شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

شهادت حضرت رقیه(س) -( کل خرابه گشت محواین سه ساله ) *

1111
1

شهادت حضرت رقیه(س) -( کل خرابه گشت محواین سه ساله  ) دیشب سه ساله دختری درکنج ویران
میسوخت ازهجرپدرچون شمع سوزان

ازغم دلش تنگ امدویادپدرکرد
دامان پاکش رابه اشک دیده ترکرد

امدکنارعمه وسردادناله
کل خرابه گشت محواین سه ساله

گفتاکه ای عمه دگر صبرم سرامد
بیتاب وغمگینم چرابابا نیامد

ای عمه دیگرخسته اززخم زبانم
امشب دگر عازم سوی باغ جنانم

من دخت زهرا وپس ازعمری عزیزی
خواهد عدو تاکه برد ماراکنیزی

تاناله این طفل راعدوان شنیدند
باطشت زرنازیتیمی راخریدند

تادیدراس خونی بابا رقیه
بگرفت در دامان سربابا رقیه

گفتاکجابودی الا ای نورعینم
ای مهربان غمخوارمن باباحسینم

باباصفادادی براین ویرانه امشب
توشمعی ومن همچنان پروانه امشب

ای مهربان بابا سه ساله دختر

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 14:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -( می سوختم‌ از عمق وجود ) *

931

زمزمه شهادت  حضرت رقیه(س) -( می سوختم‌ از عمق وجود    ) بند اول

از بالای نیزه دیدی
می سوختم‌ از عمق وجود
شبی که تو بیابونا
امانتیت گم‌شده بود

جا مونده بود از قافله
تو تاریکیِ نیمه شب
افتاده بود از رو شتر
با گریه می‌گفت زیر لب

عمه نگا کن‌
زخم سرم ‌واشد
صورت و پهلوم
شبیه زهرا شد

بند دوم

وقتی دلم خون شد که تو
سرت به روی نی میرفت
جلوی چشم دخترت
میون بزم می میرفت

با چوب میزد به صورتت
میون اون تشت طلا
رقیه هم گریه می‌کرد
میون اون شلوغیا

دخترت و کُشت
سرِ بی سامونت
بوسه می زد چوب
به لب و دندونت

بند سوم

کی تاحالا دیده کسی
بچه رو سیلی بزنه ؟
به روی گُلبرگای یاس
یه رنگ نیلی بزنه

کی دیده یه سه ساله رو
توی خرابه بیارن
جای عروسک ، بغلش
سرِ بُریده بذارن

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( ز سنگ کوفی و شامی که می بارید از هر سو ) * مهدی مقیمی

4181
2

حضرت رقیه(س)شهادت -( ز سنگ کوفی و شامی که می بارید از هر سو ) تویی زخمی ترین سر در میانِ این همه سرها
امان از سنگها و چوبها و تیغ و خنجرها

ز سنگ کوفی و شامی که می بارید از هر سو
شکسته از شما سرها ، زِ زنهای حرم پرها

به دخترهای شامی گفته بودم من پدر دارم
عزیزم حیف شد شب آمدی خوابند دخترها

تنور خانۀ خولی چه کرده با سرت بابا
که رفت از یاد من دیگر جراحتهای پیکرها

چه می شد گر که من را هم سفر می بردی ای بابا
به همراه عزیزان و عموها و برادرها

خودت از عمه های من تشکر کن که در هر جا
برای جسمِ دخترها سپر بودند خواهرها

من و زجر و من و سیلی من و رخسارهء نیلی
بده حق خسته ام دیگر ز تکرارِ مکررها

پدر در ماجرای آتش و خیمه خدا داند
که دلها سوخته بدتر زِ چادرها و م

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 17:10
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( خیمه آتش زدن آنقدر که تکبیر نداشت ) * رامین برومند

1633

حضرت رقیه(س)شهادت -( خیمه آتش زدن آنقدر که تکبیر نداشت ) بی حیا ها شرر شعله به آن لانه زدند
ریختند خیمه و آتش به حرمخانه زدند

نانجیبان زمان بی خبر از قهر خدا
آتش از روی جفا بر پر پروانه زدند

خیمه آتش زدن آنقدر که تکبیر نداشت
هلهله کردن و هی نعره ی مستانه زدند

تو نبودی و ببینی که پدر طفلان را
آمدند وقت غروب عده ای دیوانه زدند

سنگ بسیار زدند در وسط کوی و گذر
پیر زن ها به سرم سنگ، جداگانه زدند

دیدم آن لحظه که از بام به روی مه تو
سنگ هارا به لب و گونه و بر چانه زدند

به ستوه آمدم هر بار که گفتم بابا...
تازیانه به سر و بر کمر و شانه زدند

بست بر روی سنان چشم خودش را عباس
دید سیلی به رخ دختر دردانه زدند

شانه لازم بشود موی گره خورده ولی
چنگ بر موی پر

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 17:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه(س)شهادت -( گل لبخند به باغ رخ او پژمرده است ) * امیر خورسند

930
-1

حضرت رقیه(س)شهادت -( گل لبخند به باغ رخ او پژمرده است ) دختری درد سرای بدنش را پر کرد
لاله ی خون همه ی پیرهنش را پر کرد

مصحفش از قلم کعب نی آزرده شده
خط کوفی همه ی لوح تنش را پر کرد

گل لبخند به باغ رخ او پژمرده است
ترک سرخ عقیق یمنش را پر کرد

آنقدر گفت پدر با سر بی تن آمد
نفحه ی سیب فضای چمنش را پر کرد

چون خدا خواست که گنجینه ی پنهان باشد
خاک روی بدن بی کفنش را پر کرد

شاعر : امیر خورسند

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 17:24
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد حسین رحیمیان

حضرت رقیه(س)شهادت -( از دست تو مرگ است درمانم ، چه می خواهی ) * محمد حسین رحیمیان

1482

حضرت رقیه(س)شهادت -( از دست تو مرگ است درمانم ، چه می خواهی ) ای زجر ! ای نامرد ! از جانم چه می خواهی
از سیلی ات افتاد دندانم ، چه می خواهی

خنده ندارد بر زمین افتادن یک طفل
خاکی شده موی پریشانم ، چه می خواهی

صد بار گفتم بی حیا ، دعوا ندارم من
شرمی کن از چشمان گریانم ، چه می خواهی

چیزی نگفتم من ، نزن این قدر با شلاق
زخمم ز سر تا پا ، نمی دانم چه می خواهی

جان مرا بر لب رساندی ای خدا نشناس
از دست تو مرگ است درمانم ، چه می خواهی

خیلی تعصب بر عمو عباس دارم من
کمتر بگو بد از عموجانم ، چه می خواهی

من دخترم نه مرد میدان ، کم بزن فریاد
ای زجر ای نامرد از جانم چه می خواهی

شاعر : محمد حسین رحیمیان

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 17:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت رقیه سلام الله علیها -( دیگر بس است زحمت عمه نمیدم ) * حسن لطفی

1642

حضرت رقیه سلام الله علیها -( دیگر بس است زحمت عمه نمیدم ) دیگر بس است زحمت عمه نمیدم

حتی شده است منت دیوار می کشم

بابا تحمل نفسم مشکلم شده

از پهلویی که خورده زمین کار می کشم

*

باچوب خیزران پدرهای خود-درست

پیشِ خرابه دخترکان گرم بازی اند

گهوارهی علی،گلسر،کفشهای من

بابا برایشان فقط اسباب بازی اند

*

از مجلسی که حرف کنیزی ما شنید

احوال خواهرت چقدر ریخته بهم

باید مرتبت کنم که نیزه نیست

رگهای حنجرت چقدر ریخته بهم

*

یک سنگ از از میان دو نیزه عبور کرد

شکر خدا بجای سرت خورد بر سرم

جان رباب،شکر خدا سنگ دومی

جای سرِ پسرت خورد بر سرم

*

یک چند بار را که خود من شمرده ام

افتاده ای ز نیزه به روی زمینشان

جز نیزه دار همسفری داشتی مگر؟

بوی تو مید

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 17:33
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه سلام الله علیها -( بابا عمو كجاست ؟ تنت كو ؟ علي چه شد ؟ ) * ریحان ابراهیم زادگان

1043

حضرت رقیه سلام الله علیها -( بابا عمو كجاست ؟ تنت كو ؟ علي چه شد ؟ ) درياي من به دامن صحرا خوش آمدي
آتش زدي به جان من اما خوش آمدي

بابا عمو كجاست ؟ تنت كو ؟ علي چه شد ؟
با سر رسيده اي ، تك و تنها ... خوش آمدي

از روي نيزه قدّ تو تا ماه ميرسيد
باباي خوب ِخوش قدو بالا خوش آمدي

داغِ عطش نشسته به لبهاي كوچكم
بر خاك تشنه حضرت دريا خوش آمدي

با دستهاي خسته تورا ناز ميكنم
بر دامني كه سوخته ، بابا ، خوش آمدي

شاعر : ریحان ابراهیم زادگان

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 17:55
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

واحد 96 شهادت حضرت رقیه(س) -( خون لبت این دخترت رو میکُشه ) * هاشم محمدی آرا

1684
3

واحد 96 شهادت حضرت رقیه(س) -( خون لبت این دخترت رو میکُشه ) بابا بیا یکم منو بغل بگیر
بابا ببین داغ تو کرده من رو پیر
ناز منو عمه با گریه میکشه
خون لبت این دخترت رو میکُشه

کاشکی تورو بینمت
کاشکی تموم شه این بلا
دختر شاه عالمم
کارم رسیده تا کجا

.......

گوشوارمو ندیدی حرمله کشید
شکرخدا عمه به داد من‌ رسید
از روی بام سنگ میزدن به دخترت
خیلی شدم بابا شبیه مادرت

زحمت به عمه میدمو
سخته برام این زندگی
سربار خواهرت شدم
میمیرم از شرمندگی

.....

زیر چشام کبود و سرخ و نیلیه
رو‌ صورتم جا ضربه های سیلیه
پاهای من زخمی شده از آبله
دلگیرم از این خنده های حرمله

زیر فشار ضربه ها
معجر‌ و محکم میگیرم
اونقد میگم حسین حسین
تا تو خرابه بمیرم

.....

با سربیا دیدار این

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

واحد 96 شهادت حضرت رقیه(س) * مجید خانی

2681
1

واحد 96 شهادت حضرت رقیه(س) صفا دادی به کُنج ویروونم ، خرابه اومدی باباجونم
تو میشنوی دردِ دلِ من رو ، منم برا تو روضه میخونم

من از کجا برات بگم بابا ، از کربلا برات بگم بابا
از کوفیای نانجیب یا که ، از شامیا برات بگم بابا

اینقد زدن از کربلا تا شام
که تار می بینه هر دوتا چشمام
جای غذا مُشت و لگد خوردم
کبود شده تمومیِ اعضام

((( مَنِ الذی اَیتَمَنی بابا )))
ا------------------------------------------------ا

خوش اومدی بابا ولی دیره ، سه ساله دخترت دیگه پیره
برای راه رفتن دیگه بابا ، عمه زیره بغلم و میگیره

رقیه از این غصه می میره ، زیره گلوت آثاره شمشیره
امشب منم ببر به همراهت ، دیگه داره روح از تنم میره

اشک از چشام چک

  • جمعه
  • 5
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 20:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

مرثیه حضرت رقیه (س) -( من هم شبیه مادرم زهرا به سختی ) * علیرضا خاکساری

4218
3

مرثیه حضرت رقیه (س) -( من هم شبیه مادرم زهرا به سختی ) من هم شبیه مادرم زهرا به سختی
پا میشوم از جای خود اما به سختی
بعد از سر تو قاتلت بال مرا چید
پر میزنم از شام عاشورا به سختی
آرامشم بعد از تو دیگر رخت بربست
گفتم به خود می افتم از فردا به سختی
بیش از همه دنبال انگشت تو گشتم
در نیمه های شب تک و تنها به سختی
آب خوشی پایین نرفته از گلویم
من خون دل هم میخورم حتی به سختی
وَ نَحنُ مَثبورونَ مَطرودونَ...ای وای
قومی نیفتاده ست مثل ما به سختی
با استخوان مویه کرده مویه کردم
خود را کشاندم در دل صحرا به سختی
خورد و خوراکم شد لگد با تازیانه
روز رقیه شب نشد الا به سختی
مثل لبان تو تن من هم کبود است
یک جای سالم میشود پیدا به سختی
تو روی نی بودی و من با تاول پ

  • شنبه
  • 6
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 13:54
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

بنت الحسین(ع) -( روزی که صبح تیره به خلق جهان دمید ) * جواد کلهر

1241
1

بنت الحسین(ع) -( روزی که صبح تیره به خلق جهان دمید ) روزی که صبح تیره به خلق جهان دمید
باد مخالف از طرف کربلا وزید

عالم گریست در غم مظلومی حسین
از صدر زین فتاد و به گودال شد شهید

تنها برای جن و ملک نیست اشک و آه
آتش به قلب آدمیان از غمش رسید

از تل زینبیه به گودال خیره شد
آن خواهری که از همه هستیش دل برید

بعد از وداع خامس آل عبا حسین
طفل سه ساله روی پدر را دگر ندید

بود او عزیزتر ز همه در برش مگر
پیرمغان مراد و بود دخترش مرید

راس پدر به نیزه شد و او نظاره کرد
قرآن به روی نی ز سر پر ز خون شنید

ترسی نداشت از ره تاریک و خارها
اما میان راه خدایا چها کشید

از ضرب دست سیلی جنگاوران دون
رویش کبود گشته و شد موی او سپید

سوغاتی سفر که فقط تیرها نبود

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 21:36
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

تقدیم به حضرت رقیه سلام الله علیها -( یه گوشه خواب بودم خیلی آروم ) * حامد تجری

13467
73

 تقدیم به حضرت رقیه سلام الله علیها -( یه گوشه خواب بودم خیلی آروم ) یه گوشه خواب بودم خیلی آروم
ولی پیچید تو گوشم صداشون
نمی‌بردن اگه گوشواره‌هامو
خودم می‌بخشیدم به دختراشون

گذشت و گم شدم توی بیابون
آخه از قافله جا مونده بودم
یکی اومد برم‌گردوند بابا
ولی کاشکی همونجا مونده بودم

بد اخلاقن چقد مردای شامی
به جای قلب سنگه تووو دلاشون
با این دستای سنگینی که دارن
دلم می‌سوزه واسه بچه هاشون

یه جوری زد چشام تاره هنوزم
یه جوری زد قدم از درد خم موند
جای دستش یه کم بهتر شد اما
جای انگشترش رووو صورتم موند

تو روی نیزه و من روی ناقه
تو چشمات باز و من دستام بسته
چقد شکل همیم بابا نگا کن
منم مثل تو دندونام شکسته

النگوهامو تووو بازار فروختن
دیگه فرقی به حال من نداره
ولی ا

  • پنج شنبه
  • 25
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 09:12
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

مدح حضرت رقیه (س) -( عشق کاری به قیل و قال ندارد ) * محمد جواد پرچمی

2732

مدح حضرت رقیه (س) -( عشق کاری به قیل و قال ندارد ) عشق کاری به قیل و قال ندارد

عاشقی حرف جز کمال ندارد

شاه عشّاق که مثال ندارد

باغ او میوه‌ای کال ندارد

نخل‌های علی نهال ندارد

غیر راه علی مسیر ندیدم

داخل خانه‌اش صغیر ندیدم

سر بلندند؛ سر به زیر ندیدم

من در این خانه غیر شیر ندیدم

شیر بودن که سنّ و سال ندارد

چون شده حیدری تبار؛ رقیّه

هست اعجوبه‌ی وقار؛ رقیّه

مثل عمّه شد استوار؛ رقیّه

گرچه دیده سه تا بهار؛ رقیّه

در کمالات؛ او مثال ندارد

بر رخ او خدا نقاب کشیده

روی او پرده‌ی حجاب کشیده

جای چشمانش آفتاب کشیده

صورتش به ابوتراب کشیده

حیف در زندگی مجال ندارد

خوشی از عمر خویش دیده؟ ندیده

نازدانه‌ست ناسزا نشنیده

پابرهنه به روی خار دو

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:43
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

یا رقیه بنت الحسین -( اومدم برا لبت دعا کنم ) * محمد جواد پرچمی

1841

یا رقیه بنت الحسین -( اومدم برا لبت دعا کنم ) اومدم برا لبت دعا کنم
تو خرابه ها خدا خدا کنم
نوه فاطمه هستم اومدم
روزگار یزید و سیا کنم
""""
اومدم کار ثواب کنم برم
نقششو نقش برآب کنم برم
با همین دستای بستم اومدم
روسرش کاخ و خراب کنم برم
"""
عمه از قدکمونم حرف میزد
از دل غرق به خونم حرف میزد
گله یزید و به عموم بکن
خیلی بد با عمه جونم حرف میزد
""""
هیچکسی مثل من عاشق نمیشه
مث گلبرگ شقایق نمیشه
هرچیم مرهم بیاری دیگه این
دخترت دختر سابق. نمیشه
"""""
به صدای ما کسی جواب نداد
دست ما کسی یه قطره آب نداد
زجر به جای خودش اما هیچ کسی
مث حرمله منو عذاب نداد
"""""
رمقی تو پام نمونده بابایی
سو برا چشام نمونده بابایی
شونه به موم نزدی ام نزدی
چیزی از موه

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:45
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

متن شعر شهادت حضرت رقیه (س) -( از ضربِ سیلی بابا ) * هستی محرابی

6023
6

متن شعر شهادت حضرت رقیه (س) -( از ضربِ سیلی بابا ) از ضربِ سیلی بابا، صورتِ من کبوده (2)
کاشکی اون شب رقیه، در آغوشِ تو بوده (2)
دلتنگم از فراقت، اشکِ چشامو ببین (2)
دردِ یتیمی واسه، سه ساله خیلی زوده (2)

از بیقرای تو، چه غصه ها که خوردم (2)
عمه نبود تا حالا، از غمِ تو می مردم (2)

بابا گلِ امیدم، آخه سیرت ندیدم (2)

گوشواره مو ز گوشم، یه ظالمی کشیده
این لاله ی گوشامو، با پنجه هاش دریده
گیسوی نازکم رو، تو مشتِ خود پیچیده
پا شو تو آرومم کن با حلقومِ بریده

از دوری تو بابا، دلگیر و دل غمینم (2)
این آرزومه حتی، تو رو تو خواب ببینم (2)

بابا گلِ امیدم ، ای لاله ی شهیدم (2)

مگه خودت، نگفتی میای پیشم میمونی
لالاییِ بابا رو، بازم برام میخونی
برات ک

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:18
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

متن شعر شهادت حضرت رقیه (س) -( جانم، ای طفلکِ زار و صغیر ) * هستی محرابی

1248
1

متن شعر شهادت حضرت رقیه (س) -( جانم، ای طفلکِ زار و صغیر ) جانم، ای طفلکِ زار و صغیر
جانم، ای زخمِ تن از تیغ و تیر
جانم، گشتی گرفتار و اسیر

آهِ جانسوزِت به گوشِ پِدَر آمد، ای سه ساله دخترِ من (۲)
دخترم اشکِ من از آهَت در آمد، ای تو یاسِ پرپرِ من (۲)

بابا، بر دست و پایِ تو طناب
بابا، زخمِ تو بی حدّ و حساب
بابا، جان داده ای کنجِ خراب

ای وا، إِذَا النُّجُومُ نْکَدَرَتْ
ای وا، إِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ
ای وا، بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ

***************

خیز و بین بابا به شوقِ دختر آمد، دخترِ بی معجرِ من (۲)
بین پِدَر چون پا ندارد با سر آمد، خفته صحرا پیکرِ من (۲)

جانم، ای لاله ی چنگِ بلا
جانم، دیگر نزن تو دست و پا
جانم، آتش فکندی در سما

ای وا، إِذَا الْ

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:05
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت رقیه (س) -( عمه جون سینه ام خسته ی درده ) * هستی محرابی

1496

شعر شهادت حضرت رقیه (س) -( عمه جون سینه ام خسته ی درده ) عمه جون سینه ام خسته ی درده
قصه ی کربلا آه چه سرده
بگم از صحنه ی تلخِ اسیری
تا بدونی عدوم با من چه کرده

عمه جونم ببین دلم کبابه
قصه ی این سفر برام سرابه
سرا پا وجودم در اضطرابه
حال و روزم ببین چقد خرابه

وقتی خنجرش رو عدو میگیره
رقیَت ترسِ او میخواد بمیره
با دو دستش داره گیسو میگیره
با دو پاهاش منو نشونه میره

بس ز داغِ پدر آزرده بودم
ناقه می رفت و من افتاده بودم
اون شب از قافله جا مونده بودم
اینو من توی گوشت خونده بودم

امشب این جاده ها چه بی گریزه
تیغِ این کوره راه ببین چه تیزه
عمه جون کفِ پام داره میسوزه
داره از تاولاشم خون میریزه

هر چه خاره امشب جلوی پامه
هر چه آهه امشب توی نگامه
هر چه ب

  • یکشنبه
  • 19
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:50
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

زمینه سوزناک حضرت رقیه(س) (کربلایی میلادرهبر قم مقدسه) *

786

زمینه سوزناک حضرت رقیه(س) (کربلایی میلادرهبر قم مقدسه) ▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️
زمینه حضرت رقیه سلام الله علیها
شعروسبک:کربلایی میلادرهبر(قم مقدسه)
?????????
بنداول
تواین شبای تاریک ستاره ام مبهوته
خواب میدیدم بابایی سرم روی بازوته
دست خودم نیست که این اشکم سرازیره
یادتومی افتم باز خواب ازسرم میره۲
بابایی//کجایی//دلم برات تنگه
بابایی//میبینی//قلب ایناسنگه
بابایی//صورتم//نیلی وخوش رنگه
?بابایی منوببرازاین خرابه?
?بابایی حال دلم خیلی خرابه?
?????????
بنددوم
منوببر بابایی خسته ازاین دنیامو
کارم شده میشمارم تاولای پاهامو
تادیدن آب آورنیست حرفای بدمیزدن
باهربهونه بابا بهم لگد میزدن۲
بابایی//دیدی زجر//کشیده گیسومو
بابایی//دیدی زجر//شکسته ابرومو
بابایی//دیدی ز

  • یکشنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 08:26
  • نوشته شده توسط
  • میلادرهبر
ادامه مطلب

حضرت رقیه سلام الله علیها (شهادت) -(از ضربِ سیلی بابا صورتِ من کبوده، کاشکی اون شب رقیه در آغوشِ تو بوده!) * هستی محرابی

1143
1

حضرت رقیه سلام الله علیها (شهادت) -(از ضربِ سیلی بابا صورتِ من کبوده، کاشکی اون شب رقیه در آغوشِ تو بوده!) #زمینه_احساسی_و_جانسوز_حضرت_رقیه #سلام_الله_علیها_سبک_نوشته
#مناجات_شب_سوم_حضرت_رقیه_س

از ضربِ سیلی بابا، صورتِ من کبوده
کاشکی اون شب رقیه، در آغوشِ تو بوده
دلتنگم از فراقت، اشکِ چشامو ببین
دردِ یتیمی واسه، سه ساله خیلی زوده

از دردِ دوریِ تو، چه غصه ها که خوردم
عمّه نبود تا حالا، از غمِ تو می مردم

بابا گلِ امیدم، آخه سیرت ندیدم

گوشواره مو ز گوشم، یه ظالمی کشیده
این لاله ی گوشامو، با پنجه هاش دریده
گیسوی نازکم رو، دورِ دَساش پیچیده
پا شو تو آرومم کن، با حلقومِ بریده

از دوریِ تو بابا، دلگیر و دل غمینم
این آرزومه حتی، تو رو تو خواب ببینم

بابا گلِ امیدم ، ای لاله ی شهیدم

مگه خودت نگفتی میا

  • جمعه
  • 28
  • اردیبهشت
  • 1397
  • ساعت
  • 17:20
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

حضرت رقیه سلام الله علیها -( بر فاطمه نور دو عینی) * رضا یعقوبیان

703

حضرت رقیه سلام الله علیها -( بر فاطمه نور دو عینی) حضرت رقیه سلام الله علیها
بر فاطمه نور دو عینی
شمع وجود عالمینی
رقیه و بنت الحسینی
مولاتنا مدد رقیه (3)
********
غنچه ای از باغ پیمبر
آئینه زهرای اطهر
زینب خصائل، نجل حیدر
مولاتنا مدد رقیه (3)
********
نور دل اهل ولایی
پیغمبر کرب و بلایی
دخت حسین سر جدایی
مولاتنا مدد رقیه (3)
********
آل عبا را محوری تو
از زینبین دل می بری تو
در جود و رحمت محشری تو
مولاتنا مدد رقیه (3)
********
صحن و سرایت آرزویم
مهر و ولایت آبرویم
امشب نما نگه به رویم
مولاتنا مدد رقیه (3)
********
کس چون تو رنج و غم ندیده
نه کسی دیده نه شنیده
دیدی به نی سر بریده
مولاتنا مدد رقیه (3)
********
امان از ظلم کوفه و شام
بر تو رسیده

  • یکشنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 22:26
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

حضرت رقیه سلام الله علیها -(شمع جمع عالمین بر حسین نور دو عین) * رضا یعقوبیان

170

حضرت رقیه سلام الله علیها  -(شمع جمع عالمین  بر حسین نور دو عین) حضرت رقیه سلام الله علیها
شمع جمع عالمین بر حسین نور دو عین
بر لب عالم بود ذکر یا بنت الحسین
تو گلی از گلشن پیغمبری
فاطمی سیرت ز نسل حیدری
یا رقیة الحسین (4)
********
نور چشم اولیا هستی خون خدا
از تو بر جان می رسد عطر و بوی کربلا
ای تمام عالم هستی فدات
جنت شیعه بود صحن وسرات
یا رقیة الحسین (4)
********
من نِیَم بیگانه ات گشته ام دیوانه ات
تا نفس آید برون سائلم بر خانه ات
یا رقیه گشته ام مهمان تو
ریزه خوار سفره احسان تو
یا رقیة الحسین (4)
********
شکر لله تا ابد با تولای توام
در تمام طول عمر در تمنای توام
آرزویم دیدن کوی شماست
دستهای خالیم سوی شماست
یا رقیة الحسین (4)
********
یا رقیه داغ تو زد

  • دوشنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت رقیه (س) گهی در خواب گاهی میشوم بیدار میترسم * رامین برومند

909
3

حضرت رقیه (س) گهی در خواب گاهی میشوم بیدار میترسم گهی در خواب گاهی میشوم بیدار میترسم
پدر شاید من از غم گشته ام بیمار میترسم!؟

از آن روزی که از پیشم تورفتی مانده ام گریان
در این چند روز از عمرم شدم بیزار میترسم

پدر یادت میآید آن شبی که گم شدم در راه
از آن روز از شب و از آسمان تار میترسم

هوا تاریک بود ،تاریکیه محض و منم تنها
از این کابوس،هر شب میشود تکرار میترسم

صدایت میزدم قبلا ولی بی ترس و بی وحشت
میآیم حرف بابا را کنم اظهار میترسم

آخه تا من صدایت کردم هرجا کعبه نی خوردم
من از اصوات ناهنجار آن ابزار میترسم

زحال مستی و دیوانگیه زجر میترسم
من از آن نعره های مردک غدّار میترسم

گهی در خواب میبینم که سیلی از قفا خوردم
گهی با دیدن آن مجلس اغ

  • سه شنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 03:52
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

حضرت رقیه -(دیدی به سرم گیس نمانده عمه! ) * محمود ژولیده

722

حضرت رقیه -(دیدی به سرم گیس نمانده عمه! ) دیدی به سرم گیس نمانده عمه!
از بسکه مرا به مو کشانده عمه !
هربار که نام پدرم را بردم
او نام مرا به فحش خوانده عمه !

  • سه شنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نورقلب اهل ولا -(تو نور قلب هر اهل ولایی یا رقیه) * رضا یعقوبیان

88

نورقلب اهل ولا -(تو نور قلب هر اهل ولایی یا رقیه) تو نور قلب هر اهل ولایی یا رقیه
سه ساله دختر خون خدایی یا رقیه
********
تویی یار و مددکار تمام مردم عالم
چنان بابت حسین صاحب لوایی یا رقیه
******
گرفتاران عالم را توای سرمایۀ هستی
چنان زهرا کنی مشکل گشایی یا رقیه
******
نه تنها داروی هر درد بی درمان مایی تو
به درد عالم هستی دوایی یا رقیه
******
بود جود و سخا شرمندۀ احسان و جود تو
که سرتا پا همه جود و سخایی یا رقیه
*******
بسویت ای گل خلوت نشین بزم انس عشق
بود دستان هر شاه و گدایی یا رقیه
*********
بود صحنین تو جنّت برای شیعۀ مولا
حریم تو عجب دارد صفایی یا رقیه
*******
به شهر کوفه و شام بلا چون عمّه ات زینب
سفیر خردسال کربلایی یا رقیه
******
کن

  • یکشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:13
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

عزیز بابا -(از نسل پاک مرتضایی دخت شه کربلایی) * رضا یعقوبیان

85

عزیز بابا -(از نسل پاک مرتضایی دخت شه کربلایی) از نسل پاک مرتضایی
دخت شه کربلایی
تو شمع جمع عالمینی
تمام هست زینبینی
نور دو دیده ی حسینی
مظلومۀ عالم رقیه (۳)
******
ای نوۀ شاه ولایت
جان همه عالم فدایت
آیینه زهرا نمایی
سرتا به پا جود و سخایی
پیغمبر کرب و بلایی
مظلومۀ عالم رقیه(۳)
*******
حضرت طاها به تو نازد
حیدر و زهرا به تو نازد
کعبۀ دلهایی رقیه
ثانی زهرایی رقیه
عزیز بابایی رقیه
مظلومه عالم رقیه (۳)
********
از لطف تو مهمانت هستیم
شرمندۀ احسانت هستیم
رقیه جان گر رو سیاهم
آمده ام بر تو پناهم
از کرمت نما نگاهم
مظلومۀ عالم رقیه(۳)
*******
جنت شیعه حرم توست
شامل عالم کرم توست
ای صاحب جود و کرامت
باب الحواعج گشته نامت
بنشسته بر سفره عامت
مظلوم

  • یکشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

سفیر عشق -(من امید دو عالم گل بستان دینم) * رضا یعقوبیان

287

سفیر عشق -(من امید دو عالم گل بستان دینم) من امید دو عالم
گل بستان دینم
از کرامات حق بر
شیعه حبل المتینم
ای گل محمّدی بابا
آمدی خوش امدی بابا
***
دشمن دین و قران
گرچه کرده اسیرم
کربلا کوفه و شام
برتو بابا سفیرم
ای گل محمدی بابا
آمدی خوش آمدی بابا
****
نجل پیغمبرم من
نوۀ پاک حیدر
همه هستی زینب
جان زهرای اطهر
ای گل محمّدی بابا
امدی خوش آمدی بابا
****
توصفا بخش عالم
برعلی نور عینی
خامس آل احمد
گل زهرا حسینی
ای گل محمّدی بابا
آمدی خوش آمدی بابا
****
آمدی در خرابه
گشته ام از تو ممنون
از غم هجر رویت
شدم ام زار و دلخون
ای گل محمّدی بابا
آمدی خوش آمدی بابا
****
ای گل باغ زهرا
نظری کن به حالم
از ستم ها شکسته
یا حسین پر و بالم
ای گل محمّدی بابا

  • یکشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا رقیه بنت الحسین -(سه ساله دختری می گرید اندر گوشه ی ویران ) * اسماعیل تقوایی

838

یا رقیه بنت الحسین -(سه ساله دختری می گرید اندر گوشه ی ویران ) یا رقیه بنت الحسین
سه ساله دختری می گرید اندر گوشه ی ویران
به هجران پدر گردیده همچون مرغکی نالان

سر بابا به بر بگرفته گوید درددلهایش
بگوید بهر بابا از فراغ وسختی هجران

کجابودی پدر بینی چه آمد بر سر دختر
کجابودی بگیری این سرم را باز بر دامان

تورفتی ورقیه در فراغت نوحه خوان گشته
یتیمی درد بی درمان من گردیده ای جانان

زبعد رفتنت شد خیمه هامان غرق در آتش
عدو در حال حمله، کودکان ترسیده وگریان

تمام زینت ما را عدو غارت نمود آنجا
به خون آغشته شد گوشم زآن جولان نامردان

پدر از عمه ممنونم سپر می شد برای من
هر آنگه بود من را ضرب شلاق عدو مهمان

اسارت سخت بگذشته به من در کوفه ودرشام
شدم در کوچه های شا

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 20:45
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)کعبه ی نیلی/بیا ‌ای ماه من بنشین که بینی اختر خود را * محمود اسدی

655
2

(غزل)کعبه ی نیلی/بیا ‌ای ماه من بنشین که بینی اختر خود را بیا ‌ای ماه من بنشین که بینی اختر خود را
بیا ‌ای بی کفن امشب کفن کن دختر خود را

ببین یار تماشایی، تماشایی است قد من
کمان تر از کمان هستم، نگه کن دختر خود را

تن من با لب تو هر دو مانند حجر باشد
بیا‌ ای کعبۀ نیلی، ببر نیلوفر خود را

تو دیدی عمه را از طشت، اما چشم خود بستی
نی ام من عمه، وا کن ‌ای پدر چشم تر خود را

به مثل مادرت زهرا دگر چشمم نمی‌بیند
ببین رخسار طفل و کن تجسم مادر خود را

کنون که آمدی امشب بگو با من عمویم کو
چرا همره نیاوردی امیر لشگر خود را

کدامین بی حیا بر گیسوی تو چنگ زد بابا؟
پریشان مویی و بنگر، پریشان خواهر خود را
******
شائق

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 22:07
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)طفل گمشده/هیچ دانی که چه غم بر اسرا سخت تر است/گوشه ای از روضه خوانی حاج حمید بهاری 1397 * محمود اسدی

9333
29

(غزل)طفل گمشده/هیچ دانی که چه غم بر اسرا سخت تر است/گوشه ای از روضه خوانی حاج حمید بهاری 1397 هیچ دانی که چه غم بر اسرا سخت تر است

قد طفلی که شد از غصه دو تا سخت تر است

به روی نیزه سری سمت عقب برگشته

حال پیداست که این داغ چرا سخت تر است

صد پسر کشته شود دخترکی گم نشود

گر بوَد طفل یتیمی بخدا سخت تر است

دل شب باشد و یک طفل کتک خورده و دشت

گر رسد دشمن بی شرم و حیا سخت تر است

جای انگشت روی صورت و گوشش اما

گر به پهلوش رسد ضربه ی پا سخت تر است

کربلا بود که چادر به سر دختر سوخت

ولی از کرب و بلا،شام بلا سخت تر است

تا سر پاک پدر دید صدا زد بابا

اثر چوب که از سنگ جفا سخت تر است

دیدن جسم لگد کوب شده سخت ولی

زتن بی سر تو راس جدا سخت تر است

من ز رگهای گلوی تو یقین دانستم

سر بریده شو

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 22:10
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد