شب آخر شد بیا بنشین خواهر من
بیا بنشین نور هر دو چشم تر من
بیا بنشین که رسیده وقت جدایی ای خواهر من
رسیده نوبت که جان را سازم فدایی ای خواهر من
(تو نور چشم حسینی/تو مهتاب عالمینی)(۲)
تحمل کن خواهر زارم درد دوری
که سهم تو گشته از دنیایت صبوری
الوداع،خواهر زار و غمینم(۲)
بیا تا با تو وصیت گویم نگارم
خزان گردد عصر فردا فصل بهارم
ز بالای تل ببینی شمری نشسته رو سینه ی من
مهیا شو رختی از غربت را کنی خواهر جان تو بر تن
(خدا حافظ جان خواهر/روم بر دیدار مادر)(۲)
سلامت را می رسانم بر مادر خود
سپارم دست تو طفلان و دختر خود
الوداع،خواهر زار و غمینم(۲)
بیا قربان تو جان این بچه هایم
حسین جان قرآن بخوا
- چهارشنبه
- 28
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 16:07
- نوشته شده توسط
- وحید زحمت کش شهری