حضرت علی اصغر (ع)

مرتب سازی براساس
 رضا رسول زاده

غزل حضرت علی اصغر علیه السلام -(از هُرمِ عطش لبت که خشکید علی) * رضا رسول زاده

623

غزل حضرت علی اصغر علیه السلام  -(از هُرمِ عطش لبت که خشکید علی) از هُرمِ عطش لبت که خشکید علی
بی تابِ تو شد هر که تو را دید، علی
.
آتش به لبِ سه ساله ی من اُفتاد
هر بار لبِ تو را که بوسید علی
.
با تیرِ سه شعبه ای که یکدفعه رسید
موی تو به حَنجرِ تو پیچید علی
.
یک پلک به هم زدن زمان بُرد فقط
بر دستِ خودم گَلوت پاشید علی
.
این سو پدرت برای تو گِریان شد
آن سو به غَمَم حرمله خندید علی
.
ماندم چه جوابی بدهم... دَرماندَه م...
از حالِ تو مادرت چو پُرسید علی!
.
تو چَنگ به صورتَت نَزن، جانِ حُسِین
آرام تر اِی رُباب، خوابید علی...
.

  • سه شنبه
  • 9
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 09:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محسن حنیفی

شعر حضرت علی اصغر(ع) -(جان به پیکر داشت وقتی مشک ها جان داشتند) * محسن حنیفی

1059
2

شعر حضرت علی اصغر(ع) -(جان به پیکر داشت وقتی مشک ها جان داشتند) جان به پیکر داشت وقتی مشک ها جان داشتند
کاش می شد ابرها آن روز باران داشتند

کاش می شد قطره ی آبی به خیمه می رسید
آب ها هم کاش که حرّ پشیمان داشتند

آب باعث شد که مردی آب شد پیش همه
آب ها از شمر گویا اذن میدان داشتند

کودکی آرام شد با لای لای تیرها
بعد از آن گهواره ها خواب پریشان داشتند

سوره ی کوچک که روی دست بابا ذبح شد
مجلس مرثیه ای آیات قرآن داشتند

بند قلب آسمانی ها به مویی بند بود
بر نخ قنداقه اش از بس که ایمان داشتند

چون خدای کعبه بود و لایق تسبیح بود
آن که را زیر عبای عرش پنهان داشتند

هیچ داغی مثل داغ کودک شش ماهه نیست
اهل بیت از حرمله بغض دو چندان داشتند

نیزه ها در پشت خیمه خاک بر

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:22
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

شعر حضرت علی اصغر(ع) -(اگر چه حوصله ی شعر سر نیامده است ) * محمد قاسمی

1174

شعر حضرت علی اصغر(ع) -(اگر چه حوصله ی شعر سر نیامده است ) اگر چه حوصله ی شعر سر نیامده است
قلم ز عهده ی مدح تو بر نیامده است

به شهد غنچه ی لبهای سرخ تو سوگند
گلی شبیه تو از خاک در نیامده است

بزرگی تو چنان جلوه کرده در عالم
مجال عمر کَمَت در نظر نیامده است

به لطف منسب بابُ الحوائجْیت بُوَد
که توی حرف تو اصلاً اگر نیامده است

علی؛علیست چه اکبر؛چه اصغرش؛اصلاً
ز نام نامی تو خوبتر نیامده است

بدیل نیست برایت که در سرای حسین
پس از ظهور تو دیگر پسر نیامده است

چه جلوه ای تو ندانم که لطف نقّاشیْت
به ذهن این همه تصویرگر نیامده است

خبر رسیده لبت خنده داشت وقت سفر
اگر ز شورش اشکت خبر نیامده است

ازآن طرف دل مادر اسیر دلشوره ست
ازاین طرف سوی خیمه پدر نیامده

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:46
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

مناجات و توسل به حضرت علی اصغر(ع) -(یا ربّی یا الهی یا الهی خودت به حال زار ما گواهی) * امیر عباسی

1028

مناجات و توسل به حضرت علی اصغر(ع) -(یا ربّی یا الهی یا الهی خودت به حال زار ما گواهی) یا ربّی یا الهی یا الهی
خودت به حال زار ما گواهی

همیشه اِی تمام بود و هستم
شرمنده از عنایت تو هستم

ای ذکرِ جان نامِ مطهّرِ تو
با حاجت آمدم به محضرِ تو

غم شعله زد در قلب ما سراسر
فتاده نور چشممان به بستر

یا رب ببین غرقِ غم و بُکاییم
ما آمدیم توسّلی نماییم

ببین خدا تو حال مضطرم را
شفا بده عزیز رهبرم را

به سوز و آه و یک دلِ پریشان
تو را قسم دهم به چشمِ گریان

قسم به آن نالهٔ پر شراره
قسم به کربلا و شیرخواره

قسم به اشک جاری از هر دو عین
قسم به کامِ خشک ‌‌‌طفلِ حسین

به حقّ آن دم که قدِ غم خمید
تیرِ سه شعبه حلق اصغر دَرید

بریده شد زِ تیرِ کین حنجرش
امان زِ سوزِ ناله ی مادرش

زِ عمر من خدای

  • دوشنبه
  • 1
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 12:31
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( ای آخرین یار من در پیچ و تـابی) * سید محسن حسینی

66

نوحه شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( ای آخرین یار من در پیچ و تـابی) ای آخرین یار من در پیچ و تـابی
ای پسـرم تـو همـه هست ربـابی
واویلا واویلا واویلا واویلا

ای نور چشمان من چشم خود واکن
من مانـده‌ام تنها من را تماشا کن
واویلا واویلا واویلا واویلا

دارم من از خجالت جان می‌سپارم
من روی رفتـن سوی خیمه ندارم
واویلا واویلا واویلا واویلا

چشمان خود را چرا بر من می‌بندی
شرمنده هستم چرا بر من می‌خندی
واویلا واویلا واویلا واویلا

می‌بـرم سـوی خیمـه آیـه قـرآن
پشت حرم قبر تو کندم علی‌جـان
واویلا واویلا واویلا واویلا

  • چهارشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:35
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

السلام علی‌الطفل‌الرضیع * مرتضی محمودپور

579

السلام علی‌الطفل‌الرضیع ◾السلام علی‌الطفل‌الرضیع

گله از حرمله از تیر دارم
فغان از خنجر و شمشیر دارم
به اصرار سکینه آب خوردم
بیا مادر ببین من شیر دارم

  • پنج شنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 06:45
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر -(گفتم "حسین"، صفحه‌ی دل، پرستاره شد) * عادل حسین قربان

1628

شهادت حضرت علی اصغر -(گفتم "حسین"، صفحه‌ی دل، پرستاره شد) گفتم "حسین"، صفحه‌ی دل، پرستاره شد
راهِ نجات، دامنِ یک شیرخواره شد

گفتم که کیست، اکبرِ آیاتِ کردگار؟
فوراً به گاهواره‌ی اصغر، اشاره شد

باب‌الحوائج است و زود گره باز می‌کند
با اذنِ او، امورِ دو دنیا، اداره شد

هرچند کودک است، ولی بهرِ دردها
با دست کوچکش بنِگر، راهِ چاره شد
...
می‌سوخت در غمش همه‌ی هفت آسمان،
تیر از کمان پرید و جهان در نظاره شد

تیر از کمان پرید و گلوی علی که نه...
قلبِ پدر برای پسر، پاره پاره شد

بر ماتمش زمین و زمان، نوحه می‌کنند
دستِ حسین، مقتلِ این شیرخواره شد

  • شنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 00:05
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر -(پرپر زد و پریشان گردید و رفت از حال) * مرضیه عاطفی

457

حضرت علی اصغر  -(پرپر زد و پریشان گردید و رفت از حال) پرپر زد و پریشان گردید و رفت از حال
بر روی دستِ بابا خندید و رفت از حال

قلبش تکان تکان خورد و جایِ جرعه ای آب؛
تیری به حنجرش خورد! ترسید و رفت از حال

قنداقه غرق خون شد! پس ناتوان و آرام...
بر دورِ لب، زبانش چرخید و رفت از حال

بابا چه بغض کرد و از گوش تا به گوشَش-
-را با لبانِ لرزان، بوسید و رفت از حال

با چشم نیمه بازش یکریز پلک میزد
یکریز دست و پایش لرزید و رفت از حال

شش ماهه بود و بابا برداشت از گلو خون
بر آسمانِ هفتم پاشید و رفت از حال

گهواره کنج خیمه؛ بیتاب تاب میخورد
مادر دو دستِ خود را بویید و رفت از حال!

  • یکشنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 18:09
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شهادت حضرت علی اصغر -(خلق عالم تشنه ی یک جرعه احسان رباب) * علیرضا خاکساری

620

شهادت حضرت علی اصغر  -(خلق عالم تشنه ی یک جرعه احسان رباب) خلق عالم تشنه ی یک جرعه احسان رباب
هفتم ماه عزا هستیم مهمان رباب
مادر باب الحوائج حاجتم را می دهد
دردمندم لاجرم دستم به دامان رباب
در حقیقت هر که دارد اشنایی با حسین
هست در یوم الحساب از اشنایان رباب
هرکجاحرف از وفاداری شود پیش از همه
میدرخشد در غزل نام درخشان رباب
به همه ثابت شده اصلا گره خورده بهم
بی گمان جان علی اصغر و جان رباب
دل به دریای بلا زد بی عصا روز دهم
پیش چشمان همه موسی بن عمران رباب
نور چشمش کرده روشن پهنه ی افاق را
روی دستان پدر خورشید تابان رباب
دل هلاک ناله ی حاج اصغر زنجانی اش
میدهد ما را به کشتن مرثیه خوان رباب
گریه ی ما را در اورده ست طرز گریه اش
ما پریشانیم از اول پریشان رباب
نه فقط ما گریه بر حال خرابش کرده ایم
بین میدان و حرم آقاست گریان رباب
به محرم رنگ و بوی دیگری بخشیده است
ناله و سوز دل و حزن دوچندان رباب

از دعای خیر این بانو و لطف همسرش
سالها هستیم مداح علی اصغرش

می شویم امشب دخیل محضر شش ماهه ای
چشم مان بر دست حاتم پرور شش ماهه ای
رزق مان را میدهد هرشب علی اصغر به ما
شد کفیل عاشقان نان آور شش ماهه ای
در بزرگی کم ندارد از برادر بی گمان
جان به قربان علی اکبر شش ماهه ای
نور وجه اللهی اش ما را مسلمان کرده است
اهل ایمانیم با پیغمبر شش ماهه ای
ظاهرا گهواره اما باطنا گهواره اش
دارد اینجا حکم سنگر ؛ سنگر شش ماهه ای
تا بخواند خطبه ای روشنگرانه میشود
دست سالار شهیدان منبر شش ماهه ای
گریه اش باشد رجز قنداقه اش باشد زره
میرسد در معرکه شیر نر شش ماهه ای
لرزه افتاده به جان دشمنان از شوکتش
فتح خیبر کرده گویا حیدر شش ماهه ای
اسمان هم میبرد فرمان از او ؛ چشم فلک
در زمین دیگر ندیده رهبر شش ماهه ای
من شب هفت محرم روضه میخوانم فقط
از لب خشکیده و چشم تر شش ماهه ای
تا سپیدی گلویش را نشان هم دهند
پر شود از حرمله دور و بر شش ماهه ای
بسکه شش دنگ حواسش را به تیرش میدهد
حرمله می پاشد از هم حنجر شش ماهه ای
در میان قاب دستان پدر پیدا شود
آه تصویر گلوی پرپر شش ماهه ای
در امان است از هجوم اسب های تند و تیز
بر زمین وقتی بماند پیکر شش ماهه ای ؟
روضه های بی کلام کربلا تا شام هست
گریه های بی امان مادر شش ماهه ای
تا بسوزاند دل اهل حرم را میشود
حرمله سرگرم بازی با سر شش ماهه ای
شب شب باب الحوائج هست اما میزنم
من گریزم را به طفل دیگر شش ماهه ای

پشت در هم مادری مضطر شد و بی تاب شد
از مدینه کودک شش ماهه کشتن باب شد

  • دوشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 22:07
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

علی اصغر -(باز هم نوبت آن است قمر در آيد) * آرمان صائمی

410

علی اصغر -(باز هم نوبت آن است قمر در آيد) باز هم نوبت آن است قمر در آيد
يك تنه آمده تا پشت پدر در آيد

آمده يارى بابا بكند اى جانم
آمده بلكه از او نيز سپر در آيد

چون پدر تشنه لب است آب نمى خواست على
اين چنين از گل ارباب پسر در آيد

به روى دست گرفته ست على را بالا
يك نفر مرد از آن قوم مگر در آيد

حرمله چله رها كرد گلو درهم شد
داد بى داد از آن دم كه خبر در آيد

آنقَدَر تير فرو رفت كه ديگر اصلا
چاره اى نيست به جز اينكه ز پر در آيد

نيزه دارش سر او را به زمين مى انداخت
تا كه از مادر او خون جگر در آيد
-
حرمله خير نبينى چِقَدَر بى رحمى
تير بر قلب زدى تا ز كمر در آيد

  • سه شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1399
  • ساعت
  • 22:40
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

توسل به ششماهه‌ی کربلا حضرت علی اصغر(ع) * دانیال تقوی

622

توسل به ششماهه‌ی کربلا حضرت علی اصغر(ع) توسل به ششماهه‌ی کربلا
اصغر شش ماهه چون تدبیر کرد
جسم ثارالله را تسخیر کرد
او به یاری عزیزان میرود
در ید بابا به میدان میرود
کربلا در کربلا بین گم شده
کربلا گویی غدیر خم شده
چون پیمبر ذکر یا زهرا گرفت
دست بابا را علی بالا گرفت
مردم عالم علی اصغر منم
وارث شش ماهه ی حیدر منم
غیرتم ارث عمو جان من است
خون محسن در رگ و جان من است
روضه ی من آنچه بابا گشت بود
یک قدم رفت و یکی برگشت بود
درد او یک درد بی درمان شده
از نگاه مادرم حیران شده

  • جمعه
  • 14
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 17:55
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

زبانحال حضرت رباب(س) -(اصغر ای دلبر من خانه بیا خانه بیا) * کربلایی حسن آخوندی

528

زبانحال حضرت رباب(س) -(اصغر ای دلبر من خانه بیا خانه بیا) اصغر اي دلبر من خانه بيا خانه بيا
مرغ خونين پرمن خانه بيا خانه بيا

ازفراق تو ز دل ناله كنم ضجه زنم
شيرخوار اصغرمن خانه بيا خانه بيا

لب پيكان عدو بوسه به حلقوم تو زد
پيرو اكبر من خانه بيا خانه بيا

بي تو روزم شده چون ليل دوجا جان پسر
مه من اخترمن خانه بيا خانه بيا

در نبود تو علی گشته خزان باغ دلم
غنچه ی اطهر من خانه بيا خانه بيا

تو بگو ناله زهجرت نكنم پس چه كنم
عشق من دلبرمن خانه بيا خانه بيا

همچو پروانه به نار غم جان سوزت علی
شعله ور شد پرمن خانه بيا خانه بيا

تاج عّزت به سرم بودي و فخرم به زمان
عّز و جاه و فر من خانه بيا خانه بيا

تشنه جان دادی و هجرت زده بر دل شرری
غنچه ی پرپر من خانه بيا خانه بيا

خوگرفتم به تو شش مه تو بُدي هم سخنم
كودك مضطر من خانه بيا خانه بيا

بس كه ازهجرو غمت ناله زدم جان پسر
خون شد اشك ترمن خانه بيا خانه بيا

رفته اي رفتنت اي غنچه ی پرپرشده ام
نشود باور من خانه بيا خانه بيا

گويدآخوندي به هر صبح ومسا ناله کنان
شافع محشر من خا نه بيا خا نه بيا

  • سه شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 23:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حاج اصغر فرشچی

حضرت علی اصغر(ع) -(در مکتب ما شیعۀ ناب جور و جفا نیست) * حاج اصغر فرشچی

603

حضرت علی اصغر(ع) -(در مکتب ما شیعۀ ناب جور و جفا نیست) درمکتب ما شیعۀ ناب جور و جفا نیست
جزخدمت خلق وحدت اخلاص بخدا نیست

ما سالک حقیم و علی راه بَرِماست
او منتخب حق و ز حق اوست جدا نیست

اخلاص عمل ما زعلی یاد گرفتیم
بی عشق ولایش به فضا هیچ صفا نیست

ما مکتبیان باده خورعشق حسینیم
مست ازمی نابیم که درمیکده ها نیست

عشق شه دینی که خریداروفا بود
درکربوبلا گشت وبه دید مهرو وفا نیست

برطفل رضیع جرعۀ آبی چوطلب کرد
تیری به جفا گفت به درد تودوا نیست

افسوس که به فطرت نشد آگاه زدشمن
بی نورحسین در دل خورشید ضیا نیست

آخرسرودستش به عداوت به بُریدند
غافل زشهیدان خدا را که فنا نیست

روزت شده«عدلی»زغمش گرشب دیجور
لطفی بود ازحق مگرت روز جزا نیست

  • چهارشنبه
  • 17
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 19:06
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

زبانحال حضرت رباب(س) -(حَرمله رویت سیَه بی خانمانم کرده ای) *حاج نادر بابایی

587
1

زبانحال حضرت رباب(س) -(حَرمله رویت سیَه بی خانمانم کرده ای) حَرمله رویت سیَه بی خانمانم کرده ای
خسته ودرمانده زین عمرجوانم کرده ای

ناوک پیکان نه تنها حَلق اصغر را شکافت
خانه ات برباد عجب با غم نشانم کرده ای

من عروس فاطمه بودم مرا با غم چه کار
روز و شب مَانوس با آه و فغانم کرده ای

هم جَلَیسم گشته غمها در حَریم آفتاب
صَحن بی سایه چرا عمری مکانم کرده ای

مونسم شد روزوشب گهواریهءبی اصغرم
دور ازاین مادر چرا آن بی زبانم کرده ای

شِکوِه ها دارم زدست تو به نزد کِبریا
در وطن انگشت نمای این و آنم کرده ای

(نادرا) اشک روان هم گوئیا گوید چنین
روی این دفتر چرا پس میهمانم کرده ای

  • یکشنبه
  • 21
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:32
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت رباب(س) و حضرت علی اصغر(ع) -(مرام و معرفتت زبونزده) * الیاس محمدشاهی

451
1

شور حضرت رباب(س) و حضرت علی اصغر(ع) -(مرام و معرفتت زبونزده) بنداول

مرام و معرفتت زبونزده
وفاداریت عالموبه هم زده
اسمته ذکره جنونه سینه زن
مستیم با نامه تو صد در صده

بی بی رباب،همه عالم فدات
غیرت می جوشه توی رگات
اسطوره ی گریه بر حسین
دین مدیونه عزاداریات

مظهر توحیدی مدد امنا رباب
یه دنیا امیدی مدد امنا رباب
مادره شهیدی مدد امنا رباب
مرجع تقلیدی مدد امنا رباب

(یارباب۲)

بنددوم

گهوارت حاجت میده عاشقا رو
قنداقت شفا میده مریض ها رو
دستای کوچیکه تو باز میکنه
همه گره های کوره دنیا رو

باب الحوائجه خون خدا
کن یک نگاهی برجمعه ما
امشب بده از روی کرم
اذنه سفر تا کرب و بلا

رجزت با گریه ، علی اصغره حسین
مانده است هنوز آخرین پسره حسین
کو د کی اما یک تنه لشکره حسین
کوریه اعدا ء سومین حیدره حسین

(علی اصغر۲)

  • پنج شنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت رباب(س) -(ذکره روز و شبم ، بی بی جان رباب) * الیاس محمدشاهی

420

شور حضرت رباب(س) -(ذکره روز و شبم ، بی بی جان رباب) بند اول

ذکره روز و شبم ، بی بی جان رباب
نوکریت منصبم ، بی بی جان رباب
متوسلم به ، چادره شما
(نغمه ی رولبم ، بی بی جان رباب2)

شافعه روزه محشرم،همسرِشاه وسرورم
خاکِ کفِ پایِ تو و،(غلامِ علی اصغرم2)

جونم ربابِ ، جنونم ربابِ
همیشه مدحشو میخونم ربابِ
شورم ربابِ ، شعورم ربابِ
حسِّ شرافت و غرورم ربابِ

امُنا یارباب

بند دوم

سایه ی رو سرم بی بی جان رباب
کنیزت مادرم بی بی جان رباب
برای رفتنه به کرب و بلا
(بده بال و پرم بی بی جان رباب2)

مَرْجَعِ تقلیده منی،رهبره هرسینه زنی
این شعاررویادم دادی،(حُبُ الحسین اَجَنَنی2)

راهم ربابِ،سوز و آهم ربابِ
من بی پناهم و پناهم ربابِ
گِرْیم ربابِ ، سرمایم ربابِ
شبهای روضه ها نوایم ربابِ

امُنا یارباب

  • دوشنبه
  • 9
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 17:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت رباب(س) -(تکیه گاهی برا اربابم حسین) * الیاس محمدشاهی

624

شور حضرت رباب(س) -(تکیه گاهی برا اربابم حسین) بند اول

تکیه گاهی برا اربابم حسین
پشت و پناهی برای زینبین
تو عزیزه قلبه مرتضایی و
(به حضرت زهرا هستی نورعین2)

ام الاصغری،شجاع پروری
از تمام زنهای عالم سری
عروس حضرت مولا حیدری

قبله ی امیدم بی بی رباب
مرجعه تقلیدم بی بی رباب
هر جایی بوده مجلس شما
من به سر دویدم بی بی رباب

سیدتی بی بی رباب

بند دوم

عزت و افتخاره این نوکری
از مادرم برام محترم تری
اسطوره ی وفاداری به حسین
(الگوی صبره مریم و هاجری2)

هستم خاک پات،محتاج نگات
ممنونم میزاری بزنم صدات
عنایتی به این کلب روسیات

به فداته جونم بی بی رباب
من بهت مدیونم بی بی رباب
براته کربلام دست شماست
رازق جنونم بی بی رباب

سیدتی بی بی رباب

  • پنج شنبه
  • 12
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 23:09
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت رباب (س) -(رباب گوهری که شده نایاب) *کربلایی جواد محمدی

547

شور حضرت رباب (س) -(رباب گوهری که شده نایاب) (بند اول)

رباب گوهری که شده نایاب
رباب تا همیشه عشق ارباب
رباب تاج شاهی رو سرمن
رباب گل عروس مادر آب

ام الکتاب بی بی رباب
واژه ی مخصوص تو شد عالی جناب

تو انقلاب کردی رباب
شراب تو کرده منو مست و خراب

رباب رباب رباب رباب

مستو خرابم در تب و تابم
الحمدلله که من سگ ربابم
بی پرو بالم خرابه حالم
سگ علی اصغرو طفل سه سالم

رباب رباب رباب رباب
....................
(بند دوم)

رباب عشق تو شد حق پرستی
رباب سایه دار و سرپرستی
رباب کار کردی با دلم من
رباب ذکر تو شد رقص مستی

درس حجاب بی بی رباب
میده برات کربلا علی الحساب

خونه خراب کردی کردی رباب
به عشق تو شدم سگ ابوتراب

رباب رباب رباب رباب

مستو خرابم در تب و تابم
الحمدلله که من سگ ربابم
بی پرو بالم خرابه حالم
سگ علی اصغرو طفل سه سالم

رباب رباب رباب رباب

  • چهارشنبه
  • 25
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -(ببار این مرتبه از آسمان کربلا، باران...) * حامد آقایی

537

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -(ببار این مرتبه از آسمان کربلا، باران...) ببار این مرتبه از آسمانِ کربلا ، باران
بیا با اشک های خویش بر پا کن عزا باران

ببین که زخم کرده آفتابِ تیز، لب‌ها را
شده امید قلب مادری، یا مشک، یا باران

اگر که خواستی ماهیِ صحرا را کنی سیراب
نفهمد حرمله این را ! بیا پس بیصدا باران

بیا بادِ مخالف باش بر تیری که می آید
دمی هم با دعای خیمه ها شو هم نوا باران

چنان زد که زمین و آسمان هم دست و پا گم کرد
چنان فواره زد که رفت تا عرش خدا باران

دگر آب از سر طفلم گذشته، آب لازم نیست
پدر شرمنده شد، دیگر نیا باران، نیا باران

  • شنبه
  • 22
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 14:55
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محمدرضا نادعلیان

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( در اصل، تیر قلب پدر را هدف گرفت) * محمدرضا نادعلیان

435

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( در اصل، تیر قلب پدر را هدف گرفت) در اصل، تیر قلب پدر را هدف گرفت
گرچه گلوی خشک پسر را هدف گرفت

مُنّو علی الغریب، جگرسوز شد گلم
آبش نداد بلکه جگر را هدف گرفت

دست حسین زیر گلوی علی نشست
تیری رسید، زیر و زِبَر را هدف گرفت

تیری که ظهر سینه خورشید را شکافت
در علقمه هلال قمر را هدف گرفت

سر درد داشت مادر غم پرورش، رباب
از آن زمان که حرمله سر را هدف گرفت

بعد از علی، سکینه دگر قدکمان شده
اینبار تیر، قدّ و کمر را هدف گرفت

اصغر چقدر مثل عمو محسنش شده،
آن روز در مدینه که در را هدف گرفت؟

تیر سه شعبه قصه ی ما را تمام کرد
در اصل تیر قلب پدر را هدف گرفت

  • چهارشنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( به روی نی، بزند شانه باد موی تو را) * ناشناس ؟؟؟

394

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( به روی نی، بزند شانه باد موی تو را) به روی نی، بزند شانه باد موی تو را
و آفتاب عوض کرده رنگ و روی تو را

چقدر جای تو و گاهواره ات خالی ست
هنوز می دهد این خیمه گاه بوی تو را

رباب بعد تو هر شب به خواب می بیند
گرفته است هدف حرمله گلوی تو را

همان سه شعبه که بر حنجر تو زد بوسه
شکافت مشک و سر و دیده ی عموی تو را

قرار بود عصای حسین باشی تو
به باد داد ولی شمر آرزوی تو را

تو کیستی؟ که ملائک همه به قصد شفا
به چشم خویش بمالند خاک کوی تو را

  • چهارشنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 حسین خدایی زنجانی

حضرت علی اصغر(ع) -(رحمی کن اهل کینه زین طفل جان ندارد) * حسین خدایی زنجانی

505

حضرت علی اصغر(ع) -(رحمی کن اهل کینه زین طفل جان ندارد) رحمی کن اهل کینه زین طفل جان ندارد
میخواهد آب بگوید اما توان ندارد

در گاهواره میزد هی دست و پا دیشب
جانش به لب رسیده وقت و زمان ندارد

این طفل شیرخوارم مانند غنچه باشد
طاقت دگر به والله تیر و سنان ندارد

در علقمه ابوالفضل بی دست زمین فتاده
آبی ز مشگ برای تشنه لبان ندارد

تیری که خورد به عباس بر طفل من خورد،وای
پرپر کند گلم ، را چون شک بر آن ندارد

مولا اگر " خدایی " قلب به درد آورد
عفو کن چرا که چون وی در دل توان ندارد

  • جمعه
  • 15
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 19:47
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حسین خدایی زنجانی

احوالات حضرت علی اصغر(ع) -(آنجا که حسین گفت که ای قوم ستمگر) * حسین خدایی زنجانی

606

احوالات حضرت علی اصغر(ع) -(آنجا که حسین گفت که ای قوم ستمگر) آنجا که حسین گفت که ای قوم ستمگر
رحمی بکنید ، اب دهید تشنه اس اصغر

بیچاره رباب چشم به راه پسرش است
دیگر نکنید ظلم بس است داغ برادر

قدری بدهید اب که بی تاب وصال است
پژمرده شده اهل جفا این گل پرپر

او تشنه ی آب است مگر بچه ندارید؟؟؟
انصاف نباشد که زنید ناوکه شش پر

گر طفل لبن خوار بدارید بدهید آب
دانید چه سخت است که بی تابیش آخر

لب های علی خشک شده نیست کمی آب
در سینه ی خود شیر ندارد ولی مادر

دنیا نرسد آخر اگر جرعه ی آبی
بر ما بدهید چون که علاج نیست در این بر

  • شنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 23:09
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی شب هفتم و هشتم محرم سبک حاج اکبر ناظم(سنتی ) * مرتضی محمودپور

1647

نوحه سینه زنی شب هفتم و هشتم محرم سبک حاج اکبر ناظم(سنتی ) ◾نوحه سینه زنی(سبک سنتی)
◾شب هفتم محرم
◾شب عطش
◾توسل به حضرت علی اصغر (ع)

◾بنداول
قحطی آب است به کرببلا
شرمنده رباب گشته سقا
دو چشم علمدار
بود بر شیرخوار
اهل حرم به آه و زاری
کند سکینه بیقراری
وایلتا آه و وایلا (۲)

◾بنددوم
ششماهه ی کرببلا اصغرست
باب الحوائج مثل آب آورست
هر که دارد حاجت
حاجت زیارت
گره گشای عالمین است
سرباز کوچک حسین است
واویلتا آه و واویلا (۲)

◾نوحه سینه زنی
◾سبک حاج اکبر ناظم(سنتی)
◾شب هشتم محرم
◾توسل به حضرت علی اکبر (ع)

◾بنداول
شور عزا دوباره برپا شده
پیکر اکبر اربا اربا شده
حیدر کربلا
به غم شد مبتلا
شبه رسول دوستان شد
موذن کرببلا شد
علی علی علی اکبر (۲)

◾بنددوم
در کربلا زینب به شور و شین است
سر علی به دامن حسین است
میزند به سینه
خواهرش سکینه
گوید برادر من فدایت
از چه نمی آید صدایت

  • شنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی شب هفتم و هشتم محرم(سبک حاج اکبر ناظم)سنتی * مرتضی محمودپور

1135

نوحه سینه زنی شب هفتم و هشتم محرم(سبک حاج اکبر ناظم)سنتی ◾نوحه سینه زنی(سبک سنتی)
◾شب هفتم محرم
◾شب عطش
◾توسل به حضرت علی اصغر (ع)

◾بنداول
قحطی آب است به کرببلا
شرمنده رباب گشته سقا
دو چشم علمدار
بود بر شیرخوار
اهل حرم به آه و زاری
کند سکینه بیقراری
وایلتا آه و وایلا (۲)

◾بنددوم
ششماهه ی کرببلا اصغرست
باب الحوائج مثل آب آورست
هر که دارد حاجت
حاجت زیارت
گره گشای عالمین است
سرباز کوچک حسین است
واویلتا آه و واویلا (۲)

◾نوحه سینه زنی
◾سبک حاج اکبر ناظم(سنتی)
◾شب هشتم محرم
◾توسل به حضرت علی اکبر (ع)

◾بنداول
شور عزا دوباره برپا شده
پیکر اکبر اربا اربا شده
حیدر کربلا
به غم شد مبتلا
شبه رسول دوستان شد
موذن کرببلا شد
علی علی علی اکبر (۲)

◾بنددوم
در کربلا زینب به شور و شین است
سر علی به دامن حسین است
میزند به سینه
خواهرش سکینه
گوید برادر من فدایت
از چه نمی آید صدایت

  • یکشنبه
  • 24
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 04:22
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( رفت و داغ دوریش دامان مادر را گرفت) * سید پوریا هاشمی

486
1

شهادت حضرت علی اصغر(ع) -( رفت و داغ دوریش دامان مادر را گرفت) رفت و داغ دوریش دامان مادر را گرفت
از دم خیمه سرو سامان لشگر را گرفت

تیر با چه سرعتی آمد بماند قصه اش
آنچنان آمد که آقا جای تن سر را گرفت

تیر با یک شعبه هم کار خودش را میکند
با سه شعبه جوری آمد کل حنجر را گرفت

خطبه اش با گریه بود افسوس لشگر خنده کرد
چند لحظه بعد آن خون کل منبر را گرفت

باغبان چه خون دلها خورد باغش سبز شد
با کمان امد کسی و سیب نوبر را گرفت

خون او گر بر زمین میریخت محشر میرسید
این چه خونی بود داغش کل محشر را گرفت

پشت خیمه نیزه ها رفتند پیدایش کنند
نیزه ای درخاک شد جسمی محقر را گرفت

آنقدر از این و از آن سیلی و شلاق خورد
تا رباب از حرمله قنداق اصغر را گرفت

  • یکشنبه
  • 24
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 09:54
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -(کودکی در عهد مهد استاد عشق) *حجة الاسلام نیر تبریزی

428

حضرت علی اصغر(ع) -(کودکی در عهد مهد استاد عشق) کودکی در عهد مهد استاد عشق
داده پیران کهن را یاد عشق

طفل خرد اما بمعنی بس سترک
کز بلندی خرد بنماید بزرگ

خودکبیر است ارچه بنماید صغیر
در میان سعبة سیاره تیر

عشق را چون نوبت طغیان رسید
شد سوی خیمه روان شاه شهید

دید اصغر خفته در حجر رباب
چون هلالی در کنار آفتاب

چهرة کودک چو دردی برگ بید
شیر در پستان مادر ناپدید،

بازبانحال آن طفل صغیر
گفت با شه کی امیر شیر گیر

جمله را دادی شراب از جام عشق
جز مرا کمتر نشد زان کام عشق

گرچه وقت جانفشانی دیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد

زان مئی کزوی چو قاسم نوش کرد
نوعروس بخت در آغوش کرد

زان مئی کاکبر چو رفت از وی زپا
با سرآمد سوی میدان وفا

شه گرفت آنطفل مه اندر کنار
یافت در وی در دل دریا قرار

آری آری مه که شد دورش تمام
در کنار خور بود او را مقام

برد آن مه را بسوی رزمگاه
کرد رو با شامیان رو سیاه

گفت کای کافر دلان بد سگال
که برویم بسته­اید آب زلال

گر شمارا من گنهکارم به پیش
طفل را نبود گنه در هیچ کیش

آب ناپیدا و کودک ناصبور
شیر از پستان مادر گشته دور

زین فراتی که بود مهر بتول
جرعه­ای بخشید بر سبط رسول

شاه در گفتار و کودک گرم خواب
که زنوک ناوکش دادند آب

در کمان بنهاد تیری حرمله
او فتاد اندر ملائک غلغله

رست چون تیر از کمان شوم او
پر زنان بنشست بر حلقوم او

چون درید آن حلق تیرجانگداز
سر ز بازوی یدالله کرد باز

تا کمان زه خورده چرخ پیر را
کس ندیده دونشان یک تیر را

تیر کز بازوی آن سرور گذشت
بر دل مجروح پیغمبر گذشت

نوک تیر و حلق طفل ناتوان
آسمانا واژگون بادت کمان

شه کشید آن تیر و گفت ای داورم
داوری خواه از گروه کافرم

نیست این نوباوة پیغمبرت
از فصیل ناقه کمتر در برت

شه ببالا می­فشاند آن خون پاک
قطره­ای زان برنگشتی سوی خاک

بنگرید آن مرغ دست آموز عرش
که چسان در خون همی غلطد بفرش

این نگارین خون که دارد بوی طیب
تحفه­ای سوی حبیب است از جیب

در ربائید این نگار پاک را
پرده گلناری کنید افلاک را

در ربائید این گهرهای ثمین
که نیاید دانه­ای زان بر زمین

قطره­ای زین خون اگر ریزد بخاک
گردد عالم گیر طوفان هلاک

تیر خورده شاهباز دست شاه
کرد بر روی شه آسیمه نگاه

غنچة لب بر تبسم باز کرد
در کنار باب خواب ناز کرد

وان گشودن لب بلبخند از چه بود
وان نثار شکر و قند از چه بود

پس ندا آمد بدو کای شهریار
این رضیع خویش را برما گذار

تا دهیمش شیر از پستان حور
خوش بخوابانیمش اندر مهد نور

پس شه آن در ثمین در خاک کرد
خاک غم بر تارک افلاک کرد

آری آری عاشقان روی دوست
اینچنین قربانی آرد سوی دوست

اندر آن کشور که جای دلبر است
نه حدیث اکبر و نه اصغر است

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 23:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت علی اصغر(ع) -(بازم اندر مهد دل طفل جنون) *مرحوم نورالله عمان سامانی اصفهانی

585

حضرت علی اصغر(ع) -(بازم اندر مهد دل طفل جنون) بازم اندر مهد دل طفل جنون
دست از قنداقه می‌آرد برون

مادر طبع مرا از روی ذوق
خوش درآرد شیر، در پستان شوق

جمله اطفال قلوب از انبساط
وقت شد کآیند بیرون از قماط

عشرتی از آن هوای نو کنند
از طرب، نشو و نمای نو کنند

واگذارند امهات طبع را
باز آباء کرام سبع را

باز وقت کیسه پردازی بود
ای حریف این آخرین بازی بود

شش جهت در نرد عشق آن پری
می‌کند با مهره‌ی دل، ششدری

همتی می‌دارم از ساقی مراد
وز در میخانه می‌جویم گشاد

همچنین از کعبتین عشق داو
تا درین بازی نمایم کنجکاو

بازیی تا اندرین دفتر کنم
شرح شاه پاکبازان، سر کنم

لاجرم چون آن حریف پاک باز
در قمار عاشقی شد پاکباز

شد برون با کیسه‌ی پرداخته
مایه‌یی از جزو و از کل باخته

رقص رقصان، از نشاط باختن
منبسط، از کیسه را پرداختن

انقباضی دید در خود اندکی
در دل حق الیقین آمد شکی

کاین کسالت بعد حالت از چه زاد
حالت کل را کسالت از چه زاد؟

پس ز روی پاکبازی، جهد کرد
تا فشاند هست اگر در کیسه گرد

چون فشاند آن پاکبازان را، امیر
گوهری افتاد در دستش، صغیر

درة التاج گرامی گوهران
آن سبک در وزن و در قیمت گران

ارفع المقدار من کل الرفیع
الشفیع بن الشفیع بن الشفیع

گرمی آتش، هوای خاک ازو
آب کار انجم و افلاک ازو

کودکی در دامن مهرش بخواب
سه ولد با چارمام و هفت باب

مایه‌ی ایجاد، کز پر مایگی
کرده مهرش، طفل دین را دایگی

وه چه طفلی! ممکنات او راطفیل
دست یکسر کاینات او را به ذیل

گشته ارشاد از ره صدق و صفا
زیر دامان ولایش، اولیا

شمه‌یی، خلد از رخ زیبنده‌اش
آیتی، کوثر ز شکر خنده‌اش

اشرف اولاد آدم را، پسر
لیکن اندر رتبه آدم را پدر

از علی اکبر بصورت اصغرست
لیک در معنی علی اکبرست

ظاهراً از تشنگی بیتاب بود
باطناً سر چشمه‌ی هر آب بود

یافت کاندر بزم آن سلطان ناز
نیست لایق تر ازین گوهر، نیاز

خوش ره آوردی بداندر وقت برد
بر سر دستش به پیش شاه برد

کای شه این گوهر به استسقای تست
خواهش آبش ز خاک پای تست

لطف بر این گوهر نایاب کن
از قبول حضرتش سیراب کن

این گهر از جزع های تابناک
ای بسا گوهر فروریزد به خاک

این گهر از اشک‌های پر ز خون
می‌کند الماس ها را، لعلگون

آبی ای لب تشنه باز آری بجو
بو که آب رفته باز آری بجو

شرط این آبت، بزاری جستن‌ست
ورنداری، دست از وی شستن‌ست

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 23:58
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زبانحال حضرت رباب(س) -(ّبنالم ز داغ علی اصغرم) *حاج احمد پوررادی لطفی تبریزی

886

زبانحال حضرت رباب(س) -(ّبنالم ز داغ علی اصغرم) ّبنالم ز داغ علی اصغرم
ز هجران آن غنچهء پرپرم
ره چاره بستند
دلم را شکستند
"علی اصغرم غنچهء پرپرم"

من و خاطرات به جا مانده اش
شنیدم به تیر جفا خنده اش
حدیث نهانی
بُوَد جاودانی

سپردم علی را به عشق اِله
خدا عالمی شد در آن خیمه گاه
حرم ناله ها زد
شرر بر سما زد

بیادیکه روزی چو گل وا شدی
چو گل وا شدی وه چه زیبا شدی
رباب و جوانی
بهار و خزانی

بدنبال راهت فتاده دلم
تو رفتی فزون شد همی مشگلم
به قربان راهت
به نیمه نگاهت

چو اهل حرم دید به تاب و تبم
به دادم رسید آن زمان زینبم
مرا شد همآغوش
بگفتا: سیه پوش

گهی با خودم گفتگو میکنم
بجانم ترا جستجو میکنم
نه آن صبر و تابم
اگرچه ربابم

دلم خود گواهی چه ها دیده است
ز نامردم کوفه رنجیده است
از آن تیر دلدوز
شدم من سیه روز

گلوی تو مثل دلم پاره شد
از آن دم رباب تو آواره شد
منم خسته زائر
غریبه مسافر

چو بلبل نواها ز سر کرده ام
به یادت چه شبها سحر کرده ام
گلم در برم نیست
خدا اصغرم نیست

تو و دلربایی رقم گشته است
حدیث من و تو الم گشته است
ترا سوز پیکان
مرا داغ هجران

ز بعد تو هیهات گلی بو کنم
نه یک دم به سیر چمن رو کنم
تویی سوز و سازم
جمالت بنازم

جهان از قیام دیار بلا
ندیده چنین عاشقی مبتلا
رباب اهل دل بود
عروسی خجل بود

مرا شرح هجران بسی مشگل است
نه انشاء شعر است که حرف دل است
ره چاره بستند
دلم را شکستند

  • پنج شنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 18:04
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت علی اصغر(ع) -(ای علی اصغر که نامت دل رباست) * سید حسن خوشزاد

1629

در مدح حضرت علی اصغر(ع) -(ای علی اصغر که نامت دل رباست) اِی علی اَصغر که نامت دِل رباست
پنجه های کُوچکت مُشکل گُشاست

اصغری امّا به مَعنا اَکبری
نُورِ چشمِ زاده پیغمبری

تو به پیران درسِ عزّت داده ای
درسِ عزّت را زِ غیرت داده ای

کودکِ سر مَست از کُوثر تویی
اِفتخارِ آلِ پیغمبر تویی

تو زبونتر کرده ای حُکّام را
تو بَقا بخشیده ای اِسلام را

عشق و ایمان را نَتایِج گشته ای
تا اَبَد باب الحَوائج گشته ای

شیعه را چون کار مُعضل می شود
مُشکلش با دستِ تو حَل می شود

اِی صَغیرِ بهتر از صدها کبیر
سیّد (خوشزاد) را دستی بگیر

  • سه شنبه
  • 30
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 21:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد