شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس
 آرمان صائمی

تقديم به حضرت صاحب الزمان -( بى تو همه ى عمر فقط در به درى هاست ) * آرمان صائمی

731

تقديم به حضرت  صاحب الزمان -( بى تو همه ى عمر فقط در به درى هاست ) بى تو همه ى عمر فقط در به درى هاست
سهم منِ بيچاره فقط خون جگرى هاست

صدپاره شده اين دل سرگشته...كجايى؟
چشمم به رهت خشك...نظر ديده ترى هاست

اى كاش رسد از تو خبر بر دل تنگم
آوازه ى تو تكه كلامِ سحرى هاست

آن خال سياهت خودش آئينه ى نور است
خيره به رخ ماه تو چشمان پرى هاست

برگرد...نسيمِ سحرِ حضرت زهرا
بى تو همه ى عمر فقط دربه درى هاست

شاعر : آرمان صائمی

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 12:22
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعرمدح امام زمان(عج) -( سینه به سینه نقل شده جمعه می رسی ) * احمد شاکری

840
1

شعرمدح امام زمان(عج) -( سینه به سینه نقل شده جمعه می رسی  ) چقدر صبر
از بس مسیر آمدنت را مرور کرد

قلبم گلایه از من و چشمی صبور کرد

سینه به سینه نقل شده جمعه می رسی

باید چقدر صبر برای ظهور کرد

ای کاش می شد از همه ی سالها گذشت

ای کاش می شد از دل دنیا عبور کرد

باید برای قلب تو این روزها فقط

فکری به حال نیزه و تشت و تنور کرد

باید مسیر روضه مان را عوض کنیم

باید تو را ز روضه ی شامات دور کرد

زینب چگونه از دل بازار ها گذشت

یا از مسیر برده فروشان عبور کرد

شاعر : احمد شاکری

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:44
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( من کویرم تشنه ی یک قطره از ) * حسین محسنات

1025

شعر مناجات امام زمان(عج) -( من کویرم تشنه ی یک قطره از   ) عالمی گریان
عالمی گریان صبح و شام تو

جان من قربان صبح و شام تو

من کویرم تشنه ی یک قطره از

بارش باران صبح و شام تو

رود رحمت را چه جاری کرده است

چشمه ی جوشان صبح و شام تو

درد بی پایان تو پیداست در

اشک بی پایان صبح و شام تو

جمله بکایین عالم میزنند

بوسه بر چشمان صبح و شام تو

بی نشانی پس یقینا مادرت

میشود مهمان صبح و شام تو

گریه بسیارش عطش خیز است آه

از لب عطشان صبح و شام تو

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 15:01
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( شاهیم به احسان تو، منت نکشیده ) * محمد جواد شیرازی

1152
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( شاهیم به احسان تو، منت نکشیده  ) هر کس که در این میکده زحمت نکشیده

راه کجِ سِیرش به سعادت نکشیده

مردم به تملق به بزرگی نرسیدند

شاهیم به احسان تو، منت نکشیده

خسران زده آن است که در عالم فانی

با جان و دلش بار محبت نکشیده

از شام سیاه دل ما بی خبران است

خورشید اگر پرده ز صورت نکشیده

درد است که در خنده ی معصیت و غفلت

از چشم ترت بنده خجالت نکشیده

تأثیر دعای سحرت بوده که زهرا

بر اسم من بی سر و پا خط نکشیده

یابن الحسن امروز بیا درگذر از من

تا کار به فردای قیامت نکشیده

مانند حسین بن علی هیچ شهیدی

با جوهر خون، صحنه ی عزت نکشیده

در رخت اسیری است ولی دختر حیدر

پیروز نبرد است و حقارت نکشیده

در کوفه و در شام بلا هیچ خبیثی

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:02
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شعر مناجات امام زمان(عج) -( باز هم روز سه‎ شنبه شده‎ام مهمانت ) * سید پوریا هاشمی

4003
3

شعر مناجات امام زمان(عج) -( باز هم روز سه‎ شنبه شده‎ام مهمانت  ) زودتر آمده‎ام زودتر احسان بکنی

اول صبح نگاهی به گدایان بکنی

باز هم روز سه‎ شنبه شده‎ام مهمانت

رسم این است پذیرایی مهمان بکنی

روحِ من از بدنم، جانِ تو بیمارتر است

آمدم گریه کنم تا که تو درمان بکنی

بی تو در زندگی‎ ما اثری از دین نیست

باید این بار مرا از نو مسلمان بکنی

آن‎ قدر مردم این شهر به تو بد کردند

تا که مجبور شدی رو به بیابان بکنی

تا نمردم برس داغ به قلبم نگذار

نکند نام مرا مرده ‎ی هجران بکنی

بارم افتاد زمین از تو خجالت زده‎ ام

می‎شود لطف به این سر به گریبان بکنی

روضه‎ ی عمه به پا شد نظری کن آقا

دیده را باید از این مرثیه گریان بکنی

دختری گم‎ شده از گم شدنش می‎ترسد

کمکی کاش

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 17:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حمیدرضا محسنات

مناجات امام زمان(عج) -( دیگر سراغی از منِ تنها نمیگیری ) * حمیدرضا محسنات

863

مناجات امام زمان(عج) -( دیگر سراغی از منِ تنها نمیگیری ) عمرییست در شعرم پر از ، اما ، اگر ، شاید
خوف و رجائم را بفهمد یک نفر شاید

تا خیمه ی سبزت چه چیزی میبرد ما را ؟
دست دعا , پای زیارت , چشم تر شاید

وقت ملاقتت چه اوقاتیست معمولا ؟
در جمکرانت غرق ندبه یک سحر شاید

نامم به گوشت خورده یا نه ؟ گرچه بشناسی
ما را به نام عاشقان در به در شاید ....

دیگر سراغی از منِ تنها نمیگیری
دور و برت داری کسانی خوب تر شاید

این سالها یا تو جوابم را نمیدادی
یا من شدم چیزی میان کور و کر شاید

من خسته ام من خسته ام من خسته ام خسته
از اینهمه خوف و رجاء ، اما ، اگر ، شاید

شاعر : حمیدرضا محسنات

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 17:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( تو باب خلد برینِ خیال و طقُ الباب ) * حسین محسنات

755
1

شعر امام زمان(عج) -( تو باب خلد برینِ خیال و طقُ الباب ) ببار حضرت باران که تشنه ی آبم.
عطش عطش، عطش عشق کرده سیرابم

بسوز با تب تابم بسوز ای خورشید
بتاب بر شب تارم بتاب مهتابم

در این تلاطم دنیا منم چنان دریا
که زیر و رو شده ی موج های گردابم

تویی زلال تر از آب چشمه سار و منم
که رو سیاه تر از آب روی مردابم

پرنده ام که شکسته دو بال پروازم
مهاجرم که زمین گیر فصل تالابم

اسیر بادم و آتش و سینه چاک تبر
درخت خشکم و در بند چند اربابم

تو باب خلد برینِ خیال و طقُ الباب
منم که خسته ز هرچه خیال نابابم

تمام گردش هذیان ، تمام کابوسم
تویی تو روزی بیدارها و من خوابم

رها ز قید غزل صاف و ساده میگویم
شکست خورده ی خویشم بیا و دریابم

شاعر : حسین محسنات

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار امام زمان(عج) -( نگیر از من این شور و حالی که دارم ) * حسین محسنات

1014

اشعار امام زمان(عج) -( نگیر از من این شور و حالی که دارم ) بگیر این دل بی ملالی که دارم
نگیر از من این شور و حالی که دارم

تو دشتی که در پیچ و تابت رهایند
غزل های همچون غزالی که دارم

به اوج تو حق تصرف ندارد
پر مرغ عشق خیالی که دارم

صدا میزنم نیمه شبها سحر ها
تو را بین اشعار لالی که دارم

سکوت مرا با خودت همنشین کن
جدایم کن از قیل و قالی که دارم

تو آن سایه ی لایزالی که داری
به زیر پرت نو نهالی که دارم

تو زیباترین پاسخ سرنوشتی
به این بی نهایت سوالی که دارم

مسیری به وصلت ندارم ولی من
خوشم با همین احتمالی که دارم

تو خوش باش با عاشقانی که داری
منو اشتیاق وصالی که دارم

شاعر : حسین محسنات

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:05
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار امام زمان(عج) -( همانکه پیش نگاهم سراب میریزد ) * حسین محسنات

796

اشعار امام زمان(عج) -( همانکه پیش نگاهم سراب میریزد ) ز واژه واژه ی شعرم ثواب میریزد

دوباره از قلمم نور ناب میریزد

هنر ز شاعریم نیست عاشقانه ی توست

که از بیان عزل انقلاب میریزد

به صحن خلوت و باران کشانده باز مرا

همانکه پیش نگاهم سراب میریزد

شبی در عالم رویا نوازشم کردی

هنوز از سر و رویم گلاب میریزد

چقدر بردن نامت چقدر شیرین بود

عسل هنوز ز لبهای خواب میریزد

تو کهکشان پر از نوری و پس ابری

ز شام غیبت تو آفتاب میریزد

تو نور چشمی و هردم تو را صدا زده ام

ز دیده اشک روان در جواب میریزد

به این امید که من را خریده ای عمریست

ز جان مضطربم اضطراب میریزد

تو بی نهایت فضلی و ابر احسانت

به روی خلق کرم بی حساب میریزد

شاعر : حسین محسنات

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( دل از جهان بریده صدا می زند بیا ) * حسین محسنات

1861

شعر امام زمان(عج) -( دل از جهان بریده صدا می زند بیا ) این اشکهای دیده صدا می زند بیا

در فجر هر سپیده صدا می زند بیا

هر عاشقی که دل به شما داده تا ابد

دل از جهان بریده صدا می زند بیا

شبهای قدر عبد گنهکار رو سیاه

اهی ز دل کشیده صدا می زند بیا

هر گاه نوکرت به جرم ارادتش

زخم زبان شنیده صدا می زند بیا

دین خدا و مذهب جدت غریب شد

اسلام فرقه دیده صدا می زند بیا

شیعه از این زمانه و از درد انتظار

جانش به لب رسیده صدا می زند بیا

مولا بیا که خون خدا مانده بر زمین

آن حنجر بریده صدا می زند بیا

کنج خرابه زینب کبری ز اظطراب

رنگ از رخش پریده صدا می زند بیا

در کوچه های تنگ مدینه چه ها گذشت

زهرای قد خمیده صدا می زند بیا

بعد از علی که یاور اشک یتیم

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( یک شب بیا به خانه ی قلبم سری بزن ) * حسین محسنات

1292
1

شعر امام زمان(عج) -( یک شب بیا به خانه ی قلبم سری بزن ) مرحم به زخمهای دل مضطری بزن

یک شب بیا به خانه ی قلبم سری بزن

گر آمدی و باز در خانه بسته بود

در خواب مانده ایم بمان و دری بزن

از یاد رفته ای صبوری دگر بس است

یک شب بیا و سیلی درد آوری بزن

تا درد این فراغ بیفتد به جان ما

بر نوکران خود تشر آخری بزن

تنبیه تو حواس مرا جمع میکند

با این زدن دوباره مرا میخری بزن

عمریست جای یار تو سربار بوده ام

در زیر پای خسته یتان خار بوده ام

تنهاترین حجت ارض و سماء تویی

مظلوم تر از همه ی اولیاء تویی

بر زخمهای قلب غمینت نمک منم

با این وجود مرحم هر زخم ما تویی

آن بی وفا که کرده شما را رها منم

آن با وفا که باز نکرده رها تویی

خو کرده با غیبت کبری یتان م

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( این روز ها کار شما گریه کردن است ) * حسین محسنات

1486
2

شعر امام زمان(عج) -( این روز ها کار شما گریه کردن است  ) این روز ها کار شما گریه کردن است جانم فدای ناله و اشک عزایتان

در خیمه گاه خون دو دیده روان شده گریه بس است زخم شده پلکهایتان

گاهی کنار علقمه پیکار مکنی گاهی رس به گوش دم لای لایتان

ترسم ز هوش روی دگر قتلگه مرو با ناله های فاطمه لرزیده پایتان

تا یک نفس تسلی احوالتان شود خوانم دعای کن لولیک برایتان

شاعر : حسین محسنات

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج) -( سلام بر تو که فرزند آل یاسینی ) * حسین محسنات

3378
2

شعر امام زمان(عج) -( سلام بر تو که فرزند آل یاسینی     ) سلام بر تو که فرزند آل یاسینی مثال خلق خدایی باطن دینی

نگاه پاک تو مرآت ذات ربانی تو باب لطف خدایی به دین تو دیانی

تویی که ناصر حقی خلیفه اللهی به خلق راهی و رهرو تو حجت اللهی

مسیرعشق تو درامتداد عشق خدا به اوج قله ی عزت می برد مارا

سلام قاری قرآن مفسر حکمت سلام بر تو که نوری و ما همه ظلمت

سلان وعده ی تضمینی خدای جهان بلند بیرق عدلت به بام کون و مکان

سلام ما به زمان قرائت و تدبیر سلام ما به زمانی که میکنی تکبیر

سلام برتو به هنگامه ی رکوع وسجود سلام ما به قیامت سلام ما به قعود

سلام مابه نمازت که چشمه ی نوراست سلام ما قنوتت که غرق در شور است

سلام آرزوی عاشقان دل شیدا سلام ای سبب اتصال ا

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:02
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حجت المهدی (عج) -( دلگرمی این روزهای سرد برگرد ) * محمد بیابانی

3632
7

حجت المهدی (عج) -( دلگرمی این روزهای سرد برگرد ) دلگرمی این روزهای سرد برگرد
سرسبزی این روزگار زرد برگرد

آسان نگردد بی تو هرچه سخت، بازآ
درمان ندارد بی تو هرچه درد برگرد

"اشکوا الیکَ" از جهانِ خالی از مرد
با سیصد و با سیزده تا مرد برگرد

پای تو خواهم ماند و همچون اهل کوفه
پشت تو را خالی نخواهم کرد برگرد

می آیی آن روزی که شاید خاک باشم
تا پر کشم بر دامنت چون گرد برگرد

دنبال تو در کوچه های فاطمیه
حیران شدم چون عابری شبگرد برگرد

ای دست قهار خدا تا که بگیری
کفاره ی سیلی آن نامرد برگرد

زینب فقط می داند آن بلوای کوچه
شب ها چه بر روز حسن آورد برگرد

یک حرف می ماند برایم یابن زهرا
برگرد جان مادرت برگرد برگرد

شاعر : محمد بیابانی

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 11:00
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حجت المهدی (عج) در عزای فاطمه الزهرا (س) -( باز عطر یار آمد و دنیا به کام شد ) * محمد بیابانی

1522

حجت المهدی (عج) در عزای فاطمه الزهرا (س) -( باز عطر یار آمد و دنیا به کام شد ) باز عطر یار آمد و دنیا به کام شد
یعنی دوباره موقع عرض سلام شد

این لطف هیئت است که حتی کسی چو من
با تو میان روضه فقط همکلام شد

شکر خدا که سایه ی الطاف مادرت
با دست تو به روی سرم مستدام شد

باز آمدم که گریه کنم شاید اشک من
بر زخم های مادری ات التیام شد

روضه بخوان ز غربت مولا که بعد از این
خورشید عمر فاطمه اش روی بام شد

تازه مصیبت دل حیدر شروع شد
هرچند درد پهلوی مادر تمام شد

ای منتقم به پهلوی زخمی مادرت
دیگر بیا، بیا که زمان قیام شد

شاعر : محمد بیابانی

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 11:04
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حجت المهدی(عج)در عزای فاطمه الزهرا (س) -( هر وقت دل بهانه ی یاد تو را گرفت ) * محمد بیابانی

1205
1

حجت المهدی(عج)در عزای  فاطمه الزهرا (س) -( هر وقت دل بهانه ی یاد تو را گرفت ) هر وقت دل بهانه ی یاد تو را گرفت
شادی از آن بلند شد و غصه جا گرفت

ابریست آسمان دل بیقرار تو
بیخود نبود اگر که دوباره هوا گرفت

گفتم شبی شبیه تو گریه کنم ولی
چشمم ز اشک خشک شد آقا صدا گرفت

تو سوختی که سینه ام آتش گرفت و سوخت
تو روضه خوان شدی اگر این روضه پا گرفت

امروز هم بیا و بگو وای مادرم
آخر مریض خانه ی مولا شفا گرفت

راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش
این خانه ی علیست که دیگر عزا گرفت

در آخرین وصیت زهرا دل علی
از روضه حسین و غم کربلا گرفت

شاعر : محمد بیابانی

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 11:07
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

مناجات با امام زمان (عج)در شهادت حضرت زهرا (س) -( فراق تو بر دل شرر می گذارد ) * محمد بیابانی

3209
5

مناجات با امام زمان (عج)در شهادت حضرت زهرا (س) -( فراق تو بر دل شرر می گذارد ) فراق تو بر دل شرر می گذارد
شب غصه را بی سحر می گذارد

به سودای روی تو ای ماه زهرا
دلم در شب خود قمر می گذارد

اگر تو بيايی ولی من نباشم
چه داغی به روی جگر می گذارد

من آن طفل نامهربانم كه سر را
به دامان لطف پدر می گذارد

كنار تو در روضه ها گريه كردن
روی اشک هايم اثر می گذارد

عزادار زهرا دل غصه دارت
شبی تلخ را پشت سر می گذارد

صدای نفس های مردی ميايد
كه دارد به ديوار سر می گذارد

شاعر : محمد بیابانی

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 11:10
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

نیایش با امام زمان (عج)در شهادت حضرت زهرا (س) -( امان ز گريه ی امروز و آه از فردا ) * محمد بیابانی

1536

نیایش با امام زمان (عج)در شهادت حضرت زهرا (س) -( امان ز گريه ی امروز و آه از فردا ) امان ز گريه ی امروز و آه از فردا

بگو نتابد خورشيد و ماه از فردا

دوباره چاله ی هجر تو پر نشد امروز
تو چاره كن كه نيفتم به چاه از فردا

قسم به صبح سپيدی كه باز بی تو گذشت
شود ز هجر تو روزم سياه از فردا

كنون كه ياد تو هستم كسی حريفم نيست
نگاه كن نشوم بی سپاه از فردا

اگر گريختم از سايه ی تو تا امروز
بگير باز مرا در پناه از فردا

به تو چه می گذرد امشب از غم مادر
شرار آه تو دارد گواه از فردا

صدای ناله ی مردی غريب می آيد
كه می نهد سر خود را به چاه از فردا

شاعر : محمد بیابانی

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 11:12
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

مناجات با امام زمان (عج)در شهادت حضرت زهرا (س) -( فراق تو درد است و درمان ندارد ) * محمد بیابانی

1728
0

مناجات با امام زمان (عج)در شهادت حضرت زهرا (س) -( فراق تو درد است و درمان ندارد ) فراق تو درد است و درمان ندارد
چرا قصه ی هجر پایان ندارد

تو جان جهانی تو صاحب زمانی
بدون تو جسم جهان جان ندارد

بیا ای که در سال های ظهورت
پر است از بهار و زمستان ندارد

خودت را مگیر از دل بیقرارم
که بودن بدون تو امکان ندارد

تو این روزها باز هم غرق اشکی
و اشک تو را چشم باران ندارد

خدا را دوصد شکر آقا تو هستی
اگر زائر آن قبر پنهان ندارد

در این روزهای غریبی سپاهی
بجز همسرش شاه مردان ندارد

و بستند دستان خیبرگشا را
شنیدند و گفتند امکان ندارد

یهودی در آن کوچه دادش درآمد
مگر که مدینه مسلمان ندارد

شاعر : محمد بیابانی

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 11:16
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

مناجات با امام زمان (عج) -( عاشقی صاف و ساده ام آقا ) * حسین رحمانی

1524
1

مناجات با امام زمان (عج) -( عاشقی صاف و ساده ام آقا ) عاشقی صاف و ساده ام آقا
دل به عشقِ تو داده ام آقا
من ز تو اندکی طلب کردم
داده ای تو زیاده ام آقا
برسانم اگر به عرضِ شما
خسته از طول جاده ام آقا
اختیارم به دست چشمانت
پیش تو بی اراده ام آقا
مستِ ذکر شریف تو هستم
فارغ از جام و باده ام آقا
بی شما میخورم زمین اما
با شما ایستاده ام آقا !
ای فدای نگاهِ محترمت
همه ی خانواده ام آقا

ای امام زمان من آقا
صاحب بی نشان من آقا

ای که از حال ما خبر داری
بر دلِ خستگان ، نظر داری
حضرتِ فارس الحجاز! شما...
تاجِ شاهنشهی به سر داری!
ای گرفتارِ تو دلاراها
خلعتِ دلبری به بر داری!
چشم در راه تو نشسته زمین
میل برگشت از سفر داری؟!
بهر شامِ سیاه ما آقا
در نگاهِ خودت س

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حمیدرضا محسنات

امام زمان (عج) -( دوباره بر لبمان ذکر های ممنوعه ) * حمیدرضا محسنات

998
0

امام زمان (عج) -( دوباره بر لبمان ذکر های ممنوعه ) دوباره بر لبمان ذکر های ممنوعه
دعای آمدن تو , دعای ممنوعه

دوباره رو زده ام به خدای مظلومان
دوباره رو زده ام به خدای ممنوعه

خلاف صلح شده نام تو برای بشر
و شعر من شده از شعر های ممنوعه

عزای هر که بمیرد مجاز و انسانیست
عزای جد تو اما عزای ممنوعه

قیام کرب و بلا معنی اش "توافق" بود ...
کسی نگوید از آن کربلای ممنوعه

برهنگی بشر , فقر , جنگ و استعمار
پُرَم شبیه تو از دردهای ممنوعه

شاعر : حمیدرضا محسنات

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 09:54
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

حضرت صاحب الزمان (عج) -( تو عاشقانه ترين شعرِ انتظارِ منى ) * آرمان صائمی

1155

حضرت صاحب الزمان (عج) -( تو عاشقانه ترين شعرِ انتظارِ منى ) تو عاشقانه ترين شعرِ انتظارِ منى
تويى كه باعث آرامش و قرار منى

كسى به غير تو حال مرا نميفهمد
عجب خيالِ قشنگى كه تو كنارِ منى

شبيه برگ درختان رو به پاييزم
تو دلخوشىِ منى و تو برگ و بار منى

"چه زمهريرِ سياهى...چه فصل منجمدى"
در اين هجوم تپش مرده تو بهارِ منى

به انتظار تو پا تا به سر همه شوقم
تو عاشقانه ترين شعر انتظار منى...

شاعر : آرمان صائمی

  • شنبه
  • 20
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

صبح جمعه -( صبح جمعه بهترین روز خداست ) * جواد کلهر

1222
4

صبح جمعه -( صبح جمعه بهترین روز خداست ) صبح جمعه بهترین روز خداست
صبح جمعه لحظه ناب دعاست

صبح جمعه دل پر از تاب و تب است
ناشکیبایی دل امری رواست

صبح جمعه روز زاری کردن است
ندبه خوانی از صفات اولیاست

صبح جمعه صبح امید ظهور
بی بهانه با تغزل آشناست

صبح جمعه درد دل افزونتر است
چاره این درد بی درمان شفاست

صبح جمعه روز عزمی راسخ است
ذکر تعجیل فرج مشکل گشاست

صبح جمعه بوی عطر عاشقی
بهترین عطر و شمیم جان فضاست

صبح جمعه نالد از گردون فلک
آسمان هم بیقرار جمعه هاست

صبح جمعه طاقتم سر آمده
صبح جمعه مهدی زهرا کجاست

یا از این جمعه به آن جمعه مکن
یا بگو این انتظاری نابجاست

شاعر : جواد کلهر

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:05
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

فراق حضرت مهدی (عج) -( عصر دلگیری است عصر جمعه ها ) * جواد کلهر

995

فراق حضرت مهدی (عج) -( عصر دلگیری است عصر جمعه ها ) عصر دلگیری است عصر جمعه ها
برجگر تیری است عصر جمعه ها
بی خبر ماندن ز دلداری غریب
این چه تقدیری است عصر جمعه ها
صوت قرآنش اگر آید گوش
خوش چه تقریری است عصر جمعه ها
این کلاف درهم پر پیچ و تاب
مثل زنجیری است عصر جمعه ها
نامه ای ناید به دستم از حبیب
این چه تاخیری است عصر جمعه ها
کیمیاگر در سرش فکر طلاست
همچو اکسیری است عصر جمعه ها
آب پاشیدن در خانه چه سود
این چه تدبیری است عصر جمعه ها
کوی ما نامش ولی عصر بود
کوچه هم خالی است عصر جمعه ها
انتظار و انتظار و انتظار
این چه تقصیری است عصر جمعه ها
تا غروب جمعه فرصت باقی است
عصر دلگیری است عصر جمعه ها

شاعر : جواد کلهر

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 20:21
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

امام زمان (عج) -( تا که پیوسته به دنبال گناهیم و حرام ) * جواد کلهر

943

امام زمان (عج) -( تا که پیوسته به دنبال گناهیم و حرام ) تا که پیوسته به دنبال گناهیم و حرام
طلب دیدن رویت هوسی باطل و خام
هر مجرد که ز دنیا برود ناکام است
یا کسی که نگرفته است ز صهبای تو کام
با وجودی که من از فرط گنه روسیهم
کی توان گفت به مولا که منم بر تو غلام
باید از وعده شیطان به خدا برد پناه
گر چه بسیار بود در کف او دانه و دام
نیست راهی به خیام و حرم اقدس او
تا زمانی که بود در طلبش لرزه به گام
ظلم در عالم و مظلوم به چنگال بلاست
گر چه بنیاد ستم را به جهان نیست دوام
خون مظلوم روان گشت و تو در پرده غیب
ذوالفقارت چه زمانی جهد از بند نیام
چه کسی بهر فرج همچو شما مشتاق است
ذکر تعجیل فرج بر لبتان هست مدام
باید از شیشه عطر و ِگل عطار گذشت
بوی عطر گل نر

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 20:29
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 جواد کلهر

درد هجران -( پا کشیدم به روی خاک دگر نایی نیست ) * جواد کلهر

1707
1

درد هجران -( پا کشیدم به روی خاک دگر نایی نیست ) پا کشیدم به روی خاک دگر نایی نیست
چون گل روی تو ای ماه دل آرایی نیست

یا بگو سخت مگیر و ره خود گیر و برو
یا نظر کن به دلم بین که تسلایی نیست

من بدون تو چه سازم به جهان ای جانا
روزها در نظرم چون شب تنهایی نیست

هر طرف می نگرم جای تو خالیست بدان
غیر دیدار رخت هیچ تمنایی نیست

سر بر آور تو ز صحرا و ببین حالم را
گوشه خلوت من گرچه تماشایی نیست

دم عیسایی تو علت درمانم بود
درد باقی ست ولی بی تو مسیحایی نیست

جز وصالی که خودت وعده آن را دادی
از کرم خانه تو هیچ تقاضایی نیست

باغ بی روی تو دیگر ندهد برگ و بری
فصل پاییز دگر فصل شکوفایی نیست

خبر کوچ از این پیله پیچده به تن
شد همه دلخوشی ام ور نه مدارای

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 21:07
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

مناجات با امام زمان (عج) -( سلام صاحب الزمان، سلام بر حریم تان ) * محمد جواد شیرازی

3680
6

مناجات با امام زمان (عج) -( سلام صاحب الزمان، سلام بر حریم تان ) سلام صاحب الزمان، سلام بر حریم تان
به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان

بهار می شود دل خزان برگ ریزمان
صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان

خودت به فکر ما همیشه از قدیم بوده ای
دلم خوش است بر همین کرامت قدیم تان

مرا که بین ظلمت زمانه غرق گشته ام
به جبر هم شده ببر به راه مستقیم تان

همیشه همنشین این دل شکسته ام شدی
اگرچه کوچکم برای منصب ندیم تان

اگر تو را قسم دهم مرا قبول می کنی؟!
به اضطراب زینب و به مادر کریم تان...

به جای روضه یک سؤال می کنم فقط همین
سؤال می کنم از آن مصیبت عظیم تان

میان این همه صحابه ی نبی چرا کسی
جلو نیامد و نشد مدافع حریم تان؟!

شاعر : محمد جواد شیرازی

  • شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:36
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا مهدی -( جمعه به جمعه منتظر مانده دودیده ترم ) * اسماعیل تقوایی

887

یا مهدی  -( جمعه به جمعه منتظر مانده دودیده ترم  ) یا مهدی(عج)

جمعه به جمعه منتظر مانده دودیده ترم

تا برسی ز ره شود دوره ی هجر آخرم

حسرت دیدن رخت مانده به دل نگار من

کی شود آن جمال تو جلوه کند برابرم

تا که نرفته جان زتن از غم هجرت ای شها

پر زشراب وصل کن از ره لطف ساغرم

گرکه گناهکارم وسد ظهور گشته ام

سر به کفم نهاده ام تا که دهی تو کیفرم

همچو منست عالمی منتظر ظهور تو

پرده بزن کنار تا روی چو ماه بنگرم

فصل خزان ظلم راختم کن ای بهارمن

نوبت عدل آمده،دلبر عدل گسترم

بوی فراق می کشد جمله ی عاشقان تو

عطر حضور را بزن تازه گل معطرم

منتظراست کعبه تابشنود آن ندای تو

کاش که باشم وشود نوکریت مقدرم

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • جمعه
  • 10
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 17:12
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

متن شعر حضرت مهدی(عج) -( دل، دلِ من مست و گرفتارِ توست ) * هستی محرابی

647

متن شعر حضرت مهدی(عج) -( دل، دلِ من مست و گرفتارِ توست ) دل، دلِ من مست و گرفتارِ توست
یکسره در حسرتِ دیدارِ

شب که به یادِ تو سحر می کنم
با غمِ هجرانِ تو سر می کنم

خلوتِ سجاده ببینم تو را
دست گشودی به قنوت و دعا

بر لبِ ما ندبه ی جانسوزها
تا بشود امرِ ظهورت روا

من به فدای لبِ شیرینِ تو
منتظرم بشنوم آمینِ تو

سفره ے قلبم ترکِ ساحل است
پرده ای بینِ منو تو حائل است

کی شود این پرده ز رخ بر کنی؟
دیده ی ما را تو منّور کُنی

مردم از این فاصله و انتظار
کی شود ای ماه! رخت آشکار

این من و این خلوتِ تنهائیم
نیست دگر تابِ شکیبائیم

ای گلِ نرگس نظرے کن به ما
این همه چشمیم به راهت بیا

شاعر : هستی محرابی

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:51
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

متن شعر حضرت مهدی(عج) -( ای تو سر آغازِ همه روشنی ) * هستی محرابی

693

متن شعر حضرت مهدی(عج) -( ای تو سر آغازِ همه روشنی ) ای تو سر آغازِ همه روشنی
در شبِ تردید چراغ منی
باز کن آن پنجره را سوی ما
دیده فکن باز تو بر روی ما

از قدح عشق بنوشان مرا
جامه ی دیدار بپوشان مرا
شمّه ی حسِ تو مرا باور است
باورِ حسِ تو مرا آخر است

روزی اگر قربِ تو نائل شوم
فارغ از این سرزنشِ دل شوم
هر که تو را داشت دگر غم نداشت
هیچ در آن زندگی اش کم نداشت

کیست که از آمدنت خوش نداشت
از لبِ آن چشمه تراووش نداشت
ای نفست پاک و نگاهت چمن
گوشه ی چشمی نظری کن به من

ای همه ی روح مناجاتِ ما
زمزمه ی جاری حاجات ما
مشکل ما مشکلِ هجران توست
هر شب ما شامِ غریبان توست

یوسفِ دلخسته کجایی بیا
قفل درِ بسته کجایی بیا
این همه تاخیر فرج بهر چیست؟
دیده ی ما در

  • شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 11:06
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد