باران بهار
مثل باران اشک می بارد رقیّه الامان از ظلم این آل امیّه
با فغان و ناله و فریاد و گریه الامان از ظلم این آل امیّه
******
مثل باران بهار
از دو چشم اشک بار
می فشاند خون دل
درغم هجر نگار
می زند بر دل شرر
ماتم و سوگ پدر
کی از این آه یتیم
می توان گیرد خبر
عمه را گوید مدام
کی رسد بابا به شام
این سفر را عمه جان
می شود آیا تمام
مثل باران اشک می بارد رقیّه الامان از ظلم این آل امیّه
******
یاد بابا می کند
شور وغوغا می کند
با فغان بی امان
بغض دل وا می کند
داغ بابا بر دلش
میوة غم حاصلش
عاقبت این بار غم
گردد این جا قاتلش
جان او بابای اوست
دین او دنیای اوست
کز فراقش این چنین
گریه بر سیمای اوست
- شنبه
- 29
- مهر
- 1396
- ساعت
- 07:59
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی