قاسم بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت قاسم (ع) -(به نامه نامیه حسن،زاده ی کرم قاسمه) * الیاس محمدشاهی

490

شور حضرت قاسم (ع) -(به نامه نامیه حسن،زاده ی کرم قاسمه) بند اول

به نامه نامیه حسن،زاده ی کرم قاسمه
کریم بن کریم و،شور محشرم قاسمه

شهزاده قاسمه،دلداده قاسمه
مثاله مجتباست،آزاده قاسمه

زیبائیت نداره،در عالَ،مین همتا
صنم مه جبینِ، نجمه و،مجتبی

شهزاده یاقاسم

بند دوم

خشم هاشمی توچشاش،شاگرده قمر قاسمه
هرکس دیدصورتشوگفت،قمر در قمر قاسمه

رزم آورقاسمه،جنگاورقاسمه
نوجوونه حسن،دلاور قاسمه

زدی بر قلبه لشکر ، ماننده، مرتضی
با دمه تنکرونی،فَ أنابن ال،مجتبی

شهزاده یاقاسم

بند سوم

انگاری روزه خیبرو ، تکراره جنگ جَمَلِ
شهادت در راهه حسین،واسش اهلی من عسلِ

شیرِ نَر قاسمه،با جگر قاسمه
حقا نَ،وه ی مولا حیدر قاسمه

سپاهه کوفه وشام،رو دست به،سَرکردی
توی نبرده تَن به ، تَن بی ه‍َ مٰآوَردی

شهزاده یاقاسم

  • یکشنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت قاسم(ع) -(مستِ نامه حضرتِ قاسمم) * الیاس محمدشاهی

353
0

شور حضرت قاسم(ع) -(مستِ نامه حضرتِ قاسمم) بند اول

مستِ نامه حضرتِ قاسمم
صیده دامه حضرتِ قاسمم
اعتبارم اینه تویِ جهان
(من غلامه حضرتِ قاسمم2)

ماهه شبای تیره و تارم
نوکریه خونه ی قاسم شده کارم
گُل میکنه اسمت روی لبهام
تو دنیا افتخارمه قاسمِ آقام

دلدار ودلبرم، سایت روی سرم
فرزنده ارشده ، آقای بی حرم
کرامته شما ، ماننده مجتبی
قاسم جان اربعین، ببرم کربلا

شهزاده یاقاسم

بند دوم

من گدایِ حضرتِ قاسمم
خاکِ پایِ حضرت قاسمم
از تولد تا دَمِ مُردَنَم
(جون فدایِ حضرتِ قاسمم2)

بِهِم یه لحظه ، مَحَل نزاری
تنها میمیرم باغَم و دَرده خُماری
حساب وا کردم ، رویِ نگاهت
(آقا عنایتی به این سگ سیاهت2)

ای شهریاره من، دار و نداره من
داماده کربلا ، زیبا نگاره من
شیرِ دلاوری ، یَلِ نام آوری
خیلی بهت میآد، مقامِ سروری

شهزاده یاقاسم

  • دوشنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 17:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 سیدبشیر حسینی میانجی

مدح زیبای حضرت قاسم ابن الحسن (ع) -(شعر شاعر فقط غزل شده است) * سیدبشیر حسینی میانجی

686
3

مدح زیبای حضرت قاسم ابن الحسن (ع) -(شعر شاعر فقط غزل شده است) شعر شاعر فقط غزل شده است
مشکل عشق تا که حل شده است

شعله ور ميشود خدا را شكر
آتش دل كه مشتعل شده است

ماه شور است و روز عاشورا
كربلا عرصه ي عمل شده است

عشق را بنگريد و عاشق را
از چه بر خويش بي محل شده است؟

كيست اين سينه چاك عرصه ي حُسن؟
مست جام مي ازل شده است

اين جوان كيست چابك و چالاك؟
واله از وَقر او جبََل شده است

از غضب سرخ گشته چشمانش
تيغ ابروي او اجل شده است

صورتش ماهپاره را مانَد
مشتري بر رخش زُحل شده است

بسته بر سر عمامه ي سبزي
وه چه زيبا و بي بدل شده است

سيزده ساله است و پير خِرد
عشق و ايثار او مثل شده است

دشت ميلرزد از صلابت او
زير پايش خطِ گُسل شده است

گرچه بر تن زره نپوشيده
ليك آماده ی جدل شده است

باز مانده است بند نعلينش
بس كه مشتاق لم يزل شده است

كاش امام حسن در اينجا بود
كه ببيند پسر چه يل شده است

قاسم است اين جوان كه در كامش
مرگ، شيرين تر از عسل شده است

گو «بشیر»ا ز روز عاشورا
شعر شاعر فقط غزل شده است

  • سه شنبه
  • 17
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:20
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت قاسم (ع) -(ذکر زیبای محشر قاسم الله اکبر) *کربلایی جواد محمدی

1399
3

شور حضرت قاسم (ع) -(ذکر زیبای محشر قاسم الله اکبر) ذکر زیبای محشر قاسم الله اکبر
کراماتت حسینیو نگاهت هیبت آور
عزیز الله قاسم

زلفت درهم چلیپا قامتت سرو طوبی‌ا
با اهلا من عسل گفتن شدی بر نجمه طاها
عزیز الله قاسم

نوه ی شیر خدا، ساقی جام عسلم
دلبر حضرت عباس یل بی بدلم
سیزده ساله ولی مثال صدها شیرم
چرا که من پسر فاتح جنگ جملم

الله الله الله قاسم صنم رعنا
الله الله الله قاسم غزل زیبا
الله الله الله مِرآتُ المجتبی
الله الله الله قاسم ولی و والا

قاسم مدد یاقاسم
............................................
بند دوم

همه مبهوت و حیران قاسم تا میده جولان
گردوخاکی میان معرکه آمد چو طوفان
عزیزالله قاسم

شیرینی مثل حلوا نطق تو نطق شیوا
فا انا ابن الحسن گفتی به دشمن بی محابا
عزیزالله قاسم

کربلا نایبِ سردار جمل ها شده ای
افتخار علی و حضرت زهرا شده ای
جلوی چشم حرم چند قدم راه برو
چقَدَر مثل علی اکبر لیلا شده ای

الله الله الله قاسم نوه‌ی حیدر
الله الله الله قاسم دم سرتاسر
الله الله الله سری از همه واللهِ
الله الله الله قاسم یل جنگاور

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت قاسم (ع) -(جوانانِ بنی هاشم) *کربلایی جواد محمدی

2574
11

شور حضرت قاسم (ع) -(جوانانِ بنی هاشم) جوانانِ بنی هاشم
سوی میدان شدن عازم
یکی از دیگری سرتر
به نام حضرت قاسم - عزیز الله مدد قاسم

ندا آمد صدا ای جان
صدایی در دل میدان
میان معرکه فریاد
عمو جانم سنه قوربان - عزیز الله مدد قاسم

پا به میدان زدو میدان گردوخاکی رخداد
دست به شمشیر زد این نوجوان تازه داماد
تا سر چهار پسر ازرق شامی افتاد

امیرو سرور قاسمه
نور کوثر قاسمه
عشق مادر قاسمه
قلب لشگر قاسمو
کیمیاگر قاسمه

مثال حیدر قاسمه
در و گوهر قاسمه
نطق جوهر قاسمه
می و ساغر قاسمو
حیرت آور قاسم

قاسم مدد یا قاسم
............................................
بند دوم

تو بی همتا قدت رعنا
نگاه تو پُر از معنا
حسینی خوی تو قاسم
حسنی روی تو زیبا - عزیز الله مدد قاسم

کمان ابرو سیه گیسو
برومندی به هر بازو
حریفانت همه از دَم
به پیش تو زدن زانو - عزیز الله مدد قاسم

مات و مبهوت همه جوشن او پیرهنش
انبیا پشت سرش لحظه‌ی عازم شدنش
زمین لرزید ز فریاد انا بن الحسنش

قامت طوبا قاسمه
تیغ برنا قاسمه
ماه زیبا قاسمه
عرش اعلا قاسمو
دین و دنیا قاسمه

تمام قرآن قاسمه
تیغ بران قاسمه
شیر غران قاسمه
مثل طوفان قاسمو
روح و ریحان قاسم

قاسم مدد یا قاسم

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:20
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت قاسم (ع) -(ای خدا بازم اَجل اومده) *کربلایی جواد محمدی

627
0

شور حضرت قاسم (ع) -(ای خدا بازم اَجل اومده) ای خدا بازم اَجل اومده
پسر شیر جمل اومده
شاخ شمشادِ حسنو ببین
سفر ماه عسل اومده

الماس گوهر باتو میدرخشه
دوست دارم که عمرم باتو سرشه
دنیا باشه اگه مثال کشتی
هستی قاسم ناخدای عرشه

سرو سرور قاسم
ساقی می و ساغر قاسم
عینا خود حیدر قاسم ، قاسم قاسم جان

دل و دلبر قاسم
ذکر دم محشر قاسم
هستی به جهان سر قاسم ، قاسم قاسم جان

قاسم مدد یا قاسم

.................................
بند دوم

مرحبا به این همه قدرتت
برق چشمانِ با اُبُهَتِت
ازرق شامی میزنه زانو
وقتی که میشه محو شوکتت

هستی مالک تو به کل هستی
عشق تو شد ره خدا پرستی
ثابت کردی تو به کوفه قاسم
فرزنده شیر جمل تو هستی

یل نامی قاسم سرباز قیامی حامیه امامی قاسم
قاسم قاسم جان

تب و تابی قاسم اصل می نابی قاسم تو فصل خطابی قاسم
قاسم قاسم جان

قاسم مدد یا قاسم

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:05
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

واحد شب ششم محرم -(ای عمو فدایت) * مجید مراد زاده

519

واحد شب ششم محرم -(ای عمو فدایت) ای عمو فدایت
یتیم مجتبایت
بده اذن میدان
جان را کنم فدایت

تاکنم سرم راعموجان
نذرعلی اصغرت
تاروم به میدان
بگیرم من انتقام مادرت
توکه جای پدربوده ای
همیشه بالای سرم
اذن و رخصتی ده
در این دشت
باشم بجای پسرم
دارم این گفتگو
ای عمو ای عمو
قاسمت شود فدایت

پور مجتبایم
دلیری ات مثل شد
طعم مرگ به کامت
شیرین تر از عسل شد
تا که ناله زدی عموجان
افتادم ازپشت فرس
تا که زیر اسبان عزیزم
تو می زدی نفس نفس
بدنت کش امده شکسته
تمام استخوان تو
نفست بریده عزیزم
بندامده زبان تو
جان قاسم عمو
یک عمو جان بگو
تاحسین شود فدایت

  • سه شنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 17:32
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت قاسم(ع) -(کینه ها داشتند از کوچه و پُر کار شدند) * محسن راحت حق

399

مرثیه حضرت قاسم(ع) -(کینه ها داشتند از کوچه و پُر کار شدند) کینه ها داشتند از کوچه و پُر کار شدند
تا که دیدند حسن زاده بُود هار شدند

ابتدا دور گرفتند.... که جایی نرود...
وَ سپس تیغ کشیده همه قدّار شدند

تا نَفَس بود زدند و نفسش بند آمد..
خاطره آسوده شدند و پی آزار شدند

نعل ها آمدند و خُرد نمودند تنش
باز احیاگر عکسِ در و دیوار شدند

کربلا مثلِ مدینه شد و ارباب شکست
صحنه ها در نظرِ شاه چنان خار شدند

  • جمعه
  • 15
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 18:20
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی شب ششم توسل حضرت قاسم(ع ) * مرتضی محمودپور

475

نوحه سینه زنی شب ششم توسل حضرت قاسم(ع ) ◾نوحه ی سینه زنی
◾شب ششم
◾توسل حضرت قاسم(ع)

◾بنداول
قاسمم من یتیم و زاده ی مجتبایم
با لب لعل عطشان کشته در کربلایم
زیر سم ستوران
ذکر لبهام عموجان(۲)
ای عمو ای عموجان (۳)

◾بنددوم
از فرس تا فتادم در دل این بیابان
استخوانم شکسته زیر سم ستوران
صورتم شد دگرگون
قامتم گشته گلگون (۲)
ای عمو ای عموجان (۳)

◾بندسوم
من فدایی اکبر گشته ام ای عموجان
جسمم افتاده بیجان بر روی خاک سوزان
کن نگاهی ز رحمت
بابا آمد ز جنت(۲)
ای عموجان عموجان (۳)

  • شنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:08
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا قاسم ابن الحسن_با شهد احلی من عسل، لبریز جام جان نمود * اسماعیل تقوایی

463

یا قاسم ابن الحسن_با شهد احلی من عسل، لبریز جام جان نمود یا قاسم ابن الحسن
با شهد احلی من عسل، لبریز جام جان نمود
او جان خود آماده ی، دیدار باجانان نمود

آمد که گیرد از عمو، اذن جهاد خویش را
باران اشکش آمد و چشم عمو گریان نمود

با التماسش عاقبت اذن جهادش را گرفت
بی خود بود وبی زره، آهنگ آن میدان نمود

عازم برای جنگ شد، مه پاره ای از خیمه گه
با حسن روی خویشتن هردشمنی حیران نمود

ان تنکرونی خواند او،من قاسمم فرع الحسن
اصل ونسب را عرضه بر آن خلق بی ایمان نمود

با رزم قاسم زنده شد، یاد حسن در کربلا
شیر جمل باز آمد ودر کربلا طوفان نمود

وای از دمی که شد ندا،آه ای عمو فریاد رس
با این مدد خواهي خود، حال عمو ویران نمود

در زیر نعل اسبها، له‌ شد تمام پیکرش
اینگونه جان خویش را، در راه دین قربان نمود

اندر کنار پیکرش آمد حسین فاطمه
با دیدن آن مه لقا، بس ناله وافغان نمود

خواباند نعش قاسمش، اندر کنار اکبرش
در دفراق ایندو را، اینگونه او درمان نمود

شعر:اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 19:23
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

شب ششم محرم حضرت قاسم(ع) -( پا بر زمین مکوب ،عمو در کنار توست) * احمد علوی

374

شب ششم محرم حضرت قاسم(ع) -( پا بر زمین مکوب ،عمو در کنار توست) پا بر زمین مکوب ،عمو در کنار توست
این سرو قد خمیده که دار وندار توست

ای ماه سیزده شبه ی دشت کربلا
ماه شب چهاردم بی قرار توست

دل بردن از امام وسراپا عسل شدن
این کار کار بی هنران نیست،کار توست

"لاتجزعی" بخوان و برو تا خود خدا
وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست

من فکر میکنم که خدا از در بهشت
هر چه کلید ساخته در اختیار توست

ای جان فدای نغمه ی "ان تنکرونی"ات
هر کس شهید عشق شود از تبار توست

حتی به بند کفش تو باید دخیل بست
این بند باز مانده گره یادگار توست

دارد زره به قامت تو گریه میکند
حتی کلاه خود تو هم داغ دار توست

قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند
این تکه های تن سند افتخار توست

در کربلا ضریح برایت نساختند
در سینه های مردم عاشق مزار توست

  • یکشنبه
  • 24
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 09:47
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع)_شب ششم محرم -( دعایِ دیشب تو زود مستجاب شده) * حسن لطفی

681

شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع)_شب ششم محرم -( دعایِ دیشب تو زود مستجاب شده) دعایِ دیشب تو زود مستجاب شده
یتیمِ خانه‌ی ما خانه‌ام خراب شده

غریب هستی و آهِ غریب می‌گیرد
دعای قلبِ شکسته عجیب می‌گیرد

سبک شدی و رویِ دستهای منی
چقدر شکل جوانیِ مجتبای منی

بگو چکار کنم داغِ بی حسابت را
نگفتمت که نگیر از رُخَت نقابت را

فرشته‌ها به کنارت از آه می‌سوزند
به ما نگاه کن ای بی گناه می‌سوزند

به رویِ خاک چرا چاک چاک می‌مانی
بغل که می‌کنمت رویِ خاک می‌مانی

حلال کن نوه‌ی فاطمه عمویت را
شبیه قاب دو دستم گرفته رویت را

اگر که باز کنم باز می‌شود رویت
حسن کنارِ من و شانه می‌زند مویت

همینکه سنگ زدندت خلاصه اُفتادی
میانِ تیغ و شن و سنگ و ماسه اُفتادی

رسید دادِ تو با شیهه‌های اینهمه اسب
تو را شناختم از لابه‌لای اینهمه اسب

بهم نریز نبینم غمِ خزانِ تو را
یتیمِ من چه کنم داغ بی امانِ تو را

بگو عمو ، نه از این سینه بر نمی‌آید
چگونه جا بزنم چند استخوان تو را

سپاه رد شد و دیدم که گیر اُفتادی
میانِ معرکه دیدم کشان کشانِ تو را

چقدر نعل بهم ریخت نوجوانِ مرا
بگو چگونه مرتب کنم دهان تو را...

  • یکشنبه
  • 24
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:17
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

حضرت قاسم(ع) -(قاسم آن نوباوه باغ حَسن) *حجة الاسلام نیر تبریزی

460

حضرت قاسم(ع) -(قاسم آن نوباوه باغ حَسن) قاسم آن نو باوه باغ حَسن
گوهر شادابِ دریاى مُحن

شیر مستِ جام لبریز بلا
تازه داماد شَهید كربلا

چارده ساله جوانِ نو نهال
بُرده ماه چارده شب را بسال

قامتش شُمشاد باغستان عشق
رُوش مُرآت نگارستان عشق

در حَیا فرزانه فرزند حسن
در شجاعت حیدرِ لشگر شكن

با زبان لابه نزد شاه شد
خواستارم عزم قربانگاه شد

گفت شَه كاى رَشك بستان اِرم
رو تو در باغ جوانى خوش به چم

همچو سرو از باغِ غم آزاد باش
شاد زى و شاد بال و شاد باش

مهلاً اى زیبا تذر و خوش خرام
این بیابان سر به سر بند است و دام

الله‏ اى آهوى مشگین تتار
تیر باران است دشت و كوهسار

بوى خون می آید از دامانِ دشت
نیست كس را زان امید باز گشت

چون تو را من دور دارم از كنار
اى مرا تو از برادر یادگار

كى روا باشد كه این رَعنا نَهال
گردد از سُمّ سُتوران پایمال

كى روا باشد كه این روى چون رود
غَلطَد اندر خون به میدان نبرد

گفت قاسم كاى خدیو مُستطاب
اى تو ملك عشق را مالک رقاب

گر چه خود من كودک نو رسته‏ ام
لیك دست از كامرانى شسته‏ ام

من به مهد عاشقى پرورده‏ ام
خون به جاى شیرِ مادر خورده‏ ام

كرده در روز ولادت كام من
باز، با شَهد شَهادت مام من

گر چه در دور جوانى كام‏ ها است
كامِ من رفتن به كام اژدها است

كام عاشق غرقه در خون گشتن است
سر به خاکِ كوى جانان هشتن است

ننك باشد در طریق بندگى
بر غلامان بى شهنشه زندگى

زندگى را بى تو بر سر خاك باد
كامرانى را جگر صد چاك باد

لابه‏ هاى آن قتیل تیر عشق
می نشد پذرفته نزد پیر عشق

بازگشت آن نو گل باغ رسول
از حضور شاه نومید و ملول

شد به سوى خیمه آن گلگون عذار
از دو نرگس بر شقایق ژاله بار

چون نگردد گفت سیر از زندگى
آن كه نپسندد شهش بر بندگى

چون زِ بى قَدرى نكردت شه قبول
رَخت بر بند از تن اى جان مَلول

سر كه فتراكش نبست آن شهسوار
گور سر خود گیر و بر سر خاك بار

سر به زانوى غم آن والا نژاد
كآمدش ناگه زِ عهد باب یاد

كه به هنگام رَحیل آن شاه فرد
هیكلى بر بازویش تعویذ كرد

گفت هر جا سخت گردد بر تو كار
نامه بگشا و نظر بر وى گمار

هر كجا سیل غم آرد بر تو رو
این وصیت باز كن بنگر در او

گفت كارى سخت‏تر زین كار نیست
كه به قربان گاه عشقم بار نیست

یا چه غم زین بیش‏تر كه شاه راد
رَه به خلوت گاه خاصانم نداد

نامه را بگشود و دیدش كش پدر
كرده عهدش كاى همایون رُخ پسر

اى تو نور چشم عم و جان باب
وى مرا تو در وفا نایب مَناب

من نباشم در زمین كربلا
بر تو بخشیدم من این تاج ولا

چون ببینى عم خود را بى مُعین
در میان كار زارِ اَهل كین

زینهار اى سرو رَعناى سهى
لابه‏ ها كن تا بپایش سر نَهى

جهد كن فردا نباشى شرمسار
در حضور عاشقان جان نثار

جان بشمع عشق چون پروانه زن
خود بر آتش چابک و مردانه زن

بر قد موزون كفن میكن قبا
اندر آن صحرا قیامت كن بپا

شاهزاده خواند چون عهد پدر
با ادب بوسید و بنهادش به سر

مى‏ نگنجد از خوشى در پیرهن
حجله داماد شد بِیت الَحَزن

عُقدهاى مشكل ش گردید حل
وان همه انده به شادى شد بدل

از شعف چون غنچه خندان شگفت
شكر اِیزد را به جاى آورد و گفت

اى همایون قرعه اقبال من
كآیه لاتقنط آمد فال من

شكر لله كافتتاح این مثال
كوكب بختم بر آورد از وبال

در فضاى عشق بال افشان شدم
لایق قربانى جانان شدم

عهده نامه برد شادان نزد شاه
با تضرع گفت كاى ظل اله

سوى در گاهت به كف جان آمدم
نک زِ شه در دست فرمان آمدم

گر خطِ اِمضای این منشور را
وز جَسارت عُذر نِه مامور را

دید چون شاه آن خطِ مینو نگار
شد بسیم از جزع مروارید بار

گفت كاى صورت نگار خوب و زشت
جان فداى دست تو كاین خط نوشت

جان فداى دست تو اى دست حقّ
كه گرفته بر همه دستى سَبق

این بگفت و راند سوى رزمگاه
یا به طعنه گفت با میر سیاه

ک اسب خود را داده‏ ئى آب اى لعین
گفت آرى گفت و یحکِ شرم بین

اسب تو سیراب و فرزند رسول
نک زِ تاب تشنگى از جان ملول

سر به زیر افكند از شرم آن عنید
كه به پاسخ حُجتى در خور ندید

شامئى را گفت ساز جنگ كن
سوى روزم این صبى آهنك كن

گفت شامى ننگ باشد در نبرد
كافكند با كودكى پیكار مرد

خود تودانى كه مرا مردانِ كار
یك تنه همسر شُمارد با هِزار

دارم اینک چار فرزند دلیر
هر یكى در جنگ زاوى شیر گیر

نک روان دارم یكى بر جنگ او
با همین از چهره شویم ننک او

گفت اینان زادگان حیدرند
در شُجاعت وارث آن سَرورند

خردسال از بینیش خرده مگیر
كه زِ مادر شیر زاید زاد شیر

از طراز چرخ بودى جوشن ش
گربخردى تن بر این دادى تنش

این شررها كن نژادِ آتش اند
خرمنى هر لحظه در آتش كشند

نسل حیدر جملگى عمر و افكنند
كه به نسبت خوشه آن خرمنند

آن كه از پستان شیرى خوردِ شیر
گرچه خُرد آمد شُجاع است و دلیر

گر نبودى مَنع زنجیر قضا
تنگ بودى بر دلیریشان فضا

داد شامى از سیه بختى جواز
پور را بر حَربِ آن ماه حجاز

شاهزاده راند باره سوى او
یافت ناگه دست بر گیسوى او

مَركِشان بر بود از زین پیكرش
داد جولان در مصاف لشگرش

آنچنانش بر زمین كوبید سخت
كاستخوان با خاک یكسان گشت و پَخت

هم یكایک آن سه دیگر زاد وى
رو به میدان گه نهاد او را زِ پى

در نخستین حملهء آن میر راد
پاى پیكارش نماند و سر نهاد

ساكنان ذُوره عَرش بَرین
زآسمان خواندند بر وِى آفَرین

شامى آمد با رُخ اَفروخته
دل زِ داغ سوگوارى سُوخته

اَهرمن چون با فرشته شد قرین
كرد رو بر آسمان سُلطان دین

كای مهین یزدانِ پاک ذُوالمَنَن
این فرشته چیره كن بر اَهرمن

لب بهم ناورده شه سَبط كریم
كرد شامى را به یك ضربت دونیم

زان چنان دعوت نبود این بس عجیب
بود عاشق صُوت داعى را مَجیب

اى خوش آن صُوتى كه او جوایاى اوست
رأى این در هر چه خواهد رأى اوست

نى معاذالله خَطا رفت اى عجیب
صُوت داعى بود خود صُوت مَجیب

داند آن كز سرّ عشق آگه بود
كاین همه آوازها از شاه بود

رو حدیث كُنت سَمعه بازخوان
تا بیابى رَمز این سرّ نَهان

شد چو از تیغش دونیم آن رزم كوش
مَرحَبا آمد زِ یَزدان ش به گوش

تافت شهزاده عنان از رزمكاه
شكوه بر لب از عطش تا نزد شاه

دید چون خوشیده یاقوت تَرس
بر دهان بنهاد شاه اَنگشتَرش

در صَدف گفتى نهان شد گوهرى
یا هِلالى شد قَرین و مُشترى

كرد آگاهش زِ رَمز عشق شه
بر دهانش مهر زد یعنى كه صه

چشمه‏ جوشیدِ از آن چو سلسبیل
زندگى بخش دو صد خضرِ دلیل

چون لب لعلش از او سیراب شد
تشنه دیدارِ جدّ و بابش به شد

تاخت سوى رزمگه با صد شتاب
باد یا چون تشنه مستع جل بر آب

شیر بچه تیغ مرد افكن به مُشت
كشت ازآن رو به مردان آنچه كُشت

حیدرانه تیغ در لشگر نهاد
پُشته‏ ها از كُشته‏ ها ترتیب داد

ظالمى زد ناگهش تیغى به فرق
تن زِ زین بر گشت در خون گشت غرق

كرد رو با شیرِ حقّ كى داورم
وقت آن آمد كه آئى بر سرم

شاهِ دین آمد به بالین حبیب
دید دامادى دو دست از خون خضیب

سر بریدن را ستاده بر سرش
قاتلى در دست خونین خنجرش

دست او افكند با تیغى زِ دوش
لشگر از فریاد او آمد به جوش

زد به لشگر شاهِ دین با تیغِ تیز
گرم شد هنگامه جنگ و گریز

پیكرِ آن تازه دامادِ گزین
شد لگدكوب سُتور اَهل كین

شه چو آمد بار دیگر بر سرش
دید با حالى دگر گون پیكرش

برگ برگ نو گلِ باغِ هُدى
از سُموم كین شده از هم جدا

گفت با صد حسرت و خون جگر
كاى همایون فال و فرُخ رُخ پسر

قاتلانت در دو عالم خوار باد
خصم شان پیغمب

  • چهارشنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 23:30
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( با غنچه های ِ دشت و دمن مو نمی زند ) * روح الله قناعتیان

381

شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع) -(  با غنچه های  ِ دشت و دمن مو نمی زند ) با غنچه های ِ دشت و دمن مو نمی زند
با مُشک و زعفران و ختن ، مو نمی زند

با انبیاء ِ پاک ِ سلف ، هم طراز هست
با نِکهـت ِ بهـشت ِ عَـدَن ، مـو نمی زند

رُقعه به دست ، بسته و... آماده ، آمـده
با غیـرت و غـرور ِ حسـن ، مو نمی زند

یاقـوت ِ چشـم های ِ حُنِـینیّ ِ این پسر
با خـاتـم ِ نفیـس ِ یمـن ، مو نمی زند

با شیر ِ خِبره ی ِ جَمل از جامع ِ صفات
وقت ِ نبـرد ، بین دو تـن ، مو نمی زند

مرهب مساوی از دم ِ تیغش دو نیم شد
اصـلاً بـگو دوبـاره بـزن ، مو نمی زند

بو می کشید ، عطر تنش را حسین گفت
او با علی ِ اکـبر ِ مـن ، مو نمی زند

هر دو شکسته سینه ، نفس می کشند... آه
با مادرش به وقت ِ سخن ، مو نمی زند

کندو که پاره گشته از آن می چکد عسل
با زخم ِ باز کرده ِ دهن ، مو نمی زند

  • چهارشنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:03
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شهادت قاسم بن الحسن(ع)شب ششم -( پاشو به پای بی رمق من توان بده) * سید پوریا هاشمی

382

شهادت قاسم بن الحسن(ع)شب ششم -( پاشو به پای بی رمق من توان بده) پاشو به پای بی رمق من توان بده
دور و برم ز هلهله غوغا شده عمو

ای دست خط کوفی من خط خطی شدی
با چند نیره پای تو امضا شده عمو

انگار باز هم حسن از کوچه امده
مثل قباله ای کمرت تا شده عمو

دیدم که چند طایفه از روت رد شدند
دیدم که روی جسم تو دعوا شده عمو

چیزی نگو شکاف لبت باز میشود
سنگی بزرگ در دهنت جا شده عمو

سینه به سینه هم ببرم باز مشکل است
قدّت برابر قد سقا شده عمو

خونت تمام دور و برم را گرفته است
انگار شیشه عسلت وا شده عمو

  • چهارشنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی شب ششم محرم توسل به قاسم بن الحسن(ع)ملودی و سبک جدید * مرتضی محمودپور

597

نوحه سینه زنی شب ششم محرم توسل به قاسم بن الحسن(ع)ملودی و سبک جدید ◾نوحه سینه زنی
◾شب ششم محرم
◾حضرت قاسم بن‌الحسن(ع)

◾بنداول
زیر سم اسبان ببین
سینه شکسته ای عمو
با تیر کین لعل لب
خشکیده بسته ای‌عمو
بال و پرم زخمی شده
افتاده‌ام من از فرس
از سینه‌ام دیگر برون
عمو نمیآید نفس
عموحسین عموحسین
عموحسین عموحسین(۲)

◾بنددوم
از جنت آمد باب من
همراه زهرا مادرت
گریه کنان بر غربت و
بر لعل خشک انورت
سینه زنان مویه کنان
زهرا ز محشر آمده
یاس کبود مرتضی
همراه حیدر آمده
عموحسین عموحسین
عموحسین عموحسین(۲)

◾بندسوم
گشتم فدای اکبرت
با کام عطشان ای عمو
دینم ادا کردم چنین
با چشم گریان ای عمو
دیدم رخ مادر کبود
شرمنده بابا شدم
من مثل اکبر این چنین
مجنون این لیلا شدم
عموحسین عموحسین
عموحسین عموحسین(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • چهارشنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:51
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

زمینه بسیار زیبای شهادت قاسم ابن الحسن ع اصغر چرمی -(وای از گردش این دور و زمونه) * اصغر چرمی

238

زمینه بسیار زیبای شهادت قاسم ابن الحسن ع اصغر چرمی -(وای از گردش این دور و زمونه) وای از ، گردش این دور و زمونه
قاسم ، شبیه ماه آسمونه
چشم ، حسودا کور بشه الهی
تو رزم ، مثل خود حسن می مونه

با این شمایل
انداخت من رو یاد عموش
عمامش روکردم روپوش
وقتی می رفت چند بار بهش
گفتم عمو زره بپوش

با این شمایل
می بره این دلم رو تا مدینه
چقد رجزهاش به دلم می شینه

یا الله مدد یا قاسم

قلبم ، می زنه انگار نامرتب
کاشکی ، امروز جلو چشای زینب
مثل ، بابام علی یه وقت با صورت
قاسم ، نیفته اینجا از رو مرکب

با صورت افتاد
از روی مرکب خسته شد
راه نفسها بسته شد
مثل مادرم فاطمه
اونم سینه شکسته شد

حق داره قاسم
می ره نبینه خیمه می شه غارت
نبینه عمه هاش می رن اسارت

یا الله مدد یا قاسم

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:24
  • نوشته شده توسط
  • اصغر چرمی
ادامه مطلب

نوحه شهادت حضرت قاسم علیه السلام -(پسر شیر دلیر جملم) * رسول چهارمحالی

141

نوحه شهادت حضرت قاسم علیه السلام -(پسر شیر دلیر جملم) کن حلالم یا حسین ،کن حلالم یا حسین
----------------------
پسر شیر دلیر جملم
به علی و فاطمه ماحصلم
پدرم باب کرم نور ولا
قاسمم من نوۂ شیر خدا

به تنم نیست نه خود و زره ای
آمدم تا بگشایم زعمویم گره ای
سیزده ساله منم در میدان
مادرم به خیمه ، عمه گریان
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
ای عمو، جان تو عبدالهم
قاسمم من عازم قربانگهم
می روم تاجان خود سازم فدا
ای حسین ای کشته ظلم وجفا

ای عمو جان من بلا گردان تو
قاسمت باشد عمو قربان تو
گر گل پرپر نباشد غم مخور
چون علی اکبرنباشدغم مخور
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
دومین اکبر میدان شده ام
مایه فخر شهیدان شده ام
خون رگهای من ازخون علی
حیدرصف شکن آن نورجلی

استخوان های تنم شکسته شد
رشته ی عمرم عمو گسسته شد
ای عمومن تازه چون زهراشدم
من دوبار به زیرِ سُم جا شدم
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
سینه ام بر سینه ات بگذاشتی
ای پدر جان کم به ما نگذاشتی
هم عمو بودی برایم هم پدر
یا حسین جانم ، فدای تو پسر

قاسمی گلگون کفن در کربلا
قاسمی تو یا حسن در کربلا
صولت و صورت امام مجتبی
زور و بازو چون علی مرتضی
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
کن حلالم یا حسین ،کن حلالم یا حسین

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه زمزمه و شور سینه زنی حضرت قاسم(ع)شب ششم محرم * مرتضی محمودپور

382
4

نوحه زمزمه و شور سینه زنی حضرت قاسم(ع)شب ششم محرم ◾نوحه زمزمه سینه زنی
◾شب ششم توسل حضرت قاسم(ع)

◾بنداول
یتیمم و بی پناه آمده‌‌ام دیده‌ تر
داده امامم به من در دل شب این خبر
کشته‌ی راه خدا میشوم و میروم
به پیش باب غریب راس جدا میبرم
زاده‌ی کریم فاطمه
بر لبم این بود زمزمه
یاحسین یاحسین ای عمو(۲)

◾بنددوم
به سوی بزم بلا اگر که من عازمم
ساقی شهد عسل به کربلا قاسمم
مهر عمو بر دلم نام عمو بر لبم
مست تولای او خاک ره زینبم
قهرمان جمل باب من
کریم آل زهرا حسن
یاحسین یاحسین ای عمو(۲)

◾بندسوم
سینه‌ی من چو زهرا شکسته از کین شده
زیر سم اسبها چهره چو رنگین شده
کنار من فاطمه عمو زمین گیر شد
نجمه ز داغم عمو بین حرم پیر شد
من فدای علی اکبرت
میگردم عمو دور سرت
یاحسین یاحسین ای عمو(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • یکشنبه
  • 1
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 13:01
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

شور حضرت قاسم(ع) -(نوه ی یل خیبر، قاسم بن الحسن) * طاها تحقیقی

42

شور حضرت قاسم(ع) -(نوه ی یل خیبر، قاسم بن الحسن) ?بند اول:

نوه ی یل خیبر، قاسم بن الحسن
توئی یک تنه لشکر، قاسم بن الحسن
با اشاره ی ابروت، میشه میدون جنگ
مثل عرصه ی محشر، قاسم بن الحسن

آینه دار هیبت، سردار جمل
هستی واسه نوجوونا ضرب المثل
گفتی به عمو یقین دارم اینکه هست
مُردن توی راه تو احلی من عسل

سرباز نوجوون سپاه خدا تویی
یاری رسون خامس آل عبا تویی
ازرق کیه بخواد که برات قد علم کنه
وقتی که وارث پسر مرتضی تویی

یا قاسم مدد یا قاسم

?بند دوم:

ای تجلی طوفان، قاسم بن الحسن
مثل موج خروشان، قاسم بن الحسن
موندی پای امامت، با تمام وجود
زیر پرچم قرآن، قاسم بن الحسن

با اینکه نداری حتی خود و سپر
مردانه میجنگی از بس داری جگر
تا اِنْ تَنْکُرونی گفتی شد ولوله
فکر و ذکر دشمنا شد اَیْنَ الْمَفَر!

وقتی یا فاطمه میشه ذکر لبای تو
کاری نداره معجزه دیگه برای تو
هَل مِنْ مبارزت سؤال بی جوابه و
هیچکس نمیرسه تا قیامت به پای تو

یا قاسم مدد یا قاسم

?بند سوم:

جان نثار امامت، قاسم بن الحسن
شرح واژه عزت، قاسم بن الحسن
پهلوونی و غیرت، با تو معنا میشه
آیه آیه شهامت، قاسم بن الحسن

دریا دل ترین یل شاطع الْفرات
میلرزه سپاه دشمن با یک نگات
روح مجتبی تویی در جسم علی
پس واسه همین نمیشه جنگید باهات

وقتی قدم میذاری تو غوغای معرکه
میدون میشه برای حریف تو مهلکه
جانانه ضربه میزنی و از تو آسمون
میگن تبارک الله به رزمت ملائکه

یا قاسم مدد یا قاسم

?بندچهارم:

ای امام مسیحا، حجت بن الحسن
نور جنت الاعلی، حجت بن الحسن
بح که میشه به زودی، جمعه ی ظهورت
روز شادی زهرا، حجت بن الحسن

مائیم نوکر و تویی تنها شهریار
وَ اللهه که دشمنت، میشه اهل نار
میرسه ندا یه روز، کرار اومده
وقتی توی دستته تیغ ذوالفقار

تو فارس الحجازی و طاووس جنتی
توو فتنه ها تو حافظ دین و شریعتی
نابودی سقیفه زمانه ظهورته
برپا میشه با نیمه نگاهت قیامتی

یا مهدی مدد یا مهدی(عج)

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

زمینه حضرت قاسم(ع) -(ای میدان دار کربلا، یا قاسم بن الحسن) * طاها تحقیقی

54

زمینه حضرت قاسم(ع) -(ای میدان دار کربلا، یا قاسم بن الحسن) ?بند اول:

ای میدان دار کربلا، یا قاسم بن الحسن
میوه ی قلب مجتبی، یا قاسم بن الحسن
سرباز دین و ولایت، یا قاسم بن الحسن
فدائیه ی خون خدا، یا قاسم بن الحسن

رفتی تو، قلب دشمنا، آقا بی واهمه
با یه سر بندِ سبز لبیک یا فاطمه
ازرقو کشتی به نسلش، دادی تو خاتمه

نوه ی یل خیبر
پهلوون و دلاور
وقتی که میری میدون
به پا میکنی محشر

یا قاسم بن الحسن

?بند دوم:

یل حماسه آفرین، یا قاسم بن الحسن
ماه نشسته بر زمین، یا قاسم بن الحسن
پیش تو بهتر از عسل، یا قاسم بن الحسن
شهادتِ تو راه دین، یا قاسم بن الحسن

دلبر و آروم دل و، یاوره اربابی
تو امید اهل حرم، حامی اصحابی
میدرخشی مثل یه ماه، تو نور مهتابی

نوجوون دلاور
حریف صدتا لشکر
چه قده شبیهی به
جوونی های حیدر

یا قاسم بن الحسن

?بند سوم:

تو جنگجوی با وقاری، یا قاسم بن الحسن
برا حسین افتخاری، یا قاسم بن الحسن
ای پسر شیر جمل، یا قاسم بن الحسن
از مجتبی یادگاری، یا قاسم بن الحسن

خشم تو، مثل ذوالفقار، برّندس ضربه هاش
وقتی تو، میدون میزنی، حریفت رو صداش
دشمنت، ترس و واهمه، می باره از نگاش

امیر با صلابت
کوه شوکت و هیبت
میجوشه توی رگ هات
مردونگی و غیرت

یا قاسم بن الحسن(ع)

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 18:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی محسن پور جهانگیر

زمینه حضرت قاسم(ع) -(از خیمه زده بیرون احلی من العسل شه) *کربلایی محسن پور جهانگیر

37

زمینه حضرت قاسم(ع) -(از خیمه زده بیرون احلی من العسل شه) بند اول؛

از خیمه زده بیرون احلی من العسل شه
انگار حسن اومده تا فاتح جمل شه

دل می‌بره
رجزی که مدام روی لب هاشه
دل می‌بره
آخه خون علی توی رگ هاشه
دل می‌بره
توی معرکه عین خود باباشه

ان ابن الحسن ان ابن علی
ای ازرق بیا اگر که یلی
که خرجت کنم تیغ صیقلی

یا قاسم کریم ابن کریم

بند دوم ؛

ان تنکرونی میگه لشکری رو حریفه
توی گور داره می‌لرزه بدن اون ضعیفه

سر میزنه
اونی که بی زره اومده میدون
سر میزنه
دشمن از ضربات و نگاش حیرون
سر میزنه
یه جوری که حسین میگه بهش ای جون

خدای جنم خدای غضب
میخونه منم یه حیدر نسب
با حمله اش می‌ره یه لشکر عقب

  • سه شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:49
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبدالله باقری

زمزمه شهادت حضرت قاسم(ع) -(داماد خیمه میری و حِرزِت میشه اِن‌یکاد خیمه) * عبدالله باقری

66

زمزمه شهادت حضرت قاسم(ع) -(داماد خیمه میری و حِرزِت میشه اِن‌یکاد خیمه) داماد خیمه
میری و حِرزِت میشه اِن‌یکاد خیمه
به احترام رفتنت ایستاده خیمه
داماد خیمه
جای حسن پشت سرت من اشک می‌ریزم
پیراهن بختت شده کفن عزیزم
زیباییِ صورتتو نقاب می‌گیرم
نمیرسه پات به رکاب (برات بمیرم) ۳

میخ و دری نیست
اینجا هنوز که هیزمِ شعله‌وری نیست
از لگد و فشار در هم خبری نیست
میخ و دری نیست
چرا غم عالم روی دلم نشسته؟
داره میاد صدای استخونْ شکسته
پهلوی مادرم شکست، شد قد خمیده
چطور شکستنت شدی (قامت کشیده؟!) ۳

بریم از اینجا
توو بغلم میون این محشر و غوغا
بیا با هم گریه کنیم برای فردا
بریم از اینجا
تو روی نی میری عروست پای نیزه‌ت
کی این جوری ماهِ عسل میره توو غربت
حقّشه نُقل بپاشن از توو آسمونا
شما رو سنگ میزنن از (رو پشت بوما) ۳

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 17:04
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

واحد شهادت حضرت قاسم(ع) -(بی تو و اکبر مگه میشه یه لحظه زندگی کرد) * بهمن عظیمی

47

واحد شهادت حضرت قاسم(ع) -(بی تو و اکبر مگه میشه یه لحظه زندگی کرد) بی تو و اکبر مگه میشه یه لحظه زندگی کرد
چه بلایی بر سرت آوردن این کُفّار نامرد
جای اینکه رَخت دومادی برای تو بیارم
حالا باید یه کفن هم واسه تو کنار بذارم
دلم خوش بود
که بعد اکبرم تو رو دارم
حالا دیگه به چی امیدوارم
تو هم منو تنها گذاشتی
تو هم رفتی
نگفتی بدتر می‌کنی پیرم
دق می‌کنم از غصه می‌میرم
چرا عمو رو جا گذاشتی
نشسته خون روی چشمات / شدم شرمنده ی بابات
عمو جانم عمو جانم ۲

یادگاریِ داداشم کشته شد ای دادِ بیداد
پیش چشمم جون میدی و کاری از من برنمیاد
بی زره بودی بمیرم زخمات اینقَدَر عمیقه
قرص ماه بودی و حالا صورتت مثل عقیقه
بمیرم که
تنت پر از زخم هلالی شد!
سهم دلم آشفته حالی شد
آهم بلنده از نهادم
تو شاهد باش!
تمومِ خونواده مُو کُشتن
بدجور برادرزاده مُو کشتن
آه ای خدا بِرِس به دادم
کشیده شد قد و بالات / شدم شرمنده ی بابات
عمو جانم عمو جانم ۲

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 17:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر حضرت قاسم بن حسن-(از تنم چند تن درست کنید) * علی اکبر لطیفیان

1593

شعر حضرت قاسم بن حسن-(از تنم چند تن درست کنید) از تنم چند تن درست کنید
بی سر و بی ‌بدن درست کنید
سنگ را بر تنم تراش دهید
تا عقیق یمن درست کنید
زره‌ای تن نکرده‌ام تا خوب
از لباسم کفن درست کنید
از پرِ تیرهای چله‌ نشین
بر تنم پیرهن درست کنید
سیزده مرتبه مرا بُکشید
سیزده تا حسن درست کنید
آن قدر قد کشیده‌ام که نشد
کفنی قد من درست کنید

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت قاسم بن حسن(ای حسن صورت من وه که چه زیباشده ای) *

1283
1

شعر حضرت قاسم بن حسن(ای حسن صورت من وه که چه زیباشده ای) ای حسن صورت من وه که چه زیباشده ای
آبروی علی و حضرت زهرا شده ای
لَک آمد به زمین خاک رهت بر دارد
رونق نون و قلم، کوثر و طه شده ای
کوه بشکافت ز گلبانگ انا بنُ الحسنت
مَثَلِ هیبت طوفانی مولا شده ای
پیکرت زیر سم اسب صدا کرد حسن
گوییا هم نفس کوچه و بابا شده ای
ای بلندای قدت روشنی دیده من
چه سرت آمده کین سان به برم تا شده ای
چشم های علوی صولت تو خیره شده
من تماشایی و تو گرم تماشا شده ای
خواستی تا که بگویی پسر من هستی
علی اکبر شده ای ارباً اربا شده ای
قد کشیدی گل مولا گل بابا گل من
بگمانم به برِ مادر ما پا شده ای
شاعر:محمد فراهانی

  • شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دانلود سبک نوحه حضرت قاسم ابن الحسن -( سرباز دلاور من که ز بانگ رجز تو جان گرفتم ) * حیدر توکلی

3891
1

دانلود سبک نوحه حضرت قاسم ابن الحسن -(  سرباز دلاور من که ز بانگ رجز تو جان گرفتم  ) (به سبک ای پیکر جز قد و بالا)
سرباز دلاور من که ز بانگ رجز تو جان گرفتم
بس گفتم قاسم قاسم گوئیا که لکنت زبان گرفتم
وای تو عزیز عمویی بسته عمرت به مویی
بسته عمرت به مویی
وای شده این آرزویی یک عموجان بگویی
یک عموجان بگویی
قاسم گل من ، قاسم گل من
******
قاسمم که لحظه پیش نعره های یاعلی مدد کشیدی
در همین دقایق کم با عمو بگو چگونه قد کشیدی
وای بدنت کشیده یا که از هم دریده
یا که از هم دریده
وای که به جسم یتیمی این همه نیزه دیده
این همه نیزه دیده
قاسم گل من ، قاسم گل من
******
هر گل چین که رفته زین جا بوسه داده سم مرکب تنت را
هر بوسه همره خود برد تکه ایی ز پیرهن یا که بدنت را
وای تا تو بودی سواره بود

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

مرثیه حضرت قاسم بن الحسن -( ای حسن زاده حسن در حسنت می بینم ) * قاسم نعمتی

1732
6

مرثیه حضرت قاسم بن الحسن -( ای حسن زاده حسن در حسنت می بینم ) ای حسن زاده حسن در حسنت می بینم
روح توحید میان سخنت می بینم
روی لب های تو با نیزه نوشتند حسن
خط کوفی به عقیق یمنت می بینم
گفته بودم که بپوشان سر گیسویت را
که به هم ریخته زلف شکنت می بینم
پدری کرده ام بوسه ز تو حق من است
اثر نعل به روی دهنت می بینم
پسرم ، یوسف نجمه چه سرت آوردند
پنجه ی گرگ بر این پیرهنت می بینم
ماندم از اسب چگونه به زمین افتادی
جای نیزه ز دو سو بر بدنت می بینم
قدری آرام بگیری ، بغلت می گیرم
این چه وضعیست که بر حال تنت می بینم
هر چه بالا بکشم سینه ی تو بر سینه
باز بر خاک بیابان بدنت می بینم

شاعر : قاسم نعمتی

  • سه شنبه
  • 23
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

دانلود سبک نوحه قاسم ابن الحسن -( چه ماهی از خیمه جدا شد ، چه شیری از بیشه رها شد ) * قاسم نعمتی

2970
2

دانلود سبک نوحه قاسم ابن الحسن -( چه ماهی از خیمه جدا شد ، چه شیری از بیشه رها شد ) چه ماهی از خیمه جدا شد ، چه شیری از بیشه رها شد
عجب شوری در خیمه ها شد ، واویلا
سر لفش دست نسیم است ، زنسل آقای کریم است
چه نازی در اشک یتیم است ، واویلا
واویلا ، کجایی حسن رزم قاسم بینی
ز خشکی لبها تو بوسه چینی ، کنارش نشینی
کشیده شمشیر پور یل جمل
گرفته عباس مه پاره ای بغل
شده شهادت اهلا من العسل
یابن الزهرا لبیک یاحسین
******
دعا کن ای نجمه برایش ، تجلی کرده نعره هایش
به صحرا پیچیده صدایش ، حسن جان
رجز می خواند بین لشگر ، ز سمت خیمه آل حیدر
همه گویند الله اکبر ، حسن جان
یا حیدر ، قلندر شده با دمه جاء الحق
به یک قمزه گردن زده از ارزق ، هو الهو هو الحق
نام حسن شد زنده در این زمین
زخیمه سقا زد

  • چهارشنبه
  • 15
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( ماه در خون شناورم، قاسم ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

2596
5

شعر حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( ماه در خون شناورم، قاسم ) ماه در خون شناورم، قاسم
یادگار برادرم، قاسم
کم بزن دست و پا در آغوشم
جان مده در برابرم، قاسم
العطش گفتنت کبابم کرد
سوخت از پای تا سرم، قاسم
سخت باشد به من عزیز دلم
که تو را کشته بنگرم، قاسم
زخم های تن تو کشت مرا
تازه شد داغ اکبرم، قاسم
جای گل جسم چاک چاک تو را
می برم بهر دخترم، قاسم
حیف با چشم خود نگه کردم
تا چون جان رفتی از برم، قاسم
عوض آب بر تو آوردم
اشک با دید ترم، قاسم
بعد اکبر دلم به تو خوش بود
که تویی یار و یاورم، قاسم
ای جگر پارۀ حسن به چه رو
رو کنم جانب حرم، قاسم
گر سراغ تو را ز من گیرد
چه بگویم به خواهرم، قاسم
نظم "میثم" اگر چه قابل نیست
تو قبولش کن از کرم، قاسم

شاعر : استاد حاج غلا

  • شنبه
  • 18
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 13:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد