
اَمرِ او را آفتاب و باد و طوفان می‌کِشند

گریه را از فاطمه آموخت تا زهرا شود
از دو چشمانش خجالت اَبر و باران می‌کِشند

آنکه دختر دارد این را زودتر حس می‌کند
دختران نازِ پدر را با پدرجان می‌کِشند

پایِ او عادت ندارد بر زمین باشد اگر
عمه‌ها جایِ عمو او را به دامان می‌کِشند

موقعِ خوابش فرشته‌های غمگینی فقط
بالِشان را را رویِ تاولها

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:53
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

زمینه شب سوم خانم حضرت رقیه(س) -(میشکنه سکوت شب رو) * ابوالفضل آلوئیان

584

زمینه شب سوم خانم حضرت رقیه(س) -(میشکنه سکوت شب رو) میشکنه سکوت شب رو
ناله ای ک تمومی نداره
آسمون دلش گرفته
کیه که این دل شب بیداره

اروم اروم رسیدم
پشت دیوارهایی از خرابه
دیدم روخاک نشسته
دختری سه ساله ک بیتابه

وای،چی میبینم،خدای من(۲)چرا قامتش خمه
چه دردایی،دیده مگه(۲)آخه سنش هم کمه

روضه خونه،کنار تشت رأس بابا
میگه بابا،نبودی گم شدم بین صحرا

وای،رقیه جان ،رقیه جانم

بابا بابا میبینی
که گرفته لکنت این زبونم
میسوزه همه وجودم
زخمیه سیلی و تازیونم

حتما دیدی رو نیزه
زجر هایی ک زجر(ل)به دخترت داد
اون شب بابا نبودی
دخترت از روی ناقه افتاد

وای،بابا جونم،چی اومده(۲)سرت جون من فدات
بگو به من،که کی زده(۲)باچوب روی این لبات

بابا حسین،میبینی تو چشام

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زمینه شب سوم محرم 98 حضرت رقیه(س) -(چندین شبه که/ خیلی پریشونه) * صادق اویسی

1060

زمینه شب سوم محرم 98 حضرت رقیه(س) -(چندین شبه که/ خیلی پریشونه) چندین شبه که/ خیلی پریشونه
مویی که میشد/ با دست تو شونه
حق داره دلم/ میگیره بهونه

تا آتیش/ افتاد تو حرم
سایت که/ کم شد از سرم
خاکستر/ شد بال و پرم
بابایی واویلا حسین

درد و غم تو/ میده منو آزار
پای سر تو/ هرشب میزنم زار
انگشترتو/دیدم توی بازار

ای وای از/ روز آخر تو
شمر اومد/ بالای سر تو
من مردم/ پیش خواهر تو
بابایی واویلا حسین

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر فرخنده

متن چهار پاره -(هفت روز است بی تو گریانم) * امیر فرخنده

865
1

متن چهار پاره -(هفت روز است بی تو گریانم) هفت روز است بی تو گریانم
هفت روز است که پریشانم
هفت روز است که پدر جانم
بی تو آواره بیابانم

خوب شد رفتی و ندیدی که
دخترت بین کوچه ها گم بود
خوب شد رفتی و ندیدی که
عمه این هفته بین مردم بود

هفته نه هفت سال بی پدری
هفته نه هفت سال خونجگری
هفته ای که هزار سال گذشت
بین بازار ها به دربه دری

هفت شب بوسه ام ندادی تو
تن به سم ستور دادی تو
ای سر غرق خون لب پر خون
چقدر از سرم زیادی تو

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:42
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب

زمینه روضه ای حضرت رقیه (س) -(لااقل تو همدردی کن با دلامون) * خادم زینب

1015

زمینه روضه ای حضرت رقیه (س) -(لااقل تو همدردی کن با دلامون) ببار بارون
لااقل تو همدردی کن با دلامون
میبینی چی اومد سر خیمه هامون
بیا سایه بنداز سر عمه هامون
ببار بارون

کجا موندی
خودت رو تو کاش کربلا میرسوندی
دل مادر چشم به راهو سوزوندی
چرا داغ چشمای خیسو نخوندی
کجا موندی

نگفتی سه سالم
نگفتی که تنهامو بابا ندارم
دارم میرم اما
شده زخمای رو تنم یادگارم
چه سخته اسارت
چه جوری بابا رو تو صحرا بذارم

نگفتی که تنهاست
تنش رو زمین و سرش روی نی هاست
نفهمیدی بارون
چه سخته که جسمش زیر دست و پاهاست
بابای رقیست
تنی که روی خاکای داغ صحراست

خداحافظیه منه و این
دلی که واسه بابا بیتابه
دلم تنگه لالاییه باباست
سه ساله بی بابا نمیخوابه

خداحافظی سخته بابایی
واسه دخترا س

  • جمعه
  • 29
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شب سوم محرم شور طوفانی -(فاصله ای نیست بین ما) * خادم زینب

553

شب سوم محرم شور طوفانی -(فاصله ای نیست بین ما) فاصله ای نیست بین ما
انقده داد و بیداد نکن
میترسم از فریاد تو
انقد سرم فریاد نکن

آروم بخند حالم بده
بابامو بردن قتله گاه
زورت به بچه میرسه
میبینی که ندارم پناه

میخوای چیو بمن ثابت کنی
اینکه بابا سایش نیست رو سرم
چی میخوای از منه ماتم زده
میچرخی واسه چی دورو وبرم

برو
از جونم چی میخوای
چیزی
دیگه ازم نمونده
چشت
به گوشواره هامه
سیلی
گوشمو سوزونده

2

میخندی معجر میکشی
روسری از سر میکشی
مستانه میخندی پر از
بال کبوتر میکشی

هیشکی نمونده واسه ما
رحمی به طفلامون بکن
رحمی به قلب پر غم
عمه ی تنهامون بکن

میخوای چیو بمن ثابت کنی
هی نعره میکشی هی میزنی
من دختر علی و فاطمم
برده به کی میگی ، نگو با منی

  • جمعه
  • 29
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

سبک زمینه یا شور شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(میمیرم از دوریت،اگه نیای بابا) * امیرحسین سلطانی

581

سبک زمینه یا شور شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها -(میمیرم از دوریت،اگه نیای بابا) بند اول

میمیرم از دوریت،اگه نیای بابا
کی فکرشو میکرد؟!،(با سر بیای بابا)۲
رو دامنم امشب،راحت بخواب بابا
چشاتو آروم ببند،(لالایی لای بابا)۲

بابا جونم خوش اومدی خرابمون
حالا که اومدی نرو پیشم بمون

تو که باشی منو با سنگ نمیزنن
دیگه به موم بابایی چنگ نمیزنن

خسته ام بابا،خسته از دنیا
توی سه سالگیم،افتادم از پا

بابا حسین بابا

بند دوم

خواب تورو دیدم،نمیکنم باور
که با سرت خوابم،(اینجوری تعبیر شه)۲
بعد تو بابا جون،عذاب کشیدم من
فکرشو میکردی؟!،(که دخترت پیر شه)۲

بابا نپرس چرا کبوده صورتم
بابا نپرس ازم دلیل لکنتم

بابا نپرس چرا سفید شده موهام
خمیده قامتم توون نداره پام

اسمت و بابا،تا که میبُردم

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

سبک حضرت رقیه (س) -(کنجِ ویرونه چشم انتظاره) * حسنعلی بالایی

652

سبک حضرت رقیه (س) -(کنجِ ویرونه چشم انتظاره) کنجِ ویرونه چشم انتظاره
غصه توی دلش بیشماره
تابِ دوریِ بابا نداره
نداره
دخترِ شاهِ اما اسیره
انگاری از همه دنیا سیره
هی بهونه ی بابا میگیره
رقیه

خرابه میکُشه شبهایِ سرد و سوزش
میکِشه بارِ قربت رو دوشش
زده یِ لعنتی سیلی محکم تو گوشش

چشماش از ضربِ سیلی شده تار
نیست به جز عمه زینب براش یار

یاورش عمه زینبشه تو بیابون

دوخته به در چشایِ بارونیشو تا بابا بیاد
داره گلایه از زمونه با بابا زیاد

خبر نداره میگیره بقل سرِ بریده رو

دیده به راه نشسته تا که از بابا خبر بیاد
نه اینکه تو طبق برای اون یِ سر بیاد
به لب رسیده دیگه جونش از این زندگی

عمه زینب به دادش رسیده
نازشو تو خرابه کشیده

مونس و همدمِ غ

  • پنج شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت رقیه سلام الله علیها -(وقت اش نشد ديگر تو را راحت ببينم) * محسن صرامی

1285

یا حضرت رقیه سلام الله علیها -(وقت اش نشد ديگر تو را راحت ببينم) وقت اش نشد ديگر تو را راحت ببينم
اندازه ي قدري فقط صحبت ببينم

من كار واجب با تو دارم،وقت تنگ است
بايد تو را ديگر به هر قيمت ببينم

رفتي به روي نيزه هاي اين و آن كه
روي تو را از دور با حسرت ببينم

مهمان نوازي هاي اين مردم عجيب است
من كه نشد خيري از اين دعوت ببينم

حتي نگاه زجر ملعون داده زجرم
تا كي بمانم زجر با وحشت ببينم

دير آمدي،شد چشم هايم تار و كم سو
بايد تو را با سختي و زحمت ببينم

ديدم سرت اين روزها خيلي شلوغ است
يك جا نشد دور تو را خلوت ببينم

اي كاش مي مردم پدرجان قبل از اين كه
راس تو را در تشت،در غربت ببينم...

  • پنج شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر حضرت رقیه(س) -(از عشق می نویسم و از بیقرارها) * محمد بیابانی

534

شعر حضرت رقیه(س) -(از عشق می نویسم و از بیقرارها) از عشق می نویسم و از بیقرارها
از باده می نویسم و از می گسارها
از چشمه می نویسم و از آبشارها
از شاخه می نویسم و بانگ هزارها
از غنچه ای که آمده با آن بهارها

از جلوه ای که آمده تا محشری کند
از میوه ای که آمده تا نوبری کند
از آیه ای که آمده تا کوثری کند
از دختری که آمده تا مادری کند
پس می رود ز آمدنش انتظارها

اصلا بعید نیست که آقاترین شود
این خانمی که آمده لیلاترین شود
زینب رسیده است که کبراترین شود
در اوج جلوه آید و زهراترین شود
طفلی سه ساله با همه این وقارها

پر کرده است آمدنت جای عشق را
عشقت کشانده باز وسط پای عشق را
می دید در نگاه تو دنیای عشق را
باعث شده است خنده بابای عشق را
لبخند تو که بر

  • پنج شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:21
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دو دمه‌های شهادت حضرت رقیه(س) * مرتضی محمودپور

1023
1

دو دمه‌های شهادت حضرت رقیه(س) ◾دو دمه‌های
◾ شهادت حضرت رقیه(س)

◾دسته‌ی اول
عمه جانم موعد دیدار من با سر شده
شام تارم سر شده(۲)

◾دسته‌ی دوم
لاله‌ی من خیزران خورده ز کین پرپر شده
شام تارم سرشده(۲)

◾دسته‌ی اول
چشم من تار است یا روی پدر خاکستریست
میهمان من سریست(۲)

◾دسته‌ی دوم
راس پر خون پدر ای عمه جان از خون تریست
میهمان من سریست(۲)

  • شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 23:05
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س)با ملودی و سبک جدید * مرتضی محمودپور

847
1

نوحه‌ی سینه زنی شهادت حضرت رقیه(س)با ملودی و سبک جدید ◾نوحه سینه‌زنی
◾شهادت حضرت رقیه(س)

◾بنداول
بابا.....دلم شکسته از زمونه
بابا....دلم گرفته است بهونه
بابا.....بابا....
رفته‌ای بیخبر بابا
کی میای از سفر بابا(۲)
منتظر هستم(۳)

◾بنددوم
عمه....نشسته بالای سرم
عمه.....شده پدر بال و پرم
بابا....بابا.....
چشم انتظارم من ترا بابا
امشب به دیدنم بیا بابا
منتظرت هستم(۳)

◾بندسوم
بابا....علی اصغرت کجاست
بابا....علی اکبرت کجاست
بابا.....بابا‌.....
دیدم به روی نی سرت بابا
شکسته شد بال و پرت بابا
منتظرت هستم(۳)

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد