زمين دوباره پر از آيه هاي کوثر بود
تمام شهر پُر از بوي عود و عنبر بود
به ناز مقدم ياسي به عطر دلکش سيب
تمام پهنه ي ارض و سما معطر بود
به گرد ماه وجودش ستاره مي گرديد
مهي که يک سر و گردن ز ماه هم سر بود
براي آنکه قدم روي خاک نگذارد
فرشته ريخته بود و زمين پُر از پَر بود
عجيب نيست که اين قدر شاه بوسيدش
به جان فاطمه خيلي شبيه مادر بود
سروده شد غزل عاشقانه ي ارباب
رسيد باب حوائج به خانه ي ارباب
*****
دوباره فاطمه اي پاي در رکاب زده
کرشمه کرده طعنه به ماهتاب زده
براي آنکه مبادا نظر کنند او را
حسين فاطمه بر چهره اش نقاب زده
مسير آمدنش را زد عمه جان جارو
به اشک شوق عمو خاک کوچه آب زده
بگو به ماه فلک د
- یکشنبه
- 17
- دی
- 1391
- ساعت
- 06:39
- نوشته شده توسط
- یحیی