شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس
 اسماعیل تقوایی

نوحه شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) _بر روی زانو سر می گذارم * اسماعیل تقوایی

1076

نوحه شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) _بر روی زانو سر می گذارم نوحه شهادت حضرت زهرا(س)

بر روی زانو، سر می گذارم2
یارب چسازم، زهرا(س) ندارم، زهرا(س) ندارم

وای... رفته زدستم، روح وروانم، یار جوانم2
ای... فاطمه جانم، فاطمه جانم، فاطمه جانم2
___________________________
دیدم فتاده، روی زمین است
نالان وآهش، بس آتشین است، بس آتشین است

گل... درباغ حیدر، همراه غنچه، گردیده پرپر
ای فاطمه جانم....
______________________________
با اینکه زینب، حالی ندارد
زخم دلم را، مرهم گذارد، مرهم گذارد

از... جور زمانه، شد دخت کوچک، بانوی خانه
ای.... فاطمه جانم....
_______________________________
بعد تو زهرا، اینجا غریبم
رفته زدستم، صبر وشکیبم، صبر وشکیبم

ای.... بانوی خانه..لطفی نما و، بازآ به خانه
ای فاطمه...

شعر :اسماعیل تقوایی

  • پنج شنبه
  • 11
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 18:40
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

سبک واحد، سید مجید بنی فاطمه -(کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیرد) * محمد حسین ملکیان

6004
10

سبک واحد، سید مجید بنی فاطمه -(کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیرد) کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیرد
کسی در خانه اش از مَحرَم خود رو نمیگیرد

جوان وقت نشستن از کسی یاری نمیخواهد
و تا برخواست از جا دست بر زانو نمیگیرد

ولی زهرای من این روز ها یک دست بر پهلو
و دست دیگرش را هم به روی گونه میگیرد

نمیبینم که بنشاند به زانو کودکانش را
بغل میگیرد اما یاری از بازو نمیگیرد

به دستی میکِشد بر گیسوی طفلان خود شانه
به دست دیگر اما موج را از مو نمیگیرد

مادر دگر بهانه به دستت نمی دهم
یک لحظه کار خانه به دستت نمی دهم

دستت شکسته و به سرم شانه می کشی
از این به بعد شانه به دستت نمی دهم

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:19
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

اشعار فاطمیه -(هرشب ستاره ریزم و شب را سحر کنم) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1003

اشعار فاطمیه -(هرشب ستاره ریزم و شب را سحر کنم) بعد از شهادت، یتیمان فاطمه، غربت مولا

هر شب ستاره ریزم و شب را سحر کنم

بر آفتاب گریم و بی ماه سر کنم

زهرای کوچک علی ام کز امام خویش

در موج غم چو فاطمه دفع خطر کنم

شب ها به موج غصّه زنم خویش را به خواب

تا گریه مخفیانه برای پدر کنم

بابا برو ز خانه برون روزها که من

بنشینم و نگاه به دیوار و در کنم

فضّه تو ساعتی پدرم را به حرف گیر

تا من به جای خالی مادر نظر کنم

هر چند کودکم، بگذارید نیمه شب

وقت نماز چادر او را به سر کنم

دیدم که ریخت خصم ستمکار بر سرت

قدّم نمی رسید که خود را سپر کنم

همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم

این جامۀ من است که باید به بر کنم

وزن: علی جانم علی جانم علی جانم علی جانم

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 18:14
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(ریسمان محکم حبل المتینی فاطمه) *استاد حاج غلامرضا سازگار

909

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(ریسمان محکم حبل المتینی فاطمه) قرآن، دست خدا، محدثه

ریسمان محکم حبل المتینی فاطمه

آسمان آسمان ها در زمینی فاطمه

نِی عجب گر بند بگشایی ز بازوی علی

تو همان دست خدا در آستینی فاطمه

تو سراپا کل قرآنی و قرآن است تو

تو محمد تو امیرالمومنینی فاطمه

بعد پیغمبر اگر چه وحی گشته منقطع

هم کلام حضرت روح الامینی فاطمه

خواجه ی عالم شنیده از دَمَت بوی بهشت

تو بهشت رحمة للعالمینی فاطمه

آسمان در دست تو چون حلقه ی انگشتری ست

بلکه بر انگشتر خاتم نگینی فاطمه

بیشتر حس می کند روح دو پهلویش تویی

چون به پهلوی محمّد می نشینی فاطمه

تو نبوت را همان جانی درون جسم پاک

تو ولایت را همان حصن حصینی فاطمه

هم امیرالمومنین را چشمه ی عین الحیات

هم رسول الله را حق الیقینی فاطمه

فوق وصف انبیایی، کس نداند کیستی

لیلة القدر خدایی، کس نداند کیستی

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 20:59
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

اشعار فاطمیه -(دیده شد دریای اشک و عقده از دل وا نشد) *استاد حاج غلامرضا سازگار

812
1

اشعار فاطمیه -(دیده شد دریای اشک و عقده از دل وا نشد) احتضار، دفاع از امام

دیده شد دریای اشک و، عقده از دل وا نشد

ماه گم گردید و امشب هم اجل پیدا نشد

تاسحر، شب را به سر بردم به حال احتضار

هیچ‌کس حتی اجل حال مرا جویا نشد

در جوانی، اینچنین که سرو قد من خمید

روز پیری هیچ کس اینگونه قدش تا نشد

روزِ روشن خانه‌ام را از جفا آتش زدند

این چنین بی‌حرمتی با خانۀ اعدا نشد

با ذویِ القربی مودت خواست قرآنت، ولی

جز به قتل من ادا، حقِّ «ذویِ‌القربی» نشد

کشته گشتم بارها از خانه تا مسجد، ولی

سرفرازم که سرِ مویی کم از مولا نشد

بر فراز منبر تو حق ما پامال شد

هرچه نالیدم، لبی هم در جوابم وا نشد

بر رخ پوشیده‌ام آثار سیلی نقش بست

من که رویم باز پیش چشم نابینا نشد

ای قلم بنویس، ای تاریخ در خود ثبت کن!

یک نفر در موج دشمن، حامی زهرا نشد

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 21:21
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 حمید رمی

پیش زمینه فاطمیه با ملودی -(همه درا بسته بشه....) * حمید رمی

1066

پیش زمینه فاطمیه با ملودی -(همه درا بسته بشه....) همه‌ی‌درابسته‌بشه،درِ یه‌خونه‌س،که‌به‌روم‌بازه
حتی اگه دلمُرده بشم، یه نیم‌نگاهت، یه سرآغازه

من با ولای تو، از هر بدی دورم
تو نور محض دنیایی من طالب نورم

هرچی میخوام و از تو میخوام
حاجت می‌گیرم با این اشکام

مادر مادر یافاطمه
سایه‌ی سر یافاطمه
می‌خونم، تا آخر یافاطمه

مادر مادر یافاطمه، ای مادر یافاطمه
........................................
اگه من الان خادمتم، خودم می‌خواستم، یا تو می‌خواستی
تو همونی‌که رزق منو، بِهِم رسوندی، بی‌کم‌وکاستی

هستم غلام تو، چه خوبه تقدیرم
این افتخارو هیچوقت دست کم نمی‌گیرم

دنیا بی‌عشق تو ویرونه
این بیرق تا آخر می‌مونه

جان عالم یافاطمه
دم همه‌دم یافاطمه
صاحبِ این پرچم یافاطمه

مادر مادر یافاطمه، ای مادر یافاطمه
........................................
کتاب خدا وصف توئه، سوره به سوره، آیه به آیه
تو همونی‌که وقت نماز، دعا می‌کردی، برا همسایه

چادرنماز تو، دلها رو حیرون کرد
هشتاد یهودی رو چادر تو مسلمون کرد

واسه حاجت کی از تو بهتر
خیر دنیا رو میخوای مادر

ذکر لبها یافاطمه
نور خدا یافاطمه
آیه‌ی اعطینا یافاطمه

مادر مادر یافاطمه، ای مادر یافاطمه

  • دوشنبه
  • 15
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 وحید محمدی

سبک زمینه شام شهادت حضرت زهرا(س) -(چرا حالا باید بفهمم...) * وحید محمدی

785

سبک زمینه شام شهادت حضرت زهرا(س) -(چرا حالا باید بفهمم...) چرا حالا باید بفهمم
زخمیه سینت
چرا حالا باید بفهمم
کبوده دیدت
چرا حالا باید بفهمم
کبوده بازوت
چرا حالا باید بفهمم
شکسته ابروت

تو به من نگفتی تو کوچه چیا شد
تو به من نگفتی زهرا پسرت فدا شد

اشک چشام بند نمیاد
خاطره هات یادم میاد
اب میریزم روی تنت
تا خون سینه بند بیاد

....................

چرا حالا باید بفهمم
قدت خمیده
چرا حالا باید بفهمم
حسن چی دیده
چرا حالا باید بفهمم
که پرِ دردی
چرا حالا باید بفهمم
برام چه کردی

توی خونه از من چرا رو گرفتی
چرا فاطمه حیدرِ تو جاگذاشتی رفتی

اسما بریز اب روون
به روی گلبرگ تنش
اسما ببین هنوز گلم
کبوده کل بدنش

...............

چرا حالا باید بفهمم
حال شباتو
چرا حالا باید بفهمم
ذکر دعاتو
چرا حالا باید بفهمم
چجوری سوختی
چرا حالا باید بفهمم
کفن می دوختی

شنیدم که آروم چی می گفتی دیشب
کفنا رو یک یک دادی آخرش به زینب

میری و از سوز دلم
پشت سرت می کشم آه
قرار بعدیمون باشه
عصر دهم تو قتلگاه

  • سه شنبه
  • 16
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:10
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 حمید رمی

واحد تک (فارسی_ترکی) حضرت زهرا(س) بانوای حاج مهدی رسولی -(دور هم جمع شدیم محور فاطمه ست...) * حمید رمی

5817
15

واحد تک (فارسی_ترکی) حضرت زهرا(س) بانوای حاج مهدی رسولی -(دور هم جمع شدیم محور فاطمه ست...) دور هم جمع شدیم محور فاطمه ست
ما همه امت و رهبر فاطمه ست

ذکر روی لب زهرا حیدرو
ذکر روی لب حیدر فاطمه ست

تو به کل جهان سروری میکنی
تو فقط تو حسین پروری میکنی

از ازل بوده ای باب حاجات ما
مادری کرده ای مادری میکنی

(ذکر تسبیح_شیعه مولا_اَشهدُ اَنَ اُمَنا زهرا)

تو به دل های ما ایمان داده ای
تو به ما جرات طوفان داده ای

تو به جانبازی عاشوراییان
کربلایی ترین میدان داده ای

کوثری و برای تو وانحر تریم
انقلابی ترین لاله پرپریم

انقلاب تو امروز به دستان ماست
ما شبیه شما لشکر رهبریم

(ذکر تسبیح_شیعه مولا_اَشهدُ اَنَ اُمَنا زهرا)

خیر سرشاریسن کوثر سن خانم
انقلابیلره مادرسن خانم

شیعه ی حیدره عزت وئرموشن
سن بیزیم رهبره رهبر سن خانم

شورش نشاتینی سنوندور خانم
شور و شین حسینی سنوندور خانم

آند اولا قان آلان اوغلوون جانینه
انقلاب حسینی سنوندور خانم

(ذکر تسبیح_شیعه مولا_اَشهدُ اَنَ اُمَنا زهرا)

شاعران:
بند اول: حمید رمی
بند دوم و سوم: علی حنیفه

  • چهارشنبه
  • 17
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:04
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 حمید رمی

شور مرثیه حضرت زهرا(س) با اجرای حسن عطایی -(میخوام با این اشکا مدینه بیام...) * حمید رمی

1198

شور مرثیه حضرت زهرا(س) با اجرای حسن عطایی -(میخوام با این اشکا مدینه بیام...) میخوام با این اشکا مدینه بیام
میخوام که زیاد شه آتیش غمم
همه روضه‌هایی که خوندن برام
میخوام از زبون خودت بشنوَم

بگو چرا صورتت زخمه، چرا کبوده تنت مادر
کیا تو رو اذیت کردن، بگو چجور زدنت مادر

پهلوت زخمی، بازوت زخمی
پلکات خونی، ابروت زخمی

ای وای مادر
........................................
میخوام بیشتر از این بسوزم برات
میخوام که بمیرم پای این عَلَم
برای یه بار روضه‌ی کوچه رو
میخوام از زبون خودت بشنوَم

چی شده تُو کوچه‌ها مادر، چرا ردِ خونه رو دیوار
نکنه‌تارمی‌بینه‌چشمات، دورشده‌راه‌خونه‌انگار

ای داد ای داد، فریاد فریاد
گوشواره‌ت کو، رو خاک افتاد

ای وای مادر
........................................
دلم تنگه میخوام ببارم برات
میخوام تا دمِ خونه‌ی تو برم
همه ماجرای دیوار و درو
میخوام از زبون خودت بشنوَم

مگه گناه تو چی بوده؟ بگو چرا هیزم آوُردن
توپشت‌درزمین‌افتادی، علی‌رو‌تُوکوچه‌هابُردن

تا در افتاد، مادر افتاد
مثل مادر، حیدر افتاد

ای وای مادر

  • جمعه
  • 19
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 18:20
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

روضه حضرت زهرا -(زخم بستر؛ میفهمی چیه؟) *

991
2

روضه حضرت زهرا  -(زخم بستر؛ میفهمی چیه؟) زخم بستر؛ میفهمی چیه؟
آه مادر؛ میفهمی چیه؟
جلو چشماش میخوره زمین
داغ حیدر؛ میفهمی چیه؟

دلیل خلقته این زمین و آسمونه
علی خیلی دوسش داره
چرا پهلوش شکسته چرا قدش کمونه
چرا دستش به دیواره

این شبا مادر افتاده تو خونه
اشک چشای حسنین روونه
با حال مضطر همگی نشستن
زینب براشون روضه ای میخونه

(الهی بشکنه دست مغیره
میان کوچه ها بی مادرم کرد)

آتیش و نار ، روضه ست بخدا
در و دیوار ، روضه ست بخدا
از همه سخت تر اینه فقط
زخم مسمار ، روضه ست بخدا

پشت دربِ شکسته سر و روی یه مادر
توی شعله ها میسوزه
به غلاف مغیره ، به میخ روی اون در
علی داره چشم میدوزه

غصه ها انگار میزنه جوونه
این شبا غرق غمه آشیونه
مادر خونه افتاده پشت در
بابا برامون روضه ای میخونه

(وای من وای من وای من
میخ درو پهلوی زهرای من)

تازیانه به پرش میزد
او شرر به پیکرش میزد
تا که دست مولا بسته شد
دومی با نوکرش میزد

بشکنه دست اونکه دست بابامو بسته
مدینه باز میشه غوغا
با لگد هاش پهلوی مادرم رو شکسته
جلوی چشم بچه ها

بهار عمر فاطمه خزونه
خیلی بَده این ضرب تازیونه
تو کوچه ها پشت سر علی بود
علی با گریه روضه ای میخونه

(در وسط کوچه تو را میزدن
کاش به جای تو مرا میزدن

شاعر:علی حاجیان فر

  • دوشنبه
  • 22
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:20
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

زمینه زیبای فاطمیه حاج محمود کریمی -(ببین داغ تو با حیدر چه کرده...) *

1041
1

زمینه زیبای فاطمیه حاج محمود کریمی -(ببین داغ تو با حیدر چه کرده...) شراره سینه ها از آه سرده
نفس تو سینه ام درگیر درده
خدا زیر بغل هامو گرفته
ببین داغ تو با حیدر چه کرده

حیدر حیرونت عالم گریونت
تنها شدم زهرا جونم قربونت

بساط گریه هامون جور جوره
از امشب خونه بی تو سوت و کوره
خودت جای علی پیش یتیمات
چجوری این همه خونو بشوره

چشمام می سوزه دستام میلرزه
پیش تو و تابوت پاهام میلرزه

ببار بارون که بی زهرا ببارم
عصام میشه از امشب دوالفقارم
برا مهر نماز زینبمون
یه مشت از خاک قبرت رو بیارم

چشمامون خونه روضه میخونه
رو شونه سلمان میام تا خونه

حسینت چشم بی تاب و آورده
سر خاک تو سیلاب آورده
به امیدی که پاشی آب بیاری
یه ظرف خالیِ آب و آورده

بدجور بیحاله تا صبح می ناله
خاک مزار توست یا که گوداله

تو رفتی حال قلب من خرابه
خوشی بعد ازتو واسه من سرابه
حسین دیگ رمق تو پاش نداره
دلم واسه حسینِ تو کبابه

رفتی از پیشم دارم آب میشم
چادر نماز تو زده آتیشم

روزا گریون شبا هم بی قراره
بیتو زینب دیگ آروم نداره
حسین آروم نمی شه بعد غسلت
نمیدونی چه حال و روزی داره

یک روز تو گودال وقتی رفت از حال
جسمش رو می بینی داره میشه پامال

  • دوشنبه
  • 22
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:49
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 حمید رمی

متن و ملودی نوحه فاطمیه -(بهار عمرت شده خزونی...) * حمید رمی

1886
3

متن و ملودی نوحه فاطمیه -(بهار عمرت شده خزونی...) بهار عمرت شده خزونی
میری با اینکه هنوز جوونی
از این‌همه غم، از این‌همه درد
دلت شکسته قدت کمونی

بیقرارِرفتنی‌می‌دونم‌بس‌که‌خسته‌ای‌ازاین‌دنیا
این‌روزاچجورتحمل‌کردی‌دردای‌نگفته‌رو زهرا

آه می‌بینم که چشمات داره بسته میشه
کاش می‌دیدم می‌خندی تو مثل همیشه

حال و روز علی رو می‌بینی
فاطمه فاطمه کَلّمینی
..........................................
نفس کشیدن برات عذابه
شبای اشکِ ابوترابه
تموم این شهر، اینو می‌دونن
علی بی‌زهرا خونه‌خرابه

بی‌پناهیِ علی تسکینِ درد مردمای بی‌مِهره
گریه‌هم‌نمی‌تونه‌گردغربت‌روپاک‌کنه‌ازاین‌چهره

تو میری و برا درد من نیست طبیبی
آه امون از غریبی غریبی غریبی

حال و روز علی رو می‌بینی
فاطمه فاطمه کَلّمینی
..........................................
پیشت نشستن شبای آخر
همه یتیمات کنار حیدر
نه قاتلی هست بالا سر تو
نه نیزه‌داری نه تیغ و خنجر

داری‌روضه‌ی حسین‌می‌خونی گریه‌می‌کنی‌دم‌آخر
داری‌ازیه‌قتلگاه‌میگی‌وناله‌های‌خواهرومادر

آه برادر روی نیزه قرآن می‌خونه
آه یه خواهر با غصه با غم هم‌زبونه

حال زینب رو داری می‌بینی
مادرم مادرم کَلِّمینی

  • شنبه
  • 27
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زمزمه وشور شهادت حضرت فاطمه (س) _یاس کبودم زهرا، نبود تو نبودم زهرا * اسماعیل تقوایی

1076

زمزمه وشور شهادت حضرت فاطمه (س) _یاس کبودم زهرا، نبود تو نبودم زهرا زمزمه وشور شهادت حضرت زهرا(س)
یاس کبودم.. زهرا، نبود تو نبودم زهرا
به سوگت ای گل خوشبویم، سرود غم سرودم زهرا

مرگ تو ای همراهم، نگشته باورم ای زهرا
دمی گشا دو چشم خود را، شکسته حیدرم ای زهرا
حبیبه دوعالم زهرا، حبیبه دوعالم زهرا، حبیبه دوعالم زهرا، حبیبه دوعالم زهرا2
_____________________________________
بمانده مرتضایت تنها، شده اسیر سیل غمها
بدون تو عزیز حیدر، صفا نمانده در این دنیا

گشته پریشان حیدر، تو بوده ای مرا همسنگر
همیشه حامی ام بودی و، امید من پس از پیغمبر
حبیبه دو عالم زهرا....
____________________________________
یار جوانمرگ من، بسوزم از جوانی تو
نمی رود زیادم جانا، همیشه مهربانی تو

شمع شبستان من،گل همیشه خندان من
به رفتنت زدنیا زهرا، زدی بهم تو بنیان من
حبیبه دو عالم زهرا....
_____________________________________

زینب تو ای مادر، نموده چادر تو برسر
به دست کوچکش می گیرد، غبار غم زروی حیدر

جای تو خالی باشد، کنار سفره ما زهرا
امان ما بریده گریه، به یادت ای عزیزدلها
حبیبه دوعالم...

شعر:اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 27
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 20:14
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

زمینه، تک(حماسی) ایام فاطمیه -(سلام بانوی جهان...) * علی حاجیان فر

1586
1

زمینه، تک(حماسی) ایام فاطمیه -(سلام بانوی جهان...) سلام بانوی جهان
سلام الگوی زنان
سلام ای مادر عشق
سلام عشق بیکران
نام تو میبخشد قدرت به صاحب الزمان
ای باعث خلقت
ای شافع امت
اهل تبرایم
بر دشمنت لعنت
در دفاع ، از مکتب شیعه میمیرم
انتقامِ سیلیِ زهرا را میگیرم

*(یازهرا یازهرا یازهرا یازهرا)*
................................

سلام ای نور دوعین
سلام جان عالمین
سلام مادر حسن
سلام مادر حسین
نامت بازوبند حیدر شد در بدر و حنین
ای نیروی حیدر
آن مرد جنگاور**
نام تو را برد و
افتاد در خیبر
الله اکبر از این نام زیبایت
ریشه کن خواهند شد در دنیا اعدایت
*(یازهرا یازهرا یازهرا)*
................................

سلام بر خون خدا
سلام بر سعی و صفا
سلام بر علقمه و
سلام بر کرببلا
سلطان قلبم ای خامس آل عبا
شاه شهیدانی
بستم چه پیمانی؟
_ باید شوم مثل
قاسم سلیمانی
از برکت خون حاج قاسم انشالله
پیروز این دنیا خواهد شد حزب الله
*(یاحیدر یاحیدر یاحیدر یاحیدر)*

  • یکشنبه
  • 28
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

روضه حضرت زهرا(س) -(مادر افتاد طوری با لگد زدن پشت در افتاد) * عباس قلعه

5792
56

روضه حضرت زهرا(س) -(مادر افتاد طوری با لگد زدن پشت در افتاد) مادر افتاد
طوری با لگد زدن پشت در افتاد
نفسش به لب رسید و با سر افتاد
همه ی دار و ندار حیدر افتاد

درده سر شد
بانوی خونه ی مولا خونجگر شد
یه نفر کمک نیومد و سپر شد
پهلو و سینه با خون تازه تَر شد

اون چل نفر رو : اون میخ در رو
اون مرد پست که : شد حمله ور رو
نمی بخشم۲

اون ضرب پا رو : اون بی حیا رو
اون ازدهام و : اون خنده هارو
نمی بخشم۲

__________

چادرش سوخت
توی هرم شعله ها بال و پرش سوخت
زیر دست و پا تموم پیکرش سوخت
بین اون برو بیا با پسرش سوخت

عقده وا کرد
دوّمی لعنتی نگم چیا کرد
قصد بر هم زدن خونه ی ما کرد
خدا نگذره ازش خیلی جفا کرد

اون روز تلخ و : اون لحظه هارو
مسمار تیز و : اون ماجرا رو
نمی بخشم۲

اون مردمی که : با ظلم و کینه
حرمت شکستن : توی مدینه
نمی بخشم۲

___________

ناله پیچید
از زمین و آسمون بلا می بارید
قنفذ هم به حال و روز ما می خندید
چشمای مادرم هیچ جارو نمی دید

شر به پا شد
لحظه های احتضار مرتضی شد
دستای مادرم از بابا جدا شد
همه عقده های اون مغیره وا شد

اون ریسِمان و : اون ضربه هارو
اون دومی و : با اون دوتا رو
نمی بخشم۲

اون عُقده های : خیره سرا رو
اونا که دیدن : اشکای مارو
نمی بخشم۲

  • جمعه
  • 10
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور فاطمیه -(فاطمه مادره عالمه) * الیاس محمدشاهی

813

شور فاطمیه -(فاطمه  مادره  عالمه) بنداول

فاطمه مادره عالمه
بر غم و غصه هام مرهمه
هر چی گریه کنم از غمش
باز کمه باز کمه باز کمه

مادرمه
تاجه سرمه
همیشه و هر جایی یاورمه
امیده اوله من و آخرمه
روزه قیامت شفیعه محشرمه

امروز و فردایم،ذکره رو لبهایم
علته مستیم و ، نغمه ی آوایم

یازهرا(2)امنا یازهرا

بنددوم

افتاده رو دوشت زحمتم
کردی تو روضه هادعوتم
افتخارم بود در جهان
عمریه خادم هیئتم

پناهه من
نوره راهه من
مهتابه شب های سیاهه من
غمت علته اشک و آهه من
ببخش امشب باره گناهه من

دسته من رو بگیر،گرچه هستم حقیر
آ بر و داری کن ، ا ز گدایه فقیر

یازهرا(2)امنا یازهرا

بندسوم

سینه زن شدم با یک نگات
میسوزم با غم و غصه هات
از ته دل میگم ای بی بی
جانه ناقابلم به فدات

بهارمی
تو قرارمی
سنگه صبوره این قلبه زارمی
دنیا و عقبی اعتبارمی
هر دو جهان دار و ندارمی

از عشقت مجنونم،پای تو میمونم
همراهه نوکرهات،براتون میخونم

یازهرا(2)امنا یازهرا

  • جمعه
  • 8
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 18:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

زمینه فاطمیه -(پیچید تو گوشم،صدای سیلی) * الیاس محمدشاهی

595

زمینه فاطمیه -(پیچید تو گوشم،صدای سیلی) بند اول

پیچید تو گوشم،صدای سیلی
خورد به دیوار،مادره من با،صورته نیلی
یهودیه پست،راهمونو بست
نشست به روی،چهره ی مادر،جای کفه دست

خیلی نامرده،داره میخنده
چطور بگم که دومی با ما چه کرده
حالم خرابه،دلم کبابه
گوشواره ی شکسته رو دیدن عذابه

روضه ی من روضه ی طشت نبود
جون دادم تا که دیدم روی کبود
پیشه چشمام ناموسم رو بد زدن
مادرم رو ضربه ی لگد زدن

واویلا،مادرم،واویلا

بند دوم

میزد تو پهلوش قنفذه ملعون
از زیره چادر،دیدم که میریخت،قطره های خون
وای از مغیره، چه وحشیانه
مادر رو میزد،جلوی حیدر، با تازیانه

پلیده بی دین،با دسته سنگین
شکست سره مادره من رو از روی کین
محسن رو کشتن،موقعه رفتن
چهل تا بی حیا از رو زهرا گذشتن

رَمَقی نمونده توی پیکرش
رَدِّه شَلاقه رویِ بال و پرش
نداره یه جای سالم رو کمر
سینه اش زخمی شده از میخ در

واویلا،مادرم،واویلا

  • سه شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 22:17
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

شهادت حضرت زهرا (س) -(چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است) * محسن راحت حق

1921

شهادت حضرت زهرا (س) -(چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است) چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است
نوشته اند دم در به فضه رو زده است

حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید
بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است

چه کرده اند که این باغبان با احساس
کنار غنچه‌ی پرپر به فضه رو زده است

شکست شیشه‌ی عطری که بوی محسن داشت
در این فضای معطر به فضه رو زده است

چقدر خواست خودش پا شود ولی افسوس
توان نداشت و آخر به فضه رو زده است

نفس نفس زد و آیینه اش غبار گرفت
و این زلالِ مکدر به فضه رو زده است

یکی به فاطمه خورد و نبی دوتا حس کرد
پیامبر دو برابر به فضه رو زده است

چگونه شرح دهم روضه های محسن را
همین بس است که مادر به فضه رو زده است

  • یکشنبه
  • 2
  • آبان
  • 1400
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی فاطمیه به روایت ۹۵روز * مرتضی محمودپور

1061
1

نوحه سینه زنی فاطمیه به روایت ۹۵روز ◾نوحه زمزمه فاطمیه

◾بنداول
در کوچه در کوچه
یکی زده لگد به پهلوی گل یاس
بیان کمک کنید کمک یا‌ایهاالناس
واویلا واویلا واویلا واویلا

◾بنددوم
صدا زد صدا زد
علی بیا ببین که محسنت فدا شد
غنچه یاس تو ز شاخه‌اش جدا شد
واویلا واویلا واویلا واویلا

◾بندسوم
نفسش بند آمد
گوشواره‌ در گوشش شکست و غرق خون شد
چادر خاکیش ببین چو لاله گون شد
واویلا واویلا واویلا واویلا

◾بندچهارم
با سیلی با سیلی
مادر من ز کین ببین نقش زمین شد
دیدم ز ضرب دست او خونین جبین شد
واویلا واویلا واویلا واویلا

  • چهارشنبه
  • 1
  • دی
  • 1400
  • ساعت
  • 20:58
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه زمزمه فاطمیه(سبک بسطامی) * مرتضی محمودپور

2099
3

نوحه زمزمه فاطمیه(سبک بسطامی) ◾نوحه زمزمه فاطمیه

◾بنداول
مرآت حق نما را با سنگ کین شکستند
دست یداللهی را در بین کوچه بستند
من بودم و حسن بود
چون غنچه در چمن بود
من بودم و امامم
افسوس در رسن بود
واویلتا واویلا واویلتا واویلا
واویلتا واویلا واویلتا واویلا

◾بنددوم
چادر نماز من را در خاک و خون کشیدن
از دامن امامم دست مرا بریدن
گم شد نفس به سینه
از ظلم و جور و کینه
در پیش چشم فضه
میزد نفس حزینه
واویلتا واویلا واویلتا واویلا
واویلتا واویلا واویلتا واویلا

  • یکشنبه
  • 5
  • دی
  • 1400
  • ساعت
  • 18:51
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

روضه حضرت زهرا با گریز به ششماهه کربلا * مرتضی محمودپور

3346
5

روضه حضرت زهرا با گریز به ششماهه کربلا ◾روضه‌فاطمیه‌وگریز
◾به روضه شیرخواره

چه شد که هر چه بلا بوده بیخبر آمد
صدای ناله‌ی زهرا ز پشت در آمد

بگوش میرسد آهی ز خانه‌ی حیدر
صدای ناله‌ی مرغی شکسته پر آمد

صدای‌هیزم وآتش‌ صدای همهمه بود
صدای فاطمه از خانه زآن شرر آمد

صدای فضه خذینی بگوش میشنوم
تو گوئیا که صدا از غم پسر آمد

برای حفظ ولایت زجای خود برخاست
میان شعله‌ی آتش به چشم تر آمد

تمام هستی خود را نثار حیدر کرد
برای حفظ علی بوده با جگر آمد

خدا برای علی خلق کرده زهرا را
چوحیدرست به‌میدان که بی سپر آمد

در این نبرد سپر طفل نورسش بوده
شکست ناله‌ی توحید و بی ثمر آمد

پسر فدای پدر شد میان آتش و دود
به کربلا پسری همره پدر آمد

تمام قائله‌ها ختم شد همه دیدن
بروی دست پدر (کودکی به سر) آمد

چو تیر بوسه زده بر گلوی نازک او
زعرش‌خیل ملائک به پای سر آمد

  • یکشنبه
  • 12
  • دی
  • 1400
  • ساعت
  • 20:59
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

در زمینه شهادت حضرت محسن (ع) -(ای نور چشم فاطمه،ماه درخشانی) * رضا یعقوبیان

774

در زمینه شهادت حضرت محسن (ع) -(ای نور چشم فاطمه،ماه درخشانی) ای نور چشم فاطمه،ماه درخشانی
گشتی تو قربانی
در پشت در از ظلم و کین،فدای قرآنی
گشتی تو قربانی

با مادرت در پشت در،بودی تو همسنگر
ای حامی حیدر
بر حیدر و بر فاطمه،تو روح و ریحانی
گشتی تو قربانی

آن دشمنان بی حیا،همراه بیگانه
آتش زدند خانه
از ظلم و کین در را شکست،آن دست شیطانی
گشتی تو قربانی

در پیش چشم مرتضی،شد در پس آن در
نقش زمین مادر
بر مرتضی از کینه شد،ظلم فراوانی
گشتی تو قربانی

در پشت در چون مادرت،محسن تو جان دادی
کشته ی بیدادی
گرید برایت مادرت،با قلب سوزانی
گشتی تو قربانی

  • چهارشنبه
  • 6
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا فاطمه الزهرا(س) _چون در مدینه بر دری آتش زکین افتاد * اسماعیل تقوایی

971

یا فاطمه الزهرا(س) _چون در مدینه بر دری آتش زکین افتاد چون در مدینه بر دری آتش زکین افتاد
با ضربه بر در، پشت آن زهرا زمین افتاد

فریاد یا پیغمبرا بر آسمانها رفت
انگار از انگشتر خلقت نگین افتاد

او کوثر دین بود وبا این ظلم بر بانو
گویا که صدها لرزه بر ارکان دین افتاد

بود او سفارش کرده ی پیغمبر اسلام
افسوس گیر مردمی خوار ولعین افتاد

پهلوی زهرا زیر بار ضربه خونین شد
ای وای من، باری ز بانویی وزین افتاد

جان‌ها بسوزد از برای حیدر مظلوم
با دیدن زهرای خود زار وغمین افتاد

اندر هجوم لشگر جهل وستم آنجا
اطفال او را اشک خونین از جبین افتاد

از آنزمان با خاطرات آتش و آن در
زین واقعه آتش به جان مومنین افتاد

شعر :اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 23
  • آبان
  • 1401
  • ساعت
  • 00:13
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا فاطمه الزهرا(س) _نه سال مرا همدم و همخانه تو بودی * اسماعیل تقوایی

1425

یا فاطمه الزهرا(س) _نه سال مرا همدم و همخانه تو بودی یا فاطمه الزهرا(س)

نه سال مرا همدم وهمخانه توبودی
آبادگر این دل ویرانه تو بودی
نه سال کنارت همه ایام، خوشی بود
آرامش جان من وجانانه تو بودی

انسیه ی حوریه ی در خانه حیدر
ای فاطمه جان، کوثر بی متل پیمبر
* * *. *
نه سال زمین بود به مانند بهشتم
آمیخته شد مهر تو با طبع وسرشتم
نه سال علی فاطمه و فاطمه حیدر
من نام تو بر سردر قلبم بنوشتم

امید علی در همه احوال تو بودی
من طائر واز بهر علی بال تو بودی
* * * *
ازبعد پیمبر تو شدی پشت وپناهم
بودی به طرفداری من کل سپاهم
افسار رها کرده سگی زد به تو سیلی
در خانه به نیلی رخت افتاد نگاهم

ای وای از آن لحظه وآن چادر خاکی
وای از حسن کوچکِ در حال تباکی
* *. * *
ای وای از آن لحظه که در روی تو افتاد
از ضربه ی در لطمه به پهلوی توافتاد
شش‌ ماهه ی تو در ره اسلام فدا شد
هرآنچه بلا بود رهش سوی تو افتاد

دستان علی بسته وچشمان علی تر
قرآن سخنگو شده شرمنده ی کوثر
*. *. *. *
ای تیر غمت را دل حیدر نشانه
شد بستر بیماری تو پهن به خانه
ایام خوشی من وطفلان بسر آمد
از دیده ما اشک غمت گشت روانه

کردی تو سرانجام می قرب خدا نوش
مرگ آمد و بگرفت تو را سخت درآغوش
* * * *
بی تو چکنم ای گل یکدانه ی حیدر
جان دادی وجان علی ات رفت زپیکر
طفلان تو در هجر تو گیرند بهانه
ای یار جوانمرگ علی،یاس پیمبر

برخیز وببین فاطمه جان قد کمانم
برخیز وببین هجر تو بردست توانم
*. *. *
تابوت تو را غمزده بر دوش ببردم
انگار که صد بار شدم زنده و مردم
بودی تو امانت زپیمبر به بر من
در قبر تورا باز بدستش بسپردم

از بعد تو بودن نبود باور حیدر
دارم طلب صبر خود از حضرت داور

شعر:اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 30
  • آبان
  • 1401
  • ساعت
  • 01:36
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 علی اصغر یزدی

دست بسته فاتح خیبر نباشد بهتر است -(دست بسته فاتح خیبر نباشد بهتر است) * علی اصغر یزدی

966

دست بسته فاتح خیبر نباشد بهتر است  -(دست بسته فاتح خیبر نباشد بهتر است) #یازهرا...

حمله بعد از قَتل پیغمبر نباشد بهتر است
سوختن را دَر اگر از بَر نباشد بهتر است

در میان شعله آهن می شود مثل مُذاب
پس اگر مسمار رویِ دَر نباشد بهتر است

یا زمانی که شِکَسته می شود دَر بالَگد
دَر میان شُعله ها مادر نباشد بهتر است

مرتضی مَشغول قرآن جمع کردن بود، پس
زیرِ دَر آیاتی از کوثر نباشد بهتر است

کافران را چادُر زهرا مسلمان می کند
زیر دست و پا اگر معجر نباشد بهتر است

در نگاه رَهگُذر ها و اهالی محل
دست بَسته فاتح خیبر نباشد بهتر است

این برای مجلسِ ختم پدر زیبنده نیست
دختر غمدیده در بستر نباشد بهتر است

از غمِ رویِ کَبود و بازویش دِق می کند
وقتِ غسلِ فاطمه حیدر نباشد بهتر است

انتهای روضه ی او شعر در گودال رفت
روی حنجر خنجر لب پَر نباشد بهتر است

کاش وقت ذبح در گودال خون مادر نبود
پیش اسماعیل اگر هاجر نباشد بهتر است...

علی اصغر یزدی

  • پنج شنبه
  • 17
  • آذر
  • 1401
  • ساعت
  • 12:13
  • نوشته شده توسط
  • علی اصغر یزدی
ادامه مطلب
 حمید رمی

فاطمیه -(قدم می‌ذاره به چشم محراب، زهرا) * حمید رمی

516

فاطمیه -(قدم می‌ذاره به چشم محراب، زهرا) قدم می‌ذاره به چشم محراب، زهرا
نورانی میشه دنیا و عرش اعلی
همه خوابند و زهرا بیدار / میخونه الجارُ ثمّ الدار
نماز شب خونده با زخماش / زخمایی که جا موند از مسمار ۲
قنوت می‌گیره؛ بازوش درد می‌گیره
رکوع که میره؛ پهلوش درد می‌گیره
قیام می‌کنه؛ پاهاش نا نداره
به سجده میره؛ ابروش درد می‌گیره ۲
(فرمان خدا - به همه عالمه
اُنظُروا اِلی - اَمَتی فاطمه۲)

پر از کبودی پر از تبه پا تا سر
نمی‌گذره اما از نمازش مادر
با هزار دردسر پا میشه / با یه سرفه زخماش وا میشه
هِی خودش میگه دارم میرم / مگه این زهرا زهرا میشه ۲
می‌ایسته رو پاش؛ چشماش تار می‌بینه
جوونه ولی؛ با سختی می‌شینه
میگه ای خدا؛ مرگم رو برسون
آخه بریدم؛ از شهر مدینه ۲
(فرمان خدا - به همه عالمه
اُنظُروا اِلی - اَمَتی فاطمه۲)
.

قال رسول الله(ص): ... وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ. مَتَى قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا يَظْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِكَتِهِ يَا مَلَائِكَتِي انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدَيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ. ...

و اما دخترم فاطمه(علیها السلام) بانوى زنان جهانيان است از اولين و آخرين و پارۀ وجود من و نور ديده و ميوه دل و روح من است كه درون من جای دارد و او حوراء انسيه است. هر وقت در محراب خود برابر پروردگارش جل جلاله بايستد نورش به فرشتگان آسمان بتابد همانطور که نور ستارگان بر زمين بتابد و خداى عز و جل به فرشتگانش فرمايد: فرشتگانم ببينيد كنيزم فاطمه را که در برابرم ايستاده و دلش از ترسم می‌لرزد و دل به عبادتم داده است. گواه باشيد كه شيعيانش را از آتش امان دادم.

منابع:
امالی، شيخ صدوق، ص۱۷۴ – ۱۷۵؛ بشارة المصطفى، طبری، ص۳۰۵ – ۳۰۶؛ فضائل، ابن شاذان، ص۸ – ۹؛ تفسیر روض الجنان، شيخ ابوالفتوح رازی، ج۴، ص۳۱۷ – ۳۱۸ (شیخ ابو الفتوح بخشی از روایی، ج۲، ص۲۹۵؛محتضر، حسن بن سليمان حلی، ص۱۹۶ ؛ غاية المرام، علامه بحرانی، ج۱، ص۱۷۰ – ۱۷۱.

منبع اهل تسنن: فرائد السمطين، جوینی شافعی، ج‏۲، ص۳۴.

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 01:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا رسولی

واحد فاطمیه -(همین که اسمتو میارم) * رضا رسولی

432

واحد فاطمیه -(همین که اسمتو میارم) همین که اسمتو میارم
جایی رو جز خونت ندارم
همین که هست به من حواست
بهت من خیلی بدهکارم
همین خوبه که / سایه ی روی / سر منی
همین خوبه که / تو تمومیِ / باور منی
همین خوبه که / مادر منی
مادر - نگاهم به راز و نیاز شما
(مادر - دخیلم به چادر نماز شما)

همین که دارم آبرویی
گرفتم از تو رنگ و بویی
همین که رام دادی توو خونت
ندارم دیگه آرزویی
همین خوبه که / مهربونیات / دمادَمه
همین خوبه که / دوسِتون دارم / من یه عالَمه
مزار شما / توی قلبمه
مادر - فدا قلب بنده نواز شما
(مادر - دخیلم به چادر نماز شما)

همین که افتادم توو راهت
گرفتی من رو در پناهت
تو بودی دستمو گرفتی
فقط با یک گوشه نگاهت
همین خوبه که / هستم عمری مبتلای تو
همین خوبه که / شاملم شده / باز دعای تو
شدم نوکر / بچه های تو
جانم - به اون دستای چاره ساز شما
(مادر - دخیلم به چادر نماز شما)

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 01:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی فاطمیه(سبک و ملودی شاعر نوحه) * مرتضی محمودپور

668

نوحه سینه زنی فاطمیه(سبک و ملودی شاعر نوحه) ◾نوحه سینه زنی فاطمیه
◾شهادت حضرت زهرا(س)

◾بنداول
جوانیمو براه تو دادم
چند روزه که تو بستر افتادم
امامی و منم بلاگردون
همین که من میبینمت شادم
بدونه تو من میمیرم
بدون که آتیش میگیرم
یه عمریه به عشق تو
پسرعموجان اسیرم
مظلوم وا اماما(۴)

◾بنددوم
تو کوچه‌ من کتک ز کین خوردم
یاس نبی بودم و پژمردم
به پهلویم لگد زد افتادم
کنار جسم محسنم مردم
شنیده‌ام صدای تو
دست و سرم فدای تو
تا نفسم تو سینه هست
تو سر من هوای تو
مظلوم وا اماما(۴)

◾بندسوم
دست ترا چو بسته دیدم من
نعره ز سینه می کشیدم من
شعله به موهای سرم افتاده
دوان دوان به تو رسیدم من
دامن تو تو دست من
مغیره دید شکست من
کشون کشون کشوندنت
به پیش چشم مست من
مظلوم وا اماما(۴)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • سه شنبه
  • 30
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 10:51
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

دو دمه‌های سینه زنی فاطمیه * مرتضی محمودپور

443

دو دمه‌های سینه زنی فاطمیه ◾دو دمه‌های سینه‌زنی
◾شور فاطمیه

◾بنداول
در مدینه پیشمرگ مرتضی زهرا شده
تا علی تنها شده(۲)

◾بنددوم
شاهد این ماجرا هم زینب کبری شده
روز عاشورا شده(۲)

◾بندسوم
دست‌بسته‌مرتضی‌را سوی‌مسجد برده‌اند
یاس او پژمرده‌اند(۲)

◾بندچهارم
بین شورای سقیفه حق حیدر خورده‌اند
یاس او پژمرده‌اند(۲)

◾بندپنجم
در میان کوچه زهرا را ز کین آزرده‌اند
یاس او پژمرده‌اند(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • یکشنبه
  • 19
  • آذر
  • 1402
  • ساعت
  • 21:41
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

زمینه : تا به ابد مقلد مادرم * وحید ولوی

625

زمینه : تا به ابد مقلد مادرم *زمینه*

در پناه فاطمه
با نگاه فاطمه
زندگی میشه از نور حق منجلی
با دعای فاطمه
از عطای فاطمه
ما شدیم خادم بچه های علی
با همون دست شکسته
با همون بازوی خسته
مادر برام دعا کن
با همون اشکای جاری
توو قنوتت که می باری
مادر برام دعا کن
دعای تو دوای درد عالمه
گداتن آسمون و زمینا همه
فصل عزای مادره پس بگیم
آجرک الله پسر فاطمه
فاطمه 4

راضیه و مرضیه
یا حوراء الانسیه
طیبه ، فاضله ، عابده ، عالمه
شفیعه و رشیده
صدیقه الشهیده
قانته ، صالحه ، زاهده ، فاطمه
گفته در شأن تو بابا
که تویی ام ابیها
ما عرفناکِ بوالله
خدا راضی میشه از ما
وقتی راضی باشه زهرا
ما عرفناکِ بوالله
ای محور حدیث اهل کسا
ای پاره ی تن رسول خدا
اجازه میدی که مثه سیّدا
بگیم به تو ما همگی {امّنا}
مادرم 4

مادر اومد پشت در
چل نفر به یک نفر
مادر و میخ در، ضربه ی بی هوا
چادری که روزیه
آسمونا رو میده
پر شد از خاک و خون پر شد از رد پا
با همون پهلوی خونی
با همون قد کمونی
فاطمه به فکر آقاست
فضه رو فقط صدا کرد
یه نگاه به مرتضی کرد
فاطمه به فکر آقاست
علی امامه و شبیه حرم
محاله که ازش دمی بگذرم
شیعه شدم یعنی که توو راه عشق
تا به ابد مقلّد مادرم
یا علی4

التماس دعا

  • دوشنبه
  • 20
  • آذر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • وحید ولوی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد