قاسم بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس
 حسن ثابت جو

مثنوی شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع) -(در ميان عاشقان مهدِ عشق) * حسن ثابت جو

1254

مثنوی شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع) -(در ميان عاشقان مهدِ عشق) در ميان عاشقان مهدِ عشق
بين جمع تشنگان شهدِ عشق
نوجواني بود گرم شور و شین
حضرت قاسم و محبوب حسین
بود زيبا همچو شمسي پر ز نور
ديدنش مي كرد دل را پر ز شور
خالِ مشكينِ رخِ او دلرباست
ميوه ي عمر امام مجتباست

آمدش آرام بهرِ گفتگو
تا نشيند لحظه اي پيش عمو
گفت اي هستی و جان من سلام
با تو دارم ای عمویم يك كلام
اي عمو نوري به چشمانم بده
دیگر ای جان اذن ميدانم بده

گفت يك جمله حسين خونجگر
اذن ميدانت نباشد اي پسر
خم شد از غم، قامت ابروي عشق
اشک شد جاری به صحنِ روی عشق
گريه ها دارند چون ابر بهار
كرده دل را بر عمويش بي قرار

عاقبت ديدش عمو دلگير شد
اذن قاسم بر دلش چون تير شد
نيمي از دستار خود را چاك زد
چو

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 01:18
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محسن حنیفی

حضرت قاسم بن حسن(ع) -(شد مقدر که شود جام ؛حسن باده حسین ) * محسن حنیفی

2047
1

حضرت قاسم بن حسن(ع) -(شد مقدر که شود جام ؛حسن باده حسین  ) شد مقدر که شود جام ؛حسن باده حسین
بنویسید حسن خوانده شود ساده حسین
قاسم ای پنجره ی باز شده رو به بقیع
مجتبای حرمی و به تو دل داده حسین
داغ سرخ تو مبادا جگرش را بدرد
آه ای اکبر و ای اصغر و سجاد حسین
نیزه ها هلهله کردند به روی بدنت
تا به بالا نرود ناله و فریاد حسین
نعلها روی تنت نقش ضریحی زده اند
تا شود سینه ی تو پنجره ی فولاد حسین
دست و پا می زنی افتاده عمو یاد حسین
زخم پهلوی تو آورد که را یاد حسین
مجمع کوچه و گودال شده روضه ی تو
هم حسن پیش تو جان داده هم افتاده حسین

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:33
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

حضرت قاسم بن حسن(ع) -(نصر من‌ الله از حرم تکبیر پا شد ) * سید پوریا هاشمی

1203

حضرت قاسم بن حسن(ع) -(نصر من‌ الله از حرم تکبیر پا شد ) نصر من‌ الله از حرم تکبیر پا شد
هنگام پیکار برادر زاده ها شد
ابن الحسن ابن الحسین کربلا شد
یا حضرت زهرا! حسن حاجت روا شد
تحت الهنک را گرچه بررویش کشیده
برق نگاهش بر زمین آتش کشیده
او قاسم است ابن الکریم است و کریم است
مثل علی بر نار و بر جنت قسیم است
تیغ کجش روح صراط المستقیم است
شمشیر گردانیش طوفان عظیم است
از راست از چپ میزند سرها میوفتد
نام حسن برروی پیکرها میوفتد
ازرق ببین این نوجوان صف شکن را
ان‌تنکرونی خواندن ابن الحسن را
عباس یادش داده از هرسو زدن‌ را
پایان بده این‌ جنگهای تن به تن را
هرچه پسر داری بیاور مشکلی نیست
بهر پسرهایت همین یک ضربه کافیست
دور و برش هرقدر طبل جنگ‌ میخورد
این صورت

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

شیرین تر ازعسل -(شیرین تر از عسل را نوشیده جان فدا کرد) * اسماعیل تقوایی

1195
1

شیرین تر ازعسل -(شیرین تر از عسل را نوشیده جان فدا کرد) قاسم بن الحسن

شیرین تر از عسل را نوشیده جان فداکرد

آماده خود برای دیدار مصطفی کرد

این نوجوان فراتر بود از تمام مردان

اندر مصاف دشمن شوری دگر بپا کرد

قاسم که بچه شیر،شیر جمل حسن بود

گردان خصم شامی با مرگ آشنا کرد

بر تن زره نبودش جنگید بی محابا

حتی قلوب دشمن بر خویش مبتلا کرد

آه از دمی که از زین روی زمین بیفتاد

از زیر سم اسبان نالان عمو صدا کرد

وقتی عمو بیامد قاسم بدون جان بود

جسم لهیده اش را با اشک جا بجا کرد

با ناله اش کنار قاسم حسین مظلوم

سرتاسر حرم را غرق غم وعزا کرد

زینب دوباره آمد بر یاری برادر

مانند داغ اکبر او ختم ماجرا کرد

شعر:اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:35
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 حسن کردی

حضرت قاسم(ع) -(تو که نزدیک تر از من به منی ) * حسن کردی

793

حضرت قاسم(ع) -(تو که نزدیک تر از من به منی ) تو که نزدیک تر از من به منی
لاله ی چاک شده پیرهنی
ای گل اندام عمو غرق به خون
مانده ام این که تویی یا حسنی
فرش خون پهن شده بر بدنت
غارت نیزه شده پیرهنت
پاره پاره پیکری مانده ز تو
دانه دانه شده تسبیح تنت
بدنت نیزه بی جا خورده
قامت کوچک تو تا خورده
اسب ها رو به تنت اوردند
چقدر صورت تو پا خورده
دور تو بزم به پا گردیده
تنت اماج جفا گردیده
بس که با سنگ جوابت دادند
بدنت سنگ نما گردیده

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 10:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن کردی

حضرت قاسم بن حسن(ع) -(تو که نزدیک تر از من به منی) * حسن کردی

866

حضرت قاسم بن حسن(ع) -(تو که نزدیک تر از من به منی) تو که نزدیک تر از من به منی
لاله ی چاک شده پیرهنی
ای گل اندام عمو غرق به خون
مانده ام این که تویی یا حسنی
فرش خون پهن شده بر بدنت
غارت نیزه شده پیرهنت
پاره پاره پیکری مانده ز تو
دانه دانه شده تسبیح تنت
بدنت نیزه بی جا خورده
قامت کوچک تو تا خورده
اسب ها رو به تنت اوردند
چقدر صورت تو پا خورده
دور تو بزم به پا گردیده
تنت اماج جفا گردیده
بس که با سنگ جوابت دادند
بدنت سنگ نما گردیده

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

سیزده ساله‌ی کربلا -(حضرت قاسم ع) * مرتضی محمودپور

1133
1

سیزده ساله‌ی کربلا -(حضرت قاسم ع) ◾شب ششم محرم

◾توسل به قاسم کربلا

◾بند اول

باتوسل به باورش امشب

بنشینید بر درش امشب

حکم داماد کربلا دارد

گل بریزید بر سرش امشب

جام احلی من‌العسل دارد

مست یک جرعه کوثرش امشب

قسّمش میدهم به جان حسن

قسمِ جان مادرش امشب

مادرم شد کنیز مادر او

میشوم من نوکرش امشب

با تمام وجود بنده شدم

گیرم از عشق در برش امشب

بانگ احلی من‌العسل برپاست

قاسم کربلا و عاشوراست

◾بنددوم

دست پا میزد و به خون غلطید

بین این دست پا و زدن خندید

خنده بر مرگ با تن خونین

اینکه روی خدا تواند دید

زیر لب ذکر یا حسین سر داد

عسل از جام هل‌اتی نوشید

سینه‌اش پایمال سم ستور

عاشقی را به خاک و خون پیچید

پسر سفره دار

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه و شور سینه زنی حضرت‌قاسم -(شب ششم محرم) * مرتضی محمودپور

2157
2

نوحه و شور سینه زنی حضرت‌قاسم -(شب ششم محرم) ◾نوحه و شور سینه‌زنی
◾حضرت قاسم(ع)
◾بنداول

مرغ قدسی چمن

چون عقیق یمن

گفته در کربلا

فانا بن الحسن

سینه‌ام شکسته شد

راه نفس بسته شد

عمو برس به داد من

پیکر من خسته شد

عمو حسین عموحسین(۲)
◾بنددوم

من یتیم حسنم

وارث بیت‌الحزنم

عشق من حسین و من

چون عقیق یمنم

غلام شاه عالمین

فدایی راه حسین

قاسم کربلا شدم

سینه زنان به شور و شین

عمو حسین عمو حسین(۲)

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 20:39
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

غزل‌مثنوی حضرت قاسم علیه‌السلام -(ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی) *استاد محمد جواد غفورزاده

862

غزل‌مثنوی حضرت قاسم علیه‌السلام -(ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی) ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی
ریحانهٔ بهشتی باغ نبوتی
ای جلوه کرده حُسن تو چون گوهر از صدف
ای یادگار سبزترین گوهر شرف
ای آیه‌های حسن تو وَاللَّیل و وَالنَّهار
ای سرو سرفراز پس از سیزده بهار...
ای متّصل به وحی و نبوّت وجود تو
ماه شب چهاردهم در سجود تو
دُرِّ یتیم من، قدمی پیش‌تر بیا
یعنی به دیده‌بوسی من بیشتر بیا
گرد یتیمی از رخ تو پاک می‌کنم
لب را به بوسهٔ تو طربناک می‌کنم
ای نوبهار حُسن در آفاق معرفت
پیشانی تو مطلع اشراق معرفت...
ای نوجوانی تو، سرآغاز شورِ عشق
ای روشنای دیدهٔ موسای طورِ عشق
عشق و عقیده، آینهٔ روشن تو شد
تقوا و معرفت، زره و جوشن تو شد
ای پاگرفته سروِ قدت در کنار من
ای چون علی ق

  • جمعه
  • 7
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 15:04
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

شير جمل -(هم انا ابن الحسنم) * محسن صرامی

1474
3

شير جمل -(هم انا ابن الحسنم) هم انا ابن الحسنم
هم شبيه پدرم شير جمل بت شكنم

بازوانم علوي ست
واي اگر تيغ بگيرم به كف و سر بزنم

جانتان در خطر است
لشگري ريخت بهم با سر زين پا شدنم

بي زره آمده ام
تا بدانيد كه استاد اويس قرنم

شده ام عبد حسين
عشق حيران شد در طرز نگاه و سخنم

نهراسم ز كسي
نام معشوق نوشتم به تمام كفنم

بهر ياري عمو
نائب حضرت بابام غريب وطنم

همه ي زندگيم
به فداي سرگيسوي عمو جان و تنم

من كه با پاي خودم
آمدم در ره معشوق خدا سر شكنم

اين غزل يعني چه
شير شير است بيائيد بفهميد مثل يعني چه

پسر عايشه ها
ميكنم ثابت تان شير جمل يعني چه

تو بيا ازرق شام
آمدم تا كه ببينيد كه يل يعني چه

بعد از اين شك نكنيد
در كتب ها ب

  • یکشنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

السلام علیک یا قاسم ابن الحسن -(یلی در هیبتِ شیر خدا بود) * منصوره محمدی مزینان

1374
1

السلام علیک یا قاسم ابن الحسن -(یلی در هیبتِ شیر خدا بود) یلی در هیبتِ شیر خدا بود
مُعزِ المؤمنینِ کربلا بود
تمام کربلا در زیر پایِ
غزال تیز پای مجتبیٰ بود

  • چهارشنبه
  • 12
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت قاسم(ع) -(پیراهنت از بهار عطرآگین‌تر) * سعید بیابانکی

856

شعر رباعی حضرت قاسم(ع) -(پیراهنت از بهار عطرآگین‌تر) پیراهنت از بهار عطرآگین‌تر
داغت ز تمام داغ‌ها سنگین‌تر
کام همه تلخ شد ز داغت امّا
در کام تو مرگ از عسل شیرین‌تر

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:38
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

متن شعر قاسم بن الحسن ع -(قلب حسن در سینه این نوجوان بود) * حسین جعفری

851

متن شعر قاسم بن الحسن ع -(قلب حسن در سینه این نوجوان بود) قلب حسن در سینه این نوجوان بود
زیباترین گلواژه این کاروان بود

مانند یک خورشید رویش میدرخشید
گاهی به دورش هاله رنگین کمان بود

قدش کمی کوتاه و اندامش کمی ترد
سیمای جڌابش شکوهی بیکران بود

سنش نمیخورد اینکه مرد جنگ باشد
پای غرور چشمهایش در میان بود

شوق شهادت در وجودش موج میزد
سمت نگاهش انتهای آسمان بود

تنها عمو نه هیچکس راضی نمیشد
قاسم رود میدان ز بسکه مهربان بود

حس کرد آغوش پدر را لحظه ایکه
دستش به دور گردن اربابمان بود

میدان که میرفت از نگاهش یاس میریخت
چون برگ گل در معرض باد خزان بود

میگفت تا کامل شدن راهی نمانده
وقتی عمو آمد کنارش نیمه جان بود

حس کرد نجمه در دلش چیزی شکسته
زینب شنید آ

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه) ای لاله ی خونین بدن قاسمم * محمود اسدی

1622
4

(نوحه) ای لاله ی خونین بدن قاسمم ای لاله ی خونین بدن قاسمم
لب بگشا بگو سخن قاسمم
شد حلقه حلقه از تو تن قاسمم
تا که من زنده ام از تو شرمنده ام
قربان رنج و محن تو
خون می چکد از دهن تو

تنت شده پاره تر از پیرهن
نمانده جای سالمی روی تن
مثل زره زره زره شد بدن
ای گل معطر شدی مثل اکبر
وقتی رسیدم بر سر تو
دیدم گسسته پیکر تو

داماد کربلا تماشا شدی
هم قد و هم قامت سقا شدی
زیر سم اسب ز هم ما شدی
ای عزیز دلم داغ تو مشکلم
شکسته شد آیینه ی تو
کی نیزه زد بر سینه تو
*****
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • یکشنبه
  • 3
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 22:04
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)عمو بیا به سوی من * محمود اسدی

678
1

(نوحه)عمو بیا به سوی من عمو بیا به سوی من
قاتل گرفته موی من
راه نفس به سینه ام بسته عدو
خنجر فرو کرده به گودی گلو
عمو جانم عمو جانم عمو جانم

جسمم به خاک و خون تپید
مرکب روی جسمم دوید
عمو حسین یکدم بالینم بیا
از خاک صحرا کن جدا جسم مرا
عمو جانم عمو جانم عمو جانم

دانی چه آمد بر سرم
از هم جدا شد پیکرم
زیر مرکب ها پیکرم گم شد عمو
جسمم مثل خاک تیمم شد عمو
عمو جانم عمو جانم عمو جانم
*******
شائق

  • جمعه
  • 8
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 23:26
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت قاسم (ع) -(از کودکیش مثل پدر درد کشیده ) * احمد شاکری

1115
2

شهادت حضرت قاسم (ع) -(از کودکیش مثل پدر درد کشیده  ) از کودکیش مثل پدر درد کشیده

همپای یتیمی چقدر درد کشیده

سخت است بفهمد كه کسی درد کسی را

درکش نتوان کرد مگر دردکشیده

آنجا که شکستند سر و سینه ی او را

فهمید که مادر چقدر درد کشیده

روی بدنش هروله کردند و فهمید

مادر چقدر در پس در درد کشیده

او بی زره از این همه شمشیر گذشته

ای وای که از زخم تبر درد کشیده

خون می چکد از زخم سر و سینه ی او هم

آهی اگرم همره هر درد کشیده

سجاده ای از خون شده بر دامن این دشت

ارثیه زهراست اگر درد کشیده

این درد قدیمی است که از ضربه پهلو

این طایفه از چند نفر درد کشیده

از قنفذ و از ضربه ی سیلی مغیره

از آن لگد در پس در درد کشیده

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:57
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

متن شعر محرم 98نوحه های سنتی حضرت قاسم (ع) -(عمو بر دیدنم نمی آیی چرا) * سید محسن حسینی

91

متن شعر محرم 98نوحه های سنتی حضرت قاسم (ع)  -(عمو بر دیدنم نمی آیی چرا) عمو بر دیدنم نمی آیی چرا
تماشایی شده عزیز مجتبی
زند قاسم صدایت – بیا ای من فدایت – فدای خاک پایت
عمو جانم عمو (3)
*******
پر از خون شد تنم بیا خون خدا
به زیر دست و پا زدم من دست و پا
بیا ای قرص ماهم – نگاهم کن نگاهم – که من دیده به راهم
عمو جانم عمو (3)
*******گل پزمرده ام ندارم باغبان
به هر سو می کشد مرا باد خزان
بیا چشم انتظارم – بیا من بی قراربم – بیا بابا ندارم
عمو جانم عمو (3)
*******تب و تابم بیا تب و تابم بده
عمو جان تشنه ام بیا آبم بده
بیا من نیمه جانم – اگر چه نوجوانم – شکسته استخوانم
عمو جانم عمو (3)

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت قاسم (ع) -(نمیرسید قمر هم به پای زیباییش) * حسین جعفری

1146

متن شعر حضرت  قاسم (ع) -(نمیرسید قمر هم به پای زیباییش) نمیرسید قمر هم به پای زیباییش
میان هاشمیان شهره بود یکتاییش

صداش تازه کمی مثل مردها شده بود
اگر چه فاصله کم بود تا شکوفاییش

جواز عاشقی اش رونوشت بابا بود
که بسته بود به بازو به رسم شیداییش

همیشه آرزویش بود چون عمو باشد
نشد، که شکل بگیرد خیال سقاییش

همینکه مقتدرانه بسوی میدان رفت
همینکه خواند رجز با دم مسیحاییش

هراس و لرزه بر اندام دشمنان انداخت
احاطه بود به لشکر توان یاراییش

عمامه سر او ضربه را نمی فهمید
تبر گڌشت ز پیشانی اهوراییش

عمو رسید کنارش ولی چه فایده داشت
چه سخت بود خدایا عروج لیلاییش

به روی شانه او گرچه گردنش افتاد
به چشم نجمه نشد کم دمی ز آقاییش

تمام اهل حرم آمدند با عجله
بر

  • سه شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

نوحه این ماهِ روی کیست ؟ گمانم که قاسم است -سید رضا هاشمی سره * سید رضا هاشمی سره

1387
3

نوحه این ماهِ روی کیست ؟ گمانم که قاسم است -سید رضا هاشمی سره شاعر: سید رضا هاشمی سره
گوشواره‌ی نوحه: « این ماه ِ روی کیست؟گمانم که قاسم است»
**********

این ماهِ روی کیست ؟ گمانم که قاسم است
این عطر و بوی کیست ؟ گمانم که قاسم است

ماه از فلک رسید، گمانم که قاسم است
ناگه ملک رسید ، گمانم قاسم است

شهزاده‌ی نجیب به میدان خوش آمدی
درد مرا طبیب به میدان خوش آمدی

جان عمو شتاب مکن جان به لب شدم
با هر قدم که دور شدی در تعب شدم

میدان به لرزه آمده ای زاده ی حسن
گویا که خشمگین شده شهزاده ی حسن

دارد کفن به تن، زرهش حرزِ زینب است
خورشید گو متاب که قاسم مُعذّب است

شیر خداست با همه‌ی نوجوانی‌اش
ای جان من فدای چنین جان فشانی‌اش

از شش جهت مُسَخَّر شمشیر قاسم است
هر شه‌رگی که در تنِ این قوم ظالم است

طوفان صفت رسیده که پیغمبری کند
میدان رزم را نفسش حیدری کند ...

قاسم قسیم جنت و نار است ، لافتی‌ست
گل با گلاب فرق ندارد ، که مجتبی‌ست

ای من بمیرم آن گلِ پرپر گلاب شد
برخیز یا حسین که روز حساب شد

شهزاده را به جانب اهل حرم ببر
بار گران به دوش بکش ، قدِ خم ببر

این پاره پاره تن گلِ بستان فاطمه‌ست
جان در تنش نمانده ولی جانِ فاطمه‌ست

سخت است پیش چشم عمو دست و پا زدن
تیر و سنان و نیزه ز هر سو جدا زدن

مادر بمیرد از غمِ آن جسمِ چاک چاک
آخر امانت منی ای خفته روی خاک

با صدای کربلایی علیرضا یوسفی

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 02:23
  • نوشته شده توسط
  • انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان
ادامه مطلب
 حمزه محمودی

نوحه منم قاسم بن الحسن بین میدان-حمزه محمودی * حمزه محمودی

2059
4

نوحه منم قاسم بن الحسن بین میدان-حمزه محمودی شاعر: حمزه محمودی
گوشواره‌ی نوحه: « منم قاسم ابن الحسن بین میدان»
**********
اگر کودکم وارث خون شیرم
سر دشمنان را نشانی بگیرم

به کامم چه شیرین‌تر است از عسل‌ها
شهادت کنار قدمگاه یل‌ها

امیری حسینٌ بخوانم به میدان
و نعم الامیری بگویم چو یاران

مرا تیر باران کنید ای‌جماعت
نفس می‌کشم در هوای شهادت

جگر گوشه‌ی دومین نور هستی
منم قاسم بن الحسن غرق مستی

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 02:29
  • نوشته شده توسط
  • انجمن هنر و ادبیات آیینی افغانستان
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نوحه های دهه ی اول محرم98 (حضرت قاسم ابن الحسن ع) -(همه عالم نشسته،در عزای تو قاسم) * رضا یعقوبیان

970

نوحه های دهه ی اول محرم98 (حضرت قاسم ابن الحسن ع) -(همه عالم نشسته،در عزای تو قاسم) همه عالم نشسته،در عزای تو قاسم
شیعه سوزد همیشه،از برای تو قاسم
کشته شد یتیم مجتبی
سوزد و گرید خون خدا
شد شهید قاسم قاسم قاسم۲

گل باغ پیمبر،بود از نسل هاشم
نوه ی مرتضی و،پسر نجمه قاسم
کشته شد یتیم مجتبی
سوزد و گرید خون خدا
شد شهید قاسم قاسم قاسم۲

ماه تابان عصمت،بر حسین نور عین است
یادگار برادر،همه هست حسین است
کشته شد یتیم مجتبی
سوزد و گرید خون خدا
شد شهید قاسم قاسم قاسم۲

گل گلزار عصمت،حامی دین امت
نهضت کربلا را،خون او داده عزت
کشته شد یتیم مجتبی
سوزد و گرید خون خدا
شد شهید قاسم قاسم قاسم۲

آمده اذن بگیرد،تا رود سوی میدان
تا کند جانفدایی،به ره دین و قرآن
کشته شد یتیم مجتبی
سوزد و گرید خون خد

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نوحه های دهه ی اول محرم98(حضرت قاسم ابن الحسن ع) -(تو هدیه از سوی خدایی) * رضا یعقوبیان

911

نوحه های دهه ی اول محرم98(حضرت قاسم ابن الحسن ع) -(تو هدیه از سوی خدایی) تو هدیه از سوی خدایی
قاسم یتیم مجتبایی
ای گلبن باغ ولایت
داری تو لطف بی نهایت
آقا تو بر خیل گدایت
مولی حسین آجرک الله۳

بر مجتبی نور دو عینی
پرورده ی دست حسینی
خوی و خصال تو حسینی
ماه جمال تو حسینی
جاه و جلال تو حسینی
مولی حسین آجرک الله۳

آقا منم مهمانت امشب
شرمنده ی احسانت امشب
من از محبان تو هستم
در محفلت مولی نشستم
از مرحمت بگیر تو دستم
مولی حسین آجرک الله۳

همسنگر خون خدایی
کردی تو جانت را فدایی
چون علی اکبر عز و جاهت
بر درگه خالق نگاهت
کرب و بلا شد قتلگاهت
مولی حسین آجرک الله۳

با تیغ بشکسته سرت شد
در خون شناور پیکرت شد
از کینه ها و ظلم عدوان
شد جسم تو پامال اسبان
رفتی تو قاسم سوی جانان

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

نوحه های دهه ی اول محرم98 (حضرت قاسم ابن الحسن ع) -(منم قاسم یتیم مجتبایم) * رضا یعقوبیان

2595
9

نوحه های دهه ی اول محرم98 (حضرت قاسم ابن الحسن ع) -(منم قاسم یتیم مجتبایم) منم قاسم یتیم مجتبایم
فدایی شه کرب و بلایم
عموی مهربانم
تویی آرام جانم
عموجانم عموجان۲

عموجان مشکلم این گونه حل شد
برایم مرگ احلی من عسل شد
خدا داده نویدم
به راه دین شهیدم
عموجانم عموجان۲

ز سوز تشنگی جان بر لبم من
ولی حیران عمه زینبم من
حسن را نور عینم
فدایی حسینم
عموجانم عموجان۲

اگر چه در ره قرآن شهیدم
ولیکن نزد بابا روسپیدم
گل باغ ولایم
به راه دین فدایم
عموجانم عموجان۲

بود میدان جنگ میدان عشقم
بود در این مکان جولان عشقم
انا ابن مجتبایم
گل شیر خدایم
عموجانم عموجان۲

مگر از اکبرت بالاترم من
فدایی علی اصغرم من
بمیرم از برایت
کنم جانم فدایت
عموجانم عموجان۲

شدی قاسم تو پامال ستوران
فدا گشتی

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمد سهرابی

غزل مرثیه حضرت قاسم ابن الحسن ع -(تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت ) * محمد سهرابی

2192
1

غزل مرثیه حضرت قاسم ابن الحسن ع -(تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت ) تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت
پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت

می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو!
سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت

گویند بو کشیدن گل؛ مرگ مؤمن است
بوی خوش دهان تو جان مرا گرفت

من سینه ام دُکان محبّت‌فروشی است
آهن‌فروش از چه دُکان مرا گرفت

دشمن که چشم دیدن ابروی من نداشت
سنگی رها نمود و کمان مرا گرفت

از پیرهای زخمی جنگ جمل رسید
هرچه رسید و عمر جوان مرا گرفت

لکنت نداشت من که زبانم ز کودکی
مومِ عسل چگونه زبان مرا گرفت؟

چون کندوی عسل بدنم رخنه رخنه است
این نیش‌های نیزه توان مرا گرفت

پر شد ز خاک سُمّ فرس چشم زخم من
ریگ روان، همه جریان مرا گرفت

محمد سهرابی

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:17
  • نوشته شده توسط
  • alatashekoodakan
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمینه و زمزمه)ای قاسمم یکبار چشمان خود وا کن * محمود اسدی

615
0

(زمینه و زمزمه)ای قاسمم یکبار چشمان خود وا کن ای قاسمم یکبار چشمان خود وا کن
افتاده ام از پا مرا تماشا کن
ای لاله ی باغم در خون تپیدی تو
در زیر مرکبها قامت کشیدی تو
واويلا واويلا صد آه و واويلا

کنار جسم تو زمزمه می کردم
با دیدنت یاد از فاطمه می کردم
تاب و توان از من زخم تنت برده
به پهلویت دیدم،نیزه گره خورده
واويلا واويلا صد آه و واويلا

بادیدنت پا تا ،سرم پر از درده
بر کمرت خصمی،نیزه فرو کرده
همسفرم میشه سرت به روی نی
ماه عسل میر سرت تو بزم می
واويلا واويلا صد آه و واويلا
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت قاسم علیه السلام -(پسر رفته به بابايش خبرها اينچنين باشد) * محسن صرامی

1515
-1

یا حضرت قاسم علیه السلام -(پسر رفته به بابايش خبرها اينچنين باشد) پسر رفته به بابايش خبرها اينچنين باشد
كرم را ارث از او برده اثرها اينچنين باشد

به حق در آسماني اينچنين نوراني و زيبا
توقع هم همين باشد قمرها اينچنين باشد

به ظاهر سينزده سالش ولي خضر است شاگردش
به حيدر رفته در هيبت نظرها اينچنين باشد

به اصرار خودش آمد به سختي شد عمو راضي
كه در آخر وداع،حال پدرها اينچنين باشد

براي او شهادت از عسل هم هست شيرين تر
براي عاشق بي دل سفرها اينچنين باشد

در آورده به زانو ارزق و اولاد ارزق را
به نسل مرتضي كلأ جگرها اينچنين باشد

به زير سم مركب ها قدش هم قد اكبر شد
در اين راهي كه او رفته خطرها اينچنين باشد

چه دامادي چه قدي به،به اين طرز حنابندان
به پيش آل پيغمبر هنر

  • یکشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:33
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

شب ششم محرم حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام -(سیزده ساله جوانی که گل باغ ولاست) *استاد سید هاشم وفایی

726
1

شب ششم محرم  حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام  -(سیزده ساله جوانی که گل باغ ولاست) شمس الشرف

سیزده ساله جوانی که گل باغ ولاست
قمرنجمه وشمس الشرف کرب وبلاست

نوراو ناب تر از رنگ عقیق یمنی است
پرورش یافته ی مکتب ناب حسنی است

طینتش نورولبش کوثروقدش طوباست
نوۀ حیدرکرار وعزیز زهراست

نور از روی جبینش به فلک می تابد
مهرایمان ویقینش به فلک می تابد

نوجوانی که به پیران جهان راهبراست
یم ایثار ووفا را صدفی پرگهر است

داشت جامی به کف از جام وفا زرین تر
اشتیاقش به شهادت زعسل شیرین تر

نامۀ مرد جمل را به روی دست گرفت
سیزده جام عسل را به روی دست گرفت

بغض پنجه به دل وراه گلویش میزد
بس که او بوسه به دستان عمویش میزد

گفت دانی به شما عشق وارادت دارم
ای عموجان به دلم شوق شهادت دارم

ای کری

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شب ششم محرم حضرت قاسم ابن الحسن(ع) -(باد وقتی که برآن حلقه‌یِ گیسو اُفتاد) * حسن لطفی

589

شعر شب ششم محرم حضرت قاسم ابن الحسن(ع) -(باد وقتی که برآن حلقه‌یِ گیسو اُفتاد) باد وقتی که برآن حلقه‌یِ گیسو اُفتاد
دید در قلبِ حرم باز هیاهو اُفتاد

سیزده بار زمین بوسه زده پایش را
بسته بر بازویِ خود هدیه‌ی بابایش را

بنویسید که خورشید نقابش شده ست
باز زانویِ ابالفضل رکابش شده است

به جُز این پیرهنش نیست نیازی هم نیست
زِره ای قدِ تنش نیست نیازی هم نیست

بگذارید رَوَد حوصله‌اش سَر رفته
چه نیازی به زِره داشت به حیدر رفته

آنکه مانند علمدار جگر دارد اوست
آنکه شمشیرِ حسن را به کمر دارد اوست

رخصتی تا دهدش ، سمت عمو می‌آيد
چقدر بیرقِ عباس به او می‌آید

دلِ میدان زده و هیچ هماورد نبود
پیش او در دلِ این معرکه یک مرد نبود

رجزی خواند بدانند بلاغت دارد
شیر بر طرزِ کمین کردنش عاد

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:26
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

غزال شب ششم محرم الحرام -(خون غزل می ریخت از بیت بیت رزم او ضرب المثل می ریخت) * بردیا محمدی

802

غزال شب ششم محرم الحرام -(خون غزل می ریخت از بیت بیت رزم او ضرب المثل می ریخت) خون غزل می ریخت
از بیت بیت رزم او ضرب المثل می ریخت

با دست خود خورشید
در کهکشان دامنش ماه و زحل می ریخت

سرمه نکش بر چشم
کِی زرگری روی طلا رنگ بدل می ریخت!؟

اشک عمو وقتی
آرام قاسم را گرفتش در بغل..،می ریخت

وقت اذان عشق
از منبر حلقوم او "خیر العمل" می ریخت

مثل حسن شیر است
مردانگی از چهره ی این شیریَل می ریخت

از مصحف رزمش
آیه به آیه سوره ی "فتح جمل" می ریخت

خون عدوی پست
از پنجه ی این شیرزاده در جدل می ریخت

آنقدر سر انداخت
از خستگی حتی عرق های اجل می ریخت

تیری به بالش خورد
سنگ عدو بر کنج ابروی هلالش خورد

چون ابر باریده
انگار در این دشت قاسم پهن گردیده

کفتارها دیدند
نعش عقابی که پرش را ن

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر حضرت قاسم(ع) -(آمد ز ابر خیمه برون قرص روی ماه) * وحید دکامین

600

شعر حضرت قاسم(ع) -(آمد ز ابر خیمه برون قرص روی ماه) آمد ز ابر خیمه برون قرص روی ماه
وجه شبه به روی مَهَش، خور به صبحگاه
گویا که پا نهاده حسن در جمل، به راه
خیره به سوی او همه لشگر، همه سپاه

در قامتش قیامت کُبراست بنگرید
ابنُ الحسن کریم دو دنیاست بنگرید

بر عارض است زلف سیاهش شکن،شکن
لعل لبش چو سنگ عقیقی است در یمن
حتی نداشت خوود و زره بر سر و به تن
تنها ز پیروهن به تنش داشت یک کفن

آمد رجز به نام حسن خواند «یا حسن»
نامش به خاطر همگان ماند با حسن

استاد رزم هر که اباالفضل می شود
او یک تنه حریف دو صد رذل می شود
جانش به پای تیغ کجت بذل می شود
چون میکُشی تو،صاحب یک فضل می شود

دشمن اگر که أزْرَقِ شامی ست بهتر است
خونش حلال تو،که گمان می کند سر است

  • پنج شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:44
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد