قاسم بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس

اشعار شور شب ششم محرم حاج عبدالرضا هلالی -( اباالفضلیم افتخارمه اباالفضلیم اقتدارمه ابالفضلیم این شعارمه ) *

3490
4

اشعار شور شب ششم محرم     حاج  عبدالرضا هلالی -(  اباالفضلیم افتخارمه         اباالفضلیم اقتدارمه          ابالفضلیم این شعارمه ) اباالفضلیم افتخارمه اباالفضلیم اقتدارمه ابالفضلیم این شعارمه
[(اباالفضل جان اباالفضل)2]2
دوباره برات می خونم تو صحن و سرات می مونم
تو لب تر کن ای لب تشنه به عشق لبات می خونم
لب تو طعنه به لب ساغر می زنه***همه دل ها برای عشق تو پرپر میزنه
توی چشای سیاهت دل من سر می زنه ***جذبه چشم تو به چشمای حیدر
[(اباالفضل)4]4
اباالفضلیم افتخارمه اباالفضلیم اقتدارمه ابالفضلیم این شعارمه
[(اباالفضل جان اباالفضل)2]2
اباالفضلیم عبد فاطمه ام اباالفضلیم مست علقمه ام
اباالفضلیم اینه زمزمه ام
[(اباالفضل جان اباالفضل)2]2
غریق رحمت عباسم غلام غیرت عباسم
به هر مسلک وآیینم مرید حضرت عباسم
(قلندر مسلک وبی خویش ومستم)2***

  • چهارشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 08:57
  • نوشته شده توسط
  • محمد امین
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

دانلودمتن وسبک حضرت قاسم ابن الحسن -( زینب بیا حجله بچین ) * مجید بنی فاطمه

7815
15

دانلودمتن وسبک حضرت قاسم ابن الحسن  -( زینب بیا حجله بچین ) زینب بیا حجله بچین

دامادی قاسم ببین

بزمش شده چه عالی

جای حسن چه خالی

زینب بیا حجله بچین

دامادی قاسم ببین

خون سرش حنا شده

عروسی اش عزا شده

واویلا واویلا

=======

شاعر : مجید بنی فاطمه

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 27
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • مجید قنبری
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

قاسم -( اذن جهاد من بده تا که فدا شوم ترا ) * اسماعیل تقوایی

1766
2

قاسم -( اذن جهاد من بده تا که فدا شوم ترا ) اذن جهاد من بده تا که فدا شوم ترا

بهر اجازه دادنم سخت مرددی چرا

شوق شهادتم ببین شمس حریم آل حق

زود به یک اجازه ای قلب مرا بده صفا

سینه ی من تنگ شده بعد علی اکبرت

رحم به حال من نما شرحه ی صدر کن عطا

می نگرم به خیمه گه اکبر پاره پاره را

عازم جنگ کن مرا تا به عدو دهم سزا

سخت گذشت بر عمو تا که به او اجازه داد

پشت سرش به بدرقه ریخت زاشک دیده ها

نوگل باغ فاطمه پیش دو چشم باغبان

رفت که در ره خدا جان خودش کند فدا

روی مهش چنان حسن جلوه ی حسن کردگار

رفت به پشت ابر کین کرد عموی خود صدا

تا که شنید یا عمو رفت به یا ریش حسین

قاسم خود بدید در زیر سموم اسبها

جان به تنش نبود او جان زتن عمو برفت

  • سه شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار حضرت قاسم ابن الحسن سلام الله علیه -( آقاجونم کجایی کربلایی ) *

1636
1

اشعار حضرت قاسم ابن الحسن سلام الله علیه -( آقاجونم کجایی کربلایی ) آقاجونم کجایی کربلایی

هلاکم که تو روضه مون بیایی

روضه ی اون یتیمی که می گفت عمو تاج سرم

نامه ی بابامو ببین بابام اجازه داده که منم برم

------

رخ عیان کرد و باز غوغا شد

آسمان هم به پیش او پاشد

نسبی از کریم ها دارد

از همان کودکیش آقا شد

سیزده سال زندگی کرد و

همه ی اعتبار دنیا شد

با ابالفضل بودنش این شد

شکل رزمش شبیه سقا شد

با عمو بود و از همان اول

در دلش شور کربلا جا شد

بعد از این که حسن ز دنیا رفت

همه ی دل خوشی مولا شد

شال سبزی ست دور گردن او

حسن کربلا چه رعنا شد

دل به دریا زده ست همچون رود

یادگار یل جمل کش بود

بغض او در گلوش پنهان بود

چشم او آسمان باران بود

زیر پا فرشی ا

  • دوشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:29
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( قرآنِ آیه آیه ی دامان من کجاست ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1689
1

حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( قرآنِ آیه آیه ی دامان من کجاست ) قرآنِ آیه آیه ی دامان من کجاست

چشمم به دست و پا زدنش زیر دست و پاست

ای اسب ها چگونه گذارید پا بر او

این یاسِ برگ برگِ گلستان مجتبیاست

آتش کشید از جگرم شعله با نفس

آن لحظه ای که از من لب تشنه آب خواست

جسم لطیف بی زرهش گشته چون زره

از بس که چشمه چشمه زآثار نیزه هاست

میدان جنگ مجلس جشن عروسی اش

خون گلوی او به بدن خوشتر از حناست

باران سنگ نُقل و حنا خون، عروس مرگ

این مجلس عروسی داماد کربلاست

بر مصحفی که جان سُم اسب ها بر اوست

ریزم اگر زپاره ی دل دسته گل رواست

گردیده پاره پاره «جگر پاره» ی حسن

این اجر آل فاطمه، پاداش مصطفی است

خون گلو گرفته بر او راه ناله را

فریاد او به حنجره طوفان

  • سه شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 04:56
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

زمینه ده شب محرم _ قاسم ابن الحسن -( رجز میخونم ، همچو یه بُت شِکن ) * افشین منصوری فر

2834
1

زمینه ده شب محرم _ قاسم ابن الحسن -( رجز میخونم ، همچو یه بُت شِکن ) قاسم ابن الحسن

رجز میخونم ، همچو یه بُت شِکن
بشناسیدم منم ، (قاسم بن الحسن)٢
کفن پوشیدم بر تن
آماده سوی دشمن
شاگردِ عباسم من
(هَلْ مِنْ مُبارز ، هَلْ مِنْ مُبارز)٢
حراسی از مُرْدَن ندارم
اَحْلا مِنَ الْعَسَلْ شُعارم
فدا عَمومْ کاش بشه جونم
من در پِی (این افتخارم)٢
(جانم فدایت ای عمو جان)۴
******

قاسمِ نوجوان ، مثه یک پهلوان
تو معرکه کرد ، (جنگی نمایان)٢
تنها میون میدون
قاسمُ کردن بی جون
آخ که میزد هر ملعون
(نیزه و شمشیر ، عدّه ای هم تیر)٢
بیا عمو جان در بَرِ من
بگیر رو دامنِت سَرِ من
بیا به دادِ من برس که
نمونده جون (توو پیکرِ من)٢
(جانم فدایت ای عمو جان)۴
*********

شاعر : افشین منصوری فر

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:37
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 حسن کردی

حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( فرش خون پهن شده بر بدنت ) * حسن کردی

889

حضرت قاسم بن الحسن(ع) -( فرش خون پهن شده بر بدنت ) فرش خون پهن شده بر بدنت

غارت نیزه شده پیرهنت

پاره پاره پیکری مانده ز تو

دانه دانه شده تسبیح تنت

***

بدنت نیزه بی جا خورده

قامت کوچک تو تا خورده

اسب ها رو به تنت اوردند

چقدر صورت تو پا خورده

***

دور تو بزم به پا گردیده

تنت اماج جفا گردیده

بس که با سنگ جوابت دادند

بدنت سنگ نما گردیده

شاعر : حسن کردی

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 06:29
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک شب ششم محرم الحرام _ زمینه_واحد -( بده ای عمو یک رضایت ) * علی اصغر رفیعی

3270
3

دانلود متن و سبک  شب ششم محرم الحرام _ زمینه_واحد -( بده ای عمو یک رضایت ) بند اول

بده ای عمو یک رضایت

میُفتم عموجون به پایت

اُوُردَم یه نامه برایت

که باشم فدایت

اِنقدر نگو نه عموجون بریدم بریدم

میخوام برم جونه بابا نکُن نااُمیدم

سیزده بهاره عمو انتظار میکشیدم

مکُن ای عمو نا اُمیدم

(واویلتا ای عموجان ) 3

بند دوم

داره میزنه قلب میدون

دیگه قاسمِ تو عمو جون

میره تا که باشه فداتون

با این قلبِ محزون

ای اهل خیمه بیائید دیگه راهیم من

آیینه مجتبی سبط زهرایی ام من

جای باباجون برای عمو جون میدم من

برای عموم جون میدم من

(واویلتا ای عمو جان ) 3

بند سوم

رجز خونه شاگردِ سقا

به سر بسته سربند زهرا

به لب داره اِنّا فتحنا

زده دل به دریا

دیگه شده معرکه گِرد قاس

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 06:19
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت قاسم(ع) -( نشسته از سر ذوق و سلیقه اش این بار ) *

842

شعر شهادت حضرت قاسم(ع) -( نشسته از سر ذوق و سلیقه اش این بار ) خدا به دست خودش یک" هنر" تراشیده
عسل، چکانده به خاک و" اثر" تراشیده

نشسته از سر ذوق و سلیقه اش این بار
به هیئت علوی، "شیر نر" تراشیده

به نام شاه کرم خانه ای بناکرده
برای بیت کریمانه، "در" تراشیده

برای اینکه جمل را دوباره زنده کند
پدر، نمونه گرفته ،"پسر" تراشیده

چوقرص ماه زده نقش چهره را اما
بلندی تنه را مختصر تراشیده

گرفته وام ز اخمِ نگاه سقا و
میان سینه ی تنگش "جگر" تراشیده

برای ذبح منای عمو سر آورده
کسیکه در صف حجاج ،"سر" تراشیده

چه حیف! فرقه ی آهنگران کوفه نشین
به قطع شاخه ی نورس تبر تراشیده

میان معرکه تا کرد عرض اندامی
نشست لرزه به اندام ارزق شامی

عالیه رجبی

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:32
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( دشت را ناله ی عمو برداشت ) * حسن لطفی

929

حضرت قاسم بن الحسن(ع)شهادت -( دشت را ناله ی عمو برداشت ) چکمه اش را که از گلو برداشت
دشت را ناله ی عمو برداشت

نیزه را قاتل از تنش بعد از
سیزده ضرب زیر و رو برداشت

پنجه ای آمده گلو بکشد
بعد هم جنگ شد که سو بکشد

تا میاید حسین و گریه کند
زدنش ناله ی عمو بکشد

او یتیم است مُبهمش نکنید
زیر این نعلها کمش نکنید

آه ای نیزه ها میان حرم
مادرش هست درهمش نکنید

نه به لبخند و گریه لب وا بود
جای دو نعل روی لبها بود

جای دو نعل نعل بعدی خورد
حفره هایی به سینه پیدا بود

روی دوش عمو که جا شده بود
قسمتی بر زمین رها شده بود

تیغ از لابه لای او می ریخت
چون حصیری که نخ نما شده بود

نیمه جان بود و اندکی حس داشت
کاکلش را گرفت ناکس داشت

می کشید و به پشت می چرخاند
ناله

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:40
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

سیزده ساله‌ی کربلا -(شب ششم محرم) * مرتضی محمودپور

915
-2

سیزده ساله‌ی کربلا -(شب ششم محرم) ◾سيزده ساله‌ی کربلا

مرغ خوش الحانم و در این چمن

من شده ام مثل عقیق یمن

رجز به لب دارم شور و به سر

ان تنکرونی فاَنَا ابنُ الحسن

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

حضرت قاسم -(از ازل در جام ِ جانش داشت عشقِ لم یزل) * مرضیه عاطفی

942

حضرت قاسم -(از ازل در جام ِ جانش داشت عشقِ لم یزل) از ازل در جام ِ جانش داشت عشقِ لم یزل
قاسم بن المجتبی(ع)، فرمان پذیرِ بی بدل
متن بازوبند او تفسیری از ایمان و عشق
شد رجزهایِ گوهربارش خودِ خیرالعمل
در مرامش حفظِ ناموس ارجحیّت داشت و
شد برای اهل عالم، غیرتش ضرب المثل
سمبلِ از جان گذشتن بود و با اذن عمو
گفت بسم الله را و شد هماوردش اجل
با غضب ابرو گره میکرد و میچرخاند چشم
مثلِ بابایش حسن(ع) در صحنۂ جنگ جمل
سیزده ساله ست اما در مسیرِ رزم او
سخت جان دادند؛ بی تیر و سپر شیرانِ یَل
یکّه می تازید و افتادند فوراً یک به یک
آن حرامی های باقی مانده از لات و هُبل
بسکه با شیرینیِ طعم شهادت شد عجین
از لبِ شمشیر او میریخت در میدان، عسل
بد نظر خورد و تنش شد

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمینه)چشمم به راهه از ره بیایی * محمود اسدی

827
1

(زمینه)چشمم به راهه از ره بیایی چشمم به راهه از ره بیایی
تا که تماشای من نمایی
ناز مرا با لگد خریدند
اسبا به روی تنم دویدند
اگه بی صدا شدم من اسیر نعلا شدم من
هم قد سقا شدم من هم قد سقا شدم من
اومده جونم از غم بر لب
زنده زنده جسمم مونده زیر مرکب
با تو من می کنم زمزمه
استخوان های من شده چون فاطمه

من مردم از درد و زنده گشتم
به مثل مرغ پر کنده گشتم
از بس که قاسم شد تیر و باران
مثل ضریحه تنم عمو جان
بس که تیرم زده دشمن
پاره پاره شد ز من،تن
مثل بابا شده ام من مثل بابا شده ام من
کاشکی ای همه هست حیدر
دیگه زیر مرکب نشی ای گل پرپر
از تنت می مونه تاروپود
نمیگه کس اونجا لگد شمر بس بود
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 22:05
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)عمو بیا به سوی من * محمود اسدی

1126
2

(نوحه)عمو بیا به سوی من عمو بیا به سوی من
قاتل گرفته موی من
راه نفس به سینه ام بسته عدو
خنجر فرو کرده به گودی گلو
عمو جانم عمو جانم عمو جانم

جسمم به خاک و خون تپید
مرکب روی جسمم دوید
عمو حسین یکدم بالینم بیا
از خاک صحرا کن جدا جسم مرا
عمو جانم عمو جانم عمو جانم

دانی چه آمد بر سرم
از هم جدا شد پیکرم
زیر مرکب ها پیکرم گم شد عمو
جسمم مثل خاک تیمم شد عمو
عمو جانم عمو جانم عمو جانم
*******
شائق

  • جمعه
  • 8
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 23:54
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

یا قاسم ابن الحسن (ع) ... -(تو هم شبیه عمویت صدا بزن پدرت را) * رضا قاسمی

665

یا قاسم ابن الحسن (ع) ... -(تو هم شبیه عمویت صدا بزن پدرت را) تو هم شبیه عمویت صدا بزن پدرت را
نفس بکش؛ برسان تا مدینه نامه‌برت را

به سوره‌ی مَدَنی دستِ بی‌وضوی کسی خورد
همان که آیه به آیه گرفت، موی سرت را

نوشت، با قلمِ نیزه روی مصحفِ جسمت
کسی که داد، به من روضه‌های معتبرت را

شبیه شیشه‌ی عطری؛ که سنگ خورده شکسته
خدا کند نبَرد باد، تا حرم خبرت را

چرا کشیده شدی آیه‌ی مقطعه‌ی من ؟!
اگر چه قاتلِ تو بُرده است بیشترت را

نهالِ باغِ امیدم ؛! تبر تو را به زمین زد
و بعد، اسب، لگدمال کرد، برگ و برت را

تو مثلِ حمزه‌ای و قاتل از عشیره‌ی هند است
نشسته روی تو خورده عصاره‌ی جگرت را

کبوترم !؛ قفست باز شد؛ برو به سلامت
اگر چه سنگ‌پران‌ها شکسته‌اند پرت را

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع)_شب ششم محرم -( چون جگر گوشه حسن هستی) * محمد حبیب زاده

350

شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع)_شب ششم محرم -( چون جگر گوشه حسن هستی) چون جگر گوشه حسن هستی
چقدر نیزه خورده در دهنت

شده پاشیده پهلویت از هم
جای سالم نمانده در بدنت

چه بلایی سر تو آوردند
شده شمشیرو سنگ هم سخنت

یک نفر بودی و نمیگویم
که یه لشگر چگونه میزدنت

در جمل زخم خورده ها بدتر
میزدندت به قصد له شدنت

زیر پا ذکر یاعلی گفتی
اربا اربا شده ست انجمنت

از تن پاره ی تو کم شده است
که نصیب عموت غم شده است...

  • یکشنبه
  • 24
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:01
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

این سینه ی پر از شررت را شکسته اند(روضه حضرت قاسم ع) * رامین برومند

379
2

این سینه ی پر از شررت را شکسته اند(روضه حضرت قاسم ع) زبانحال امام حسین در بالین شهزاده قاسم ابن الحسن ع

افتاده ای زمین و سرت را شکسته اند

پر پر زدی ز بس،که پرت را شکسته اند

.

از بس که از غم علی اکبر گرفته بود

این سینه ی پر از شررت را شکسته اند

.

اَبروی تو زبس به حسن رفته بود که…

آن ارث مانده از پدرت را شکسته اند

.

روی تو بود بعد اباالفضل ماه من

زیبایی و رخ قمرت را شکسته اند

.

ای شاخه ی شکفته ی سرو حسن،تورا

بر روی خاک هر ثمرت را شکسته اند

.

هرچه نگاه میکنمت مانده ام چطور

آخر چگونه این قَدَر ت را شکسته اند؟!

.

میخ های آهنِ زده بیرون ز نعل ها

در زیر دست و پا کمرت را شکسته اند

.

کعبه شدی وتیغ و تبر «زائر» تو شد

از بس زدند تا که سرت را شکسته اند

✍?رامین برومند(زائر)

۱۴۰۱/۰۵/۰۸

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 08:31
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

حضرت قاسم(ع) -(به بند کفش تو عالم دخیل می بندد ) * محسن حنیفی

109

حضرت قاسم(ع) -(به بند کفش تو عالم دخیل می بندد ) به بند کفش تو عالم دخیل می بندد
که مقصد تو حسین و مسیر تو حسن است
تن تو مصحف پاک تمام اسماء است
زره نداری و جوشن کبیر تو حسن است

قبای سبز امامت بپوش نجل حسن
به قامتت شده اندازه جامه ی پدرت
به دست خط حسن میخورم قسم ز ازل
خدا نوشته تو را در ادامه ی پدرت

تشرف تو به صحن عتیق آغوشم
بقیع سبز حسن را به کربلا افزود
به دفتر وجناتت حسن تجلی کرد
قلم به لوح غمت داغ کوچه را افزود

شبیه باغ فدک زخمی خزان شده ای
گلی و برگ تو در دست های گلچین است
زبرجد حسنی یا عقیق سرخ حسین؟!
غمت شبیه غم گوشواره سنگین است

چه شد ستاره دنباله دار نجمه شدی
شبیه فاطمه از تو خیال مانده فقط
من از قساوت این نعل ها نمیگذرم
به روی ماه تو نقش هلال مانده فقط

شده است زائر تو باطن امین الله
امانت حسنی و حسین شرمنده است
مرا دوباره بخوان تا اجابتت بکنم
چه ناگوار! پس از تو عموی تو زنده است

  • شنبه
  • 27
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 19:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

اشعار زمینه حضرت قاسم (ع) -( ای عموهستم مجنون ، من میخوام اذن میدون ) * عباس شاکری

48

اشعار زمینه حضرت قاسم (ع) -( ای عموهستم مجنون ، من میخوام اذن میدون ) ای عموهستم مجنون ، من میخوام اذن میدون

نه دیگه نیاری ، کن مرا تو یاری

عمو ببین به همراهم دارم نامه

این دست نوشته مال بابامه

شوق شهید شدن تو چشمامه

عمو، عمو حسین عمو حسین جانم

من عشق رفتن دارم ی من ارث از حسن دارم

میزنم به لشگر ی با دم یا حیدر

میرم تا بشنوی إن تنکرونی مو

به پای تو میدم جوونی مو

میخوام ببینی جسم خونی مو

عمو، عمو حسین عمو حسین جانم

باجسم خونی صدچاک ی میکشه پاشو رو خاک

زیر دست و پاهاس ی قامتش چه رعناس

ای وای رفته شبیه فاطمه از هوش

شکسته استخونهای پهلوش

خونی شد از زخم سر گیسوش

عمو، عمو حسین عمو حسین جانم

شاعر : عباس شاکری

دانلود سبک

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 07:56
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

شعر شب ششم محرم حضرت قاسم (ع)-(آمدم جان عمو اشک فشان در بر تو) *

23890
29

شعر شب  ششم محرم حضرت قاسم (ع)-(آمدم جان عمو اشک فشان در بر تو) آمدم جان عمو اشک فشان در بر تو
تا کنم رفع عطش از دم جان پرور تو

مادرم کرده کفن پوش مرا جان عمو
خرمن زلف مرا شانه زده خواهر تو

پدرم نامه نوشته است که در کرببلا
جای او شهد شهادت خورم از ساغر تو

اذن جنگم بده ای یوسف زهرا که سرم
به سر نیزه شودچون سر سوداگر تو

اکبرت رفت از او فاطمه خواهد پرسید
که چه شد پور حسن همدم و همسنگر تو

شرح آن کوچه شنیدم که به زهرا چه گذشت
ای فدای رخ نیلی شده مادر تو

پدرم چشم براه است که بیند تن من
پاره پاره چو تن و فرق علی اکبر تو

  • سه شنبه
  • 24
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 08:31
  • نوشته شده توسط
  • حسین هراتی فرزقی
ادامه مطلب

رباعی حضرت قاسم (ع) -( چون باد میان معرکه تاخته بود ) * مسعود صفری فرد

3431
4

رباعی حضرت قاسم (ع) -( چون باد میان معرکه تاخته بود ) چون باد میان معرکه تاخته بود
رعد از رجزش قافیه را باخته بود
دارم به هنرمندی عشقش ایمان
با خاک و عسل پیاله ای ساخته بود

شاعر : مسعود صفری فرد

  • شنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اجازه بده از حرم بروم *

3632
4

اجازه بده از حرم بروم اجازه بده از حرم بروم – تا که من هم فدای عمو بشوم
وجود مرا غصه خانه مکن – سن و سال کمم را بهانه مکن
بی قرار و حزینم چگونه نشینم فدا شدن هستی ام را ببینم
من یتیم مجتبایم غرق در شور و نوایم عمه زینب کن رهایم
*****
چگونه تحمل کنم که عدو – تیغ برّان کشیده به روی عمو
اگر چه ندارم زره به تنم – غم مخور عمه جان مرد خیمه منم
می نخورده چه مستم رها کن تو دستم فدای عمویم کنم همه هستم
مانده تنها بین لشگر بی کس و بی یار و یاور بر تنش شمر ستمگر
*****
ببین عمه قلب خرابم شکست – نیزه روی گلوی عمویم شکست
چرا قاتل اصلاً حیا نکند – گیسوان عمو را رها نکند
می روم به بر او شدم پسر او که کم نشود تار مو ز سر او
عمه جان

  • دوشنبه
  • 8
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 21:13
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

حضرت قاسم-( ای عارضت، خرم‌تر از برگ گل یاس) *

4155
2

حضرت قاسم-( ای عارضت، خرم‌تر از برگ گل یاس) حضرت قاسم

ای عارضت، خرم‌تر از برگ گل یاس
وی بر لب خشک تو گریان، چشم عبّاس
داماد بزم خون، به دشت کربلایی
هم مصطفا، هم مرتضا، هم مجتبایی

داری در آغوش عمو، بوی حسن را
حُسن حَسن، خُلق حَسن، خوی حَسن را
کوثر، گریبانْچاکِ اشک دیدۀ تو
روح مسیحا، در لب خشکیدۀ تو
قربانی من! رو به قربانگاه بردی
جان عمو را با خودت همراه بردی
اکنون که جانت را به جانان، وقف، کردم
بگذار تا جای حسن دورت بگردم
زلفت کمند و نیزه قد، مژگان شده تیر
جسمت، زرۀ قلبت سپر، ابروت شمشیر
آهسته بگذر، از برم ای ماهپاره
تا بنگرم بر قدّ و بالایت دوباره
سخت است کز لعل لبت شرمنده باشم
توکشتۀ من باشی و من زنده باشم
از خیمه تا مقتل شتابان می‌ر

  • پنج شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 03:49
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

جواب قاسم به عمو-( از زخم تیغت، از عسل خوشتر، عموجان) *

4038
4

جواب قاسم  به عمو-( از زخم تیغت، از عسل خوشتر، عموجان) جواب قاسم به عمو

از زخم تیغت، از عسل خوشتر، عموجان
ای آرزویم، بر تو ترک سر، عموجان
دادی ز لطف و مرحمت، اذن قتالم
اینک! حلالم کن، حلالم کن، حلالم

شمشیرها و نیزه‌ها، چشم انتظارند
تا بر روی زخم دلم مرهم گذارند
عمری سراپا شعلۀ جانسوز بودم
من سیزده سال عاشق امروز بودم
کم آه خود را، سدّ راهم کن، عموجان
مثل علی اکبر نگاهم کن عموجان
نیش هزاران خار و یک لاله که دیده؟!
یک لشکر و یک سیزده ساله که دیده
تقدیم کردم بر سنان‌ها، سینه‌ام را
کردم نشان سنگ‌ها، آیینه‌ام را
قاتل بگو بیرون کند، پیراهنم را
تا حلقه‌حلقه، چون زره سازد، تنم را

غلامرضا سازگار

  • پنج شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 03:50
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

اینک یتیم امام‌ مجتبی با لشکر *

3965
4

اینک یتیم امام‌ مجتبی  با لشکر اینک یتیم امام‌ مجتبی با لشکر

ای اهل کوفه! من یتیم مجتبایم
داماد بزم خون، به دشت کربلایم
مرغ دلم، بهر شهادت، می‌زند بال
مرد جهادم، گرچه دارم، سیزده سال

فرزند پیغمبر در این صحرا غریب است
بالله! عرب را، کشتن مهمان، عجیب است
ای شمر دون بر حرمت ما پا نهادی
ای ابن سعد آیا به اسبت، آب دادی
فرزند زهرا تشنه لب، اسب تو سیراب
اسب تو سیراب است و اصغر رفته از تاب
اسب تو سیراب و زند در خیمه ناله
از تشنگی، هم شیرخواره، هم سه ساله
اسب تو هر دم می‌برد، از آب، حظّی
چون ماهی کوچک، کند اصغر تلظی

غلامرضا سازگار

  • پنج شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 03:51
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

گرگان کوفه-(او بود و یک لشکر، ولی لشگر، چه کردند) *

4099
3

گرگان کوفه-(او بود و یک لشکر، ولی لشگر، چه کردند) گرگان کوفه

او بود و یک لشکر، ولی لشگر، چه کردند
با یاس سرخ باغ پیغمبر، چه کردند
گرگان کوفه، جسم او در بر گرفتند
با هم گلاب از آن گل پرپر گرفتند

با سوز دل زخم تنش را تاب دادند
آن تشنهْلب، را از دمِ تیغ آب دادند
جسمش ز نوک نیزه با جوشن یکی شد
پیراهن خونین او، با تن یکی شد
«بن‌سعد ازدی» بر تنش زد نیزه از پشت
هر سنگدل، یکبار آن شهزاده را کشت
افتاد، روی خاک و عمو را صدا زد
مانند مرغ سر بریده دست و پا زد
فرزند زهرا همچنان باز شکاری
آمد به بالای سرش با آه و زاری
در دست گلچین، دید یاس پرپرش را
می‌خواست، کز پیکر جدا سازد سرش را
با تیغ بر او حمله، چون شیر خدا کرد
دست پلید آن ستمگر را جدا کرد
لشکر، برا

  • پنج شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 03:52
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

حضرت قاسم-(ای ماه من! که ماهی در خون شناوری) *

4387
3

حضرت قاسم-(ای ماه من! که ماهی در خون شناوری) حضرت قاسم

ای ماه من! که ماهی در خون شناوری
در موج خون، چقدر شبیه پیمبری
با جسم چاک چاک تو شد امر، مشتبه
تو قاسمی، عزیز دلم، یا که اکبری؟

اینقدر پیش چشم عمو دست و پا مزن
جان می‌دهی و جان من از دست، می‌بری
من بر توام به جای پدر، تو برای من
جای علی اکبر و جای برادری
مشکل‌گشای من شده بازوی کوچکت
انگار می‌کنم که تو عباس دیگری
عمو شود فدات که طاقت نداشتی
بر غربت عمو بنشینی و بنگری
شرح غم من و تو، همین مصرع است و بس
من باغبان پیرم و تو یاس پرپری
امروز، روز غربت آل پیمبر است
نبْوَد روا، مرا بگذاری و بگذری
خواهی بپایْخیزی، از این دست و پا زدن
گویی هنوز، بر من مظلومه یاوری
«میثم» از این شرارۀ جانْسوز

  • پنج شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 03:53
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

حضرت قاسم ( نوحه اول )-(شهید خونین بدنم، زره شده پیرهنم) *

9605
8

حضرت قاسم ( نوحه اول )-(شهید خونین بدنم، زره شده پیرهنم) حضرت قاسم ( نوحه اول )
به همراه فایل صوتی سبک

شهید خونین بدنم، زره شده پیرهنم
خون گلو: آب وضو، غبار صحرا: گفنم

این سر من این بدنم قاسم ابن حسنم
این سر من این بدنم قاسم ابن حسنم

خون خدا را یاورم، عباس را هم سنگرم
شور حسین در سرم، روح حسن در بدنم

این سر من این بدنم قاسم ابن حسنم
این سر من این بدنم قاسم ابن حسنم

حسین آبروی من، باب من و عموی من
شهادت آرزوی من، عاشق نیزه‌ها تنم

این سر من این بدنم قاسم ابن حسنم
این سر من این بدنم قاسم ابن حسنم

حجله‌گهم، خاک زمین، سرم فدای ره دین
ناز کشم، ز تیرِکین، بوسه به خنجر بزنم

این سر من این بدنم قاسم ابن حسنم
این سر من این بدنم قاسم ابن حسنم

نیزه به س

  • پنج شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 03:57
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

حضرت قاسم ( نوحه پنجم ) به همراه فایل صوتی سبک *

5914
7

حضرت قاسم ( نوحه پنجم ) به همراه فایل صوتی سبک حضرت قاسم ( نوحه پنجم )
به همراه فایل صوتی سبک
ای بی‌زره، سرباز در خون آرمیده
کی پیکر پاک تو را در خون کشیده؟

گل باغ حسن بگو با من سخن
قاسم شهیدم، قاسم شهیدم

من از امام مجتبی، شرمنده هستم
اینگونه دست و پا مزن، بر روی دستم

یاس گلگون شده غرقه در خون شده
قاسم شهیدم قاسم شهیدم

با چشم خود، در موج خون، کردم نگاهت
دیدم که خاک حجله‌گه، شد قتلگاهت

گشتـه پـاره تنت مثــل پیــراهنت
قاسم شهیدم، قاسم شهیدم
تو ماهی و زخمت به تن مثل ستاره
مانند اکبر، پیکرت شد پاره‌پاره

عمویت فدایت بگــریم بـــرایت
قاسم شهیدم، قاسم شهیدم

اهل حرم! قاسم فدا، در راه دین شد
قرآن پاره‌پاره‌ام، نقش زمین شد

زخم تو مشکلم داغ ت

  • پنج شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 04:08
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

احلي من عسل -(اي ساقي ميخانه بزن از عشق پيمانه ) *

3396
3

احلي من عسل -(اي ساقي ميخانه بزن از عشق پيمانه ) احلي من عسل
اي ساقي ميخانه بزن از عشق پيمانه
بده بر عاشقت جام از شراب وصل جانانه

خم زلف تو محرابم ببين از عشق بي تابم
مگو با من زجا ماندن كه يك دم برنمي تابم
چو احلي من عسل گويم وصال يار مي جويم
ره ديدار دلبر را ببين مستانه مي پويم
مي ازجام تو مي نوشم به قامت رخت خون پوشم
گرفتم بركفم جان و به غير يار مفروشم
خوشا جان در رهت بازم كه باشد اوج پروازم
به وقت پرزدن جانا شده ذكر تو آوازم
شده فرقم دو تا اما تورامي خوانم اي مولا
ببين غرق بلا هستم ميان لشكراعدا
كشم پا برزمين يكسر شبيه دلبرت اكبر
الا اي بي كس و تنها بيا جان كندنم بنگر

  • پنج شنبه
  • 22
  • دی
  • 1390
  • ساعت
  • 04:41
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد