شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

پیر شد خانوم ِ خانه... حیف شد... * مرضیه عاطفی

1101

پیر شد خانوم ِ خانه... حیف شد... پیر شد خانوم ِ خانه... حیف شد...
رفت با غربت شبانه...حیف شد...

دید جای دلخوشی آزار از-
فتنهٔ دوره زمانه... حیف شد...

حیف شد آن دستِ خیّر شد کبود
با غلاف و تازیانه، حیف شد...

روی پهلو شب به شب سر باز کرد
زخم ها دانه به دانه... حیف شد...

همدم و سنگ صبورش را علی(ع)
بُرد حیران روی شانه... حیف شد...

بیقرارانه سپردش دستِ خاک
بی مزار و بی نشانه... حیف شد...

بی توقع، با کسالت، زود رفت
با محبت! بی بهانه... حیف شد...

بچه ها عادت به مِهرش داشتند
مادریِ عاشقانه، حیف شد...

بعد از این دیگر مبدّل شد به اشک
خنده های کودکانه، حیف شد!...

  • پنج شنبه
  • 16
  • دی
  • 1400
  • ساعت
  • 11:16
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شهادت حضرت زهرا س -(امشب ای مَه کجای آسِمونی نکنه گم شدی ای یاسِ خونی) * هستی محرابی

743

شهادت حضرت زهرا س -(امشب ای مَه کجای آسِمونی نکنه گم شدی ای یاسِ خونی) ‍ #نوحه_غربت_حضرت_زهرا_س

امشب ای مَه کجای آسِمونی
نکنه گم شدی ای یاسِ خونی
هر چه گویی بگو اما مبادا_
از جدایی نگو خودت میدونی

بی تو اینجا ببین حالم خرابه
دیگه اینجا برام مثلِ سرابه
شرحِ دردِ منو خودت میدونی
تو مدینه سلامم بی جوابه

مرو ای همدمِ تنهاییِ من
اولین یاور و فداییِ من
نفسم بندِ توست همه میدونن
ای تمومِ همه زیباییِ من

تو که میدونی از زمونه سیرم
خدا حافظ نگو بی تو میمیرم
تو رو اون سینه ی غمگین و خسته
مرو تنهام نزار یارِ غدیرم

رفتی ای قامتِ ماهِ هلالم
مادرِ زینبِ تازه نهالم
میدونم همسرِ خوبی نبودم
اگه بد کرده ام بنما حلالم

بیقرارت میشم میام کنارت
شب به شب میشینم روی مزارت
جدا از عالم و اسیرِ خاکی
شده رنگِ خزون باغِ بهارت

به نسیمِ صبا سپردمت من
تو رو دست خدا سپردمت من
دوای دردِ تو بوی پدر بود
که به دارالشفا سپردمت من!

#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 17:15
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

حضرت زهرا س -(خواه گشایم سندِ دفترِ غربتِ تو را تا بنگارم غزلِ شعرِ شهادتِ تو را) * هستی محرابی

475

حضرت زهرا س -(خواه گشایم سندِ دفترِ غربتِ تو را تا بنگارم غزلِ شعرِ شهادتِ تو را) #نذر_شهادت_حضرت_زهرا_س

خواه گشایم سندِ دفترِ غربتِ تو را
تا بنگارم غزلِ شعرِ شهادتِ تو را

شعرِ شهادتِ تو این فصل به پایان نرسد
هزار دفتر طلبد شرحِ حکایتِ تو را

دفترِ سرنوشتِ تو سر به سرش درد و مِحن
کلِّ جهان ندیده کس رنجِ شباهتِ تو را

نامه ی زندگیِ تو نامه ی سرگشاده است
نوشته اند در سندش سیلیِ صورتِ تو را

چگونه تیغِ ظالمان جانِ تو را نشانه رفت
مگر پدر نگفته بود جاه و جلالتِ تو را؟

تو مظهرِ کرامتی جلوه ی نور و رحمتی
خوشا هر آنی که ز جان کند اجابتِ تو را

مردمِ بی مروتِ شهرِ مدینه شاهدند
کسی چنین نخورده گو زخمِ ملالتِ تو را

لعنت و نفرینِ خدا به غاصبانِ حقِ تو
عداوتِ خدا بوَد هر که عداوتِ تو را

از آن زمانی که پدر دیده از این جهان ببست
خصمِ عدو داشت به سر غصبِ خلافتِ تو را

قلم ز خون اگر نوشت قصه ی احزانِ تو را
نشد که بر ملا کند دردِ نهایتِ تو را

مرو حبیبه ی خدا علی غریب و بی کس است
چگونه بی تو سر کند خانه ی غربتِ تو را

بیتِ مقدسِ تو را آ تش و خون کشیده اند
که تا همان سبب شود زخم و جراحتِ تو را

دو دستِ بسته شد علی مدافعِ حریم تو
مباد دشمن شکنَد مقام و حرمتِ تو را

دشمنِ کین شرر زده به بیتِ شاهِ لافتی
که میخِ در گسسته آن سینه ی راحتِ تو را

قنفذِ دون به پشتِ در لگد به پهلوی تو زد
باغِ خزان کشانده آن توان و طاقتِ تو را

حلقه ی ریسمان کشد به دستِ مولای غریب
کاش یکی شنیده بود آهِ شکایتِ تو را

وجودِ جانِ تو همان چشمه ی فیضِ کوثر است
فقط خدا شناخت است شان و قداستِ تو را

قلبِ جهان اگر حزین نشست در فراقِ تو
گذار تا خودِ جهان کند قضاوتِ تو را

عاشق و دیوانه ی آن سلسله ی کوی توام
جان چو کویرِ تشنه است عشقِ زیارتِ تو را

ای گلِ رجحانِ ولا شافعه ی روزِ جزا
عنایتِ خدا بوَد هر که عنایتِ تو را

روزِ قیامت که همه به بُهت و حیرت هراس
من ز طلب بوسه زنم دستِ شفاعتِ تو را

تا به ابد ز جان و دل بر سرِ تعظیمِ توام
چون ز ازل چشیده ام جامِ حلاوتِ تو را

تویی ودیعه ی خدا به دستِ امتِ زمان
رضایتِ خدا بوَد هر که رضایتِ تو را!

#هستی_محرابی
#بداهه_چهارشنبه_۱۵_دی_۱۴۰۰

  • سه شنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 17:20
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

-(گلــزار ولا را گل زیبــا دادند) *استاد سید هاشم وفایی

422

-(گلــزار ولا را گل زیبــا دادند) گلــزار ولا را گل زیبــا دادند
لبخنــد به روی لب مولا دادند

با آمدن حسن مــلائک گفتند
در ماه خــدا هدیه به زهرا دادند

  • یکشنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 17:34
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

درزمینه شهادت حضرت محسن(ع) -(محسن ای نور دیده ی زهرا) * رضا یعقوبیان

547

درزمینه شهادت حضرت محسن(ع) -(محسن ای نور دیده ی زهرا) محسن ای نور دیده ی زهرا
ای به خون آرمیده ی زهرا
پشت در ای نور دل حیدر
تویی غنچه ی چیده ی زهرا
محسن ای نور دیده ی حیدر۳

تو ز ظلم و ستم فدا گشتی
پرپر از کینه و جفا گشتی
تو به هنگام آمدن محسن
رهسپر به سوی خدا گشتی
محسن ای نور دیده ی حیدر۳

آتش کین زبانه زد آن روز
دشمن آتش به خانه زد آن روز
دشمن دین و عترت و قرآن
به مادر تازیانه زد آن روز
محسن ای نور دیده ی حیدر۳

پیش چشمان حضرت حیدر
به زمین خورده از ستم مادر
خونجگر شد فاطمه از این غم
تو فدای دین شدی پشت در
محسن ای نور دیده ی حیدر۳

شده ای تو فدای دین محسن
تو بگشتی کشته ی کین محسن
تا که از دامنش جدا گشتی
مادرت گشته دلغمین محسن
محسن ای نور دیده ی حیدر۳

  • چهارشنبه
  • 6
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 11:19
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دو دمه‌های شور سینه زنی در ایام فاطمیه * مرتضی محمودپور

410
1

دو دمه‌های شور سینه زنی در ایام فاطمیه ◾دو دمه‌های سینه‌زنی
◾شهادت حضرت زهرا(س)

◾بنداول
هرچه پیش آید در اینجا پیشمرگ حیدرم
من بقرآن کوثرم(۲)

◾بنددوم
بین آتش همره محسن چنین پشت درم
پیش مرگ حیدرم(۲)

◾بندسوم
محسنم شد کشته و فضه بدادم تا رسید
میخ در بر سینه دید(۲)

◾بندچهارم
تا علی این ماجرا را از لب زینب شنید
ناله از دل میکشید(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • چهارشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1401
  • ساعت
  • 00:48
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

رباعی شب تشیع جنازه حضرت زهرا(س) * مرتضی محمودپور

557
2

رباعی شب تشیع جنازه حضرت زهرا(س) ◾شب تشیع جنازه
◾یاس‌کبوترخانه‌علی

شب تشیع جسم پاک تو حیدر ز پا افتاد
نه تنها ساقی کوثر که عرش کبریا افتاد
چه‌تابوتی‌ چه‌تشیعی چه‌شام‌غربتی‌گشته
که تا زینب فتاد از پا شهید کربلا افتاد

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • سه شنبه
  • 6
  • دی
  • 1401
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شِکوه از آنکه بلایا بر سرش آورد داشت * مرضیه عاطفی

342

شِکوه از آنکه بلایا بر سرش آورد داشت -لطفا حق روضه ادا شود-

شِکوه از آنکه بلایا بر سرش آورد داشت
یک نفر نه! شِکوه از جهلِ چهل نامرد داشت

بر سرش می بست بعدِ هر وضو یک دستمال
بعد پیغمبر(ص) پیاپی فاطمه(س) سردرد داشت

جسم ِضربه خورده اش میشد نحیف و ناحله
در جوانی پیر شد؛ بر چهره رنگِ زرد داشت

دم به دم، ساعت به ساعت، بیهوا از حال رفت
بسکه غم از آنکه دائم فتنه می آورد داشت

بیطرف ها کاش مقداری بصیرت داشتند
کاش آن شهرِ منافق لااقل یک مرد داشت

خیره شد سمتِ درِ شعله ور و آتش گرفت
باز در دستش علی(ع)یک دستِ خیلی سرد داشت

پا به پایِ گریه هایش گریه کرد و پیر شد
عشقِ زهرا(س)بود حیدر؛ بهترین همدرد داشت

نیمه شب تشییع شد زهرا(س) و گریان زیر لب
باز هم زینب(س) نوایِ «مادرم برگرد» داشت!

* مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنَهَّدَةَ الرُّكنِ بَاكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ...
فاطمه(س) پس از رحلت پدرش پيوسته سر خود را بسته بود و روز به روز بدنش نحيف تر و شكسته تر ميشد، چشمش گريان و دلش سوزان، و ساعت به ساعت از حال ميرفت?
بحارالأنوار مجلسی، ج‏۷۸، ص۲۸۲
مناقب إبن‏ شهرآشوب، ج٣، ص٣۶٢

  • پنج شنبه
  • 8
  • دی
  • 1401
  • ساعت
  • 11:20
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

خورده سوگند که با عشق و محبت برود * مرضیه عاطفی

434

خورده سوگند که با عشق و محبت برود -لطفا حق روضه ادا شود-

خورده سوگند که با عشق و محبت برود
سر به زیر آمده تا غرقِ اجابت برود

میرسد پشتِ درِ خانهٔ زهرا(س) آخر
هر که با دست تهی در پیِ حاجت برود

سائلی نیست به لطفش که به زیرِ بارِ
نگرانی و بدهکاری و منّت برود

مادری کرد برای همهٔ خلق و چرا
باید اینگونه دلش جانبِ غربت برود؟!

زجرها دید از آن عده که بعد از پدرش
سعی کردند به بیراهه خلافت برود

در سقیفه به گمانم که به هم میگفتند
ارث زهرا(س)باید زود به غارت برود

کینه دارم به همانی که میانِ کوچه
راه را بست و روا داشت مصیبت برود

اهلِ دوزخ شود آنکس که به رویِ زهرا(س)
بزند سیلی و دستش به جسارت برود

غصب ميکرد فدک را فلک زد فریاد
این أباالفتنه محال است به جنت برود

هدف این بود علی(ع) سلبِ خلافت بشود
بشود خانه نشین تا که به عزلت برود

پشتِ «در» گفت گمانم به مغیره(لع) قنفذ(لع)
بزن آنطور که پهلو به جراحت برود

بزند تکیه به دیوار و نفس تازه کُند
آه از دل بکشد...راه به زحمت برود

زد به شدت لگدی بر در و بارِ شیشه-
-به زمین خورد! بگو فضه به سرعت برود

زنِ همسایه دعا کرد الهی زهرا(س)-
-شب به شب حالِ دلش رو به کسالت برود

قصد کردند که از کار بیفتد دستش
تا که از کارِ جهان رحمت و برکت برود

چه کسی دیده؟! کسی را که خودش پهلو را
بزند بشکنَد و... پس به عیادت برود...

چشم را بسته و رو برگرداند از دو نفر
پیش، از، آنکه کلامش به شکایت برود

از خدا جایِ شفا فاطمه(س)مرگش را خواست
تا غریبانه در آغوش ِ شهادت برود!

  • پنج شنبه
  • 8
  • دی
  • 1401
  • ساعت
  • 11:22
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

بقیع -(چهار گوهر نایاب نهان شده به بقیع) * رسول چهارمحالی

237

بقیع -(چهار گوهر نایاب نهان شده  به بقیع) چهار گوهر نایاب نهان شده به بقیع
چهار قبله و محراب نهان شده به بقیع
چهار نور هدایت نهان شده به بقیع
چهار راه سعادت نهان شده به بقیع
هزار دیده ی پرآب نهان شده به بقیع
گلی که شد گلاب نهان شده به بقیع
چهار شمس درخشان نهان شده بقیع
چهار مفسر قرآن نهان شده به بقیع
چهار کوکب اقبال نهان شده به بقیع
هزار حالت واحوال نهان شده به بقیع
به سینه ماتم و غم نهان شده به بقیع
که آرزوی یک پرچم نهان شده به بقیع
ببین که غربت حیدر نهان شده به بقیع
امان که حضرت مادر نهان شده به بقیع
بسوز که جان جهان نهان شده به بقیع
اشکِ صاحب الزمان نهان شده به بقیع
چهار صحن طلایی نهان شده به بقیع
چهار مرد خدایی نهان شده به بقیع
دریغ ناله و غربت نهان شده به بقیع
دریغ غربت تربت نهان شده به بقیع
هزار روضه ی مستور نهان شده به بقیع
دوباره نورٌ علی نور نهان شده به بقیع
دوباره سوز فرج نهان شده به بقیع
امید به روز فرج نهان شده به بقیع

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 15:21
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه داغ بقیع -(بیا با پای دل امشب بقیع را اشک باران کن) * رسول چهارمحالی

238

مرثیه داغ بقیع -(بیا با پای دل امشب بقیع را اشک باران کن) بیا با پای دل امشب بقیع را اشک باران کن
بیا زین ماتم عظما خلایق را تو نالان کن

بیا از جان خود امشب بسوزیم و بسوزانیم
بیا ما مادر سادات وجودت غرق جانان کن

بیا تا شمع باشیم بر مزار خاکی و خاموش
میان روضه ها گاهی نوا از نای قرآن کن

چرا زائر ندارد قطعه ی گمگشده ی جنت
بیا نوحه گری با قدسیان در خاک احزان کن

کنار مهدی صاحب زمان بر سینه و سر زن
بیا هیئت به پا از راه دور در جمع یاران کن

به یاد چهار مظلوم بقیع امشب شویم نالان
بیا از داغ این ماتم وجود خود پریشان کن

میان روضه ها امشب دلت را کربلایی کن
نفس راخرج انفاس لبان خشک وعطشان کن

بیا پروانه شو تا ذوب گردی از وجود او
بیا تا جان فدای این گل و این باغ و بستان کن

  • یکشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 15:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) -(از در و دیوار خانه ) * رسول چهارمحالی

105

حضرت زهرا(س) -(از در و دیوار خانه ) از در و دیوار خانه
می زند آتش زبانه
دیدگانم گشته باران
اشک های بی بهانه
هر کجا را بنگرم من
دارد از تو یک نشانه
تا تو بودی در کنارم
مهر بود در آ شیانه
بعد تو ماتم سرا شد
گوهر اشک دانه دانه
می چکد از چشم هایم
در غم بانوی خانه
نیمه ی شب در سیاهی
لحظه ی سخت خزانه
این مصیبت داغ عظما
نیست فسانه نیست فسانه

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:23
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(از سوز دل نوایی شب ها به گوش آید) * رسول چهارمحالی

193

شهادت حضرت زهرا(س) -(از سوز دل نوایی شب ها به گوش آید) از سوز دل نوایی،شب ها به گوش آید
زین ناله هردلی را جوش و خروش آید

گویی که نی نوا کرد،جانسوز تر ز عالم
خلقی از این مصیبت غرق عزا و ماتم

مردی به سوی قبری با سوز و آه آید
و نیمه های هر شب هم دوش ماه آید

از داغ یاس پرپر اشکش به جوش آید
یاد جفا و ظلمِ قوم وحوش آید

ریحانه ی پیمبر خاتون روز محشر
آغوش خاک رفته هر آیه ای ز کوثر

طفلان درون خانه بگرفته اند بهانه
حیدر غمین و محزون از کار این زمانه

یک سو میان خانه طفلان زار و نالان
آتش زده غم عشق بر جان این گلستان

داغی میخ و پهلو از شعله های آتش
زهرا چرا درآنجا از ضرب در کند غش؟

حیدر عزا گرفته از دوری گل یاس
خاکی شده ست چادر،افتاده است دستاس

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(غم و اندوه و ماتم زد زبانه) * رسول چهارمحالی

132

شهادت حضرت زهرا(س) -(غم و اندوه و ماتم زد زبانه) غم و اندوه و ماتم زد زبانه
سر قبرت رسیدم من شبانه
به هر جا بنگرم دار و ندارم
ببینم از تو من آ نجا نشانه
ز داغ دوری ات ابر بهارم
شود جاری سرشکم دانه دانه
بگو ای بهتر از جانم کجایی
چرا از تو نمی آ ید صدایی(2)

من و یک روضه و حال دگرگون
حسین و زینبت با دیده ی خون
ز داغ کوچه داغی بر دل اوست
حسن میگرید و گردیده محزون
به لب دارد نوای درد و ماتم
گلِ یاسِ نبّی گردیدهِ گلگون
بگو ای بهتر از جانم کجایی ؟
چرا از تو نمی آ ید صدایی(2

منم از روی تو شرمنده زهرا
تویی همدوش این رزمنده زهرا
بتاب ای ماه تابان بار دیگر
الا مهتاب من رخشنده زهرا
شفیع روز محشر ای گل یاس
بزن مهرت به هر پرونده زهرا
بگو ای بهتر از جانم کجایی ؟
چرا از تو نمی آ ید صدایی(2)

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:52
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(به دردم گریه درمان است) * رسول چهارمحالی

209

شهادت حضرت زهرا(س) -(به دردم گریه درمان است) به دردم گریه درمان است
ز داغت چشم گریان است
از این اندوه و درد و غم
گرفته خانه ام ماتم
دلم می سوزد از دوری
ندارد خانه ام نوری
سفر کردی چرا ای عشق
گذر کردی چرا ای عشق
سیه پوش تو هستم من
زعشقت مست مستم من
من و بزم عزا ای وای
دل و ماتم سرا ای وای
تنت مهمان درون خاک
و روحت رفته تا افلاک
خداحافظ گل بی خار
ز دوریت شدم بیمار
خدا حافظ گل یاسم
بیا بنگر تو احساسم
خدا حافظ بهار من
خزان شد روزگار من
دعایم هم ره و یارت
خدا یار و نگهدارت

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:52
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(دوباره شهر مدینه پر از تلاطم و درد) * رسول چهارمحالی

136

شهادت حضرت زهرا(س) -(دوباره شهر مدینه پر از  تلاطم و  درد) دوباره شهر مدینه پر از تلاطم و درد
نهیب ماتم سختی به سینه ی یک مرد

دوباره داغ پیمبر که سر نموده باز
دوباره روضه وماتم که گشته است آغاز

حدیث غصب فدک را شنیده ای آیا؟
چرا به فصل جوانی خمیده ای زهرا ؟

زدست این همه ظلم و ستم شدی پرپر
و آ یه آیه شدی همچو‌ سوره ،اِی کوثر

ز بعد مرگ پدر تا زمان پروازش
درون کلبه ی احزان اشک دمسازش

خبر رسیده ز کوچه و ضربت سیلی
ز دست دشمن کافر رخش شده نیلی

مغیره ، بشکند آن دستها ، و بازویت
ترحمی تو نکردی به صید و آهویت

خبررسیده که غسل و کفن شبانه شدی
میان شهر پیمبر چه بی نشانه شدی

علی که لنگر عرش بر زمین باشد
زداغ فاطمه محزون و دل غمین باشد

سرشک دیده ی زینب ببین که باریده
که زینب تو و کلثوم گشته غم دیده

وصیتی بنموده دلم نموده کباب
حسین تشنه لبم را بده شبانه تو آ ب

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) -(ای شفیع روز محشر دل ربای مرتضی) * رسول چهارمحالی

264

حضرت زهرا(س) -(ای شفیع روز محشر دل ربای مرتضی) ای شفیع روز محشر،دل ربای مرتضی
ای امید قلب حیدر،دخت پاک مصطفی

ای که در روز جزا،گیری تو دست بی نوا
مهر آن پرونده را،امضا کنی تو از سخا

تو خریداری به گوهر های،اشک روضه ها
می خری گریه کنان خامس آل عبا

اندرون روضه ها،هرلحظه با ما بوده ای
می شناسی گریه کن،آری توآنجا بوده ای

خرج روضه از کرامات شما دِرهَم گرفت
چای روضه از سخا و لطف مادر دم گرفت

کاش ما هم خرج روضه های مادر می شدیم
شامل الطاف پاک ماهِ حیدر می شدیم

مادر سادات مجروح شمائیم هر کجا
سینه زن های غم و اندوه تا روز جزا

روضه ی کوچه شده آتش فشان قلب ما
می برد ما را درون گودی کرب و بلا

مادری در قتلگه ، آسیمه سر بر سر زنان
روضه می خواند برای ساقی لب تشنگان

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(پر پرواز تو با شعله ی آتش می سوخت) * رسول چهارمحالی

158

شهادت حضرت زهرا(س) -(پر پرواز تو با شعله ی آتش می سوخت) پر پرواز تو با شعله ی آتش می سوخت
نقطه ی راز تو با شعله ی آتش می سوخت

بلبلی خسته و گل پرپر و چشمی پر آب
مادری یکه و تنها و دلی پر تب و تاب

کوچه و سیلی و یک صورت نیلی ای وای
مادری خم شده از ضربت سیلی ای وای

پسری پیر شد از کوچه و از درد و غمش
روضه می خواند برایش، بر آن عمر کمش

کودک روضه ی ما بوده کریم ابن کریم
روضه می خواند از این داغ بررکن حطیم

از در و داغی مسمار چه باید می گفت
مادر و بستر و دل زار چه باید می گفت

نیمه شب غسل و کفن ، مادر سادات شده
غسل با پیرهنش ، مادر سادات شده

در شب غربت سردار جمل خون جوشید
ماه ؛ اندوه فراوان علی را پوشید

سوره ی کوثر قرآن علی پرپر شد
زینب زار و حزبن یکه و بی مادر شد

فاطمه رفت از آن خانه ولی حیدر سوخت
تا دم مرگ علی چشم به سوی در دوخت

فاطمیه شد و یک کرب و بلا در پیش است
داغ آن بر علی و بر همه عالم نیش است

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(شانه هایش طاقت برداشتن هرگز نداشت) * رسول چهارمحالی

165

شهادت حضرت زهرا(س) -(شانه هایش طاقت برداشتن هرگز نداشت) شانه هایش طاقت برداشتن هرگز نداشت
بازوانش قدرت برداشتن هرگز نداشت

دیدگانش بود غرق ماتم عظمای او
دست هایش قوت برداشتن هرگزنداشت

امت دین پیمبر را شب تشییع یاس
هیچ کس را عزت برداشتن هرگزنداشت

شد مدافع ازولایت سوخته پر دل غمین
جز علی را هیبت برداشتن هرگز نداشت

غسل و تشییع جنازه در شب تار علی
هیچ پایی شوکت برداشتن هرگزنداشت

اندرون قبر رفتن بهر تدفین در زمین
جز نبی را حجت برداشتن هرگز نداشت

ساقی از بهر شفاعت روز محشر مادری
جز به زهرا عفت برداشتن هرگز نداشت

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:58
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(می دونم تو منو می بینی،وقتی که پیش من می شینی) * رسول چهارمحالی

108

شهادت حضرت زهرا(س) -(می دونم تو منو می بینی،وقتی که پیش من می شینی) سبک قدم قدم
...............................
فاطمه جان فاطمه جان ،همسر مهربان من فاطمه جان(2)
................................
می دونم تو منو می بینی،وقتی که پیش من می شینی
امید دیدنت تو عالم،آرزومه خودت می بینی
رفتی و ماتمت بر جونم،واسه تو روضه ها می خونم
از دیده اشگ من شد جاری،می دونم تو منو می بینی
بانوی آ بی و آ ئینه،معنی عشق توی سینه
از وقتی رفتی تو از پیشم،خاموشه خونمون می بینی
..................................
هر شب میام من به سوی قبرت،وقتی مدینه تو خواب تازه
با سوز دل من برات می خونم،
می دونم جات که توی عرشه
ریحانة النبی تویی،کوثر خونۂ علی فقط تویی
تو شمع سوزان علی،چرا به خونه ات سری نمی زنی
چشم حسین گیرونیه ،هوای خونۂ علی بارونیه
دلهای ما غرق به خون،غبار ماتم روی قلب علیه
...................................
حسن میگه تو کوچه ها،سیلی زدند صورت مادر مرا
غلاف شمشیر روی دست،کینه و بغض از علی دیدم چرا
زینب شده هم دمشون،روضه می خونه از غم مادرشون
وقتی حسین گیرون می شه،مادری مهربون می شه برایشون
موقع غسل و کفنت،دیدم جراحات تنت فاطمه جون
شرم و خجالت از علی،دیدم جسارت عدو فاطمه جون
..................................
فاطمه جان ، فاطمه جان،همسر مهربان من فاطمه جان(2)

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:00
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(فاطمه شد بر لبم جاری دلم را غم گرفت) * رسول چهارمحالی

119

شهادت حضرت زهرا(س) -(فاطمه شد بر لبم جاری دلم را غم گرفت) فاطمه شد بر لبم جاری دلم را غم گرفت
کوچه ها را از غم مادر ببین ماتم گرفت
کوچه و سیلی ،رخ نیلی دل حیدر گرفت
کودکی با یاس آ مد عقده ای دیگر گرفت
غربت و مظلومی مادر بدید در کوچه ها
کینه و بغض علی وقتی که آ ن نامرد گرفت
روی پا آمد که شاید ضرب سیلی کم شود
دست از روی سرش بر صورت مادر گرفت
شد عصای مادرش اندر جوانی آ ن پسر
بر زمین افتاد مادر دست مادر را گرفت
هر زمان در کوچه او می رفت گریان و حزین
اشک در چشمان او بارانی از ماتم گرفت
بر لبانش آ ه مادر کاش می مردم دمی
که به پهلوی شما مسمار و میخ در گرفت
روضه خوان مادرش بود دور از چشم حسین
آ ن زمان که چادر خاکی رو زینب سر گرفت
در شب غربت غریبانه به دوشش با پدر
لحظه لحظه مادرش تا قبر مخفی جا گرفت
بی کس و تنها چه تشییع عجیبی تا به خاک
یاس پیغمبر به دور از چشم نا محرم گرفت
دست پیغمبر گرفت و برد در آ غوش خاک
شرم از قد کمان آ ن حیدر صفدر گرفت
عمر او پایان گرفت وقتی که زهرا بار بست
از مدینه تا به کوفه بار این ماتم گرفت
فاطمه داغی است عظما بر دل پیر و جوان
تا نیاید منتقم کی این دلم راحت گرفت
می رسد مهدی و گرداند نمایان قبر او
عقدۂ دلهای ما از دوری او سر گرفت
فاطمه داریم در دل آ روزی قبر تو
تا بگوئیم مهدی از بهر شما روضه گرفت
ساقی و ذکر دل آ رای شما با اشک چشم
لطف مادر بود این دل حب زهرا را گرفت

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:01
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه شهادت حضرت زهرا(س) -(ای همسر مه روی من ،رفتی خدا یار تو باد) * رسول چهارمحالی

208

مرثیه شهادت حضرت زهرا(س) -(ای همسر مه روی من ،رفتی خدا یار تو باد) زهرای من زهرای من(2)

ای همسر مه روی من ،رفتی خدا یار تو باد
ای دلبر گل بوی من،رفتی خدا یار تو باد

درد فراق از پدر،پیرت نموده جان من
تو پر کشیدی سوی او،رفتی خدا یار تو باد

امشب علی رسوا شده،بر پیکرت تنها شده
غسل و کفن روی لباس،رفتی خدا یار تو باد

بنگر عزیزانت همه،با دیدۂ پر اشک و آ ه
زینب پریشان کرده موی،رفتی خدا یار تو باد

دیگر صدای ندبه ات،را نشود هرگز کسی
بر من نگیری روی خود،رفتی خدا یار تو باد

دیگر علی بی کس شده،در کوچه دلواپس شده
دیدم به دل یک جوی خون،رفتی خدا یار تو باد

زهرای من زهرای من(2)

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

امام زمان(عج) فاطمیه -(می آیم و روی لبانم نام زهراست) * رسول چهارمحالی

197

امام زمان(عج) فاطمیه -(می آیم و روی لبانم نام زهراست) می آیم و روی لبانم نام زهر است
حب و ولای فاطمه نوری به دلهاست

آنکس که تنها کوثر دین مبین است
ام ابیهای نبی بانوی دین است

ام الائمه مادر سادات زهر است
او غمگسار شیعۂ بی یار و تنهاست

می آ یم و در دل نوای وای مادر
گریان دو چشمانم به سوگ داغ حیدر

در کوچه زد سیلی گل یاس پیمبر
پر پر نمود آن نا نجیب غنچۂ مادر

مادر به قربان کمانی گشتن تو
در کوچه مادر ارغوانی گشتن تو

ای کاش دستت می شکست آ ندم مغیره
که شد کبود بازوی مادر هم مغیره

من صاحب حب علی و مادر هستم
در انتظار بهر ظهور از دلبر هستم

با غیرتی همچون ابوالفضل علمدار
بر شیعیان اندر جهان هستم سپهدار

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:04
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

روضه حضرت زهرا(س) -(باز شد ورد زبانم،دود بود و دود بود) * رسول چهارمحالی

150
0

روضه حضرت زهرا(س) -(باز شد ورد زبانم،دود بود و دود بود) باز شد ورد زبانم،دود بود و دود بود
جسم مادر پشت در ،پهلوی او کبود بود

طفل محزون در شکم پر می زد و
در هوای شهر غالب، عطر بوی عود بود

مادر سادات در حال دفاع از اهل بیت
اندرون سینه ی او ،مهر بود و جود بود

او به دنبال علی ،پهلو شکسته شد روان
خطبه خوان شهر شد ،شهری که گویی رود بود

بر لبش عجل وفاتی ،آ خر عمر شریف
این نوا و نغمه از ،زهرا گل محمود بود

موقع غسل و کفن ،اندر شب تار علی
دید پرواز پرستوی، جوانش زود بود

همسری که عمر خود را ،در ره اسلام داد
نیمه شب ها حال گریه ،موقع سجود بود

آنکه نورش عرش تا، فرش خدا را جلوه گر
آ یه ی مهر و سخا ،از قادر ودود بود

یادگار مصطفی و ،سوره ی یاس علی
از خدا بر کوثرش ،صدها هزار بدرود بود

واژه واژ سطر سطر ،اندر غم و مدح شما
ساقی و ذکر لبش ،مادر که حق بستود بود

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:05
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه شهادت حضرت زهرا(س) -(پرچم اشک و ماتم برافراشت) * رسول چهارمحالی

105

مرثیه شهادت حضرت زهرا(س) -(پرچم اشک و ماتم برافراشت) یا ~فاطمه یا زهرا(2)
-----------------------------------
پرچم اشک و ماتم بر افراشت
اندرون دل ما غم افراشت
از در سوخته و ضرب سیلی
روی مادر شده از چه نیلی
وای............مادر مظلومم
وای...........مادر محرومم
وای .........مادر معصومم
------------------------------
کوچه ها ماتم و بانگ عزا شد
ذکر یا فاطمه روی لب ها شد
پرچم ماتم و بیرق غم
من که بارانیم اشک نم نم
وای.......بی قرارم مادر
وای.......زار زارم مادر
وای......اشکبارم مادر
--------- ------- ---------
در مدینه عجب روضه ای گشته بر پا
حیدر آ مد به بالین تو عشق طاها
رو مگیر از علی سوره ی کوثر من
روضه خوانت شدم فاطمه همسر من
وای.........ای گل پرپر من
وای..........قد کمان همسر من
وای.........غرق خون دلبر من
--------------------------
خانه ی ما شده خیمه ی اشک
دیدگانم شده از غمت مشک
از کبودی آ ن صورت و درد پهلو
فاطمه جان برایم برایم تو برگو
وای........دست من را بستند
وای.......مست قدرت هستند
وای..........پهلویت بشکستند
-------------------------------
کن نظر بر حسن یا حسین ات
اشک زینب بریزد دو عین ات
دخترت خانه دارم شده فاطمه جان
نیمه شب اشک او گشته پنهان
وای.....از غمت دل خونم
وای.......لیلی ام مجنونم
وای ......کن نظر محزونم
---------------------------------
فاطمیه شد و سوگواریم
از غم مالک خود چه زاریم
خاتم پاکِ انگشتر میهن من
غرق خون شد چرا پارۂ تن
وای.........شیر ایرانی من
وای.......ای سلیمانی من
وای.......مرد کرمانی من
---------------------------------
آه،مالک اشتر من
آه،تسلیت رهبر من

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:06
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

روضه حضرت زهرا(س) -(میون در مونده و محسن ،فدا شد زهرا) * رسول چهارمحالی

134

روضه حضرت زهرا(س) -(میون در مونده و محسن ،فدا شد زهرا) میون در مونده و محسن ،فدا شد زهرا
هنوز جای خونی تنت ،معلومه این جا
توی بستر ای همسرم ،زهرا زهرا
ورق ورق شد کوثرم ،زهرا زهرا
ببین که بی بال و پرم ،زهرا زهرا
............................
تو افتادی رو زمین و حسن ،افتاده از پا
صدای سیلی توی گوشش،میاد ز هر جا
تو ی کوچه داد می زنه،مادر مادر
با گریه فریاد می زنه ،مادر مادر
فریاد ز بی داد می زنه ،مادر مادر
.............................
مدافع علی شدی،زهرای تنها
پهلو شکسته قد کمان،بانوی دریا
روضه می خونم از شما،ای وای ای
وای
از غربت و درد و جفا ،ای وای ای وای
واحسرتا وا غربتا،ای وای ای وای
............................
چهل تا مرد جنگی،آ تیش زدند به خونه
با دست بسته بردند،آبروی زمونه
یکی با دست بسته،تنها تنها
یک پهلو شکسته،تنها تنها
بچه ها زار و خسته،تنها تنها
...............................
وصیت کردی به علی ،ام ابیها
به دور از چشم دشمن ها،غسلم بنما
غسلنی باللیل یا علی،علی جان
کفنی باللیل یا علی،علی جان
دفننی باللیل یا علی ، علی جان

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

دو بیتی های شهادت حضرت فاطمه الزهرا (س) -(دست من و دامان تو ام ابیها) * رسول چهارمحالی

164

دو بیتی های شهادت حضرت فاطمه الزهرا (س) -(دست من و دامان تو ام ابیها) دست من و دامان تو ام ابیها
چشمان من گریان تو ام ابیها
مخفی بود قبر شریفت جان مادر
خلقی بود حیران تو ام ابیها

از فاطمه گفتن آبرو می خواهد
یا فاطمه گفتنم وضو می خواهد
زهرا که ملیکۂ زمین تا عرش است
در حشر خدا نظر از او می خواهد

دیدم درون روضه چون ابر بهاری
دیدم ز داغ مادرت چه بی قراری
رزق تمام ما درون روضه جاریست
دیدم سرشک دیدگانت گشته جاری

خانه من بی تو زهرا بیت الاحزان گشته است
آ سمان ابری این خانه باران گشته است
بعد زهرا رونق و مهر و صفا در خانه نیست
دیدگان کودکان از غم چه گریان گشته است

سینه ما حرمت حضرت مادر مددی
چشم مابرکرمت حضرت مادرمددی
شافع روز جزا ام ابیهای نبی
دیده زیر قدمت حضرت مادر مددی

رشته های چادر خاکی شفاعت می کند
فاطمه بانوی محشر خود عنایت می کند
محور جود و کرم باشد به روز رستخیز
او بگوید خالق داور کرامت می کند

خانۂ بی فاطمه، غم خانۂ حیدر شده
چادر خاکی و دستاس،روضۂ مادر شده
رد خون باقیست ما بین همان دیوار و در
غسل و تشییع شبانه،خاک غم بر سر شده

وقتی که بوسه زدی زیر پای مادر را
چه عزت و شرفی داده ای تو نوکر را
فدای غربت مادر، فدای مظلومی
به روی دست ملائک، ببرد پیکر را

روضه بود و گریه و نام حسین،یک نفر گفت آه مادر دل شکست
از میان گودی و شمشیر و تیغ،این دل ما دست برآن حلقه بست
دید میسوزد در خانه ولی،رفت پشت در به داغ او نشست
گفت مادر کاش پشت در نبود،این جدایی هر دلی را می گسست

امیر المومنین سردار خیبر
به دوش خود برد یک پاره پیکر
دو چشمانش شده ابر بهاری
شبانه غسل،کفن،تشییع همسر

حالاکه رفتی کارماافسوس و آه است
خورشید عالم سوگوار روی ماه است
مادر بدون تو چراغ خانه تار است
دیگرانیس و مونس باباکه چاه است

مونس و یار شفیقم ،همسرم زهرا مرو
جان حیدر یاس زخمی،قد کمان تنها مرو
بعد تو با کلبه ی احزان و این طفلان زار
عشق مستور ،مصحف نور،بی علی جانا مرو

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زبانحال مولا علی(ع) در شهادت حضرت زهرا(س) -(بانوی من بانوی من ای بهترین الگوی من) * رسول چهارمحالی

105

زبانحال مولا علی(ع) در شهادت حضرت زهرا(س) -(بانوی من بانوی من ای بهترین الگوی من) بانوی من بانوی من
ای بهترین الگوی من
ای قوت بازوی من
از غم شکست زانوی من
زهرای من ای همسرم
ای همسر و همسنگرم
دار و ندار من مرو
ای بی قرار من مرو
جان علی تنها مرو
ای همسرم زهرا مرو
عهدی که بستی با نبی
آ ن را شکستی با علی
زینب نگر بر سر زنان
کلثوم گشته روضه خوان
بغض حسن دل را شکست
دستان من را عشق بست
شب ها حسینت تشنه لب
خونین جگر در تاب و تب
گیرد سراغت فاطمه
گرید ز داغت فاطمه
روی لب ما زمزمه
ای شمع سوزان فاطمه
زهرا مرو زهرا مرو
ای کوثر ای طاها مرو
جان حسینت صبر کن
یاری من در قبر من
در قبر جسمت راهی است
همراز حیدر چاهی است
دست نبی شد یاورم
دستم گرفت پیغمبرم
الگوی زن های جهان
ای شیر زن ای پهلوان
شرمنده ام از روی تو
از صورت و بازوی تو
زهرا مرو زهرا مرو
بی حیدرت جانا مرو

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمزمه شهادت حضرت زهرا(س) -(غسل و کفن شبونه امون از این زمونه) * رسول چهارمحالی

439
1

زمزمه شهادت حضرت زهرا(س) -(غسل و کفن شبونه امون از این زمونه) غسل و کفن شبونه، امون از این زمونه
او پر کشید ز خونه،امون از این زمونه
چهل تامرد جنگی،آتیش زدند به خونه
شعله می زد زبونه،امون از این زمونه
از این همه مصیبت،شکسته پشت حیدر
غم می زنه جونه،امون از این زمونه
زینب زار و محزون،حالا شده روضه خون
اشک های عاشقونه، امون از این زمونه
علی با دست بسته،با یه دل شکسته
می خونه شاعرونه، امون از این زمونه
تابوت زهرا به دوش،عرش خدا در خروش
شبونه بی نشونه،امون از این زمونه
کبوتر عشق من،بانو یم ای یاس من
مپر ز آشیونه، امون از این زمونه

امون از این زمونه (2)

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(فاطمه دار و ندار حیدر است) * رسول چهارمحالی

137

شهادت حضرت زهرا(س) -(فاطمه دار و ندار حیدر است) فاطمه دار و ندار حیدر است
بر حسین و بر حسن او مادر است

فاطمه باشد گل پاک رسول
مصحف حق را همی او کوثر است

فاطمه شد بضعة المنی ولی
بر نبی المرسلین او دختر است

زوجه ی پاک امیر المومنین
بر علی شیر خدا او همسر است

فاطمه مظلومه ی آ ل عباست
شافع امت به روز محشر است

مادر خلق است آ ری فاطمه
تا پدر بر خلق عالم حیدر است

کوچه شد شرمنده ی روی گلش
مرثیه از آ تش و میخ در است

از فدک آ غاز شد تا محسنش
محسن شش ماهه ای که پرپر است

حق به جنت روضه خوان فاطمه
جبرئیل از ماتمش نوحه گر است

روضه می خواند امیر المومنین
با دو چشمانی که از غصه تر است

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:18
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد