حضرت علی اصغر (ع)

مرتب سازی براساس

مقتل علی اصغر طفل رضی -(یاران امام حسین(ع)کودکى را که همان ساعت متولّد شده بود) *

752

مقتل علی اصغر طفل رضی -(یاران امام حسین(ع)کودکى را که همان ساعت متولّد شده بود) "قَدَّموا رَجُلاً رَجُلاً، حَتّى بَقِیَ وَحدَهُ ما مَعَهُ أحَدٌ مِن أهلِهِ، ولا وُلدِهِ ولا أقارِبِهِ، فَإِنَّهُ لَواقِفٌ عَلى فَرَسِهِ، إذ اُتِیَ بِمَولودٍ قَد وُلِدَ لَهُ فی تِلکَ السّاعَهِ، فَأَذَّنَ فی اُذُنِهِ، و جَعَلَ یُحَنِّکُهُ إذ أتاهُ سَهمٌ فَوَقَعَ فی حَلقِ الصَّبِیِّ فَذَبَحَهُ، فَنَزَعَ الحُسَینُ علیه السلام السَّهمَ مِن حَلقِهِ، وجَعَلَ یُلَطِّخُهُ بِدَمِهِ ویَقولُ: وَاللّه لَأَنتَ أکرَمُ عَلَى اللّه مِنَ النّاقَهِ، و لَمُحَمَّدٌ أکرَمُ عَلَى اللّه مِن صالِحٍ! ثُمَّ أتى فَوَضَعَهُ مَعَ وُلدِهِ وبَنی أخیهِ"
یاران امام حسین(ع)یک به یک گام پیش نهادند [و رزمیدند و شهید شدند]تا این ک

  • سه شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مقتل حضرت علی اصغر -(امام صادق علیه السلام) *

1832
1

مقتل حضرت علی اصغر -(امام صادق علیه السلام) کمیت شاعر می گوید: در حضور امام صادق علیه السلام درباره مصائب امام حسین علیه السلام شعر می خواندم امام بسیار گریستند. اهل حرم هم صدا به گریه بلند کردند آن گاه از پشت پرده، کنیزی طفل کوچک شیرخواره ای را آورد و بر دامان امام نهاد.
گریه امام صادق علیه السلام شدت یافت موج صدا و گریه بالا گرفت. بانوان حرم آن کودک را به علی اصغر اباعبدالله علیه السلام شبیه نمودند و از این رهگذر عزاداری را به حدّ اعلا رساندند.
الوقایع و الحوادث،محمد باقر ملبوبی،ص ۲۹۶

  • سه شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر ع -(دل خوش از اینکه برایم راهِ چاره مانده است!) * هستی محرابی

1115

حضرت علی اصغر ع -(دل خوش از اینکه برایم راهِ چاره مانده است!) #روضه_امام_درحزن_وحسرت_علی_اصغر

دل خوش از اینکه برایم راهِ چاره مانده است
لااقل یک طفل زار و شیر خواره مانده است
تا که دیدم عصرِ عاشورا یگانه یاورم
روی دستانم گلویش پاره پاره مانده است!

#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:47
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت علی اصغر(ع) -(اصغرم در ظاهر امّا من به باطن اکبرم ) * رضا رسول زاده

1337
1

غزل حضرت علی اصغر(ع) -(اصغرم در ظاهر امّا من به باطن اکبرم  ) اصغرم در ظاهر امّا من به باطن اکبرم
در همین ششماهگی، سردارِ صدها لشکرم
کربلا معراجِ من بود و روی دوشِ پدر
چون علیِّ مرتضی بر شانه ی پیغمبرم
این قبیله شیرخوارِ اصغرش هم اکبر است
بچه شیرم، وارثِ شمشیرِ شاهِ خیبرم
خوردم آن تیری که خورد عبّاس در کرب و بلا
من سند دارم شهیدم چون علمدار حرم
از ولایت دم زدن اصلاً به سنّ و سال نیست
در همین طفلی برای رهبرِ خود یاورم
با یزیدانِ زمان بیعت به غیر از ننگ نیست
من حسینی مذهبم تا جان بُود در پیکرم
انحراف محض یعنی دور ماندن از علی
سینه چاک رهبرم تا قطره خونِ آخرم

  • پنج شنبه
  • 10
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 10:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر روشن ضمیر

رباعی حضرت علی اصغر علیه السلام -(گرید به حال زار دلم هفت آسمان) * امیر روشن ضمیر

1664
2

رباعی حضرت علی اصغر علیه السلام -(گرید به حال زار دلم هفت آسمان) گرید به حال زار دلم هفت آسمان
لعنت به تیر حرمله و مرگ بر کمان
با دیدن سرت پسرم روی نیزه ها
خون جای اشک می شود از دیده ام روان

  • سه شنبه
  • 29
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 15:01
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محسن صرامی

نكند مكث كني -(نكند مكث كني،وقت شتاب است برو) * محسن صرامی

679
1

نكند مكث كني -(نكند مكث كني،وقت شتاب است برو) نكند مكث كني،وقت شتاب است برو
حال من نيز شبيه تو خراب است برو

دل يقين كرده كه در رفت تو برگشتي نيست
تشنه مي ماني و اين آب سراب است برو

از ترك هاي لبت سوخت دل اهل حرم
دل مادر ز غمت سخت كباب است برو

ترس دارم،تو ولي بد به دلت راه نده
بغل آب روان حرمله خواب است برو

تو خودت آب حياتي وسط اين گرما
به همه دادن از اين آب ثواب است برو

سيب سرخي سر ني كرد اشاره كه بيا
وقت بر ني شدن سيب گلاب است برو

وقت حيراني بابا كمكش كن پسرم
پدر غم زده ات در تب و تاب است برو

ميروي تا سند غربت بابا باشي
نكند مكث كني،وقت شتاب است برو

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

گهواره -(حرمله الهي که خيرنبيني،هنوزم نخشکيده اشک رباب) * محسن صرامی

1202
2

گهواره -(حرمله الهي که خيرنبيني،هنوزم نخشکيده اشک رباب) حرمله الهي که خيرنبيني،هنوزم نخشکيده اشک رباب
با دلش چه کرده اين غم که ديگه،نميشه پيشش بياري اسم آب

خواب اصغر و ميبينه روز و شب،زندگي ميکنه با فکر علي
تا غذا براش ميارن ميشينه باز زبون ميگره با ذکرعلي

برا آرامش خاطر خودش،ميره گهواره را هي تکون ميده
ميون گريه لالائي ميخونه،روزي صد بار توي روضه جون ميده

بميرم الهي بعد کربلا،افتاده بدجوري از خواب و خوراک
ميگه پيش چشم من با نيزه ها،درآوردن علي مو از زيرخاک

يه سالي ميشه که بعد کربلا،نمي شينه ديگه زير سايبون
توي آفتاب مي شينه روضه اش اينه،آقامو کشيدنش تو خاک و خون

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

سه شعبه -(داد اصغر را به دستش خواهر او با شتاب) * محسن صرامی

748
2

سه شعبه -(داد اصغر را به دستش خواهر او با شتاب) داد اصغر را به دستش خواهر او با شتاب
دست و پا میزد بمیرم اصغر او با شتاب

حرف منت را وسط آورد هستی خدا
از خجالت آب شد،آب آور او با شتاب

آنقدر لرزه به لشگر کودکی انداخت که
حرمله آمد به جنگ لشگر او با شتاب

فرصت اینکه ببندد چشم اصغر را نداشت
بسکه آمد تیر سمت حنجر او با شتاب

بسکه آن تیر سه شعبه حجم حنجر را گرفت
شد جدا از پیکرش فوراً سر او با شتاب

روضه ی حیرانی آقا مرا آتش زده
قصد دارد دفن سازد پیکر او با شتاب

رفت پشت خیمه تا قبری فراهم سازد او
عاقبت از راه آمد مادر او با شتاب

نیتش این بود آن بانوی ایمان و ادب
تا بگردد با پسر دور سر او با شتاب

  • یکشنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

قصه ي تقدير -(ازقضا قصه ي تقدير بهم خواهد ريخت) * محسن صرامی

561

قصه ي تقدير -(ازقضا قصه ي تقدير بهم خواهد ريخت) ازقضا قصه ي تقدير بهم خواهد ريخت
ميرسد زود ولي دير بهم خواهد ريخت

خواب ديده است كسي قحطي آب آمده است
يوسف از گفتن تعبير بهم خواهد ريخت

پسري تشنه لب از دست پدر خواهد رفت
ناگهان آن پدر پير بهم خواهد ريخت

خطبه ميخواند ولي خطبه ي او را لشگر
با كف و گفتن تكبير بهم خواهد ريخت

كودكي را كه سر دست گرفته ست حسين
حرمله با زدن تير بهم خواهد ريخت

تير،آن تيرسه شعبه گلوي كودك را
قد يك ضربه ي شمشير بهم خواهد ريخت

خورد با زور كمي آب شب يازدهم
مادر از آمدن شير بهم خواهد ريخت

  • یکشنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 10:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت علی اصغر علیه السلام -(ريخت با دست خودش مي در سبوي مادرش) * محسن صرامی

593
1

یا حضرت علی اصغر علیه السلام -(ريخت با دست خودش مي در سبوي مادرش) ريخت با دست خودش مي در سبوي مادرش
داد با اشك خودش آب وضوي مادرش

پلك ميزد جاي گريه جاي خنده جاي حرف
پلك ميزد در جواب گفتگوي مادرش

وقت رفتن شد خودش را زد ز گهواره زمين
آمد از ميدان پدر كم كم بسوي مادرش

لحظه اي نگذشت از رفتن كه تيري با شتاب
خورد بر اصغر...به واقع بر گلوي مادرش

تشنه آخر ذبح شد شش ماه اي در كربلا
شد تمامأ نقش بر آب آرزوي مادرش

نيزه داري سنگ دل از عمد چندين مرتبه
زد به نيزه راس او را روبروي مادرش

مادرش از دور ميزد بوسه بر روي علي
بوسه ميزد از همان نيزه به روي مادرش

خواستم توفيق روز افزون براي نوكري
پس قسم دادم به او بر آبروي مادرش

  • چهارشنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1397
  • ساعت
  • 18:33
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت علی اصغر علیه‌السلام -(برای خاطر طفلان نیامد) * عباس شاه زیدی

600

متن شعر حضرت علی اصغر علیه‌السلام -(برای خاطر طفلان نیامد) برای خاطر طفلان نیامد
نه، ابری با لب خندان نیامد
صدای گریۀ هستی بلند است
صدای گریۀ باران نیامد

نشان اشک بر پیراهنت نیست
رمق دیگر گل من در تنت نیست
بخواب اصغر که حتّی جرعه آبی
برای دست از جان شستنت نیست

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 13:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت علی اصغر(ع) -(زره پوشیده از قنداقه، بی‌شمشیر می‌آید) * علی فردوسی

2100
1

شعر غزل حضرت علی اصغر(ع) -(زره پوشیده از قنداقه، بی‌شمشیر می‌آید) زره پوشیده از قنداقه، بی‌شمشیر می‌آید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر می‌آید

به روی دست بابا آسمان‌ها را نشان كرده
چقدر آبی به این چشمان بی‌تقصیر می‌آید!

زبانش كودكانه‌ست و نمی‌فهمم چه می‌گوید
ولی می‌خوانم از چشمش كه با تكبیر می‌آید

به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما
نمی‌دانم چرا از دست دنیا سیر می‌آید!

جهانی را شفاعت می‌كند با قطرهٔ اشكی
كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر می‌آید

بگو ای آخرین سرباز میدان، چند سالت بود؟
که با خون دارد از زخم تو بوی شیر می‌آید

::

بخواب ای كودكم، لالا... كه سیرابت كند دشمن
بخواب ای كودكم، لالا... كه دارد تیر می‌آید

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت علی اصغر(ع) -(آن جمله چو بر زبان مولا جوشید) * سیدحسن حسینی

663

شعر رباعی حضرت علی اصغر(ع) -(آن جمله چو بر زبان مولا جوشید) آن جمله چو بر زبان مولا جوشید
از نای زمانه نعرهٔ «لا» جوشید
تنها ز گلوی اصغرِ شش‌ماهه
خون بود، که در جواب بابا جوشید

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:15
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

دمی آرام مادر -(( ای علی اصغرم 2 ) دمی آرام مادر دمی آرام) * محمدرضا سروری

922
1

دمی آرام مادر -(( ای علی اصغرم 2 ) دمی آرام مادر دمی آرام) ( ای علی اصغرم ۲ ) دمی آرام مادر دمی آرام
(نونهال احمرم ۲ ) دمی آرام مادر دمی آرام
(بی قراری در برم ۲) دمی آرام مادر دمی آرام
( شیر خوار مضطرم ۲ ) دمی آرام مادر دمی آرام
******
لایی لایی مادر ای طفلک مضطر
ای علی اصغرم رودم گل پرپر رودم دمی آرام

کبوتر بچه ام بخواب عزیز ناز من ، که در زمین کربلا کسی نداریم
غم و اشک و ناله ات ، ربوده از تن تاب من ، که بهر درد بی دوا کسی نداریم
به نوای العطش ، مزن به عمق جان من ، شرر که در دشت بلا کسی نداریم

( ای علی اصغرم ۲ ) دمی آرام مادر دمی آرام
******
لایی لایی مادر ای طفلک مضطر
ای علی اصغرم رودم گل پرپر رودم دمی آرام

تو بخواب ای اصغرم ، بهانه کمتر کن علی

  • شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)کوچکترین یاور من اصغر م * محمود اسدی

959
2

(نوحه)کوچکترین یاور من اصغر م کوچکترین یاور من اصغر م
ای غنچه پرپر من اصغرم
ای جوجه بی سر من اصغرم
مهر طومار من آخرین یار من
حرمله بر دلم شرر زد
بر حنجرت تیر سه پر زد

فدای خنده های آخر تو
خواهم زنم بوسه به حنجر تو
ترسم ولی جدا شود سر تو
ای علی اصغرم حجت اکبرم
یکباره از غمت خمیدم
تیر از گلوی تو کشیدم

قنداقه ات شد کفنت علی جان
لرزه فتاده به تنت علی جان
فدای پرپر زدنت علی جان
ببین تو تاب و تب خیمه
چگونه من روم به خیمه
*****
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • یکشنبه
  • 3
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 22:11
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمزمه)از عطش ای غنچه ی خموشم * محمود اسدی

1020
3

(زمزمه)از عطش ای غنچه ی خموشم از عطش ای غنچه ی خموشم
سرت خم شده بر سر دوشم
ای تمام هست بابا
کودک سرمست بابا
دست و پا کمتر بزن ای
اصغرم بر دست بابا
لایی لایی لایی لایی

وقتی خون بر صورت تو پاشید
میدانم لبهایت از چه خندید
تو گمان کردی که گشته
سینه ی مادر پر از شیر
غافل از اینکه سه شعبه
با گلویت گشته درگیر
لایی لایی لایی لایی

موقع دفنت کردم دعایت
کاشکی نیزه نکند پیدایت
گر رود بر نی سر تو
پاره گردد حنجر تو
فوج غم را گر ببیند
می دهد جان مادر تو
لایی لایی لایی لایی
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • جمعه
  • 8
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 00:40
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)آندم که من پرپر شدم * محمود اسدی

1126
1

(نوحه)آندم که من پرپر شدم آندم که من پرپر شدم
از تیر کین بی سر شدم
مادرت آمد اما با روی کبود
آغوش او یک کودک ششماهه بود
ای وای من،ای وای من،ای وای من

رویش به مثل روی تو
دیدم که دارد بوی تو
گفتا منم محسن عموی کوچکت
بوسه زنم من به گلوی کوچکت
ای وای من،ای وای من،ای وای من

ای اصغرم ای اصغرم
من کشته از میخ درم
دانی در آن لحظه چه آمد بر سرم
در پشت در له شد تمام پیکرم
ای وای من،ای وای من،ای وای من
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 00:53
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع)-(از دور به پابوسی سر داشت می آمد ) *

526

شهادت حضرت علی اصغر(ع)-(از دور به پابوسی سر داشت می آمد ) از دور به پابوسی سر داشت می آمد

تیری که به شکل سه تبر داشت می آمد

بر دوش پدر چون که سرش سمت حرم بود

میرفت ولیکن به نظر داشت می آمد

بر گودی گودال سر شانه ی بابا

با پای خود اینبار پسر داشت می آمد

یک لحظه عبا رفت کنار از دم حنجر

دیدند سر ظهر سحر داشت می آمد

زیر گلو و قلب حسین و دل مادر

یک تیر به سمت سه نفر داشت می آمد

دیدند اگر حرمله را قوم در آن سو

از فتح گلو حرمله تر داشت می آمد؛

دیدند همان ها که پریشان و پریشان

این سو طرف خیمه پدر داشت می آمد

شاعر:مهدی رحیمی زمستان

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:18
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)غنچه ام هستی و من گلفروشم علی * محمود اسدی

950
7

(نوحه)غنچه ام هستی و من گلفروشم علی غنچه ام هستی و من گلفروشم علی
سر تو خم شده بر سر دوشم علی
خیمه در پیچ و تاب همه در فکر آب
لای لای علی جانم

حرمله خون به قلب مادرت کرده است
قبل نشکفتن تو پرپرت کرده است
ای علی اصغرم غنچه ی پرپرم
لای لای علی جانم

زد شراری به جانت،تیر کین عدو
می شنیدم صدای استخوان گلو
ضربه زد بی هوا شد سر از تن جدا
لای لای علی جانم
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:52
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

شب هفتم محرم،زبانحال حضرت رباب(س) نذرحضرت علی اصغر علیه السلام -(سکوتِ نگاهش جلو چشممه) * مرضیه عاطفی

1621
1

شب هفتم محرم،زبانحال حضرت رباب(س) نذرحضرت علی اصغر علیه السلام -(سکوتِ نگاهش جلو چشممه) سکوتِ نگاهش جلو چشممه
نبودش رو سخته تصوّر کنم
به داغش دلم کرده عادت ولی...
چجوری جای خالیش و پُر کنم؟!

عطش داشت و شد زبونش سفید
به سختی به هم میرسیدن لباش
چقد نیمه شب گریه کردم تا که-
بِره از تو گوشم صدا گریه هاش

بمیرم الهی واسه غربتش
براش با چه لحنی لالایی میخوند
علی اصغرم(ع) رو سه شعبه گرفت
حسینم(ع) ولی کاش پیشم می موند

شنیدم که حیرون شد و بی رمق
با قدّ کمون، بی پسر برمیگشت
شنیدم رو دستاش زده دست و پا
الهی بمیرم! بهش چی گذشت...

پر از تیر شد گوش تا گوش ِ اون
گلوی ضعیفش دیگه جا نداشت
دو تا دستایِ کوچیکش سرد شد
گلم غرقِ خون پلک رو هم گذاشت

نگم از اسارت که توو کلّ راه
دیدم خونی؛ قنداقۂ پاره

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میلاد  حسنی

متن شعر حضرت علی اصغر علیه السلام -(تو رفتی و بلا دیدم ولی باور نمی کردم) * میلاد حسنی

933
1

متن شعر حضرت علی اصغر علیه السلام -(تو رفتی و بلا دیدم ولی باور نمی کردم) جایی رسید قصه که ناگه پرید تیر
خنجر به دست سمت گلو می‌دوید تیر

زه را چنان کشید که چون خواهش امام
انداخت پشت گوش و هراسان جهید تیر

قلب امام، یا دل بیچاره‌ی رباب
بین مسیر خود به دو راهی رسید تیر

رویت سیاه حرمله زیر سر تو بود
در امتحان خویش نشد روسفید تیر

ساحر! به تیر غیب دچارت کند خدا
چندان شتاب داشت که شد ناپدید تیر

از بار غصه بود، و یا شدت اثر؟
وقتی رسید بر هدف خود خمید تیر

یک کشته هم به خیل شهیدان اضافه شد
تا کرد حرف خون خدا را شهید تیر

در این‌ شهود چشم خداوند بسته شد
تا از گلوی نازک طفلش کشید تیر

این ماجرا تمام نشد تا به قتلگاه
جایی رسید قصه که ناگه پرید تیر

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 عادل لاله چینی

مجموعه رباعی دشتی مرثیه حضرت علی اصغر علیه السلام (به خیمه صحبت از قحطی آب است) * عادل لاله چینی

2989
4

مجموعه رباعی دشتی مرثیه حضرت علی اصغر علیه السلام (به خیمه صحبت از قحطی آب است) به خیمه صحبت از قحطی آب است
پریشان زین خبر حال رباب است
ز بی تابی و اشک چشم اصغر
گل ام البنین قلبش کباب است
*
ز قحط آب اَجل گرد تو می گشت
عطش دور لب خشک تو می گشت
به پشت خیمه ها دیدم که دشمن
به ضرب نیزه دنبال تو می گشت
*
سر یاران همه بر نیزه بستند
اُمیدم بر روی سرنیزه بستند
سوال من فقط این است مادر
چگونه راس تو بر نیزه بستند

  • شنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:29
  • نوشته شده توسط
  • عادل لاله چینی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(شور)آگه کسی نشد که من چها کشیده ام * محمود اسدی

606

(شور)آگه کسی نشد که من چها کشیده ام آگه کسی نشد که من چها کشیده ام
سر عزیزمو بالای نیزه دیده ام
وقتی سه شعبه حنجر علی رو پاره کرد
صدای استخوون گلوشو شنیده ام
لای لای علی علی لای لای علی علی

هر مادری میخواد بگیره بچشو ز شیر
بهش عسل میده،ولی شدم زین غصه پیر
منم یه مادرم،که حرمله جای عسل
از شیر گرفته بچمو ولی با ضرب تیر
لای لای علی علی لای لای علی علی

لای لای علی بخواب لای لای علی لالا لالا
دارم برات لالایی میخونم گل بابا
ولی چه فایده نیزه یه طور رفته فرو
نایی برات نذاشته بخوابی رو نیزه ها
لای لای علی علی لای لای علی علی
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • شنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

تصنیف زمینه شب هفتم محرم۹۸ -(از بس که بی تابی ) * منصوره محمدی مزینان

721

تصنیف زمینه شب هفتم محرم۹۸ -(از بس که بی تابی ) بند اول
از بس که بی تابی
آروم نمیخوابی
قلب من میلرزه وقتی
که تو غرقِ اضطرابی

اضطراب ...طنین قلب ربابه
قلب رباب...واسه شیش ماهه بی تابه

یه ماهی تشنه
رو دستِ باباشه
قدم قدم می ره
تا وصل، به دریاشه

بند دوم
با چشمایِ گریون
با دستای لرزون
گرفتم قنوت غم تا
تو برگردی از تومیدون

تومیدون... حرمله فکر شکاره
شکاره... آهویی که توون نداره

یه باغبون ،غنچه اش
نَشْکفته پَرپر شد
به جایِ آب و شیر
از خون ...گلوش تَر شد

بند سوم
لالا ...گل پونه
حَلقِت پر از خونه
چشمِ آسمون ،چه سرخه
چش بِراهــه یه بارونه

بارونه...که ازچشمام هی میباره
می باره...روسرم بلا ها دوباره

فدای چشمات که
مثِ دوتا خورشید
چراغِ راهم شد

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

متن شعر حضرت علی اصغر(ع) -(بيا گلم كه گلستان گلاب مي خواهد) *استاد سید هاشم وفایی

519

متن شعر حضرت علی اصغر(ع) -(بيا گلم كه گلستان گلاب مي خواهد) بيا گلم كه گلستان گلاب مي خواهد
شتاب كن كه شهادت شتاب میخواهد

براي رفتن ميدان درنگ جايز نيست
امير، عاشق پادرركاب می خواهد

توآخرين گل باغی بيا گل سُرخم
كه رنگ سُرخ زتوانقلاب می خواهد

تورا برای چنين روز پروريده،مگر
تورا برای دل خودرباب می خواهد؟

هنوز ديده ی ترديد سوی مادارند
كه گفته است كه اين غنچه آب مي خواهد؟

نظركنندببينند كزگلوگا هت
فلك براي ابد آفتاب میخواهد

دراين بهارشهادت دراين عطش آباد
خدا تو را گل من كامياب می خواهد

قسم به سرخی لبخندتو،امام غريب
مگركه سرخ ترازاين جواب می خواهد؟

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 19:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

شعر غزل مصیبت حضرت علی اصغر(ع) -(پسری که پدرش بُرد به میدان اورا) * مجتبی صمدی شهاب

611

شعر غزل مصیبت حضرت علی اصغر(ع) -(پسری که پدرش بُرد به میدان اورا) پسری که پدرش بُرد به میدان اورا
کرد بر دست چو مه پاره نمایان اورا

مانده بودند که این نور هدایتگر چیست
چونکه دیدند دَمی پارهء قرآن اورا

کیست این طفل که خود آیتِ کُبریِ خداست
کرده سجده به دَرَش خیل بزرگان اورا

سرش امّا ز عطش بر سر شانه خَم بود
کاش آبی بدهد یک تن از آنان اورا

هر دری زد پدرش تا که به آبی برسد
بُرد زین رو وسط معرکه سُلطان اورا

کار شَه وای به منّت کِشی از قوم رسید
کاش لاقل برسد آب ز باران اورا

تا که گفت آب همه لشکریان خندیدند
گویی اصلا نشمردند مسلمان او را

وسط خُطبهء شه بود که یک تیر پرید
تیرِ وحشیِ سه سر بُرد به پایان اورا

تیرِ چرخیده شده بین گلو جا خوش کرد
خِیرش این بود فق

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:33
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

زمینه شب هفتم حضرت علی اصغر(ع) -(لالا لالا عزیزم) * ابوالفضل آلوئیان

770

زمینه شب هفتم حضرت علی اصغر(ع) -(لالا لالا عزیزم) لالا لالا عزیزم
چند روزه خواب از سرت پریده
مادر واست بمیره
تشنگی امونتو بریده

سینه ام شیری نداره
خیمه هامونم که قحط آبه
کاشکی بارون بباره
این همه آرزوی ربابه

آه،یکی بیاد،کاری کنه(۲)براش خیلی مضطرم
داره میره، زدست من(۲)دیگه علی اصغرم

طاقت بیار،ایشالله ک بارون میباره
بی تو مادر،یه لحظه هم آروم نداره

وای، عزیز من ،علی اصغر

با قلبی شکسته ارباب
اومده دوباره سمت میدون
با بغض قنداقه ای رو
از زیر عبا میاره بیرون

قطره آبی بدید ک
دارهداز دست شیر خواره میره
هر چند فایده نداره
آبش هم بدید علیم میمیره

آه،که از فرات،نمیشه کم(۲)چیزی با یه قطره آب
کسی نداد،جز حرمله،با تیغ سه پر جواب

واویلا ک،رو دست ار

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

نوحه دهه اول محرم98 شب هفتم -(حال و روز تو گوید) * محمد حسین ملکیان

780

نوحه دهه اول محرم98 شب هفتم -(حال و روز تو گوید) حال و روز تو گوید
خسته ای ازین دنیا
از تلظی ات لرزد
قلب آسمانی ها

تشنگی ز جسم تو ، گرفته دیگر جان
برده گریه هایت از ، حرم سر و سامان

السلام و علی سیدنا المظلوم
..........
اصغرم خداحافظ
با پدر برو میدان
وقت آن شده مادر
تا به پا کنی طوفان

سبک امیر حسین الفت

غنچه بودی و شدی ، دگر گل پرپر
چون عمو سه شعبه شد ، نصیب تو مادر

السلام و علی سیدنا المظلوم

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مربع‌ ترکیب شب هفتم -(دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد) * بردیا محمدی

632

مربع‌ ترکیب شب هفتم -(دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد) دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد
آیات شادی آفرین تنزیل می گردد
لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد
دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد

وقتی که چشمانِ مسیحاگونه اش وا شد
لبخند بر روی لبِ ارباب پیدا شد

سجّاده،محراب دعاها را بغل می کرد
قطره به قطره،برکه دریا را بغل می کرد
آئینه احساس تماشا را بغل می کرد
دستان کوچک داشت بابا را بغل می کرد

جبریل کم کم داشت در این صحنه جان می داد
وقتی حسین آرام در گوشش اذان می داد

باید که درد دردمندان را دوا می کرد
از نور خالق انشعابی را جدا می کرد
باید برای ماه نامی دست و پا می کرد
او را میان کهکشان خود صدا می کرد

مثل ازل هفت آسمان با او بلی می گفت
بابا برای بار سوم"ی

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت علی اصغر(ع) -(از کجا قصه را شروع کنم) * عباس جواهری رفیع

596
3

متن شعر حضرت علی اصغر(ع) -(از کجا قصه را شروع کنم) از کجا قصه را شروع کنم
مقتل از التهاب میگرید
خط به خط صفحه صفحه تاریخ
واژه واژه کتاب میگرید

وای از آن لحظه ای که میریزد
آب پاکی به روی دست رباب...
مثل چشمان شرمگین عمو
دیده مشک آب میگیرید

انعکاس سراب در چشمش
از نگاهش چکید و جاری شد
مادری که سراب می بیند
مادری که سراب می گرید

"به کدامین گناه کشته شده؟
طفل شش ماهه ای در آغوشت"
این سوال بزرگ عاشورا
قرنها بی جواب می گرید

آسمان مرد این روایت را
از دل سنگ لاله میروید
چه عظیم است داغ این که سه روز
بر تنت آفتاب میگرید

چشمهای تو دید از نیزه
بین آغوش خالی مادر
جای اصغر، گره گره با خون
روی دستش طناب میگرید

بر سر نیزه خواب رفته ولی
مادرش باز هم پی آ

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد