شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( منـم رقیـه فـدای بابا ) * محمدرضا سروری

1289
1

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( منـم رقیـه فـدای بابا ) منم رقیه
منـم رقیـه فـدای بابا
فـدای رأس جـدای بابا
شکسته دل در عزای بابا
کنم به گریه صـدای بابا
******
منـم رقیـه گلی شکسته
که در عزایت پدر نشسته
دو دیده ام را به روی دنیا
فغان و اشک شبانه بسته

شکسته دل از غم جدایی
نشسته ام تا که از در آیی
بیا پدر جان به جان زهرا
فقط تو بر درد من دوایی
منـم رقیـه فـدای بابا
******
به صحبت دل عمل نمایم
سـرِ بریـده بغـل نمایم
به شهـدِ نوش وصال بابا
لبـان خود را عسل نمایم

عزیز جـانـم بده امانـم
که بی تو دیگر نمی توانم
نه وقت شادی نه وقت ماتم
در این جهـانِ فنـا بمانم
منـم رقیـه فـدای بابا
******
پـدر دوباره مرا صـدا کن
دلـم ز بار عـزا جـدا کن
از این خرابه ببر ب

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:08
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( پریده از خواب بریده از تاب ) * محمدرضا سروری

3578
3

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( پریده از خواب بریده از تاب  ) پریده از خواب

پریده از خواب بریده از تاب دختر گریان حسین دگر نمی خوابد
فغان و گریه کند رقیه شب همه شب تا که نشانی از پدر یابد
بهانه جوید شبانه گوید نام پدر بلکه مهِ او به حرم تابد
پریده از خواب بریده از تاب دختر گریان حسین دگر نمی خوابد
******
پریده از خواب و فقط بهانه گیری کند
شکایت از جدایی و درد اسیری کند
خواب پدر دیده دوباره ، گُل ماتم زده
به کودکی ناله چنان دورة پیری کند

روی پدر دیده غریبانه به خوابی جدید
گریه کنان کرده عجب شور و نوایی پدید
تا که ببیند رخ بابای سفر کرده را
لحظه به لحظه کند این شیون و زاری شدید

خرابه غوغا شده از جدایی خیمه به دلها زده بی نوایی
بساط اشک و نالة شبانه دوبا

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:11
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( مـزنـم به تازيـانـه كـه منـم خـدای دارم ) * محمدرضا سروری

1259
1

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( مـزنـم به تازيـانـه كـه منـم خـدای دارم ) تازیانه
مـزنـم به تازيـانـه كـه منـم خـدای دارم بـه دل شكستـه ام آه بـه لبـم دعـاي دارم
مزن اي دست ستمگر ز جفـا به روي دوشم ز نشـان كينــه توزي منماي پاره گوشــم
به خدا در اين بيابان ز عطـش ز پا فتــادم بدن نحيـف و خستـه به زميـن غـم نهـادم
منـم آن طفـل يتيمـي كه به دور از آشيـانم بنگر به حال و روزم ز دو ديده خون فشـانم
مــزنــم بـه تــازيــانــه
منشان به تن نشـانه به دو دست جابـرانه ز جفـاي ظالمـانه شـده خون دل از زمانه
چه كنـم كه هجـر بـابـا بربوده طاقتــم را غـم تلـخ روزگاران بشكستــه قامتــم را
به كجـا روم كه تنهـا به عـزاي دل نشينـم نه كسـي مـرا ببينـد نه دگـر كسـي ببينـم
بنشينــم و بـگـر

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:21
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( دیدة من ، خواب تو را دیده ) * محمدرضا سروری

1367

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( دیدة من ، خواب تو را دیده    ) بگو کجایی پدر

دیدة من ، خواب تو را دیده بوی تو در خرابه پیچیده
بگو کجایی پدر ؟ چرا نیایی پدر ؟

بی تو خزان شد دل غمدیده مرغ درونم شده پَر چیده
بگو کجایی پدر ؟ چرا نیایی پدر ؟

پیکرم از سوگ تو پاشیده ریشة جانم شده خشکیده
بگو کجایی پدر ؟ چرا نیایی پدر ؟
******
به خواب من آمدی و تاب مرا ربودی
هر طرفی نگه نمودم همه جا تو بودی

به کودکی شدم مثال پیران
میان این خرابة اسیران
شکسته ام من از غم جدایی
بیا مرا ببر ز شام ویران

چه مهربان چه دلربا ، رُخ به رُخم نمودی
میان گریه های من ، عشق مرا ستودی

دیدة من ، خواب تو را دیده بوی تو در خرابه پیچیده
بگو کجایی پدر ؟ چرا نیایی پدر ؟
******
یار سفر کرده از ای

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:31
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( ببین ای عمه زینب در غریبی ) * محمدرضا سروری

2534
4

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( ببین ای عمه زینب در غریبی ) داد از غریبی
ببین ای عمه زینب در غریبی
نمانده بر تن زارم شکیبی
در این ایام بی یار و حبیبی
رهایم کن از این حسرت نصیبی
امان از بی کسی داد از غریبی
******
رقیه ای بهار آرزویم
برایت از کدامین غصّه گویم
کدامین بغض غمبارگلویم
که یابی امشب از اندوه شکیبی
امان از بی کسی داد از غریبی
******
ببین عمّه سراپا شور و شینم
بگیر امشب به دستانت یدینم
بگو از مقتل بابا حسینم
که در شام بلا ما را نقیبی
امان از بی کسی داد از غریبی

یتیم کربلایم اسیر اشقیایم
شده مخروبه جایم به یاد سر جدایم
******
از آن داغی که می سوزد درونم
به یاد آوردنش لرزد ستونم
بگویم زان قتیل غرق خونم
چه روز تلخ و مردان عجیبی
امان از بی کسی داد

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:35
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( بابا با سر آمد ) * محمدرضا سروری

1523
1

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( بابا با سر آمد  ) بابا با سر آمد

بابا با سر آمد در تشت زر آمد ای وای از رقیه
در شب اختر آمد سر بی پیکر آمد ای وای از رقیه
ماه حیدر آمد نزد دختر آمد ای وای از رقیه
شمس خاور آمد بر دل دلبر آمد ای وای از رقیه
******
در کنج خرابه غوغایی به پا شد
مهمان رقیه تشتی از طلا شد
تا چشم رقیه چشمان پدر دید
ویرانه مثال صحرای بلا شد

از درد جدایی از این بی نوایی
هر دم ناله می زد بابایم کجایی

صد بوسه به رأس ببریده نشانده
دست کوچکش را بر مویش کشانده
داغش تازه گشته همچون روز عاشور
اشکی مثل باران بر گونه فشانده

بابا با سر آمد در تشت زر آمد ای وای از رقیه
******
با بابا سخن گفت از درد جدایی
از سوز یتیمی شرح بی نوایی
از آنچه گذشت

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:39
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها- خرابه شام -( بر رقیه نظری کن بابا ) * محمدرضا سروری

1267
2

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها- خرابه شام -( بر رقیه نظری کن بابا ) بابا کجایی
بر رقیه نظری کن بابا
در خرابه گذری کن بابا
سوی طفلت سفری کن بابا
فکر این در به دری کن بابا
******
در شهر غربتم نبُود راه چاره ام
محتاج یک نگاه تو با یک اشاره ام
آی و دمی به حال عزا کن نظاره ام
مرهم بنه به این جگر پاره پاره ام
بابای مظلومم تنهای معصومم
بنما نظاره بنگر که مغمومم
اندوه شده به این دل بشکسته حمله ور
سر تا به پایم از شرر غصه شعله ور
جانم درون بحر عزا مانده غوطه ور
چشمم فقط به وادی غم گشته دیده ور
بابا ، بابای مهربانم
داغت ، آتش زده به جانم
سوزد ، تا مغز استخوانم
بر رقیه نظری کن بابا
******
بر این یتیم غمزدة دور از وطن
ویرانة بلا شده کابوس پر محن
باد سیاه غم همه سو می وزد

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:41
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( عمّه ، دلتنگ بابایم ) * محمدرضا سروری

2402
3

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( عمّه ، دلتنگ بابایم ) دلتنگ بابایم
عمّه ، دلتنگ بابایم
گریه ، گردیده آوایم
بنگر ، این قلب شیدایم
ناله ، شد کار شب هایم
******
عمّه مدارا کن دمی با گریه های من
بشنو صدای سینه سوز و غم فزای من
کن فکر چاره لحظه ای امشب برای من
درد یتیمی می زند آتش سرای من
عمه بگو بابا بیا ای زادة زهرا بیا
مانده دلم تنها بیا یک دم در این صحرا بیا
عمّه خبر داری بگو از حال بابایم
بنما مرا آگه از آن خورشید زیبایم
کم کن ز اندوه من و از سوز غم هایم
ترسم نبینم جان عمّه صبح فردایم
عمّه ، دلتنگ بابایم
******
عمّه بگو بابا بیاید در برم امشب
بینم دوباره آن مه خوش منظرم امشب
مرهم گذارد بر دل پُر آذرم امشب
باز هم کشاند دست مهری بر سرم امشب
عمه بگو

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:43
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -( باباجون به حال و روزم دل ماتم سوخت ) * بهمن عظیمی

914

زمینه شهادت حضرت رقیه(س) -( باباجون به حال و روزم دل ماتم سوخت ) بابا بی پناهم ، بابا غرق آهم
یه بار دیگه ای کاش ، کنی یک نگاهم
از اون دم که رفتی ، با غم خو گرفتم
نپرس که برا چی ، ازت رو گرفتم

شبیه سرت نداره دل من سامون
لب من شبیه لبهای تو غرق خون
سر تو دیدم دردم دیگه یادم رفت(باباجون)2

أبَتا مَنِ الَّذی أیْتَمَنی

غمت توی سینم ، شکسته ترینم
ببین کرده عشقت ، خرابه نشینم
ازین دنیا سیرم ، ببین پیر پیرم
سرت غرق خونه ، الهی بمیرم

شبیه زخم سرت زخمه سرم بسیار
شاهد اشک چشامه این در و دیوار
فقط عمه میدونه سخته چند دوری(از دلدار)2

أبَتا مَنِ الَّذی أیْتَمَنی

سر من شکسته ، سر تو شکسته
پر من شکسته ، پر تو شکسته
بابا معجرم سوخت ، همه پیکرم سوخت
ببین شبیه تو ، موها

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:44
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( حسین شد رقیّه قتیل امیّه ) * محمدرضا سروری

1156

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( حسین شد رقیّه قتیل امیّه ) قتیل امیّه
حسین شد رقیّه قتیل امیّه
******
چه گویم خدایا به نور دو عینم
فراق رقیّه به مولا حسینم
حسین شد رقیّه قتیل امیّه
حسین شد رقیّه قتیل امیّه
******
خدایا مپرسد نشان رقیّه
دلم خون مسازد به جان رقیّه
سراسر عزایم غریق بلایم
حسین شد رقیّه قتیل امیّه
******
چگونه بگویم رقیّه فدا شد
از این دار فانی پرید و رها شد
هوای پدر داشت به كویش نظر داشت
حسین شد رقیّه قتیل امیّه
******
چگونه حسین را دهم شرح ماتم
كه با یاد او خود بسوزم دمادم
ببین بی قرارم گل بی بهارم
حسین شد رقیّه قتیل امیّه
******
خدا بر گلویم غم دل نشسته
بلور وجودم به ماتم شكسته
امانم بریده غم نور دیده
حسین شد رقیّه قتیل امیّه
******
دلم

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:45
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها -( خرابه شام - بابا شده مهمان رقیه ) * محمدرضا سروری

4185
9

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها  -( خرابه شام - بابا شده مهمان رقیه ) بابا شده مهمان رقیه
وای از دل سوزان رقیه
از دیدة گریان رقیه
خونین شده چشمان رقیه
******
بابا تو کجایی که دلم تاب ندارد
از درد جدایی همه شب خواب ندارد
این کنج خرابه شده غمخانة قلبم
در شام سیه جلوة مهتاب ندارد

دل در غم دیدار تو بی تاب ترین شد
هر شب به سر راه تو آواره نشین شد
تا این که بگوید به تو احوال درون را
در غربت تنهایی خود خواب گُزین شد
بابا شده مهمان رقیه
******
دوریّ تو هر لحظه زند در دلم آذر
با یاد لب خشک تو دل گشته مکدّر
در خواب خوشم روی چنان ماه تو دیدم
گلخنده هنوز روی لبت مانده مکرر

مهتاب خرابه شده ای ، ای سر پُر نور
افزون شده با دیدن تو در دل من شور
لبخند تو با گریة من بسته تلاقی

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:47
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نیست عمه باورم -( این چنین بی حرمتی نیست عمه باورم ) * اسماعیل تقوایی

892

نیست عمه باورم  -( این چنین بی حرمتی نیست عمه باورم  ) نیست عمه باورم
این چنین بی حرمتی نیست عمه باورم
کاش بابا آید وگردد اینجا یاورم

کودکان را هر کجا دست بر سر می کشند
لیک شلاق ستم خورده اینجا بر سرم

در کتاب خود خدا گفته ارحم بر یتیم
من یتیمم از عدو شکوه بر داور برم

عمه جان این شامیان بس جفا کاری کنند
یادشان رفته مگر دختر پیغمبرم

چون دلیل گریه ام عمه جان کردی سوال
دیده ام در خواب خود آمده بابا برم

سخت بگذشته مرا بی پدردر این سفر
عمه جان مانند تو دل غمین ومضطرم

عمه جان آغوش تو بوی بابا می دهد
کی گرفتی در بغل پیکر تاج سرم

عمه بابا آمده تا به دختر سرزند
شد خرابه روشن از این یگانه اخترم

آمدی بابا چرا پیکرت از سر جداست
جان فدایت گو چسان صورتت

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:17
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه (س) -( خواب بودی رفتم بابایی بوسيدم دستاتو ) * حلقه ادبی شاعرانه ها

1416

شعر شهادت حضرت رقیه (س) -( خواب بودی رفتم بابایی بوسيدم دستاتو ) بند اول

خواب بودی رفتم بابایی بوسيدم دستاتو
بار آخر خوب ندیدی صورت باباتو

وااای

ديدم لبات خشك خشك بود
تشنه بودی رفتی از هوش
سر روی قلبت گذاشتم
گرفتمت توی آغوش

گريه كردم برای تو
برای دست و پای تو
گريه كردم برا تارِ (موهای تو)3

گل بابا (رقيه جان)3...

بند دوم

كاش نمى دیدم بابایی كه غرورت شكست
روی گونت دست سنگينِ يه نامرد نشست

وااای

خودم ديدم بين گودال
تو دست تو ظرف آبه
با گریه می گفتی که آب
بدید به بابام ثوابه

سر من رفت به روی نی
پر از خون شد سبوی نی
با گریه می دویدی تو (بسوی نی)3

گل بابا (رقيه جان)3...

بند سوم

می دیدم از رویِ نیزه که زمین میخوری
نبینم که جونِ بابا تو ازم دلخوری

واا

  • یکشنبه
  • 30
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:01
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( از روی نیزه می دیدم که کشیدی عذاب ) * حلقه ادبی شاعرانه ها

1168
1

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( از روی نیزه می دیدم که کشیدی عذاب ) بنداول

از روی نیزه می دیدم که کشیدی عذاب
روی دست تو می دیدم ردّ سرخ طناب

وااای

تو رو دیدم غصه خوردم
وقتیکه دستت رو بستن
غرور بابات شکستِش
غرور تو که شکستن

گریه داره غمت بابا
چشای پُر نَمِت بابا
سیلی خوردی با اين سنِّ (كَمِت بابا)3

گل بابا (رقيه جان) 3...

بند دوم

حرفای توو قلب تُ خوب میدونم دخترم
غم نخور آخر کنارِ تو میام با سرم

وااای

خبر دارم که شکسته
آیینه ی روت عزیزم
خبر دارم مثل زهرا
شکسته پهلوت عزیزم

میدونم که چه بی تابی
هنوزم تشنه ی آبی
ميدونم كه بدونِ من (نمیخوابی)3

گل بابا (رقيه جان)3...

بند سوم

اومدم حالا کنارت بیقراری نکن
اشکاتو پاک کن عزیزم سوگواری نکن

وااااای

پاهات چر

  • یکشنبه
  • 30
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه سه ساله امام حسین (ع) -( بیا بابا کنج این ویرانه ام ) * اسماعیل تقوایی

1704

نوحه سه ساله امام حسین (ع) -( بیا بابا کنج این ویرانه ام ) سه ساله
بیا بابا کنج این ویرانه ام
صفایی ده ای بابا غم خانه ام
بیا ببین با هجرت درناله ام
بیا ببین من همچون آلاله ام
رقیه ام دختری سه ساله ام(2)
..........._________________
یتیمم من ای قوم دور از خدا
سربابایم شد از پیکر جدا
شده مهمان من در شام بلا
سرش اینجا تن او در کربلا
رقیه ام دختری سه ساله ام(2)
____________________
بیا عمه بابا آمد زسفر
به شام تارم آمده یک قمر
بیا عمه صبر من داده ثمر
گرفتم سر بابایم را به بر
رقیه ام دختری سه ساله ام(۲)

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 30
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:17
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

درد دل رقیه -( حال که با تو گشته ام چهره به چهره رو به رو ) * اسماعیل تقوایی

1132
4

درد دل رقیه  -( حال که با تو گشته ام چهره به چهره رو به رو  ) چهره به چهره
حال که با تو گشته ام چهره به چهره رو به رو
درد دلم شنو پدر نکته به نکته موبه مو

بعد شهادتت شها،حمله ی بر خیام شد
زینت گوش داده ام در کف غارت عدو

حرمت ما شکسته شد چاره برای ما نبود
شد زاسارت حرم زمزمه ها وگفتگو

کوفه برفته ام پدر شهر ودیار آشنا
همچو اسیر خارجی رفت زکوفه آبرو

چون زشتر نگون شدم جای بماندم از همه
صورت من کجا پدر سیلی زجر زشت خو

واردشام گشته ام بین سرور وهلهله
سنگ زبام خورده ام طعنه زخلق دیوخو

سخت گذشت بر من وجمله حریم آل حق
بند کشیده رفته ام کوچه به کوچه کو به کو

پیکر دخترت شده زخمی تازیانه ها
عمه زغصه ام شده موی سپید وزرد رو

سر زده ای به دخترت با سر خونیت پدر

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شعر شهادت ریحانة الحسین -( سه ساله رنج سی ساله کشیده ) * مرتضی محمودپور

1158
1

شعر شهادت ریحانة الحسین -( سه ساله رنج سی ساله کشیده ) بند اول
سه ساله رنج سی ساله کشیده
به خاک از خون خود لاله کشیده

به راه شیری هفت آسمان هم
برای ماه دنباله کشیده

گلی دیگر نمانده در گلستان
که این دختر گل ژاله کشیده

الهی بشکند دستی کسی که
ترا بر خاک در ناله کشیده

تو آن ماه نشسته در کسوفی
که نورت زجر در هاله کشیده

الا ای دختر شاه شهیدان
شد آخر قتلگاهت کنج ویران

بند دوم
تو تندیس همه رنج و بلایی
تو نای بی نوای نینوایی

تو حوریه ولی قامت کمانی
تویی کوثر نشان روح دعایی

تو ماه کاروان لیکن کبودی
اگر بیمار لیک اصل شفایی

اگر چه خردسال وخسته جانی
امیر عشق را صاحب لوایی

به پای نیزه‌ها از پا فتادی
به هر دردی که پیش آید دوایی

تو شاگرد کدامین شهر عشق

  • سه شنبه
  • 2
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 05:02
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دانلود متن وسبک نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( به روی نیزه سرت و دیدن بابا بابا ) * مرتضی محمودپور

1906
2

دانلود متن وسبک نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( به روی نیزه سرت و دیدن بابا بابا ) بند اول
به روی نیزه سرت و دیدن بابا بابا
کبوتر من پرت رو چیدن بابا بابا‌
پرت رو کیی شکسته بابا بابا بابا
سرت رو کیی شکسته بابا بابا بابا

پیکرم شده بیمار وای وای وای وای
ناله میزنم زار زار وای وای وای وای

بند دوم
خجالت از عمه میکشیدم بابا بابا
من از پی قافله دویدم بابا بابا
رمق نداره زانوم بابا بابا بابا
شانه نخورده گیسوم بابا بابا بابا

خرابه گردیده جایم وای وای وای وای
پر آبله گشته پایم وای وای وای وای

بند سوم
ز تازیانه نشانه دارم بابا بابا
برای گریه بهانه دارم بابا بابا
سرم شکسته از کین بابا بابا بابا
مرا ز نیزه ببین بابا بابا بابا

از همه دیده بستم وای وای وای وای
در انتظارت نشستم وای وا

  • سه شنبه
  • 2
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 05:31
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( سلامِ من به این سرِ مُطهّرت ) * حلقه ادبی شاعرانه ها

1720
1

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( سلامِ من به این سرِ مُطهّرت ) بند اول

سلامِ من به این سرِ مُطهّرت
سلامِ من به زخمای روی سرت
سلامِ من به غصه و اندوه تو
سلامِ من به این لب مجروح تو2

راستی ، بگو بهم اصلا
لبای خشک تو ، زخمی تره یا من

خوش اومدی
روشنیِ شبم ، ذکر روی لبم
شور و تاب و تبم ، باباجون
خوش اومدی
ای قرار دلم ، به کنار دلم
نوبهار دلم ، باباجون

(تو لحظه های آخرم باباجون
منت گذاشتی رو سرم باباجون)

بند دوم

ممنونتم با کلی زحمت اومدی
ممنونتم پیش رقیهَ ت اومدی
ممنونتم اشکای چشمم و دیدی
ممنونتم خرابه مو پسندیدی 2

بابا ، ببخش اگه زارم
اگه لباسای ، پاره به تن دارم

منو ببخش
سو نداره چشام ، جون نمونده به پام
تا پیش تو بیام ، باباجون
منو ببخش
چون کبوده تنم

  • سه شنبه
  • 2
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 12:53
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( منو می سوزونه داداش ) * حلقه ادبی شاعرانه ها

1195
2

دانلود متن و سبک نوحه شهادت حضرت رقیه(س) -( منو می سوزونه داداش ) بند اول

منو می سوزونه داداش
سفارشای آخرت
گفتی که بیشتر از همه
چشمم باشه به دخترت

گفتی که قربونت بشم
سه ساله مادر نداره
شبا که میخواد بخوابه
رو زانوهام سر میزاره

بعد تو چشماش
اسیر بارونه
حالا مُتکّاش
سنگ بیابونه

بند دوم

من به تو قول داده بودم
مواظِبَت کنم ازش
چجوری جاتُ پُر کنم؟
بهونه می گیره همش

با بونه ی نبودنت
همیشه هق هق میکنه
خودت یه کاری کن داداش
بدون تو دق می کنه

بعد تو آروم
نداره یک لحظه
ای کاش نمی دید
سرت و رو نیزه

بند سوم

ببخش اگه روی گُلت
کبود و سرخ و نیلیه
عزیزِ من اینا همه
از اثراتِ سیلیه

ببخش اگه امانتت
نحیف و بی رمق شده
سوره ی کوثرت حسین
ببین ورق ورق شده

منو حلال کن
که

  • سه شنبه
  • 2
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:01
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

حضرت رقیه سلام الله علیها -( بعد از درخت و تشت سری هم به ما زدی ) * مرضیه نعیم امینی

939

حضرت رقیه سلام الله علیها  -( بعد از درخت و تشت سری هم به ما زدی ) بعد از درخت و تشت سری هم به ما زدی
بابای مهربان رقیه خوش آمدی

این زخم های روی لب از چیست ای پدر؟
جایی برای بوسه ی من نیست ای پدر

قاری شده سرت به سر نیزه بارها
از ناقه سمت نیزه کشاندی نگاه را

رأست ز نیزه تا که رها شد، رها شدم
رفتم بگیرمت، هدف سنگها شدم

عیبی ندارد اینکه سر من شکسته شد
وقتی به روی نی سر شش ماهه بسته شد

آن نیزه دارِ رأس تو من را عذاب داد
با کعب نی به یا ابتایم جواب داد

آن قاتلی که روی تو خنجر کشیده است
از بس مرا زده ست امانم بریده است

طوری زده به درد کمر مبتلا شدم
خیلی شبیه حضرت خیرالنسا شدم

تا عمه دید دست به پهلو و مضطرم
آهسته گفت زیر لبش "وای مادرم"

بابا سنان مست و حرام

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 04:31
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه سلام الله علیها -( حالا که با سر آمدی این بار یکدفعه ) * علی قدیمی

818

حضرت رقیه سلام الله علیها -( حالا که با سر آمدی این بار یکدفعه ) حالا که با سر آمدی این بار یکدفعه

خیلی شدم خوشحال ازین دیدار یکدفعه

باید به استقبال تو می آمدم اما

برخواستم ، چشمان من شد تار یکدفعه

از عمه تا امروز یاری خواستم حالا

دارم کمک میگیرم از دیوار یکدفعه

وقتی عمو شد باغبان لاله های سرخ

او که نباشد میشود گل ، خار یکدفعه

چشم عمو عباس روشن ، در میان شام

مردم به من خیره شدند انگار یکدفعه

از گوشواره ، از النگویم نپرسیدی ؟

دیدم مرا دیدی سر بازار یکدفعه

در خواب بودم ، خواب میدیدم که خوابیدم

بابا در آغوشت ، شدم بیدار یکدفعه

دیدم عمو رفته تو رفتی عمه پیشم نیست

شد آسمان روی سرم آوار یکدفعه

شاعر : علی قدیمی

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 04:34
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه سلام الله علیها -( شانه چه احتیاج که مویی نمانده است ) * سید علی احمدی

1110

حضرت رقیه سلام الله علیها -( شانه چه احتیاج که مویی نمانده است ) شانه چه احتیاج که مویی نمانده است

بوسه نخواه ، مثل تو رویی نمانده است

هر آن چه هست ظاهر و باطن خودت ببین

دیگر برات ، راز مگویی نمانده است

از فرط اشک ، یک مژه بر چشم من نماند

سروی رشید بر لب جویی نمانده است

امشب به خاک گیسوی من کن تیممی

شرمنده ام که آب وضویی نمانده است

با چوب و سنگ ، ساغر ما را شکسته اند

ای ساقی صبور ، سبویی نمانده است

می خواستم که سیر تماشا کنم تو را

بر این نگاه ، مثل تو ، سویی نمانده است

بر چاک جامه لب من ، مثل تو ، پدر

جز خاک و خون و اشک رفویی نمانده است

موی سپید و قد هلال و تن کبود

اعلام می کند که عمویی نمانده است

از بوسه ات لبم چو جگر سوخت ای پدر

جز دود در

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 04:36
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه (س) -( طوطی طبعم ز نو خوش نغمه ی مستانه کرد ) * محمود وزنه

1058

حضرت رقیه (س) -( طوطی طبعم ز نو خوش نغمه ی مستانه کرد ) طوطی طبعم ز نو خوش نغمه ی مستانه کرد
وز نوای جانگدازش عالمی دیوانه کرد

یادم آمد از زمانی کان یزید بی حیا
جای آل الله را در گوشه ی ویرانه کرد

دخت شاه دین رقیه با هزاران رنج و غم
گفت یا زینب مرا غم در ضمیرم خانه کرد

عمه امشب کنج این ویران ز غم جان میدهم
چونکه ما را از این فلک آواره از کاشانه کرد

آل عصمت را بشد صبر و قرار از کف برون
چونکه یاد از باب خود آنگوهر یکدانه کرد

آنقدر آندلغمین افغان کشیدی ای جگر
کز فغان خویشتن ویرانه را غمخانه کرد

گرم افغان بود با زینب گه نا گه از جفا
رأس بابش را نمایان فرقه ی بیگانه کرد

آنزمان رأس پدر در بر گرفت و از غمش
اشک غم از دیده گان چون سبحه صد دانه کرد

گ

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 04:49
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( چون خرابه مرکز پرواز شد ) * داریوش جعفری

949

شهادت حضرت رقیه (س) -( چون خرابه مرکز پرواز شد  ) گفت ای بابا

چون خرابه مرکز پرواز شد

بال بلبل رو به بابا باز شد

راس خونین را میان پر گرفت

گریه کرد درد و دل از سر گرفت

خاک را از روی مجنون پاک کرد

از لب و دندان او خون پاک کرد

گفت ای بابای خوب و مهربان

ای پریشان طره ای خونین دهان

ناتوانم تا که بردارم سرت

دیده ات وا کن به روی دخترت

نیست طاقت دست غم بر سر زنم

یاری ام کن بوسه بر حنجر زنم

دیده وا کن حال زارم را ببین

زردیِ رنگ عذارم را ببین

کربلا تا شام محنت دیده ام

نیزه و رنج اسارت دیده ام

این چهل منزل تمامی درد بود

دخترت با لشکری نامرد بود

سیلی و خار مغیلان بود و من

سنگ بود و صوت قرآن بود و من

بی تو با رنج و بلا ماندم پدر

بعد

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 05:04
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شهادت حضرت رقیه (س) -( گریه کردم گریه دارم مثل رود جاریم ) * سید پوریا هاشمی

1357

شهادت حضرت رقیه (س) -( گریه کردم گریه دارم مثل رود جاریم  ) باورش سخت است

گریه کردم گریه دارم مثل رود جاریم

یک نفر هم نیست اینجا تا دهد دلداریم

تا توقف میکنم از پشت با پا میزنند

بعد تو محکوم بر این رفتن اجباریم

گاه چوب نیزه از شلاق دردش بدتر است

آنقدر زد به تنم لبریز زخم کاریم

از سرم تا به کف پایم تماما سوخته

هرکس آمد پیش من خندید بر بیماریم

من همان یک بار خوابیدم برایم کافی است

از نگاه زجر میترسم پر از بیداریم

نیست واضح صحبتم دندان ندارم عفو کن

مشت محکم خورده ام در وقت گریه زاریم

باورش سخت است میخواهند تحقیرم کنند

باورش سخت است بین عده ای بازاریم

دختران بابای خود را هی نشانم میدهند

جان بابا نیمه جان از این یتیم آزاریم

یک طبق آمد غذا آ

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 05:07
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( اگر دشمن به ما زخمِ زبان زد ) * حسین ایمانی

995

شهادت حضرت رقیه (س) -( اگر دشمن به ما زخمِ زبان زد  ) بتا یا حسین
اگر دشمن به ما زخمِ زبان زد

سـرِ بازار مـا را بـی امـان زد

خودم دیدم که مستِ بی حیایی

به لـبهایِ تو چوبِ خیزران زد

شاعر : حسین ایمانی

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 05:10
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -( روزی صنوبر بودم حالا دگر بیدم ) * حسین واعظی

954

شهادت حضرت رقیه (س) -( روزی صنوبر بودم حالا دگر بیدم  ) روزی صنوبر بودم
روزی صنوبر بودم حالا دگر بیدم

رعشه گرفته دست هایم بس که لرزیدم

گر چه کدر کرده است دستی روی ماهم را

اما به شب های خرابه باز تابیدم

دل داشتم من هم‌ چرا آنگونه رفتی تو

با خود نگفتی دختر خود را نبوسیدم؟!

کار من از گریه گذشته وضعیت این است...

خندید یک دختر به من،، من نیز خندیدم

مردم ولی هرگز به روی خود نیاوردم

از تو چه پنهان من سرت را زیر پا دیدم

عمه خدا خیرش دهد خیلی مراقب بود.

عمه حواسش بود آن روزی که ترسیدم ..

حتی غلامان می شناسندم به چهره ،،،آه

در کوچه برده فروشان بس که چرخیدم

مانند هم روز و شبم تار است این مدت

با گریه از جا پاشدم با درد خوابیدم

شاعر : حسین واعظی

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 05:13
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 رضا باقریان

شهادت حضرت رقیه (س) -( دختری شیرین زبان از باده ها غم میخورد ) * رضا باقریان

1498

شهادت حضرت رقیه (س) -( دختری شیرین زبان از باده ها غم میخورد  ) دختری شیرین زبان
دختری شیرین زبان از باده ها غم میخورد

طعنه و زخمِ زبان را جای مرهم میخورد

تازیانه میخورد اما دمادم میخورد

جای دلداری فقط سیلیِ محکم میخورد

جرم او این است، فرزند حسین فاطمه است

مثل زهرا صورتش نیلی و قد او خم است

می نشیند گوشه ای غم را تماشا می کند

با وجود درد پهلویش مدارا می کند

نیمه شب ها خلوتش را وقف زهرا می کند

با دو جمله روضه ی گودال بر پا می کند

با سر انگشتی که از پایش گرفته خار را

می نویسد آب، بابا، کربلا، سر نیزه ها

در دلش شکوه ز مردی بی مروّت داشته

بی مروّت باغ لاله روی جسمش کاشته

گوشواره های او را با غضب برداشته

بغض حیدر را میان سینه اش انباشته

این سه س

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 05:14
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محسن صرامی

شهادت حضرت رقیه (س) -( بر فراز نیزه ها دیدم سرت را بارها ) * محسن صرامی

1241
2

شهادت حضرت رقیه (س) -( بر فراز نیزه ها دیدم سرت را بارها  ) بر فراز نيزه ها ديدم
بر فراز نیزه ها دیدم سرت را بارها

دیده ام در پای نیزه مادرت را بارها

زد سنان بر پهلوی اطفال تو هی با سنان

او در آورده است اشک کوثرت را بارها

پیش از این بالاتر از گل دخترت نشنیده بود

با لگد زد شمر ملعون دخترت را بارها

من بدم می آید از بَجدَل،بمیرد کاش زود

دیده ام در دست او انگشترت را بارها

عمه جانم ایستاده پای من تا پای جان

جای من این حرمله زد خواهرت را بارها

حق ندارد که بگوید هیچ کس، بس کن رباب

از زمین برداشت راس اصغرت را بارها

از عمو شرمنده بودم پس پدر زیر کتک

من صدا کردم علی اکبرت را بارها

پس غنیمت می شمارم اینکه مهمانم شدی

بوسه باران میکنم پس حنجرت را بار

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 05:17
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد