آمدی با رأس خونین ای پدر
لاله ای در دست گلچین ای پدر
خیر مقدم دیدن ماه رُخت
بر دلم بخشیده تسکین ای پدر
می شود با چلچراغ اشک من
امشب این ویرانه تزیین ای پدر
اشک سرخ و چهره زرد، و تن سیاه
سفره ام گردیده رنگین ای پدر
از غمت هر شب نخفتم تا سحر
شاهد من بود پروین ای پدر
من گل نشکفته، پرپر گشته ام
وای از بیداد گلچین ای پدر
هر چه تلخی دیده ام از راه شام
شور عشقت کرده شیرین ای پدر
رونمای روی تو جان می دهم
چون مرا نَبْوَد به از این، ای پدر
شاعر:علی انسانی
- دوشنبه
- 5
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 06:23
- نوشته شده توسط
- یحیی